در مسیر همت مضاعف و کار مضاعف (1)

همت در لغت نامه ها و معانی گوناگون آمده که مهم ترین آنها عبارتند از: قصد کردن، خواستن، کمال مطلوب، فال نیک، شجاعت، تلاش، آرزو، توجه قلب
پنجشنبه، 5 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
در مسیر همت مضاعف و کار مضاعف (1)

 

 

 

 

 

 

در مسیر همت مضاعف و کار مضاعف (1)
 

نویسنده: علی اصغر احمدی



 

مقام معظم رهبری سال 1389 را سال «همت مضاعف و کار مضاعف» نام نهاده که بر طبق فرمایش خود ایشان، «شعارهای هر سال، نمایشی و تشریفاتی نیست، بلکه انگشت اشاره ای است که راه و روش را نشان می دهد».(1)
از این رو، بسیار بجاست که درباره دو واژه «همت» و «کار»، کارکردهای فردی و اجتماعی این دو، ارتباط آن ها با یکدیگر و گستره مفهوم آنها در حد مجال مقاله، بحث شود تا هم اهمیت طرح این شعار ارزشمند روشن گردد و هم آثار و برکات آنها دانسته شود.

مفهوم شناسی «همّت» و «کار»

الف)همت

همت در لغت نامه ها و معانی گوناگون آمده که مهم ترین آنها عبارتند از: قصد کردن، خواستن، کمال مطلوب، فال نیک، شجاعت، تلاش، آرزو، توجه قلب با تمام قوای روحانی خود به جانب حق، (2) نظر، طبع.(3)
امروزه در میان کتب لغت برخی از این معانی مانند «فال نیک و «شجاعت» به کار نمی رود و برخی دیگر از معانی کمتر مورد توجه عموم مردم است و عده ای خاص از آنها استفاده می کنند؛ مانند «توجه قلب با تمام قوای روحانی خود به جانب حق» و از این رو، بعضی از فرهنگ های جدید فارسی که دغدغه آنها به روزرسانی معانی الفاظ بر اساس تداول روزانه مردم از واژه هاست، دست به تغییر در معانی کلیشه ای این واژه زده اند. به عنوان مثال در «فرهنگ زبان فارسی امروز»، ذیل این واژه آمده است:
«1.گرایش نیرومند به پیشرفت و دستیابی به هدف های والا؛ 2.تلاش و کوشش جدی برای دستیابی به چنین هدف هایی».(4) به نظر می رسد این معنا، همان معنای پر کاربرد در جامعه باشد.
از زاویه ای دیگر «همت» را می توان مجموعه ای در هم تنیده از معانی گوناگون چون: قصد، کمال مطلوب، تلاش و آرزو دانست و این همان معنایی است که وقتی همت با صفتی چون «بلند» همراه می گردد، به بلندنظری و بلندطبعی معنا می شود و حق نیز همین است؛ چراکه در بلندنظری، تمامی معانی در هم تنیده همت گویا چند پله ارتقا پیدا می کند و رنگ و بوی کمالی به خود می گیرد. پر واضح است که وقتی هر یک از معانی قصد، کمال مطلوب، آرزو و... با صفت ارزشی «بلند» همراه شود و در نقطه ای مرکزی به نام «بلندنظری» جمع گردد، چه گوهری از صدف معانی بیرون می آید!
همت به معنای بلندنظری، در حقیقت صفت نفسانی است که انسان را در هر زمینه ای به نگاه برتر فرا می خواند و نگاه زمینی، مادی و محدود را از او می گیرد و آزاد اندیشی و وسعت بینش به او می دهد.
از آنجا که بین واژه «همت» و «اهتمام» نسبت خویشاوندی و ریشه ای محکم وجود دارد، و با نگاه به معنای عرفانی «همت»(5) که «توجه به قلب با تمام قوای روحانی خود به جانب حق» است، می توان به یک معنای کلی دیگر از همت دست یافت. این معنا در واقع برآمده از ریشه لغوی آن
است و با اغلب معانی نامبرده همخوانی و سازگاری دارد و به نوعی، دیگر معانی همت، نتیجه و ثمره این معنا به شمار می رود.
به بیان دیگر، این توجه دقیق به این موضوع است که قصد کردن، کمال مطلوب، تلاش و آرزو را در پی دارد و اصولاً دست یابی به معانی گوناگون همت بدون نگاه به این معنا، ناممکن است؛ چراکه تا توجه دقیق به موضوعی صورت نگیرد، چگونه ممکن است تلاش، آرزو، آهنگ و... برای آن صورت بگیرد؟
به هر حال، بعید به نظر می رسد که با توجه به ظرفیت بسیار بالایی که برای واژه همت وجود دارد، نتوان معنای اخیر را از آن به دست آورد.
از آنچه بیان شد، می توان برای همت سه معنای کلی و فراگیر ارائه نمود:
1.گرایش نیرومند به پیشرفت و دستیابی به هدف های والا؛
2.مجموعه ای در هم تنیده از معانی گوناگون که همراه صفت بلند است و «بلندنظری» نامیده می شود؛
3.توجه دقیق قلب به یک موضوع.

ب)کار

در علم اقتصاد، کار یا نیروی کار (labour) یک عامل تولید است و نیروی کار نه تنها شامل کلیه افراد سرگرم کار است، بلکه شامل کلیه مهارت های فیزیکی و خلاق افراد در تولید کالا و خدمات نیز می شود.(6) این معنا گرچه بخش مهمی از معنای آن را که عموماً جهت اقتصادی دارد، در برمی گیرد، اما تمام معنای آن را نمی رساند؛ چراکه این برداشت عمومی از معنای کار، مربوط به دوره ای است که فعالیت های بشر را عمدتاً سخت افزاری و در جهت تأمین معیشت و اقتصاد مردم می دانستند و اصولاً فعالیت های فکر را کار به شمار نمی آوردند، و در جهت تأمین معیشت و اقتصاد مردم می دانستند و اصولاً فعالیت های فکر را کار به شمار نمی آوردند، بر خلاف امروز که نگاه نرم افزاری به فعالیت های انسان، به گونه ای بیش از نگاه سخت افزاری است.
در فرهنگ دهخدا، ذیل واژه کار آمده است: «آنچه از شخص یا چیزی صادر گردد و آنچه شخص خود را بدان مشغول سازد». با عنایت به این معنا و با توجه به کاربرد این واژه در عرف عمومی، می توان کار را این گونه تعریف کرد: «هر نوع فعالیتی که منجر به تولید شود». این تعریف، هم شامل فعالیت عام است و منحصر در فعالیت های دستی، قابل لمس، بدنی و... نمی شود و هم معنا را منحصر در تولیدات اقتصادی نمی کند، بلکه هر نوع تولید فکری و نرم افزاری را نیز در برمی گیرد.

کارکرد فردی و اجتماعی «همت»

همت در حوزه فردی، ظرفیتی ایجاد می کند که شخص می تواند به همه اهداف مورد نظر خود دست یابد؛ چراکه آغازگر حرکت کمالی انسان و مشوق درونی او برای صعود به قله کمالات، همان گرایش نیرومند و توجه دقیق و متمرکز و نگاه آسمانی بلندی است که همت نام دارد.
عاقبت دست بدان سرو بلندش برسد

 

هر که را در طلبش، همت او قاصر نیست (7)
همت در هر عرصه ای از زندگی فردی و اجتماعی انسان قدم بگذارد، مانند اکسیری است که روح کمال را در آن می دمد:

هر که را یک ذرّه همّت داد دست
کرد او خورشید را زان ذرّه پست

گر چو بازان همّتی آری به دست
دست سلطانت بود جای نشست

(عطار نیشابوری)

همت اگر سلسله جنبان شود
مور تواند که سلیمان شود

(وحشی بافقی)

همت به انسان روحیه ای می دهد که به امور جزئی مادی، دل خوش نکند و نگاهش همیشه به سمت قله ها باشد و تا رسیدن به نقطه عالی هدف، آرام نگیرد. ملا احمد نراقی، عالم معروف اخلاقی، می فرماید: «کسی که همت او عالی باشد، به امور جزئیه سر فرود نیاورد و به طمع منافع خسیسه دنیوی، خود را نیالاید و از بیم مضرّت و خطر، دست از مطلوب خود باز ندارد، بلکه دنیا و ما فیها در نظر او خوار و لذّات جسمانیه در پیش او بی اعتبار است.

غلام همت رندان بی سر و پایم
که هر دو کون نیرزد به پیششان یک کاه

چون این صفت به مرتبه کمال رسید، صاحب آن، طالب مقصد اعلا می گردد و مشتاق مرگ می شود و می گوید:

این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست
روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم(8)

در تفسیر آیه (ما زاغ البصر و ما طغی)، (9) اهل عرفان می گویند که چشم حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله) ذرّه ای به دنیا میل نکرد، بلکه توجهش به آخرت، از حد گذشت. در شرح این سخن گفته اند که حکمت به معراج رفتن آن حضرت، نشان دادن نهایت همّت او بود؛ چراکه در آنجا تمام جاذبه ها و
زیبایی های مشرق و مغرب عالم هستی را به آن حضرت نشان دادند، اما او به چشم حقارت به آن ها نگریست و فرمود: این همان چیزی است که برای آن، عده ای (أنا ربّکم الأعلی)(10) سر داده اند و گروهی از دوستان ــ منظور حضرت سلیمان (علیه السلام) است ــ آن را به دعا خواستند که (ربّ اغفرلی و هب لی ملکاً ینبغی لأحدٍ من بعدی).(11)

جهان را نمی بینم آن قیمتی
که آلوده سازم بدان همّتی

همایی ست همّت که چون پر گشاد
کند طی این ملک کون و فساد

به یک پر زدن زین مکدّر سرا
رود بر سر سدرة المنتهی (12)

نمونه عینی دیگر برای همت بلند، جریان به آتش افکندن حضرت ابراهیم (علیه السلام) است. هنگامی که آن حضرت را به سمت آتش پرتاب می کردند، حضرت جبرئیل نزد او آمد و پرسید: «هل لک حاجةٌ؛ آیا حاجتی داری؟» فرمود: «امّا إلیک فلا؛ اما از تو، نه»؛ یعنی حاجتی دارم، اما نه از تو. حاجت من حضرت جلیل است، نه جناب جبرئیل.(13)
در روایات معصومان (علیهم السلام) همّت بلند، عامل دست یابی به همه کمالات دانسته شده است. از امام حسین (علیه السلام) نقل است که فرمود: «سبقت العالمین إلی المعالی، بحسن خلیقة و علوّ همّة؛ (14) بر تمام عالم برای رسیدن به مقامات بلند، به دو خصلت پیشی گرفتم: خوش اخلاقی و بلند همتی».

همّت عالی ز فلک بگذرد
مرد به همت ز ملک بگذرد

(خواجوی کرمانی)

از همت بلند به دولت توان رسید
آری به فیل صید نمایند فیل را

(صائب تبریزی)

امام علی (علیه السلام) فرمود: «هر کار زیبایی، نتیجه بلندنظری است».(15) در برخی از احادیث از امیرمؤمنان (علیه السلام) وارد شده: میزان وجود صفاتی چون: احسان، قناعت، جوانمردی، بخشش، شجاعت و غیرت در انسان، به میزان وجود همت در او است.(16) در نهج البلاغه ارزش و اعتبار انسان به میزان همت او معرفی شده است.(17)

وقتی تک تک افراد جامعه، از صفت ارزشمند بلندهمتی برخوردار باشند و به امور مربوط به خودشان با توجه دقیق قلبی بنگرند، اجتماع بر آمده از آنها نیز آراسته به چنین صفتی خواهد شد.
آیا اجتماعی که تمام طبقات آن، به زیور همت آراسته باشند و همه مسئولیت های فردی و اجتماعی شان را با عقربه «همّت» کوک نمایند، نتیجه ای جز مدینه فاضله و آرمان شهر نخواهد داشت؟

کارکرد فردی و اجتماعی کار

کار به همان معنای عمومی آن؛ یعنی «هر نوع فعالیت تولیدزا»، شخص را از خمودی، پستی، تنبلی، تن پروری و بی حالی در می آورد و به او نشاط، طراوت و سرزندگی می بخشد. انسان بیکار افسرده، غمگین، تنبل و بی حرکت است و هیچ رمقی برای زندگی ندارد.
در هر کاری، حرکت هست و حرکت، انسان را از ایستایی و در جا زدن و متوقف ماندن باز می دارد. انسان بیکار، بی حرکت است و کسی که حرکت نداشته باشد، نه تنها از نباتات بلکه از جمادات هم پست تر است؛ چراکه کار گیاه، روییدن است و در هر رویشی حرکت وجود دارد و جماد، گرچه بی حرکت است، اما حرکت در ذاتش وجود دارد؛ در حالی که انسان به مقتضای ذاتش باید حرکت کند و اگر چنین نکند، از ذات انسانی خود فاصله می گیرد. اینکه گفته شده است «کار، جوهر انسان است»، با همین مبنا ارزیابی می شود.
با پذیرش این نکته منطقی که «کار» موتور محرک انسان است، اگر این موتور از حرکت بایستد، انسان از حرکت می ایستد. از طرف دیگر، اگر محصول کار، تولید است که هست، پس انسان ضمن اینکه با کار حرکت می کند و قوای درونی خود را فعال سازد و نشاط و طراوات به وجودش می بخشد، از محصول کار خود نیز بهره مند می شود، چه این محصول، فکری و ذهنی باشد و چه مادی و عینی. کار هر فردی چون در جهت اهداف تعیین شده او است، محصولش نیز هماهنگ با همان راهبردهای اصولی او خواهد بود.
کارکرد اجتماعی کار هم زاییده کارکرد فردی آن است؛ بنابراین همان گونه که محصول کار، آرامش و آسایش روحی ــ روانی و رفاه مادی ــ معنوی برای فرد است، این محصول، جامعه را نیز به نشاط و سرزندگی می رساند و آسایش اجتماعی برای مردم فراهم می نماید. انسان چاره ای جز ارتباط عاطفی و اجتماعی با دیگران در جامعه ندارد و یکی از راه های تأمین این ارتباط، کار است؛ فعالیتی که هر قشری برای تأمین نیازمندی های خود و جامعه انجام می دهد. برای درک اهمیت کار در حوزه اجتماعی، کافی است فرض کنیم که هیچ کس در هیچ عرصه ای از جامعه، دست به فعالیت نزند و محصول مادی و معنوی اش را در اختیار دیگران قرار ندهد. آیا چیزی جز فاجعه بزرگ انسانی و مرگ محتوم بشر، گریبان گیر جامعه می شد؟ آیا در این صورت انسان می توانست هیچ درکی از بدیهی ترین اصل ضرورت ارتباط داشته باشد؟
این همه تأکیدات مشخص روایات و آموزه های دینی ما بر اصل کار در حوزه فردی و اجتماعی و مذمّت شدید بیکاری، گواه روشنی بر ادعای ماست. ما در این بخش به جهت روشن بودن مسئله از ذکر شواهد و نمونه های فراوان روایی پرهیز و به یک روایت اکتفا می کنیم.
آورده اند که امیرمؤمنان علی (علیه السلام) روزی وارد مسجد کوفه شد. در گوشه مسجد گروهی را دید که با وضعیت خاصی مشغول عبادت بودند. آن حضرت پرسید: اینها چه کسانی هستند؟ گفتند: «رجال حق». حضرت فرمود: «رجال حق» چه کسانی هستند؟ گفتند: اینها کارشان این است که به مسجد می آیند و عبادت می کنند. اگر چیزی گیرشان آمد، می خورند و اگر چیزی گیرشان نیامد، صبر می کنند. امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود: سگ نیز چنین است؛ اگر چیزی گیرش بیاید، می خورد، وگرنه صبر می کند. سپس آن حضرت با تازیانه بر سر آنان کوبید و فرمود: «برخیزید، بروید و کار و فعالیت کنید و روزی حلال به دست بیاورید».(18)

پی‌نوشت‌ها:

1.روزنامه جمهوری اسلامی، شنبه 14 فروردین 1389، ش 8860، ص 3.
2.لغت نامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، مؤسسه انتشارات چاپ دانشگاه تهران، 1373 ش؛ فرهنگ فارسی، محمد معین، تهران، امیرکبیر، چ 8، 1371 ش، ذیل واژه همت.
3.فرهنگ زبان فارسی «الفبایی ــ قیاسی»، مهشید مشیری، تهران، سروش، 1369 ش، ذیل واژه «همت».
4.فرهنگ زبان فارسی امروز، غلامحسین صدری افشار، نسرین حکمی و نسترن حکمی، تهران، مؤسسه نشر کلمه، 1369 ش، ذیل واژه «همت».
5.در ادبیات فارسی برای معنای عرفانی همت، داستان های زیادی وارد شده که برای نمونه به یک مورد از آنچه در مخزن الاسرار نظامی آمده است، اکتفا می کنیم: «سلطان محمود غزنوی در هندوستان قلعه ای را در محاصره خود در آورده بود. عده ای بت پرست در بتخانه ای گرد آمدند و اعتکاف کردند و همت به مرگ محمود غزنوی گماشتند. محمود مریض شد. نزدیکان محمود که از این واقعه با خبر شدند، برای رفع همت بت پرستان، به دروغ طبل شادی زدند که سلطان بهبود یافته است. بت پرستان به همت نشسته، بهبودی محمود را باور کردند، در نتیجه در همّت آنان خلل وارد شد و بتخانه را ترک کردند. همین امر سبب بهبودی سلطان محمود شد». شرح مخزن الاسرار نظامی، برات زنجانی، پ. ص 316، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1370 ش.
6.فرهنگ اقتصاد و بارزگانی، مرتضی قره باغیان، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگ رسا، 1372 ش، ذیل واژه «کار».
7.دیوان حافظ شیرازی، تصحیح: علامه قزوینی و قاسم غنی، شرح: خلیل خطیب رهبر، تهران، صفی علیشاه، چ 23، 1387 ش.
8.معراج السعاده، ملا احمد نراقی، ص 218، قم، هجرت، 1371 ش.
9.نجم/17.
10.نازعات/24.
11.ص/35.
12.ینبوع الاسرار فی نصائح الابرار، کمال الدین خوارزمی، به اهتمام: مهدی درخشان، ص 174، تهران، انجمن استادان زبان و ادبیات فارسی، 1360 ش.
13.همان، ص 172.
14.بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج 44، ص 194، بیروت مؤسسه الوفا، چ 2، 1403 ق.
15.غررالحکم و دررالکلم، تمیمی آمدی، ص 153، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1366 ش.
16.همان، ص 383، 391، 447، 448.
17.نهج البلاغه، محمد دشتی، حکمت 47؛ ص 634، مشهد، آستان قدس رضوی (به نشر)، چ 3، 1382 ش. «قدرُ الرّجلِ علی قدر همّتِهِ».
18.عوامل کنترل غرائز در زندگی انسان، ص 62 و63، تهران، مؤسسه نشر و تحقیقات ذکر، چ 12، 1280 ش.

 

منبع:نشریه فرهنگ کوثر، شماره 84.
ارسال توسط کاربر محترم سایت : aziztaeme





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.