مرز حق و باطل

خداوند اراده کرد تا انسان را جانشين خويش روي زمين قرار دهد و فرشتگان را از اين اراده خويش آگاه ساخت و آنان را آزمود تا دريابند که در جانشين او علمي است که ايشان از آن بي خبر هستند. او به فرشتگان فرمان داد تا در برابر آدم سر به سجده آورند. فرشتگان، همگي به سجده افتادند، به جز ابليس که از فرمان خدا سر برتافت. سر پيچي او از سجده بر آدم، از روي استکبار و مخالفت با فرمان الهي بود؛ چرا که ملاک بندگي، اطاعت امر خداست و ابليس با سجده
سه‌شنبه، 16 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مرز حق و باطل

مرز حق و باطل
مرز حق و باطل


 

نويسنده: ياسر آيين




 

چند دليل عقلي و نقلي بر ضرورت ولايت
 

خداوند اراده کرد تا انسان را جانشين خويش روي زمين قرار دهد و فرشتگان را از اين اراده خويش آگاه ساخت و آنان را آزمود تا دريابند که در جانشين او علمي است که ايشان از آن بي خبر هستند. او به فرشتگان فرمان داد تا در برابر آدم سر به سجده آورند. فرشتگان، همگي به سجده افتادند، به جز ابليس که از فرمان خدا سر برتافت. سر پيچي او از سجده بر آدم، از روي استکبار و مخالفت با فرمان الهي بود؛ چرا که ملاک بندگي، اطاعت امر خداست و ابليس با سجده نکردن بر آدم، از دايره عبوديت خداوند خارج شد و اين گونه شيطان با جانشين خدا دشمني ورزيد و عرصه رويارويي حق و باطل پديدار شد.
***
تاريخ ادامه يافت تا آنکه آخرين فرستاده خدا مبعوث شد. پيامبر (ص) به مردمان نماز آموخت و گفت و گوي انسان با خدا را پيراست، از آنان زکات ستاند و لقمه هاي ايشان را حلال ساخت، آنان را بسان امت هاي پيشين روزه دار کرد تا معناي زندگي را دريابند و با آنان حج گزارد تا روش زيستن را بياموزند. با اين همه اين تمام رسالت او نبود. رسول خدا از همان آغازين روزهاي بعثت، به حقيقتي دعوت مي کرد و روح و اساس آيين او را شکل مي داد و در پناه آن، نماز، زکات، روزه و حج معنا مي گرفت و کمال مي يافت.
ولايت، همان حقيقتي بود که اگرچه پيامبر در بيان آن از هيج تلاشي فروگذار نبود اما خداوند به او امر کرد که ولايت را براي مردمان تفسير کند، همان گونه که براي ايشان نماز، زکات، روزه و حج را تفسير کرد.

دو حجت براي يک اصل
 

امام کاظم (ع) به يار جوان خود چنين فرمود: «اي هشام! خدا بر مردمان دو حجت دارد؛ حجتي آشکار و حجتي پنهان. حجت آشکار او رسولان، پيامبران و امامان هستند و حجت پنهان او عقل ها.»
از آنجا که حجت هاي ظاهري و باطني خداوند، از يک منبع به سوي انسان آمده اند و همچنين به سوي يک هدف دعوت مي کنند، با يکديگر هماهنگ هستند. در واقع، پيام عقل موافق پيام پيامبر و امام است و آنچه فرستاده خدا مي گويد، متناسب با عقل است.
انسان عاقل مي داند که وجود او از خدا و براي خداست و پيامبران و اماماني که از طرف خداوند براي هدايت انسان تربيت شده اند، معصوم هستند. از اين رو شايسته ترين افراد براي به کارگيري استعدادها و توانمندي هاي وجود او به شمار مي روند. بنابراين با قبول دعوت پيامبر (ص)، انسان عاقل مي پذيرد که او بر زندگي و هستي اش ولايت پيدا کند؛ ولايتي که پس از پيامبر خدا (ص) به جانشينان او و امامان معصوم (ع) مي رسد.
اما انساني که با عقل خود بيگانه شده و آن را از سلطنت بر سرزمين وجود خود رانده باشد، قادر نيست خوبي سخن پيامبر و امام را بشنود و از اين رو در مقابل آنها مي ايستد و با آنان درگير خواهد شد.

