من ذره ام و تو آفتابي!
از مطالعه در آثار شاعران و عارفان فارسي چنين به نظر مي رسد که عطار نخستين شاعر و عارف ايراني است که از شکاف هسته اي، تحت عنوان شکاف دل ذره در اشعار عرفان خود تعبير نموده است و در قرون بعدي شاعراني چون شيخ محمود شبستري و هاتف اصفهاني در واقع از عطار تقليد نموده اند.
عطار و شيخ محمود شبستري قرن ها قبل از فيزيکداناني چون ارنست رادرفورد، جيمز چادويک و... بدون هيچ آزمايشگاه و اتم شکني، احتمالاً به واسطه نيروي شهودي دل ذره را مي شکافد و ذره را داراي ساختار دروني مي داند.
اگر يک ذره را دل برشکافي
ببني تا که اندر وي چه جان است
در چنين بحري که بحر اعظم است
عالمي ذره است و ذره عالم است
تأمل در ذرات و اسرار آن يکي از انديشه هاي محوري عطار را تشکيل مي دهد به طوري که وي چندين غزل را به توصيف ذره و ويژگي هاي آن اختصاص داده است. به نظر نگارنده اين ويژگي، عطار را در ميان شاعران فارسي متمايز کرده است؛ زيرا محتواي غزل - از قرن ششم رواج يافته تا روزگار ما از قالب هاي رايج شعر فارسي بوده است - در آغاز عاشقانه بوده و با ظهور سنايي محتوايي عارفانه مي يابد. در طول تاريخ، همواره درون مايه غزل عشق، عرفان و يا آميزه اي از اين دو بوده است. تنها تغييري که در محتواي غزل اتفاق افتاده، هنگامي (زمان مشروطه) است که مضامين اجتماعي به غزل راه يافته است. قالب غزل گزارشگر عوالم عشق و عاشقي است، زباني که مي تواند عواطف و احساسات رقيق و نرم را بيان کند نه استدلالات خشک عقلاني و منطقي را؛ اما عطار با کمک اين زبان نرم عاشقانه و انديشه هاي لطيف عارفانه به بيان اسلوب تازه اي در ايجاد تصاوير شعري پرداخته است. اگرچه شفيعي کدکني معتقد است که استفاده از دانش هاي روزگار براي ايجاد تصاوير شعري در قالب قصيده، شيوه ابداعي ابوالفرج روني است" و از اين روي در قرن ششم همه شاعران مستقيم و يا غير مستقيم متأثر از اين شيوه او هستند." اما به نظر نمي رسد انديشه هاي مطرح شده در اين مقاله، آن هم در قالب غزل، از فرهنگ علمي روزگار شاعر مايه گرفته باشد؛ انديشه هايي که تنها با علوم دنياي امروز قابل مقايسه هستند.
همچنين شفيعي کدکني در شرح بيتي از منطق الطير که در توصيف ذره است، مي نويسد: "يکي از انديشه هاي محوري عطار تأمل در اسرار ذرات است و از درون ذرات به بي نهايت رسيدن، بعضي از غزليات او نيز وقف همين انديشه است." يعني پرداختن به ذره بيان بخشي از انديشه هاي عرفاني وي را تشکيل مي داده است که به واسطه آن به هدف غايي عرفان برسد؛ يعني رسيدن به بي نهايت مطلق. البته لازم به يادآوري است که چند بيتي در اين زمينه در مثنوي منطق الطير و اسرارنامه عطار هم وجود دارد که در اين پژوهش ذکر شده است.
عطار عارف و شاعر ايراني قرن ششم و اوايل قرن هفتم است. در مورد زندگي و شرح هويت تاريخي عطار اطلاعات چنداني وجود ندارد. "در ميان بزرگان شعر عرفاني فارسي، زندگي هيچ شاعري به اندازه زندگي عطار در ابر ابهام نهفته نمانده است." "مطالعه در آثار عطار نشان مي دهد که بر علوم عقلي و نقلي تسلط داشته است و در طب و داروسازي نيز سرآمد زمان خود بوده است." در اهميت و اعتبار عطار و تأثير آثارش در ميان عرفا و شعراي بعد از وي، به اين بيت معروف از مولوي اکتفا مي شود.
