ترجمه: سید حامد رضیئی
اردوگاه غرب
جهان آزاد اعتقاد داشت که اتحاد جماهیر شوروی چالش مرگبار و خطر جدی برای جهان آزاد است و در نتیجه کشورهای اروپای غربی وادار شدند تا در مقابل آن متحد و مجهز شوند. پیمان بروکسل بین فرانسه، بریتانیا، بلژیک، هلند و لوکزامبورگ علیه تجاوز و تهدید شوروی منعقد شده بود. شرکت کنندگان در این پیمان به زودی متوجه عدم قدرت و کارایی خود در برابر لشکرهای ارتش سرخ شوروی شدند و به موازات اقدامات انجام شده از ایالات متحده امریکا درخواست کمک نظامی کردند. ژرژ بیدو وزیر امور خارجه فرانسه در چهارم مارس 1948 طی نامه ای از ژنرال مارشال وزیر امور خارجه ایالات متحده امریکا درخواست همکاری بیشتر امریکا و اروپا را در عرصه سیاسی و نظامی کرد.امریکا به دنبال دکترین ترومن نگران گسترش کمونیسم در جهان بود و برای جلوگیری از گسترش آن بر هزینه های نظامی خود افزوده بود به نحوی که میزان آن در سال 1952 به سیزده درصد از تولید ناخالص ملی رسید و با تقویت نیروهای نظامی خود در حال آماده باش به سر می برد. سازمان اطلاعاتی آمریکا «سیا» (1) در همین زمان ایجاد شد و امریکا از مذاکرات پیاپی با معاهده ای در زمان صلح، باید قبل از اجرا به تأیید و تصویب دو سوم از سناتورها رسیده باشد. دولت آمریکا تصمیم گرفت در این مورد عاقلانه تر رفتار کرده و قعطنامه ای به تصویب مجلس سنا برساند که طبق آن قوه مجریه بتواند در زمان صلح، پیمان و قرارداد با کشورهای دیگر منعقد کند. قانون واندِربِرگ (2) در یازدهم ژوئن 1948 به تصویب رسید و تحول بزرگی در سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا به وجود آورد، زیرا قبل از آن قوه مجریه فقط در زمان جنگ حق انعقاد قرارداد با کشورهای دیگر را داشت. قانون واندربرگ ابزار بهتر و برتری برای امنیت ملی امریکا در زمان صلح بوده و راه را برای ایجاد پیمان آتلانتیک هموار کرد و در اواخر 1948 و اوایل 1949 مذاکراتی با کشورهای اروپای غربی صورت گرفت.
پیمان آتلانتیک شمالی = ناتو
در چهارم آوریل 1949 رسماً برای مدت بیست سال در واشنگتن توسط نمایندگان دوازده کشور: ایالت متحده آمریکا، ایتالیا، ایسلند، بریتانیا، بلژیک، پرتغال، دانمارک، فرانسه، کانادا، لوکزامبورگ، نروژ و هلند به امضا رسید. «اتحادیه غرب» که قبلاً به وجود آمده بود از محتوای قوی برخوردار نبوده و بیشتر سازمان های وابسته آن در ناتو ادغام شد. نمایندگان امریکا، فرانسه و بریتانیا در مقر ناتو در واشنگتن به عنوان «نمایندگان دائمی» مستقر و مدیریت استراتژیکی ناتو را به عهده گرفتند.سازمان پیمان آتلانتیک شمالی در آن زمان (3) انعطاف پذیر بوده و در آن قید شده بود که حمله نظامی علیه هر یک از اعضای ناتو در اروپا، امریکای شمالی، یکی از جزایر اقیانوس آرام و الجزایر (4) در حکم حمله به سرزمین دوازده کشور امضاکننده است که منجر به همکاری نظامی کلیه کشورها علیه متجاوز خواهد شد. حضور نظامی با آگاهی قبلی صورت گرفته و هر یک از کشورها ارتش و فرمانده خاص خود را خواهد داشت. غیر از شورای آتلانتیک با امتیازات اندک، هیچ نوع سازمان دیگری در زمان صلح پیش بینی نشده بود. بیشتر ناظران، آمریکا را حامی ناتو می دانستند و «سازمان پیمان آتلانتیک شمالی» مورد حمله شدید اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفت و آن را پیمانی تهاجمی علیه خود تصور می کرد؛ کمونیست های کوشورهای اروپایی آن را در حکم نوعی اسارت کشورهای اروپای غربی در خدمت ایالات متحده امریکا می پنداشتند. کشورهای بی طرف از صف آرایی در مقابل آمریکا اظهار تاسف کردند.
در نوزدهم مارس 1950 اعضای احزاب کمونیست اروپا به استکهلم فراخوانده شدند. این فراخوانی و اجلاس مقدمه ای بر جنبش آرام کمونیست های جهان و حمله بر ضد پیمان ناتو و هدف آن تضعیف اردوگاه امپریالیست در مقابل اردوگاه کمونیست بود. در همین زمان «شورای جهانی صلح» منع کاربرد سلاح اتمی در جهان را توصیه کرد.
پیمان آتلانتیک، با وجود همه مخالفت های کشورهای وابسته به اردوگاه شرق، در سال 1952 توسط دوازده کشور مذکور به امضا رسید و ترکیه و یونان هم به آن ها پیوستند. مفاد پیمان از سال 1949 با برنامه های دقیق نظامی قابل اجرا بود و با کمک ایالات متحده شتاب بیشتری به خود گرفت. پیمان آتلانتیک شمالی در اوایل به صورت اتحادیه ای ساده، فاقد سازمان الحاقی و به خودی خود عمل می کرد. حوادث خاور دور و به خصوص جنگ کُره و ترفند الحاق نظامی باعث دگرگونی نظام پیمان آتلانتیک شدند.
نگاه جدید
جنگ سرد رویارویی ایدئولوژیکی و مبارزه علیه کمونیسم همراه با تبلیغات و بسیج ایدئولوژیکی بود. مک کارتی (5) سناتور ایالات ویسکانسین در نهم فوریه 1950 طی فراخوانی خواستار مبارزه علیه کمونیسم شد. این مبارزه به صورت شکار و تعقیب کمونیست ها درآمد که شامل تمام طرفداران کمونیسم و مظنونان ضد آمریکایی بود. جمهوری خواهان در سال 1952 در انتخابات ریاست جمهوری برنده شدند و ژنرال آیزنهاور به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد. وی در طی سخنرانی های مبارزاتی انتخاباتی خود، سیاست دموکرات ها را به خاطر جلوگیری از کار کمونیست ها در آمریکا و سیاست قاطع سرکوبی کمونیسم محکوم کرد. در واقع جمهوری خواهان سیاست دموکرات ها را در مورد مبارزه علیه کمونیسم به خاطر امکان جنگ فراگیر دیگری کنار گذاشتند. نگاه جدید ایالات متحده آمریکا به مسائل بین المللی فضای دیپلماتیک جدیدی را به وجود آورد که از آن به همزیستی مسالمت آمیز یاد می کنند که شامل جنبه استراتژیکی و دکترین انتقام یکپارچه بود.اطلاعات و داده های راهبردی بعد از سال 1945 دچار تحولات زیادی شد. اتحاد جماهیر شوروی در سال 1949 دست به آزمایش بمب اتمی زد که بعد از آن امریکا تنها کشور دارنده بمب اتمی نبود و جنگ کره شمالی و جنوبی هر چند که کشتار زیادی به دنبال داشت ولی به صورت جنگ کلاسیک و کشتار زیاد درآمد و برای جهان غرب ناکارآمد و غیرمردمی بود. چینی ها شکست خورده در معابد منچو پناه گرفتند و دسترسی به آن ها غیرممکن بود. سلاح اتمی در صورتی می تواند کارآمد باشد که در زمان انتقام جویی فقط یک طرف دارنده آن باشد.
جمهوری خواهان در سال 1953 استراتژی جدید دریاسالار آرتور رادفورد فرمانده سابق ناوگان امریکا در اقیانوس آرام (1949-1953) و رئیس کمیته ستاد مشترک را پذیرفتند. این استراتژی شامل سه نکته اساسی بود: اقدامات تلافی جویانه یکپارچه، جواب های دندان شکن آنی و عدم کارایی پناهگاه. امریکا در برابر هر حمله و در هر سرزمینی دست به حمله متقابل زده و از تسلیحات اتمی استفاده خواهد کرد و به این نتیجه رسید که با این ترفند حداکثر امنیت را با حداقل هزینه به دست خواهد آورد.
استحکام پیمان ها
جان فوستر دالس وزیر امور خارجه امریکا تمام تلاش خود را صرف استحکام اتحادها و پیمان های واشنگتن کرد. تلاش آمریکا جلوگیری از گسترش کمونیسم در آسیا و کشورهای جنوب چین بود که آن را به بازی دومینو تشبیه کرد. اگر کشورهای مناطق جنوب چین از موقعیت دفاعی خوبی برخوردار نباشند و یکی از آن ها کمونیست شود، خطر برای کمونیست شدن کشورهای همجوار وجود دارد. امریکا پیمان هایی در منطقه اقیانوس آرام در سال 1953 با کشورهای فیلیپین، استرالیا، زلاندنو و ژاپن، در سال 1954 با کشورهای پاکستان، چین ملی و ویتنام برقرار کرد. پیمان دفاعی دیگری در هشتم دسامبر 1954 در مانیل تحت عنوان اوتاز «سازمان پیمان آسیای جنوب شرقی» (6) با کشورهای استرالیا، امریکا، فرانسه، بریتانیا، زلاندنو، پاکستان، فیلیپین و تایلند منعقد شد. کشورهای مذکور متعهد شدند، در مقابل حمله به یکی از این کشورها یا یکی از مناطق زیر بیست و یک درجه مدار جنوبی، به طور دسته جمعی به حمله متقابل متوسل شدند. این پیمان هندوچین را در برگرفت ولی شامل تایوان - به خاطر پیمان چین با تایوان در دوم دسامبر 1954- نمی شد. پیمان تایوان با چین تنش های زیادی در سال های 1954 تا 1955 به وجود آورد. در سال 1955 پیمان بغداد بین کشورهای انگلستان، ترکیه، ایران و پاکستان بسته شد که در واقع خط حائلی در جنوب اتحاد جماهیر شوروی بود. ایالات متحده امریکا در کنفرانس کاراکاس در مارس 1954 در امریکای لاتین مبارزات و جهاد ضد کمونیستی را مطرح کرد که در ژوئیه 1956 در کنفرانس پاناما به ایجاد و استحکام «سازمان دولت های آمریکای لاتین» انجامید. امریکا بر همبستگی نزدیک خود در مسائل جهانی تأکید فراوان داشت و موقعیت را برای حمله به گواتمالا که توسط سرهنگ آربنس (7) کمونیست شده بود فراهم کرد. نقش ژاپن در مسائل امنیتی و جهانی تابع تصمیمات آمریکا بود و طبق ماده نه قانون اساسی سوم مه 1947، صلح طلبی بالقوه ای را به ژاپن تحمیل کرد و ژاپن باید از توسط به زور و تقویت نیروی نظامی خود صرف نظر کند. امریکا با شروع جنگ کره از ژاپن تقاضا کرد تا ارتش خود را بازسازی کرده و برای این منظور در سال 1951 پیمان جدیدی با این کشور به امضا رسانید. ژاپن با توجه به مخالفت شدید با تسلیحات اتمی امریکا و آزمایش های اتمی در اقیانوس آرام، به تقویت نیروی دفاعی خود پرداخت. شوروی خواستار تصرف جزایر کوریل، قسمت جنوبی جزایر ساخالین و جزایر هابومای و سکوتان در شمال جزیره هوکایدو شد. ژاپن و شوروی بیانیه مشترکی در اکتبر 1956 منتشر کردند که دربرگیرنده پایان جنگ و عادی سازی روابط دیپلماتیک بین دو کشور بود. تقاضای عضویت ژاپن در سازمان ملل متحد در هجدهم دسامبر 1956 پذیرفته شد.همکاری اروپاییان
ترس اروپاییان از فشار کمونیست ها با شروع جنگ کره آن ها را وادار به اتحاد و نزدیکی به یکدیگر در زمینه ها کرد:همکاری اقتصادی
