راوي قصه هاي تهران

مي خواهم درباره كسي بنويسم كه نه تنها از همكاري، همنشيني و هم سخني با او لذت بسيار برده ام، بلكه به شخصه علاقه مند به كارهايش، نوع نگاهش - گرچه ديگر در ميان ما نيست - و نيز به شخص خودش بوده و هستم. كسي كه در نوع خود در ايران بي نظير بود و تا امروز هم بي نظير ماند؛ علي حاتمي، قصه گويي لبريز از قصه هاي تلخ و
جمعه، 16 تير 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
راوي قصه هاي تهران

راوي قصه هاي تهران
راوي قصه هاي تهران


 





 
درباره علي حاتمي و نگاه او به تهران قديم
مي خواهم درباره كسي بنويسم كه نه تنها از همكاري، همنشيني و هم سخني با او لذت بسيار برده ام، بلكه به شخصه علاقه مند به كارهايش، نوع نگاهش - گرچه ديگر در ميان ما نيست - و نيز به شخص خودش بوده و هستم. كسي كه در نوع خود در ايران بي نظير بود و تا امروز هم بي نظير ماند؛ علي حاتمي، قصه گويي لبريز از قصه هاي تلخ و شيرين از تاريخ اين سرزمين، انساني مهربان و بي ادعا، فيلمسازي مسلط به كار با آثار به يادماندني و پژوهشگري جست و جوگر. علي حاتمي، روايت گر قصه هاي فراموش شده تهران قديم شد و با مهرباني، مردم ساكن در اين شهر را از هر خصلت و هر مرامي كنار هم گذاشت تا به مدد خلاقيت، تسلط و كارآمدي اش در فيلمسازي، پژوهش ها و نوع نگاهش را بيان كرده و شهري مرده را دوباره زنده كند.

نخستين ديدار
 

مهرداد فخيمي - فيلمبردار فهميده و خوش سليقه - در حال فيلمبرداري سريال «جاده ابريشم» براي علي حاتمي بود كه با من تماس گرفت، همان سريالي كه بعدها هزاردستان نام گرفت. اواخر پاييز سال 1359 بود. فخيمي گفت علي حاتمي خواسته كه عكاسي سريال را من انجام دهم. من آن روزها عكاسي در سينما را تقريباً كنار گذاشته بودم و مي خواستم به كار اصلي ام فيلمبرداري بپردازم. ظرايف كار حاتمي را دوست داشتم و كار را پذيرفتم. مكان فيلمبرداري حوالي لشكرك بود، خودم را رساندم. محل كار گروه، اصطبل بزرگي بود. حياط وسيعي داشت كه در وسط آن چوب و طناب دار آويزان بود كه مسلماً به فيلم مربوط مي شد. اتاق ها و انبارهاي دور حياط را به صورت زندان و دفاتر آن در آورده بودند. پرده برزنتي سياهي را كنار زدم و وارد اصطبل دراز و بزرگي شدم با نور كم و جمعيت انبوه كه لباس راه راه زنداني ها را پوشيده بودند با كلاهي از همان جنس بر سرشان. دست و پايشان در غل و زنجير بود و تا كمر داخل گوني، به ناچار هنگام راه رفتن مي پريدند. آن طرف سالن عده زيادي با همين لباس ها و زنجيرها پشت ميز و نيمكت هاي مدرسه نشسته بودند و روي ميز ادوات غريبي مثل اتوي زغالي، ساعت و خرت و پرت هاي قديمي بود. تمام اصطبل چراغاني شده بود با لامپ هاي ريسه اي سبز، سفيد و قرمز. دو عدد پرچم سه رنگ فلزي هم به صورت ضربدري روي ديوار نصب شده بود كه لامپ هاي كوچكي روي آنها بود و به صورت چشمك زن روشن و خاموش مي شدند. كبوترهاي سفيدي را هم به پرواز درآورده بودند كه خاك و غبار صدساله اصطبل را بر سرمان مي ريختند. روز، روز جشن زندانيان بود و اينها همه كابوس ها و خواب هاي «رضا خوشنويس» كه جمشيد مشايخي نقش او را بازي مي كرد. فضايي كاملاً سورئال اما خيلي ايراني - تهراني - كه فقط از ذهن خلاق حاتمي مي توانست تراوش كند.
راوي قصه هاي تهران
بالاخره گروه فيلمبرداري را لابه لاي خاك و نور و دود و بو(!) پيدا كردم. مهرداد فخيمي مرا به علي حاتمي معرفي كرد. علي با لبخندي دلنشين و خيلي خودماني مانند دوستي ديرينه جلو آمد و صورت مرا بوسيد. حاتمي تا پايان عمرش با همه همين طور بود؛ مهربان و فروتن. همه را به اسم كوچك صدا مي زد. علي گفت: «شنيده ام شما خط خوبي داريد؟» گفتم نه چندان. خنديد. پرسيدم چه بايد بنويسم؟ گفت: «روي اين كركره فلزي كه در اينجا حكم پرده تئاتر را دارد و بالا و پايين مي رود بايد به فرانسه بنويسي «آنتراكت»، رنگ قرمز شايد بهتر باشد.» من هم روي كركره فلزي به فرانسه نوشتم آنتراكت و به اصطلاح كار راه افتاد. به علي گفتم من براي عكاسي آمده بودم اما با خطاطي شروع كردم. گفت ما با هم خيلي كار خواهيم كرد، عكاسي يكي از آنهاست. اين مكان در واقع دومين مكان فيلمبرداري سريال هزاردستان بود. مكان قبلي، عمارت «ميرزاحسن خان مشيرالدوله پيرنيا» بود در لاله زار نو، كوچه پيرنيا، كه بنايي بسيار زيبا و تاريخي است و همچنان پابرجا. گرچه بسياري از صحنه هاي اين دو مكان فيلمبرداري در نمايش عمومي حذف شدند اما يكي از همين مكان ها براي من شد ابتداي دوستي با علي حاتمي.

جادويي به نام سينما
 

علي حاتمي در سال 1323 خورشيدي، در يكي از محلات جنوب و قديمي تهران (اميريه، شاهپور) در يك خانواده سنتي و علاقه مند به فرهنگ ايراني به دنيا آمد. پدرش كارمند چاپخانه بود و مادرش مانند همه مادرهاي ما سنتي. خويشان و نزديكان حاتمي، همه اهل فرهنگ و هنر و علاقه مند به ادبيات ايران بودند. زماني، براي گرفتن مجله اي به سفارش علي حاتمي، به منزل خاله اش در حوالي اميريه رفتم. خاله ساده دو طبقه اي بود. از در كه وارد شدم، تمام راهروها قفسه بندي بود و پر از كتاب و مجلات جلد شده.
راوي قصه هاي تهران
تقريباً تمام ديوار اتاق ها هم تا زير سقف قفسه بندي و پر از كتاب بود و همه جا بوي كاغذ مي داد. در محيط هايي از اين قبيل، ذهن او از كودكي با گنجينه هاي بي پايان قصه ها، ترانه ها و تصنيف ها آشنا شد و استعداد هنري و ادبي او كاملاً پرورش يافت.
 
حاتمي تحت تأثير قصه ها و افسانه هاي دوران كودكي اش و بعدها با مطالعات و جست و جوهاي بيشتر، موضوع فيلم ها و نمايش نامه هايش را در ذهنش طراحي كرد. نزديك بودن سينما «كشور» - بعدها اورانوس و شهره - به خانه اش تأثيرمهمي بر علاقه حاتمي به هنر سينما گذاشت و باعث شد تحت تأثير جادوي تصوير متحرك و صدا و نور قرار گيرد؛ اين علاقه و يادآوري آن دوران را در سالن سينماي فيلم «سوته دلان» به خوبي منعكس كرده است. صداي «ابوالقاسم طاهري» روي فيلم هاي خبري آن زمان، سريال «صاعقه»، «تارزان»، «لورل و هاردي»، «هِنساي عرب» و فيلم هاي ديگر، او را هرچه بيشتر به سمت سينما و نمايش كشاند تا آنجا كه خود، يكي از هنرمندان پرآوازه اين هنر شد.

