بازبینی گونه های تقیه در مکتب اهل بیت (علیهم السلام) (7)

برخی از اولاد ائمه (علیهم السلام) چنان که شیخ مفید در کتاب خود الارشاد (1) آورده، همنام با برخی شخصیت های مورد احترام عامه اند، همچون عمر، عثمان،
دوشنبه، 20 شهريور 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بازبینی گونه های تقیه در مکتب اهل بیت (علیهم السلام) (7)
 بازبینی گونه های تقیه در مکتب اهل بیت (علیهم السلام) (7)

 




 

نامگذاری به نهج معمول در عرف جامعه

برخی از اولاد ائمه (علیهم السلام) چنان که شیخ مفید در کتاب خود الارشاد (1) آورده، همنام با برخی شخصیت های مورد احترام عامه اند، همچون عمر، عثمان، عبیدالله از فرزندان امام علی (علیه السلام)، عمرو، عبدالرحمن از فرزندان امام حسن (علیه السلام)، عمر، عبدالرحمن از فرزندان امام سجاد (علیه السلام). عبیدالله فرزند امام باقر (علیه السلام)، هارون، عبیدالله، عائشه از فرزندان امام صادق (علیه السلام). عائشه فرزند امام هادی (علیه السلام)
آن چه از این سیره به دست می آید، اگر استفاده ی تقیه نشود، دست کم حساسیت نداشتن امامان (علیه السلام)، از نامگذاری فرزندان شان به نهج معمول در عرف عامه است.

وظیفه ی شیعه در حاکمیت مخالف

شدت پای بندی شخص به کسی یا چیزی میزان علاقه ی وی را به قدری محکم می نماید که دست کشیدن از آن کاری ساده نیست. با این حال اگر بنا به دلیلی ناچار به ترک آن یا انجام عملی برخلاف آن بشود هرچند می داند عمل به وظیفه می کند، لیکن از نظر روانی به طور ناخودآگاه احساس گناه یا کوتاهی می کند و گاهی نیز ممکن است تداوم چنین وضعی باعث اختلال روانی در شخص گردد. بسیاری کسانی که به دلیل مرض یا کهولت و امثال آن روزه بر آنان واجب نیست نمی خواهند روزه نگیرند. بعضی در سفر بیت الله با این که از سوی علمای شیعه به آنان رخصت داده شده است که در نماز جماعت عامه شرک نموده بر طبق فتاوای آنان وضو بگیرند و نماز بگزارند و حتی در بعضی مواقع واجب شمرده شده است، در عین حال مشاهده می شود که بعضی آن نمازها را اعاده می کنند. اصطلاحی هم که در این گونه موارد به کار برده می شود جمله ی «به دلم نمی چسبد» است. بگذریم از این که آیا شرعاً استناد به این جمله رواست یا نه، نفس این پدیده از نظر روان شناسی، یک عینیت پذیرفته شده است. آن چه به نظر نگارنده می رسد این است که شاید دلیل تشریع «توریه» التفات به این واقعیت روانی باشد وگرنه وقتی امام معصوم (علیه السلام) به هنگام تقیه عملی منطبق با فتاوای عامه انجام می دهد (افطار با منصور) و یا وضو را بر طبق عامه به شیعه آموزش می دهد (وضوی علی بن یقطین) و سایر تعالیم صریح آن بزرگواران که عمل به تکلیف تقیه آمیز را مرضی ذات احدیت می دانند، اکنون ما برای ارضای نفس خود چه دلیلی باید داشته باشیم که علاوه بر عمل به تکلیف، آن را دوباره انجام دهیم که فاش شدن آن موجب تأیید اتهام گردد و شیعه را به انزوا سوق دهد. با این حال امامان شیعه (علیهم السلام) با در نظر گرفتن این واقعیت روانی از یک سو، و التفات به زمینه ی عادی داشتن عمل تقیه ای (نداشتن تبعات منفی) و یا در نظر گرفتن مصلحت های دیگری که گاهی ممکن است برای بعضی وجود پیدا کند، شیوه ی توریه را تشویق نموده اند که در زیر به نمونه ی عملی آن می نگریم.
شخصی در محضر امام عسکری (علیه السلام) نقل می کرد که رفیقی داشتم که این گروه عوام نادان او را در معرض امتحان تشیع قرار داده، در ابراز عقاید سوگندش می دادند. از من پرسید چه کنم خلاص بشوم؟ گفتم، چه می گویند؟ گفت: می گویند آیا قائل به امامت فلانی بعد از رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) هستی؟ قهراً باید بگویم آری، که اگر نگویم مرا زیر رگبار کتک می گیرند و از پا در می آورند، ولی اگر آری بگویم به من می گویند بگو «الله». من به او گفتم: تو می گویی نعم و مقصودت از نعم چهارپایی چون شتر و گاو و گوسفند می باشد. وقتی هم که گفتند بگو والله تو بگو ولاً. گفت: اگر اصرار بر اظهار هاء الله داشتند؟ گفتم: به رفع هاء آن را تلفظ کن تا قسم نباشد. او رفت و بعد که برگشت گفت: مرا وادار به همان مطلب کردند و قسمم دادند و من هم همان طوری که به من یاد دادی خود را خلاص کردم. امام عسکری (علیه السلام) فرمود: تو نمونه ی همان سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) شدی که فرمود: راهنمای کاری مثل کننده ی آن است. خداوند برای رفیقت در برابر هر تقیه ای که کرد پاداش تقیه و ترک تقیه ی همه ی شیعیان و دوستداران ما را نوشت که کم ترین آنها را اگر با گناه صد سال مقابله نمایند آن را می آمرزد و تو با این راهنمایی که او را کردی برابر او پاداش دریافت کردی (امام عسکری، 1409ه، 364).

وظیفه ی بسیار سخت وکالت ائمه (علیهم السلام) در دوران تقیه

با التفات به آن چه از آن یاد شد، مهم ترین مسأله ای که در عصر عباسی برای شیعه مطرح بوده است، همانا تلاش برای ماندن و بر پا نگه داشتن لوای مکتب اهل بیت (علیهم السلام) بوده است؛ چه آن که این دوران مصادف با تسلط همه جانبه ی آل عباس بر جوامع اسلامی بوده است و چنان که اشاره شد آنان هرگز از اندیشه ی محو و دست کم محدود نمودن امامان شیعه (علیهم السلام) و اعمال فشار نسبت به شیعیان غافل نبوده اند. فشارهای وارده به شیعیان موجب استمرار حالت تقیه و استتار خود و مذهب تشیع می گردید و چنان که مورخان و اهل سیره نوشته اند، در این ایام، خصوصاً از اواخر دوره ی امامت امام جواد (علیه السلام) تا مدتی پس از شروع غیبت صغری، فشار بر جماعت شیعه فزونی یافت. بسیاری از شیعیان تحت تعقیب قرار گرفته، در زندان ها مورد شکنجه واقع شدند و یا آن که به شهادت رسیدند (ر.ک. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ص 420 الی 461).
در دوران امامت حضرت هادی (علیه السلام) هرگونه حرمتی شکسته شد و مطابق اسناد تاریخی، مأموران متوکل برای تفتیش منزل ایشان بارها به خانه ی مسکونی امام (علیه السلام) هجوم آوردند. از این رو در دوران امامت امام دهم (علیه السلام) و فرزند وی امام حسن عسکری (علیه السلام) ارتباط شیعیان با آن دو بزرگوار محدود به ارسال مکاتبات و تماس با وکلایی گردید که امام هادی و امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان معرفی کرده بودند (معارف، 1374، 329-327)، که در این بخش به یاد کرد نام وکلای رسمی این بزرگواران اشاره می شود.
نیاز به توضیح دارد که این وکلا کسانی بوده اند که در مناطق شیعه نشین، به امر و اشاره ای امام (علیه السلام) منصوب شده بوده اند و امام (علیه السلام) در نامه هایی به شیعیان و هواداران اهل بیت (علیه السلام) آنان را در امور مالی و مسائل دینی و قضائی نماینده ی خود معرفی کرده، مردم را به آنان ارجاع داده اند. ایشان کسانی بوده اند همچون:
ابراهیم بن عبده نیشابوری، که از اصحاب امام هادی (علیه السلام) نیز بوده است، برای ناحیه ی نیشابور و توابع آن.
ایوب بن نوح، که او نیز وکیل امام هادی (علیه السلام) بوده است، برای ناحیه ی کوفه و توابع آن.
ایوب بن الباب، که ظاهراً به منظور استیفای حقوق مالی به نواحی نیشابور از طرف امام (علیه السلام) اعزام گردیده بوده است و در همان ایام جناب فضل بن شاذان از معتمدان تشیع و اصحاب امام هادی (علیه السلام) و امام عسکری (علیه السلام) در آن ناحیه برای پاسخ گویی مسائل دینی حضور داشته و مأذون بوده است.
احمد بن اسحاق الرازی، ظاهراً در ناحیه ی ری.
احمد بن اسحاق الاشعری، در ناحیه ی قم. شیخ طوسی وی را از زمره ی اصحاب امامان جواد، هادی و عسکری (علیه السلام) دانسته و طبری در دلائل الامامه، وکالت او را برای امام صاحب الزمان (عج) هم مسلم دانسته است.
جعفر بن سهیل الصیقل، شیخ طوسی در کتاب رجال خود وی را از وکلای امام هادی و امام عسکری (علیه السلام) و امام صاحب الزمان (عج) شمرده است.
حفص بن عمرو العمری، پدر محمد بن حفص العمری، که وکیل ناحیه ی مقدسه بوده است.
عثمان بن سعید العمری، وکیل امام هادی (علیه السلام) و پس از ایشان وکیل امام عسکری در امور مالی و سایر امور شیعه بوده است. شیخ طوسی در کتاب خود الغیبه، روایتی را از محمد بن اسماعیل علی بن عبدالله نقل می کند که امام هادی (علیه السلام) او را وکیل خود و پسرش محمد را وکیل ناحیه ی مقدسه معرفی نمودند.
علی بن جعفر الهمانی، وکیل از طرف امامان هادی و عسکری (علیه السلام) در ناحیه ای از بغداد به نام همینی بوده است. کشی و طوسی وی را از وکلای ممدوح شمرده اند.
قاسم بن علاء، اهل آذربایجان از وکلای امام عسکری (علیه السلام) و ناحیه ی مقدسه بوده است.
محمد بن احمد بن جعفر قمی عطار وکیل امام عسکری (علیه السلام) و از نویسندگان به نام عصر غیبت صغری بوده است.
محمد بن صالح بن محمد از یاران وکلای امام عسکری (علیه السلام) و مرتبط با دهقان (عروه بن یحیی) در بغداد بوده است.
محمد بن عثمان بن سعید العمری، از وکیلان بزرگوار دوره ی غیبت و نایب خاص امام عصر (عج) بوده است. وی به روایت شیخ طوسی در کتاب الغیبه وکیل امام عسکری (علیه السلام) نیز پیش از آن بوده است.
عروه بن یحیی معروف به دهقان، که اوایل از جمله وکلای مورد اعتماد امام عسکری (علیه السلام) بوده است، لیکن بعداً به دلیل غلو و انحراف از جاده ی اصیل امامت، از جانب امام عسکری (علیه السلام) مورد طرد و نفرین قرار گرفت. وی به روایت کشی (در رجال و تنقیح المقال) احادیث مجعولی را از زبان امام هادی و امام عسکری (علیه السلام) نقل می کرد و دارایی بیت المال شیعه را تصاحب نمود و برخی را آتش زد (ر.ک. طبسی، 1374، 342-329).
به راستی سرنوشت شیعه در روزگاران ستم و خفقانی که پشت سر گذاشته است، برای همه ی بشریت تا نهایت عمر دنیا درسی است که قرآن مجید در یک آیه آن را چنین تقریر فرموده است: «یُریدُون لِیُطْفِؤُا نُورَ اللهِ بِاَفْواهِهِمْ وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِه الْکافِرُونَ» (صف، 8)؛ می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش نمایند، اما خدا نور خود را تمام می کند هرچند کافران را خوش نیاید.

نتیجه گیری از بحث

زندگی همچون رودخانه یا بزرگراهی است که به سمت مقصدی درگذر است. عبور از متن جاده ی زندگی نیازمند انعطاف و چرخش به مقتضای عوامل و موانع طبیعی است و جمود ورزیدن در آن کاری صحیح نیست.
آری، زندگی چیزی نیست جز ایمان و جهاد در راه ایمان، لیکن جهاد نیز ابعاد و جلوه های گونه گونی دارد از مبارزه ی منفی و پنهان کاری تا تیغ برکشیدن و به خون غلطیدن، و تقیه در بعد مبارزه ی غیرعلنی معنا می دهد و این اعتقاد از ملزومات مکتبی شیعه ی امامیه است.
اما وضعیت تقیه نیز در ادوار مختلف جریان تشیع یکنواخت نبوده است و زمان اقتضای گزینش شکل و فرمی را داشته است. همچنین تقیه منحصر به عمل شیعیان نبوده، بلکه امامان (علیهم السلام) و حتی چنان که اظهار شده است پیامبران (علیهم السلام) نیز گاهی که ضرورت بقای مکتب اقتضا داشته است تقیه می کرده اند.
در این نوشتار به گونه های مختلفی که معمول شیعه و امامان شیعه (علیهم السلام) بوده است، و به طور مختصر اشاره شده است تا همچون درس مایه ای در نواحی و مناطق و دوره های زمانی ملت های مسلمان از هر نژاد و تیره بتوانند از هر کدام که مناسب حال و موقعیت شان باشد، عبرت بگیرند و بهره ببرند.

پی‌نوشت‌ها:

1- ر.ک. ج1، 354، ج2 تا 312.

منابع و مآخذ
1) قرآن کریم.
2) ابن ابی الحدید، معتزلی، عبدالحمید (1404ه)، شرح نهج البلاغه، 20 جلد در 10 مجلد، قم، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی.
3) ابن شهرآشوب، رشید الدین، محمد مازندرانی (1379ه)، مناقب آل ابی طالب (علیه السلام)، 4 جلد، قم، مؤسسه انتشارات علامه.
4) ادیب، عادل (1374)، زندگانی تحلیل پیشوایان ما ائمه دوازده گانه، ترجمه ی اسدالله مبشری، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ پانزدهم.
5) اربلی، علی بن عیسی (1381ه)، کشف الغمه، 2 جلد، چاپ تبریز، مکتبه بنی هاشمی.
6) اسد حیدر (1390ه)، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، بیروت، دارالکتاب العربی، ط2، قم، انتشارات جامعه ی مدرسین.
7) القرشی، باقر شریف (1408ه)، حیاه الامام علی الهادی دراسه و تحلیل، ایران، دارالکتاب الاسلامی.
8) امام خمینی، امام روح الله (1385ه)، الرسائل، قم، مؤسسه ی اسماعیلیان.
9) امام سجاد، علی بن الحسین زین العابدین (1376)، الصحیفه السجادیه، یک جلد، قم، دفتر نشر الهادی.
10) امام عسکری، حسن بن علی (1409ه)، تفسیر امام عسکری، یک جلد، قم، انتشارات مدرسه امام مهدی (عج).
11) حر عاملی، شیخ ابوجعفر محمد بن حسن (1409ه)، وسائل الشیعه الی تحصیل الشریعه، 29 جلد، قم، مؤسسه ی آل البیت (علیه السلام).
12) راوندی، قطب الدین (1409ه)، الخرائج و الجرائح، 3 جلد، قم، مؤسسه ی امام مهدی (عج).
13) شهید ثانی، زین الدین علی بن احمد عاملی (1409ه)، منیه المرید فی آداب المفید و المستفید، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
14) شیخ صدوق (1378ه)، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، 2 جلد در یک مجلد، انتشارات جهان.
15) شیخ طوسی، ابی جعفر محمد بن الحسن (1414ه)، الامالی، یک جلد، قم، انتشارات، دارالثقافه.
16) شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان بن عبدالسلام بن جابر بن نعمان بن سعید بن جبیر (1413ه)، الارشاد، 2 جلد در یک مجلد، قم، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید.
17) صائب، عبدالحمید (1417ه/1997م)، تاریخ السلام الثقافی و السیاسی، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، چاپ یکم.
18) طبرسی، ابوالفضل علی بن حسن (1385ه)، مشکاه الانوار، یک جلد، نجف اشرف، کتابخانه ی حیدریه.
19) طبسی، شیخ محمد جواد (1374)، حیاه الامام العسکری (علیه السلام)، قم، مکتبه الاعلام الاسلامی، مرکز النشر، ط2.
20) طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، معروف به شیخ الطائفه (1365)، التهذیب، 10 جلد، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
21) قمی، حاج شیخ عباس (1379ه)، تتمه المنتهی فی ایام الخلفا، قم، انتشارات کتابفروشی داوری، چاپ سوم.
22) کشی، محمد بن عمر (1348)، رجال کشی، 1 جلد، به تصحیح و تعلیق حسن المصطفوی، مشهد، انتشارات دانشگاه مشهد (دانشگاه فردوسی).
23) مجلسی، محمدباقر (1404ه)، بحارالانوار، 110 جلد، بیروت، مؤسسه الوفاء.
24) مقرم، عبدالرزاق الموسوی (بی تا)، الامام زین العابدین، دار اشبستری للمطبوعات.
25) محمد کامل حسین (بی تا)، الموطأ لمالک بن انس، ج1 (المقدمه)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
26) نوری، حاج میرزا حسن (1408ه)، مستدرک الوسائل، 18 جلد، قم، مؤسسه آل البیت (علیه السلام).
(ضمن ابراز سپاس و آرزوی توفیق برای دست اندرکاران مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی به خاطر تولید نرم افزار جامع الاحادیث، نور 2، یادآوری می شود که نگارنده در برخی منابع (با علامت *) از این نرم افزار استفاده نموده است).
نشریه امامت شناسی 88-87.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.