گسترده ی انتظار
انسان ها معمولاً در امید و انتظار روزی بهتر و زندگانی مرفه ترند، روزگاری که در آن جور و ستم، فقر و گرسنگی، رنج و بیماری و ناامنی و نابسامانی نباشد، روزگاری که همه چیز به کام مراد گردد. امید به بهروزی و انتظار فردایی نکوتر حدیث نفس انسان هاست و خواست مشترک همه بشرها، که زمان و مکان نمی شناسد و به هیچ قوم و گروهی اختصاص ندارد و آن را همه وقت، در همه جا و در میان تمام اقوام و ملل می توان شناخت، به قول یکی از پژوهش گران معاصر:انسان ها همی آیند و همی روند و التهاب سوزان این فردای بهتر را هم چنان با خود به گور برند! لیکن روزی دیگر باز انسانی دیگر، این امید را از نو آغاز می کند و نغمه ی تازه سر می دهد.(1)
برای این که مفهوم امید و انتظار روشن گردد تفاوت آن را با واژه ی آرزو بیان می کنیم:
امید و آرزو از ویژگی های انسان است و بس، چون انسان است که می تواند آینده نگر باشد و امید و آرزو بر پایه آینده نگری قرار دارد.
امید (انتظار) و آرزو هر دو نمایان گر خواسته های بشر بوده و هر دو پیک سعادت انسان و نوید خوش بختی او می باشند.
تفاوتی که میان این دو وجود دارد این است که انتظار با عقل انسان همراه است و خواسته اش امکان پذیر و خردمندانه بوده و به چیزی محال تعلق نمی گیرد: بیمار، انتظار بهبودی، ناتوان امید توانا شدن، دانش پژوه انتظار دانشوری، ستمدیده امید و انتظار قطع دست ستم گر را دارد، ولی آرزو چنین نیست، گاه با عقل هم آهنگی ندارد و خواسته اش عقلانی و خردمندانه نبوده و امکان پذیر نخواهد بود. آرزو به محال ها تعلق می گیرد و تقاضای هست شدن نشدنی ها را دارد. پیر، آرزومند جوانی است، کوسه آرزوی ریش دارد و چاه کن آرزوی رسیدن به گنج و هر کسی در دم مرگ آرزوی حیات دارد. از این تفاوت میان انتظار و آرزو تفاوت دیگر زاییده می شود و آن عبارت است از آن که آرزومند می نشیند و انتظار رسیدن به آرزو را دارد و هرگز گامی به سوی مقصد بر نمی دارد، از آسمان انتظار دارد که آرزویش را محقق سازد و.... ولی امیدِ منتظر چنین نیست در پی امید خود می رود و هر گامی که بر می دارد به امید می رسد، چون امید اصلی، امیدهایِ فرعی می زاید و هر یک از این امیدها و انتظارها که محقق می شود پایه ای می گردد تا به سوی انتظار بالاتر گام بردارد. هنگامی که انتظار شدت یافت و نیرومند گردید هدف و آرمان می شود، زیرا آرمان عقلانی است و امید به انتظار خردمندانه و هر دو با یک دیگر همراه می شود.
رابطه ی انتظار با دین این است که کار دین و دیانت تعمق و توسعه آن چیزی است که انسان ها در زندگی دارند؛ به این معنا که دین کمتر چیزی را که در زندگی انسان ها نیست ایجاد می کند و شاید اصلاً نتوانیم چیزی را پیدا کنیم که خلاف این باشد. در سایه ی انتظار هم دین، چنین کاری کرده است. انسان ها با انتظار زندگی می کنند. دین، این انتظار را که جوهره ی زندگی آدمی است وسعت می بخشد و سپس آن را تعمیق می دهد و چیزی را که انسان دارد، کامل تر می کند.
به عبارت دیگر، دین با فطرت انسان مخالفت نمی کند بلکه آن را می پروراند و آن را در مسیر تکامل قرار می دهد.
زندگی منتظرانه، پیشینه ای دراز در تاریخ و افقی ناپیدا در آینده ی روزگار دارد. باور انتظار، نه تنها به پایان عصر حضور که به دوران آغازین دین باز می گردد، زیرا تاریخ اسلام، این سلوک را در زندگی دینی آن روزگار نشان می دهد.
عشق به تکامل، شعله ی جاویدانی است که سراسر وجود انسان را در برگرفته و انسان می خواهد بیشتر بداند، بیشتر از زیبایی ها ببیند، از نیکی ها بهره بگیرد و آن چه مایه ی پیشرفت و برتری انسان می داند بیشتر فراهم سازد. بنابراین علاقه انسان به پیشرفت و تکامل، به دانایی و زیبایی نیکی و عدالت، علاقه ای است اصیل، همیشگی و جاودانی و انتظار ظهور مصلح بزرگ جهانی، نقطه اوج این علاقه است.
انتظار، باوری است بارور به علم، که در زندگی انسان منتظر، در قالب کرداری خاص تجسم می یابد. دست روی دست گذاردن و بی هیچ کنشی منتظرانه، خود را منتظر دانستن، تفسیری وارونه و منافقانه از انتظار است. انتظار، اعتقادی است در گرو عمل، عمل کردن به آن چه که فرهنگ انتظار را ایجاب می کند.
انتظار، چشم داشتن به حاکمیتی است که در آن، ناپاکان، ظالمان، متظاهران، بی اعتقادان و معتقدان بی کردار، به شمشیر عدالت و دیانت سپرده می شوند. دین، از بدعت ها و کجی ها و نفاق ها و ناروایی های بشری پیراسته می گردد. نادرستی ها و ناراستی ها کنار می رود، کاخ های به ظلم افراشته ی تاریخ سقوط می کنند، زنجیرهای جهل و اسارت گسسته می شوند، نابخردی ها و ناحقی ها پایان می یابند، دنیای ناراستان به فرجام می رسد.(2)
انتظار یا آینده نگری به حال کسی گفته می شود که از وضع موجود ناراحت است و برای ایجاد وضع بهتری تلاش می کند... انتظار یعنی آماده باش کامل.(3)
مفهوم صحیح انتظار
انتظار به مفهوم مذهبی اش، امید به آینده است؛ آینده ای که در آن مردم جهان از زور و فشار و استبداد و تسلط نظام های غلط، نجات پیدا کنند و رژیم های ضد انسانی از میان بروند و زندگی پرنشیب و فراز انسان ها که از آغاز با نبرد و کشتارهای فجیع همراه بوده است، پر از صلح و صفا و آرامش و امنیت گردد و حق پرستان پیروز و باطل گرایان نابود شوند.آن چه از مجموع آیات و روایات اسلامی و مفهوم خود کلمه «انتظار» استفاده می شود این است که انتظار، در تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی، عامل رشد و اصلاح، مقاومت و پیشرفت، بیداری و بقای جامعه و بالأخره عامل حرکت و جنبش و قیام و از عقاید تاریخ ساز و انقلاب آفرین اسلامی و بذر اصلی قیام جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه است.
ممکن است بعضی از کوته فکران از مسئله ی انتظار این طور استفاده کنند که بشر امروزی با مشکلات بسیاری که با آن دست به گریبان است چگونه می تواند درباره ی فردا بیندیشد؟ و خود را برای ظهوری پر از عدل و حقیقت آماده سازد؟
با کمی تأمل و تفکر می توان به این جواب واضح رسید که شاید آنان نمی دانند اعتقاد به چنین ظهوری ریشه ی فطری در همه ی نهادهای آدمی دارد و در اعماق احساسات و عواطف آنان خانه کرده است، چرا که همه ی انسان ها به نوعی از ستم و ظلم گریزانند و می خواهند منجی ای بیاید تا راه استبداد و استعمار را بسته و ندای حق و عدالت را سر دهد هر چند اعتقاد آنان نشئت گرفته از اندیشه اسلامی نباشد.
اما به طور مسلّم گرفته انتظار یک ریشه ی اصلی و عمیق در فرهنگ اسلامی دارد که می تواند تحوّلی شگرف در اندیشه و روح منتظرِ واقعی ایجاد کند. آن چه در ذیل می آید اشاره ای است به فلسفه های انتظار در منابع مهم و معتبر اسلامی.
دیدگاه ها درباره ی انتظار
آمادگی همیشگی، جوهر اصلی انتظار است و وظیفه ی قطعی منتظران، انتظار قیام و ظهور مهدی عجل الله تعالی فرجه را داشتن است چنین انتظاری آمادگی پیشین می خواهد، از جمله پیراستگی و پاک زیستن، صداقت در عقیده و عمل، دارا بودن توان روحی برای جهاد و مبارزه در رکاب امام مهدی عجل الله تعالی فرجه. حضرت علی (علیه السلام) می فرماید:منتظر امر ما، بسان کسی است که در راه خدا به خون خود غلتیده باشد.(4)
انسان می تواند با ایجاد انتظار کامل، مقداری از حالت مردم در زمان ظهور - مانند تطهیر قلب - را در خویشتن ایجاد کند و به وسیله امید و انتظار خود را از ناامیدی و تباهی نجات دهد. بدین سبب امام صادق (علیه السلام) از پدران بزرگوار خود از امیرالمؤمنان علی (علیه السلام) نقل می کند که:
برترین عبادت فرد مؤمن این است که از خداوند انتظار فرج داشته باشد.(5)
امام خمینی رحمة الله با ژرف اندیشی تمام احیای فرهنگ انتظار را یکی از ارکان مهم احیای هویت اسلامی و وسیله ای برای تحقق دوباره قدرت و شوکت گذشته مسلمانان در جهان می دانست، ایشان در یکی از بیانات خود ضمن بیان مفهوم «انتظار فرج» وظیفه منتظران حضرت صاحب الامر (علیه السلام) را چنین برشمردند:
ما همه انتظار فرج داریم و باید در این انتظار، خدمت کنیم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا کند و مقدمات ظهوران ان شاء الله تهیه بشود. (6)برداشت ها و دیدگاه های متفاوت از موضوع انتظار فرج
امام خمینی رحمة الله در یکی از بیانات خود برداشت های متفاوتی را که از موضوع «انتظار فرج» شده است دسته بندی کرده و به شرح زیر، نقد و بررسی می کنند:اولین دیدگاه در باب موضوع انتظار فرج که حضرت امام رحمة الله به طرح آن می پردازند دیدگاه کسانی است که تکلیف مردم در زمان غیبت را تنها دعا برای تعجیل فرج حضرت حجت عجل الله می دانند:
بعضی انتظار فرج را به این می دانند که در مسجد در حسینیه و در منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه را از خدا بخواهند. اینها مردم صالحی هستند که یک همچون اعتقادی دارند، بلکه بعضی از آن ها را که من سابقاً می شناختم بسیار مرد صالحی بودند. یک اسبی هم خریده بود. یک شمشیری هم داشت و منتظر حضرت صاحب عجل الله تعالی فرجه بود. اینها به تکالیف خودشان عمل می کردند و امر به معروف هم می کردند، لکن همین دیگر غیر از این کاری ازشان نمی آمد و فکر این مهم که یک کاری بکنند نبودند.(7)
دیدگاه دو بسیار شبیه به دیدگاه اول است با این تفاوت که در دیدگاه دوم به طور کلی وظیفه ای که هر فرد مسلمان در برابر جامعه ی خود دارد به فراموشی سپرده شد، و حتی از امر به معروف و نهی از منکر هم غفلت شده است:
یک دسته دیگری بودند که انتظار فرج را می گفتند این است که ما کار نداشته باشیم به این که در جهان چه می گذرد، بر ملت ها چه می گذرد، بر ملت ما چه می گذرد، به این چیزها ما کار نداشته باشیم، ما تکلیف های خودمان را عمل می کنیم، برای جلوگیری از این امور هم خود حضرت بیایند ان شاءالله درست می کنند. دیگر ما تکلیفی نداریم، تکلیف ما همین است که دعا کنیم ایشان بیایند و کاری به کار آن چه در دنیا می گذرد یا در مملکت خودمان می گذرد نداشته باشیم. این ها هم یک دسته ای، مردمی بودند که صالح بودند.(8)
امام رحمة الله در ادامه بیاناتشان به نقد و بررسی دو دیدگاه یاد شده پرداخته و می فرمایند:
ما اگر دستمان می رسید قدرت داشتیم باید برویم تا ظلم ها و جورها را از عالم برداریم، تکلیف شرعی ماست منتها ما نمی توانیم، این که هست که حضرت عالم را پر می کند از عدالت، نه شما دست بردارید ازاین تکلیفتان، نه این که شما دیگر تکلیف ندارید. (9)
سومین برداشت از مفهوم انتظار فرج، رویکرد کسانی است که به استناد روایاتی که در آنها آمده است حضرت قائم - ارواحنا له الفداء - زمانی ظهور می کنند که دنیا پر از فساد و تباهی شده باشد، می گویند ما نباید در زمان غیبت با انحراف ها و مفاسدی که در جامعه وجود دارد کاری داشته باشیم، بلکه باید جامعه را به حال خود بگذاریم تا به خودی خود زمینه ظهور حضرت فراهم شود.
