آخرين يادداشت اسماعيل

وقتي از سرکار برگشت، خانه را خلوت يافت. مادر فقط بود که از خستگي خوابيده بود. برادرش نبود و پدر سرکار بود. زخمش بدجوري قديمي شده بود. حالا شده بود يک جانباز شيميايي تمام‌عيار. دلش گرفت. رفت سرکوله‌پشتي‌اش، سينه‌اش باز شد. خاک جبهه از آن پخش شد توي هوا. با ميل و اشتياق بو کرد. وسايلش را شروع کرد به درآوردن: قرآن جيبي، حوله،... چند سال گذشته بود؟ ده سال؟ نه، ده سال کمتر بود. ناگاه نگاهش افتاد به دفترچة يادداشت
چهارشنبه، 14 تير 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آخرين يادداشت اسماعيل

آخرين يادداشت اسماعيل
آخرين يادداشت اسماعيل


 

نویسنده : حسين ابراهيمي




 
قصه
وقتي از سرکار برگشت، خانه را خلوت يافت. مادر فقط بود که از خستگي خوابيده بود. برادرش نبود و پدر سرکار بود. زخمش بدجوري قديمي شده بود. حالا شده بود يک جانباز شيميايي تمام‌عيار. دلش گرفت. رفت سرکوله‌پشتي‌اش، سينه‌اش باز شد. خاک جبهه از آن پخش شد توي هوا. با ميل و اشتياق بو کرد. وسايلش را شروع کرد به درآوردن: قرآن جيبي، حوله،... چند سال گذشته بود؟ ده سال؟ نه، ده سال کمتر بود. ناگاه نگاهش افتاد به دفترچة يادداشت برادرش که افتاده بود گوشة اتاق. يعني برادرش راضي بود که برود سروقت دفترچه‌اش؟ بالاخره هرچه بود ده سال از برادرش بزرگ‌تر بود. يعني يک برادر اين‌قدر بر داداش کوچکش ولايت ندارد؟ بازش کرد و آخرين يادداشت را آورد:
«فکرهاي يک دانشجوي دم کردة دم فارغ‌التحصيلي
دوباره فحشم داد. ولش کن. اشکال نداره. تقصير خودشه که من نمي‌تونم. من بدبخت فقط کلي فحش خوردم. من چيکار کنم. ترم بعد اگه تموم بشه و بخوام شش ماه بمونم تو خونه. بهتره بزنم پس گردن شيطون و يخته‌يخته درس رو شروع کنم. امروز باد ديروزي نمياد. ديروز باد بدجوري حال مي‌داد. لامصب نمي‌دونم اين سرخر رو بدم دست کي... بهتره برم رشتة روان‌شناسي قبول هم که نشم، طوري نمي‌شه... فقط ترم مهرو مرخصي بگيرم؛ علافي و بعدش سربازي. تازه نمي‌دونم برم سر کار يا نه... نمي‌دونم برم فوق برم دنبال علاقه‌ام. بدبخت بيچاره... حرف بزن ديگه...»
نوشته تمام شد. سرفه‌اي کرد با تمام جان. يکي، دو تا، سه تا،...، هفت تا. تا معده‌اش را سوزش شديدي فراگرفت. ريه‌هايش مي‌خواست دربيايد. اما درنيامد. هنوز جاني برايش باقي مانده بود. که فهميد مادر بيدار شده:
 
- اسماعيل برگشتي؟ چه خبر؟
اسماعيل دفتر را بست و گذاشت سرجاي اولش و با خود گفت: «شايد کار اشتباهي کردم. نبايد نوشته‌هاش را مي‌خواندم» و به مادر گفت:
- شما چطوري مادرم؟
و به فکر فرورفت.
* * *
امير که برگشت، خانه خلوت بود، نه مادر بود نه پدر. به فکرش رسيد پنج شنبه است. رفته‌اند سر مزار اسماعيل؟ نمي‌دانست. دوماه مي‌شد که اسماعيل شهيد شده بود. بالاخره زخم‌هاي قديمي کار خودشان را کردند. امير با برادرش اسماعيل بدجوري خو کرده بود. نشست و به او فکر کرد. چقدر زود گذشته بود. چقدر زود دوماه شده بود. نفس بلندي کشيد. نگاهش روي کوله‌پشتي اسماعيل ايستاد. اشکش جاري شد. رفت سر کوله‌پشتي. بوي جبهه مي‌داد. به کتاب‌هايش زل زد. کلي کتاب جنگي داشت: رمل‌هاي تشنه، جشن حنابندان، سفر،...
دفترچه يادداشتش را ديد. مي‌توانست برود سرش. اما از اسماعيل که اجازه نگرفته بود و ديگر هم نمي‌توانست از او اجازه بگيرد. چکار بايد مي‌کرد؟ آخرين صفحه‌اش را آورد:
« امروز که آمدم خانه مادرم خواب بود. از همان‌ها که هنگام خستگي پيدا مي‌شوند. رفتم سروقت کوله پشتي‌ام. اما چشمانم افتاد به دفترچه امير. يعني نمي‌خواستم بروم، ولي نتوانستم جلوي خودم را بگيرم و آخرين صفحه نوشته‌اش را خواندم. بدطوري افتاده است توي انتخاب. گير کرده است براي ادامه مسير زندگي‌اش. هي اين انتخاب راحتي است. راحت راحت. بايد به او بگويم کجا بودي هنگامي که من تنها بودم و بابا مامان. و تو هم معلوم نبودي در آسمان چندم سير مي‌کردي؟ من مي‌خواستم بروم جبهه، اما از هزار طريق بازم مي‌داشتند و سنگ زير پايم مي‌گذاشتند که نرو. اما من انتخاب کرده بودم. تسليم نشدم. و الا معلوم نبود چه قدر پشيماني نصيبم مي‌شد...»
قطره‌اي اشک از زير مژه‌ها روي مسير قبلي اشک‌ها روان شد و آرام پايين آمد. دلش براي اسماعيل تنگ شده بود.
منبع:ماهنامه امتداد شماره 62




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در لرستان
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در لرستان
آشنایی آداب و رسوم جالب شب یلدا در تبریز
آشنایی آداب و رسوم جالب شب یلدا در تبریز
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در رشت
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در رشت
قد و وزن و دور سر نوزاد 2 ماهه
قد و وزن و دور سر نوزاد 2 ماهه
قد و وزن و دور سر نوزاد 4 ماهه
قد و وزن و دور سر نوزاد 4 ماهه
خروج تروریست‌های تحریرالشام از حرم حضرت زینب(س)
play_arrow
خروج تروریست‌های تحریرالشام از حرم حضرت زینب(س)
خلاصه بازی ملوان ۱ - پرسپولیس ۲
play_arrow
خلاصه بازی ملوان ۱ - پرسپولیس ۲
تشریح جزئیات آدم‌ربایی در گلستان
play_arrow
تشریح جزئیات آدم‌ربایی در گلستان
زلزله امنیتی در آمریکا؛ ادعای عضو کنگره آمریکا از پرواز پهپادهای منتسب به ایران بر فراز آمریکا
play_arrow
زلزله امنیتی در آمریکا؛ ادعای عضو کنگره آمریکا از پرواز پهپادهای منتسب به ایران بر فراز آمریکا
روایت خبرنگار صداوسیما در دمشق از لو دادن اطلاعات اماکن حیاتی توسط فرماندهان بلندپایه بشار اسد به اسرائیل
play_arrow
روایت خبرنگار صداوسیما در دمشق از لو دادن اطلاعات اماکن حیاتی توسط فرماندهان بلندپایه بشار اسد به اسرائیل
گل دوم اتحاد کلبا به العین توسط شهریار مغانلو و پاس گل مهدی قائدی
play_arrow
گل دوم اتحاد کلبا به العین توسط شهریار مغانلو و پاس گل مهدی قائدی
گلزنی «مهدی قائدی» برابر العین در لیگ برتر امارات
play_arrow
گلزنی «مهدی قائدی» برابر العین در لیگ برتر امارات
آزمایش پلیس رباتیک کروی در چین که مجرمان را شناسایی و دستگیر می‌کند
play_arrow
آزمایش پلیس رباتیک کروی در چین که مجرمان را شناسایی و دستگیر می‌کند
اهدای انگشتر رهبر انقلاب به دختر خانمی که انگشتر ایشان را می‌خواست
play_arrow
اهدای انگشتر رهبر انقلاب به دختر خانمی که انگشتر ایشان را می‌خواست
تصویر هوایی از نابودی بالگردهای سوریه توسط ارتش رژیم اسرائیل
play_arrow
تصویر هوایی از نابودی بالگردهای سوریه توسط ارتش رژیم اسرائیل