انرژي تاريک : معماي قرن !
نويسنده: رضا منصوري
راز سر به مهري که ذهن دانشمندان را مشغول نگه داشته است، چيست. آيا اين معما روز به روز ساده تر مي شود يا پيچيده تر ؟
ماده و کيهان همواره در نظر مردم ارتباط تنگاتنگي داشته اند. ماده کما بيش به عالم خرد، اتم ها، و ذرات زير اتمي مرتبط است و کيهان همان عالم کلان است. قرن بيستم شاهد دو انقلاب علمي مرتبط با عالم خرد، عالم ذرات بنيادي، و با عالم کلان، يعني کيهان و ساختارهاي کيهاني بود : انقلاب فيزيک نسبيتي و انقلاب فيزيک کوانتومي. فيزيک به معناي عام آن، که به هر دو مقوله مي پردازد، در قرن بيستم تحولات عمده اي را پشت سر گذاشت. اما در دو سه دهه ي آخر اين قرن هم از تحولات نظري از همين دست بي نصيب نماند. پيدايش دو نظريه ي موفق مرتبط با عالم خرد و عالم کلان، مرتبط با فيزيک ذرات بنيادي و کيهان شناسي، شايد مهم ترين اين تحولات نظري در 25 سال آخر قرن بيستم بود. مدل استاندارد ذرات بنيادي کما بيش همه ي پديده هاي فيزيک ابعاد کوچک را شامل مي شد. هم چنين مدل استاندارد کيهان شناسي، مدل مهبانگ، تحول عالم را از ابتداي آفرينش تاکنون يعني در حدود 14 ميليارد سال با جزئيات توضيح مي داد. اين دو مدل گرچه به گستره ي ابعاد بسيار کوچک و ابعاد بسيار بزرگ وابسته بودند، در نهايت وابستگي تنگاتنگي داشتند.از يک سو درک تحول ستاره ها به درک واکنش هاي هسته اي و نيز خصوصيت ذرات بنيادي وابسته بود؛ از سوي ديگر بر مبناي مدل مهبانگ، عالم در ابتدا بسيار چگال تر و گرم تر بوده است به گونه اي که درک آن شرايط به درک خصوصيت هاي ذرات بنيادي و انرژي هاي زياد وابسته است. پس درک ابتداي آفرينش بدون درک فيزيک انرژي هاي زياد و ذرات بنيادي ممکن نيست. در واقع پرسش هاي اساسي کيهان شناسي و فيزيک ذرات بنيادي نيز هستند :
1.منشأ زمان، فضا و عالم چيست؟
2.منشأ ماده ي باريوني، ماده ي تاريک و انرژي تاريک چيست ؟
3.آيا مفهوم کوانتوم بر گرانش تعميم پذير است ؟
4.آيا فضا – زمان چهار بعد دارد ؟
اين چهار پرسش درهم تنيده اند. بعضي از ديدگاه کيهان شناسي و بعضي از ديدگاه فيزيک ذرات به آن ها نگاه مي کنند. اما پرسش اساسي کيهان شناسي که همه ي ذهن ها را مشغول کرده است و به نظر مي رسد حل آن انقلابي ديگر در علوم به راه خواهد انداخت؛ مسئله ي انرژي تاريک است. اين انرژي در ميان پرسش هاي مربوط به ماده بيش از هر چيز ذهن کيهان شناسان را درگير کرده است و براي درک آن بيشترين هزينه مي شود.
پيستوني در نظر بگيريد که داخل آن ماده اي از جنس اين خلأ وجود داشته باشد. تصور معمول اين است که وقتي پيستون منبسط شود بايد روي آن کار را انجام داد، درست بر عکس ماده ي معمولي ! پس لابد انرژي تاريک همان خلأ ميدان است؛ اما نه ! هنوز مسئله حل نشده است. تمام شواهد نجومي حاکي از آن است که نوعي خلأ مي تواند جواب گوي انرژي تاريک و بقيه ي پرسش هاي کيهان شناسي مرتبط با آن باشد البته در صورتي که چگالي مادي اين انرژي خلأ بتواند تقريبا 70 درصد چگالي مادي لازم براي ديناميک عالم را تأمين کند. اما چگالي انرژي تاريک بسيار کم تر از آن مقداري است که فيزيک ذرات پيش بيني مي کند؛ اختلاف آن قدر نيست که بتوان آن را در چارچوب تقريب هاي فيزيک درک کرد : 120 مرتبه بزرگي؛ يعني چگالي خلأ ميدان در فيزيک ذرات 10 به توان 120 برابر چگالي انرژي تاريک است. پس معما هننوز باقي است ! اين، اگر نه بزرگ ترين، که يکي از بزرگترين چالش هاي علوم فيزيکي دوران معاصر ماست. پاسخ آن، هر چه باشد، تحولي عميق در علوم فيزيکي ايجاد خواهد کرد. ما چه نقشي در ايجاد اين تحول خواهيم داشت؟
توضيح شکل
بازمانده ي ابر نواختر ذات الکرسي - A، که از دسته ي ابر نواختر هاي نوع la است.
- آن چه ما از عالم مي بينيم ، ماده ي مرئي ، فقط 3 درصد از کل عالم را تشکيل داده است . 96 درصد بقيه از انرژي تاريک و ماده ي تاريک تشکيل شده است.
برگرفته از مجله نجوم شماره 213
ماده و کيهان همواره در نظر مردم ارتباط تنگاتنگي داشته اند. ماده کما بيش به عالم خرد، اتم ها، و ذرات زير اتمي مرتبط است و کيهان همان عالم کلان است. قرن بيستم شاهد دو انقلاب علمي مرتبط با عالم خرد، عالم ذرات بنيادي، و با عالم کلان، يعني کيهان و ساختارهاي کيهاني بود : انقلاب فيزيک نسبيتي و انقلاب فيزيک کوانتومي. فيزيک به معناي عام آن، که به هر دو مقوله مي پردازد، در قرن بيستم تحولات عمده اي را پشت سر گذاشت. اما در دو سه دهه ي آخر اين قرن هم از تحولات نظري از همين دست بي نصيب نماند. پيدايش دو نظريه ي موفق مرتبط با عالم خرد و عالم کلان، مرتبط با فيزيک ذرات بنيادي و کيهان شناسي، شايد مهم ترين اين تحولات نظري در 25 سال آخر قرن بيستم بود. مدل استاندارد ذرات بنيادي کما بيش همه ي پديده هاي فيزيک ابعاد کوچک را شامل مي شد. هم چنين مدل استاندارد کيهان شناسي، مدل مهبانگ، تحول عالم را از ابتداي آفرينش تاکنون يعني در حدود 14 ميليارد سال با جزئيات توضيح مي داد. اين دو مدل گرچه به گستره ي ابعاد بسيار کوچک و ابعاد بسيار بزرگ وابسته بودند، در نهايت وابستگي تنگاتنگي داشتند.از يک سو درک تحول ستاره ها به درک واکنش هاي هسته اي و نيز خصوصيت ذرات بنيادي وابسته بود؛ از سوي ديگر بر مبناي مدل مهبانگ، عالم در ابتدا بسيار چگال تر و گرم تر بوده است به گونه اي که درک آن شرايط به درک خصوصيت هاي ذرات بنيادي و انرژي هاي زياد وابسته است. پس درک ابتداي آفرينش بدون درک فيزيک انرژي هاي زياد و ذرات بنيادي ممکن نيست. در واقع پرسش هاي اساسي کيهان شناسي و فيزيک ذرات بنيادي نيز هستند :
1.منشأ زمان، فضا و عالم چيست؟
2.منشأ ماده ي باريوني، ماده ي تاريک و انرژي تاريک چيست ؟
3.آيا مفهوم کوانتوم بر گرانش تعميم پذير است ؟
4.آيا فضا – زمان چهار بعد دارد ؟
اين چهار پرسش درهم تنيده اند. بعضي از ديدگاه کيهان شناسي و بعضي از ديدگاه فيزيک ذرات به آن ها نگاه مي کنند. اما پرسش اساسي کيهان شناسي که همه ي ذهن ها را مشغول کرده است و به نظر مي رسد حل آن انقلابي ديگر در علوم به راه خواهد انداخت؛ مسئله ي انرژي تاريک است. اين انرژي در ميان پرسش هاي مربوط به ماده بيش از هر چيز ذهن کيهان شناسان را درگير کرده است و براي درک آن بيشترين هزينه مي شود.
ماده ي باريوني و ماده ي تاريک
انرژي تاريک و شتاب عالم
تنها نوع ماده اي که مي تواند چنين انبساط شتاب يابنده اي به دست بدهد بايد فشار منفي داشته باشد. پس اين ماده از نوع ماده ي باريوني يا ماده ي تاريک نيست، اما جرم يا انرژي دارد. به همين علت نام اين ماده ي ناشناس «انرژي تاريک» گذاشته شد تا از ماده ي تاريک تفکيک شود. در 12 سال گذشته چند هزار مقاله در اين زمينه نوشته شده و بسياري از کيهان شناسان کوشيده اند راز اين انرژي تاريک را کشف کنند. بي نتيجه بوده ؟ شايد، اما بالاخره اين راز نيز گشوده خواهد شد !
زماني اينشتين براي اين که مدلي ايستا، نه در حال انبساط، براي عالم پيدا کند جمله اي به معادله هاي نسبيت عام خود اضافه کرد که ثابت کيهان شناختي نام گرفت. پس از اين که انبساط عالم را ادوين هابل و همکارانش کشف کردند، انبساط کلي کيهان شناسان و نسبيت دانان اين بود که اين جمله اضافي است و بايد آن را کنار گذاشت. رشد فيزيک کوانتومي و سپس نظريه ي ميدان ها و سرانجام پذيرش مدل استاندارد و ذرات بنيادي در اواخر دهه ي 1970/ 1350 اين جمله را دوباره زنده کرد : انرژي خلأ ! خلأ، بنا بر تعريف نوين آن در فيزيک ذرات، حالت کم ترين انرژي است. خلأ متعارف را با خلأ در فيزيک اشتباه نگيريد. براي هر نوع انرژي هم مي توان خواص مادي در نظر گرفت. خلأ ميدان شبيه به نوعي ماده، دقيق تر اشاره ي ايده آل، رفتار مي کند که انرژي مثبت اما فشاري برابر با منفي اين انرژي دارد. پيستوني در نظر بگيريد که داخل آن ماده اي از جنس اين خلأ وجود داشته باشد. تصور معمول اين است که وقتي پيستون منبسط شود بايد روي آن کار را انجام داد، درست بر عکس ماده ي معمولي ! پس لابد انرژي تاريک همان خلأ ميدان است؛ اما نه ! هنوز مسئله حل نشده است. تمام شواهد نجومي حاکي از آن است که نوعي خلأ مي تواند جواب گوي انرژي تاريک و بقيه ي پرسش هاي کيهان شناسي مرتبط با آن باشد البته در صورتي که چگالي مادي اين انرژي خلأ بتواند تقريبا 70 درصد چگالي مادي لازم براي ديناميک عالم را تأمين کند. اما چگالي انرژي تاريک بسيار کم تر از آن مقداري است که فيزيک ذرات پيش بيني مي کند؛ اختلاف آن قدر نيست که بتوان آن را در چارچوب تقريب هاي فيزيک درک کرد : 120 مرتبه بزرگي؛ يعني چگالي خلأ ميدان در فيزيک ذرات 10 به توان 120 برابر چگالي انرژي تاريک است. پس معما هننوز باقي است ! اين، اگر نه بزرگ ترين، که يکي از بزرگترين چالش هاي علوم فيزيکي دوران معاصر ماست. پاسخ آن، هر چه باشد، تحولي عميق در علوم فيزيکي ايجاد خواهد کرد. ما چه نقشي در ايجاد اين تحول خواهيم داشت؟
بازمانده ي ابر نواختر ذات الکرسي - A، که از دسته ي ابر نواختر هاي نوع la است.
- آن چه ما از عالم مي بينيم ، ماده ي مرئي ، فقط 3 درصد از کل عالم را تشکيل داده است . 96 درصد بقيه از انرژي تاريک و ماده ي تاريک تشکيل شده است.
برگرفته از مجله نجوم شماره 213