طرح اشراقی نظریه ی صدور و تأثرات ملّاصدرا از آن (3)

و امّا در جهان بینی اشراقی، تکثّر و تنوّع در عالم ملکوت بسی فراتر از مرحله ای است که پشت سر گذاشتیم؛ چرا که در این مرحله، شیخ مکتب اشراق، شرکت پذیری انوار سانحه و
يکشنبه، 19 شهريور 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
طرح اشراقی نظریه ی صدور و تأثرات ملّاصدرا از آن (3)
طرح اشراقی نظریه ی صدور و تأثرات ملّاصدرا از آن (3)

نویسنده: منیره سید مظهری*



 

مرحله ی چهارم: مشارکت پذیری های ملکوتی و ایجادهای جدید

و امّا در جهان بینی اشراقی، تکثّر و تنوّع در عالم ملکوت بسی فراتر از مرحله ای است که پشت سر گذاشتیم؛ چرا که در این مرحله، شیخ مکتب اشراق، شرکت پذیری انوار سانحه و جهات هر نور را در مجموعه های متعدّد دو به دو، سه به سه، و... در اشکال مختلف شناسایی می کند و به مدد این شناسایی ابعاد وسیع تر و پیچیده تری از عالم ملکوت را که شهود کرده بود، تبیین می کند.
در این مرحله نیز سهروردی بُعد جدیدی را در قاعده ی الواحد می گشاید؛ زیرا هر یک از این مجموعه های درون ــ نوری، اقتضای خاصّی برای این نور مجرّد قائم بالذّات ایجاب می کند؛ در نتیجه، امکان ذاتی برای ایجاد یک موجود ملکوتی دیگر به واسطه ی هر یک از انوار مجرّد فراهم می شود.
سهروردی این مجموعه سازی های درون ــ نوری را که توسط شرکت پذیری و ترکیب یابی انوار سانحه و جهات در هر نور انجام می شود، به صورت قاعده ای با عنوان «قاعده فی بیان جواز صدور البسیط من المرکّب» تبیین کرده است.(1)
در این مرحله، ابعاد پیچیدگی و گستردگی عالم ملکوت حیرت آور و غیرقابل احتساب است؛ برای مثال، نور پنجم در سلسله ی طولیه ی انوار 16 نور سانح دریافت می کند. حال اگر این 16 نور دریافتی را با حدّاقل چهار جهت فقر، غنا، قهر، و محبّت ترکیب کنیم و ترکیب های متعدّد دوبه دو، سه به سه، و... را محاسبه کنیم، آن گاه می توان به ابعاد عظیم آنچه توسط نور پنجم از نورالانوار صادر می شود نائل آمد.

مرحله ی پنجم: شاهکار سهروردی در نظریه ی صدور

در مرحله ی قبل، گستردگی و پیچیدگی عالم ملکوت حیرت آور بود، ولی در این مرحله غیرقابل تصوّر است. در واقع، آنچه در پیش به بحث گذاشته شد، همه بر این پایه استوار بود که در عالم ملکوت، بین انوار، حجابی نیست و در نتیجه ی مشاهده، ابتهاج، قابلیت، اشراقات ثانوی از نور مافوق به مادون ارسال می شود و هر نور به حسب انوار و فیوضات دریافتی و به حسب جهات و نسب نوری که دارد و همچنین به حسب ترکیب این انوار و جهات با یکدیگر، مبدأ تکثّر در عالم ملکوت می گردد. امّا آنچه در این مرحله قابل تأمّل به نظر می رسد آن است که این مشاهده نه یک بار، بلکه علی الدوام صورت می پذیرد؛ در نتیجه، اشراقات و فیوضات ارسالی یک بار برای همیشه نیست، بلکه تا زمانی که در آن عالم بین انوار حجابی نباشد ادامه دارد. باید توجه کرد که این فیوضات و اشراقات با نیاز دائمی ممکن الوجودات در وجود خود به واجب الوجود کاملاً متفاوت است؛ چرا که در این مرحله، بحث بر سر انوار ثانویه است که فرع بر اصل ذات و حقیقت نوریه ی انوار می باشد.
در این مرحله، هر نور قاهری پیوسته در حال دریافت هیئات نوری جدیدی از انوار مافوق خود است و بالتبع، دائماً اقتضائات جدیدی پیدا می کند؛ در نتیجه، موجودات ملکوتی جدیدی خلق می گردند. بر این اساس، هر نوری در عالم ملکوت صلاحیت این را دارد که آثاری غیرمتناهی از او صادر گردد. اگر هر نور قاهری از این حیث که در ورای آن نور اتمّ، اکمل، و اشرف دیگری وجود دارد، متناهی باشد، از این حیث که آثار غیرقابل احتساب از او حاصل می شود، نامتناهی است.(2)

تأثیرپذیری ملّاصدرا از طرح اشراقی نظریه ی صدور

مراجعه به آثار صدرالمتألّهین به خوبی نشان می دهد که وی در تمامی پژوهش ها و تحلیل های فلسفی خود، علاوه بر نظر جمهور فلاسفه، از نظریه های رقیب دیگر نیز بهره می گیرد؛ به ویژه نظریه هایی که با عطف توجه به روش های دیگر، در صدد حلّ مسئله بوده اند.
مسئله ی چگونگی پیدایش کثیر از واحد یکی از این پژوهش هاست که ملّاصدرا برای پاسخ به آن، مکاتب مختلف فلسفی، کلامی، عرفانی، و تفسیری را با معیارهای دقیق کندوکاو کرده و میزان توانایی هر یک از آنها را در پاسخ گویی مورد مدّاقه قرار داده است. او همچنین هر کدام از این مکاتب را که درست و پاسخگوی مسئله ی پژوهشی خویش دانسته با دیده ی قبول نگریسته و هر کدام را که ناتوان از حلّ مسئله ی پژوهشی ارزیابی کرده از نظام و نظریه ی فلسفی خویش اخراج نموده است.
تأمّل در نظریه ی نهایی ملّاصدرا درباره ی نظام فیض، به خوبی آشکار می سازد که چهار عنصر اصلی طرح اشراقی این نظریه در طرح صدرایی حضور به هم رسانده اند:

1)توجه به جهات و حیثیات عینی در پیدایش کثرت از سوی اشراقیون و ملّاصدرا

پیش از این گفتیم که در فلسفه ی اشراقی، بر خلاف نظر فلسفه ی مشّایی، حیثیات اعتباری نیستند که سبب پیدایش کثرت در عالم هستی می شوند؛ بلکه جهات خارجیه ی اشراقیه، قهریه، حبّیه میان انوار سبب پیدایش کثرت می گردند.
بر اساس نظام اشراقی، میان انوار از یک طرف محبّت و عشق و از طرف دیگر قهر و غلبه وجود دارد. برای نور سافل، امکان احاطه بر انوار عالی ــ که رتبه شان بالاتر است ــ وجود ندارد و از طرفی، هر نور مجرّد عالی به خاطر شدّت نورانیتش نسبت به نور مجرّد سافل قهر و غلبه، و هر نور مجرّد سافل نسبت به عالی محبّت و عشق دارد؛ قهر عالی نسبت به سافل باعث نمی شود که سافل عالی را مشاهده نکند، چون میان انوار مختلف حجابی وجود ندارد. بدین جهت، هر چند نور سافل بر نور عالی احاطه ندارد، امّا می تواند آن را مشاهده کند.(3)
حکیمان اشراقی بر این باورند که اوّلین نسبتی که در عالم تحقّق می یابد، نسبت بین نور از طرف اقرب و نورالانوار است که از طرف نور اقرب نسبت به نورالانوار عشق و محبّت وجود دارد، ولی از طرف نورالانوار به خاطر شدّت نورانیتش و نامتناهی بودن قوّت اشراق عقلی اش قهر وجود دارد، و این قهر باعث نمی شود که نور اقرب نتواند نسبت به نورالانوار احاطه پیدا کند، امّا این قهر نورالانوار مانع نمی شود که نور اقرب و انوار دیگر نتوانند به مشاهده ی نورالانوار بپردازند.(4)
انوار سافل از دو جهت، یکی اشراق و دیگری مشاهده، از انوار عالی ــ بالاخص نورالانوار ــ کسب فیض می کنند. اشراق در سیر نزولی و مشاهده در سیر صعودی انوار مطرح است؛ یعنی هرنور عالی اشعه های انوارش بر نور سافل اشراق می کند و باعث افزایش و شدّت نور سافل می گردد. از طرفی، هر نور سافل به مشاهده ی انوار عالی به ویژه نورالانوار می پردازد، و از طریق این اشراق و مشاهده های مستمر میان انوار که امور خارجیه و واقعیه هستند نه امور اعتباری، موجودات کثیر در عالم هستی به وجود می آیند.(5)
ملّاصدرا نیز بر این باور است که حیثیات اعتباری در عقول نمی توانند سبب کثرت عقول، افلاک، و سایر موجودات گردند. او در رساله ی أجوبة المسائل النصیریة، بعد از تقریر نظریه ی خواجه نصیر درباره ی پیدایش کثیر از واحد، به نقد آن می پردازد و چنین می گوید:
آگاه باش که هر حیثیت و اعتباری منشأ صدور امری در خارج نمی شود، بلکه لازم است که مبدأ شیء عینی امری باشد که در خارج از یک نحو تحقّق و تأصل برخوردار باشد و اگر صرف اعتبارات مذکور در کلام فیلسوفان مشّایی سبب پیدایش موجودات در خارج می شد، دیگر لازم نبود که برای پیدایش موجودات جسمانی غیر از عقل اوّل، وجود عقول دیگر ثابت گردد، بلکه می توان به اعتبار حیثیات مختلف در صادر اوّل از قبیل موجود، صادر، معقول، معلول، شیء، امر، ممکن عام، ممکن خاص، مفهوم، جوهر، مجرّد از مواد بودن و... پیدایش همه ی موجودات کثیر عالم هستی را توجیه کرد. بر این اساس، دیگر احتیاج به عقل دوم و سوم... نبود؛ امّا مشاهده می کنیم حکمای محقّق برای تبیین کثرت در جهان هستی، تنها به در نظر گرفتن اعتبارات مختلف در عقل اوّل متوسل نشدند، بلکه چاره های دیگر اندیشیده اند.(6)

پی نوشت ها :

* استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج.
1.همان، ص 165.
2.شمس الدین محمّد شهرزوری، همان، ص 408.
3.قطب الدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، ص 327.
4.همان، ص 328.
5.شهاب الدین سهروردی، مجموعه ی مصنّفات، ج 2 (حکمة الاشراق)، ص 133.
6.ملّاصدرا، مجموعه رسائل فلسفی (اجوبة المسائل النصیریه)، ص 15.

منبع:نشریه معرفت فلسفی شماره 29

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط