منافق شناسی در نگاه مقام معظم رهبری (1)

از سوی حضرت آیت الله خامنه ای، در سال 1360 (4 تا 18 اردیبهشت و 5 تیر) چهار خطبه در دانشگاه تهران بیان شد
پنجشنبه، 5 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
منافق شناسی در نگاه مقام معظم رهبری (1)

منافق شناسی در نگاه مقام معظم رهبری (1)
 

تلخیص: محمد عابدی



 
از سوی حضرت آیت الله خامنه ای، در سال 1360 (4 تا 18 اردیبهشت و 5 تیر) چهار خطبه در دانشگاه تهران بیان شد. در تأثیرگذاری آن همین بس که یک روز بعد از خطبه چهارم، معظم له در مسجد ابوذر (تهران) توسط منافقان کوردل ترور شد. اینک گزیده ای از سه خطبه روشنگر رهبر عزیزمان تقدیم می شود.(1)

1.آگاهی بخشی از میزان خطر منافقان

(وَ مِنَ النّاسِ مَن یَقُولُ آمَنّا بِالله وَ بِالیَومِ الآخِرِ وَ ما هُم بِمُؤمِنینَ یُخادِعُونَ الله وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخدَعُونَ إِلّا أَنفُسَهُم وَ ما یَشعُرُونَ فی قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللهُ مَرَضاً).(2)
شاید بشود گفت خطرناک ترین دشمنی که انقلاب پیامبران را در طول تاریخ تهدید کرده است و به آن ضربه وارد آورده است، منافقان هستند. به دلیل اهمیت دشمنی منافقین با جریان انقلاب اسلامی در طول تاریخ است که در قرآن کریم از بین همه گروه های معارض، به منافقین اهمیت داده شده است.
در اول سوره بقره، سه آیه درباره مؤمنین و دو آیه در باب کافران و سیزده آیه در باب منافقان آمده است. آیات بسیاری نیز در سوره های متعدد قرآن درباره ی منافقین هست که خدای متعال خصوصیت روحی و عملکرد و نحوه برخورد با آن ها را توضیح می دهد.
حتی در قرآن سوره ای درباره کافران نیست. سوره قل یا ایها الکافرون ترسیم چهره کافران نیست. فقط چند آیه کوتاه هست که به پیغمبر دستور می دهد به کافران چنین بگو، اما سوره منافقون در قرآن مخصوص منافقین است. اهمیت این مسئله به قدری است که هر هفته در نماز جمعه این سوره طبق معمول و سنّت خوانده می شود تا مردم هرگز خطر نفاق و منافقین را از یاد نبرند. امروز هم جامعه ما بیش از همه، از طرف منافقین صدمه می بیند؛ لذا باید منافق را شناخت.

2.منافق کیست؟ انگیزه اش چیست؟

عنصر اصلی در ماهیت و شخصیت منافقین، این است که منافق آن چه را که در زبان و ظاهر اظهار می کند، در دل به آن باور ندارد. «امنّا بالله» می گوید، ولی ایمان ندارد. در دل معتقد به اسلام و انقلاب و حمایت از مستضعفین نیست، اما در زبان دم از اسلام و انقلاب و مستضعفین می زند.... نزد پیغمبر می آید و می گوید؛ (قالوا نشهد إنّک لرسول الله...)، با تأکید می گوید ما شهادت می دهیم که تو پیغمبر خدایی، اما دروغ می گوید: (و الله یشهد إِنّ المنافقین لکاذبون).(3)
منافق، چرا منافق می شود؟ محور اصلی حرکتِ نفاق «خودپرستیِ» منافق است. اول که ایمان نمی آورد، برای این ایمان نمی آورد که اسلام و انقلاب به ضرر اوست... از ترس جانش یا برای طمع به دست اندازی به قدرت و مال، به خاطر فرصت طلبی اظهار ایمان می کند. این جا هم خودپرستی او آشکار می شود... در انقلاب ما نیز کسانی بودند که پیش خود فکر می کردند اگر اوضاع ایران عوض شود، آن ها بر سر کار خواهند آمد؛ با این که عمرشان را در راحتی و رفاه گذرانده بودند. وقتی انقلاب آن ها را به بازی نگرفت، ضد انقلاب شدند و معارض با انقلاب. کسانی هم بودند که در اوایل توانستند با فرصت طلبی وارد حوزه انقلاب شوند، حتی پست و مقام هم بگیرند، ولی وقتی انقلاب در حرکت طبیعی خود این ها را کنار گذاشت، در مقابل انقلاب ایستادند. اول انقلاب را پذیرفتند، اما وقتی انقلاب جدی شد، با آن به مخالفت برخاستند. (ذلک بأَنّهم آمنوا ثمّ کفروا).

3.شناساندن؛ تنها راه پیشگیری از آسیب منافقان

... سرّ کار منافق در این است که دشمن است، ولی شناخته شده نیست و در لباس دوست است. ... ما به تبع قرآن در رابطه با منافق فقط یک مقصود داریم و آن معرفی و شناسایی کردن منافق است. به همین دلیل است که این همه آیه در قرآن درباره منافقین آمده است. قرآن این ها را از ابعاد و از زوایای گوناگون با خصلت هایشان معرفی می کند تا مسلمان بتواند با اندکی دقت و بصیرت منافق را بشناسد.

4.طرد منافقان بعد از شناسایی؛ عامل تداوم انقلاب

اگر انقلابی در طول حرکت خود پس از پیروزی، روال کارش طوری باشد که منافقان بتوانند جذب شوند، این انقلاب محکوم به زوال است. اما اگر انقلاب طوری باشد که هر چه از عمر آن می گذرد، منافقان یکی پس از دیگری از آن طرد شوند، این انقلاب ماندنی و پایدار است؛ زیرا ناخالصی ها را از خود دور می کند که در این صورت آن ها می گویند: آقا! نیروهای پیرو خط امام بر اثر سخت گیری هایشان افرادی را از جمعیت مردم خارج کرده اند، آن ها را به جبهه بندی های متشکلی در مقابل خط امام وا داشته اند! ما می گوییم بهتر. باید همین طور می شد. آن عناصر ناخالصی که از جریان عمومی مردم خارج شدند، اگر می ماندند، بیشتر به انقلاب ضربه می زدند. قرآن کریم به پیغمبر تسلّی می دهد که اگر می بینی منافقان حاضر نیستند با تو به میدان جنگ بیایند، ناراحت نباش: (لو خرجوا فیکم ما زادو کم إِلّا خبالاً و لأوضعوا خلالکم)... (4) (پایان خطبه اول)

5.توجه به یکپارچه نبودن منافقان در حکومت اسلامی

جریان نفاق، یک جریانی است که پس از بر روی کار آمدن حق به وجود می آید. قبل از آن که حق به حکومت و قدرت برسد، جریان نفاق در جامعه وجود ندارد، البته منافق همیشه هست و هر وقتی یک انگیزه و یک کاری دارد، اما نفاق «به صورت یک جریان اجتماعی» در صورتی به وجود می آید که حکومت حق بر سر کار باشد... .
انگیزه نفاق در حکومت حق چیست؟ مخالفت با حکومت. منافقین در دوران پیغمبر نمی توانستند حکومت پیغمبر را تحمل کنند؛ اگرچه خود آن ها هم به جریان های مختلفی تقسیم می شدند.
(تحسبهم جمیعاً و قلوبهم شتّی)؛ یعنی منافقین را یک پارچه می پنداری، اما بدان که این یک پارچگی در آن ها نیست. دل های آن ها از هم پراکنده است. بعضی از منافقین از اول ایمان نمی آورند و تظاهر به ایمان می کنند مثل عبدالله بن اُبیّ. این شخص بنا بود حاکم مدینه بشود، پیغمبر که آمد، حکومت او از دستش گرفته شد؛ لذا با حکومت پیغمبر مخالف شد و چون نمی توانست علناً مخالفت کند، ظاهراً ایمان آورد. پس او از اول هم ایمان نداشت.
عده دیگری از منافقین از اول ایمان آوردند، اما ایمان در دل آن ها راسخ نبود... در دوران حکومت پیغمبر سختی دیدند و چون آماده تحمل نبودند، نارضایتی پیدا کردند و این نارضایی ها کم کم آنها را به دشمنی با حکومت پیامبر کشانید، اما باز هم جرأت نمی کردند علناً بگویند که ما با حکومت اسلامی مخالفیم. این مخالفت را پنهان کردند. آنها هم شدند منافق... در جامعه ما هم این دو دسته بودند.

6.پیروی از سیاست معرفی منافقان توسط امام علی (ع)

... امیرالمؤمنین (علیه السلام) در سه خطبه از نهج البلاغه، درباره منافقین صحبت می کند. این نشان می دهد که علی (علیه السلام) هم دلش از دست منافقین خون است... لذا امیرالمؤمنین یک حکومت حق الهی است، منافقین را به مردم خودش معرفی می کند...:
1)احذّر کم اهل النفاق...؛ شما را از اهل نفاق بر حذر می دارم...
2)فانّهم الضّالون المضلّون و الزّالّون المزلّون؛ زیرا اهل نفاق هم خودشان گمراه اند، هم بی خبران را گمراه می کنند. هم خودشان لغزیده اند و هم بی خبران را می لغزانند؛ یعنی چون حقیقت کار آن ها برای مردم روشن نیست، ساده لوحان به ریسمان پوسیده آن ها به چاه می روند. آن ها هم می لغزند و گمراه می شوند.
3)یتلوّنون الواناً و یفتنون افتناناً؛ یعنی آن ها به رنگ های گوناگون در می آیند و شیوه های گوناگون به کار می برند. مثلاً گاهی اعلام مبارزه مسلحانه می کنند، گاهی اعلام پیروی از امام می کنند... هر وقتی به رنگی و یا شکلی وارد صحنه می شوند.
4)و یعمدونکم بکلّ عمادٍ و یرصدونکم بکلّ مرصادٍ؛ یعنی با هر وسیله ای قصد شما می کنند و در هر کمینگاهی که بشود برای ضربه زدن به حکومت اسلامی و اسلام مخفی شد، مخفی می شوند، با شیوه مظلومانه، با شیوه خشم آلود، با کتک و ضرب و جرح و تیراندازی و چماق داری و یا با گریه و زاری و شیون و مظلوم نمایی.
5)قلوبهم دویّة؛ دل هایشان مریض است و صفاحهم نقیّة؛ اما صورت ها و ظاهرهایشان پاکیزه است. ظاهرش را که نگاه می کنی، یک خواهر یا برادر مسلمان حق به جانب است، اما در باطن مریض و بیمار است. ... وصفهم دواء و قولهم شفاء و فعلهم الدّاء العیاء؛ و وقتی که راه خود را توصیف می کنند، گویی یک درمانی را ارائه می دهند. وقتی که حرف می زنند، گویی که می خواهند بیماران را شفا بدهند. اما وقتی وارد عمل می شوند، عمل آن ها یک درد کشنده است.
6)حسدة الرّخاء؛ و آسایش و راحتی مردم را نمی توانند ببینند، بر آسایش مردم حسد می ورزند. می خواهند دائماً در میان مردم تشنج و اضطراب و نا امنی وجود داشته باشد.
7)و مؤکّدوا البلاء؛ یعنی بلاهای موجود جامعه را دو چندان می کنند. مثلاً ملت ایران با دشمنان در حال جنگ است... این آقایان، این منافقین، همه این بدبختی ها و ناراحتی ها را... تأکید و دو چندان می کنند.
8)و مقنِّطوا الرّجاء؛ امید را از دل مردم می گیرند. مثلاً مردم می شنوند... در فلان قلّه، سپاهیان پاسدار و برادران ارتشی پیروزی به دست آوردند... دل مردم شاد می شود، به آینده جنگ امیدوار می شوند.... ناگهان منافق پیدا می شود و با حرکات و اعمال خود سعی می کند این «امید» را از مردم بگیرد.
9)لهم بکلّ طریق صریعٌ و الی کلِّ قلب شفیع؛ از هر طرف که بروی، کسانی ضربت خورده و آسیب دیده از دست این ها هستند. به میدان جنگ و رویارویی با دشمن می روی، می بینی که اگر هم آن ها حضور دارند فقط برای این است که به نفع دشمن جاسوسی کنند. به دانشگاه می روی، می بینی محیط را متشنج می کنند. به بازار می روی و می بینی مردم را ناراحت می کنند. اگر در ارگان های دولتی نفوذ کنند، کارها را کند و لنگ می کنند... روزهای اول شرم نداشتند و سعی می کردند حتی در بیت امام هم نفوذ کنند. پیش این مسئول و آن مسئول، پیش این وکیل و آن وزیر، آن آدم معروف و این چهره شناخته شده و محبوب، دائماً با واسطه و با وسیله بروند و خودشان را نزدیک کنند... و خودشان را جا بیندازند...
10)و لکل شجوٍ دموع؛ برای هر حادثه ای اشک آماده در چشم دارند. خودشان غوغا به راه می اندازند، خودشان مسئله آفرینی می کنند، بعد هم اول کسی که فریاد برآورد، خودشان هستند. همیشه اشکشان آماده و مظلوم نمایی به عنوان یک حربه در دستشان است. آیا به مردم صریحاً
بگویند که ما چماق داری کردیم؟ آیا صریحاً اعتراف کنند که ما می خواهیم اساس جمهوری اسلامی را به هم بزنیم؟ اگر این کار را بکنند یقیناً اکثریت قاطع نوجوانان و جوانان و کودکان معصوم و عزیز ما که فریب آن ها را خورده اند، از آن ها برخواهند گشت. لازم است که برای جلب دل ها، خود را مظلوم جلوه دهند.
11)یتقارضون الثناء و یتراقبون الجزاء؛ به یکدیگر ستایش وام می دهند و منتظر پاداش آن می مانند؛ یعنی با همکاران و همدستان خود، مبادله مدح و ثنا می کنند... این ها هم در گفته ها و نوشته ها از او تعریف می کنند. گروه های مخالف جمهوری اسلامی، یک دیگر را ستایش می کنند اما هیچ کدام هم دل هایشان با هم خوب نیست...
12)ان سألوا الحفوا و ان عذلوا کشفوا؛ اگر چیزی بخواهند و دنبال چیزی باشند، آن طرفی را که کارشان به دست اوست، رها نمی کنند. آن قدر می آیند و می روند و التماس می کنند تا بالـأخره آنچه را که می خواهند، بگیرند... .
13)قد اعدّوا لکل حقّ باطلاً و لکلّ قائم مائلاً؛ (5) برای هر حقی، یک باطل را آماده دارند. هر شعار حقی که شما بدهید، یک شعار باطلی در کنارش دارند. در این اجتماعی که چند روز قبل در تهران به راه انداخته بودند، چند شعار می دادند که من یادداشت کرده ام.
«تفرقه، جدایی، سلاح آمریکایی»... راست می گویید، تفرقه سلاح آمریکایی است، اما این سلاح در دست شماست. شما هستید که در ملت ایجاد تفرقه می کنید...
«تا محو امپریالیسم از پا نمی نشینیم». واقعاً بی انصافی بیشتر از این نمی شود! دولتی که امروز پنجه در پنجه امپریالیسم انداخته و در زیر این آسمان هیچ دولتی و ملتی به قدر دولت و ملت ایران با آمریکا طرف نیست، با این دولت دشمنی می کنند. با بزرگ ترین دشمن امپریالیسم؛ یعنی جمهوری اسلامی طرف می شوند، آن وقت می گویند تا محو امپریالیسم!...
«گلوله پاسدار به جای سینه خصم، در قلب ما نشسته». بیچاره ها، بیچاره های از خدا و حقیقت بی خبر! شما چه می دانید پاسدار چه می کند و کجاست؟... جوان پاسداری را در مریوان دیدم که با 180 نفر از تهران 2 سال قبل رفته به جبهه و امروز از آن 180 نفر فقط او و دو نفر دیگر زنده اند... این تو هستی که مانند میکروب در داخل جسم و پیکر جمهوری اسلامی ریشه می کنی و همان طوری که امیرالمؤمنین در همین خطبه می فرماید، مانند بیماری، مانند درد و ورم، سراپای این پیکر را می خواهی بگیری. پاسدار، ضد میکروب است. ضد انقلاب را مانند میکروب، نابود می کند...

پی‌نوشت‌ها:

1.جالب این که همان موقع، حزب جمهوری اسلامی این چهار خطبه را در قالب کتابچه ای با عنوان «منافقین، دشمنان حکومت اسلامی» گفتار شمار 25 حزب جمهوری اسلامی در 69 صفحه چاپ کرد و در اختیار مردم نهاد. امید است شورای سیاستگذاری نماز جمعه یا هر نهاد دیگر، برای نسل حاضر نیز خطبه های رهبر معظم انقلاب را در قالب جزوات در اختیار مردم قرار دهد.
2.بقره/9.
3.منافقون/1.
4.توبه/46.
5.نهج البلاغه، خطبه 491.

منبع: نشریه فرهنگ کوثر، شماره 84.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط