منبع:راسخون
چکیده
توکل به این معنا است که سرنوشت تمام کارها به دست خداوند کریم سپرده شود البته توکل در مقابل سعی و تلاش نیست که شخص به وظیفه خود عمل نکند و دست از تلاش خود بردارد و فقط به خدا توکل کند در حالی که این منش مورد رضایت پروردگار عالم نمیباشد . در صورتی که باید به همراه تلاش و انجام وظیفه، خود را در برابر حق تعالی تسلیم بداند و به قضایی که خداوند بر آن قرار داده راضی باشد .واقعیت و حقیقت توکل ، اعتماد بر خداوند است و برای توکلکننده درجات و مراتبی وجود دارد که درجات آن عبارتند از :
1. ارتباط به خدا : به این معنا که توکل بر خدا را در حد یک ارتباط با خدا بداند.
2. تسلیم شدن به خدا
3. راضى بودن به قضاى الهى
و این درجات دارای ضعف و قوت میباشند و از افضل درجات این است که انسان خود را در نزد امر الهى مانند یک میتی بداند که بین دست غسال حرکت داده میشود .
داشتن فضیلت توکل نتیجه ایمان به خداست که توکل دارای مراتبی میباشد و آن عبارتند از :
1. توکل لفظى
2. توکل در عقیده
3. توکل در عمل
اینکه نور ایمان، سراسر وجود انسان را فرا گیرد و به یقین باور کند که مؤثر حقیقى تنها خداست باید به مرتبه توکل در عمل برسد و این مرتبه عظیم از توکل وصفى از اوصاف «صدّیقین» است که اگر کسی به این درجه برسد از قید و بندها رهایی می یابد .
کلید واژه : توکل ، اعتماد بر خداوند ، تسلیم به قضاء الهی ، اطاعت از خداوند ، ایمان
مقدمه
نخستین گام در راهیابى به معارف الهى و دانشهاى سودمند دینى، توکل و امیدوارى به خدا و توسّل به اولیاى گرانقدر اوست توکل پشتوانه محکمى براى انجام فعالیتها میباشد در حالى که دل را از نور امید روشن میکند و از یأس به آن مىزداید. در حقیقت توکل به انسان شهامت میدهد و روح را تقویت و با آن آرامش پیدا میکند همانطور که خداوند میفرماید : أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ .«توکّل بر خدا» به عنوان یک اصل در سیره اخلاقى معصومین علیهم السلام وجود داشت به طوری که هیچ حرکتى را بدون توکل بر خدا انجام نمىدادند و هیچ شبى را بدون اتّکاى به او به صبح نمىرساندند و نکته اساسى که در بحث توکل است و مورد توجه قرآن کریم و روایات ائمّه علیهم السلام قرار گرفته و نباید مورد غفلت و فراموشى قرار گیرد، این است که توکل باید فقط بر خدا باشد و دیگران، اگر چه بىتأثیر در کارها نیستند اما اثرشان به صورت مستقل نیست و تنها آنها واسطه ایى بیش نیستند در واقع، واسطه فیض الهى قرار مىگیرند و در عالم آفرینش، همه چیز در قبضه قدرت خداست و آن کس که بر او توکّل مىکند، باید همه چیز را از خدا بخواهد و کسى که یقین دارد در عالم هستى مؤثرى جز خدا نیست، باید در تمام امورش فقط به خدا توکل نماید و حضرت على میفرماید: «التَّوَکُّلُ مِنْ قُوَّةِ الْیَقینِ» توکّل، نشانه قوّت یقین است.
مفهوم توکل، مانند برخى دیگر از مفاهیم دینى، با حجابهایى از جهل و خرافات پوشانیده شده است به طورى که گروهى مىپندارند که توکل یعنى این که تصمیم گیر، تنها خداست و تلاش و کوشش انسان کمترین اثرى در سرنوشت او و اداره زندگىاش ندارد. این برداشت از مفهوم توکل، برداشت صحیحی نیست و برای فهم بیشتر معنای آن را از دیدهای مختلفی بیان میکنیم .
معنای لغوی :
(بر وزن فلس) واگذار کردن . همچنین وکول «وکل الیه الامر وکلا و وکولا: فوّضه الیه» وکیل به معنى موکول کسى است که کار به او واگذار شده است. (1)ناتوانى که کار خود را به دیگرى واگذار کند و بر او اعتماد نماید. (2)
وکیل، آنکه به او کارى از سوى دیگرى واگذار شود، دلیر و با جرأت، از نامهاى خداى تعالى و به معناى روزى دهنده کافى است. (3)
معنای توکل در روایت :
برای رسیدن به توکل به خدا باید مراحل صبر، و قناعت و رضا، و زهد، و اخلاص، و یقین را کسب کرد .پیامبر اکرم صلى الله علیه و اله به جبرئیل فرمود: اى جبرئیل! تفسیر «توکل» بر خدا چیست؟ گفت: دانستن اینکه مخلوقاتش، نه ضررى مىرسانند نه نفعى، نه چیزى مىدهند، نه مانع چیزى مىگردند، باید از مخلوقاتش مأیوس گشت وقتى بنده به این درجه رسید، آنگاه براى غیر خدا کار نمىکند و قلبش به بیراهه نمىرود و از غیر او نمىهراسد و به غیر او دل نمىبندد، این است معناى توکل». (4)
معنى توکل تکیه کردن بر خدا و اعتماد در تمامى امور زندگی و توجه نداشتن به وسایل ظاهری است، اگر چه گاهی اوقات توسل کردن به آن وسایل در ظاهر لازم است ، لیکن شخص مؤمن باید بداند که آنچه خدا اراده فرموده همان واقع خواهد شد، و نیز باید بداند که هیچ چیز براى او مقدر نمی شود مگر آنکه عاقبت آن ، براى او خیر باشد. (5)
مفهوم توکل در قرآن :
هر مکتب طبق جهان بینی خود ، تکیه گاهی ارائه میدهد ، و اسلام ، خدا را تکیه گاه معرفی می کند که:1. قدرتش بی انتها و بر همه چیز توانا است .
2. همه قدرتها از او پدید آمده است .
3. از همه مهربان تر و أَرْحَمُ الرَّاحِمِین است .
4. و تمام صفاتی که در تکیه گاه لازم است و هیچگاه تذلزل به آن راه ندارد ، تنها در او موجود است .
توکل در مقابل تلاش و سعی نیست که آیا جهد و سعی کنیم یا توکل .
توکل یعنی انسان همیشه به آنچه مقتضای حق است عمل کند و در این راه به خدا اعتماد کند که خداوند حامی و پشتیبان کسانی است که حامی و پشتیبان حق میباشند . و کسانی که همیشه حامی و پشتیبان حق هستند . از جانب خداوند تضمین می شوند که این ویژگی در صفت توکل جایی دارد .
