«از زندگي در امان نيستيم»
نويسنده: بهارك داروگري
فرزندان
مت كينگ، وكيلي است در هاوايي و تنها فرد معتمد تراستي خانوادگي كه 25 هزار جريب زمين بكر در جزيره كائويي را كنترل مي كند. اما اين تراست به واسطه ي وجود قانون اقتصادي خاصي تا هفت سال ديگر منقضي خواهد شد. به همين دليل خانواده كينگ تصميم گرفته اند زمين را به يكي از اهالي بومي جزيره ي كائويي كه دان هوليتسر نام دارد بفروشند. درست پيش از سر گرفتن اين معامله كه مت هم با آن موافق است، همسر مت، اليزابت، بر اثر يك حادثه قايق راني به كما مي رود. مت و اليزابت دو دختر دارد: اسكاتي ده ساله و الكس هفده ساله. مت ارتباط چندان نزديكي با دخترانش ندارد ولي حالا در غياب اليزابت بايد با بچه ها و مشكلاتشان كنار بيايد: مشكل اسكاتي رفتار ناشايست اش با بقيه ي بچه هاست و مشكل الكس هم مي خوارگي است. مت درمي يابد كه اليزابت هرگز از كما در نخواهد آمد و با اين حساب بايد طبق گواهي اي كه خود اليزابت پيش از آن داده، با قطع پشتيباني حياني از او اجازه بدهند تا بميرد. مت اين قضيه را به الكس مي گويد. الكس هم به پدرش مي گويد كه اليزابت در زمان وقوع حادثه، با مردي ارتباط داشته. مت پي مي برد كه اين مرد برايان اسپير نام دارد. مت تصميم مي گيرد قضيه اليزابت را با برايان در ميان بگذارد تا او بتواند پيش از مردن اليزابت، براي بار آخر او را ببيند. مت كشف مي كند كه برايان در يك بنگاه معاملات ملكي كار مي كند و اكنون در حال گذراندن تعطيلاتش در جزيره كائويي است. مت هم چنين در مي يابد كه برايان شوهر خواهر همان دان هوليتسر است و بنابراين در صورت سرگرفتن معامله زمين با هوليتسر، برايان هم پول كلاني بابت كميسيون به جيب خواهد زد. مت به كائويي مي رود و ماجرا را براي برايان بازگو مي كند ولي معلوم مي شود كه گرچه اليزابت او را دوست داشته ولي براي برايان اين رابطه چندان جدي نبوده و او به گفته ي خودش همسر و خانواده اش را دوست دارد. برايان در عين حال به خاطر اين كه باعث آزار مت شده از او عذرخواهي مي كند. در جريان گردهمايي خانوادگي براي تصميم گيري در مورد زمين، مت كه قبلاً با فروش آن موافق بوده حالا مخالفت مي كند و مي گويد بايد راه ديگري پيدا كند. اين موضع گيري او باعث دلخوري عموزاده هاي مت مي شود. كمي بعد پاي جولي اسپير، همسر برايان، نيز به ماجرا باز مي شود و روند رخدادها، مت را به بازبيني گذشته و وقوف و اشتباه هايي در مورد همسر و فرزندانش مرتكب شده وا مي دارد...
• «هميشه پيش از آن كه فكر كني اتفاق مي افتد» (2)؛ حتي اگر در بهشت روي زمين زندگي كني، حتي اگر از نوادگان يكي از شاهزادگان هاوايي باشي. غافلگيرت مي كند. ناچار رو در روي مرگ قرار مي گيري؛ فرصت هاي از دست داده را مرور مي كني و توانت را براي از دست دادن مي سنجي. زني به نام اليزابت در يك حادثه قايق راني به كما مي رود. مرگ در چند قدمي است. همسرش، مت كينگ وكيل هميشه گرفتاري كه خود را پدر يدكي و بدل اليزابت مي خواند، در فرصت كوتاهي بايد خودش و دخترانش را براي مرگ اليزابت آماده كند.
جزيره ي اول: مت كينگ
نوشتن از مت كنيگ بدون اشاره به بازي معركه ي جرج كلوني بي انصافي است. او توانسته از پرسوناي آشناي تاكسيدوپوش هميشه مسلطش فاصله بگيرد و سردرگمي و آسيب پذيري مت را به زيبايي به تصوير بكشد. حال و هواي روزمرگي و توازن و تراژدي و كمدي در فرزندان، پس از فيلم نامه هوشمندانه اش، مديون مت كينگي است كه كلوني خلق كرده است. واكنش هاي طبيعي و گاه حتي طنزآميز مت، مانند دويدنش وقتي از خيانت اليزابت خبردار مي شود، گريه اش در كنار رودخانه، نيازش به الكس براي تصميم گيري، خوش حالي اش وقتي سيد و الكس در برابر پدر اليزابت از او دفاع مي كنند، ترديدش وقتي از برايان مي پرسد آيا اليزابت دوستش داشت، و خداحافظي اش با اليزابت و مثال هاي متعدد ديگر نشان مي دهد كلوني و البته الكساندر پين بدون اغراق و بدون برانگيختن واكنش هاي عاطفي شديد تماشاگر، صحنه هايي ساده ولي تأثيرگذار آفريده اند.
جزيره دوم: الكس كينگ
فيلم بدون هيچ تأكيدي شباهت و جايگزيني الكس و اليزابت را برجسته مي كند. جز اشاره ي كوتاه مت به خودويراگري همسر و دخترانش و اشاره ي كوتاهي در بيمارستان از سوي الكس كه مي گويد شايد دليل اختلاف مداومش با مادرش اين باشد كه خيلي به هم شبيه اند، و مت تاكيد مي كند كه الكس همه خوبي هاي مادرش را دارد و درباره خصوصيات منفي هم بايد صبر كرد و ديد، شايد واضح ترين نشانه تصويري همانندي اليزابت و الكس، پيوندشان با آب باشد. مت خبر مرگ ناگزير اليزابت را كنار استخر به الكس مي دهد. الكس به زير آب مي رود و با فريادي بي صدا واكنش نشان مي دهد. الكسي كه از آب بيرون مي آيد، با پذيرفتن ضعف هاي مادر و اعتراف به پدر، نه تنها آغازگر جست و جو در پي برايان و كنار آمدن مت با از دست دادن اليزابت مي شود، كه اولين قدم - هرچند دردناك - را از نوجواني به بزرگسالي برمي دارد. او سرانجام مادرش را به عنوان يك انسان مي بيند و او را به خاطر خراب كردن تصوير ايده آلش در ذهن خود مي بخشد. الكس انتهاي فيلم از الكس ابتداي فيلم عاقل تر، هرچند غمگين تر، است. او در نمايي مشابه اليزابت در نماي آغاز فيلم، خاكستر مادرش را به آب مي سپارد. اليزابت در دريايي كه عاشقش بود، آرام گرفته است. دوربين از زير آب و شايد از نقطه نظر اليزابت، سه حلقه گل شناور را نشان مي دهد. سه جزيره ي از هم دورافتاده به هم نزديك شده اند؛ اليزابت در الكس ادامه خواهد يافت و شايد هيچ كس به اندازه ي مت اين حقيقت را باور نكرده است.
جزيره ي سوم: هاوايي
الكساندر پين و فرزندانش
فرزندان با ستايش پرشور اكثريت قريب به اتفاق منتقدان مواجه است. در سايت «راتن توميتوز» بر اساس واكنش هاي 42 منتقد به امتياز فوق العاده 90 درصد دست يافته و منتقدان معروفي مثل راجر ايبرت و پيتر تراوِرس («رولينگ استون») به آن امتياز كامل چهار از (چهار) ستاره را دادند. به روايت سايت «ويكيپديا» بيش از بيست نفر از منتقدان شناخته شده، اين فيلم را در فهرست ده فيلم برتر سال 2011 خود گنجانده اند.
موفقيت فرزندان صرفاً وجه معنوي و افتخارآفريني و ستايش هاي منتقدان محدود نمي شود و فيلم از لحاظ مالي نيز موفق بوده است. فرزندان با هزينه اي حدوداً بيست ميليون دلاري ساخته شد ولي تا پنجم فوريه فقط در خود آمريكا بيش از 65 ميليون دلار فروخته است. فيلم همچنان روي پرده است و مي توان انتظار داشت كه با جايزه ها يا لااقل جايزه اي كه قاعدتاً در مراسم اسكار نصيب آن خواهد شد به روال معمول اين موارد، جهش تازه اي در ميزان فروش فيلم در اكران عمومي اش در كشورهاي مختلف، پديد بيايد.
پي نوشت ها :
1. جمله اي كه مت كينگ در بخشي از نريشن فيلم مي گويد.
2. از «ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد»؛ فروغ فرخ زاد.