تاريخ، تهران، حاتمي
 

حاتمي بافت هاي قديمي تهران را ديده و در آنها زندگي كرده بود. گرايش او به فيلم هاي تاريخي به دليل بودن در همين محلات و آدم هايش بود. همان هايي كه بعدها به فيلم هايش راه پيدا كرده و قصه ها و يادگارهاي دلنشين خلق كردند. گاهي علي حاتمي به دليل رعايت نكردن مسير تاريخي در فيلم هايش يا به هم ريختن زمان و مكان داستانش با عين واقعيت تاريخي، مورد انتقاد قرار مي گرفت. اين انتقادها به خصوص متوجه مجموعه تلويزيوني هزاردستان شد؛ مثلاً اين كه گاري اسبي در فلان تاريخ در لاله زار نبوده يا لاله زار در آن سال ها سنگفرش نبوده يا اينكه اطلاعيه سرشماري آمار در آن سال از راديو پخش نشده بلكه سال ها قبل در روزنامه اطلاعات چاپ شده و از اين قبيل ايرادات. به نظر من، هنرمندي با مشخصات علي حاتمي به دليل احاطه اش به تاريخ و ادبيات ايران و خلاقيت و پرورش هنري دلخواهش، زيبايي شناسي جديدي ارائه مي داد كه به كليت تصوير تاريخ لطمه وارد نمي كرد. بازآفريني واقعيت با تاريخ نويسي يكي نيست. حاتمي كارش مستند نبود، حاتمي فيلم هنري مي ساخت. علاقه حاتمي به ساختن فيلم هاي تاريخي، بخشي از دلبستگي هاي او به ثبت و ضبط ميراث ها و يادگاري فرهنگي گذشته ماست. آنچه را كه داشت به تدريج از فرهنگ سنتي ما فراموش مي شد، يادمان انداخت و از دست فراموشي نجات داد. علي حاتمي هرگز كهنه گرا و واپس گرا نبود.
راوي قصه هاي تهران

بازسازي محله هاي قديمي تهران
 

همزمان با فيلمبرداري سريال هزاردستان در عمارت پيرنيا، سنگ بناي شهرك هزاردستان گذاشته شد. اين شهرك با مساحتي حدود 10 هزار مترمربع زيربنا، شامل محلات قديمي تهران و لاله زار و توپخانه است كه در طرح اصلي ساختمان، پست و تلگراف و بانك شاهي هم بود كه ساخته نشدند. كل مجموعه با امكانات دولتي ساخته شد. علي حاتمي، «ولي الله خاكدان» را كه از دكوراتورهاي قديمي، خوش ذوق و باسابقه سينما و تئاتر ايران بود، به عنوان سر گروه دكور هزاردستان انتخاب كرد؛ البته ناگفته نگذارم دكور محله قديمي شهرك هزاردستان توسط آقاي «اسماعيل ارحام صدر» طراحي شده بود كه در اجرايش حاتمي و خاكدان نظارت كردند.
محلات قديمي تهران شامل خانه هاي قديمي، نانوايي، قهوه خانه، حمام، ماست بندي، كله پزي، كبابي، چلوكبابي، آب انبار، سقاخانه، مطب پزشك، كاروانسرا، آهنگري، مسگري، مسجد، قصابي، سلماني، خياطي، نجاري و كمي دورتر اصطبل و نعلبندي و زغال فروشي بود، همچنين حجره هاي فروش پوشاك و پارچه و گيوه، بقالي، عطاري و... دكور لاله زار (طهران روزگار نو) شامل سينماها، رستوران ها، پياله فروشي ها، فروشگاه پيرايش، گراند هتل، صفحه فروشي، داروخانه، عطر و ادكلن فرنگي، آرايشگاه هاي مردانه و زنانه، مجله و كتابفروشي هاي ايراني و فرنگي، مطب هاي دندانپزشكي، مسجد، جواهرفروشي، كافه پارس، كافه قنادي آيبتا، سيگارفروشي ري، ساعت فروشي اُمگا، سازفروشي، فروشگاه هاي راديو و راديوسازي، عكاسي، تياتر، كلاه فروشي، همراه با اتومبيل ها، اتوبوس ها، درشكه ها و گاري اسبي مي شد. فيلمبرداري در دكور محلات قديمي و بازار كه زودتر آماده شده بود، با عنوان كميته مجازات آغاز شد.
راوي قصه هاي تهران

از جاده ابريشم تا هزاردستان
 

مقدمات تهيه سريال جاده ابريشم از سال 1354شروع شد و طرح اوليه، توسط مسؤولان راديو، تلويزيون ملي ايران به تصويب رسيد. طرح قصه ها يك سال بعد آماده شد. در سال 1356 قرارداد ساخت شهرك جاده ابريشم به امضا رسيد و فيلمبرداري در پاييز سال 1358 شروع شد و با چند بار وقفه در سال 1364 به پايان رسيد. بايد يادي بكنم از «هوشنگ بهارلو» كه قرار بود فيلمبردار اين سريال باشد. حاتمي و بهارلو پس از سوته دلان همكاري گسترده اي براي شروع مقدمات سريال آغاز كردند. تكنسين ها و طراحان ايتاليايي به دليل ارتباط بهارلو كه فارغ التحصيل رشته فيلمبرداري از ايتاليا بود و سال ها آنجا كار كرده بود، براي طراحي شهرك هزاردستان دعوت شدند. حاتمي و بهارلو چند بار هم براي مذاكره و آشنايي با نحوه كار آنها به ايتاليا سفر كردند. سرانجام پس از چند سال تداركات و انتخاب هنرپيشه، فيلمبرداري سريال هزاردستان توسط هوشنگ بهارلو در عمارت «پيرنيا»، واقع در كوچه پيرنيا در لاله زار نو شروع شد.
بيشتر هنرپيشگان اين سريال در اين لوكيشن مقابل دوربين رفتند؛ «عزت الله انتظامي»، «داوود رشيدي»، «جمشيد مشايخي»، «هوشنگ بهشتي»، «ايرن زازيانس»، «شهلا ميربختيار»، «محمدتقي كهنموئي»، «خيرالله تفرشي آزاد»، «جهانگير فروهر» و نيز صدها هنرور ديگر. متأسفانه بخش هاي عمده و اصلي صحنه هاي اين لوكيشن در نمايش عمومي حذف شدند.
هوشنگ بهارلو پس از مدت كوتاهي دست از فيلمبرداري اين كار كشيد و ايران و سينماي ايران را ترك كرد. پس از بهارلو، «مهرداد فخيمي» فيلمبرداري سريال را تا پايان بخش كميته مجازات به عهده گرفت كه او هم به دلايلي نامكشوف از كنار رفت و سريال را «مازيار پرتو» به پايان رساند. اينكه سريال حاتمي قرار بود 13 قسمتي باشد يا 30 قسمتي، اصلاً مهم نبود؛ حاتمي را نمي شد محدود به زمان و اندازه اي خاص كرد. او طرح كلي داستان سريال را نوشته و مي دانست چه مي خواهد. مانند شاعري بود كه محدود به زمان و مكان نبود. حاتمي مانند قصه گوي هزار و يك شب، مانند پرده خوانان شاهنامه، گفتني هاي دلنشين بسيار داشت.

