نویسنده: سید محمد حسین میری(1)
ج: گونه های تفسیر عرفانی
با توجه به آنچه در مبانی تفسیر عرفانی گذشت، مفسران عارف از گونه هایی ویژه در تفسیر خود بهره می برند که این گونه ها، زمینه ای برای ارزیابی مثبت یا منفی صاحبنظران از این تفاسیر عرفانی شده است. عارفان معمولاً از گونه های ذیل در تفاسیر عرفانی خود بهره می گیرند.1. بهره از اشارات قرآنی
تفسیر عرفانی براساس رمز و اشاره بنا نهاده شده است. آنان بیشتر تعابیر قرآن را رمز و اشاره به اسرار نهفته ای می دانند که خواص به آن راه دارند و دیگران (عوام) را بدان راهی نیست.از امام صادق (ص) روایت شده است:
کتاب الله عزوجل علی اربعه اشیاء علی العباره ی و الاشاره ی و اللطائف و الحقائق، فالعباره ی للعوام و الاشاره ی للخواص واللطائف للاولیاء و الحقائق للانبیا (مجلسی، 103/89).
چون اهل عرفان خود را خواص می دانند، اشارات و رموز قرآن را بر وفق مصطلحات عرفانی خویش تفسیر می کنند در صورتی که روایت می گوید: قرآن چهارگونه سخن دارد، عبارات ظاهری که قابل فهم برای همه است، اشارات به برخی از مطالب و مسائل علم و نظری که دانشمندان آن را درک می کنند. نکته ها و ظرایف ها که عارفان به اسرار حق به آن پی می برند. بالاخره حقیقت و اسرار نهفته که آشنایان با وحی و سروش غیبی بر آن واقف می شوند. (معرفت، معرفت قرآنی، 62/2 و 61)
2. بهره گیری از تاویل و بطون قرآنی
تفسیر عرفانی از نوع تفسیر باطن است که بیشتر به تاویل می ماند تا تفسیر؛ زیرا اکثراً باهیچ یک از دلالت های لفظی تناسب ندارد و با ذوق عرفانی و اشراق درونی سر و کار دارد و تاویل نزد این گروه، فاقد ضابطه ی مشخصی است. بر حسب اختلاف ذوق ها و سلیقه ها، تفاسیر این گروه با هم متفاوت است. برای تشخیص سره از ناسره باید ضوابط تاویل و بطن یابی درست آیات را انجام داد، آنگاه این تفاسیر را ارزیابی کرد. (معرفت، معرفت قرآنی، 62/2 و 61 با تلخیص)
3. استفاده از مناسبت معنایی یا تداعی معانی
تاویلات اهل عرفان که گاه به صورت تفسیر یا تاویل قرآن رخ می دهد، در واقع یافته هایی است که از آیات قرآن بالمناسبه برداشت می شود و جنبه استشهاد دارد نه استناد؛ و می توان آن را از قبیل «تداعی معانی» دانست که هنگام استماع یا تلاوت آیه به مناسب، معناهایی به ذهن خطور می کند که الهام گرفته شده از روح شریعت است. این گونه معناها، آن هم به عنوان استشهاد نه استناد از نظر محققان تفسیر به رای یا تاویل باطن شمرده نمی شود، به ویژه در صورت عدم التباس (به تفسیر) که کاملاً خالی از اشکال است. (معرفت، 394/2-367 با تلخیص).
د: معیارها و ضوابط تفسیر عرفانی
آن گونه که گفته شد، تفاسیر عرفانی از اشارات قرآن، بطون و تاویل و تداعی معانی در تفاسیر خود نهایت بهره را می برند، امری که موجب دیدگاه های متفاوت درباره ی آن ها شده است.
از طرف دیگر، مفسران تفاسیر ظاهری، قواعد و اصولی برای تفسیر ارائه داده اند که صحت و سقم نوشته های تفسیری در چارچوب آن قواعد و اصول قابل ارزیابی است، ولی مفسران تفاسیر عرفانی معیار و ضوابط خاصی تنظیم نکرده اند و مطالب خود را به شهود باطنی و اشارات قرآنی ارجاع می دهند که آن هم قابل ارزیابی نیست، مفسران متاخر معتقدند همان گونه که تفسیر ضابطه مند است، تاویل و باطن هم باید ضابطه مند باشد و آنجا که استفادات اخلاقی از طریق تداعی معانی و مشابهت معنایی صورت گرفته، باید به عدم تفسیر تصریح شود تا امر بر دیگران مشتبه نشود، لذا دو راهکار ذیل در شناسایی و پالایش تفاسیر عرفانی وجود دارد.1. ضابطه مند کردن تاویل و بطن یابی
البته مهم ترین طریق برای رسیدن به معارف درونی و بطنی آیات، استمداد از معصومان (ص) است، زیرا آن ها از معارف ویژه ای برخوردارند و عالمان به تاویل و راسخان در علمند، اما از روایات آن ها می توان ضوابط و مراحل بطن یابی را به دست آورد. (مودب، مبانی تفسیر قرآن، 164)
برای توضیح ضوابط تفسیر باطنی صحیح لازم است به معنای واژه ی تاویل وبطن که در صدر مقاله گذشت توجه شود. سپس به مراحل و ضوابط آن اشاره شود.
مراحل به دست آوردن بطن وتاویل آیات
مراحل صحیح پی بردن به بطون (پیام های نهفته) قرآن عبارت است از:1. جویا شدن هدف آیه
2. سنجش آن هدف با خصوصیات ذکر شده در متن آیه
3. آنچه در تحقق یافتن هدف دخالت دارد، باقی گذارده شود وآنچه دخالت ندارد، نادیده گرفته شود.
4. مفهومی عام از متن آیه برداشته شود که مستقیماً در راستای هدف آیه قرار داشته باشد و از خصوصیات ذکر شده، پیرامون آیه فراتر بوده و بر موارد مشابه مورد نزول آیه در هر زمان و مکان قابل تطبیق باشد.
5. معیار صحت این برداشت در آن است که: مفهوم عام مستخرج از بطن آیه به گونه ای باشد که مورد نزول آیه یکی از مصادیق شاخص آن مفهوم عام گردد و اگر چنین نشد و با ظاهر تنزیل تناسب قریب نداشت، چنین استخراجی نادرست و از قبیل تاویل باطل و تفسیر به رای خواهد بود. (رضایی اصفهانی، 333)
از مجموع سخنان کسانی که تفسیر اشاری و عرفانی را پذیرفته اند، رعایت ضوابط و شرایط زیر را در تفسیر لازم می دانند:
1. توجه به ظاهر و باطن قرآن هر دو، یعنی توجه به بطن و اشارات قرآن، مفسر را از توجه به ظاهر آیات و تفسیر ظاهری آن غافل نکند و مفسر نگوید قرآن غیر از تفسیر اشاری و باطنی تفسیر دیگری ندارد.2. رعایت مناسبت نزدیک بین ظاهر کلام و باطن آن یعنی بین دلالت ظاهری و دلالت باطنی کلام مناسبت لفظی یا معنوی باشد، به گونه ای که بتوان بطن را از ظاهر کلام انتزاع کرد.
3. مراعات نظم و دقت در الغای خصوصیاتی که در کلام هست تا بتوان اصل و مغز کلام را به صورت مفهوم عامی به دست آورد.
4. تفسیر اشاری باطنی با آیات محکم قرآن و دلایل قطعی عقل منافات نداشته باشد.
5. مفهوم عام قاعده ی کلی که از آیه استخراج می شود، طوری باشد که مورد آیه یکی از مصادیق آن باشد.
6. عدم وجود تعارض شرعی یا عقلی در یک مسیر عرفانی
7. عدم ادعای نهایی بودن تفسیر توسط مفسر عارف (رضایی اصفهانی، 334 و 335 و قاسم پور، 371 و 372)
مثال:
قال الله تعالی: «من اجل ذلک کتبنا علی بنی اسرائیل انه من قتل نفساً بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعًا و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعًا و لقد جاءتهم رسلنا بالبینات ثم ان کثیراً منهم بعد ذلک فی الارض لمسرفون». (مائده، 32)فی الکافی عن الباقر قال علیه السلام: من حرق او غرقٍ، قیل فمن اخرجها من ضلال الی هدی قال تاویلها الاعظم.
ظاهراً آیه در مورد کشتن و زنده کردن یک نفر انسان است که هم چون کشتن و زنده کردن تمام مردم شمرده شده است، اما تاویل (بطن) آیه مهم تر و بزرگ تر است، چون از کشتن و زنده کردن جسم الغای خصوصیت می شود و قاعده ای کلی به دست می دهد که هر گونه زنده کردن انسان ها را شامل می شود، یعنی نجات یک فرد از گمراهی و هدایت او به منزله ی زنده کردن همه ی انسان ها است. (رضایی اصفهانی، 330)
از این روست که در حدیثی امام رضا (ص) از پدرش حکایت می کند که مردی از امام صادق (ص) پرسید چگونه است: که هر چه قرآن درس داده می شود و منتشر می شود، باز هم بر شیرینی آن افزون می شود؟
فقال «لان الله تبارک و تعالی لم یجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس فهو فی کل زمان جدید و عند کل قوم غض الی یوم القیامه ی»
تازگی و شیرینی قرآن به خاطر آن است که خدا آن را برای یک زمان خاص و مردم خاصی قرار نداده است بلکه قرآن تا روز رستاخیز در هر زمان جدید و نزد هر ملتی تازه است.
آری! از این روست که در برخی احادیث اشاره شده که قرآن همچون ماه و خورشید در جریان است و اگر قرآن مخصوص یک قوم بود، بعد از گذشت زمان آنان، آیات آن می مرد. همین مطلب یکی از رموز جاودانگی قرآن است که قابل انطباق با زندگی هر شخص و هر ملتی در هر زمان است که براساس ضوابط معتبر با استخراج بطون پاسخ نیازهای معنوی فکری و اخلاقی بشر به دست می آید. (همان، 333 و 332)
پی نوشت ها :
1- دانشجوی مکتب دکتری دانشگاه معارف اسلامی و عضو هیات علمی دانشگاه رامین اهوز
نشانی الکترونیکی: S-mohhamad-miri@yahoo.com
*دریافت مقاله: 88/6/21
*تاریخ پذیرش مقاله: 88/8/22