سیاست اشراقی

دوشنبه، 16 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سیاست اشراقی
سیاست اشراقی

 

نویسنده: رجبعلی اسفندیار*



 
مقدمه ای بر اندیشه سیاسی سهروردی
شیخ اشراق، سهروردی، را مخاطبان فلسفه و تفکر در ایران و جهان اسلام، به عنوان فیلسوف الهی ای می شناسند که راه منحصر به فردی در جست و جوی برهان های هستی شناسی الهی پیموده است اما آن چه نویسنده در این نوشتار کوتاه، قصد دارد توجه خوانندگان را به آن جلب کند، نگرش و اندیشه سیاسی این فیلسوف مسلمان است. نویسنده کوشیده است تا نسبت فلسفه اشراق، روش فلسفی سهروردی، را با تفکر سیاسی وی بکاود.
سؤال این است که اندیشه سیاسی سهرودی چه نسبتی با مبانی فلسفی وی دارد. سهروردی شناخت معارف و کسب علم و معرفت برای آدمی را ضروری می داند، راه علم و دانش را مسدود ندانسته و بهترین جویندگان الهی را کسانی می داند که هم طالب تاله و هم خواستار حکمت بحثی باشند(1). نظام هستی در نگاه سهرودی مبتنی بر تجلی انوار است. وی با مقابل هم قرار دادن نور و ظلمت شکل خاصی از جهان شناسی را ارائه می کند که در آن جهان موجود در تحت قمر در درون خود تنها با اتصال به جهان مافوق قمر می تواند از نور وضوء بهره گیرد و به همین سبب وی برای شناخت هستی از مبدا هستی یعنی واجب الوجود آغاز می کند و ضمن معرفی و بیان صفات او به چگونگی خلقت افلاک می پردازد.(2) تز اصلی شیخ اشراق معنا یافتن در مواجهه با خداوند است، برای او متافیزیک نور تنها تقسیمی آنتولوژیک درباره جهان نیست، او به سرنوشت ویژه بشر می اندیشد، ایمان داشتن به خدا و عشق ورزیدن به او و در واقع تعین یافتن از سوی امر قدسی و نشان دادن اینکه امری ورای هستی بشری آن را معین می دارد.
سهرودی در بحث انسان شناسی برای آدمی سه عنصر قائل است؛ یکی روح یا نفس ناطقه، دوم جسم و جسد آدمی و سوم روح حیوانی که حدفاصل نفس ناطقه و جسم است و حکم واسطه را در تاثیر این دو بر یکدیگر برعهده دارد. از نظر او روح حیوانی در تمام جانوران وجود دارد، او تاکید می کند که این روح غیر از روحی است که در قرآن یاد شده است، روحی که در قرآن آمده است نفس ناطقه است و آن نوری از نورهای حق تعالی و در هیچ جهت نیست، بلکه از خدا آمده و به خدا هم باز می گردد.(3)سهرودی با تاکید بر اصل قدسی روح مجرد انسانی، نوعی قداست در آدمی معرفی می کند که انسان شناسی عرفانی را به انسان شناسی استعلایی تبدیل می کند و با چنین نگاهی نگرشی خاص به سیاست خواهد داشت.
شیخ اشراق همانند دیگر فیلسوفان مسلمان فیلسوفی غایت گراست و منظومه فکری وی به سوی سعادت انسان سوق دارد. او برای نیل به سعادت انسان، امنیت و آسایش در اجتماع انسانی را امری ضروری می داند و از این رهگذر به کمال و سعادت و خیر و عدالت توجه بسیار دارد. سهروردی انسان های جهان آخرت را بر اساس عملکرد دنیوی آنان دسته بندی می کند و مسیر سعادت و شقاوت آنان را از این دنیا می داند. وی لذت وصول آدمی به سعادت و ادراک آن را رسیدن به کمال می داند و واجب الوجود را کامل تر از همه چیز و عظیم ترین دریافته و دریابنده معرفی می کند.(4) در نگاه سهروردی به غایت انسان، دو گرایش، یکی گرایش برین که در فرا رفتن از خویشتن متبلور می شود و دیگری گرایشی فرودین که بشر را به قعر غریزه می خواند در نهاد آدمی ستیزی دمادم پدید می آورند. وی خیر در جهان خلقت را بیش از شرور می داند(5) و کمال آدمی را در خیر جست و جو می کند. سهروردی کمال انسان را در تجرد از ماده به اندازه طاقت و تشبه به مبادی می داند و معتقد است انسان اگر عفت، شجاعت و حکمت را برای خود حاصل کند، حصول این ملکات اخلاقی برای او لذتی وصف ناشدنی ایجاد می کند. وی چهار اصل عدالت، حکمت، شجاعت و عفت را لازمه سلوک عملی می داند و اصل لازم در این چهار عنصر را اصل توانایی و اعتدال و میانه روی می داند.(6) امور دنیوی در نگاه سهروردی به دو بخش تقسیم می شود، اموری که به اعمال انسان تعلق نمی گیرد مثل آسمان و زمین و دیگر امور مربوط به آنها است، وی از نوع اول به حکمت نظری و از دسته دوم به حکمت عملی تعبیر می کند و حکمت عملیه را به سه قسم خلقیه، منزلیه و مدنیه تقسیم می کند و دانستن این امور را برای بقای زندگی دنیوی ضروری می داند.(7) شیخ اشراق چهار اصل عدالت، حکمت، شجاعت و عفت را لازمه سلوک عملی می داند و تاکید می کند اصل لازم در این چهار عنصر اصل توانایی و اعتدال است نه افراط و تقریط.(8) وی بحث مستقلی از مدینه ندارد اما از مبانی او به دست می آید که سیاست به منزله ابزاری برای رسیدن به سعادت است. سهروردی فلاسفه را نایبان خدا در زمین، پیغام آوران و قانونگذاران در جهان هستی می داند و بدین ترتیب رهبری جوامع انسانی را به دست حکیمی متبحر در تاله و بحث می سپارد.(9)
