نویسنده: اعظم فرجامی
توجه به اسباب نزول
شناخت سبب نزول نقش مهمی در تفسیر آیه و مراد آیه دارد؛ زیرا جهل به سبب نزول آیه، منجر به تفسیر غیر مراد خداوند می شود. چنان که مشهور است « قدامة بن مظعون» با استناد به آیه 93 مائده « لیس علی الذین آمنوا و عملوا الصالحات جناحٌ فیما طعموا» شرب خمر را مباح دانسته که این نشان می دهد وی به سبب نزول آیه جهل داشته است. (نک: نسائی، 253/3). ابن عطیه از جمله مفسرانی است که به این بحث اهتمام داشته است و به شکل های مختلف روایات دالّ بر سب نزول آیه را ذکر می کند:الف) صرف نقل اقوال بدون ترجیح یا بررسی
ذیل آیه 62 « إن الذین آمنوا و الذین هادوا و النصاری و الصائبینَ من آمن بالله و الیوم الآخر و عمل صالحاً فلهمْ اجرهمْ عند ربهم و لا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون» دو قول برای آنچه که آیه برای آن نازل شده ذکر می شود از جمله اصحاب سلمان فارسی، اما مفسر به ترجیح قول اشاره ندارد و تنها آن ها را گزارش می کند.در آیه 80 « و قالوا لنْ تمسنا النارُ إلا ایاماً معدودةً قل اتخذتم عند الله عهداً فلن یُخلف اللهُ عهدهُ ام تقولون علی الله ما لا تعلمون» برای شأن نزول آیه اقوال بسیاری از ابن زید، ابن عباس، قتاده، مجاهد و ابن جریج گزارش می شود ولی نظر و ترجیح مفسر بیان نمی شود.
ب) بررسی و نقد برخی اقوال
1.جمع اقوال و پذیرش همه
ذیل آیه 76« و إذا لقو الذین آمنوا قالوا آمنّا و إذا خلا بعضهمْ الی بعضٍ قالوا اتُحدّثونهم بما فتح اللهُ علیکم لیحاجوکم به عند ربکمْ افلا تعقلون» می آید که شأن نزول آیه درباره یهود و منافقان است، اما هریک از مفسران داستان متفاوتی را نقل می کنند که در هریک معنای « فتح الله علیکم» متفاوت معنا می شود. از جمله به همان معنای مشهور لغت فتح: « خدا بر شما پیروز شده است»، گشودن دانشی که خدا به شما داده است: « أی عرفکم من صفة محمد صلی الله علیه و سلم» و حکم و قضاوت خداوند نسبت به شما: « ما عذب به اسلافهم». ابن عطیه همه معناهایی را که برای واژه فتح بیان شده است، از جمله حکم به یک اصل معنایی برمی گرداند: « التوسعة و إزالة الابهام»، همان طور که در لسان یمن فتاح به معنای قاضی است. به نظر می رسد او رأی و قول آخر را برگزیده؛ زیرا روایات و اخباری در درستی این تفسیر نقل می کند.2. نقد معنایی خبر به سبب درست نبودن دلالت آن
در آیه 13« و إذا قیل لهم آمنوا کما آمن الناسُ قالوا أنؤمنُ کما آمن السفهاء ألا إنهم هم السفهاءُ و لکن لا یعلمون» خبری که شأن نزول را درباره منافقان یهود و منظور از ناس را عبدالله بن سلام و اسلام آورندگان یهود می داند، از نظر ابن عطیه پذیرفتنی نیست؛ زیرا این خبر تخصیص آیه است و دلیلی برای شأن نزول بودن آن نیست.در آیه 26 « إن الله لا یستحیی أن یضربَ مثلاً ما بعوضةً فما فوقها فأما الذین آمنوا فیعلمونَ انهُ الحقُ من ربهم و أما الذین کفروا فیقولون ماذا أراد الله بهذا مثلاً یُضّلُ به کثیراً و یهدی به کثیراً و ما یضلُ به إلا الفاسقین» اقوال مختلفی در شأن نزول آیه ذکر می شود از جمله گروهی آیه را به طور کلی مثلی درباره دنیا می دانند که مفسر آن را نمی پذیرد؛ زیرا متضمن معنای گسترده ای است که آیه بر آن دلالت نمی کند:« و هذا ضعیف یأباه وصف الکلام و اتساق المعنی».
درباره شأن نزول آیه 98:« منک ان عدوّاً لله و ملائکته و رسله و جبریل و میکال فإنّ الله عدوًّ للکافرین» اقوالی ذکر می شود از جمله آنکه یهود از عمر درباره جبرییل پرسیدند و عمر این جمله را خواند که بعد از آن خداوند همان را به عنوان آیه نازل فرمود. ابن عطیه این قول را رد می کند؛ زیرا معنای شنیعی در آن نهفته است و زیر سؤال رفتن قرآن را در پی دارد: « و هذا الخبر یضعف من جهة معناه».
3. نقد تاریخی روایت شأن نزول
در آیه 6 « إن الذین کفروا سواءٌ علیهم أأنذرتهم ام لم تنذرهم لا یؤمنونَ» درباره کسانی که آیه برای آن ها نازل شده اختلاف است؛ هرچند اتفاق است که این آیه عمومی نیست؛ زیرا همیشه کفاری هستند که ایمان می آورند. در یکی از اقوال می آید: « نزلت فی قادة الاحزاب». ابن عطیه این قول را رد می کند؛ زیرا اغلب کافران جنگ بدر ایمان آوردند وی در انتها قولی را می پذیرد که آیه را به طور کلی درباره کفاری می داند که در علم خدا ایمان نیاوردنشان تقدیر شده و خداوند بدون آنکه فرد خاصی را معین کند، این مطلب را به اطلاع عموم رسانده است.درباره آیات 204 و 205 « و من الناس من یعجبکَ قولهُ فی الحیاة الدنیا و یشهدُ الله علی ما فی قلبه و هو ألدّ الخصام* و إذا تولی سعی فی الارض لیفسد فیها و یهلک الحرثَ و النسل و اللهُ لا یحبُّ الفساد» سدی می گوید: در شأن اخنس بن شریق نازل شده است و سپس داستان او را ذکر می کند. ابن عطیه این قول را رد می کند؛ زیرا بر آن است که اسلام آوردن اخنس هرگز ثابت نشده است و در انتها آیه را عام تفسیر می کند.
تحلیل آماری
از میان صد آیه ای که بررسی شد در دوازده آیه اقوال سبب نزول مطرح شده است که در پنج مورد مفسر نظرات مطرح شده را بررسی و نقد نموده و در بقیه موارد تنها به ذکر اقوال اکتفا کرده و به روشنی، بحث تفسیر و نزول آیه را بیان نکرده است. به نوعی می توان این موضوع را ادامه و در راستای بحث روایی دانست؛ از این رو می توان ابن عطیه را مفسری دانست که هم به بحث نقل توجه داشته و هم در نقد و اظهارنظر درباره نقلیات کوتاهی نکرده و به گونه ای بحث فقه الحدیثی را بها داده است. او نقدهای تاریخی یا محتوایی را، هرچند گاه، اشاره وار بیان داشته است.قواعد تفسیری
با توجه به پذیرش همه وجوه قرائی که با قواعد عربی قابل توجیه و توضیح است، به نظر می رسد این مفسر قائل به تعدد نص قرآن است؛ زیرا خود در مقدمه تفسیرش می آورد: « قصدت ایراد جمیع القراءات مستعملها و شاذها و اعتمدت تبیین المعانی و جمیع محتملات الالفاظ کل ذلک بحسب جهدی و ما انتهی الیه علمی و علی غایة من الایجاز و حذف فضول القول»(نک: ابن عطیه، 34/1) و در عمل و لا به لای تفسیر آیات نیز نشان می دهد که به قرائت واحدی برای الفاظ قرآن باور ندارد.از جمله قواعد و ضوابطی که در مطالعه تفسیر المحرر الوجیز به دست آمد، توجه شایان مفسر به نقش « سیاق» در تفسیر است، به گونه ای که دیده شد حتی در مواردی مفسر با توجه به سیاق آیه یا آیات قبل به نقد و ردّ یک وجه قرائی یا روایت و خبر می پردازد. به طور مثال اشاره شد وی به توضیح قرائت مشدد «یکذبّون» و قرائت مخفف حفص از عاصم با توجه به سیاق پرداخت.
وی از جمله به جری و تطبیق اعتنایی تام داشت. هرچند همین اصطلاح و عنوان را به کار نبرده ولی در موارد زیادی به خصوص در سازگاری و جمع روایات متعارض از این قاعده سود جسته و با کمک ریشه یابی و یافتن اصل معنایی واژه معنای عام به آن می دهد و روایات متفاوتی با مصادیق گوناگون را مشمول آیه می کند. به طور مثال اشاره شد درباره تفسیر و تبیین معنا و نیز مصداق « شیاطین» در آیه 14 اختلاف است که ابن عطیه با توجه به معنای لغوی شیطنت (دوری از خیر) همه اقوال تفسیری را می پذیرد.
از جمله قواعد دیگر مفسر، توجه بسیار به ادبیات عرب و بحث لغوی است؛ به گونه ای که وی به اشعار بسیاری استشهاد می کند و یا از لغویان مبرزی مثل سیبویه و خلیل بن احمد اقوال لغوی نقل و گاه آن ها را بررسی و مناقشه می کند.مفسر برای تفسیر به آیات دیگر نیز توجه دارد. هرچند این توجه پررنگ و برجسته نیست؛ از این رو می توان گفت یکی از منابع وی قرآن است وی در روایات و اخبار نیز از منابع مشهور روایی اهل سنت یعنی جوامع سته نقل روایت می کند. منابع ابن عطیه در بحث قراءات کتاب هایی همچون « الحجة» ابوعلی فارسی(377ق)، « المحتسب» ابن جنی(د 393ق) و مؤلفات ابوعمرو دانی( د 444ق) مثل « التیسیر» است. وی در موارد زیادی نظر ابوعلی را بیان می کند و گاه آن ها را نمی پذیرد. منابع وی در بحث لغت « العین» خلیل بن احمد فراهیدی(د 175ق)، « الکتاب» سیبویه( د 180ق)، « معانی القرآن فراء»(د 207ق)، « مجاز القرآن» ابوعبیده(د 209ق)، «اصلاح المنطق»ابن سکیت( د 244ق)،« المقتضب» مبرد( د 286ق)، « معانی القرآن»زجاج(د 311ق) و « معانی القرآن» نحاس( د 338ق) است. ( نک: یاسین جاسم المحیمد، 64 به بعد)
نتیجه گیری
با توضیحات یاد شده، روش تفسیر المحرر الوجیز را می توان روایی و اثری دانست؛ زیرا با آنکه ابن عطیه در عصری زیسته که دوره تفاسیر روایی و اثری محض همانند تفسیر جامع البیان طبری به سر آمده، اما هنوز تأثیر و نفوذ روایات و اخبار در تفاسیر این قرن مشهود است و به نظر می رسد اثر و خبر مهم ترین نقش و منبع را در این تفسیر دارد.گرایش این تفسیر را با توجه به تخصص و مهارت ابن عطیه که قاضی و مفتی اندلس بوده و نیز سرآمدی و برجستگی وی و پدرش در ادبیات و لغت و شعر، می توان فقهی، کلامی و ادبی دانست. هرچند در این میان به پای تفسیر فقهی جامع الاحکام قرطبی( د 671ق) و تفسیر ادبی- بلاغی الکشاف زمخشری(د 538ق) نمی رسد؛ با این همه در هریک از این گرایش ها رنگ و لونی برجسته دارد. شاید بتوان در جمع سخن گفت: وی همانند طبرسی (د548ق) تفسیری جامع نگاشته است. گفتنی است ابن عطیه از مکتب کلامی اشاعره است و در موارد متعدد، آراء معتزلی را از جمله ذیل آیه 26 بقره« یُضلّ به کثیراً و یهدی به کثیراً و ما یضلُ به إلا الفاسقین» نقد و ردّ می کند.
اسلوب تفسیر المحرر الوجیز ترتیبی است. وی با آنکه در مقدمه آورده که قصد نگارش تفسیری موجز و وجیزه داشته- چنان که نام تفسیرش را نیز از همین عبارت وی برگرفته اند که احتمالاً با توجه به تفاسیر پیشین چنین ادعایی کرده- اما تفسیرش نسبتاً مفصل و گسترده است.
منابع:
1. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العربیه، بی تا
2. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت، دار صادر، 1415ق.
3. ابن عطیه، عبدالحق، الفهرس، تحقیق محمد ابو الاجفان و محمد الزاهی، بیروت، دارالکتب العربیه، چاپ دوم، 1983م.
4. ابن عطیه، عبدالحق، المحرر الوجیز، تحقیق عبدالسلام عبدالشافی محمد، بی جا، 1413ق/ 1993م.
5. بخاری، محمد، التاریخ الصغیر، تحقیق محمود ابراهیم زاید، بیروت، دار صادر، 1406ق.
6. ذهبی، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، نرم افزار الشامله.
7. زمخشری، جارالله، الکشاف عن حقائق التنزیل و عیون الاقاویل، بی جا، 385ق/ 1966م.
8.طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1415ق/ 1995م.
9. عبدالوهاب عبدالوهاب فاید، منهج ابن عطیه فی تفسیر القرآن الکریم، دارالشامیه، 1393ق/ 1973م.
10. نسائی، احمد، السنن الکبری، تحقیق عبدالغفار سلیمان البنداری و سید کسروی حسن، بیروت، 1411ق/ 1991م.
11. یاسین جاسم المحیمد، الدراسات النحویه فی تفسیر ابن عطیه، بیروت، 2001م.
پی نوشت ها :
1. دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث دانشگاه تربیت مدرس قم
منبع: نشریه علوم و معارف قرآن کریم، شماره 7