گفت و گوهاي ماندگار
 

حاتمي در گفتارنويسي بي همتا بود؛ عبارت هايي روان و شاعرانه كه جداً از ذوق و توانايي ادبي او، نشان از مطالعات دقيق و جدي او از نثر گذشتگان و تاريخ ايران داشت. حاتمي همان وسواسي را كه براي صحنه و لباس و دكور داشت، در ساخت و پرداخت جمله هايش به كار مي برد، به همين دليل حالا پس از سال ها، گفت و گوي شخصيت هاي آثارش در خاطره بينندگان مانده. او براي نوشتن اين گفت و گوها بسيار زحمت مي كشيد.
حاتمي عادت داشت ديالوگ هايش را شب قبل از فيلمبرداري آماده كند و صبح زود آن ها را به دست هنرپيشه ها برساند. از آنجا كه بيشتر هنرپيشه هايش حرفه اي بودند، ديالوگ ها را به سرعت حفظ مي شدند. اينجا لازم است يادي هم بكنم از روانشاد «جهانگير فروهر» كه حافظه اي قوي داشت و بسيار باهوش بود. او در همان فرصت كوتاه قبل از شروع فيلمبرداري، هم گفت و گوهاي خودش را حفظ مي كرد و هم گفت و گوهاي بقيه بازيگران را. جالب است که وقتي هنرپيشه اي جمله يا كلمه اي را فراموش مي كرد، فروهر به او يادآوري مي كرد.
حاتمي ترجيح مي داد ديالوگ هاي شيرين و گاه پيچيده اش، با صداي شفاف و رساي دوبلورها بيان شود. فكر مي كرد در زمان دوبله فيلم هايش فرصت بهتري دارد تا مروري دوباره كند بر آنچه كه نوشته و يا براي دست يافتن به جملاتي با تركيبي بهتر؛ البته بعضي از بازيگران به دليل جنس صدا و گاهي نداشتن توانايي در بيان ديالوگ هاي حاتمي، نياز داشتند جايشان كس ديگري صحبت كند.
حاتمي با بهترين گويندگان و صداپيشگان ايران كار كرده و در اين راه نيز عمدتاً سراغ پيشكسوت ها رفت؛ مثلاً براي نمونه از اولين گويندگان راديو دعوت کرد تا اطلاعيه سرشماري و اخبار آن روز را كه در صحنه اي از سريال هزاردستان از راديو پخش مي شد، بخوانند. اين دو گوينده خانم «رهبري» و آقاي «محمود سعادت» بودند كه از افتتاح راديو، گويندگي را شروع كردند. روحشان شاد.
راوي قصه هاي تهران

هنرمندي كه با بهترين ها كار مي كرد
 

حاتمي طراح، نويسنده و كارگردان و مدير واقعي كارهايش بود. گروه هاي دكور، خياطي، كارگرداني، فيلمبرداري و هنرپيشگان كاملاً تحت نظر او بودند. به نظر من، در ايران كارگردان مؤلف به معني واقعي، علي حاتمي بود. او از پيشگامان و بنيانگذاران سينماي نوين ايران است. كسي كه همراه ديگر همكارانش مثل «بهرام بيضايي»، «مسعود كيميايي»، «داريوش مهرجويي»، «ناصرتقوايي» و... در اواخر دهه 40 خورشيدي حركتي تازه را آغاز كردند. حاتمي تا پايان عمر، راه خاص خود را ادامه داد و از فرهنگ و سنت مردم مايه گرفت و آنها را با شيوه و سبك خودش به مردم نشان داد. او به دنبال سليقه و خواست عامه مردم نبود؛ فرهنگ كشور و مردمش را مي شناخت و در آثارش همين فرهنگ و سنت را ارزش و ارتقاء داد.
حاتمي در سينما، صحنه هاي باشكوه و زيبايي آفريده، صحنه هايي شبيه تابلو نقاشي. او به تابلوهاي نقاشان بزرگ ايران مثل «صنيع الملك»، «كمال الملك»، «محمودخان» و... عشق مي ورزيد. سينماي حاتمي نقش و نگار خاص خود را دارد كه از شمايل آثار سينماگران ديگر متمايز است. او تقريباً همه عكس هاي آلبوم خانه كاخ گلستان را ديده بود. يادم هست بخش زيادي را با هم ديديم و جالب است كه او شماره هاي آلبوم ها و محتواي آنها را مي دانست و از حفظ بود.
درباره سياهي لشكر (هنروران) فيلم، علي حاتمي دست به كار مهم و در عين حال بسيار انساني زد. در آن سال ها بسياري از بنگاه هاي شادماني و سازفروشي هاي خيابان سيروس، كارشان كساد شده بود و بسياري بيكار شده بودند. علي حاتمي از شروع فيلمبرداري سريال به تدريج آنها را به عنوان نيروي انساني به كار گرفت و بسياري از مشاغل كوچك در دكور را از جمله فروشنده مغازه ها و... به آنها سپرد تا پولي به آنها برسد. در واقع آنهايي را كه در زمينه پلان ها در حركت و جنب و جوش مي بينيم، همين هنروران هستند.
از طرفي حاتمي دوست داشت تمام هنرمندان برجسته ايران را در اين سريال به كار گيرد و تا حدود زيادي هم موفق شد. نگاهي بيندازيد به تيتراژ پايان سريال هزاردستان. او احترام زيادي براي پيشكسوت هاي هنر ايران قائل بود و در همه كارهايش، اول سراغ آنها را مي گرفت.
حيف، او زود از ميان ما رفت. حاتمي با اينكه بارها و بارها تلاش كرد تا فيلم «تختي» را به پايان برساند، اما انگار اين فيلم طلسم شده بود. آخر هم نشد و او رفت. علي حاتمي از ميان ما رفت و من شاهد بودم كه قصه هاي ناگفته زيادي را با خود برد.
منبع: سرزمين من، شماره ي 30




