يك سبد لالة سرخ در كنار ما بود
ادبيات پايداري، ترجمان باورهاي سياسي، آيينهاي مذهبي و تفکرات اجتماعي ملّتي است که در برابر استبداد داخلي يا تجاوز بيگانگان ايستادگي ميکند. اصليترين مسائل در حوزة ادب پايداري، دعوت به مبارزه، ترسيم چهرة بيدادگر، ستايش آزادي و آزادگي، نمودن افقهاي روشن پيروزي، انعکاس مظلوميت مردم، بزرگداشت شهداي راه آزادي و... است.
يکي از موضوعات ادبيات پايداري، رويارويي با دشمن متجاوز و دفاع از ميهن است. طرح ادبيات دفاع و مبارزه زماني موضوعيت مييابد که جنگ، اتّفاق افتد و کودکان و نوجوانان به شکل محسوس در معرض عوارض جنگ قرار گيرند.
تا پيش از پيروزي انقلاب اسلامي و شروع جنگ تحميلي، طرح اين مضمون، در ادبيات کودکان و نوجوانان ايران سابقه نداشت؛ زيرا طرح مضامين مرتبط با جنگ، در زمان صلح، براي کودکان قابل هضم نيست. با پيروزي انقلاب اسلامي و شروع جنگ عراق عليه ايران، جنگ براي کودکان و نوجوانان ايراني عينيت پيدا کرد و خود به خود جزو مضامين مطرح در ادبيات کودک و نوجوان شد.
براي ترسيم ادبيات دفاع مقدّس کودکان و نوجوانان ايران در دوران بعد از انقلاب، سه دهه متصوّر است:
(1) دهة اوّل: دهة جنگ و دفاع، 1359 تا 1367
(2) دهة دوم: دهة ستايش و سرزنش، 1367 تا 1378
(3) دهة سوم: دهة باز بيني و باز آفريني، 1378 تا 1388
1ـ دهة اوّل:
با پيروزي انقلاب اسلامي، مضامين، مفاهيم و واژگان جديدي وارد ادبيات کودکان و نوجوانان شد؛ مفاهيمي که تا آن روز براي کودکان و نوجوانان ايراني، عينيت نداشت. ادبيات پايداري کودکان و نوجوانان، در سالهاي نخستين انقلاب، متأثر از همان فضاي اجتماعي، سياسي، برپاية مضاميني چون: ترسيم چهرة خير و شر، غلبة حق بر باطل، ايثار، دين، مبارزه، استقلالطلبي، وحدت، ستايش شهيدان و... شکل گرفت.
با شروع جنگ، مضامين ادبيات پايداري تغيير شکل داد و وارد فاز و فضايي جديد شد. ادبيات خودجوش پايداري سالهاي آغازين انقلاب، مقدمهاي شد تا ادبيات تحميلي جنگ، براي کودکان و نوجوانان پذيرفته و قابل هضم شود.
دهة اوّل، دهة جنگ و دفاع است. دشمن از زمين، هوا و دريا حمله ميکند، صداي شليک گلوله شنيده ميشود، خانهها بر اثر انفجار بمب، ويران ميگردند، کساني در جبهه و پشت جبهه جان ميسپارند و هر روز تابوتهايي پيچيده در پرچم، بر روي دستها در حرکت است.
کودکان و نوجوانان، همة اينها را ميبينند، با تمام وجود لمس ميکنند و آرزو ميکنند، ميتوانستند بجنگند و آنان که گريزپاترند، به صف رزمندگان ميپيوندند.
شعر دفاع مقدّس کودکان و نوجوانان در دهة اوّل تحت تأثير فضايي جنگي شکل ميگيرد؛ طبيعي است كه پژواک صداي جنگ، در اشعار اين گروه سني شنيده شود.
شعر دفاع مقدّس کودکان و نوجوانان اين دهه، عموماً زمان حال را نشان ميهد. شاعران کودکانهسراي دهة جنگ، براي تلطيف فضاي جبهه و پرهيز از انتقال خشونت جنگ به کودکان و نوجوانان، از مضاميني عاطفي چون: انتظار پدر، ترسيم چهرهاي مقدّس و زيبا از جبهه، آرزوي رفتن به جبهه، شهيد و... سود جستهاند.
در اين دوره نميتوان از نقش موثر نشريات واحد فرهنگي سپاه گذشت؛ نشرياتي که به همت شهيد «احمد زارعي» و دوستان ديگرش منتشر ميشد، تأثير بسزايي در انتشار ادبيات؛ بهويژه شعر دفاع مقدس داشت. در آن سالها نشرية «نهال انقلاب» براي مخاطبان کودک و نوجوان منتشر ميشد.
امّا نمونهاي از اشعار اين دهه:
«پس پدر کي ز جبهه ميآيد؟» / باز کودک ز مادرش پرسيد / گفت مادر به کودکش که: «بهار، غنچهها و شکوفهها که رسيد» باز کودک ز مادرش پرسيد؟ / «کي بهار و شکوفه ميآيد؟» / گفت مادر که: «هر زمان در باغ / غنچهها لب به خنده بگشايند» / روز ديگر سراغ باغچه رفت / کودک ما به جستوجوي بهار / ديد لب بسته است غنچه هنوز / به لب غنچه نيست بوي بهار / گفت: «اي غنچههاي خوب، چرا / لبتان را ز خنده ميبنديد؟ / زودتر بشکفيد و باز شويد / آي، گلها چرا نميخنديد؟ / گاه با غنچهها سخن ميگفت / گاه خواهش ز غنچهها ميکرد / گاه گلبرگ غنچهاي را نرم / با سرانگشت خويش وا ميکرد(1)
... باز در خانة دلم امروز / از غم دوري تو غوغايي است / چشم من خيره مانده بر کوچه / کوچه امروز مثل دريايي است / آه اين اشک از کجا آمد / گونة خواهر مرا تر کرد؟ / مادر من چه شد، چرا امروز / روسري سياه بر تن کرد؟ / روي دست نجيب مردم ده / پدر است اينکه باز ميآيد/ اينکه مثل صنوبري سرسبز / سوي باغ نماز ميآيد(2)
و جبهه مدرسه است/ کلاس ما آنجاست/ شتاب کن برويم/ که دير خواهد شد/ تفنگ را بردار/ امام ميآيد/ و امتحان نهايي شروع خواهد شد(3)
باز هم اوّل مهر آمده بود / و معلّم آرام / اسمها را ميخواند: / اصغر پورحسين / پاسخ آمد: حاضر / قاسم هاشميان / پاسخ آمد: حاضر / اکبر ليلازاد /... / پاسخش را کسي از جمع نداد / بار ديگر هم خواند: / اکبر ليلا زاد /... / پاسخش را کسي از جمع نداد / همه ساکت بوديم / جاي او اينجا بود / اينک، امّا تنها / يک سبد لالة سرخ / در کنار ما بود / لحظهاي بعد معلّم سبد گل را ديد / شانههايش لرزيد / همه ساکت بوديم / ناگهان در دل خود زمزمهاي حس کرديم / غنچهاي در دل ما ميجوشيد / گل فرياد شکفت! / همه پاسخ داديم: / حاضر! / ما همه اکبر ليلازاديم!(4)
روي دروازة دبيرستان / پرچمي دست باد ميلرزيد / روي پرچم نوشتهاند درشت: / «احمد خوشنشين شهيد شده است» / بادها با صدايي از افسوس / اين خبر را به دورها بردند / آسمان بغض کرده بود آن روز / آفتاب آن طرفتر از جنگل / خسته بود و دگر نميخنديد / باد آمد ميان شاخه نشست / بر لبش اين کلام جاري شد: / «جاي احمد که ميرود جبهه؟» / جنگل دستها نمايان شد(5)
بسته بر پشت، کولهبارش را / پدرم، پارساي جبهة جنگ / ميدرخشد در آفتاب پگاه / بر سر شانهاش قطار فشنگ / پدرم سالهاست در جبهه ست/ گاه ايلام و گاه خوزستان / توي پايش چهار ترکش هست / يادگاري ز حملة بستان / دوست دارم که مثل او باشم / صخرهاي سر بلند و آزاده / ايستاده برابر طوفان / دل به درياي موجها داده(6)
از شاخصترين شاعران دفاع مقدس اين دهه در حوزة کودک و نوجوان ميتوان از «جعفر ابراهيمي (شاهد)، جواد محقّق، بيوک ملکي، سلمان هراتي و قيصر امين پور» نام برد.
2ـ دهة دوم
در اين دهه جنگ تمام شده است، امّا تأثير مخرّب جنگ در ابعاد انساني، اجتماعي، اقتصادي نمايانتر شده است. از يک سو حفظ ميهن و دفاع از ارزشها به عنوان يک پيروزي بزرگ، حسِّ ستايش مردم و هنرمندان را از رزمندگان برانگيخته و از سوي ديگر عمق فاجعه رخ نموده و باعث سرزنش جنگ به معناي عام و دشمن به معناي خاص آن شده است.
در شعر دفاع مقدّس کودک و نوجوان اين دهه، زمان فعلها از حال به گذشته چرخش پيدا ميکند و بدون آنکه صداي بمب و موشک را نشان دهد، به ستايش دليري و قهرماني رزمندگان و سرزنش دشمن ميپردازد.
ستايش تقدّسآميز رزمندگان و شهيدان در شعر کودک نوجوان اين دهه، تا حدّي است که از شهيد، موجودي ماورايي ميسازد. اين نگرش گاه منجر به خلق تصاوير اغراقآميز، ذهني و انتزاعي ميگردد.
به لحاظ کمي نيز رشد شعر دفاع مقدّس کودک و نوجوان در اين دهه رشد قابل توجّهي دارد و چهرههايي جديد پا به اين عرصه ميگذارند؛ اينان معمولاً کساني هستند که در دورة پيش، جنگ را با تمام وجود لمس کردهاند. در زير نمونههايي از شعر دهة بعد از جنگ آمده است:
در روزگاري يک گل پاک / روييد ناگه در دل دشت / هر غنچهاي از قصّة او / بعد از شنيدن شاد ميگشت... / ناگاه دستي از سر مهر / آن قصّهگوي خوب را چيد / خورشيد بر گلبرگهايش / از آسمانها نور پاشيد... / از رفتنش روييد بر دشت / چندين گل زيباي لاله / اشکي چکيد از چشم خورشيد / بر گونة گلهاي لاله(7)
باز اين دل غريب / اين دل غريب و خسته و شکستهام / ميکند بهانة شما /... ياد آن تفنگهاي پر ترانة شما / آن گلولههاي خشمگينتان بخير /... وقت بوسه گلولهاي به قلبتان / طعم سيب سرخ داشت / آه ياد سيب سرخ گونههايتان به خير /... (8)
و در سرزنش جنگ و دشمن؛
روزگاري اين جا بود / خانة عمو عبّاس / يک درخت آنجا بود / پر ز خوشههاي ياس / آسمان شهر من / خانة کبوتر بود / در پيادهروهايش / نخل سايهگستر بود / ناگهان شبي جغدي / شوم و بدشگون ناليد / شهر من پريشان شد / سر به خاک و خون ماليد / خانهها همه ويران / کوچهها همه بنبست / هيچکس در اينجا نيست / هيچکس در اينجا هست؟(9)
شاخصترين شاعران دفاع مقدّس کودک و نوجوان اين دهه علاوه بر شاعران دهة پيش عبارتند از: «مهري ماهوتي، حميد هنرجو، مجيد ملاّمحمدي، ناصر کشاورز، عبدالرضا رضايينيا» و...
3ـ دهة سوم
در دهة سوم، ثبت حماسة دفاع مقدّس و تفکّر ماندگاري اين حماسه بر فضاي شعر شاعران غلبه ميکند. اين رويکرد ناشي از برنامهريزي سياستگذاران اين حوزه، اقتضاي اجتماعي زمان و تعهد هنري شاعران است.
افتاد بر خاک / يک تانک دشمن / با پاتک تو / گل کاشت آن روز / در خاک ايران / نارنجک تو / شايد اگر من / جاي تو بودم / ترسيده بودم / اي کاش من هم / اندازة تو / فهميده بودم(10)
در شعر ديگري با عنوان«گل صد برگ و تانک» شاعر، داستان «پطرس»، پسر بچة هلندي را با «حسين فهميده» مقايسه ميکند و در پايان کار، حسين فهميده را از پطرس بزرگتر جلوه ميدهد. اين شعر بلند با ابيات زير پايان ميپذيرد:
گرچه افسانة شهامت او / در جهان بزرگ پيچيده است / ما ز پطرس بزرگتر داريم / داستاني پر از حماسه و عشق / ماجراي حسين فهميده...!(11)
و نمونهاي ديگر:
پنهان شده خرمشهر / توي بغل «اروند» / در خواب فرو رفته / چون مادر و يک فرزند / کشتي و پل و بندر / راهآهن و نخلستان / خاموش، همه غمگين / در يک شب تابستان / مهتاب در آن بالا / بيحوصله و بيميل / خوابيده قطاري سبز / وارونه، کنار ريل / يک تابلو افتاده / خوني شده نام شهر / گويي که فرو رفته / در خواب تمام شهر /...(12)
از ويژگيهاي ديگر شعر اين دهه که با همان رويکرد ماندگاري حماسة دفاع مقدّس شکل ميگيرد، ثبت وقايع جنگ در قالب آثار داستاني و روي آوردن به منظومههاست و امّا يک نمونه:
جنگ، جنگي نابرابر بود / جنگ جنگي فوق باور بود / کيسههاي خاکي و خوني / خط مرزي را جدا ميکرد / دشمن بدعهد بيانصاف / با هجوم بيامان خود / مرزها را جابهجا ميکرد / از ميان آتش و باروت / ميوزيد از هرطرف هرجا / تيرهاي وحشي و سرکش / موشک و خمپاره و ترکش / دود، در چشم فلک ميرفت / چشمهاي آسمان ميسوخت / رشتهاي از آتش و آهن / آسمان را بر زمين ميدوخت / هر طرف دستي به دامان تفنگي بود / بيخ هر گوشي فشنگي بود / تا سري از سنگري بيرون ميآمد، سرنگون ميشد / غرق خون ميشد...(13)
علاوه بر برخي شاعران دورههاي پيش؛ چون: حميد هنرجو، مهري ماهوتي، بيوک ملکي، جواد محقّق که همچنان شعرهاي دفاع مقدّس ميسرايند، چهرههاي تازهاي نيز سرودن شعر دفاع مقدّس را تجربه کردند؛ از جمله عليرضا سپاهيلائين، غلامرضا بکتاش، افشين علا، مهدي چناري، محمدکاظم مزيناني، محمد گودرزي دهريزي و...
پينوشتها:
(1) مثل چشمه مثل رود، ص 16.
(2) از اين ستاره تا آن ستاره: مجموعه شعرها، ص 383.
(3) همان، ص 353.
(4) مثل چشمه مثل رود، ص 27.
(5) از اين ستاره تا آن ستاره: مجموعه شعرها، ص 359.
(6) مثل من به انتظار، ص 21.
(7) چشم به راه خورشيد، ص 18.
(8) آواز باران، ص 7.
(9) خواب خوب، ص 20.
(10) تا راديو خبر داد، ص 7.
(11) گل صد برگ و تانک.
(12) بوي هلوت و باروت.
(13) کودکي از جنس نارنجک.
کتابهاي برررسي شده
(1) آقابالايي، عليرضا. چشم به راهِ خورشيد، برگ، 1373.
(2) ابراهيمي، جعفر. گل باغ آشنايي، سازمان تبليغات اسلامي، حوزه هنري، بيتا.
(3) امينپور، قيصر. مثل چشمه مثل رود، سروش، 1368.
(4) بکتاش، غلامرضا. از ماه باخبر باش، عروج نور، 1383.
(5) ----------. تا راديو خبر داد، پاليزان، 1387.
(6) چناري، مهدي. پابهپاي نسيم، کنگره، 1383.
(7) -----------. گاهي به خواب ما بيا، کنگره، 1383.
(8) ----------- يکي بود، يکي نبود!، کنگرة خراسان، 1383.
(9) در تو ميان، منيژه. عکس يادگاري، کنگره، 1382.
(10) رضايي، رحمت اله. همکلاسيها، مشهد، ستارهها، 1385.
(11) رضايينيا، عبدالرضا، کوچة باران، 1381.
(12) عليرضا، سپاهيلائين. يادش به خير جنگ، کنگره، 1383.
(13) سپاهييونسي، عباسعلي. جبهه در يک آلبوم، مشهد، بنياد پژوهشهاي اسلامي، 1384.
(14) شعباننژاد، افسانه. پونهها و پروانهها، سروش، 1369.
(15) صادقي، محمدحسين. جانباز، مؤسسة نشر هنر اسلامي، 1371.
(16) ----------------. گل، چه رنگي خوبه؟، موج انديشه، 1385.
(17) علا، افشين. گل صد برگ و تانک، سروش، 1383.
(18) کاظمي، رضا. کودکان ستارهاند، صرير، 1386.
(19) کشاورز، ناصر. پاتک بهلحظهها، صرير، 1379.
(20) گلدسته، محمدزمان. گل صد برگ، عشق دانش، 1386.
(21) گودرزيدهريزي، محمد. کودکي از جنس نارنجک، روزگار، 1387.
(22) ماهوتي، مهري. خواب ناز غنچهها، دفتر ادبيات و هنر مقاومت.
(23) ----------. مهمان بابا، نشر شاهد، 1384.
(24) محقق، جواد. مثل من به انتظار، دفتر ادبيات و هنر مقاومت، 1374.
(25) --------. خواب خوب، کانون، 1381.
(26) محمدپور، اسماعيل. اجازههاي بيجواب، صرير، 1385.
(27) محمدي، محمدعلي. سکة گرد خورشيد، برگ، 1369.
(28) ملکي، بيوک. پ، مثل پرستو!، بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس، 1386.
(29) --------. ستاره باران، برگ، 1366.
(30) مزيناني، محمد کاظم. بوي هلو و باروت، نشر شاهد، 1386.
(31) -------------. ساعت هفتوربع، نشر شاهد، 1386.
(32) -------------. کتاب آب و ممنوع، نشر شاهد، 1386.
(33) ملامحمدي، مجيد. آواز باران، قو، 1378.
(34) هراتي، سلمان. از اين ستاره تا آن ستاره، حوزة هنري، 1367.
(35) هنرجو، حميد. بچههاي شهر ما!، بهنشر، 1382.
(36) ---------. برف گل ياس، نشر شاهد، 1377.
(37) ---------. سوار بر ابرها، طرح روز، 1382.
(38) ---------. صداي بال ميآيد...، طرح روز، 1382.
(39) ---------. کوچة فرشتهها، کيهان، 1375.
(40) ---------. مثل ظهر عاشورا، دفتر ادبيات و هنر مقاومت، 1376.
منبع: ماهنامه امتداد شماره 57
/ج