راهي به سوي خوشبختي
 

همه انسان ها به ايستگاه مرگ مي رسند اما وضعيت آنها در اين ايستگاه با يکديگر متفاوت است و متناسب با راهي که از آن آمده اند، احساس خوشبختي و يا بدبختي مي کنند. خداوند راه هدايت را در پيش پاي انسان گذاشته و فرموده: «هرگاه هدايتي از طرف من براي شما آمد، کساني که از آن پيروي کنند؛ نه ترسي براي آنان است و نه غمگين مي شوند.» بنابراين راه رسيدن به خدا، شناخت رسولان و حجت هاي او و کساني است که خداوند از نعمت خود آنها را بهره مند کرده است.
آنچه ما انجام مي دهيم، زندگي و ابديت ما را مي سازد و چنانچه اين اعمال در راه خدا قرار نگيرند، چه نيک و چه بد بي ارزش خواهد ماند و راهي به خوشبختي نخواهد داشت چنانکه امام باقر (ع) مي فرمايند: «آگاه باشيد اگر شخصي همه شب ها را به عبادت و روزها را به روزه داري بگذراند و همه اموال خود را صدقه دهد و در همه عمرش حج کند ولي ولايت ولي خدا را نشناسد تا آن را بپذيرد و همه اعمالش را به دلالت و راهنمايي او انجام دهد، بر عهده خداي تعالي براي او هيچ استحقاق ثوابي نخواهد بود و از اهل ايمان به شمار نخواهد آمد.»
آنها که خدا را به علم، حکمت، بزرگي و رحمت شناخته اند در جست و جوي راه درستي هستند که خداوند خود براي زندگي انسان ها قرار داده و در پيش گرفتن آن، تضمين گر خوشبختي است. گوارا باد بر ايشان، اين سخن امام که فرمود «اوج و قله دين و کليد و راه ورود به آن و خشنودي خداي متعال، اطاعت از امام پس از شناخت اوست.»

امان از اين عقل ناقص
 

گمان مي بريم که دانسته هاي ما آن قدر زياد است که براي زندگي در اين دنيا و جهان پس از مرگ نيز کافي باشد با اين وجود ما نمي توانيم با يک يا دو آزمايش و در يک يا دو روز، ضرر و نفع پديده اي را کشف کنيم و بر فرض که بتوان همه چيز را با مشاهده و آزمايش کشف کرد، باز هم نمي توان مطمئن بود، چرا کشفيات و معلومات آدمي مربوط به پديده هايي است که او با آنها روبه رو شده و آنها را تجربه کرده است و چه بسيار دنياهايي که هنوز به آنها نرسيده ايم و تجربه شان نکرده ايم و چه بسيار مراحلي که هنوز از آن بي خبريم.
در اين مرحله است که ما خدا را در مي يابيم و مي خواهيم و به سوي او حرکت مي کنيم و اراده او را در نظر مي گيريم، چرا که او بر همه هستي حاکم و از تمام روابط و عوامل با خبر است و در نتيجه مي توان به او اعتماد کرد و به او اميد بست.
خداوند روح هايي را انتخاب کرده است و آنها را از اشتباه و پليدي جدا کرده و به عصمت رسانده و دل هاي آنها را با نور هدايت پر کرده است تا راهنماي حرکت انسان به سوي سعادت ابدي باشند و از اينجاست که ما به پيامبران و رسولان ايمان مي آوريم و آنها را از خود به خود نزديک تر مي دانيم. آيا پس از آنکه پيامبر (ص) از دنيا رفت، نياز ما به او و راهنمايي او از بين خواهد رفت؟ آيا پس از او ما ديگر محتاج کسي نيستيم که ما را از صلاح و فساد زندگي آگاه کند؟ آيا نبايد کسي را به جانشيني او پذيرفت که همانند او به راه هاي آسمان و زمين آگاه باشد؟ اين پرسشي است که همواره در پيش روي کساني که پيامبر را پذيرفته اند، قرار دارد و اين سخن امام باقر (ع)، تلنگري است که در هر مرحله از زندگي انسان را بيدار مي کند: «يکي از شما براي سفر چند فرسخي خود روي زمين، راهنمايي مي طلبد. تو به راه هاي آسمان نادان تر از راه هاي زمين هستي. پس به دنبال راهنمايي براي خود باش!»