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
پاسخ به شبهات و سوالات واقعه ی شهادت خادم الرضا، رئیس جمهور شهید
پاسخ به شبهات و سوالات واقعه ی شهادت خادم الرضا، رئیس جمهور شهید
روایت خبرنگار صداوسیما از تماس تلفنی با آیت‌الله آل هاشم پس از حادثه بالگرد
play_arrow
روایت خبرنگار صداوسیما از تماس تلفنی با آیت‌الله آل هاشم پس از حادثه بالگرد
روضه‌خوانی مهدی رسولی در مراسم تشییع شهدای خدمت در تبریز
play_arrow
روضه‌خوانی مهدی رسولی در مراسم تشییع شهدای خدمت در تبریز
طنین فریاد "لبیک یا خامنه‌ای" در تشییع شهدای خدمت
play_arrow
طنین فریاد "لبیک یا خامنه‌ای" در تشییع شهدای خدمت
رئیس جمهور شهید در آخرین جلسه هیئت دولت چه گفت؟
play_arrow
رئیس جمهور شهید در آخرین جلسه هیئت دولت چه گفت؟
تصاویر دلجویی رئیس پلیس تهران از خانواده شهدای پلیس نارمک
play_arrow
تصاویر دلجویی رئیس پلیس تهران از خانواده شهدای پلیس نارمک
حضور رئیس قوه قضائیه در منزل شهید امیرعبداللهیان
play_arrow
حضور رئیس قوه قضائیه در منزل شهید امیرعبداللهیان
رئیس جمهور از آخرین سفر استانی خود به تهران باز می گردد
play_arrow
رئیس جمهور از آخرین سفر استانی خود به تهران باز می گردد
اجتماع ورزشکاران در سوگ رئیس‌جمهور شهید و همراهان
play_arrow
اجتماع ورزشکاران در سوگ رئیس‌جمهور شهید و همراهان
مصاحبه کمتر دیده شده از شهید ابراهیم رئیسی در سال ۱۳۷۲
play_arrow
مصاحبه کمتر دیده شده از شهید ابراهیم رئیسی در سال ۱۳۷۲
جزئیات تازه از زمان کشف مختصات دقیق محل حادثه بالگرد حامل رئیسی؛ ساعت چند؟
play_arrow
جزئیات تازه از زمان کشف مختصات دقیق محل حادثه بالگرد حامل رئیسی؛ ساعت چند؟
تصاویر منتشر نشده از حضور شهید آیت‌الله آل‌هاشم در یگان‌های ارتش
play_arrow
تصاویر منتشر نشده از حضور شهید آیت‌الله آل‌هاشم در یگان‌های ارتش
نماهنگ | خادم الرضا علیه‌السلام
play_arrow
نماهنگ | خادم الرضا علیه‌السلام
گزیده‌ای از سخنان حجت‌الاسلام والمسلمین آل هاشم در دیدار ۲۹ بهمن ۱۴۰۲ مردم تبریز با رهبر انقلاب
play_arrow
گزیده‌ای از سخنان حجت‌الاسلام والمسلمین آل هاشم در دیدار ۲۹ بهمن ۱۴۰۲ مردم تبریز با رهبر انقلاب
قرارگیری پیکر رئیس جمهور و همراهان داخل تریلی مخصوص در مراسم تشییع و بدرقه
play_arrow
قرارگیری پیکر رئیس جمهور و همراهان داخل تریلی مخصوص در مراسم تشییع و بدرقه