نویسنده: بهزاد میرمظفری
Lord of Arcana
با پیشرفت صنعت بازی های ویدئویی، بازی ها هر روز بیش از پیش پیچیده و مفصل می شوند. امروزه بازی ها آثاری هستند با داستان هایی مفصل و گیم پلی حتی مفصل تر، با هزینه های بالایی ساخته می شوند و دست اندرکاران و سازندگان پرتعدادی دارند. این روند البته بسیار مثبت و مفید است و باعث شده که هنر هشتم به عنوان هنری پویا، زنده و پرطرفدار شناخته شود که هر روز به جایگاه مهم تری در زندگی مردم دنیا پیدا می کند. با این حال بازیبازان مختلف و به خصوص کهنه کارترها گاهی حس می کنند که پرداخت زیاد به عناصری مثل گرافیک و داستان بعضاً تمرکز سازندگان را از خالص ترین عنصر این هنر یعنی گیم پلی دور می کند. آن خلوص و تمرکز قدیمی بازی ها بر روی گیم پلی امروزه کمتر احساس می شود. درگذشته یکی از سبک هایی که توجه ویژه ای به عنصر گیم پلی داشت، سبک «Dungeon Crawler» بود.
بازی هایی که در آن بازیبازها وقت خود را تا حد زیادی صرفاً صرف مبارزه، مرتبه گیری (لول)، پیدا کردن تجهیزات و سلاح های جدید و پیشرفت در مراحل بی پایان بازی می کردند. وارث این سبک خاص از آثار نقش آفرینی را می توان بازی های «شکار» دانست که امروزه محبوبیت خوبی دارند و مجموعه بازی های «Monster Hunter» بهترین مثال برای این گونه بازی هاست.
«lord of Arcana» اثری است که با در نظر گرفتن این عناصر این سبک خاص و محبوبیت آن به خصوص در کنسول «psp» ساخته شده است و در حالی که تا حدی نیز موفق عمل کرده ولی برخی از خصوصیات کلیدی و مورد نیاز را جا انداخته است.
گرافیک بازی کاملاً یکنواخت، ساده و معمولی است. محیط ها جزئیات بسیار کمی دارند، تنوع آن ها محدود است و وضعیت بافت ها و طراحی آن ها شبیه به آثار دو نسل پیش است. دشمنان، همان طور که اشاره شده، تنوع بسیار کمی دارند. باس ها کمی بهتر هستند و جزئیات بیشتری دارند.
«NPC» های بازی بی جزئیات و ساده هستند اما خود شخصیت اصلی، به دلیل انواع زره ها و سلاح های متنوعی که استفاده می کند، بسیار دیدنی و مناسب کار شده است، حرکات قهرمان ما نیز در مبارزه نرم و جالب است و به خصوص صحنه های «QTE» پایانی مبارزه با باس ها، سینمایی و دیدنی است.
از نظر صدا، بازی تقریباً برای صدای شخصیت ها فاقد صداگذاری است اما موسیقی کار قابل قبول است. اگرچه تنوع آهنگ ها چندان زیاد نیست و آن ها نیز قطعاتی فوق العاده و بیادماندنی نیستند اما تا حدی روند بازی را همراهی می کنند. در مورد افکت های صوتی به خصوص برای سلاح های مختلف کاری شایسته انجام شده است.
در نهایت «lord of Arcana» با وجود این که عناصر سرگرم کننده ای دارد و می تواند مدتی جذاب باشد، اما بعد از مدتی یکنواخت و خسته کننده می شود. اگر «Grind» و مرتبه گیری و جمع آوری تجهیزات جزو علایق شما هستند، شاید از این اثر تا حدی راضی باشید اما در بازار کارهای بسیار جالب تری برای سرگرم شدن وجود دارد.
