تنديس ايمان

سالها بود كه جهل و بت‏پرستي چون شبي تاريك آسمان مكه را تيره و تاريك كرده بود. هر قبيله و گروهي پيكره‏اي از سنگ و چوب را با دست خود ساخته و پرداخته و آنگاه به عبادتش مي‏پرداختند. قتل و غارت، فرزندكشي، عقايد باطل و خرافي تنها بخشي از ارمغان شوم اين سياهي و ظلالت بود. تنها از كعبه و خانه‏هايي چند كه مردماني از تبار ابراهيم خليل‏اللّه‏ در آنجا زندگي مي‏كردند1، انواري به سوي آسمان بالا مي‏رفت. ابوطالب در يكي از همين خانه‏ها به دنيا آمد.
سه‌شنبه، 23 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تنديس ايمان

تنديس ايمان
تنديس ايمان


 

نویسنده :اشرف آشوري




 
سالها بود كه جهل و بت‏پرستي چون شبي تاريك آسمان مكه را تيره و تاريك كرده بود. هر قبيله و گروهي پيكره‏اي از سنگ و چوب را با دست خود ساخته و پرداخته و آنگاه به عبادتش مي‏پرداختند. قتل و غارت، فرزندكشي، عقايد باطل و خرافي تنها بخشي از ارمغان شوم اين سياهي و ظلالت بود. تنها از كعبه و خانه‏هايي چند كه مردماني از تبار ابراهيم خليل‏اللّه‏ در آنجا زندگي مي‏كردند1، انواري به سوي آسمان بالا مي‏رفت. ابوطالب در يكي از همين خانه‏ها به دنيا آمد. پدرش عبدالمطلب بزرگ مكيان و مادرش فاطمه دختر عمر بن‏عائذ محيطي پاكيزه براي رشد
ابوطالب مسلمانان را با اشعارش به تحمل و صبر و پايداري تشويق مي‏كرد. و تعاليش فراهم آوردند و به اين ترتيب ابوطالب با آدابي غير از رسوم مشركان پرورش يافت و در دل مهرآيين حنيف ابراهيمي را جاي داد. او از همان آغاز نوجواني به كرامت و جوانمردي در نزد قريشان معروف شد.2 البته پدرش عبدالمطلب فرزندان ديگري نيز داشت (عبداللّه‏ و زبير) كه از طرف مادر با وي برادر بودند.3
ابوطالب مانند اغلب خاندانش پيشه تجارت را انتخاب كرد و از اين راه به كسب درآمد پرداخت.4 در جواني به مراتب عالي درايت و كمال دست يافت تا آنجا كه قريشيان او را براي حل اختلافات خود حكم قرار مي‏دادند.5 وي به سخاوت و گشاده‏دستي نيز شهرت داشت و ديگران را از آنچه كسب مي‏كرد، بهره‏مند مي‏ساخت هر چند خود زماني گرفتار و تنگدست شد، اما چشمه جود و بخشش هرگز در وجودش خشك نشد.
با اين همه آنچه به زندگي ابوطالب و مطالعه وقايع حيات وي اهميت ويژه مي‏بخشد، نقش ويژه‏اي در سرپرستي از پيامبر اكرم و حمايت از او در دوران اوليه رسالت است. به همين مناسبت مقاله حاضر به ترسيم نقش ابوطالب در عرصه‏هاي مختلف دفاع از رسول اكرم(ص) مي‏پردازد.

سرپرستي محمد(ص)
 