نيازي براي همه دوران ها
 

شناخت خداوند، بدون شناخت رسولان الهي و حجت هاي پروردگار ناتمام مي ماند و تا آن زمان که انسان، حجت خداوند را نشناسد، نمي تواند از درستي شناخت خود نسبت به خداوند مطمئن باشد.
امام باقر (ع) به مردي فرمود : «همانا کسي خدا را مي پرستد که خدا را بشناسد اما کسي که خدا را نمي شناسد، او را چنان که مي بيني، به گمراهي مي پرستد.» آن مرد پرسيد معرفت خدا چيست؟ و امام فرمود: «پذيرش خداي متعال و پذيرش رسول خدا و دوستداري علي و پيروي از او و نيز اطاعت از امامان حق و بيزاري جستن به خدا از دشمن آنها؛ اين چنين است که خداوند شناخته مي شود!»
از آن زمان که آدمي به هدفمند بودن حيات خود آگاه شود و شناخت خداوند در درون او شکل بگيرد، مي خواهد به خدا نزديک تر شود و به ديدار او دست يابد. از اين رو در جست و جوي واسطه اي روان مي شود که ميان خود و خداي خود قرار گيرد و به راهبري نياز پيدا مي کند تا او را از وادي حيرت به سرزمين بصيرت هدايت کند. اين نياز تنها با مراجعه به قرآن و پيامبر برطرف نخواهد شد، چرا که پس از پيامبر نيز اين نياز پابرجاست و انسان همچنان به هدايت الهي و رهبري خدايي نيازمند است. اين نياز اساسي به شناخت صحيح خداوند، با شناخت حجت خداوند در هر عصر و پيروي از او کامل مي شود.
چنانچه هنگامي که يکي از اصحاب امام صادق (ع) از ايشان مي پرسد چگونه است مردي که ولايت و امامت علي (ع) را قبول دارد ولي اوصياي بعد از او را نمي شناسد؟ امام مي فرمايند: «گمراه است» و وقتي دوباره مي پرسد اگر به همه امامان اقرار کند و آخرين آنها را انکار کند؟ امام مي فرمايند: «او مانند کسي است که به عيسي (ع) اقرار مي کند و محمد (ص) را انکار مي نمايد يا مانند کسي است که به محمد (ص) اقرار مي کند و عيسي (ع) را انکار مي نمايد. پناه مي برم به خدا از انکار حجتي از حجت هاي خدا.»

از ظلمت به نور
 

راهي که انسان در پيش مي گيرد تا با سعي خود به ديدار پروردگار برسد، نيازمند دو چيز است؛ نخست نوري که همه راه را روشن کند و ديگر، مشعل داري که اين نور را در راه نگه دارد. کتاب هاي آسماني که بر پيامبران خدا نازل شده، نوري است که راه هدايت انسان را روشن مي کند و مشعل داران و راهبران اين راه نيز پيامبران و اماماني هستند که همواره با نور خود، آدمي را به هدف نهايي هستي و جايگاه ابدي او دعوت مي کنند و به پيش مي برند.
راه درست زندگي، نمي تواند بدون نور و بدون راهبر باشد و خداوند نيز با اتمام رسالت و پايان يافتن وحي، انسان ها را رها نکرده و براي آنها اماماني قرار داده است و براي همين، آخرين فرستاده خدا، قرآن و نوري را که بر او نازل شده، با اهل بيت خود همراه مي کند تا راه هدايت انسان ها تا ابد روشن باقي بماند.
اين حجت هاي الهي در پي يکديگر و در طول قرن ها در ميان مردمان زندگي مي کنند و با روشنگري خود، مسير هدايت الهي را براي انسان ها استمرار مي بخشند.
امام صادق (ع) راز نيازمندي ما به پيامبران و امامان را چنين شرح مي دهد: «هنگامي که دانستيم آفريننده اي داريم که برتر از ما و همه مخلوقات است و او آفريدگاري حکيم و متعالي است که آفريده هاي او نمي توانند او را ببينند و به آن دست يابند و رودروي او قرار گيرند، مي فهميم که خداوند در ميان خلق خود نمايندگان و واسطه هايي دارد که از طرف او براي بندگان و مخلوقات پيام مي آورند و مقاصد او را بيان مي کنند. آنها مصالح و منافع مردم را بازگو مي کنند و از آنچه باعث بقاي آنها مي شود، خبر مي دهند و آنها را از عواملي که به نابودي شان منجر مي شود، آگاه مي سازد... .
آنان همان پيامبران و برگزيده هاي خداوند از ميان بندگان هستند که حکمت آموخته اند و به اين حکمت مبعوث شده اند. آنها اگرچه در خلق و جسم به ديگر مردمان شبيه هستند اما با آنها در احوال و اخلاق متفاوت اند و از طرف خداوند حکيم و عليم به حکمت و متانت تأييد شده اند.»

نكته
 

اراده الهي
 

پيامبر (ص) در غدير پرده از اراده الهي برداشت و حجت خداوند و جانشين خود را به مردم معرفي کرد. اگرچه در آن روز همه مسلمانان اين ارائه خداوند را پذيرفتند و نعمت بر آنها تمام شد اما پس از آن بود که برخي استکبار ورزيدند و از دايره عبوديت خدا خارج شدند؛ چرا که ملاک بندگي، اطاعت امر خداست. به همين دليل، امام رضا (ع) فرمود حکايت مومناني که ولايت اميرالمومنين (ع) را در روز غدير خم قبول کردند، همچون ماجراي فرشتگان و سجده ايشان براي آدم است و داستان کسي که از پذيرش ولايت اميرالمومنين (ع) سرباز زند، همچون ماجراي ابليس است.
منبع:نشريه آيه ويژه نامه دين و فرهنگ.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.