عطار روح بود و سنايي دو چشم او
ما از پي سنايي و عطار آمديم
در آثار ذکر شده از عطار، گاه ذره قابل مقايسه با مولکول (به معني توده کوچک) در علم فيزيک است و گاه قابل مقايسه با اتم و گاه قابل مقايسه با ذرات موجود در هسته اتم است.
ذره در ادبيات فارسي
1- بي تو مرا زنده نبيند
من ذره ام و تو آفتابي
(قصايد و قطعات رودکي، 112)
2- اين اهل قبول خاک گشتند و غبار
هر ذره ز هر ذره گرفتند کنار (خيام، 1374، 108)
3- ذره صفت پيش تو اي آفتاب
باد دعاي سحرم مستجاب
(نظامي، 1368: 235)
4- ذره را تا نبود همت عالي حافظ
طالب چشمه خورشيد درخشان نشود
(حافظ، 1378: 175)
ذره در علم فيزيک
در چنين بحري که بحر اعظم است عالمي ذره است و ذره عالم است (عطار، 1388، غزل 151)
اين بيت، از نظر تصويرگري؛ با قرار دادن عالم در برابر ذره و ذره در برابر عالم تضاد و تناسب ايجاد نموده است؛ يعني جهان حاصل تضاد پديده هاست. گويا شاعر در درون يک ذره انرژي اي به اندازه عظمت يک جهان نهفته مي بيند. در اين بيت شاعر با ظرافت خاصي از طريق تضاد در معنا و عکس، آفرينش هستي را يک بار از بالا به پايين و بار ديگر از پايين به بالا ترسيم کرده است. ابتدا عالمي را ذره (احتمالاً ذره اوليه) ترسيم نموده، سپس برعکس کرده، عظمت جهاني را از دل يک ذره بيرون کشيده است؛ بيت با فرضيه انفجار بزرگ و نظريه انبساط جهان هم قابل مقايسه است؛ "نقطه آغاز عالم، يک نقطه بوده است." البته لازم به ذکر است که در دنياي علم، نظريات علمي چون نظريه انفجار بزرگ را "نخستين بار ژرژ ادوار لومتر، کشيش بلژيکي مطرح کرد." اما وي از انفجار بزرگ سخن نگفت؛ بلکه وي آن را اتم بدوي ناميد. "اين حالت توسط کشيش کاتوليک، لومتر اتم بدوي نام گرفت. او نخستين کسي بود که درباره سرچشمه جهان که اينک انفجار بزرگ نام دارد، به کنکاش پرداخت."
"يک صدم ثانيه پس از انفجار بزرگ، جهان عمدتاً در برگيرنده ذرات فوتون ها، الکترون ها و نوترينوها (ذرات بسيار سبک) و پادذره هايشان به همراه مقداري پروتون و نوترون بود. براي سه دقيقه بعد، با پيوستن ذرات پروتون ها و نوترون ها به يکديگر و تشکيل هسته هاي هليوم، هيدروژن و ديگر عناصر سبک آغازيدند. صدها هزار سال بعد، اتم ها تشکيل شدند.