خداوند این عالم را طوری طراحی کرده است که همواره از کسانی که حق و حقیقت را حمایت می کنند ، دائماً حمایت میکند . و حق همیشه یک تایید معنوی با خود دارد .
مفهوم توکل این نیست که تسلیم حوادث دنیوی شویم . بلکه در عین به کار گرفتن تمام قدرت و نیرو و توجه داشتن ، بداند آنچه دارد از خود او نیست .
یکی از اثرات توکل از بین بردن روح غرور و خودبینی است و هرگز نباید از بزرگی حوادث و از مشکلات گوناگون در دنیا بهراسد و ناامید نشود و بداند تکیه گاهی دارد که قدرتش بالاترین قدرتهاست . (6)
توکل بر خدا به این معنا نیست که انسان در امور زندگى کوشش و فعالیت نداشته باشد و در فکر پیشگیرى و درمان و بر حذر بودن از پیش آمدهاى ناگوار نباشد . بلکه طبق تعلیمات اسلامى باید به دنبال اسبابها برویم و بدون هیچ حرص و افراطی ، باید از آنها استفاده کنیم ولى در عین حال نباید انسان اعتمادش بر همین اسباب باشد بلکه باید نظرِ نهائى و اعتمادش را بر خداوند جلب کند . (7)
مراتب و درجات توکل:
حضرت کاظم علیه السّلام در تفسیر آیه شریفه وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ فرمود : التَّوَکُّلُ عَلَى اللَّهِ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ تَتَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ فِی أُمُورِکَ کُلِّهَا فَمَا فَعَلَ بِکَ کُنْتَ عَنْهُ رَاضِیاً تَعْلَمُ أَنَّهُ لَا یَأْلُوکَ خَیْراً وَ فَضْلًا وَ تَعْلَمُ أَنَّ الْحُکْمَ فِی ذَلِکَ لَهُ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ بِتَفْوِیضِ ذَلِکَ إِلَیْهِ وَ ثِقْ بِهِ فِیهَا وَ فِی غَیْرِهَاتوکل بر خداوند چند درجه دارد. از جمله آنکه در همه کارهایت به خداوند توکل کنى و هر پیش آمدى که برایت اتفاق افتاد از او راضى باشى و بدانى که خداوند جز خیر و سعادت برایت مقدر نمىکند، و از خیر خواهى و فضل و بخشش درباره تو کوتاهى نمىکند. و بدانى که در این کار نیز خداوند خیر تو را در نظر داشته است. پس با تفویض آنها به خداوند بر او توکّل کن و در همه اینها و غیر اینها به او اعتماد داشته باش (8)
پس حقیقت توکل اکتفا و اعتماد بر خداست و براى توکلکننده سه درجه است :
1- ارتباط به خدا :
وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ " نماز" که رمز ارتباط با خدا است، مؤمنانى را که به جهان ما وراء طبیعت راه یافتهاند در یک رابطه دائمى و همیشگى با آن مبدء بزرگ آفرینش نگه مىدارد آنها تنها در برابر خدا سر تعظیم خم مىکنند ، و تنها تسلیم آفریننده بزرگ جهان هستى هستند ، و به همین دلیل دیگر خضوع در برابر بتها ، و یا تسلیم شدن در برابر جباران و ستمگران ، در برنامه آنها وجود نخواهد داشت .چنین انسانى ، دیگر از تمام مخلوقات بالاتر رفته ، و ارزش و شأن آن را پیدا کرده که با خداوند تبارک و تعالی سخن بگوید ، و این عمل ، بزرگترین عامل تربیت او است .
کسى که شبانه روز حد اقل پنج بار در برابر خداوند قرار مىگیرد ، و او را پرستش می کند ، عمل او ، فکر او و گفتار او ، همه معنوی و خدایى مىشود ، و چنین انسانى چگونه ممکن است بر خلافِ خواست خداوند گام بردارد و این به شرطی است که راز و نیازش به درگاه حق، از روی ریا نباشد ، بلکه باید از جان و دل نشأت بگیرد و با تمام قلب به درگاهش رو آورد . (9)
2- تسلیم شدن به خدا
در سوره بقره آیه 208 و 209 خداوند میفرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِین * فَإِنْ زَلَلْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْکُمُ الْبَیِّناتُ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیماین آیه یک دستور کلى براى عموم مؤمنان است و به آنها فرمان مىدهد که همگى داخل در مقام تسلیم باشند و در برابر خداوند از خود اظهار وجود نکنند و با اطاعت کامل از او و تسلیم محض شدن در برابر او، خود را به مقام والایى از ایمان برسانند. باید دانست که مقام تسلیم بالاترین مقامى است که یک مؤمن مىتواند به آن برسد و آن پذیرش بىچون و چراى دستورات الهى است و همچنین تسلیم شدن در برابر قضا و قدر الهى است.
انسان باید تماماً مواظب باشد که وقتی به این مقام مىرسد ، باز ممکن است شیطان او را وسوسه کند و او را از راه خدا دور کند و لذا قرآن در این آیه هشدار مىدهد و تاکید می کند که در عین تسلیم شدن به خدا ، مواظب دامها و وسوسههاى شیطان باشید و از گامهاى او پیروى نکنید و به راه او نروید . و حتی زبان تهدید کننده ایی دارد برای کسانى که از گامهاى شیطان پیروى مىکنند و دچار لغزش ، در ایمان خود مىشوند ، بنابراین نباید فراموش کنیم که خداوند توانا و حکیم است و مىتواند همه گونه جزا بدهد که این از حکمت او بیرون نخواهد بود .
تهدید کردن قرآن برای کسانى که مىلغزند و از گامهاى شیطان پیروى مىکنند از این جهت است که حجت بر آنها تمام شده و همه پیامبران و کتابهاى آسمانى ، راه را به آنها نشان دادهاند و راهنمایی کردند و با این وجود دیگر جاى هیچ عذر و بهانهاى براى کسى نمی ماند پس اگر کسى بلغزد و از شیطان پیروی کند خداوند حق دارد که او را عذاب کند . (10)
3- راضى بودن به قضاى الهى
کسی که دارای این درجات باشد ، دلش به وعدهى خداوند آرامش پیدا مىکند چنانکه خداوند در سوره رعد آیه 28 میفرماید أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب و به تدبیر او اکتفا مىکند و ب هفرمانش راضى مىشود .(11)سؤال:
اگرچه در این آیه آمده است که دلها، و به ویژه دل مؤمن، با یاد خدا آرام مىگیرد ، امّا در آیات دیگرى مىخوانیم هر گاه مؤمن خدا را یاد کند ، دلش به لرزه مىافتد . در سوره انفال آیه 2 آمده است «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» مؤمنان تنها کسانى هستند که چون یاد خدا به میان آید دلهایشان مىترسد .آیا این لرزش و آرامش مىتوانند در یک جا جمع شوند ؟
پاسخ:
براى تصوّر وجودِ آرامش و لرزش در یک فرد به طور همزمان ، با ذکر چند مثال راهگشا مىباشد :الف: گاهى انسان به خاطر وجود همه مقدمات ، اطمینان و آرامش دارد ، امّا در عین حال از نتیجه هم نگران و بیمناک است . مثل جراح متخصصى که به علم و کار خود مطمئن است ولى باز در هنگام عمل شخصیّت مهمى دلهره دارد .
ب: فرزندان، هم به وجود والدین ، احساس آرامش مىکنند و هم از آنها حساب مىبرند و مىترسند .
ج: گاهى انسان از آنجا که مىداند فلان ناگوارى براى آزمایش و رشد و ترفیع مقام اوست ، خرسند و آرام است ، امّا اینکه آیا در انجام وظیفه موفق خواهد شد یا خیر ، او را نگران مىکند و به لرزه مىاندازد .
د: انسانهاى مؤمن وقتى در تلاوت قرآن به آیات عذاب ، دوزخ و قهر الهى مىرسند ، لرزش بر اندام آنها مستولى مىشود ، امّا هنگامى که آیات رحمت و رضوان و بهشت خداوند را قرائت مىکنند ، آرامشى شیرین ، قلوب آنها را فرا مىگیرد و آنها را دلگرم مىسازد. (12)
امام سجاد علیه السلام در دعاى ابو حمزه مىفرماید : « اذا ذکرت ذنوبى فزعت و اذا رأیت کرمک طمعت »، یعنى هر گاه گناهان خود و عدل و قهر تو را به یاد مىآورم ، ناله مىزنم ، امّا وقتى به یاد لطف و عفو تو مىافتم امیدوار مىشوم . صاحب المیزان براى این جمله، از قرآن در سوره زمر آیه 23 شاهد مىآورد « اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِی تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِکْرِ اللَّهِ»
خداوند بهترین گفتار را فرو فرستاده (به صورت) کتابى (که تمام آیات آن در فصاحت لفظ و متانت بیان و عمق محتوى) شبیه یکدیگر که هر یک از آیاتش معطوف به دیگرى و روشنگر و مفسّر دیگرى است از (شنیدن) آن پوستهاى (بدن) کسانى که از پروردگارشان مىترسند به لرزه مىافتد، سپس پوستها و دلهایشان نرم شده و آرامش و اطمینان به خدا پیدا مىکنند.
خداترسى، در ظاهر جسم و بدنِ مؤمنان نمایان است و صورت آنان بیانگر سیرت آنان است . و مؤمن، با شنیدن آیات عذاب خوف دارد، و با شنیدن آیات رحمت امیدوار مىشود . (13)
چه ترسیم جالب و زیبایى از نفوذ عجیب آیات قرآن در دلهاى آماده، نخست در آن خوف و ترسى ایجاد مىکند، خوفى که مایه بیدارى و آغاز حرکت است، و ترسى که انسان را متوجه مسئولیتهاى مختلفش مىسازد .
در مرحله بعد حالت نرمش و پذیرش سخن حق به او مىبخشد و به دنبال آن آرامش مىیابد .
این حالت دوگانه که مراحل مختلف و منازل" سلوک الى اللَّه" را نشان مىدهد کاملا قابل درک است، آیات غضب و مقام انذار پیامبر صلی الله علیه و آله دلها را به لرزه در مىآورد سپس آیات رحمت به آن آرامش مىدهد .
اندیشه در ذات حق و مساله ابدیت و ازلیت و نامتناهى بودن ذات پاک او انسان را در وحشت فرو مىبرد که چگونه مىتوان او را شناخت ، اما مطالعه آثار و دلائل آن ذات مقدس در آفاق و انفس به او نرمش و آرامش مىبخشد . (14)
و عاقبت کسی که از خدا غافل باشد آرامش ندارد و زندگى بدون آرامش زندگى نکبت بارى است . که خداوند در سوره طه آیه 124 متذکر میشود «مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً» و هر که از یاد من روى گرداند حتما براى او زندگى تنگى خواهد بود . هر چند اموال زیادی داشته باشد ، به لحاظ انقطاع از غیب ، و اینکه نفس اماره ، قناعت را نمی پذیرد و نفس همیشه به دنبال زیادى است کسى است که از یاد خداوند اعراض می کند بنابراین" معیشتى ضنک" یعنى تنگ دارد ، براى این است که کسى که خدا را فراموش کند ، و با او قطع رابطه نماید ، دیگر چیزى غیر از دنیا باقی نمىماند که او به آن دل ببندد ، و آن را مطلوب یگانه خود قرار دهد ، در نتیجه همه تلاش های خود را در آن منحصر می کند، و فقط به اصلاح زندگى دنیایش بپردازد ، و روز به روز آن را توسعه می-دهد ، بدون آنکه توجهی به آخرت داشته باشد در حالی که اینگونه معیشت ، او را آرام نمىکند ، چه کم باشد و چه زیاد ، براى اینکه هر چه از دنیای پهناور بدست می آورد ، قانع نمی گردد و به آن راضى نمىشود ، و دائما چشم به اضافهتر از آن مىدوزد ، بدون اینکه حرص او به جایى منتهى شود ، پس چنین کسى دائما در فقر و تنگى به سر مىبرد ، و این چیزی ندارد جز اینکه غم و اندوه ، قلق ، اضطراب ، ترس از نزول آفات ، فرا رسیدن مرگ و بیمارى به او وارد می شود .
در حالى که اگر مقام پروردگار خود را مىشناخت و به یاد او بود و او را فراموش نمىکرد، یقین مىکرد که نزد پروردگار خود حیاتى دارد که آمیخته با مرگ نیست ، و ملکى دارد که زوال پذیر نیست ، و عزتى دارد که مشوب با ذلت نیست ، و فرح و سرور و رفعت و کرامتى دارد که هیچ مقیاسى نتواند اندازهاش را تعیین کند و یا سر آمدى آن را به آخر برساند ، و نیز یقین مىکند که دنیا دار مجاز است و حیات و زندگى دنیا در مقابل آخرت پشیزى بیش نیست، اگر او این را بشناسد دلش به آنچه خدا تقدیرش کرده قانع مىشود، و معیشتش هر چه باشد برایش فراخ گشته ، دیگر روى تنگى و ضنک را نمىبیند. (15)
حسن بن جهم گوید: از امام رضا علیه السّلام پرسیدم که فدایت شوم حدّ توکّل چیست؟ حضرت فرمود : اینکه با وجود خدا از هیچ کس نترسى . (16)
و نیز بیان شده است که این صفت در ضعف و قوت ، سه درجه است :
اول- آن که وثوق و اعتماد و اطمینان او به کفایت خدا ، مثل کسی است که دیگری را وکیل خود کند . و این ضعیفترین درجات توکل است و منافاتى با سعى و تدبیر خود ندارد .
دوم- آن که وثوق او به خدا، مثل حالِ کودکی که با مادر خودش می باشد . چون او جز مادرى را نمىشناسد که به او تکیه کند و به غیر او اعتماد ندارد . و وقتی در هر حال او را می بیند ، به دامن او مىآویزد و در غیاب او هر امرى به او وارد شود ، اولین کلمه ایی که به زبان می آورد مادر است .
سوم- آن که انسان در نزد امر الهى مانند میتی باشد که بین دست غسال است ، یعنى خود را در پیش قدرت حق ، میت ببیند و جمیع حرکات و سکنات خود را از قدرت ازلی بداند . و این بالاترین درجات است . و توکل حضرت ابراهیم از این قسم است در هنگامى که او را می خواستند با منجنیق به آتش بیاندارند . جبرئیل به او گفت : آیا حاجت دارى؟ فرمود: با تو نه. جبرئیل گفت: با آنکه دارى، بخواه و حاجت خود را بطلب . فرمود : حسبى من سؤالى علمه بحالى . یعنى: علم خدا به حال من ، کفایت سؤال مرا مىکند. فورا خطاب رسید : یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِیمَ که در سوره انبیاء آیه 69 این آیه شریفه را می خوانیم و این مرتبه بسیار نادر و عزیز الوجود است ، و این مرتبه یقین است . (17)
توکل، نتیجه ایمان به خداست که توکل دارای مرتبههایى است :
1- توکل لفظى
یعنى کلمه توکل را فقط به زبانش بیاورد بدون آنکه عقیده و ایمانی به آن داشته باشد و تاثیری در زندگىاش بگذارد .2- توکل در عقیده
این مرتبه از توکل در صورتى است که انسان به خدا ایمان داشته باشد ، و معتقد باشد که رتق و فتق همه امور در دست اوست، امّا در هنگام عمل، به خصوص مواردى که فاعلیت خداوند ناپیداست و دست موجود دیگرى خودنمایى مىکند، خدا را فراموش کرده ، و به غیر او پناه مىبرد .3- توکل در عمل
در این مرتبه، نور ایمان، سراسر وجود انسان را فرا مىگیرد و باور مىکند که مؤثر حقیقى تنها خداست ؛ چنان که در سوره انفال آیه 17 مىفرماید : «وَ ما رَمَیْتَ اذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمى» اى پیامبر! وقتى تیر انداختى، تو نبودى که تیرانداختى، بلکه خدا بود. چنین شخصى ، فقط خداوند را شایسته توکل و اتکا مىداند ؛ زیرا باور کرده است که «ما شاءَ اللَّهُ لا ما شاءَ النَّاسُ ما شاءَ اللَّهُ وَ انْ کَرِهَ النَّاسُ»آنچه خدا بخواهد ، همان مىشود ، نه آنچه مردم بخواهند ، و آنچه خدا بخواهد مىشود اگر چه مردم نخواهند . و این کلمات شریف را در مفاتیح الجنان در تعقیبات نماز صبح می خوانیم .
در این صورت، انسان بر او توکل و براى او عمل مىکند و همه چیز را از او مىخواهد و مىداند که غیر او همه وسیلهاند و این بالاترین مرحله توحید و توکل بر خداست . (18)
فضایل توکل:
این درجه عظیم، وصفى از اوصاف «صدّیقین» است کسى که به این درجه برسد، از قیدها ، رهایى مىیابد ، و بر خوان رضا مىنشیند و از چشمههاى طمأنینه آب مىنوشد که ذات اقدس الهى در سوره طلاق ایه 3 مىفرماید: وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ «هر کس بر خدا توکّل کند، همان خدا برایش بس است ».آیاتی خداوند فرموده است که از جمله در سوره مائده آیه 23 میفرماید وَ عَلَى الله فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ و تنها بر خدا توکل کنید اگر ایمان دارید. و نیز در سوره ابراهیم آیه 12 میفرماید وَ عَلَى الله فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ و توکل کنندگان باید تنها بر خدا توکل کنند. و نیز در سوره طلاق ایه 3 مىفرماید وَ من یَتَوَکَّلْ عَلَى الله فَهُوَ حَسْبُهُ هر کس بر خدا توکّل کند، هما ن خدا برایش بس است و نیز در سوره آل عمران آیه 159 مىفرماید إِنَّ الله یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ بىتردید خداوند توکل کنندگان را دوست دارد.
مقامى که دارنده آن است همیشه مورد محبّت خداوند و مشمول کفایت او قرار می گیرد . و خداوند در سوره زمر آیه 36 فرموده است أَ لَیْسَ الله بِکافٍ عَبْدَهُ آیا خداوند کفایتکننده (امور) بندهاش نیست؟! و کسى که کفایت را از غیر او بداند ، توکّل را ترک کرده و این آیه شریفه را تکذیب کرده است . چه این پرسشى است که پاسخ به حقّ را مىطلبد و مانند قول حقّ تعالى است که در سوره دهر آیه 2 میفرماید هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حِینٌ من الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً، آیا بر انسان زمانى از روزگار گذشت که چیزى قابل ذکر نبود؟ (آرى از بدو تکوّن مادّه اولیهاش تا وقت تشکّلش به شکل انسانى و نفخ روح که ادوار مختلف است زمانى گذشت که درخور اطلاق اسم انسان نبود). و همچنین در سوره انفال آیه 49 میفرماید وَ من یَتَوَکَّلْ عَلَى الله فَإِنَّ الله عَزِیزٌ حَکِیمٌ . هر که بر خدا توکل کند به یقین (پیروز است، زیرا) خداوند غالب مقتدر و صاحب حکمت است . یعنى عزیزى است که هر کس به او پناه برد خوار نمىشود، و کسى که به او التجا جوید و در حمایت او درآید ضایع نمىگردد و حکیمى است که از اداره کسى که بر تدبیر او توکّل کرده کوتاهى نمىکند، و در سوره اعراف آیه 194 فرموده است إِنَّ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُکُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجیبُوا لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ مسلّما کسانى که به جاى خدا مىخوانید (مانند بتها و ستارگان و فرشتگان) بندگانى مانند شما هستند پس اگر راستگویید آنها را بخوانید تا شما را اجابت کنند . و در سوره عنکبوت آیه 17 فرموده است: إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ من دُونِ الله لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً فَابْتَغُوا عِنْدَ الله الرِّزْقَ وَ اعْبُدُوهُ بىشک کسانى که به جاى خدا مىپرستید مالک هیچ نوع روزى براى شما نیستند، پس روزى را فقط از نزد خدا بطلبید و او را بپرستید و او را سپاسگزارید، که همه به سوى او بازگردانده مىشوید. و نیز در سوره منافقون آیه 7 میفرماید: وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَفْقَهُونَ در حالى که گنجینههاى آسمانها و زمین از آن خداست، و لکن منافقان نمىفهمند. و نیز در سوره یونس آیه 3 میفرماید یُدَبِّرُ الْأَمْرَ ما من شَفِیعٍ إِلَّا من بَعْدِ إِذْنِهِ. در حالى که گنجینههاى آسمانها و زمین از آن خداست، و لکن منافقان نمىفهمند . و آنچه در قرآن پیرامون توحید ذکر شده است اخطارى است بر قطع توجّه به غیر خدا و توکّل بر خداى یگانه قهّار.
برای اینکه شیرینی توکل بر خدا را حس کنیم و سعی کنیم این صفت را سرمشق زندگیمان قرار دهیم گوشهاى از روایاتی که نشان دهنده فضائل توکل بر خداوند متعال است را بیان میکنیم :
1- بی حساب وارد بهشت شدن
طبق آنچه ابن مسعود روایت کرده پیامبر خدا فرموده است : «در موسم (حجّ) امّتها را به من نشان دادند دیدم امّتم کوه و دشت را پر کرده است، از کثرت و هیأت آنها مرا خوش آمد. به من گفته شد: آیا راضى شدى؟گفتم: آرى گفت: با اینها هفتاد هزار کس است که بىحساب وارد بهشت مىشوند.» از آن حضرت پرسیدند: اى پیامبر خدا! آنها چه کسانى هستند؟ فرمود: «آنهایى که در بدن خود داغ نمىگذارند، و فال بد نمىزنند، و افسون نمىکنند، و بر پروردگارشان توکّل مىکنند.» عکاشة بن محصن برخاست و عرض کرد: اى پیامبر خدا! دعا کن خداوند مرا از آنان قرار دهد.
«پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند : بار الها او را از آنان قرار ده»، و دیگرى برخاست و عرض کرد دعا کن خداوند مرا از آنان قرار دهد، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «عکاشه بر تو سبقت جست.» (19)
2- وفای کامل به خداوند متعال
هنگامى که حضرت ابراهیم علیه السلام که از منجنیق در آتش انداخته شده بود جبرئیل (علیه السلام) به او گفت: هیچ حاجتى دارى؟ پاسخ داد: امّا به تو نه! این پاسخ براى وفاى به قولش بود که گفته بود: حسبی الله و نعم الوکیل، چه زمانى که او را گرفتند تا در آتش اندازند این را گفت، و خداوند در سوره نجم آیه 37 دربارهاش فرمود : وَ إِبْراهِیمَ الَّذِی وَفَّى و(یا از آنچه در صحیفههاى) ابراهیم (است) همان کسى که (در اطاعت حق و ابلاغ توحید و صبر در مبارزه و انجام امتحان) به نحو کامل وفا نمود . (20)3- رهایی از مشکلات و رنج ها
از طریق شیعه از امام صادق علیه السلام روایت شده که: «خداوند به داوود وحى فرمود: هر بندهاى از بندگانم بى آن که به آفریدگانم رو آورد به من پناه جوید و این را از نیّت او بشناسم، سپس هر گاه آسمانها و زمین و هر که در آنهاست درباره او مکر کنند من از میان آنها راهى براى رهایى او قرار مىدهم. و هر بندهاى از بندگانم به یکى از آفریدگانم پناه برد و این را از نیّت او بشناسم همه اسباب آسمانها و زمین را از دسترس او قطع مىکنم و زمین را از زیر پاى او فرو مىبرم و باک ندارم که در چه وادى هلاک شود.»(21)و نیز از امام صادق روایت است که «خداوند مىفرماید : به عزّت و جلال و بزرگوارى و بلندى پایگاهم سوگند که آرزوى هر آرزومند به غیر خودم را با نومیدى قطع مىکنم ، و جامه ذلّت در نزد مردم بر او مىپوشانم ، و او را از قرب خود مىرانم و از دیدار خود دور مىگردانم . وقتی که در سختیها به غیر از من امید دارد و غیر از مرا آرزو می کند آیا نمی داند که سختیها در دست من است ، آیا نمی داند که کلید همه درها در دست من است اما در خانه دیگرى را مىکوبد در حالی که به درِ بسته می خورد با اینکه درگاهم به روى همه کسانى که مرا بخوانند باز است . پس کیست که در مشکلات خود ، مرا بخواند و من به او جواب نداده باشم ، و کیست که در امر مهمّى به من امید داشته باشد و من او را ناامید کرده باشم . در حالی که آسمانهایم را پر از کسانى کردم که از تنزیه و ستایش من خسته نمىشوند ، و به آنها دستور دادم که درها را میان من و بندگانم نبندند ، اما بندگانم به قول من اعتماد نکردند ، آیا بنده من نمىداند که اگر حادثهاى بر او رخ داد کسى جز من و یا به اذن من نمىتواند آن را از او برطرف کند ، پس چرا او را از خودم غافل مىبینم .
چیزى را که از من نخواسته است به جود و بخشش خود به او مىدهم ، اما وقتى که آن را از او مىگیرم دوباره از من نمىخواهد که آن را به او برگردانم و افسوس که از غیر من ، این درخواست را مىکند ، آیا گمان نمىکند من که پیش از درخواستش بخشش مىکنم اگر از من درخواست شود اجابت می شود ، آیا من بخیلم که بندهام مرا بخیل می داند . آیا جود و بخشش روش من نیست ، و یا عفو و رحمت در دست من نیست . آیا من مرجع آرزوها نیستم ، و چه کسى غیر از من آنها را قطع مىکند ، آیا آرزومندان از این که از غیر او آرزو می کنند نمىترسند . اگر همه اهل آسمانها و زمین از من آرزو کنند ، و همه آنچه را که آرزو دارند بدهم به اندازه عضو مورچهاى از ملک و دارایى من کم نمىشود ، و چگونه ممکن است ملک و ثروتى که من قیّم و نگهبان آنم کم و دچار نقصان شود . سختى و بدبختى باد بر کسی که از رحمتم ناامیداند ، و سختى و بدبختى باد بر کسی که نافرمانى من را مىکند و از من پروا ندارد.» (22)
4- رسیدن به عزت
از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که میفرماید إِنَّ الْغَنَاءَ وَ الْعِزَّ یَجُولَانِ فَإِذَا ظَفِرَا بِمَوْضِعِ التَّوَکُّلِ أَوْطَنَاعزّت و توانگرى در حال حرکت مىباشند، و هر جا به توکل رسیدند در آنجا وطن مىکنند. (23)
امام صادق علیه السّلام فرمود: هر بندهاى که به طرف خداوند برود و به آنچه مورد علاقه خدا مىباشد، روى آورد، خداوند هم به او توجه مىکند و به کارهاى مورد علاقه او مىرسد ، و هر کس به خداوند چنگ بزند خداوند هم او را نگه مىدارد . هر کس مورد نظر خدا قرار گرفت و در حصار او در آمد باکى ندارد که اگر آسمان بر زمین فرود آید، و یا حادثهاى در زمین پدید آید و همه را فرا گیرد او در حزب خدا قرار دارد و از هر بلائى مصون است، مگر خداوند در سوره دخان آیه 51 نفرموده است إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقامٍ أَمِینٍ همانا پرهیزکاران در جایگاه امنى (از مرض و اندوه و پیرى و مرگ) خواهند بود. (24)
5- مومن واقعی
حضرت صادق علیه السّلام در تفسیر آیه شریفه إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ فرمود: ملائکه به رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله درود مىفرستند و بر او سلام مىکنند. راوى گوید: پرسیدم رسول خدا از کجا مىداند که ملائکه بر او سلام کردند، فرمود حجابها برداشته مىشود پرسید، مؤمن از کجا بداند که مؤمن است فرمود: اگر در برابر قضاء خداوند تسلیم است و آنچه به او مىرسد خوشحال مىباشد و بىتابى نمىکند او مؤمن است. (25)امام محمد باقر علیه السّلام فرمود : رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله در یکى از سفرها به کاروانى رسیدند اهل کاروان به عنوان رسالت بر آن حضرت سلام کردند . رسول اکرم فرمود شما که هستید ؟ عرض کردند : یا رسول اللَّه ما مؤمن هستیم فرمود : حقیقت ایمان شما چیست ؟ عرض کردند : ما به قضاء خداوند راضى هستیم و کارهاى خود را به او واگذار مىکنیم و در برابر فرمانش تسلیم مىباشیم. رسول گرامى فرمود : شما اهل حکمت و فضیلت هستید اکنون چنین است و در ایمان خود راست گو مىباشید پس خانههائى که در آن سکونت نمىکنید نسازید و آنچه را که نمىخورید جمع نکنید و از خداوندى که برگشت همه به طرف او هست بترسید . (26)
6- اجابت از طرف خداوند متعال
امام رضا علیه السّلام از پدرانش روایت مىکند که رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله مىفرمود: خداوند فرموده : هر مخلوقى که به مخلوق دیگرى متوسل شود و مرا فراموش کند ، اسباب و وسائل آسمانها و زمین را از او خواهم گرفت . اگر از من چیزى بخواهد به او نخواهم داد، اگر دعا کند اجابت نمىکنم و اگر مخلوقى در خانه من بیاید و به من توسل پیدا کند آسمان و زمین را ضامن روزى او مىگردانم، از من هر چه بخواهد مىدهم، و هر دعائى بکند اجابت مىنمایم، و اگر توبه کند قبول مىکنم. (27)دستور توکل در مصادیق های مختلف از آیات قرآن
آیاتی در قرآن کریم وجود دارد که خداوند به مومنان دستور داده است که توکل کردن به او را رهبر و جلودار هر امری قرار دهند تا به پیروزی دلنشین برسند بنابراین برای روشن شدن این مطلب مصادیقی را از آن دریای عظیم بیان میکنیم :
خداوند در سوره تغابن ایه 13 میفرماید : اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ خداى (واجب الوجود) یکتا، جز او معبودى نیست، و مؤمنان باید بر خداوند توکل نمایند (جریان تمام امور تکوینى متعلق به خود را غیر از اراده، از او بدانند و بر عهده او گذارند).
غیر از او هیچکس شایسته عبودیت نیست، چرا که مالکیت و قدرت و علم و غنى، همه از آن او است، و دیگران هر چه دارند، از او دارند، و به همین دلیل نباید در برابر غیر او سر تسلیم و تعظیم فرود آورند و نیز به همین دلیل براى حل هر گونه مشکل باید از او مدد گیرند و فقط بر او توکل کنند . (28)
تأکید قرآن بر ضرورت توحید و توکل در ضمن فرمان او به فرمانبردارى از خودش و از رسولش براى آن است که دو سبب است که انسان را به تخلّف از این دو فرمانبردارى دعوت مىکند :
اول : شرک به خداوند متعال است که این به صورت شرک ابتدائی است و به پیروى از افکار و فلسفههاى گمراه کننده وا می دارد و یا به صورت شرکى عملى که با خاضع شدن نسبت به ارادههایی غیر از اراده خدا صورت می گیرد و این امر براى این است که به شهوات و مصلحتها دست یابند و یا از طاغوتها پیروی کنند و در برابر ایشان تعظیم کنند . و براى صعود کردن به افقهاى فرمانبردارى از خدا و تسلیم شدن در برابر حق ، لازم است که اول خود را از لجن ها و رسوبهاى شرک پاک شود ، و از غل و زنجیرهاى آن رهایى یابد .
دوم : ناتوانى و شکست خوردن در برابر فشارها و چالشهاى متضاد با خط رسول و قیادت الاهى ، است و بر مؤمن واجب است که با وجود این بر خط مستقیم توحید باقى بماند ، و این امر صورت نمی گیرد مگر با داشتن اراده ایی سخت که او را از کوهها سختتر کند ، و این اراده را با توکل کردن بر او به دست خواهد آورد . (29)
در سوره مزمل ایه 9 میفرماید: رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکیلا همان خدایى که پروردگار مشرق و مغرب است، جز او معبودى نیست، پس او را وکیل خود ساز (و بر او توکل نما).
خداوندى که مشرق و مغرب عالم، یعنى مجموعه جهان هستى در زیر سیطره حکومت و ربوبیت او قرار دارد، و تنها معبود شایسته پرستش او است، این تعبیر در حقیقت به منزله دلیلى است براى موضوع توکل بر خدا، چگونه انسان بر او توکل نکند، و کار خویش را به او نسپارد، در حالى که در پهنه جهان هستى غیر از او حاکم و فرمانروا و منعم و مربى و معبود نیست. (30)
دو آیه شریفه ایی که بیان شد خداوند به طور کلی امر کرد که ، هر فردی به او توکل کند اما آیاتی هم داریم که به طور خاص امر به توکل شده است و برای نمونه از آنها یاد میکنیم .
1- ایجاد اصلاح حال جامعه همراه با توکل :
وظیفه اصلى مومنان مخصوصا سربازان آقا امام زمان علیه السلام ارواحنا له الفداء اصلاح کردن جامعه است که بدون توکل بر خدا به نتیجه ایی نخواهد رسید که خداوند در سوره هود آیه شریفه 88 میفرماید: قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ رَزَقَنی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَ ما أُریدُ أَنْ أُخالِفَکُمْ إِلى ما أَنْهاکُمْ عَنْهُ إِنْ أُریدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفیقی إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنیبگفت: اى قوم من، مرا خبر دهید، اگر من از جانب پروردگار خود بر دلیلى روشن و معجزاتى (بر نبوت خویش) باشم و او از جانب خود مرا روزیى نیکو (نبوت و دینى جامع) داده باشد (آیا باز هم دعوت من باطل و سفاهتى است)؟ و من نمىخواهم خود بر خلاف کارى که شما را از آن نهى مىکنم بروم، من تا آنجا که بتوانم جز اصلاح (حال جامعه را) نمىخواهم، و توفیق من جز به یارى خدا نیست بر او توکل کردم و به سوى او بازمىگردم.
نکته دیگری که حائز اهمیت است این است که توکّل زمانى نتیجه بخش است که در کنارِ تلاش باشد . (31)
توکّل یک امر قراردادى نیست و یک امر ذهنى محض هم نیست که انسان در ذهنش بگوید: من توکّل کردم. توکّل در واقع معنایش این است که انسان در کارهاى خودش فقط امر خدا را درنظر بگیرد، طاعت خدا را در نظر بگیرد، وظیفه را در نظر بگیرد و به وظیفه خودش عمل کند و در سرنوشت خودش اعتماد به خدا کند. اما در تفکر امروز مسلمین ، توکل یک مفهوم مرده است و وقتى مىخواهیم تلاش نداشته باشیم و وظیفه را از خودمان دور کنیم و آن را پشت سر بیندازیم به توکل مىچسبیم . (32)
2- توکل در مقابل نجوا هاى شیطانى :
خداوند در سوره مجادله ایه 10 می فرماید : إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّیْطانِ لِیَحْزُنَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَیْسَ بِضارِّهِمْ شَیْئاً إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونجز این نیست نجوا (یى که کافران و منافقان انجام مىدهند) از جانب شیطان است تا کسانى را که ایمان آوردهاند محزون و نگران کنند، حال آنکه (شیطان و آن نجواها) هیچ ضررى جز به اذن خدا بر آنها وارد نمىسازد، و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل نمایند.
و آنها با روح توکل و اعتماد بر خدا به خوبى مىتوانند بر تمام این مشکلات پیروز شوند و نقشههاى شیطان را نقش بر آب کنند و توطئههاى آنها را در هم بکوبند . (33)
3- توکل در برابر اشخاصی که مانع عمل خیر می شوند :
اگر کسانى از انجام دادن عمل خیرى براى خدا ، مانع عمل نیک مى شوند و دست انداز مى اندازند باید به خدا توکل کرد چنان که آیه 122 سوره آل عمران میفرماید : إِذْ هَمَّتْ طائِفَتانِ مِنْکُمْ أَنْ تَفْشَلا وَ اللَّهُ وَلِیُّهُما وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونآن گاه که دو گروه از شما خواستند که سستى و ضعف نشان دهند (و از وسط راه جدا شده برگردند) در حالى که خدا یاور و پشتیبان آنها بود (و لذا آنها را از این فکر باز گرداند) و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل نمایند .
4- تبلیغ دین به همراه توکل :
براى امر تبلیغ دین مخصوصا براى افرادى که از دین حق پیروى نمى کنند باید طبق آیه شریفه 129 سوره توبه باید عمل کرد فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیم پس اگر (از پذیرش حق) روى برتافتند بگو: خدا مرا کافى است، خدایى که جز او معبودى نیست، بر او توکل کردم و او پروردگار عرش بزرگ است.امام حسین علیه السلام در دعاى عرفه خطاب به خداوند عرض مىکند: «ما ذا وجد من فقدک و ما ذا فقد من وجدک؟» هر که تو را ندارد، چه دارد؟ و هر که تو را دارد، چه ندارد؟ (34)
و همچنبن در سوره رعد ایه 30 میخوانیم : کَذلِکَ أَرْسَلْناکَ فی أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِها أُمَمٌ لِتَتْلُوَا عَلَیْهِمُ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ هُمْ یَکْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ قُلْ هُوَ رَبِّی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ مَتاب
همانگونه (که به سوى پیشینیان طبق سنّت جاریه خود پیامبرانى فرستادیم) تو را در میان امتى که پیش از آنها امتهایى گذشتهاند، فرستادیم تا آنچه را که به تو وحى کردهایم بر آنان بخوانى، در حالى که آنها به خداى رحمان کفر مىورزند (وحدتش را و شمول رحمتش را نمىپذیرند). بگو: او پروردگار من است، جز او معبودى نیست، بر او توکل کردم و بازگشتم به سوى اوست.
برای اینکه بخواهیم به نحو احسن دین را تبلیغ کنیم غیر از توکل کردن باید به چهار نکته دیگر توجه وافری داشت که خداوند پنج عمل مهم را در سوره مبارکه آل عمران آیه شریفه 159 متذکر شده است فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ
پس به برکت رحمتى از جانب خداوند با آنها (امت خود) نرمخو شدى، و اگر بد خلق و سختدل بودى حتما از دورت پراکنده مىشدند. پس، از آنها درگذر و برایشان آمرزش طلب و در کارها با آنان مشورت نما، و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن، که بىتردید خداوند توکل کنندگان را دوست دارد .
این پنج عمل عبارتند از :
1- نرم خو بودن : لِنْتَ لَهُم
2- عفو کردن : فَاعْفُ عَنْهُم
3- طلب آمرزش برای آنها : وَ اسْتَغْفِرْ لَهُم
4- در کارها با آنها مشورت کردن : وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرر
5- توکل کردن بر خداوند متعال : فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّه
و مهمترین عمل براى پیشبرد هر کارى بنابر استناد به آیه 160 سوره آل عمران توکل بر خداوند مى باشد : إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُون
اگر خداوند شما را یارى کند هیچ کس بر شما پیروز نگردد، و اگر شما را واگذارد پس کیست آن که شما را پس از وى یارى دهد؟! و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل نمایند.
نتیجه گیری
توکل از ماده وکل و به معنى اعتماد کردن است و در آیات و روایات هر جا لفظ توکل به کار رفته است، مراد توکل بر خداوند است و معنى آن این است که انسان بداند غیر از خداوند هیچ کس نمىتواند براى انسان مستقلاً داراى نفع یا ضررى باشد و در نتیجه، انسان باید تکیهگاه اصلى خود را خداوند قرار دهد.طبق روایات کسی که در برابر قضاء خداوند تسلیم باشد و آنچه به او مىرسد راضی باشد مومن است بنابراین نشانه های یک انسان مومن از این قرار است که تنها براى خدا کار کند، تنها به خدا امیدوار باشد و تنها از او بترسد و توکل باید تنها بر خدا باشد زیرا جهان هستى و همه قوانین و اسباب و مسببات آن، آفریده اوست.
پینوشتها:
1. سید على اکبر قرشى ، قاموس ، 7 /240
2. رضا مهیار ، فرهنگ ابجدى ، 252
3. رضا مهیار ، فرهنگ ابجدى ، 996
4. شیخ صدوق ، معانی الأخبار ، 261
5. میرزا احمد آشتیانى - شاگردان ، طرائف الحکم یا اندرزهاى ممتاز ، 2 / 147
6. محسن قرائتی ، مجموعه فیش هاى تبلیغى (2) ، 1
7. محمد باقر بن محمد تقى مجلسى ، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ، 68 / 127
8. محمد باقر بن محمد تقى مجلسى ، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ، 68/ 129
9. ناصر مکارم شیرازی ، تفسیر نمونه ، 1/ 73
10. یعقوب جعفرى ، کوثر ، 1 / 499
11. سید عبد الحسین رضائى ، ارشاد القلوب ، 1/ 291
12. محسن قرائتی ، تفسیر نور ، 6 / 230
13. محسن قرائتی ، تفسیر نور ، 10/ 162
14. ناصر مکارم شیرازی ، تفسیر نمونه ، 19/ 434
15. سید محمد باقر موسوى همدانى ، ترجمه المیزان ، 14/ 315
16. على افراسیابى ، جهاد النفس وسائل الشیعة ، 141
17. شاه عبدالعظیمى حسین بن احمد حسینى ، تفسیر اثنا عشری ، 2/ 518
18. على اصغر الهامى نیا ، اخلاق نظامى ، 1/ 31
19. محمد بن شاه مرتضى فیض کاشانى ، تفسیر الصافی ، 3 /362
20. محمد رضا عطائى ، مجموعه ورام ، آداب و اخلاق در اسلام ، 410
21. محمد باقر کمرهاى ، أصول الکافی ، 4 / 199
22. محمدتقى بن مقصودعلى مجلسى ، لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقیه ، 1/ 146
23. شیخ کلینى ، الکافى ، 2 / 64
24. عزیز الله عطاردى قوچانى ، ایمان و کفر- ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار ، 2/ 138
25. محمد باقر بن محمد تقى ، مجلسى ، ایمان و کفر - ترجمه کتاب الإیمان و الکفر بحار الأنوار جلد 64 / ترجمه عطاردى ، 2 / 166
26. عزیز الله عطاردى قوچانى ، مشکاة الانوار ، 13
27. محمد باقر بن محمد تقى ، مجلسى ، ایمان و کفر - ترجمه کتاب الإیمان و الکفر بحار الأنوار جلد 64 / ترجمه عطاردى ، 2/ 149
28. ناصر مکارم شیرازی ، تفسیر نمونه ، 24 / 201
29. مترجمان ، تفسیر هدایت ، 16/ 34
30. ناصر مکارم شیرازی ، تفسیر نمونه ، 25 / 180
31. محسن قرائتی ، تفسیر نور ، 5 / 372
32. مطهری ، مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى ، 27 / 410
33. ناصر مکارم شیرازی ، تفسیر نمونه ، 23 / 435
34. محسن قرائتی ، تفسیر نور، 5 / 172
1. قرآن کریم
2. آشتیانى ، میرزا احمد - شاگردان ، طرائف الحکم یا اندرزهاى ممتاز، سوم ، تهران ، کتابخانه صدوق ،1362 ش
3. افراسیابى ، على ، جهاد النفس وسائل الشیعة ، افراسیابى ، اول ، قم ، نهاوندى ،1380 ش
4. جعفرى ، یعقوب ، کوثر ، بی چا ، بی جا، بی نا ، بی تا
5. حسینى ، شاه عبدالعظیمى حسین بن احمد ، تفسیر اثنا عشرى ، اول ، تهران ، انتشارات میقات ،1363 ش
6. رضائى ، سید عبد الحسین ، ارشاد القلوب ، رضایى ، سوم ، تهران ، اسلامیه ، 1377 ش
7. شهید مطهرى ، مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ، بی چا ، بی جا، بی نا ، بی تا
8. شیخ صدوق ، معانی الأخبار ، اول ، قم ، جامعه مدرسین ، 1403 ق
9. شیخ کلینى ، الکافی ، دوم ، تهران ، اسلامیه ، 1362 ش
10. عطائى ، محمد رضا ، مجموعه ورام ، آداب و اخلاق در اسلام ، اول ، مشهد ، آستان قدس ، 1369 ش
11. عطاردى قوچانى ، عزیز الله ، ایمان و کفر- ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار ، اول ، تهران ، انتشارات عطارد ، 1378 ش
12. عطاردى قوچانى ، عزیز الله ، مشکاة الانوار ، ترجمه عطاردى اول ، تهران ، عطارد ،1374 ش
13. فیض کاشانى ، محمد بن شاه مرتضى ، تفسیر الصافی ، دوم ، تهران، مکتبه الصدر ، 1415 ق.
14. قرائتى محسن ، تفسیر نور ، یازدهم ، تهران ، مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن ، 1383 ش
15. قرائتى محسن ، مجموعه فیش هاى تبلیغى (2)، بی چا ، بی جا، بی نا ، بی تا
16. قرشى سید على اکبر ، قاموس قرآن ، ششم ، تهران، دار الکتب الإسلامیة ،1371 ش
17. مترجمان ، تفسیر هدایت ، اول ، مشهد ، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى ،1377 ش
18. مجلسى ، محمد باقر بن محمد تقى ، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ، جمعى از محققان، بی چا، بیروت،دار إحیاء التراث العربی، 1403 ق
19. مجلسى ، محمد باقر بن محمد تقى ، ایمان و کفر- ترجمه کتاب الإیمان و الکفر بحار الأنوار جلد 64 ، عطاردى ، اول ، تهران ، انتشارات عطارد ، 1378 ش
20. مجلسى ، محمدتقى بن مقصودعلى ، لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقیه ، دوم ، قم ، مؤسسه اسماعیلیان ، 1414 ق
21. مکارم شیرازى ناصر، تفسیر نمونه، اول، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1374 ش
22. موسوى همدانى ، سید محمد باقر، ترجمه تفسیر المیزان ، پنجم ، قم ، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم ، 1374 ش
23. مهیار ، رضا ، فرهنگ ابجدى عربى- فارسى ، بی چا ، بی جا، بی نا ، بی تا
24. الهامى نیا ، على اصغر ، اخلاق نظامى ، بی چا ، بی جا، بی نا ، بی تا
25. کمرهاى ، محمد باقر ، اصول کافى ، سوم ، قم ، انتشارات اسوه ،1375 ش
/ج