افسانه ی خراب کاری!

همه از دیریس میسین (dARIUS mASON) متنفرند. موجودات بیگانه ای که به خاطر اشتباه غیرعمدی او آزاد شدند، معدنچی ها و شهروندانی که توسط این بیگانه ها شکار می شوند.
چهارشنبه، 25 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
افسانه ی خراب کاری!
 افسانه ی خراب کاری!
 

نویسنده: شهاب سبزی



 
RED FACTION
ARMAGEDDON

همه از دیریس میسین (dARIUS mASON) متنفرند. موجودات بیگانه ای که به خاطر اشتباه غیرعمدی او آزاد شدند، معدنچی ها و شهروندانی که توسط این بیگانه ها شکار می شوند. Marauder هایی هستند که میسیون را فریب دادند تا مهر و موم را آزاد کند و حتی کسانی که تلاش کردند جلوی میسیون را بگیرند؛ همگی از میسین متنفرند. در Armageddon دیریس میسین یک شخص کاملاً منفور است که باید اشتباه های گذشته را جبران کرده و در این بین پرده از اسراری بردارد که فاش شدنش نام او را پاک خواهد کرد. داستان بازی قرار است مانند عنوان اول سری دوباره به اوج برگردد و طبق قول هایی که سازنده ها داده اند، باید منتظر سر پرایزهای زیادی باشیم. البته این همه پیشرفت هایی نیست که در بازی خواهیم دید. دنیای Red Faction که هیچ وقت خود را از سلاح های تخریبی بازی هایش دور ندیده است، این بار هم منتظر است تا شاهد خراب شدن اجزایش در ابعاد بسیار وسیع باشد. این بازی اولین محک جدی برای Geo-Mod2.5 خواهد بود که نه فقط تخریب، بلکه بازسازی محیط های نابود شده را هم در دامنه امکانات خود می بیند!
پس از رخدادهای Guerrilla، الک میسن و سامانیا با هم ازدواج کرده و صاحب دو پسر می شوند که دومی دیریس نام دارد. آرماگدون با یک فلش بک از نگاه دیریس شروع می شود که در آن دستگاهی که وظیفه زمینی سازی شرایط مریخ را بر عهده دارد، نابود شده و پس از به وجود آمدن توفان های عظیم در سطح مریخ خسارت های زیادی به بار می آورد. خسارات وارد شده به حدی زیاد است که ساکنان را مجبور می کند به زیر سطح سیاره و غارهایی که توسط معدنچی ها (اجدادشان) حفر شده اند، پناه ببرند. پس از گذشت 10 سال، بازی دوباره به سراغ دیریس می رود که اکنون برای خود نام و رسمی هم ایجاد کرده و صاحب یک سری تجارت پر سود (مانند معدن کاری و کارهای مزدوری) شده است. در این بین دیریس فریب یک کشیش متعصب را از فرقه ی Marauder، به نام آدام هیل را خورده و باعث آزادسازی نژادی از موجودات بیگانه در غارهای مریخ شده که از آن ها به عنوان عاملی برای ایجاد نبرد نهایی (Armageddon) در مریخ یاد می شود. به نظر می رسد این موجودات در بازی نخست و توسط Ultor ساخته شدند تا از آن ها در مبارزه ها استفاده شود. به هر حال اکنون تمام ساکنان مریخ می خواهد دیریس را بکشند! اما از طرفی او تنها کسی است که می تواند این موجودات را متوقف کند؛ بنابراین راهی مسافرتی طولانی برای تحقق هدفش می شود. ظاهراً بازی در مناطق زیر مریخی (زیرزمینی؟!) Tharsis به وقوع می پیوندد که خود از هفت بخش مجزا تشکیل شده است. البته Tharsis منطقه جدیدی در سری محسوب نمی شود؛ همان طور که در Guerrilla بازیباز می توانست به آزادی در این مناطق گردش کند!
آدام هیل (Adam Hale)؛ آدام هیل یک مرد دیوانه است که کینه ی بسیار زیادی علیه خانواده میسین دارد. پدر او که یکی از فرماندهان EDF بوده در دومین انقلاب مریخ، توسط الک میسین کشته شد تا آدام توسط بازمانده های EDF که در مریخ گیر افتاده بودند، بزرگ شود.
دیریس میسون (Darius Mason)؛ او که نوه ی الک میسن و سامانیا است، شخصیت اصلی Armageddon به شمار می رود. پس از نابودی Terraformer؛ مریخ به خاطر پوسته ی نابود شده اش توسط توفان ها و گردبادها غیرقابل سکونت شد؛ به همین دلیل معدنچی ها مجبور شدند وارد زیر سطح مریخ و معدن های قدیمی Ultor شوند. هنگام عظیمت به آن جا یک سری موجودات (شبیه Mutant های موجود در Guerrilla) بیدار شده و به معدنچی ها حمله می کنند. کارا (kara): کارا زمانی که خیلی کوچک بود از میان Marauder ها فرار کرد، چون نمی توانست آداب و رسوم موجود دراین فرقه را تحمل کند. او که در مورد علوم مختلف اطلاعات خوبی دارد خیلی زود پی برد که قاچاق کالاها در اطراف مریخ و از طریق زمین می تواند یک منبع خوب برای کسب و کار باشد و البته آرام شدن ذات سرکش او باشد. کارا هنگام کار در زیر مریخ با دیریس آشنا می شود. در بازی این دو نفر با وجود نقطه نظرهای متفاوت شان به دوست های خوبی تبدیل شده و می توان گفت کارا یکی از معدود افرادی است که به دیریس کمک می کند.
گیم پلی Armageddon مانند عنوان اول شما را به دنیای درونی مریخ می برد؛ پس این بار با محیط های خطی تری روبه رو خواهید بود که شاید تأثیر زیادی هم روی گیم پلی بگذارد. با این وجود تیم سازنده خطی بودن این بازی را چیزی شبیه به خطی بودن عناوین Halo دانسته و معتقد است انتخاب های پیش روی بازیباز،این مساله را جبران می کند. محیط های بازی به صورت Sandbox طراحی شده اند. پس بازیباز انتخاب های زیادی را در مقابل خود می بیند. میانگین اندازه غارها در بازی بسیار متفاوت است، به طوری که برخی از آن ها می توانند چهار یا پنج ساختمان بزرگ را در خود جا دهند. البته برخی از این غارها به حدی تنگ هستند که هیچ بنایی در آن ها وجود نخواهد داشت. بلندترین ساختمان درون بازی یک تصفیه خانه آب است که از شش طبقه ی مجزا تشکیل شده است. در بازی هرچه محیط بزرگ تر باشد دشمن ها هم به همان میزان بیشتر می شوند و این بار دشمن ها می توانند، هم در هوا و هم روی دیوارها حرکت و شما را غافلگیر کنند. مبارزه های عمودی (vertical) هم در بازی وجود دارند که در آن باید در غارهای بسیار عظیم با دشمن های زیادی بجنگید. غارها چیزی شبیه به دالان خواهند بود و بیشتر از این که شبیه به محیط های Halo باشند به دریچه ها و گردشگاه های Dead space2 شبیه هستند. تونل های باریک همیشه به فضاهای بسیار بزرگ وصل می شوند، جایی که در آن می توانید خودروها را برانید و با انسان ها و بیگانه ها بجنگید! بازی در کمتر از یک چشم به هم زدن می تواند از حالت ترسناک به اکشن تبدیل شود.
حدود 20% بازی روی سطح سیاره اتفاق خواهد افتاد. طبق گفته جیم بون هر مرحله از بازی نکته منحصر به فردی در خود خواهد داشت. این نکته می تواند یک امر ساده مانند یک دشمن منحصر به فرد، یک خودروی خاص، یک محیط کاملاً متفاوت یا یک هدف خاص باشد. در بازی چندین نوع خودرو وجود دارد که استفاده از آن ها گاهی گریزناپذیر می شود، به این معنی که برای عبور از یک مرحله حتماً باید از این خودرو استفاده کنید. مگنت گان یکی از مهم ترین بخش های گیم پلی آرماگدون به شمار می رود. با این سلاح هم می توانید بیگانه ها را بکشید و هم صخره ها و ساختمان های بزرگ را نابود کنید! مکانیسم مگنت گان بسیار جالب است! شما باید ابتدا به نقطه ی A شلیک کنید و سپس با شلیک به نقطه ی B تمام چیزهایی که در نقطه ی A وجود دارند را به طرف نقطه B بفرستید. وزن وسایل بر این مکانیسم بسیار تأثیرگذار است؛ به عنوان مثال اگر یک ستون بتنی سنگین را به طرف یک جسم دیگر پرتاب کنید، شانس این که همه موجودات و بناهای بین راه را نابود کند، بسیار بالاست. با توجه به آن چه گفته شد مشخص است نابودی محیط ها می تواند یکی از مهم ترین المان های کلیدی گیم پلی باشد. شما می توانید راه تان را با کمک از میان برداشتن اجزای محیط باز کنید. این جا Nano Forge وارد میدان می شود. با این دستگاه می توانید کلیه مناطقی که پیش از این توسط خودتان نابود شده اند را بازسازی کنید. بازیباز همچنین این توانایی را دارد که به وسیله ارتقاهایی که در طول بازی بوسیله Nano Forge خود را قوی تر کند. Force-push می تواند یک گلوله انرژی بسیار قوی به سمت دشمنان بفرستد تا باعث کند شدن حرکت آن ها شده و به شما این فرصت را بدهد که سریعتر آن ها را بکشید. مضامین قابل باز شدن زیادی هم در بازی وجود دارند، مانند پایداری سلاح ها، سرعت بیشتر تعویض خشاب ها، نشان دهنده میزان سلامتی دشمنان، جاخالی دادن سریع تر، بالارفتن قدرت توقف، انفجار بهتر، حملات سرد، زده و بسیاری چیزهای دیگر که در طول بازی در اختیار شما قرار خواهند گرفت. یکی دیگر از امکانات جالب درون بازی SAM نام دارد. هنگامی که میسن از خودروها استفاده می کند و وارد مچ ها می شود، یک وسیله حیاتی وجود دارد که همیشه می توان روی آن حساب کرد. بون در مورد این وسیله می گوید: تمام سربازهای درون بازی situational A wareness Modile (SAM) دارند؛ اما میسن این وسیله را با Nano Forge خود تلفیق کرده یا چیز کاملاً متفاوتی پدید آید! در بازی می توانید SAM را به وسیله ی salvage هایی که از ساختمان های تخریب شده بدست می آورید ارتقا دهید. این خاصیت باعث می شود بتوانید اطلاعات مربوط به سلامتی دشمن ها را ببینید و از سیستم هدف گیری خودکار استفاده کنید. SAM وسیله ای است که همیشه در گوش میسن قرار دارد تا او را از مأموریت های حاضر آگاه کند و دشمن ها را در داخل راداری که میسن در اختیار دارد، نمایش دهد تا در نهایت وی را به سوی تنها دوست زنده اش «کارا» در شهر Bastion هدایت کند.
اولین عنوان در سری RF در سال 2001 منتشر شد و یک عنوان اول شخص بود که تقریباً برای اولین بار به بازیباز اجازه تخریب محیط ها را می داد. داستان بازی در مورد شخصی به نام پارکر (parker) بود که با هدف آینده ای بهتر به مریخ و معدن هایش پناه می برد؛ اما به محض این که پا به مریخ می گذارد، می فهمد که تبلیغات صورت گرفته دروغی بیش نبوده و کارگرها و معدنچی هایی که زیرنظر شرکت Ultor کار می کنند شرایطی بهتر از برده ها ندارند و از طرفی یک بیماری ناشناخته هم در بین آن ها رایج شده است. در ادامه پاکر جنبشی متشکل از معدنچی ها تشکیل می دهد که علیه Ultor به پا می خیزند. جنبشی که Red faction یا جنبش سرخ نام می گیرد. در ادامه پارکر وارد مقر ultor شده و با اسیرکردن یکی از دانشمندان این شرکت به نام کیپک (capek)، موفق می شود درمان بیماری ای که توسط نانوتکنولوژی درست شده بود را بدست آورد. پس از کشتن کیپک، پارکر یک پیغام اضطراری به Earth Defense Force (EDF) می فرستد و از آن ها درخواست کمک می کند. با این حال هنوز هم تعداد زیادی از نیروهای Ultor قصد نابودی پارکر را دارند، به همین دلیل پیش از رسیدن نیروهای EDF پارکر بار دیگر با آن ها وارد جنگ می شود تا از پیروزی جنبش سرخ بر Ultor مطمئن شود.
عنوان دوم تا حد زیادی عجیب عمل می کند! بازی پنج سال پس از رخدادهای عنوان نخست آغاز شده و کاری با مریخ و جنبش های به وجود آمده در آن ندارد و در عوض به سراغ گروهی از سربازهای ممتاز توسعه یافته به وسیله نانو تکنولوژی می رود. شما به عنوان یکی از سربازهای ممتاز برای یک دیکتاتور به نام ساپوت (sopot) کار می کنید. ساپوت وقتی به قدرت شما و یاران تان پی می برد به شما خیانت می کند. در نهایت شما به جنبش سرخ می پیوندید که هدفش نابودسازی ساپوت است. وقتی ساپوت را نابود می کنید، مولوف (Molov) رهبر گروه تان، اعضای جنبش سرخ را کشته، شما و یاران تان را به عنوان دشمن های منطقه ای که اکنون تحت کنترل دارد، اعلام می کند. در ادامه شخصیت بازی به نبرد با سربازهای وفادار به مولوف می رود و پس از شکست دادن همه ی آن ها، در یک نبرد به یاد ماندنی مولوف را نیز نابود می کند. بازی دارای چندین پایان مختلف است که هر کدام به عملکرد شما در طول کمپین اصلی بستگی دارند. داستان RF2 بسیار عجیب بود و از آن به عنوان بخش نامانوس سری یاد می شود؛ زیرا با داستان سری ارتباط چندانی ندارد.
عنوان بعدی سری، Guerrilla به خاطر انتقال گیم پلی سری از حالت اول شخص به سوم شخص و از مراحل خطی به دنیای open-world، یکی از مهمترین قسمت های سری محسوب می شود. Guerrilla زمانی آغاز می شود که الک میسن به همراه برادر خود به شهر پارکر در یک مریخ کاملاً قابل زندگی می آید و می خواهد زندگی جدیدی را آغاز کند. با این وجود EDF اکنون کنترل مریخ را برعهده دارد، به ستم گری با گروهها روی آورده و باعث قتل بسیاری از افراد بیگانه شده است. این عامل باعث می شود بار دیگر جنبش مقاومت سرخ به وجود آمده و علیه EDF بجنگند. اوایل بازی، برادر الک که یکی از اعضای مقاومت است توسط EDF کشته می شود تا این اتفاق الک را در یکی از نقش های اساسی جنبش قرار دهد. در طول مراحل بازی وظیفه شما نابود کردن شش بخش تحت کنترل EDF است که یکی از آن ها منجر به بازیابی یک وسیله مهم به نام Nano Forge از یکی از تأسیسات متروک Ultor می شود. این وسیله به یک سلاح حیاتی برای میسین تبدیل می شود تا از آن در مقابل EDF استفاده کند. در نهایت زمانی که جنبش سرخ باعث ایجاد اختلال در عملیات های EDf می شود. EDF تمام افراد (غیر از چند تن از اعضای جنبش سرخ) را نابود می کند. پس از حمله EDF، بازمانده های جنبش سرخ می فهمند که یک کشتی فضایی به نام ‌Hydra در حال نزدیک شدن به مریخ است و هدفش نابودی بازمانده های جنبش سرخ به هر قیمتی است. برای مقابله این تهدید مهم ترین پژوهشگر جنبش سرخ، به نام سم (sam) می فهمد که تنها راه زنده ماندن آن ها پیوستن به Marauder ها است. سم اعتراف می کند که در تمام طول بازی هدفش به دست آوردن Nano Forge و تحویل آن به Marauder ها بوده است. Marauder می توانند Nano Forge را با سلاح های پیشرفته خود تلفیق کرده و سفینه Hydra را پیش از رسیدن به مریخ نابود کنند. البته همه چیز طبق نقشه پیش نمی رود و پیش از ترکیب سلاح ها، EDF توسط Hydra به Marauder ها حمله می کند. سم در پایان دستگاه را می سازد، Hydra را نابود می کند و EDF را کاملاً شکست می دهد.

ما علیه بیگانه ها:

Guerrilla یک بخش چند نفره رقابتی داشت که البته زیاد مورد استقبال قرار نگرفت. در Armageddon، تیم سازنده به جای تکرار همان فرمول قدیمی، بخش چند نفره را تغییر داده تا بتواند بازیبازهای بیشتری را جذب کند. این بار به جای این که با دوستان تان وارد نبرد شوید، باید پشت آن ها بایستید تا در ماد Infestation بیگانه ها را به جهنم بفرستید. Infestation (هجوم) با این که یک نام منحصر به فرد و جالب دارد؛ اما از فرمولی پیروی می کند که در بسیاری از بازی های شوتر چند سال گذشته به کار رفته است. شما به همراه 3 نفر دیگر وارد یک منطقه می شوید و با دسته های پشت سر هم دشمن ها مبارزه می کنید تا زمانی که یا بمیرید یا اهداف مرحله را تمام کنید. طبق انتظار، هرچه بیشتر در مرحله پیش می روید این گروه ها قوی تر و خشن تر از پیش می شوند. اگر یکی از اعضای گروه زخمی شود شما می توانید به او کمک کنید یا در صورتی که حداقل یک نفر بتواند یک مرحله را به پایان برساند، بقیه اعضای گروه Respawn می شوند. در این ماد هر کدام از اعضای گروه پیش از آغاز مرحله می توانند وسایل مورد نیازشان را انتخاب کنند؛ به عنوان مثال هر نفر می تواند بنابر سلیقه اش تا سقف چهار اسلحه انتخاب کند. به علاوه هر کدام می توانند یک قابلیت نانو را انتخاب کنند که به آن ها این امکان را می دهد که به عنوان مثال دشمن ها را برای لحظاتی بی حرکت کنند یا سپری درست نمایند که در مقابل دشمن ها از او محافظت کند (چیزی شبیه به قابلیت های Force در سری sar wars). توانایی صحبت کردن اعضای تیم هم یکی از امکاناتی است که در بازی وجود خواهد داشت. با خبر بودن از وضعیت سلاح های هم تیمی ها در بازی یک امر بسیار مهم است، زیرا توانایی های نانو همیشه در دسترس نیستند و گاهی از اختیار خارج می شوند.
Armageddon در مورد نابودی است. به همین خاطر سازنده ها یک ماده بسیار جالب دیگر به نام Ruin هم به بازی اضافه کره اند که می تواند برای بازیباز در وقت های بیکاری مناسب باشد! این ماد یکی از سریعترین بخش های بازی است که بازیباز را مجبور می کند در یک دقیقه به تخریب محیط ها پرداخته و امتیازهای خواسته شده را کسب کند. این ماد شامل شش (برخی منابع به 5 مرحله اشاره داشته اند) مرحله می شود. در یک نگاه اجمالی می توان این ماد را شبیه به ماد wrecking crew در GUERRILLA دانست. البته برخلافwrecking crewکه یک ماد pass-The-controller بود و در آن بازیباز می توانست مقدار زمان و مهمات خود را تعیین کند. پارامترهای هر نقشه در Ruin Mode از پیش تعیین می شود که البته همین عامل می تواند باعث از بین رفتن جذابیت این بخش شود (همان طور که بسیاری از کسانی که آن را امتحان کرده اند به این موضوع اشاره داشته اند).
افسانه ی خراب کاری!

سیر جنبش سرخ در ریشه ها

رخدادهایی که در بازه ی زمانی بین Armageddon و Guerrilla به وقوع پیوسته اند. مطمئناً برای علاقمندان به سری مهم خواهند بود؛ به همین دلیل به استدیوی universal Media studios ماموریت داده شده تا رویدادهای این برهه زمانی را در یک فیلم تلویزیونی پوشش دهد. در فیلم دو بازیگر به نام های برایان جی اسمیت (Brian J.smith) و رابرت پاتریک (Robert patrick) به ترتیب نقش جیگ و الک میسن را برعهده خواهند داشت. داستان فیلم 25 سال پس از رخدادهای Guerrilla روی می دهد؛ زمانی که الک میسن جنبش سرخ و گروه های مریخی را به آزادی می رساند. کمی پس از آن الک به همراه سامانیا تشکیل خانواده می دهد. با این حال 13 سال پس از آزادی مریخ، دشمن های انتقام جو، میسن و همسرش را کشته و دخترش لاریا (Lyra) را می دزدند. فیلم ماجراهای جیک را دنبال می کند؛ تنها پسر قهرمان پیشین سری که اکنون به یکی از افسرهای جنبش سرخ تبدیل شده است. او می فهمد که خواهرش (که 12 سال پیش دزدیده شده) هنوز زنده است و سفرش را برای پیدا کردن او آغاز می کند. با این حال همه چیز خوب پیش نرفته و خیلی زود جنگ می فهمد که خواهرش هم اکنون یکی از دشمنان است که به عنوان یک سرباز کاملاً سرد و بی روح، قسم به نابودی جنبش سرخ خورده است. اسمیت در مورد داستان فیلم می گوید: «چیزی که مرا در مورد جیک میخکوب کرد ایده رستگاری اوست. مادرش کشته شده، خواهرش را دزدیده اند و او در یک نقطه زمانی مشخص هیچ کاری برای آن ها نکرده بود. او احساس عذاب وجدان دارد و حس می کند باید کاری انجام دهد. سفر او نه تنها برای این است که خواهرش را برگرداند. بلکه باید ارزش خودش را در چشم پدرش هم بالا ببرد و به نظر من این یک ایده ی تکان دهنده است. حرکت او، قدرت اراده و نفرتش باعث حرکت های بزرگی می شود.»

دنیای مریخ، خطی تر از پیش

تک تک قسمت های Armageddon طراحی شده اند تا به یک المان خدمت کنند؛ تخریب! همه دشمن ها و خودروها، تک تک قطعات دنیای بازی و چگونگی آن ها در کنار هم قرار گرفتن ها با دقت و توسط volition طراحی شده تا تخریب پذیری دنیای بازی لذت بخش تر شود. تیم سازنده برای این که المان تخریب را چند گام جلوتر ببرد مجبور بوده یک تصمیم حیاتی بگیرد؛ کنار گذاشتن دنیای open world بازی، Guerrilla Volition می خواسته محیط های پیچیده تری طراحی کرده و به یک روایت داستانی دقیق با طراحی مراحل خطی تر دست یابد. به جای بالا بردن جنبه های زیبایی محیط ها و ایجاد چند ساختمان بیشتر در بازی، Armageddon از مجموعه ی از setpiece ها شامل ساختمان های متروکه تشکیل شده که می توانید بی پروا نابودشان کنید! جنبه شگفت تر این نوع تخریب، خرابکاری به سبک آبشاری (نامی که سازنده ها رویش گذاشته اند) است؛ جایی که یک ساختمان می تواند در ساختمان دیگر فرو بریزد و باعث خلق لحظه هایی عظیم شود. به وسیله این روش منحصر به فرد یک شلیک کوچک می تواند موجب ویرانی های بی سابقه ای گردد! خطی شدن به این معنی است که Armageddon می تواند روی طراحی مراحلی تمرکز کند که در واقع هدف ساخته شدن شان نابودی توسط بازیباز است. این عامل مانع از سرگردانی شما در یک دنیای open world می شود. Armageddon یک داستان بسیار منحصر به فرد دارد و تیم volition تمام تلاش خود را به کار گرفته تا مراحل را طوری طراحی کند که مأموریت ها تابع داستان باشند. اگر تیم سازنده بداند که شما قرار است در یک منطقه خاص از یک مرحله سرگردان شوید؛ این منطقه را با زیرکی تمام و به نحوی طراحی می کنند که بوسیله ساختمان های قابل انفجار پر شود تا به جمع آوری salvage بیشتر جهت ارتقای ادوات موجود در بازی بینجامد. به این معنی که لحظه به لحظه دنیای بیشتری در اطراف شما نابود می شود (که البته چنین چیزی در Guerrilla هم بود ولی Armageddon قصد دارد بسیار بهتر از Guerrilla عمل کند).
دشمن ها هم به نحوی طراحی شده اند که شما را به تخریب محیط ها تشویق می کنند. چیزی که توسط خطی تر شدن بازی امکان پذیر شده است. در Guerrilla دشمن ها عمداً موجب نابودی محیط ها نمی شدند؛ اما در Armageddon نه تنها باعث ترکاندن اجزای اطراف شما می شوند، بلکه شما را تشویق می کنند محیط ها را در هم بکوبید! دشمن های انسانی توسط سلاح های نابود کننده مسلح شده اند و از طرف دیگر موجودات بیگانه (دشمن های درجه یک شما در بازی) در میان محیط ها پرسه می زنند و بین دیوارها جهش می کنند تا مجبورتان کنند پیش از این که به شما برسند آن منطقه را با خاک (در مریخ خاک وجود دارد؟!) یکسان کنند! در Armageddon شما پیوسته به طرف جلو حرکت می کنید تا volition مطمئن باشد سکانس های از پیش تعیین شده را ببینید و کمپین هایی که از شما خواسته شده را تجربه کنید. این که بین مأموریت ها استراحتی وجود ندارد به این معنی است که بازیباز هرگز بین مراحل احساس از بین رفتن ارتباط بین داستان سرایی و انجام مأموریت های جانبی را نخواهد داشت و علاوه بر این باعث می شود داستان همواره در ذهن بازیباز باقی بماند.
به نظر می رسد که سازندگان بازی از اشتباه های خود در Guerrilla درس گرفته و با ایجاد تغییرهای عمده در ساختار گیم پلی و داستان سرایی Armageddon می خواهند عنوانی موفق تر از Guerrilla روانه بازار کنند. تاکنون (که حدود یک ماه به انتشار بازی باقی است) همه چیز خوب به نظر می رسد و اگر اتفاق خاصی رخ ندهد بازی خواهد توانست سری را به روزهای اوج خود بازگرداند.
منبع: نشریه بازی رایانه، شماره 42.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.