«LOA» در میان عنوان های مختلف، اثری متوسط و حتی ناقص است. داستان بازی به این صورت است که مبارزی قدرتمند به دنیایی جادویی و شهری بندری احضار می شود و با از دست دادن حافظه و تمامی قدرت هایش، باید با تمرین و ممارست و مبارزه دوباره قدرت خود را بدست آورده تا بتواند قدرت های «آرکانا» را بدست بیاورد و مانند سلطانی افسانه ایی جهان را به سمت ثبات و آزادی رهبری کند. داستان را می توان در همین چند سطر خلاصه کرد و تقریباً تا اواخر بازی اتفاق دیگری نمی افتد! در بازی تنها یک شهر وجود دارد و تعداد کمی NPC در آن هستند که به ازای هر فصل بازی چند خطی دیالوگ دارند. بنابراین با توجه به این داستان ناچیز، چاره ای برای بازی جز تمرکز بر گیم پلی باقی نمی ماند. «LOA» سبک اکشن - نقش آفرینی را تا حدی قابل قبول دنبال می کند. در ابتدای بازی، شخصی سازی خوبی در مورد ظاهر و سبک قهرمان انجام می شود که البته در طول بازی نیز قابل تغییر است. در اینجا بازی ما را با آغازی طوفانی و بسیار جذاب غافل گیر می کند. اگرچه مرحله ی ابتدایی بازی بیشتر نقش تعلیمی دارد، اما قهرمان ما با مرتبه ای بالا، تجهیزاتی فوق العاده و جادوهایی ویرانگر وارد می شود تا در واقع بازی بهترین تجربه ی خود را در همان ابتدا، هرچند کوتاه، در اختیار ما می گذارد و با یک باس فایت زیبا در مقابل اژدهایی عظیم الجثه بازیباز را جذب خود می کند. از نظر نگاه اول، «LOA» واقعاً کلاس درسی است برای سازندگان بزرگ این صنعت!
متاسفانه پس از این مرحله اتفاق ناخوشایندی در انتظار ماست. شخصیت ما به درجه ی1 باز می گردد و تمام تجهیزات و جادوهای فوق العاده ی خود را از دست می دهد، درست مانند حافظه اش.
شهر کوچکی که در آن هستید تمام نیازهای ما را تأمین می کند چندین مغازه برای خرید لوازم و تجهیزات دارد. انبار و محل دریافت مأموریت ها.
در بازی هیچ گونه مرحله یا نقشه جانبی وجود ندارد. فقط مأموریت ها و سیاهچاله های (Dungeon) آن ها. مأموریت ها با درجه ی سختی منطقی و در فصل های طبقه بندی شده اند. در پایان هر فصل یک مأموریت ویژه و مبارزه با باسی قدرتمند وجود دارد. که چند خطی به داستان نحیف بازی نیز اضافه می کند. تمام مبارزات قابل تکرار هستند و تکرار مراحل در اصل روند اصلی بازیست زیرا این اثر به یک چیز و تنها یک چیز نیاز دارند و آن «Grind» است!
علاوه بر مرتبه گیری عادی، قهرمان ما در استفاده از انواع سلاح ها مثل شمشیر سنگین، تبر، نیزه و غیره به طور جداگانه پیشرفت می کند که تنوع خوبی به بازی می دهد. بخش دیگر بازی بدست آوردن مواد اولیه و پول برای ساخت تجهیزات و سلاح هاست که وقت زیادی می گیرد. نحوه ی استفاده از جادوها نیز به سلاح ها شبیه است و احضار جادوهای بزرگ نقطه ی قوت آن ها هستند.
تا اینجا بازی به نظر یک اکشن - نقش آفرینی نسبتاً استاندارد به نظر می رسد اما مشکلاتی نیز این اثر را در برگرفته اند. قهرمان ما نسبتاً کند و خشک حرکت می کند، دویدن، دفاع کردن و جاخالی دادن او چندان مؤثر نیستند و نحوه ی هدف گیری که به فشار و نگه داشتن دائمی دگمه نیاز دارد چلاشی جدی برای عضلات انگشتان ماست! محدودیت اشیا قابل حمل بیش از حد سخت گیر است و جمع آوری اشیاء درون مراحل که گاهی به چندین بار دکمه زدن و برداشتن آن ها از یک نقطه ی ثابت نیاز دارد را فقط می توان اشتباه فرض کرد. دشمنان بازی تنوع بسیار کمی دارند و مراحل نیز همین روند را دنبال می کند. حالت چند نفره که تا 4 شرکت کننده را پشتیبانی می کند جالب توجه است اما چون مأموریت ها و مزایای تکمیل آن ها فقط برای «Host» یا میزبان در نظر گرفته می شود، پیشنهاد چندان هوشمندانه ای نیست.
منبع: نشریه بازی رایانه، شماره 42.