از نظر او شخص حاکم صرفا به فرمان خدا می تواند حکمران مشروع باشد از این رو یکی از ارکان اساسی سیاست اشراقی این است که حکمرانان در آن توانایی آن را پیدا کنند که دریافت کننده فرمان الهی باشند و صلاحیت اقتداری را که از طریق الهی به آنها اعطا شده، داشته باشند.
سهروردی از مسند مافوق قمر، جهان تحت قمر را در آرامش و ثباتی معنادار به آسمان وصل می کند. تمثیل های پر رمز و راز او حکایت از این نگاه دارد. سیاست بی سیاست او که او را جوانمرگ کرده است، منش و مشی سیاسی وی را نشان می دهد، او آشکارا اعلام می کند خلافت از آن کسی است که در معارف ذوقی، سرآمد بوده و حتی الامکان از دانش های ظاهری بی بهره نباشد، خواه مردم او را بشناسند و به قدرتش رسانند و خواه نشناسند و در گوشه ای بنشانند، در هر صورت ریاست از آن اوست با این تفاوت که اگر تدبیر در جامعه در دست چنان کسانی باشد، دوران، دوران روشنایی خواهد بود و گرنه به ظلمت و تاریکی فرو خواهد رفت.(10) حکمت مدنی ای که سهروردی از آن سخن می گوید علم به تمامی حقایق سیاسی و به عبارتی پدیده های سیاسی ضمنی در جامعه انسانی است. زندگی جمعی انسان، نخستین و اصلی ترین رکن اندیشه سیاسی او را تشکیل می دهد و از این رهگذر ضرورت و وجود حاکم برای زندگی بشر هم تبیین می شود. سهروردی وجود نبی(ع) و رهبر را لطف به انسان ها از سوی پروردگار عالم می داند(11) وی به رسالت انبیای عظام(ع) در طول تاریخ اشاره می کند و ادامه رسالت آنان را به حکیمان می سپارد. در نظر سهروردی اگر ریاست واقعی جهان به دست حکیمی متاله قرار گیرد، زمانه بسیار نورانی و درخشان خواهد شد و برعکس هرگاه جهان از تدبیر حکیمی الهی تهی ماند، ظلمت ها و تاریکی ها بر عالم و مردم آن چیره می شود(12) از دید سهروردی حکیم متاله که به حقیقت به کشف و شهود عارفان رسیده، کسی است که جسم او به مانند پیراهن گشته است که گاه آن را از تن بیرون می آورد و گاه به تن می کند. هیچ کس نمی تواند در زمره عارفان قرار گیرد جز آنکه به واسطه خمیر مایه و فطرت مقدس به حکمت عارفان دست یابد و بسان پیراهن پوشیدن و از تن درآوردن مجرب شود، چنین شخصیتی به جانب نور عروج می کند و اگر مایل باشد و لازم بداند به هر صورت که خود برگزیند متظاهر می شود و در این حال او با ذات خویش فرزند عالم نور است.(13)سهروردی به پادشاهان نصیحت می کند که جهانی، ورای این جهان فانی وجود دارد که ابدی است و درآن جهان زندگی تداوم دارد. وی انسان هایی که به جاودانگی این عالم معتقد شده و به همنوعان ظلم و ستم کرده اند، خرده می گیرد و با بیان ناهنجاری های جامعه به نوعی از زمانه خود خبر می دهد که بعضی بر اثر دور افتادن از انوار الهی به جایی رسیدند که بر نوع خود ظلم روا می دارند، او این حالت را ناشی از عدم مشاهده حال و استشراق انوار می داند و با این عبارات نشان می دهد که از سرنوشت همنوعان خود رنج می برد و به دنبال حکیمی با اشراق کامل می گشت تا زمین را از عدالت مملو کند.(14)
شیخ اشراق در پی رویکرد سیاست متعالی است، نظریه سیاسی و حکومت مطلوب او که بر پایه مبانی معرفتی وی ترسیم می شود، توسعه مادی را با تعالی معنوی توامان تبیین و تامین می کند.

پی‌نوشت‌ها:

* عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
1- سهروردی، مجموعه مصنفات، ج3، ص 69 و 70.
2- همان، ص 31- 55.
3- همان، ص 89، همچنین سه رساله سهروردی، ص 7- 95.
4- همان، ج3، ص 73 و 74.
5- سهروردی، حکمت الاشراق، ترجمه سیدجعفر سجادی، ص 362.
6- سهروردی، مجموعه مصنفات، ج 3، ص 67- 69 و ج 4، ص 129.
7- همان، ج3، ص 392.
8- همان، ص 67- 69.
9- سهروردی، حکمت الاشراق، پیشین، ص 18- 20
10- سهروردی، مجموعه مصنفات، ج2، ص 12.
11- همان، ص 452- 556 و 75.
12- سهروردی، حکمت الاشراق، پیشینی، ص 20.
13- سهروردی، مجموعه مصنفات، ج1، ص 503- 504.
14- همان، ج2، ص 101 و 102.

منبع: همشهری خردنامه شماره 55



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط