ترجمه: سید حامد رضیئی
کسب استقلال بقیه کشورهای افریقایی
استعمارزدایی در الجزایر و کنگو با خشونت های زیادی همراه بود و به رویارویی منتهی شد. به طور کلی می توان گفت که کشورهایی که در آرامش کامل استقلال خود را به دست آورده بودند، با کشورهای استعمارگر و ترفندهای جدید آن تحت عنوان گروه دولت ها از قبیل «جامعه کشورهای مشترک المنافع» و «جامعه فرانسوی یا مجمع کشورهای فرانسه زبان» روابط جدید برقرار کردند.مستعمرات پرتغال تنها سرزمین های مستعمره ای بودند که به دنبال انقلاب پرتغال در بیست و پنجم آوریل 1974 استقلال خود را به دست آوردند. بعد از ششم مه همین سال نظامیان در عین قدرت دستور آتش بس در سرزمین های مستعمره را صادر کردند. در بیست و ششم اوت 1974 توافقی درباره گینه بیسائو و جزایر کیپ ورد در الجزایر به امضا رسید؛ در ششم سپتامبر در توافق لوزاکا با استقلال موزامبیک موافقت شد و «سازمان مسلح جبهه آزادی بخش موزامبیک» (1) قدرت را به دست گرفت. جزایر سائو توم و پرنسیب در بیست و ششم نوامبر 1975 مستقل شدند. جنبش های متعددی مدعی کسب قدرت در آنگولا بودند و در یازدهم نوامبر 1975 «جمهوری آنگولا» اعلام موجودیت کرد. افریقای جنوبی از جنبش اونیتا «اتحاد ملی برای استقلال کامل آنگولا» (2) حمایت کرد. اتحاد جماهیر شوروی و کوبا با ارسال تجهیزات نظامی و داوطلبان جنگ به «جبهه خلقی آزادی آنگولا» (3) کمک کردند. بین دو جبهه مذکور جنگ و درگیری ادامه داشت و آنگولا در حال تنش ها و جنگ های داخلی استقلال خود را به دست آورد.
دلایل اقتصادی و خطر افریقایی
قاره افریقا در اواخر دهه 1970 به دلایل گوناگون به صورت بازی خطرناک و عمده ای درآمده بود. در این قاره دولت های جدیدی تشکیل شده بودند که از فقر اقتصادی رنج می بردند. مرزهای بین کشورهای کاملاً مصنوعی و غیر منطقی بود و بیشتر آن ها درگیر جنگ های سیاسی و اجتماعی بودند. در این قاره معادن وسیعی وجود دارد.افریقا در اوایل دهه 1980 مقدار قابل توجهی از سنگ های معدنی گران قیمت برای کشورهای صنعتی تولید می کرد: هفتاد درصد الماس، هفتاد درصد طلا و کوبالت، پنجاه درصد واندیوم و پلاتین و سی تا سی و پنج درصد کرم و منگنز، بیست درصد اورانیوم و مس مصرفی کشورهای صنعتی از افریقا تهیه می شد.
از طرفی دیگر نفتکش های بسیار بزرگ که از خلیج فارس حرکت کرده بودند و نمی توانستند برای رسیدن به اروپا از کانال سوئز عبور کنند، از طریق دماغه امید نیک در منتهی الیه قاره افریقا راهی اروپا می شدند. شصت درصد نفت به مقصد اروپا و سی درصد نفت به مقصد امریکا در اوایل دهه 1980 از این منطقه عبور می کرد. کنترل دماغه امید نیک از اهمیت خاصی برخوردار بود؛ به همین دلیل قاره افریقا و به خصوص افریقای جنوبی یکی از مراکز مهم استراتژیکی و منطقه جدیدی برای رقابت بین دو ابرقدرت گردید.