سخن از ذره در دنياي علم به قرن ها قبل از ميلاد بر مي گردد. "نخستين بار دموکريتوس (380 قبل از ميلاد درگذشت) بود که واژه اتم به معناي تقسيم ناپذير را وارد جهان علم کرد، اعتقاد او بر اين بود که همه مواد از دانه هايي تشکيل شده اند که به هيچ بخش کوچک تري تقسيم نمي شود." اما با گذشت زمان پيشرفت هايي در اين زمينه صورت گرفت که اعتقادات قبلي را نقض مي کرد. "در سال 1911 ارنست رادرفورد ثابت کرد که اتم ها هم داراي ساختار دروني هستند؛ يک هسته با بار مثبت و تعدادي الکترون که در اطراف آن حرکت مي کنند." "تا حدود بيست سال پيش، نوترون ها و پروتون ها ذرات بنيادين انگاشته مي شدند؛ اما بررسي هاي به عمل آمده روي برخورد پروتون ها با يکديگر يا با الکترون ها در سرعت هاي بالا نشان داد که در حقيقت اين ذرات خود از اجزاي کوچک تري به نام کوارک تشکيل شده اند." به نظر مي رسد زبان هنري و ادبي عطار در غزل زير، با مطالب علمي فوق قابل مقايسه باشد؛ ديداري دگر (بيت 1) و رخساري دگر (بيت 2) در هر ذره را مي توان استعاره از ذرات کوچک تر در درون ذره دانست و در بيت شماره 5، وجود ذرات کوچک تر در درون ذره را به بازاري (از ذرات) درون پرده (هسته اتم) مي توان تشبيه نمود. در ضمن، در بيت شماره 3 با قرار گرفتن بار در کنار ذره، ايهام تناسب زيبايي (1- بار دادن=اجازه ورود دادن 2- اشاره به بار مثبت پروتون در هسته و بار منفي الکترون) به وجود آمده است.
1- چون جمالت صد هزاران روي داشت
بود در هر ذره ديداري دگر
2- لاجرم هر ذره را بنموده اي
از جمال خويش رخساري دگر
3- تا نماند هچ ذره بي نصيب
داده اي هر ذره را باري دگر
4- لاجرم دادي تو يک يک ذره را
در درون پرده بازاري دگر
(عطار، 1388، غزل 395)
در همين زمينه يک رباعي در مختارنامه به عطار نسبت داده شده است که به ابوعلي سينا هم نسبت داده اند:
جان گر چه در اين باديه بسيار شتافت
مويي ندانست ولي موي شکافت
گرچه ز دلم هزار خورشيد بتافت
اما به کمال ذره اي راه نيافت
(شفيعي کدکني، 139، 1374)
مشاهده صدها ذره ريز اتمي در هسته اتم
عقل و جان و دين و دل در باختم
تا کمال ذره اي بشناختم
(عطار، 1388، غزل 155)
در ابيات زير که از مثنوي منطق الطير ذکر شده است، بيت شماره 1 با مشاهده پديدار شدن صدها ذره ريز اتمي (الکترون، نوترون، پروتون، نوترينو، ميون، نوترينوي ميوني، تاو، ذرات w، کوارک ها و...) در هسته اتم و بيت شماره 2 با عبارات "سختي باور اين مسئله که طبيعت در ابتدايي ترين سطح خود، جنگل انبوه از اجزاي ريز اتمي عجيب و غريب به وجود مي آورد" و "غرق شدن فيزيکدان ها در درياي ذرات ريز اتمي"، مي تواند قابل مقايسه باشد.
1- هست با هر ذره در گاه دگر
پس ز هر ذره بدو راه دگر
(منطق الطير، 1388: 96)
2- کس نداند کنه يک ذره تمام
چند پرسي چند گويي و السلام
(منطق الطير، 1388: 158)
"در دهه 1980 فيزيکدان ها داشتند در درياي ذرات ريز اتمي غرق مي شدند که با ظهور نظريه ابر ريسمان که مي گويد، الکترون و ديگر ذرات ريز اتمي چيزي نيستند جز ارتعاشات مختلف ريسماني که مانند يک کش ريز عمل مي کند، اوضاع دستخوش دگرگوني شد. در واقع فيزيکدانان با آشکارسازي پي در پي ذرات در هسته اتم نتوانستند به کنه آن (بيت شماره 2) پي ببرند که اين امر نشان دهنده نظريه بي نهايت بودن ذره پروفسور حسابي، پدر فيزيک ايران است؛ اما دانشمندان در پي آنند که بي نهايت بودن ذره را در نظريه ابر ريسمان نهايت بخشند؛" نظريه ابر ريسمان ها مي تواند به طور اصولي علت گوناگوني وسيع ذرات و اتم هاي موجود در جهان را توضيح دهد.
کور است کسي که ذره اي را
بيند که هزار در ندارد
آن کس گويد که ذره خرد است
کو ديده ديده ور ندارد
(عطار، 1388، غزل 187)
همي هر ذره از عالم که بيني
اگر تو در پي آن مي نشيني
چنان پيدا شود آن ذره در راه
که نور مي گردد از انوار درگاه
شود هر ذره اي چون آفتابي
پديد آيد حجابي از حجابي
برون مي آيد از استار اسرار
ره دور و نهايت ناپايدار
نه هرگز هيچ کس پيشانش يابد
نه هرگز غايت و پايانش يابد
(گوهرين، 1338، بخش 4)
در مورد بيت آخر، ظاهراً کاکو با عطا هم عقيده است و به همين دليل انتظار دارد که اين مجهولات در نظريه ابر ريسمان پاسخ داده شود. "در آن سوي دورترين ستاره ها چه قرار دارد؟ جهان چگونه آفريده شده است؟ قبل از آغاز زمان چه روي داده است؟ از زماني که انسان ها به سوي آسمان ها نگاه کرده اند و از شکوه اله ستاره هاي بي شمار حيرت زده شده اند، اين مسائل بي انتها، براي ما معما برانگيز بوده است. در مرکز هيجاني که از نظريه ابر ريسمان به وجود آمده است، اين واقعيت نهفته است که شايد ما سرانجام به پاسخ دادن به اين سؤال ها نزديک شده ايم."
عطار با چشم حقيقت بين عرفان، سير حرکت کل ذرات عالم را به درگاه اله مي بيند و هر ذره اي را ابدي و جاوداني مي داند. از دل ذرات فقط عشق يک دلستان حقيقي را مي بيند و ذرات جهان را نه ريسمان مانند بلکه پايه هاي نردبان صعود به عرش اله مي يابد.
1- جمله ذرات عالم لاجرم
سوي آن حضرت دوان خواهد بدن
2- گوييا هر ذره اي را تا ابد
جاوداني صد زبان خواهد بدن
(عطار، 1388، غزل 646)
3- دل ذرات هر دو عالم را
عشق يک دلستان همي يابم
4- ذره هاي جهان به عرش خداي
پايه نردبان همي يابم
(عطار، 1388، قصيده 20)
بيت شماره 2 با ماندگاري اتم در علم فيزيک هم قابل مقايسه است. "اتم ها عملاً تا ابد به راه خود ادامه مي دهند. هيچ کس دقيقاً نمي داند هر اتم تا کي باقي خواهد ماند و عمر خواهد کرد."
وحدت نيروها و ذرات
1- همه عالم خروش و جوش از آن است
که معشوقي چنين پيدا، نهان است
2- ز هر يک ذره خورشيدي مهياست
ز هر يک طره اي بحري روان است
3- اگر يک ذره را دل بر شکافي
ببيني تا که اندر وي چه جان است
4- از آن اجسام پيوسته در هم
که هر ذره به ديگر مهربان است
(عطار، 1388، غزل 86)
شاعر در بيت شماره 3 با زبان هنري و استعاري به زيبايي تمام از شکاف دل ذره و مشاهده جان در دل آن، وي را سرچشمه حيات مي داند. در شماره 4، به گونه اي هنري و ابتکاري براي عيني نمودن امري ذهني و نامحسوس، با زبان استعاري، ضمن يادآوري جنبه عاطفي و اخلاقي به ذره بي جان، جان انساني بخشيده تا با متذکر شدن مهرباني ذرات با همديگر، هم جنبه تخيل در شعر را تقويت نموده باشد و هم با ديدي عرفاني، کل هستي را با شعور معرفي نمايد و منشأ اين شعور را از دل ذرات مي بيند. در عين حال، قرن ها پيش، از حقيقتي (وحدت نيروها و ذرات) که در طبيعت پيرامون شاعر عامل شکل گيري اجسام و پديده ها بوده، پرده برداشته است.