با پیشرفت صنعت بازی های ویدئویی، بازی ها هر روز بیش از پیش پیچیده و مفصل می شوند. امروزه بازی ها آثاری هستند با داستان هایی مفصل و گیم پلی حتی مفصل تر، با هزینه های بالایی ساخته می شوند و دست اندرکاران و سازندگان پرتعدادی دارند. این روند البته بسیار مثبت و مفید است و باعث شده که هنر هشتم به عنوان هنری پویا، زنده و پرطرفدار شناخته شود که هر روز به جایگاه مهم تری در زندگی مردم دنیا پیدا می کند. با این حال بازیبازان مختلف و به خصوص کهنه کارترها گاهی حس می کنند که پرداخت زیاد به عناصری مثل گرافیک و داستان بعضاً تمرکز سازندگان را از خالص ترین عنصر این هنر یعنی گیم پلی دور می کند. آن خلوص و تمرکز قدیمی بازی ها بر روی گیم پلی امروزه کمتر احساس می شود. درگذشته یکی از سبک هایی که توجه ویژه ای به عنصر گیم پلی داشت، سبک «Dungeon Crawler» بود.
بازی هایی که در آن بازیبازها وقت خود را تا حد زیادی صرفاً صرف مبارزه، مرتبه گیری (لول)، پیدا کردن تجهیزات و سلاح های جدید و پیشرفت در مراحل بی پایان بازی می کردند. وارث این سبک خاص از آثار نقش آفرینی را می توان بازی های «شکار» دانست که امروزه محبوبیت خوبی دارند و مجموعه بازی های «Monster Hunter» بهترین مثال برای این گونه بازی هاست.
«lord of Arcana» اثری است که با در نظر گرفتن این عناصر این سبک خاص و محبوبیت آن به خصوص در کنسول «psp» ساخته شده است و در حالی که تا حدی نیز موفق عمل کرده ولی برخی از خصوصیات کلیدی و مورد نیاز را جا انداخته است.
گرافیک بازی کاملاً یکنواخت، ساده و معمولی است. محیط ها جزئیات بسیار کمی دارند، تنوع آن ها محدود است و وضعیت بافت ها و طراحی آن ها شبیه به آثار دو نسل پیش است. دشمنان، همان طور که اشاره شده، تنوع بسیار کمی دارند. باس ها کمی بهتر هستند و جزئیات بیشتری دارند.
از نظر صدا، بازی تقریباً برای صدای شخصیت ها فاقد صداگذاری است اما موسیقی کار قابل قبول است. اگرچه تنوع آهنگ ها چندان زیاد نیست و آن ها نیز قطعاتی فوق العاده و بیادماندنی نیستند اما تا حدی روند بازی را همراهی می کنند. در مورد افکت های صوتی به خصوص برای سلاح های مختلف کاری شایسته انجام شده است.
در نهایت «lord of Arcana» با وجود این که عناصر سرگرم کننده ای دارد و می تواند مدتی جذاب باشد، اما بعد از مدتی یکنواخت و خسته کننده می شود. اگر «Grind» و مرتبه گیری و جمع آوری تجهیزات جزو علایق شما هستند، شاید از این اثر تا حدی راضی باشید اما در بازار کارهای بسیار جالب تری برای سرگرم شدن وجود دارد.
«LOA» در میان عنوان های مختلف، اثری متوسط و حتی ناقص است. داستان بازی به این صورت است که مبارزی قدرتمند به دنیایی جادویی و شهری بندری احضار می شود و با از دست دادن حافظه و تمامی قدرت هایش، باید با تمرین و ممارست و مبارزه دوباره قدرت خود را بدست آورده تا بتواند قدرت های «آرکانا» را بدست بیاورد و مانند سلطانی افسانه ایی جهان را به سمت ثبات و آزادی رهبری کند. داستان را می توان در همین چند سطر خلاصه کرد و تقریباً تا اواخر بازی اتفاق دیگری نمی افتد! در بازی تنها یک شهر وجود دارد و تعداد کمی NPC در آن هستند که به ازای هر فصل بازی چند خطی دیالوگ دارند. بنابراین با توجه به این داستان ناچیز، چاره ای برای بازی جز تمرکز بر گیم پلی باقی نمی ماند. «LOA» سبک اکشن - نقش آفرینی را تا حدی قابل قبول دنبال می کند. در ابتدای بازی، شخصی سازی خوبی در مورد ظاهر و سبک قهرمان انجام می شود که البته در طول بازی نیز قابل تغییر است. در اینجا بازی ما را با آغازی طوفانی و بسیار جذاب غافل گیر می کند. اگرچه مرحله ی ابتدایی بازی بیشتر نقش تعلیمی دارد، اما قهرمان ما با مرتبه ای بالا، تجهیزاتی فوق العاده و جادوهایی ویرانگر وارد می شود تا در واقع بازی بهترین تجربه ی خود را در همان ابتدا، هرچند کوتاه، در اختیار ما می گذارد و با یک باس فایت زیبا در مقابل اژدهایی عظیم الجثه بازیباز را جذب خود می کند. از نظر نگاه اول، «LOA» واقعاً کلاس درسی است برای سازندگان بزرگ این صنعت!
متاسفانه پس از این مرحله اتفاق ناخوشایندی در انتظار ماست. شخصیت ما به درجه ی1 باز می گردد و تمام تجهیزات و جادوهای فوق العاده ی خود را از دست می دهد، درست مانند حافظه اش.
شهر کوچکی که در آن هستید تمام نیازهای ما را تأمین می کند چندین مغازه برای خرید لوازم و تجهیزات دارد. انبار و محل دریافت مأموریت ها.
در بازی هیچ گونه مرحله یا نقشه جانبی وجود ندارد. فقط مأموریت ها و سیاهچاله های (Dungeon) آن ها. مأموریت ها با درجه ی سختی منطقی و در فصل های طبقه بندی شده اند. در پایان هر فصل یک مأموریت ویژه و مبارزه با باسی قدرتمند وجود دارد. که چند خطی به داستان نحیف بازی نیز اضافه می کند. تمام مبارزات قابل تکرار هستند و تکرار مراحل در اصل روند اصلی بازیست زیرا این اثر به یک چیز و تنها یک چیز نیاز دارند و آن «Grind» است!
علاوه بر مرتبه گیری عادی، قهرمان ما در استفاده از انواع سلاح ها مثل شمشیر سنگین، تبر، نیزه و غیره به طور جداگانه پیشرفت می کند که تنوع خوبی به بازی می دهد. بخش دیگر بازی بدست آوردن مواد اولیه و پول برای ساخت تجهیزات و سلاح هاست که وقت زیادی می گیرد. نحوه ی استفاده از جادوها نیز به سلاح ها شبیه است و احضار جادوهای بزرگ نقطه ی قوت آن ها هستند.
تا اینجا بازی به نظر یک اکشن - نقش آفرینی نسبتاً استاندارد به نظر می رسد اما مشکلاتی نیز این اثر را در برگرفته اند. قهرمان ما نسبتاً کند و خشک حرکت می کند، دویدن، دفاع کردن و جاخالی دادن او چندان مؤثر نیستند و نحوه ی هدف گیری که به فشار و نگه داشتن دائمی دگمه نیاز دارد چلاشی جدی برای عضلات انگشتان ماست! محدودیت اشیا قابل حمل بیش از حد سخت گیر است و جمع آوری اشیاء درون مراحل که گاهی به چندین بار دکمه زدن و برداشتن آن ها از یک نقطه ی ثابت نیاز دارد را فقط می توان اشتباه فرض کرد. دشمنان بازی تنوع بسیار کمی دارند و مراحل نیز همین روند را دنبال می کند. حالت چند نفره که تا 4 شرکت کننده را پشتیبانی می کند جالب توجه است اما چون مأموریت ها و مزایای تکمیل آن ها فقط برای «Host» یا میزبان در نظر گرفته می شود، پیشنهاد چندان هوشمندانه ای نیست.
تقریباً تمام مبارزه و پس از گذر مدتی از زمان بازی، حس و حال یکنواختی پیدا می کند و تحمل آن مشکل می شود.
متأسفانه سایر عناصر بازی هم در بهبود وضعیت یکنواخت و غیرجذاب آن چندان موفق نیستند.مزایا
تنوع سلاحها، حس پیشرفت با درجه زدن و بدست آوردن تجهیزات جدید شروعی بسیار عالی و جذابمعایب
طراحی و مراحل یکنواخت، تنوع بسیار پایین دشمنان، خسته کننده و یکنواخت. گرافیک قدیمی، داستان تقریباً وجود ندارد.منبع: نشریه بازی رایانه، شماره 42.