اولین نشانه های همکاری در زمینه های اقتصادی به وجود آمد و «سازمان همکاری اقتصادی اروپا» (8) اولین همکاری واقعی تجاری و پولی بین سیزده کشور استفاده کننده از طرح مارشال بود. جنبش عقیدتی که زمینه را برای ایجاد فدراسیون اروپایی مساعد می دید به دنبال ایجاد اتحاد اروپایی بود و موقعیت برای برگزاری کنگره ای در لاهه در مه 1948 مساعد شد. در این کنگره علاقه شدیدی برای اتحاد با اروپاییان به چشم می خورد ولی به خاطر عدم توافق فرانسه و بریتانیا موفقیتی کسب نشد. فرانسه به دنبال ایجاد مجلس مشورتی، در حکم جنین پارلمان اروپا بود ولی انگلستان نمی خواست از حاکمیت ملی کشورها کاسته و به دنبال ایجاد کمیته بدون تکلف وزرا بود. هر دو کشور پس از مذاکرات طولانی موفق به ایجاد مجلس مشورتی اروپایی با صلاحیت های محدود شدند. اولین اجلاس شورای اروپا با شرکت هفده کشور اروپایی در اوت 1949 در استراسبورگ کار خود را آغاز کرد. این شورا طرح اولیه همکاری های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بین کشورهای اروپای غربی را به وجود آورد.اقدامات زیادی صورت گرفت تا از خصومت فرانسه و آلمان با ساختار اروپای غربی متحد، کاسته شود که مهم ترین آن طرح روبر شومَن بود. شومن وزیر امور خارجه فرانسه تفکران ژان مونه کمیسر عالی طرح مارشال را پذیرفت. مونه پیشنهاد کرد تا مجموع تولید فولاد و زغال سنگ آلمان و فرانسه تحت مدیریت مشترک در چارچوب سازمانی قرار گیرد که ورود کشورهای دیگر اروپایی به آن مشکل نباشد. هدف اصلی ایجاد واقعیت های عینی همکاری بین دو کشور و حذف رقابت های موجود بین آن ها بود.
طرح شومن قدم های اولیه برای عبور از همکاری ساده به سوی الحاق دو کشور در یک اتحادیه بود. در نهم مه 1950 پیشنهاد شد تا تولید و فروش محصولات ذوب آهن به صورت مشترک انجام گیرد. فرانسه، آلمان غربی، ایتالیا، بلژیک، هلند و لوکزامبورگ قرارداد «جامعه زغال و فولاد» (9) را در هجدهم آوریل 1951 در پاریس امضا کردند. بریتانیا به خاطر حفظ حاکمیت ملی خود، در این قرارداد حضور نداشت. قرارداد پاریس قدرت فراملی را در اختیار نه نفر از مقامات عالی رتبه کشورهای عضر، قرارداد که مستقل بوده و فراتر از دولت های ملی عمل می کردند و مأمور به روز درآوردن و مدرن کردن محصولات تولیدی فولاد بودند و برای این کار به صادرات مشترک نیاز داشتند. در همین زمان قدرت بین المللی روهر در حال افول بود.
همکاری نظامی
خطراتِ جنگ، اروپاییان را به سوی همکاری نظامی هدایت کرد و امریکا اروپاییان را وادار کرده بود تا به بازسازی و تقویت ارتش خود بپردازند. ناتو در سال 1950 تصمیم گرفت تلاش جمعی قابل توجهی برای ایجاد سازمان مشترک نظامی به عمل آید و به دنبال آن «ستاد کل نیروهای متحد در اروپا» (10) زیر نظر آیزنهاور، ژنرال آمریکایی به وجود آمد. «نیروی متحد» جای ارتش ملی کشورها را گرفت و تلاش جدی صورت گرفت تا اقدام هایی برای همکاری و هماهنگ کردن ارگان های ناتو به عمل آید و بالاخره در سال 1952 موفق به استقرار مرکز نیروی متحد در پاریس شدند.مسئولان سیاست خارجی فرانسه
وزیر امور خارجه |
مدت مسئولیت |
رئیس جمهور |
مدت مسئولیت |
ژرژ بیدو |
10/09/44تا 16/11/46 |
|
|
لئون بلوم |
16/11/46تا22/01/47 |
ونسان اوریول |
ژانویه 1947 تا 1953 دسامبر |
ژرژ بیدو |
22/01/47تا25/07/48 |
|
|
روبر شومن |
26/07/48تا 08/01/53 |
|
|
ژرژبیدو |
08/01/53تا 19/06/54 |
رونه کوتی |
دسامبر 1953 تا ژانویه 1959 |
مندس فرانس |
19/06/54 تا20/01/55 |
|
|
ادگار فور |
02/01/55 تا23/03/55 |
|
|
آنتوان پینه |
01/02/55تا 14/05/56 |
|
|
کریستیان پینو |
01/02/55تا01/02/56 |
شارل دوگل |
ژانویه1959 تا آوریل 1969 |
رونه پلوان |
14/05/58تا 01/60/58 |
|
|
موریس کوودو |
01/06/58تا 00/05/68 |
|
|
مورویل |
31/05/68تا22/06/69 |
|
|
میشل دوبره |
31/05/68 تا22/06/69 |
|
|
موریس شومن |