شکاف هسته اي و ساختار دروني ذره (اتم)
1- اگر يک ذره را دل برشکافي
ببيني تا که اندر وي چه جان است
(عطار، 1388، غزل 86)
2- جهان را سر به سر آيينه مي دان
به هر يک ذره اي صد مهر تابان
(گلشن راز، 1368: 144)
3- اگر يک قطره را دل بر شکافي
برون آيد از آن صد بحر صافي (همان: 145)
4- دل هر ذره را که بشکافي
آفتابيش در ميان بيني (هاتف اصفهاني)
عطار و شيخ محمود شبستري قرن ها قبل از فيزيکداناني چون ارنست رادرفورد، جيمز چادويک و... بدون هيچ آزمايشگاه و اتم شکني، احتمالاً به واسطه نيروي شهودي دل ذره را مي شکافد و ذره را داراي ساختار دروني مي داند. مي توانيم مفهوم اين مصرع (بيت 1) را که در هر ذره اي صد مهر تابان وجود دارد و يا از شکاف دل هر ذره (بيت 1 و 2)، انرژي اي به وسعت آفتاب و صدها ذرات زير اتمي (با اجزايي چون الکترون ها، پروتون ها، نوترون ها و...) وجود دارد، بهتر درک کنيم. در بيت دوم و سوم دقيقاً به شکافتن دل ذره (شکستن هسته اتم ها)اشاره دارد و حاصل شکستن را پديدار شدن صد (عدد کثرت = صدها) بحر صافي (احتمالاً چيزي مانند نوترينوها، کوارک ها و...) و حيات مي داند. شاعر از شکاف هسته ذره (اتم) سخن نگفت؛ بلکه از لفظي شاعرانه که معادل آن است؛ يعني شکافتن دل قطره يا دل ذره را به کار برده است. بايد گفت که اوج قدرت شاعري شاعراني چون عطار است که مطالب خشک علم فيزيک را در نهايت لطافت و زيبايي در قالب شعر فارسي به کار مي برند.
عطار در ديوان اشعار، در غزلي ضمن توصيف و تصويرگري ذره، قرن ها پيش از فيزيکدانان به نکاتي اشاره کرده که امروز مورد توجه دنياي علم فيزيک قرار دارد. در ابيات زير، بيت شماره 1 و 2 و 4 به وجود صدها ذرات زير اتمي در هسته اتم و در بيت 3 به نظريه نامتناهي بودن ذره پروفسور حسابي، پدر فيزيک ايران، قابل مقايسه است. شاعر در بيت شماره 4، کساني را که به ظاهر ناچيز ذره مي نگرند و از عظمت انرژي نهفته در آن بي خبرند، دور از بصيرت و دانش مي داند و اين نظر کاملاً درست است؛ زيرا فقط دانشمندان مي توانند آن را ببينند. بيت شماره 5 يادآور اين جمله معروف ريچارد فاينمن، فيزيکدان بزرگ دانشگاه کلتک است که گفت: "اگر قرار باشد، تاريخ علمي بشر را در قالب يک جمله مهم بيان کنيد، آن جمله چنين است: همه چيز از اتم ساخته مي شود." (برايسن، 172: 1388) در اين بيت ذره مي تواند معادل اتم در نظر گرفته شود.
1- کور است کسي که ذره اي را
بيند که هزار در ندارد
2- چه جاي هزار و صد هزار است
يک ذره چو پا و سر ندارد
3- چون نامتناهي است ذره
خواجه سر اين سفر ندارد
4- آن کس گويد که ذره خرد است
کو ديده ديده ور ندارد
5- در ذره تو اصل بين که ذره
از ذره شدن خبر ندارد (عطار، 1388، غزل 187)
همان طور که بيان شد، عطار در چندين غزل به توصيف ذره پرداخته و در اين زمينه مي توان او را از پر کارترين شاعران فارسي دانست. همچنين به نظر مي رسد که وي تنها و اولين شاعر زبان فارسي است که از قالب غزل، براي توصيف ويژگي هاي ذره استفاده نموده است؛ يعني استفاده علمي از قالب غزل که امري تأمل برانگيز است.
منبع: نشريه دانشمند، شماره 581..