ایجاد کشورهای کمونیستی در افریقا
واقعه جدیدی که در این قاره در حال انجام بود، تجاوز و مداخله کشورهای کمونیستی یعنی اتحاد جماهیر شوروی، کوبا و چین در این قاره بود که سربازان و طرفداران آن ها بعد از استقلال مستعمرات پرتغال و انقلاب های ماداگاسکار و اتیوپی در حال پیشروی و فعالیت در این قاره بودند. نفوذ مسکو در افریقا ناشی از همبستگی بدون قید و شرط مسکو در مبارزات آزادی خواهانه و کمک های اقتصادی مهم به جنبش های آزادی بخش از قبیل سواپو «سازمان خلقی جنوب غربی افریقا» (4) در نامیبیا و «کنگره ملی افریقا» (5) در رودزیا بود. نیکولای ویکتوروویچ پودگورنی (6) یکی از سیاستمداران شوروی از بیست و دوم مارس تا اول آوریل 1977 از تانزانیا، زامبیا و موزامبیک دیدار کرد. مداخله اتحاد جماهیر شوروی شامل وسایل حمل و نقل از قبیل هواپیماهای بزرگ نظامی، کشتی های بزرگ تجاری و ناوگان جنگی بود که در بعضی از نقاط همچون مصر، سودان و سومالی با شکست مواجه شد. کمک ها و مداخلات اتحاد جماهیر شوروی غالباً غیرمستقیم و به صورت فرستادن متخصصان فنی و علمی از کشورهای آلمان شرقی و کوبا به مناطق مورد نظر بود.فعالیت های اتحاد جماهیر شوروی در شاخ افریقا با کودتای زیاد باره (7) در سومالی شروع و از کمک های اقتصادی و نظامی به این کشور کوتاهی نکرده و پیمان مودت و همکاری با این کشور امضا کرد. اتحاد جماهیر شوروی از اتیوپی که بعد از سقوط امپراتور هیلا سلاسی در دوازدهم سپتامبر 1974 به صورت رژیم کمونیستی - لنینیستی درآمده بود، طرفداری کرد. سرگرد مانگیستو هیلا ماریام (8) در سوم فوریه 1977 با کودتای نظامی قدرت را به دست گرفت که سرکوبی های بی رحمانه ای در پی داشت. در همین زمان اتیوپی به کمک اقوام سومالیایی که در دشت نیمه صحرایی اوگاندا زندگی می کردند به آنجا حمله کرد. گروه های سومالیایی این بخش را ضمیمه کشور خود کرده بود. ارتش اتیوپی با کمک بیست هزار سرباز کوبایی در مارس 1978 به اوگاندا حمله کرد. چریک های طرفدار خودمختاری اریتره سال1941 مستعمره ایتالیا بود و بعد از آن تا سال 1952 تحت قیمومیت انگلستان و بعد از این تاریخ توسط سازمان ملل متحد در اختیار اتیوپی قرار گرفته بود. چریک های طرفدار خودمختاری و استقلال اریتره به اوگاندا حمله کردند و بالاخره توانستند در سال 1993 استقلال خود را کسب کنند.
اتحاد جماهیر شوروی توانست در طی چند سال، پیشرفت های قابل ملاحظه ای در قاره افریقا کسب کند: آنگولا و اتیوپی عضو کومکون شده بودند؛ موزامبیک، کنگو، بنین به صورت مدافع سیاست های مسکو درآمده و با لیبی و الجزایر روابط بسیار خوبی برقرار کرده بود.
