نویسندگان: دکتر مهدی هادوی تهرانی(1)
و مجید معتضدی(2)
و مجید معتضدی(2)
ب) هدف مجازات در مقام اجرا
قرآن در کنار مجازات های اخروی، از عقوبت ها و مجازات های دیگری سخن می راند که طی زندگی انسان در همین جهان بر وی اعمال می شود. بررسی آیات قرآن به ما می نمایاند که در تحمیل مجازات ها، هدف های مختلف و گوناگونی موردنظر می باشد، لیکن هدف نهایی و اساسی که نه در عرض دیگر هدف ها، بلکه در طول دیگر اهداف باید آن را جستجو کرد، برقراری عدالت و قسط است. تأمین عدالت و قسط، نه تنها هدف بنیادین مجازات ها، بلکه پایه و اساس نظام حقوقی اسلام است؛ و به طور کلی، تمام قوانین و از جمله مقررات کیفری و مجازات ها، در پی برپایی عدالت و قسط هستند.در قرآن، آیاتی به این امر اشاره می کند. از جمله در مورد برقراری عدالت، خداوند خطاب به پیامبر(ص) می فرماید:« ... و بگو به هر کتابی که خداوند فرستاده است، ایمان آورده ام و دستور یافته ام که میان شما به عدالت حکم کنم...» (شوری، 15) خطاب به عموم افراد نیز می فرماید:«... و چون بین مردم حاکم می شوید، به عدالت حکم نمایید...»( نساء، 58). در مورد برقراری قسط نیز خداوند بیان می فرمایند:« به راستی که پیامبرانمان را همراه با پدیده های روشنگر فرستادیم و همراه آنان کتاب آسمانی و سنجه ( ترازو) فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند...»(حدید، 25).
در ادامه، به تبیین اهداف مجازات از نظرگاه قرآن می پردازیم:
1. سزادهی مقید
از بررسی آیات قرآن نیز چنین استنباط می شود که اعمال مجازات بر مجرم، باید براساس جرم ارتکابی در گذشته باشد؛ یعنی جرمی واقع شده باشد و سپس مجازات به خاطر وقوع جرم بر مجرم اعمال شود. قرآن، بارها به داستان حضرت موسی(ع) اشاره کرده است که به دستور خداوند، مأمور شد تا فرعون، فرمانروای عصر خویش را به خداپرستی دعوت نماید ولی فرعون و بزرگان قومش کبر ورزیدند و وجود خداوند و رسالت موسی(ع) را انکار نمودند و آنگاه به کیفر گناهشان؛ یعنی همین تکذیب و کفر ورزیدن و مخالفت با فرمان الهی، در دریا غرق و هلاک شدند.(مؤمنون، 48 و انفال، 52 و 54).البته این امر، بدان معنا نیست که هدف مجازات نیز صرفاً به گذشته مربوط شود. بلکه در عین اعمال مجازات به خاطر جرم ارتکابی درگذشته، باید به نتایج حاصل از آن در آینده نیز توجه نمود. به عنوان مثال قرآن می فرماید: « آیا در زمین سیر و سفر نکرده اند که بنگرند سرانجام کسانی که پیش از ایشان بودند، چگونه بوده است. آنان از ایشان در روی زمین پرتوان و پراثرتر بوده اند که خداوند آنان را به کیفر گناهشان فرو گرفت و در برابر خداوند نگهدارنده ای نداشتند. این از آن بود که پیامبرانشان برای ایشان معجزات می آوردند ولی ایشان انکار می کردند، آن گاه خداوند فروگرفتشان که او توانای سخت کیفر است»(غافر، 21-22)
پرسش صدر این آیه مبین یادآوری سرگذشت مزبور در راستای جنبه بازدارندگی مخاطب و نگاه به آینده است.
گفتنی است هم چنان که پیروان نگرش سزادهی مدعی هستند که عدالت بر استحقاق مجرم به تحمل مجازات در اثر جرم ارتکابی مبتنی است و نفس مجازات نمودن مجرم، برقراری عدالت کیفری است و عدالت کیفری، نظم مختل شده را احیا می کند و با مجازات شبیه به بزه، تعادل را در جامعه برقرار می کند( خسرو شاهی، 37 و ژان پرادل، 20) اگر ما نیز مفهوم مضیقی از عدالت را درنظر آوریم و آن را در چنبره مفهوم سزادهی معنا نماییم، از این زاویه دید، عدالت، مترادف و هم معنای سزادهی است؛ و گستره شمول مصداقی هر دو را باید یکی دانست.
اما اگر مفهوم عدالت را فراتر از معنای سزادهی بدانیم- که حق هم چنین است- و سزادهی را تنها مصداقی از برقراری عدالت و البته بارزترین و نمایان ترین مصداق آن بدانیم، در این صورت هم چنان که پیش تر یادآور شدیم، دیگر اهداف مجازات همچون بازدارندگی، اصلاح و تربیت، حفظ نظام اجتماعی و... نیز هرکدام به نوعی در پی برقراری تعادل و توازن فردی یا جمعی و تجلی مفهوم عدل- در معنای لغوی عدالت- و قراردادن همه چیز در جایگاه حقیقی خویش هستند.
بررسی آیات قرآن می نمایاند که هدف سزادهی، جایگاهی سترگ در فلسفه و چرایی اعمال مجازات دارد که مبتنی بر ارتکاب کردار و اعمال گذشته انسان ها است؛ افعالی که از نظر خداوند گناه و جرم به شمار می رود. بسیاری از آیات با اشاره به عذاب های اخروی و عذاب های دنیوی که بر مجرمان اعمال می شوند، این گونه مجازات ها را به خاطر ارتکاب کردار، رفتار و اعمال مجرمانه شخص در گذشته می داند( نظیر آیه 17سوره «فصلت» در توصیف عذاب قوم ثمود به خاطر کار و کردارشان)؛ خواه این گونه مجازات ها از نوع مجازات های تکوینی یا اخروی باشد که به وسیله غیر انسان( خداوند یا واسطه های ماوراء طبیعی او) اجرا می شود( سبا، 15-17 و نمل،90) و خواه از نوع مجازات های تشریعی باشد که به وسیله خود انسان ها( حکومت های دینی یا مجریان آن ها) بر شخص مجرم اجرا می شود و یا مجری آن خود شخص مجرم است.(بقره، 194 و 9-178 و مائده، 45).
بنابراین، سزادهی بارزترین وجهه تحقق عدالت و قسط است که مدنظر قرآن است. لیکن هدف از اعمال مجازات، تنها بدین مورد منحصر نمی شود، بلکه حسب شاهد مثال ذکر شده، از نظرگاه قرآن، در اعمال مجازات ها باید رو به سوی آینده نیز داشت و در پی هدف های دیگری بود که اعمال مجازات به تحقق آن ها کمک نماید و مؤثر باشد.
2. بازدارندگی
یکی از اهداف مجازات آن است که مجازات از ارتکاب جرم و گناه جلوگیری نماید، خواه سبب جلوگیری از ارتکاب دوباره جرم در آینده به وسیله خود مجرم شود( بازدارندگی خاص) و خواه دیگران را از ارتکاب جرم و گناه بازدارد( بازدارندگی عام). این کارکرد مجازات را « عبرت آموزی» نیز می نامند؛ چرا که اعمال مجازات بر مجرم، عبرتی برای خود وی و دیگران است تا از بیم آن، از جرم و گناه بپرهیزند و به تعبیر قرآن، تقوا پیشه کنند.در قرآن نیز کلمه « عبرت» در اشاره به همین هدف مجازات آمده است؛ آن جا که قرآن سرگذشت موسی(ع) و مأموریت وی از طرف خدا را بیان می کند که به سوی فرعون طغیانگر برود و او را به خداپرستی دعوت کند، اما پس از آن که فرعون خداوند و رسالت موسی (ع) را انکار و ادعای خدایی می کند، خداوند او را به عقوبت گناهانش فرو می گیرد. قرآن پس از نقل این داستان بیان می فرماید که « بی گمان در این، برای هرکس که خشیت داشته باشد، عبرتی است»( نازعات، 26). قرآن همچنین در جای دیگر پس از نقل سرگذشت کافران اهل کتاب( یهودیان بنی نظیر) که به خاطر مخالفت با امر خداوند و پیامبرش محمد(ص) مجبور شدند به عنوان مجازات و عذاب، از خانه و کاشانه شان آواره شوند و بیشتر اموالشان را از دست بدهند، بیان می کند:«... پس ای دیده وران عبرت گیرید»( حشر، 2)
به طور کلی، قرآن به هر دو جنبه بازدارندگی عام( یونس، 92) و بازدارندگی خاص( روم، 41) توجه فراوانی دارد و با به کارگیری اسلوب ها و شیوه های گفتاری در آیات مختلف، درصدد دستیابی به این هدف است.
3. اصلاح و تزکیه
قرآن تنها در پی آن نیست تا به نوعی بازدارندگی بیرونی و ظاهری دست یابد و مخاطبینش صرفاً به خاطر ترس از عقاب و مجازات از ارتکاب جرم و گناه بپرهیزند، بلکه بر آن است تا آن ها را به مقامی راه برد که به طور ذاتی و درونی نیز همچون تمایل و کششی به سوی باطل و ناراستی نداشته باشند؛ یعنی به سوی همان جایگاه و حقیقت وجودی و طبیعت اولیه و اصیل خویش باز روند و فطرت الهی را که بر وفق آن آفریده شده اند، دریابند. این مقام، همان مقام خلیفة اللهی است که خداوند آن را به پویندگان حقیقی عطا می نماید. در این خصوص نیز به چند آیه اشاره می نماییم:« و هیچ پیامبری به هیچ شهری نفرستادیم، مگر آنکه اهل آن را به تنگدستی و ناخوشی دچار ساختیم تا زاری و خاکساری کنند»(اعراف، 94).
« و به راستی پیش از تو[ پیامبرانی] به سوی امت ها[ی پیشین] فرستادیم و آنان را به تنگدستی و ناخوشی دچار ساختیم تا زاری و[ خاکساری] نمایند.»(انعام، 42).
« و ایشان( بنی اسرائیل) را به صورت امت هایی در آن سرزمین تقسیم کردیم؛ بعضی از ایشان صالح و درستکارند و بعضی جز آن؛ و آنان را به خوشی ها و ناخوشی ها بیازمودیم. باشد که ایشان[ به راه حق] بازگردند».( اعراف، 168).
این حالت زاری و خاکساری، همان درک جوهره عبودیت است. همان مقامی که زمانی، انسان آن را دارا بوده است و حال که بدین جهان هبوط نموده است و از جایگاه حقیقی خویش دور شده است، بر اوست که دیگر بار به سوی آن جا جهت گیرد و به آن جا بازگردد. از این رو است که خداوند با مبتلا کردن انسان به عقاب ها و مصیبت ها خواهان آن است که وی را بیدار نماید و به خود آورد، شاید که هشیار گردد و به آموختن پرواز همت گمارد و به سوی آشیانه راستین خویش پر گشاید و رجوع نماید.
پس چنان که پیداست، بازسازگاری و اصلاح در این معنا با هدف بازسازگاری متداول در حقوق جزا متفاوت است؛ زیرا در نظام کیفری کلاسیک، آنچه مورد نظر است، صرفاً تلاش در جهت تعدیل روابط انسان ها و سازگاری شخصیت افراد مجرم با هنجارها و قوانین حاکم بر جامعه است، ولی در بینش قرآنی، مفهوم اصلاح، فراسوی رابطه انسان با جامعه، بر رابطه انسان با خداوند نیز سایه می افکند، بلکه اصالت را به رابطه اخیر می دهد. به تعبیر امام علی(ع) اصلاح رابطه آفریدگان در گرو اصلاح شخص با آفریدگار است.(دشتی، حکمت 89).
4. تکفیر جرم و گناه
یکی از آثار و اهداف مجازات های اسلامی، علاوه بر تهذیب و اصلاح مجرم، تکفیر و زدودن گناه است؛ یعنی مجازات مجرم، علاوه بر هوشیاری وی در اهتمام به پالایش و اصلاح درون، محو و زدودن آثار بیرونی و خارجی و گناه می باشد. « تکفیر» را به لحاظ لغوی به معنای پوشاندن و پنهان کردن گناه دانسته اند، به طوری که گویا اصلاً گناهی واقع نشده است. (طباطبائی، 144/6) از این رو، در بینش قرآنی، کسی که به دلیل ارتکاب جرم، در این عالم مجازات شود، در عالم دیگر برای ارتکاب این عمل مجازات نخواهد شد، چنان که در بعضی از تعابیر آمده است: خداوند، کریم تر از آن است که کسی را دوبار برای انجام عملی مجازات نماید. البته باید گفت رهایی از عقوبت اخروی، علاوه بر عقوبت دنیوی، مستلزم توبه و اصلاح واقعی شخص نیز می باشد.
به طور کلی آیات بسیاری تکفیر گناهان را، در صورت توبه و ایمان به خدا و نیکوکاری و انجام عمل صالح وعده می دهند. لیکن تعدادی از آیات وقتی درباره ارتکاب برخی جرایم سخن می رانند، تحمل برخی رنج ها و سختی ها را- علاوه بر توبه و اصلاح راستین- شرط تکفیر آن جرایم و گناهان می دانند.
خداوند در مورد جرم شکستن سوگندهای آگاهانه می فرماید:« ... کفاره [شکستن] آن اطعام ده بینوا است از میانگین آنچه به خانواده خود می خورانید، با لباس پوشاندن آنان، یا آزاد کردن یک برده؛ و هرکس که[ این ها را] نیابد، بر او است که سه روز روزه بگیرد؛ این کفاره سوگندهای شماست که می خورید[ و می شکنید]...»( مائده، 89).
در جای دیگر قرآن کفاره را سبب تطهیر و تزکیه می داند:
« و دیگرانی هستند که به گناهان خویش اعتراف کرده اند و کار شایسته را با کار دیگر که ناشایسته است، آمیخته اند، باشد که خداوند از آنان درگذرد؛ چرا که خداوند آمرزنده مهربان است. از اموال ایشان کفاره ای بگیر که بدان پاکیزه و پیراسته شان می کنی...» (توبه، 102-103).
5. حفظ نظام اجتماعی
ارتکاب جرم و گناه درواقع روابط تمام افراد جامعه را دستخوش ناامنی و بی نظمی می کند و موجب گستاخی دیگر افراد شرور و رواج جرم و جنایت در تمام جامعه شده، قبح و زشتی عمل مجرمانه را از بین می برد. این جا است که برخورد صریح و قاطعانه با بزهکاران و اجرای مجازات های عادلانه، از گسستگی و فروپاشی امنیت و آرامش اجتماع جلوگیری می نماید و موجب احیای سلامت و بهبود روابط اعضای جامعه می شود. بر همین اساس است که قرآن در خصوص«قصاص» می فرماید:« و ای خردمندان، شما را در قصاص، زندگانی[نهفته] است...»(بقره، 179).
برخی مفسران در بیان مفاد این آیه بیان می کنند:« مراد از آن که در قصاص حیات است؛ یعنی پیش از اسلام به جای یک مرد ده یا کم تر و بیش تر به گزاف می کشتند ولی با وضع قصاص به عوض یک نفس بیش تر از یک نفس را نکشند.»(ابوالفتوح رازی، 331/2).
همچنین در جای دیگر، جلوگیری از تباهی و فساد در جامعه را مستلزم اعمال مجازات و جزای کردار مجرمانه افراد می داند:
« به خاطر کار و کردار مردم، تباهی و فساد در خشکی و دریا نمودار شده است تا [ خداوند] جزای بخشی از کار و کردارشان را به آنان بچشاند، باشد که بازگردند[ و به خود آیند]»( روم،41).
گفتنی است، طبق نقلی از مفسران، مراد از فساد، نیامدن باران است؛ زیرا وقتی که باران نبارد، در بیابان نبات نروید و در دریا جانوران نابود شوند.(کاشانی، 211/7).
6. توان گیری
در بینش قرآنی، آنگاه که دیگر امیدی به اصلاح مجرم و یا حداقل بازداشتن وی از ارتکاب جرم و گناه به واسطه ارعاب و تهدید نباشد و یا مهلت وی در پرهیز از ارتکاب جرم و گناه به پایان رسد، باید با سلب قدرت فیزیکی وی، به طور کامل و یا سلب برخی از توانایی های او[ با توجه به نوع و میزان جرم ارتکابی]، از ارتکاب مجدد جرم توسط مجرم مزبور جلوگیری نمود.آیاتی که از عذاب و مجازات اقوام و افراد ستم پیشه سخن می گوید، به این هدف نیز اشاره دارد؛ زیرا آنان، اقوام و افرادی بودند که پیامبران الهی با دعوت آن ها به خداپرستی و پیروی از دستورات الهی درصدد اصلاح و تزکیه شان بودند. لیکن آن اقوام و افراد به هشدارها و تهدیدهای پیامبران توجه ننمودند و در مهلتی که به آنان داده شد، بیم دهی و مژده دهی، آنان را از سرکشی و اعمال مجرمانه بازنداشت، اینجاست که تنها راه بازدارندگی، نابودی آن ها است.
پس از آنکه حضرت نوح(ع) مدتی نزدیک به هزار سال قوم خویش را به خداپرستی دعوت می نماید و با تکذیب و کفران آن ها روبرو می شود، در نهایت دست به دعا برداشته، قوم خویش را نفرین می کند و نابودی آن ها را از خداوند می خواهد.(قمر، 10). نابودی دیگر اقوام همچون قوم عاد، ثمود، لوط، مدین و فرعون و... نیز پس از ناامیدی خداوند و پیامبران الهی به عدم اصلاح و تزکیه آن ها بود.
در مورد افرادی همچون قارون و سامری نیز عذاب الهی چه بسا جنبه توان گیری نیز داشت و پس از تهدید و هشدار آنان و ناامیدی در بازگشت آن ها به راست کرداری، خداوند با هلاکت قارون و مبتلا نمودن سامری به بیماری لاعلاج و سخت، از ارتکاب مجدد جرم توسط آن ها در آینده جلوگیری نمود.(قصص، 81 و طه، 97).
در مورد مجازات های تشریعی همچون قتل و قطع دست( در جرم سرقت)، نیز یکی از ره آوردهای این گونه مجازات ها، توان گیری است. البته در قتل، توان گیری در معنای کامل آن تجلی می یابد. لیکن در جرم سرقت، به دلیل منع سارق از ارتکاب مجدد جرم سرقت، انگشتان دست او قطع می شود تا بدین طریق وی از ارتکاب جرم بازداشته شود. دستور خداوند به حبس زنان زناکار در خانه، مجازاتی است که جنبه توان گیری نیز دارد.( نساء،15)
7. جبران خسارت مادی
یکی دیگر از کارکردهای مجازات، جبران زیان ها و خسارت های مادی ناشی از جرم است که بر فرد بزه دیده وارد می شود. این کار ویژه، به خصوص در جرایم غیرعمدی، همچون قتل و ضرب و جرح تجلی می یابد. در جرایم عمدی نیز هنگامی که شخصی بر دیگری جراحت و آسیب وارد می نماید، بنابر اصل « قصاص»، مقابله به مثل در صورتی می تواند اجرا شود که امکان آن وجود داشته باشد و بتوان دقیقاً همان میزان جراحتی را که بر بزه دیده وارد شده است، بر شخص جانی وارد نمود؛ و احتمال اینکه میزان زیان ناشی از مقابله به مثل از میزان جرم ارتکابی فزونی یابد، نباشد. در غیر این صورت، از مقابله به مثل جلوگیری می شود و شخص جانی محکوم به پرداخت وجه مالی است که میزان آن با نوع و میزان آسیب مادی بر بزه دیده متناسب می باشد.(قانون مجازات اسلامی مصوب 1370، کتاب سوم: قصاص، ماده 277).در فقه و حقوق اسلامی، نهادی به نام « دیه» مطرح است که براساس تعریف قانون مجازات اسلامی عبارت از مالی است که به سبب جنایت بر نفس یا عضو به بزه دیده یا به ولی یا اولیاء دم او داده می شود. درواقع، دیه همان جبران خسارت مادی ناشی از جرم ارتکابی است. نص قرآن صریحاً به مسئله « دیه» اشاره نموده است:
« ... و هرکس که مؤمنی را به خطا بکشد، بر اوست که [ به کفاره] برده مؤمنی را آزاد کند و خونبهایی(دیه) به خانواده او بدهد... و اگر [مقتول] مؤمن و از قومی باشد که بین شما و ایشان پیمانی هست، آن گاه [قاتل] باید خونبهایی به خانواده او [مقتول] بپردازد...»(نساء، 92).
در هر صورت، اگر دیه را نه الزام مدنی، بلکه مجازات قلمداد نماییم، به ویژه با توجه به اینکه در اکثر جنایات شبه عمد، جانی غیر از پرداخت دیه الزام دیگری ندارد.(اردبیلی، 153/2)، می توان یکی از کارکردهای مجازات را جبران خسارت مادی ناشی از جرم ارتکابی دانست.
پی نوشت ها :
1- مجتهد علوم حوزوی، دکترای علوم اسلامی
2- کارشناس ارشد معارف اسلامی و حقوق