یک دسته می گفتند که خوب باید عالم پر از معصیت بشود تا حضرت بیاید ما باید نهی از منکر نکنیم امر به معروف هم نکنیم تا مردم هر کاری می خواهند بکنند. گناه ها زیاد بشود تا فرج نزدیک بشود.(10)
دیدگاه چهارم، به شکلی افراطی تر همان برداشت گروه سوم را مطرح ساخته و قائل به این است که ما نه تنها نباید جلوی معاصی و گناهانی که در جامعه وجود دارد بگیریم بلکه باید به آنها دامن هم بزنیم تا زمینه ظهور حجت علیه السلام هر چه بیشتر فراهم شود:
یک دسته از این بالاتر بودند می گفتند باید دامن زد به گناه ها، دعوت کرد مردم را به گناه تا دنیا پر از ظلم و جور بشود و حضرت علیه السلام تشریف بیاورند. این هم دسته ای بودند که البته در بین این دسته منحرف هایی هم بودند، اشخاص ساده لوح هم بودند، منحرف هایی هم بودند که برای مقاصدی به این دامن می زدند.(11)
حضرت امام رحمة الله دو دیدگاه اخیر (سوم و چهارم) را به شدت مورد انتقاد قرار داده و در ادامه سخنانش می فرمایند:
یعنی خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نیست این معنا که ما دیگر معصیت بکنیم تا حضرت صاحب بیاید! حضرت صاحب که تشریف می آورند برای چه می آیند؟ برای این که گسترش عدالت را، برای این که حکومت را تقویت کنند، برای این که فساد را از بین ببرند. ما برخلاف آیات شریفه قرآن دست از نهی از منکر برداریم، دست از امر به معروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان را برای این که حضرت بیایند. حضرت بیایند چه می کنند؟
حضرت می آیند می خواهند همین کارها را بکنند الآن دیگر ما هیچ تکلیفی نداریم؟ دیگر بشر تکلیفی ندارد، بلکه تکلیفش این است که دعوت کند مردم را به فساد.(12)
آخرین دیدگاهی که حضرت امام رحمة الله در بیانات خود بدان می پردازد، دیدگاه کسانی که اقدامی برای تشکیل حکوت در زمان غیبت را خلاف شرع دانسته و عقیده دارند که این عمل با نصوص روایات مغایر است:
یک دسته دیگری که می گفتند که هر حکومتی در زمان غیبت محقق بشود، این حکومت باطل است و برخلاف اسلام است. آنها مغرور بودند. آنهایی که بازیگر نبودند مغرور بودند به بعضی روایاتی که وارد شده است بر این امر که هر عَلَمی بلند شود قبل از ظهور حضرت، آن عَلَم عَلَم باطل است، آنها خیال کرده بودند که نه، هر حکومتی باشد، در صورتی که آن روایات که هر کس علم بلند کند، عَلَم مهدی عجل الله تعالی فرجه به عنوان مهدودیت بلند کند. حالا ما فرض می کنیم که یک همچو روایاتی می باشد آیا معنایش این است که ما تکلیفمان دیگر ساقط است. (13)
ایشان در ادامه کلامشان نتایج چنین دیدگاهی را بررسی کرده و می فرمایند:
این که می گویند حکومت لازم نیست معنایش این است که هرج و مرج باشد. اگر یک سال حکومت در یک مملکتی نباشد، نظام در یک مملکتی نباشد، آن طور فساد پر می کند مملکت را که آن طرفش پیدا نیست، آنی که می گوید حکومت نباشد معنایش این است که هرج و مرج بشود، همه هم را بکشند، همه به هم ظلم بکنند، برای این که حضرت بیاید، حضرت بیاید چه کند؟ برای این که دفع کند این را، این یک آدم اگر سفیه نباشد، اگر مغرض نباشد، اگر دست سیاستی این کار را نکرده باشد که بازی بدهد ماها را که با کار به آنها نداشته باشیم، آنها بیایند هر کاری بخواهند انجام بدهند این باید خیلی آدم نفهمی باشد. (14)
در ادامه نیز اضافه می کنند:
اینهایی که می گویند که هر عَلَمی بلند بشود... خیال کردند که هر حکومتی باشد این برخلاف انتظار فرج است، اینها نمی فهمند چه دارند می گویند. اینها تزریق کردند بهشان که این حرف ها را بزنند، نمی دانند دارند چی چی می گویند، حکومت نبود یعنی این که همه مردم به جان هم بریزند، بکشند همه را، بزنند همه را، از بین ببرند برخلاف نص آیات الهی رفتار بکنند، ما اگر فرض می کردیم دویست تا روایت هم در این باب داشتیم، همه را به دیوار می زدیم برای این که خلاف آیات قرآن است. اگر هر روایتی بیاید که نهی از منکر را بگوید نباید کرد، این را باید به دیوار زد، این گونه روایت قابل عمل نیست، و این نفهم ها نمی دانند دارند چه می گویند.(15)
حضرت امام رحمة الله در پایان بررسی دیدگاه های یاد شده، دیدگاه خود را در باب مفهوم انتظار فرج را به این صورت مطرح کرده و می فرمایند:
البته این پر کردن دنیا را از عدالت، این را ما نمی توانیم بکنیم اگر می توانستیم می کردیم، اما چون نمی توانیم بکنیم ایشان باید بیایند. الآن عالم پر از ظلم است، شما یک نقطه هستی را در نظر بگیرید، ما بتوانیم جلوی ظلم را بگیریم، تکلیفمان است.(16)
آینده بشر از نگرگاه اندیشوران
آینده بشر از مهم ترین دغدغه هایی است که اندیشوران را با تخصص های گوناگون علمی به مطالعه و کاوش فراخوانده است. فیلسوفان تاریخ، متفکران دینی و جامعه شناسان با پژوهش های ژرف به روند تحولات تاریخ و به تبیین و تفسیر آن پرداخته و برای سرانجام تاریخ بشر، آینده ی درخشانی را نوید داده اند.این نگرش را می توان از دو چشم انداز درون دینی و برون دینی مورد کاوش و پژوهش قرار داد.
دیدگاه اول، به جست و جو، دسته بندی و تحلیل آیات و روایات دینی در خصوص آینده بشر نظر داشته و تلاش می کند و به پیروان خود، رهایی از چنگال ظلم و جهل و رسیدن به سرچشمه های زلال حاکمیت معنویت و عدالت به رهبری انسان کامل الهی را مژده دهد و روحیه نشاط و امید به آینده ای توأم با آرامش و معنویت و رفاه جهانی را در آنان زنده نگه دارد و به شکیبایی در برابر ناملایمات و آمادگی برای دگرگونی بنیادین در جهان توصیه می نماید.
اما مشخصه و مؤلفه دیدگاه دوم، تبیین سیر ادوار و تحولات تاریخی است که از آغاز تا انجام جهان بوده و خواهد بود و نیز انتقاد از وضع موجود جهان و طرح اندیشه سقوط غرب و شکل گیری تمدن درخشان در شرق است. «یا سپرس» از تئوری پردازان این دیدگاه، ضمن تصویر آینده خوش بینانه از جهان، هدف و غایت آینده را پیشرفت مادی و فنی ندانسته، بلکه تجلی هستی را اولویت داده و تفاهم بشری را نوید داده است. «آرنلد توین بی» نیز معتقد است که تمدن غرب، افزون بر بحران داخلی عمیق، از بیرون و جهان خارج نیز با بحران روبه روست.
آینده بشر از دیدگاه اسلام
عقیده ی ما این است که آینده ی بشر با تشکیل حکومت واحد جهانی، بسیار روشن است؛ یعنی بشر به مرور زمان و با تجربه ی تلخی که از کلیه مکتب های فریبنده به دست خواهد آورد روزی به مکتب اسلام روی خواهد آورد، هر چند که دشمنان با آن مبارزه کنند، زیرا مبارزه با حق بالأخره وضع موجود جهان را که بر قومیت و هم نژادی و هم زبانی و نیز بر شرایط اقلیمی و جغرافیایی طبیعی و مانند آن استوار است و به عنوان حدّ و مرز میان کشورها شناخته می شود، صحیح نمی داند و به رسمیت نیز نمی شناسد و به جای آن تمام جهان و زمین پهناور خدا را وطن انسان اعلام می دارد و تشکیل حکومت واحد جهانی را تحقق آرمانی واقعی انسان ها ضروری می داند و مشکلات پیچیده جهان و تعصبات دینی و قومی و نژادی را با نوعی «جهان وطنی» حل می کند، چنان که اسلام در آغاز، در دنیایی که اسیر تعصبات دینی و قومی بود، نغمه تازه ای دمید و نژادهای مختلف ایرانی، رومی، ترکی، حبشی و عربی را دور هم جمع کرد و و از همین جا حکومت جهانی در دنیا پایه گذاری گردید و اگر آن روز این طرح به طور کامل پیاده نشد، برای این بود که افکار جهانیان برای تحمل حکومت توحید، آمادگی نداشت و لیکن چنان نیست که این وضع برای همیشه ادامه داشته باشد و لذا طبق قانون تکامل و به موجب آیات و روایات این آمادگی در آینده در جهان بشریت پیدا خواهد شد. به طور قطع جهان روزی را در پیش دارد که افکار مردم کاملاً بیدار می شود و از قوانین خود ساخته و برنامه و مرام های گوناگون و زمام داران طاغوتی خویش، مأیوس می گردند و چاره دردها و مشکلات لاینحل و پیچیده خود را از مکتب انبیا می جویند. خداوند کریم در قرآن مجید با وعده صریح جهانی شدن دین اسلام را اعلام می دارد:(هو الّذی أَرسل رسولهُ بالهدی و دینِ الحقِّ لیُظهرهُ علی الدِّینِ کُلِّه وَ لَو کَرهَ المشرکون).(17)
منظور از «هدایت»، ادله روشن و براهین آشکاری است که در دین اسلام وجود دارد و در دسترسِ همگان می باشد و مراد از «دین حق» آیین الهی است که اصول و فروعش حق و متکی به تاریخ و دلایل روشنی است که دوست و دشمن ناگزیرند بدان اعتراف کنند و چنین آیین و مذهبی باید سرانجام بر کلیه آیین ها پیروز گردد.
برخی از مفسران گمان کرده اند که منظور از (لِیظهرهُ علی الدِّین کُلَّهِ) تنها غلبه منطق اسلام است و می گویند این مطلب تحقق یافته است، زیرا اسلام از نظر منطق استدلال قابل مقایسه با آیین های دیگر نیست و بر همه آنها پیروز است و با دقت در آیات کریمه قرآن و به کار بردن کلمه «یظهره» چنین به دست می آید که منظور تنها غلبه استدلال نیست، بلکه غلبه ظاهری و پیروزی خارجی نیز داخل در مفهوم این کلمه می باشد. علاوه بر آن چه را که محرک و نیروبخش است و جامعه مسلمین را بیشتر به مکتب و آیین خود امیدوار می کند همان پیروزی خارجی و غلبه عینی است. و چون آیه در مقام تشویق مسلمین و تقویت ارتبط ایشان با خدا و رسول الله صل الله علیه و آله و اعطای نیرو در مقابل دشمنان است اراده ی پیروزی خارجی به هدف نهایی نزدیک تر است.
پینوشتها:
1. خورشید پنهان، جمعی از نویسندگان، ص 12.
2. چشم به راه مهدی، نوشته جمعی از نویسندگان مجله حوزه علمیه قم، ص 222.
3. مکارم شیرازی، مهدی انقلابی بزرگ، ص 101و 103.
4. بحارالانوار، ج 52، ص 123.
5. همان، ص 121.
6. صحیفه نور، ج7، ص 225.
7. همان، ج 2، ص 197.
8. همان.
9. همان، ص 197.
10. همان، ص 196.
11. همان، ص 196- 197.
12. همان، ص 197.
13و 14. همان.
15و 16. همان، ص 198.
17. توبه، آیه ی 33.
/ج