عکس العمل های کشورهای غربی
عکس العمل های غرب در برابر پیشرفت های شوروی در آفریقا بسیار محدود به نظر می رسید. ایالات متحده امریکا در زمان ریاست جمهوری کارتر با افریقای جنوبی فاصله گرفته بود ولی موقعیت را برای حکومتی با اکثریت سیاه پوستان در زیمباوه - رودزیای سابق- فراهم کرده و مستقیماً در امور کشور دخالت نکرد. کنگره آمریکا با مشکلاتی که بعد از شکست این کشور در ویتنام به وجود آمده بود از دادن رأی به هر نوع کمک جدید نظامی به کشورهای دیگر خودداری کرد. زمانی که ریگان در رأس قدرت قرار گرفت سیاست حمایت از کشورهای آفریقای جنوبی را شروع و به گروه های ضد کمونیستی به خصوص در آنگولا و رژیم محافظه کار زئیر کمک کرد. سیاست انگلستان کاملاً آشکار نبود ولی در سال 1980 با استقلال زیمباوه موافقت کرد. موضع گیری مارگارت تاچر، نخست وزیر وقت انگلستان نسبت به کشورهای افریقای جنوبی که به صورت بحران بزرگی در قلب «جامعه کشورهای مشترک المنافع» تجلی کرده بود، مسالمت آمیز بود. فرانسه دائماً در حال مداخله در کشورهای افریقایی بود و از ناپایداری در این قاره جلوگیری کرده، جلوی توسعه طلبی شوروی را غیرمستقیم می گرفت. فرانسه نقش ژاندارم آفریقا را به عهده داشت و روابط خوبی با دولت هایی از قبیل سنگال، ساحل عاج و گابن به وجود آورده بود و در حال ایجاد روابط نزدیک تر با زئیر بود. حدود ده هزار سرباز فرانسوی در سرزمین های ماوراء بحار از قبیل رئونیون و مایوت (این دو جزیره در طی یک همه پرسی در هشتم فوریه 1976 به همکاری و اتحاد خود با فرانسه رأی مثبت دادند و با جزایر دیگر کومور متفاوت بودند) و سرزمین های فرانسوی عفار و ایساس (9) که در بیست و هفتم ژوئن 1977 مستقل شدند، جمهوری جیبوتی پدیدار شد. فرانسه در پایگاه های سنگال، ساحل عاج و گابون حضور داشت و با بیشتر مستعمرات سابق خود توافق هایی برای تأمین تسلیحات و حضور مشاوران نظامی به امضا رسانیده بود.فرانسه از قدرت های موجود در افریقا همچون زئیر حمایت کرد و برای نجات رئیس جمهور موبوتو در آوریل 1977 توسط تهاجم گروه شبا و گروه هایی که از آنگولا وارد زئیر شده بودند، کمک کرد. در هنگام عملیات کولوزی (10) در نوزدهم مه 1978 باعث عقب نشینی آنگولایی ها شد. فرانسه در چاد علیه شورش های لیبی و چریک های «جبهه آزادی بخش ملی چاد» دخالت نظامی کرده و به مراکش و موریتانی در مبارزات آن ها علیه جبهه پولیساریو کمک کرد.
افریقا تنها سرزمین رویارویی قدرت های بزرگ نیست بلکه در همین سرزمین کشورهایی همچون لیبی و الجزایر به عنوان بازیگران منطقه وجود دارند.
بازیگران منطقه ای
الجزایر
الجزایر در زمان به قدرت رسیدن هواری بومدین (1965-1978) در دهه 1970 نقش مهمی در کشورهای غیرمتعهد به عهده داشت، بومدین تلاش های زیادی برای ایجاد نظم جدید اقتصاد جهانی به عمل آورد و عملیات میانجیگری بین ایران و عراق، لیبی و چاد را به عهده گرفت و در جناح مقاومت فلسطین نفوذ کرد. الجزایر نقش دولت جهان سومی را به نحو احسن و با قدرت تمام انجام داد.لیبی
کلنل معمر قذافی به دنبال انقلاب اول سپتامبر 1969 در لیبی و سقوط خاندان سلطنتی قدرت را در این کشور وسیع با جمعیت چهار میلیونی و معادن عظیم نفت به دست گرفت. سیاست خارجی قذافی در ابتدا همراه با عدم پذیرش و دشمنی دو بلوک شرق و غرب بود ولی بعداً سیاست قذافی تغییر کرد و به سوی شرق گرایش پیدا کرد. قذافی ملی گرای سرسختی است که درآمد منابع نفتی خود را در اختیار اسلام و تبلیغ اسلامی گذاشت. غرب در سال 1980 متوجه دخالت قذافی در امور کشورهای دیگر شد و تنش بین این دو کشور و ایالات متحده امریکا به اوج خود رسید و به بمباران شهرهای طرابلس و بنغازی منتهی شد. در این بمباران پنجاه هواپیمای شکاری بمب افکن امریکایی در چهاردهم و پانزدهم اوریل 1986 شرکت داشتند. تأثیر قذافی بعد از سال 1980 با سقوط جهانی بهای نفت، سخنرانی های نابجا و بی موقع و دخالت های نظامی در چاد رو به زوال گذاشت.مناقشات منطقه ای
کشور چاد با یک میلیون و دویست و هشتاد و چهار هزار کیلومتر مربع وسعت و جمعیت هشت میلیون نفری از اقوام مختلفی از قبیل مسیحیان و آنیمیست ها در جنوب و مسلمانان در شمال این کشور تشکیل شده است. لیبی با مداخله خود به درگیری های قومی و مناقشات داخلی چاد آتش می زد. موقعیت برای شورش و آشوب در کشور مساعد و باعث مداخله گروه های فرانسوی و لیبیایی در آوریل 1978 و مه 1980 گردید. توافق های لاگوس (در نیجریه) دولت گوکونی اوئدی (12) را به عنوان دولت قانونی به رسمیت شناخت. این دولت که توسط حسن هابره رهبر دیگر چاد از قدرت کنار گذاشته شده بود، در سال 1982 برای کسب قدرت و با کمک لیبیایی ها عازم انجامنا پایتخت چاد شد. بخش شمالی چاد مورد علاقه لیبی و نیروهای نظامی لیبیایی بود که در ژوئیه 1983 ناحیه فایا - لارگو را متصرف شدند. دولت فرانسه بعد از تردیدهای زیاد تعدادی از واحدهای چترباز فرانسوی را در چارچوب عملیات «مانتا» (از اوت 1983 تا نوامبر 1984) در چاد پیاده کرد که پایان عملیات به خاطر توافق بین پاریس و طرابلس به تخلیه کامل چاد در هفدهم سپتامبر 1984 منتهی شد. حمله های گروه های طرفداران لیبی به گوکونی اوئدی ادامه داشت و فرانسه مجبور شد مجدداً با هواپیماهای کوچک اپرویه (13) حمله هوایی را در فوریه 1986 آغاز و از حسن آبره که توانسته بود بخش های شمالی کشور را از تصرف لیبی خارج کند، حمایت کرد؛ وی نوار شمالی چاد یعنی بخش آئوزو به وسعت یکصد و چهارده هزار کیلومتر مربع بعد از سال 1973 در اختیار لیبی قرار گرفت.صحرای غربی
صحرای غربی طبق توافق فرانسه جزو مستعمرات اسپانیا محسوب می شد. سرزمین خشک صحرایی با وسعت دویست و پنجاه و شش هزار کیلومتر مربع مورد علاقه کشورهای الجزایر، موریتانی و مغرب قرار گرفته بود. حسن دوم شاه مغرب در چهاردهم نوامبر 1975 دستور راهپیمایی صلح آمیز به سوی صحرای غربی در نوامبر 1975 را صادر کرد. ژنرال فرانکو دیکتاتور اسپانیا در این زمان در حال احتضار بود و توافقی بین اسپانیا، مغرب و موریتانی به منظور تعیین سرنوشت سرزمین صحرا توسط ساکنان آنجا به دست خودشان به امضا رسید که نهایتاً بین مغرب و موریتانی تقسیم گردید. جبهه پولیساریو «جبهه آزادی بخش ساقی الحمراء و ریو دو اورو» (14) که در سال 1973 تشکیل شده بود با اتحاد با موریتانی موافق بود ولی الجزایر پولیساریو را وادار کرد تا خود مردم صحرا سرنوشت خود را در اختیار خود داشته باشند. پولیساریو در بیست و هفتم فوریه 1976 بعد از خروج سربازان اسپانیایی از این سرزمین تشکیل «جمهوری دموکراتیک عربی صحرا» را اعلام کرد که بلافاصله الجزایر آن را به رسمیت شناخت. جبهه پولیساریو جنگ های چریکی را با حمله های ناگهانی و خرابکاری علیه موریتانی تا سقوط رئیس جمهور مختار اولد داده (15) در دهم ژوئیه 1978 ادامه داد؛ مغرب می خواست بخش شمالی صحرا و منابع غنی فسفات آنجا را متصرف شود که با مقاومت جبهه پولیساریو مواجه شد. در فوریه 1982 سازمان وحدت افریقا دولت صحرا را به رسمیت شناخت و عضویت صحرای غربی در این سازمان باعث خروج مغرب از آن و ایجاد بحران گردید. مغرب که دربین کشورهای عضو «سازمان وحدت افریقا» در انزوا قرار گرفته بود، اصل همه پرسی در صحرای غربی برای تعیین سرنوشت آن ها را قبول کرد.عملکرد سازمان وحدت افریقا در صحرای غربی همچون مشکلات دیگر در قاره افریقا نشان داد که این سازمان قادر به تحقق بخشیدن وحدت کشورهای افریقای نیست و بیشتر به صورت یک کارتل و مجمع ساده تشریفاتی رهبران افریقایی عمل کرد. سازمان وحدت افریقا طبق ماده سوم منشور، تحت عنوان «عدم مداخله در امور داخلی دولت ها» حاضر به حل مشکلات بین دولت های عضو نیست. مسئله بالکانی کردن افریقا، خطر دیپلماتیک در مقیاس مناطق کوچک تر و معیارهای جدایی بین میانه روها و ترقی خواهان، بین فرانسه زبانان، انگلیسی زبانان و پرتغالی زبانان، بین دولت های کوچک و بزرگ در حال توسعه و گسترش بود. هفت کشور فرانسه زبان غرب افریقا توافق نامه همکاری و «عدم تجاوز و حضور تجهیزات دفاعی» را در نهم ژوئن 1977 در مقابل کشور بزرگ نیجریه، در غرب افریقا با هشتاد و سه میلیون جمعیت و ارتش قوی به امضا رساندند.
قاره افریقا، با وجود همه پیش بینی های صورت گرفته خطر جدی برای رویارویی بین المللی قرار گرفته و افریقای جنوبی در دهه 1970 به صورت مشکل بین المللی متجلی شد. این دولت مستقل عضو جامعه کشورهای مشترک المنافع در دهه 1950 سیاست جدایی نژادی تحت عنوان آپارتاید را تحت مدیریت هنریک وروئرد (1958-1966)، جان وورستر (1966-1978)، و پیتر دبلیو بوتا (16) (1978-1989) به اجرا درآورد.
سیاه پوستان هفتاد درصد از کل جمعیت اتحاد افریقای جنوبی را تشکیل دادند، ده درصد هندی ها و دورگه ها بودند، در صورتی که قدرت در دست بیست درصد سفیدپوست این کشور بود. استقلال کشورهای افریقایی، استعمارزدایی مستعمرات پرتغال در سال 1974 و سقوط تسیرانانا، رئیس جمهور ماداگاسکار در سال 1972، تأثیری بر افریقای جنوبی نداشت.
سیاه پوستان ناسیونالیست افریقای جنوبی با کمک «کنگره ملی افریقا» (17) به تبعیض نژادی معترض بودند. کشورهای افریقایی خواستار کمک به برادران هم رنگ و هم پوست خود شده و به جدایی سفید پوستان و سیاه پوستان در افریقای جنوبی اعتراض کردند و به دنبال آن فشار جامعه بین المللی بر پرتوریا شروع و در حال افزایش بود. وضعیت فوق العاده اتی که در شهرهای سیاه پوست نشین افریقای جنوبی همچون سووتو در ژوئن 1976 و اکتبر 1977 بود، افزایش اقدامات کنگره ملی افریقا را به دنبال داشت. کشورهای غربی نسبت به مبارزات سیاه پوستان افریقای جنوبی همدردی و همبستگی خود را ابراز کردند.
واشنگتن و لندن به فشارهای اقتصادی متوسل شدند. افریقای جنوبی در منطقه بسیار حساس و به عنوان چهار راه استراتژیکی قرار گرفته بود. دماغه امیدنیک در جنوب قاره و بندر کیپ تاون از اهمیت استراتژیکی جغرافیایی خاصی برخوردار بودند. نفتکش های بسیار بزرگی که از خلیج فارس خارج و عازم اروپا و یا امریکا بودند راه دیگری غیر از عبور از جنوب قاره افریقا نداشتند. علاوه بر این ها افریقای جنوبی دارای معادن گرانبهایی همچون طلا، پلاتین، الماس و مواد معدنی با استراتژی بسیار بالایی همچون کرم، منگنز و واندیوم است. حضور افریقای جنوبی وابسته به غرب در حکم سندی برای جلوگیری از توسعه اتحاد جماهیر شوروی در قاره سیاه بود.
افریقای جنوبی که هر روز بیشتر از روز قبل در انزوای کشورهای افریقایی قرار می گرفت، تلاش کرد تا موضع خود نسبت به کشورهای همسایه را بهتر کرده و در راه ایجاد دولت های بومی تلاش کند، از آن جمله: سیسکئی، واندا، بوفوتا- تسوانا و ترانسکئی (18). دولت های بومی مذکور تماماً مستقل بودند و اقتصاد آن ها به طور کلی وابسته به افریقای جنوبی بود. رئیس جمهور باتا در راه برتری نظامی خود بر کشورهای همسایه تلاش فراوان کرد و موفق شد مرزهای خود را از هر نوع آسیب همسایگان محفوظ نگه داشته و به جنبش های پنهانی که علیه رژیم های لوآندا در آنگولا و ماپوتو در موزامبیک مبارزه می کردند، کمک کند. پرتوریا به بهانه تعقیب ناسیونالیست های نامیبیایی عضو سواپو، از حمله و یورش مسلح آنگلوایی ها در امان نبود و افریقای جنوبی از حمایت نامیبیا و زامبیا خودداری نمی کرد.
نامیبیا با وسعت هشتصد و بیست و چهار هزار کیلومتر مربع به خاطر معادن بسیار غنی از موقعیت کاملاً استثنایی برخوردار بود. نامیبیا قبل از جنگ مستعمره آلمان و پس از آن تحت قیمومیت افریقای جنوبی قرار گرفت. جنبش آزادی بخش سواپو (19) با حمایت اتحاد جماهیر شوروی و جبهه خلقی آزادی آنگولا» (20) علیه افریقای جنوبی سر به شورش برداشت. اقلیت چهار درصدی سفیدپوست رودزیا علیه انگلستان قیام کرده و خواهان استقلال بود. بریتانیا در سال 1965 با استقلال رودزیا موافقت کرد و توانست با جنبش های سیاه پوستان مخالف، مبارزه کند. بریتانیا در این باره اندیشید و تحولی در رودزیا به وجود آورد؛ حکومت زیمباوه با شرکت سیاه پوستان و سفیدپوستان به وجود آمد و در سال 1980 استقلال کامل خود را کسب کرد.
پی نوشت ها :
1. OALM=organisation armee du Front de liberation du Mozambique
2. UNITA=union nationale pour l independance totale d Angola
3. MPLA=Mouvement populaire de liberation d Angola
4. SWAPO=south west African peopleُ s organization (organisation du peuple du sud - ouest africain)
5. ANC= African National congres - organisation politique d Afrique du sud cree en 1912
6. Nicolai viktorovitch podgornyi
7. syad Barree
8. Mengistu Haile Mariam
9. Afars et lssas
10. kolwezi که دارای معادن فراوان و شهری است در جمهوری دموکراتیک کنگو.
12. Goukouni oueddei,Hissene Habere
13. Epervier
14. polisarion=Front pour la liberation de le sagui a Ei Hamra et du Rio de oro
15. Moltar ould Daddeh
16. Henrick verwoerd,john vopster,pieter w.Botha
17. ANC=African National Congress کنگره ملی افریقا در سال 1912 بنیان گذاری شد.
18. ciskei,venda, Bophhuta-tswana Transkei
19. SWAPO= south west Africa peaples organisation
سازمان خلقی جنوب غربی آفریقا.
20. popular Movement for the Liberation of Angola