محمد(ص) فرزند عبداللّه‏، برادر ابوطالب بود كه در سفري تجارتي وفات يافته و عبدالمطلب سرپرستيش را عهده‏دار شده بود. هشت بهار از عمر محمد(ص) مي‏گذشت كه زمان وفات عبدالمطلب فرا رسيد. وي فرزندانش را به دور خود جمع كرد و در ميان آنان ابوطالب را مخاطب ساخت و گفت:
اي اباطالب، اين جوان مقام بزرگي دارد از او محافظت كن و مواظبش باش. فردي يگانه است. برايش همچون مادر باش تا آنچه دوست ندارد، به او رو نياورد.6
ابوطالب وصيت پدر را پذيرفت و عبدالمطلب با خيالي آسوده از جهان فاني چشم فرو بست و در هشتم عام‏الفيل به ديدار معبود شتافت.7
شما كه عزيزان من به فدايتان باد هميشه براي رسول خدا در برابر دشمنان چون سپرها محافظ باشيد.
از آن روز سرپرستي محمد(ص) بر عهده ابوطالب قرار گرفت. در دوران قبل از رسالت محمد(ص) زير نظر و مراقبت شديد ابوطالب و نزديكان عبدالمطلب بود. آنگاه كه عالم يهودي محمد(ص) را به مجلس خديجه فراخواند و مهر نبوت او را كشف كرد. خديجه گفت: اگر عموهايش اينجا بودند، اجازه چنين كاري را به تو نمي‏دادند.8 اين و خبرهاي ديگر همه حكايت از يك موضوع تاريخي دارند و آن اينكه (محمد(ص)) تحت مراقبت شديد خاندان عبدالمطلب بود. همچنين خبر دادن راهب نصراني به نام بحيرا از پيامبري محمد، ابوطالب را وادار كرد به مراقبتهايش
غرض‏ورزي عناصري كه خود اصل و نسب پاك نداشتند از جمله معاوية ابن‏ابوسفيان از دلايل عمده طرح شبهه در ايمان ابوطالب و اسلام او است.
بيفزايد.9 او خود به محمد(ص) اعتقادي محكم داشت. همان دوران كه محمد(ص) جواني بيش نبود، در كتب تاريخي مي‏خوانيم زماني در مكه باران نيامد. ابوطالب دست محمد(ص) را گرفت و به ديوار كعبه تكيه داد و گفت: اي خداي مهربان به حق اين جوان باران بفرست و ما را مشمول لطف خود قرار بده، وقتي باران آمد، از شادي شعري سرود.10 محمد(ص) نيز به ابوطالب سخت علاقه‏مند شد و در امور مهم نظر عمويش را جويا مي‏شد از جمله در موضوع ازدواج با خديجه او ابتدا نظر عمويش را جويا شد و ابوطالب خطبه عقد را خواند.11 مهر محمد(ص) به ابوطالب را مي‏توان آنگاه درك كرد كه دانست بعدها رسول اكرم در جنگها كه پيروز مي‏شد، به ياد ابوطالب مي‏افتاد و مي‏گفت: اي كاش عمويم نيز با ما بود. محمد(ص) در همين دوران، علي(ع) فرزند ابوطالب را به خانه خود برد و در تربيت وي سخت كوشيد. تا آنجا كه علي(ع) ياور اصلي پيامبر شد و پيامبر در باره‏اش فرمود: نخستين كسي كه در كنار حوض كوثر نزد من مي‏آيد نخستين اسلام‏آورنده به من علي بن‏ابيطالب است.12

دوران رسالت
 

شاهد نور نبوت
 

اعلام نبوت پيامبر(ص) زمان به ثمر نشستن زحمات و حمايتهاي ساليان درازي بود كه ابوطالب به جان خريده بود. حال كه محمد 45 نفر از طايفه‏اش را به دور خود جمع كرد و آنان را از رسالت آسماني‏اش آگاه ساخت، چه كسي به اندازه ابوطالب مي‏توانست خوشحال باشد اما او تنها به اين دليل كه بتواند همچنان پيامبر را در ميان جاهلان قريش ياري رساند، از اعلام حمايت رسمي خودداري كرد ولي در عين حال هيچ مخالفتي با پيوستن نوجوانش علي(ع) به او نكرد. او در مقابل شماتت اقوام خود كه در آن مجلس مي‏گفتند از اين به بعد تو تحت ولاي محمد و پسرت علي خواهي بود، عكس‏العملي نشان نداد. علاوه بر آن برادرزاده‏اش را دلگرم مي‏ساخت و به او مي‏گفت:
برادرزاده‏ام به پا خيز تو مقامي والاداري، گروه تو از گرامي‏ترين حزبهاست. تو فرزند مرد بزرگي هستي هر گاه زباني تو را آزار دهد، زبانهاي تيز براي دفاع تو برمي‏خيزند و شمشيرهاي برنده‏اي آنها را مي‏ربايد. به خدا سوگند مانند خضوع كودك‏نزد مادرش در پيش تو خاضع خواهند شد.13
تا ابوطالب زنده بود، قريش نتوانست مرا به سختي آزار دهد.

تكيه‏گاه رسول اللّه‏(ص)
 

پيامبر اكرم(ص) بر دامنه دعوتش مي‏افزود و ابوطالب نيز همچنان مدافعش بود. تا اينكه نمايندگان قريش به نزد ابوطالب آمدند و از وي خواستند از حمايت محمد(ص) دست بردارد. پيامبر از پذيرش درخواست آنان خودداري كرد و ابوطالب با اينكه خود را در مقابل و مخالف گروه سران قريش مي‏ديد، به محمد(ص) گفت: «به خدا قسم از حمايت تو دست برنمي‏دارم و تو مأموريت خود را به پايان برسان.»14
آنان گمان بردند حمايتهاي ابوطالب از روي عاطفه و علاقه‏اش به فرزند پسر است از اين روي پيشنهاد كردند عمارة بن‏وليد جوان خوش‏سيما و برومند قريش را به ابوطالب بدهند و در عوض محمد(ص) را تحويل بگيرند. اما ابوطالب از اين پيشنهاد به شدت خشميگن شد. او در قصيده‏اي اين واقعه را به نظم كشيد.15 اما فشارهاي قريشيان پاياني نداشت و آنان حتي پيشنهاد تسليم محمد(ص) را براي قتل به او ابلاغ كردند. به موازات پيشرفت دعوت پيامبر فشارها روزافزون مي‏شد تا آنجا كه گاه احترام ابوطالب نيز خدشه‏دار مي‏شد. اما او همچنان ثابت‏قدم به دفاع از محمد رسول‏اللّه‏(ص) ادامه داد. در مدح حمزه كه زودتر به پيامبر ايمان آورد، شعري گفت اما در مقابل برادر خود ابوجهل كه به دشمني با پيامبر برخاسته بود، ايستاد.
ابوطالب فرزندش علي را بارها در بستر پيامبر مي‏خواباند تا پيامبر از دسيسه قريش در امان بماند. روزي به علي گفت: فرزندم بردباري پيشه كن كه از نشانه‏هاي خردمندي است. هر زنده‏اي به سوي مرگ مي‏رود من بردباري تو را آزموده‏ام و بلاها سخت و دشوارند تو را فداي زنده ماندن نجيب فرزند نجيب كرده‏ام.16 و آنگاه كه پيامبر گروهي را به حبشه فرستاد،
ابوطالب سيزده نفر را به سوي نجاشي گسيل داشت تا از وي بخواهند با مسلمانان خوشرفتاري كند.17 مشركان در سال هفتم بعثت از حربه‏اي ديگر استفاده كردند. آنان با هم پيمان بستند تا هر نوع رابطه با بني‏هاشم را قطع كنند.
 
در اين باره قاضي نورالله شوشتري مي‏نويسد:
قريش اتفاق كردند كه با بني‏هاشم و بني‏مطلب مناكحه و مبايعه و مخالطه نكنند و عهدنامه نوشتند و در كعبه آويختند و آغاز ايذاء و زجر مسلمانان كردند. ابوطالب پيغمبر را با جماعت مسلمانان به شعب خود برد و محافظت مي‏كرد و كفار تضييق طعام بر اهل اسلام مي‏كردند و سه سال بر اين منوال گذشت. پس مطعم بن‏عدي بن‏نوفل بن‏عبد مناف و هشام بن‏عمرو بن ربيعه و زهير بن‏ابي‏اميه بن‏مغيرة مخزومي و ابوالبختري بن‏عاص بن‏هشام بن‏حارث بن‏اسد نقض آن عهد كردند و مسلمانان خلاصي يافتند و ابوطالب در اين سه سال محافظت پيغمبر(ص) به مرتبه مي‏كرد كه شبها در حضور مردم پيغمبر مي‏گفت كه بر بستر تكيه‏فرماي و بعد از آن جاي او را تغيير مي‏داد و خود بجاي او تكيه مي‏كرد و بعضي از شبها حضرت امير را مي‏فرمود كه بر جاي حضرت تكيه زند.18 ابوطالب مسلمانان را با اشعارش به تحمل و صبر و پايداري تشويق مي‏كرد. شعرهايي كه خود مي‏تواند گوياي فداكاري وفاداري و نقش وي در دوران اوليه رسالت باشند. او با شعرهاي به ياد ماندني خود در طول دوره چهل و دو سال حمايت و همراهي پيامبر از جنبه ادبي و رواني نيز توانست قدمهاي مثبتي بردارد.19

ابوطالب در واپسين لحظات
 

ابوطالب در واپسين لحظه‏هاي عمر خود نيز دست از ياري حضرت محمد(ص) برنداشت. بزرگان خانواده را مخاطب ساخته چنين گفت:
چهار تن را به ياري پيامبر سفارش مي‏كنم فرزندم علي و بزرگ قبيله عباس و شير خدا حمزه كه هماره از پيامبر حمايت كرده و فرزندم جعفر تا او را ياور باشيد و شما كه عزيزان من به فدايتان باد هميشه براي رسول خدا در برابر دشمنان چون سپرها محافظ باشيد.20
علامه اميني آخرين سخنان او را چنين بازگو مي‏كند:
يا معشر بني‏هاشم اطيعوا محمدا و صدّقوه تفلحوا و ترشدوا21
اي جماعت بني‏هاشم محمد را اطاعت و تصديق كنيد رستگار و هدايت مي‏شويد.
و نيز گفت: محمد امين قريش است، راستگوي عرب است، داراي همه كمالات است، دلها به او ايمان دارد ولي زبانها از ترس به افكار برخاسته‏اند. من مي‏بينم كه در آينده مستضعفان را خواهد شكست. و بزرگان آن را خوار و خانه‏هايشان را خراب و بي‏پناهان را نيرومند خواهد كرد. و در آخر گفت: به او مهر ورزيد و از حمايت‏كنندگان حزب محمد باشيد.22
ابوطالب بعد از چهل و چند سال تلاش در بستر مرگ افتاد و با هشتاد و اندي سال درگذشت.23 او را در سال 10 بعثت در كنار قبر پدرش عبدالمطلب در قبرستان حجون به خاك سپردند.
مزار او در سال 1325 ق همراه گنبد عبدالمطلب تجديد بنا شد.24
من در قيامت شفيع پدر، مادر و عمويم ابوطالب هستم.
اگر ايمان ابوطالب را در يك كفه ترازو و ايمان اين مردم را در كفه ديگر قرار دهند ايمان ابوطالب فزوني خواهد داشت.

ايمان ابوطالب
 

غرض‏ورزي عناصري كه خود اصل و نسب پاك نداشتند از جمله معاوية ابن‏ابوسفيان از دلايل عمده طرح شبهه در ايمان ابوطالب و اسلام او است. او با علي(ع) به مجادله برخاست و پدران خود را از اميرمؤمنان علي(ع) برتر دانست تا بتواند موقعيت اجتماعي مناسبي براي خود در بين مسلمانان بيابد. با اين حال هم پيامبر اكرم و هم ائمه ديگر بارها به ايمان او تصريح كردند. پيامبر مي‏فرمود:
ما قالت قريش مني شيئا اكرهه [اي اشد كراهة [حتي مات ابوطالب.
تا ابوطالب زنده بود، قريش نتوانست مرا به سختي آزار دهد. بنابر اين اگر ابوطالب از موضع تغيير بيرون مي‏آمد مانند ديگر مسلمانان حرمتش نزد قريشيان از بين ما رفت. برخي از اين احاديث عبارتند از:
پيامبر اكرم(ص):
1ـ يا عم ربّيت صغيرا و كفّلت يتيما و نصرت كبيرا فجزاك الله عني خيرا.25
2 ـ من در قيامت شفيع پدر، مادر و عمويم ابوطالب هستم.26
امام علي(ع):
3 ـ والذي بعث محمدا بالحق نبيا لو شفع ابي في كل مذنب علي وجه الارض لشفّعه الله.27 قسم به كسي كه محمد را به حق به پيامبري برگزيد اگر پدرم در حق تمام گناهكاران روي زمين شفاعت كند، خداوند مي‏پذيرد.
4 ـ كان والله ابوطالب عبد مناف ابن عبدالمطلب مومنا مسلما يكتم ايمانه مخافة علي بني‏هاشم ان تنابذها قريش.28
5 ـ اگر ايمان ابوطالب را در يك كفه ترازو و ايمان اين مردم را در كفه ديگر قرار دهند ايمان ابوطالب فزوني خواهد داشت.29
امام صادق(ع):
6 ـ ان اصحاب الكهف اسروا الايمان و اظهروا الكفر فاتاهم الله اجرهم مرتين و ان اباطالب اسروا الايمان واظهر الشرك فاتاه الله اجره مرتين.30
اصحاب كهف ايمان خود را پنهان كردند و كفر را ظاهر ساختند. خداوند به آنان دوباره پاداش مي‏دهد. و ابوطالب ايمانش را مخفي و شرك را آشكار ساخت پس خداوند دوباره پاداشش مي‏دهد.

پي‌نوشت‌ها:
 

1 ـ سيره حلبي 5/1، سيره نبوي ابن‏هشام 21/1، بحارالانوار، ج 38، ص 6.
2 ـ تاريخ يعقوبي، ج 1، ص 325، سيره نبوي ابن‏هشام، ج 1، ص 402.
3 ـ تاريخ طبري، ج 2، ص 277 و 279.
4 ـ بلاذري، ج 2، ص 23.
5 ـ شرح نهج‏البلاغه ابن ابي‏الحديد، ح 15، ص 219.
6 ـ مجالس السنيه، ج 4، ص 36.
7 ـ طبقات ابن‏سعد، ج 1، ص 121؛ سيره نبوي ابن‏هشام، ج 1، ص 189 و 190.
8 ـ بحارالانوار، ج 16، ص 19.
9 ـ سيره نبوي ابن‏هشام، ج 1، ص 191 ـ 194.
10 ـ سيره حلبي، ج 1، ص 125؛ الغدير، ج 7، ص 346.
11 ـ مناقب ابن شهرآشوب، ج 1، ص 130؛ بحارالانوار، ج 16، ص 16.
12 ـ الغدير، ج 3، ص 320.
13 ـ طرايف، ص 85؛ سيره نبوي ابن‏هشام، ج 1، ص 263؛ بلاذري، ج 1، ص 113.
14 ـ سيره نبوي ابن‏هشام، ج 1، ص 265 و 266.
15 ـ طبقات ابن‏سعد، ج 1، ص 202؛ ابن قدامه، ص 352.
16 ـ مناقب ابن‏شهرآشوب، ج 1، ص 27.
17 ـ الغدير، ج 7، ص 331.
18 ـ مجالس المؤمنين، ج 1، ص 140.
19 ـ بيش از سه هزار شعر از او مانده كه غالبا دلالت بر حمايتهاي او از رسول خدا(ص) و اميان وي دارند. الغدير، ج 7، ص 341.
20 ـ متشابهات القرآن از ابن شهرآشوب در تفسير سوره حج ذيل آيه ولينصرون مي‏باشد.
21 ـ الغدير، ج 7، ص 367.
22 ـ همان، ص 366؛ نيز در ؟ او به تاريخ الخمين، ج 1، ص 300 و سيره حلبي، ج 1، ص 291 رجوع كنيد.
23 ـ طبري، ج 2، ص 277.
24 ـ لبيب البيتوني، الرحلة الحجازيه، ص 95.
25 ـ ابوطالب مظلوم تاريخ، ص 1.
26 ـ الصبوح من السيرة، ج 1، ص 134 تا 142.
27 ـ الحجة، ص 24.
28 ـ همان.
29 ـ الغدير، ج 7، ص 380؛ نهج‏البلاغه، ج 14، ص 68.
30 ـ شرح نهج‏البلاغه، ج 14، ص 70؛ الحجة، ص 17 و 15؛ اصول كافي، ص 244.
 

مجله فرهنگ کوثر، شماره 20




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.