22/06/69 تا15/03/73 |
ژرژ پمپیدو |
ژوئن 1969 تا آوریل 1969 |
آندره بتانکور |
15/03/73 تا05/05/73 |
|
|
میشل ژوبر |
05/05/73تا28/05/73 |
|
|
ژان سواین یارگ |
28/05/74 تا27/07/76 |
ژیسکاردستن |
مه 1974 تا مه 1981 |
لویی دو گیرینگو |
27/07/76تا29/11//78 |
|
|
ژان فرانسوا پونسه |
29/11/78تا22/05/81 |
|
|
کلود چسون |
22/05/81تا22/11/84 |
فرانسوا میتران |
مه 1981 تا مه 1955 |
ژان ریمون |
20/05/86تا12/05/88 |
|
|
رولان دوما |
12/05/88تا29/05/93 |
|
|
آلن ژوپه |
30/05/93تا17/05/95 |
|
|
اروه دوشارت |
17/05/95 تا 2/06/97 |
ژاک شیراک |
مه 1995 تا مه 2005 |
اوبر ودرین |
02/06/97 تا05/05/02 |
|
|
دومینیک دوویلپن |
02/05/02 تا30/05 /04 |
|
|
میشل بارنیه |
30/05/004 تا02/06/05 |
|
|
فیلیپ دوست بلازی |
02/06/05 تا15/05/07 |
|
|
برنارد کوشنر |
15/05/2007 تا......... |
نیکولا سارکوزی |
مه 2007 تا مه 2012 |
آیا نیازی به اسلحه وجود داشت؟ آمریکا اسلحه های لازم اروپاییان را فراهم می کرد ولی برای خرید تسلیحات اعتبار لازم بود و کمک های نظامی به تدریج جای کمک های اقتصادی آمریکا را گرفت. در مورد نیروی انسانی چه باید کرد؟ ارتش فرانسه سرگرم دفاع از منافع خود در هندوچین بود. دولت آمریکا نمی خواست سربازان ارتش آمریکا به تنهایی از نواحی البه (11) و راین دفاع کنند و به همین دلیل در سپتامبر 1950 رسماً اعلام کرد: آیا زمان مسلح کردن آلمان غربی فرا نرسیده است؟ فرانسه با مسلح کردن آلمان مخالف بود و در نتیجه پیشنهاد آمریکا ناتو را با بن بست روبرو کرد. رونه پلوان، وزیر دفاع ملی فرانسه در اکتبر 1950 در زمینه فلسفه پیشنهادی شومَن، ترفند جدید را به کار برد و پیشنهاد ارتش مشترک شش کشور اروپایی را ارائه داد. در این پیشنهاد از سربازان آلمان استفاده می شد ولی ارتشی در آلمان وجود نداشت. مذاکرات درباره ارتش اروپای به درازا کشید و پیشنهاد اولیه پذیرفته نشد، زیرا ادغام نیروهای نظامی باید در سطح لشکرهای مختلف تحقق یابد. پیمان ایجاد «جامعه اروپایی دفاع» (12) در بیست و سوم مه 1952 به امضا رسید ولی به خاطر تردیدهای فرانسه مدتی بعد اجرا شد. گُلیست ها، کمونیست ها و قمستی از گروه های چپ گرا، ایجاد جامعه اروپایی دفاع را در حکم نطفه ارتش آلمان می دانستند که با این اقدام از استقلال ارتش ملی فرانسه کاسته شده و ارتش اروپایی هم زیر نظر فرماندهان امریکایی عمل خواهد کرد. این موضوع مدت ها بین دولت فرانسه و کشورهای ناتو مورد بحث و تبادل نظر بود. امریکا مرتباً دولت فرانسه را تحت فشار قرار می داد تا بالاخره پیمان جامعه اروپایی دفاع را با وساطت هلند، بلژیک و المان تأیید کرد. فرانسه قبل از تأیید جامعه اروپایی دفاع، شرایطی را برای تصویب قرارداد الحاقی ارائه داده بود. جان فوستر دالس وزیر امور خارجه امریکا در دسامبر 1953 اعلام کرد که اگر فرانسه قرارداد «جامعه اروپایی دفاع» را تأیید نکند، امریکا مجبور خواهد شد در سیاست اروپایی خود تجدید نظر کند. پییر مندس فرانس رئیس وقت شورای اروپا به پنچ کشور شریط اروپایی خود اعلام کرد: فرانسه مایل است در کلیه قراردادها از خصوصیت قدرت فراملی قراردادها کاسته شده و تدوین قراردادها به فرانسه محول گردد. کشورهای اروپایی با این پیشنهاد مخالفت کردند و مجلس ملی فرانسه با تأیید «جامعه اروپایی دفاع» رسماً در سی ام اوت 1954 مخالفت کرد.
راه حل نهایی دو ماه بعد در زمانی آماده شد که آنتونی ایدن وزیر امور خارجه انگلیس برای زنده نگاه داشتن «اتحادیه غرب» پیشنهاد عضویت ایتالیا و آلمان را ارائه داد. هدف اصلی از عضویت آلمان آسان تر کردن راه برای کنترل ارتش آینده آلمان و شرکت بریتانیا در سازو برگ نظامی اروپای غربی بود. در بیست و سوم اکتبر 1954 «اتحادیه غرب» به «اتحادیه اروپای غربی» (13) تغییر نام داد. ایتالیا و آلمان به عضویت این اتحادیه پذیرفته شدند و آلمان حق حاکمیت بر سرزمین خود را به دست آورد و توانست نیروی نظامی خود را دوباره سر و سامان دهد. ساختار مجدد ارتش آلمان از محدودیت هایی برخوردار بود: آلمان متعهد شد به دنبال ساخت تسلیحات اتمی، بیولوژیکی، شیمیایی نبوده و اقدام به ساخت موشک های دوربرد، کشتی های جنگی بیشتر از سه هزار تُن و هواپیماهای بمباران استراتژیکی نکند. کشورهای غربی سعی کردند حق دخالت در آلمان را کنار گذاشته و می خواستند آلمان همچون کشورهای اروپای غربی از حق برابری برخوردار و «هم ردیف ملت های آزاد در راه صلح و امنیت» قدم بردارد. به دنبال اقدامات فوق، آلمان در مه 1955 به عنوان پانزدهمین عضو ناتو پذیرفته شد و از نوامبر 1955 ارتش نیروی مسلح آلمان تأسیس شد.
در بیست و هشتم فوریه 1953 پیمان مودت بین یونان، ترکیه و یوگسلاوی بسته شد و تیتو قدم های اولیه ولی موقت را به سوی همکاری با غرب برداشت. در نهم اوت 1954 دومین پیمان مودت دفاعی به نام «بِلِد» بین کشورهای فوق به امضا رسید. مشکلات تریست با توافق های لندن در پنجم اکتبر 1954 حل و گروه های انگلیسی و آمریکایی تریست را ترک و این سرزمین دوباره زیر نظر کشور ایتالیا قرار گرفت. پیمان بالکان وحدت و همبستگی خود را با نزدیکی یوگسلاوی به اتحاد جماهیر شوروی در سال 1956 از دست داد و مناقشات بین ترکیه و یونان بر سر جزیره قبرس شروع شد.
اردوگاه شرق و نشانه های نرمش دو بلوک
در رأس بلوک شرق کمینفورم قرار داشت و توانست انسجام و یکپارچگی جمهوری های شرق اروپا را به وجود آورد. این سازمان امپریالیسم آمریکا را عامل جنگ می دانست و با قاطعیت تمام شوروی را برای پایداری صلح جهانی به رهبری استالین معرفی و گرایش و رفتار تیتو به سوی غرب را به شدت محکوم کرد. مخالفان اتحاد جماهیر شوروی در اروپای شرقی دستگیر شدند و دارندگان اعتقادات مذهبی، رهبران دینی و انحراف گرایان از کمونیسم مورد شکنجه و آزار قرار گرفتند. عده زیادی از رهبران ملی گرای کشورها از کار برکنار شدند: در سال 1949 گومولکا (14) در لهستان و رایک در مجارستان، در سال 1952 اسلانسکی در چکسلواکی به بهانه ملی گرایی تصفه، از قدرت برکنار و در اختیار دادگاه های انقلابی قرار گرفتند. احزاب کمونیست کشورهای اروپای غربی که از حضور تعداد زیادی از روشنفکران و هنرمندان بهره مند شده بودند، در مبارزات ایدئولوژیکی شرکت و دخالت آمریکا در امور اروپایی را محکوم کردند.در بخش اقتصادی، کشورهای بلوک شرق بر صنایع سنگین و اشتراکی کردن مزارع تأکید داشتند و دولت های بلغارستان، مجارستان، لهستان، رومانی، چکسلواکی و اتحاد جماهیر شوروی با همکاری آلبانی و جمهوری دموکراتیک آلمان در جواب ایجاد «سازمان همکاری های اقتصادی اروپا » در اردوگاه غرب، در بیست و پنجم ژانویه 1949 کومکون «شورای کمک های اقتصادی متقابل» (15) یا «سازمان همکاری های اقتصادی کشورهای کمونیستی» را به وجود آوردند که هدف اصلی آن ایجاد تسهیلات اقتصادی در راه منافع اتحاد جماهیر شوروی بود.
اتحاد جماهیر شوروی با جمهوری های خلق اروپایی شرقی و جمهوری خلق چین قرارداد همکاری متقابل نظامی دو جانبه را به امضا رسانید. جمهوری های خلق اروپای شرقی که در انزوا به سر می بردند مجبور به اطاعت از استالین، «رفیق بزرگ» شدند. بعد از عضویت آلمان غربی در پیمان آتلانتیک شمالی، اتحاد نظامی بلوک شرق باعث شد تا کلیه نیروهای نظامی جمهوری های خلق اروپای شرقی تحت فرماندهی ژنرال های شوروی درآیند. یوگسلاوی به خاطر معاهدات دو جانبه با کشورهای غربی نتوانست در این پیمان شرکت کند.
مرگ استالین
پایان دوران بیست و نه ساله دیکتاتوری استالین در مارس 1953 با مرگ وی رقم خورد. بعد از مرگ وی مدیریت گروهی اداره کشور را به عهده گرفت: مالنکوف رئیس دولت و نیکیتا خروشچِف به عنوان دبیر اول حزب کمونیست قدرت را به دست گرفتند. دوران نرمش در اتحاد جماهیر شوروی فرا رسید و ایلیا هرنبورگ (16) هم در یکی از رمان های خود دوران آزادی در اتحاد جماهیر شوروی را پیش بینی کرده بود. در مسائل داخلی نرمش به صورت عفو عمومی و تقلیل کیفر و مجازات متجلی و استالین زدایی که آشوب هایی را به دنبال داشت، شروع شد. در ژوئن 1953 شورش در چکسلواکی و در هفدهم ژوئن 1953 ناآرامی و خشونت در برلین شرقی به وقوع پیوست. در اغلب جمهوری های خلق اروپای شرقی یک نفر عهده دار ریاست شورای وزرا و دبیر اول حزب کمونیست بود که مورد اعتراض مردم قرار گرفت. با جابه جایی مارشال بولگانین در فوریه 1955 به جای مالنکوف سیاست تنش زدایی شدت بیشتری به خود گرفت.نرمش اتحاد جماهیر شوروی در سیاست خارجی
نشانه های نرمش شوروی با از سرگیری روابط دیپلماتیک با اسرائیل که پنج ماه قبل قطع شده بود، شدت گرفت. در بیست هفتم ژوئیه کنوانسیون ترک مخاصمه در شبه جزیره کره امضا شد. اتحاد جماهیر شوروی پیشنهاد چرچیل برای شرکت در کنفرانس وزرای خارجه چهار کشور را پذیرفت. وزرای خارجه در این کنفرانس از بیست و سوم ژانویه تا هیجدهم فوریه 1954 در برلین شرکت کردند ولی نتایج مثبتی نداشت. اتحاد جماهیر شوروی در سیزدهم مارس 1954 «پیمان امنیت گروهی اروپا»را پیشنهاد و در آوریل تا ژوئیه 1954 در کنفرانس ژنو درباره هندوچین شرکت کرد. نیروهای شوروی در یازدهم اکتبر 1954پورت آرتور را ترک و در بیست و پنجم ژانویه 1955 پایان جنگ با آلمان اعلام شد.
اجلاس سران از هجدهم تا بیست و سوم ژوئیه 1955 و کنفرانس وزرای امور خارجه با شرکت جان فوستر دالس از آمریکا، مک میلان از انگلستان، مولوتوف از شوروی و آنتوان پینه از فرانسه از بیست و ششم اکتبر تا شانزدهم نوامبر 1955 درباره مشکل آلمان به گفتگو پرداختند. مولوتوف اتحاد دو آلمان را نپذیرفت و اعلام کرد که به هیچ وجه موضوع ادغام آلمان شرقی در آلمان غربی را نمی پذیرد مگر اینکه عکس آن باشد و در نتیجه گفتگوهای شرق و غرب متوقف شد. اتحاد جماهیر شوروی در بیستم سپتامبر 1955 حاکمیت «جمهوری فدرال آلمان» را به رسمیت شناخت.
آزادسازی نسبی نزدیکی بیشتر شوروی با یوگسلاوی را در پی داشت. یوگسلاوی بعد از جدایی سال 1948 و انزوای اجباری به عنوان کشور جدایی طلب از اردوگاه شرق، رانده شده بود. تیتو موفق شد با توجه به خشم و نفرت استالین، موقعیت یک کشور مستقل و وابسته به سوسیالیسم را بدون الحاق به کشورهای غربی، حفظ کند. خروشچف به همراه میکویان و بولگانین از بیست و ششم مه تا سوم ژوئن 1955 از بلگراد دیدار کرد و راه آشتی با تیتو را پیش گرفت. رقابت بین شرق و غرب به خارج از قاره اروپا منتقل و اتحاد جماهیر شوروی از رهاسازی کشورهای مستعمره جهان سوم از یوغ امپراتوری های غربی پشتیبانی کرد.
پی نوشت ها :
1. CIA=Central intelligence Agency =serviceُd espionnage et de contre -espionnage des Etats-unis
2. Vandenberg نام سناتور جمهوری خواه و رئیس کمیسیون امور خارجه سنا
3. NATO(North Atlantic Treaty organization)=OTAN (organization du traite de i Atlantique du Nord ) در انگلیسی پیمان ناتو و در فرانسه پیمان اوتان نامیده می شود-م.
4. الجزایر در آن زمان مستعمره فرانسه و در سال 1954 مقر دولت موقت جمهوری فرانسه بود-م.
5. جوزف مک کارتی Joseph Mccarthy سناتور ایالت ویسکانسین امریکا در 1950 قدم های اولیه را برای شکار کمونیست ها در امریکا برداشت و تمام مظنونان دست چپی را کمونیست می دانست که شامل کارمندان، سیاستمداران و حتی هنرمندان می شد. دین گودرهام آچسون وزیر سابق امور خارجه مورد سوء ظن قرار گرفته بود که نسبت به کمونیست ها با نرمی و ملایمت رفتار کرده و جوزف مارشال هم متهم شده بود که به چانگ گای چک کمک های لازم را نکرده است و حتی یک زوج کمونیست امریکایی به نام خولیوس روزنبرگ را به عنوان جاسوس اتحاد جماهیر شوروی دستگیر و به مرگ محکوم کردند. موضوعات اخیر باعث تنش های زیادی در اروپا و به خصوص در فرانسه گردید که آن را به بیماری هیستری تشبیه کردند. مک کارتی در سال 1954 پا را فراتر گذاشته و به وفاداری و صداقت ارتش امریکا هم شک کرد، بعد از این جریان بود که مورد مؤاخذه سناتورهای دیگر قرار گرفت و دوران مک کارتیسم به پایان رسید ولی لیست سیاهی که از کمونیست ها تهیه شده بود، مورد توجه «سیا» قرار گرفت-م.
6. OTASE=organisation du Traite de i Asie du sud -Est
7. colonel Arbenz
8. OEEC=organization for European Economic cooperation, OECE=organisation Europeenne de cooperation Economique
9. ESCE= European coal and steel community , CECA=communaute Europeenne du charbon et de i Acier
10. Quartier General des Forces alliees en Europe = superme Headquaters of Allied powers in Europe
11. Elbe البه (لابه)- این رودخانه از چکسلواکی سرچشمه گرفته و در هامبورگ به دریای شمال می ریزد.
12. CED=Communaute Europeenne de Defense, EDF=European Defense Fund
13. UO=union occidentale, Ueo=union de i Europe occidentale
14. Gomulka, Rajk,slansky
15. COMECON=(CAEM=conseil d assistance economique mutuelle), CMEA=council for Mutual Economic Assistance
16. ایلیا هرنبورگ (1891-1967) نویسنده و روزنامه نگار روس که آثار زیادی از خود به یادگار گذاشت: روز دوم (1934)، طوفان (1947)، خاطرات (1962-1964)، نویسنده ای در جریان انقلاب (1963) و ...