فقر، علل و راه کارها (2)

فقیری که معاش روزانه اش را نمی یابد، در زندگی خود احساس خواری و بی ارزشی می کند؛ چرا که بدون مال قادر به انجام هیچ کاری نیست... پس اگر بر آزمایش الهی صبر کند، پاداش او همچون پاداش انسان روزه دار شب زنده دار خواهد بود؛ امّا اگر صبوری نکند و به درخواست مال از مردم مشغول شود، این درخواست بزرگ ترین ذلّت است؛ به خصوص اگر آن کس که از وی درخواست می کند، قادر به برآوردن نیازش باشد، امّا او را ناامید بازگرداند، او در چنین حالتی آرزوی مرگ می کند.
چهارشنبه، 10 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فقر، علل و راه کارها (2)

 فقر، علل و راه کارها (2)
فقر، علل و راه کارها (2)


 

نویسنده: استاد لبیب بیضون

 





 
چیزی برای انسان خوارکننده تر از آن نیست که محتاج مردم شود؛ چرا که فقر در نظر صاحبش مایۀ پستی و ذلّت و در نظر مردم مایۀ خواری و کم ارزشی است..
 

فقر، مایۀ ذلّت است
 

فقیری که معاش روزانه اش را نمی یابد، در زندگی خود احساس خواری و بی ارزشی می کند؛ چرا که بدون مال قادر به انجام هیچ کاری نیست... پس اگر بر آزمایش الهی صبر کند، پاداش او همچون پاداش انسان روزه دار شب زنده دار خواهد بود؛ امّا اگر صبوری نکند و به درخواست مال از مردم مشغول شود، این درخواست بزرگ ترین ذلّت است؛ به خصوص اگر آن کس که از وی درخواست می کند، قادر به برآوردن نیازش باشد، امّا او را ناامید بازگرداند، او در چنین حالتی آرزوی مرگ می کند.
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«ای علی! خداوند، فقر را امانتی نزد خلق خود قرار داده است. هر کس آن را بپوشاند، خداوند اجر روزه دار شب زنده دار را به او می دهد و هر کس آن را برای کسی که قادر به برآوردن حاجت اوست، برملا سازد و آن کس حاجتش را برنیاورد، خداوند وی را می کشد؛ امّا نه با شمشیر و نیزه؛ بلکه به واسطۀ زخمی که در قلبش ایجاد می شود». (21)
و زخم قلب موجب جراحت یا قتل او می شود.
و از قبیح ترین شکل های ذلّت و زبونی فقیر، آن است که در برابر انسانی همچون خودش، فقط به خاطر ثروت او، ذلّت نشان دهد؛ در حالی که عزتِ ایمان را خوار و خفیف می شمرد.
امام علی (علیه السلام) می فرمایند:
«هر کس نزد ثروتمندی رود و به خاطر ثروتش در مقابل او تواضع نشان دهد، ثلث دینش از بین رفته است». (22)
نگرش مردم به انسان فقیر به درجه ای تحقیرآمیز می شود که موجب می گردد او از ابراز دلیل و حجّت خود، به دلیل اینکه مردم به آن گوش نمی دهند، بازمانده و خاموش شود. اگر از حقّی سخن گوید، مردم او را ساکت کرده و تکذیب می کنند؛ هرگاه خطایی مرتکب شود، آن را بزرگ می شمارند؛ اگر کسی او را به خاطر ضعف و فقری که دارد، یاری نرساند، احساس غربت می کند؛ هرچند در وطنش زندگی کند؛ و چون به دوردست نگرد، چیزی جز تصویر کسی که برای مطالبۀ دِیْنَش یا گرفتن اجاره خانه اش آمده است، نمی بیند.
به همین خاطر، امام علی (علیه السلام) در بلیغ ترین عبارات خود فرموده اند:
«بی نیازی در غربت، همچون در وطن بودن است، و فقر در وطن، همچون در غربت بودن». (23)
و نیز فرموده اند:
«فقر، زیرک را از بیان دلیل و حجتش، باز می دارد و تنگدست در سرزمین خود هم غریب و بیگانه است». (24)
و نیز فرموده اند:
«زمانی که دنیا به کسی روی آورد، محاسن دیگران را نیز به او عاریت می دهد، و چون به کسی پشت کند، خوبی های او را نیز می گیرد». (25)
امّا انسان ثروتمند را همه تکریم و تعظیم می کنند و تسلیم او می شوند و می خواهند به او نزدیک شوند. چون در مجلسی بنشیند، او را گرامی می دارند و چون کلام سخیف و بی ارزشی گوید، او را تعظیم می کنند و اگر خطایی مرتکب شود، خطایش را نادیده می انگارند... امّا تا مال و ثروتش را از بین برود و خیر و برکتش اندک شود، از اطرافش پراکنده می شوند؛ همچون درخت پرباری که چون زمان میوه دادنش بگذرد و برگ هایش بریزد، کسی به سمت آن نمی رود. و چه زیباست آنچه در این باره گفته اند:
«انسان به گاه توانمندی، به درختی می ماند که تا به هنگام میوه و ثمر، اطراف آن جمعند و اما به هنگام اتمام محصول، همه کوچ می کنند و او را در تحمل گرما و گرد و غبار تنها می گذارند. نفرین بر مردم روزگار که حتی یک از ده هم، دوستی خالص ندارد!»
و شاعر دیگری گفته است:
«کثرت مال و ثروت، عیوب انسان را می پوشاند و لذا دیگران کلامش را تصدیق می کنند؛ در حالی که نادرست است. و عقل و خرد انسان با اندک مال حقیر شمرده می شود و مردم او را احمق می خوانند، در حالی که فرزانه و خردمند است».
شاعر دیگری گفته است:
«هر کس مالک درهم و دینار باشد، لب هایش انواع سخن ها را می گوید. نزد دوستان می رود و آنها به او گوش فرا می دهند و او را می بینی که با خودپسندی در بین مردم است. اگر درهم های داخل کیسه اش نبود، او را پست ترین مردم می دیدی».
ثروتمند اگر به خطا سخنی بر زبان راند، گویند تو راست می گویی و مُحال نمی گویی؛ امّا اگر فقیر سخن درستی هم بگوید، گویند دروغ می گویی و آنچه را که گفته است، باطل می شمارند.
درهم و دینار، همه جا بر تن انسان ها لباسی از هیبت و جلال می پوشاند. درهم ها حکم زبان را برای کسی که خواهان فصاحت است، دارند، و نیز حکم نیزه را برای کسی که قصد جنگ دارد».
این نگرش، درست بر عکس نگرش صحیح دینی است که انسان را به میزان تقوا و اعمال شایسته اش، و نه براساس مال و زیبایی، ارزش گذاری می کند.

درخواست از مردم، بزرگ ترین ذلّت است
 

از نمونه های سوء اطمینان به خداوند، آن است که فقیر از مردم درخواست کمک کند و از خالق مردم و عطاکنندۀ به آنها غفلت ورزد. به همین خاطر، شارغ از درخواست از غیر خدا نهی کرده و آن را مایۀ ذلّت و خواری دانسته که شایستۀ منزلت یک مؤمن و عزت و کرامت او نیست.
در این باره امام علی (علیه السلام) فرموده اند:
«هر کس نسبت به دنیا اندوهگین شود، در حقیقت، از قضای الهی خشمگین شده است، و هر کس از مصیبتی که به او رسیده است، شکایت کند، به درستی که از پروردگارش شکایت نموده است». (26)
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند:
«کسی که درخواست می کند، پیوسته بر این حالت می ماند، تا خداوند را ملاقات کند، در حالی که تکّه ای گوشت هم بر چهره اش نیست».
امام علی (علیه السلام) فرموده اند:
«مرارت و تلخی یأس، بهتر از درخواست کردن از مردم است». (27)
و نیز فرموده اند:
«آبروی تو، همچون جسم جامدی است که درخواست کردن، آن را روان می سازد. پس به دقت بنگر که نزد چه کسی آن را روان می سازی». (28)
اگر آن توانگری که فقیر از او درخواست می کند، انسان پست و فرومایه ای باشد، فقیر تلخی بنده بودن را احساس می کند و مانند اسیری در دست آن توانگر که هر گونه بخواهد، بر او حکم می راند. چه زیباست فرمودۀ امام (علیه السلام) در این معنا:
«بر هر که بخواهی، بخشش کن تا امیر او باشی، و از هر کس که می خواهی، درخواست کن تا اسیر او باشی، و از هر که می خواهی، بی نیازی بجو تا همتای او باشی».

قناعت، همان توانگری است
 

بیشترین چیزی که شارع حکیم از آن نهی کرده، آن است که انسان، در حالی که محتاج نیست، از دیگران درخواست کند. این کار، علاوه بر اینکه موجب خواری و ذلّت او می شود، دیگر فقرا را نیز از گرفتن حقوقشان محروم می سازد.
امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:
«هر کس بدون فقر و تنگدستی از مردم درخواست کند، مانند آن است که آتشی فرو خورده است».
در عین حال، شارع مردم را به زهد نسبت به دنیا و قناعت به آنچه خدا روزی ایشان قرار داده است و عدم حرص و طمع و تکاثر تشویق کرده است. انسان با قرصی از نان سیر می شود و لباس کهنه ای نیز او را می پوشاند. در مثل است که «از نشانه های عدم قناعت آن است که مال انسان او را سودی نرساند». و خداوند سبحان آن کس را که درخواست می کند و قناعت پیشه نمی کند، به فقر زائل نشدنی وعده داده است.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند:
«هر کس بی نیازی پیشه کند، خدا او را بی نیاز می گرداند و هر کس درِ تکدّی و درخواست را بر خود بگشاید، خداوند هفتاد در از فقر را بر او می گشاید، به طوری که هیچ چیز او را از پایین ترین درخواست ها بی نیاز نگرداند».
و ایشان (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند:
«به آنچه خدا قسمت تو کرده است، راضی باش، تا غنی ترینِ مردم گردی».
امام علی (علیه السلام) در وصیّت خود به فرزندشان، امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
«پسرم عزّت مؤمن در بی نیازی او از مردم است و قناعت، مالی فناناپذیر. و هر کس بسیار مرگ را یاد کند، به کمترین در این دنیا راضی می شود». (29)
امام علی (علیه السلام) فرموده اند:
«هیچ گنجی بی نیازکننده تر از قناعت نیست و هیچ مالی برای از بین بردن فقر بهتر از رضایت به روزی نیست. هر کس به معاش روزانه اکتفا کند، آسایش خود را فراهم آورده و در راحتی و رفاه جای گرفته است». (30)
نووی نیز می گوید:
«قناعت را اصل و اساس جوانمردی یافتم. پس بر آن شدم تا دست در دامان آن آویزم. بنابراین چنان شد که هیچ کس مرا نه بر در خانه اش و نه در حال درخواست دید. و من توانگرانه، بدون درهم و دینار، زندگی کردم، در حالی که از کنار مردم همچون پادشاهان می گذرم».
امام صادق (علیه السلام) فرموده اند:
«عثمان، برای ابوذر دو بنده به همراه دویست دینار فرستاد و به آنها گفت: به نزد ابوذر رفته، بگویید: عثمان بر تو سلام و درود فرستاده و می گوید که این دویست دینار را بگیر و در برابر سختی ای که بر تو وارد شده است، از آن مدد بگیر. ابوذر در پاسخ گفت: آیا عثمان به مسلمانی دیگر، نظیر آنچه به من عطا کرده، داده است؟ آن دو غلام جواب دادند: خیر. ابوذر گفت: من مردی از میان مسلمین هستم، آنچه آنها را توانمند می سازد، مرا نیز توانا می کند. به او گفتند: عثمان می گوید این مال از اصل اموال اوست و به خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، سوگند که آن را با حرام نیالوده و جز از حلال مالش برای تو نفرستاده است. ابوذر گفت: من نیازی به آن ندارم و امروزم را در حالی آغاز کردم که از توانگرترین مردم هستم. آن دو غلام به او گفتند: خدا تو را عافیت و سامان بخشد. ما در خانۀ تو نه اندک و نه بسیار از بهره مندی نمی بینیم. پاسخ داد: بله؛ زیرا این پالانی که می بینید، دو گرده نان جو است که روزگار بسیاری بر آنها گذشته است. بنابراین من با این دینارها چه کاری می خواهم انجام دهم؟» (31)

حرص و طمع، مايۀ فقر است
 

چه خطایی مرتکب شده اند آنان که به جمع آوری مال پرداخته اند و برای افزودن آن و عدم نقصانش حرص و طمع ورزیده اند، با این ادّعا که این مال، آنها را بی نیاز می نماید و آینده شان را تضمین می کند؛ و بعد ناگهان در یک لحظه، مرگ آنها را دریافته و به گورهایشان کشانده شده اند، در حالی که مالی را نه بر گرفته و نه خرج کرده اند؛ در دنیا، همچون فقرا زیسته اند و در آخرت به حساب اموالشان همچون اغنیاء رسیدگی می شود.
امام علی (علیه السلام) می فرمایند:
«در شگفتم از بخیلی که به سمت فقری که از او در حال فرار است، می شتابد و توانگری و ثروتی را که به دنبال اوست، از دست می دهد. در دنیا همچون فقیران زندگی می کند و در آخرت همچون اغنیا محاسبه می شود». (32)
و همین معنا را متنبّی اخذ کرده و سروده است:
«هر کس لحظه ها را به خاطر ترس از فقر، صرف کند، همان عملی که انجام داده، عین فقر است».
امام علی (علیه السلام) می فرمایند:
«زیانکارترین مردم در معامله و ناامیدترین آنها در سعی و تلاش، کسی است که بدنش را در طلب مال فرسوده کند و تقدیرها هم با او مساعدت نکنند؛ پس با حسرت از دنیا خارج می شود و با پیامدهای اعمالش وارد آخرت می گردد». (33)
همچنان که امام علی (علیه السلام) می فرمایند:
«ای فرزند آدم، اگر فراتر از قوت روزانه ات کسب کنی، در حقیقت خازن غیر خود بوده ای». (34)
یحیی بن فضل اندلسی نیز می گوید:
«ای گردآورندۀ مال، مالی را فراهم نموده ای؛ پس بیندیش که آیا این مال را برای روزهایی جمع کرده ای که از آن جدا خواهی شد؟
مال نزد تو، گنجینه ای است برای وارثان آن. این مال، مال تو نیست، مگر هنگامی که آن را انفاق کنی».
ابوالحسن علی منجّم نیز در نکوهش حرص می گوید:
«و چه بسا حریصی را می بینی که به جمع آوری مال برای وارث خود توجّه بسیار دارد و از آن دفاع می کند همچون سگ شکاری، که خود گرسنه و لاغر است، اما شکارش را نگه می دارد تا دیگران بخورند». و شاعر دیگری می گوید:
«حرص دنیا را رها کن و در زندگی طمع مورز.
مالی که جمع می کنی، نمی دانی باری چه کسی جمع می کنی؛
چرا که روزی تقسیم شده است و بدگمانی سودی ندارد.
هر انسان آزمندی فقیر است و هر کس که قناعت کند، توانگر است».

توانگری حقیقتی، بندگی خداوند یگانه است
 

مؤمن، برای بی نیازی خود، از خداوند مدد می جوید و هر اندازه که بر یقینش به خداوند افزوده شود، اعتمادش نیز بیشتر شود.
به نظر می رسد، گرایش ها و انگیزه هایی که بر نفس انسان مسلّط می شود، مطابق دو جهت گیری است؛ گرایش هایی که انسان را به سوی خدا سوق می دهد و گرایش هایی که انسان را به سوی مادّه و شهوات رهنمون می سازد. هر اندازه انسان از بند شهوات آزاد شده و با خداوند مرتبط باشد، به همان مقدار غنی و توانگر می شود؛ چرا که چنین انسانی از هر آنچه در این هستی موجود است، جز خالق آن، بی نیاز می گردد و در برابر خدای متعال، همه چیز در نظرش حقیر و پست می نماید، و این همان عبادت حقیقی است.
امام علی (علیه السلام) می فرمایند:
«هر کس خداوند سبحان را بزرگ پندارد و جایگاه او را در قلبش عظیم دارد، سزاوار است که هر آنچه را غیر اوست، کوچک بشمارد». (35)
هیچ تفاوتی نیست میان آن کس که بت های سنگی را می پرستد، با کسی که بت های مال و مادّه را می پرستد و زندگی اش را وقف خدمت به آن می کند و می اندیشد که این مال و ثروت است که مایۀ نفع و زیان می باشد و تا بدانجا پیش می رود که اسیر عالم مادّه می گردد و مال و ثروت بر وی حکمفرمایی می کنند، بی آنکه او بتواند بر آنها حکم براند. پس هر دو گروه شرک محض و تبعیت از غیر خدا را به دوش می کشند؛ همان گونه که اقبال، شاعر بزرگ، می گوید:
«دو گروه در شرک با یکدیگر مساویند: این یکی بندۀ طلاست و سعی در جمع آوری آن دارد و دیگری بندۀ بت است».
چنین انسانی، هرچند به ظاهر توانگر باشد، ولی در واقع، فقیرترین فقرا است. در مقابل، کسی که مال را کسب کرده و در راه خدا انفاق می کند و آن را به فقرا و مستضعفین می دهد و از آن جز قوت روزانه بر نمی گیرد، گرچه در ظاهر فقیر باشد، از بزرگ ترین اغنیا به شما می رود.
این مسئله با توانگری مؤمن منافاتی ندارد؛ چرا که شارع مشوّق توانگری است؛ اما آنچه حرام است، این است که توانگر، بندۀ مال خود باشد؛ در حالی که باید مال بندۀ انسان باشد، و این زمانی رخ می دهد که انسان مؤمن، پروردگارش را چنان که حقّ اوست، بشناسد و عظمت خداوند در نظرش بدانجا رسد که همه چیز را غیر از او کوچک شمارد.
امام علی (علیه السلام) می فرماید:
«آن کس که خداوند سبحان را در خود بزرگ می پندارد و جایگاه او را در قلبش عظیم می دارد، سزاوار است که هر آنچه را که غیر اوست، کوچک بشمارد و سزاوارتر از او، کسی است که نعمت خدا بر او بسیار گردیده و ریزه خوار احسان خداوند است؛ چرا که نعمت خدا بر کسی بسیار نمی گردد، جز آنکه حق خدا بر او افزون می شود». (36)
و در همین معنا، قصۀ زیر را روایت کرده اند:
«شخصی، وصف زاهدای را شنید و تصمیم گرفت به زیارت او برود. چون نزد او رسید، وی را دید که در قصری با شکوه زندگی می کند، و در اطرافش مال فراوان، خدم و حشم است. به او گفت: از کار تو در عجبم! شنیده بودم که تو زاهدی؛ امّا آثار این زهد را بر تو نمی بینم؟ زاهد گفت: زهد آن نیست که تو مالك مالی نباشی؛ بلکه زهد آن است که مال، مالک تو نباشد. خداوند به واسطۀ این نیکی ها و خیراتی که می بینی، بر من نعمت ارزانی داشته و من اقدام به انفاق آن در راه خدا می کنم و آن را در راه برآوردن نیاز مؤمنان به کار می گیرم و چنین می نگرم که وجود آن با عدم وجود برای من یکی است».

پي نوشت ها :
 

21. قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 2، ص 377 (باب فقر).
22. شریف رضی، پیشین، ق 228.
23. همان، ق 56.
24. همان، ق 3.
25. همان، ق 8.
26. همان، ق 228.
27. همان، خ 270.
28. همان، ق 346.
29. الحرانی، ابومحمد حسن بن علی، تحف العقول، ص 60.
30. شریف رضی، پیشین، ق 371.
31. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 22، ص 398.
32. شریف رضی، پیشین، ق 126.
33. همان، ق 430.
34. همان، ق 192.
35. همان، خ 214.
36. همان.
 

منبع: سالنمای النهج 18 – 17 / پاییز / 1385



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط