داستان تأسف بار یک صعود تبه کارانه (رضاخان؛ از کودتا تا سلطنت)- (9)

اخبار و گزارش های موجود نشان می دهد که رضاخان به رغم تداوم برخی ریاکاری های مذهبی از اوایل سال 1304 از هر فرصتی برای هتک حرمت و از میان برداشتن و
سه‌شنبه، 21 شهريور 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
داستان تأسف بار یک صعود تبه کارانه (رضاخان؛ از کودتا تا سلطنت)- (9)
داستان تأسف بار یک صعود تبه کارانه (رضاخان؛ از کودتا تا سلطنت)-  (9)

نویسنده: مظفر شاهدی



 
اخبار و گزارش های موجود نشان می دهد که رضاخان به رغم تداوم برخی ریاکاری های مذهبی از اوایل سال 1304 از هر فرصتی برای هتک حرمت و از میان برداشتن ومنزوی ساختن مجتهدان، علما و طلاب و وعاظ مخالف خود در تهران وشهرستان ها غفلت نمی کرد وشواهد نشانگر آن بود که او علما و مجتهدان و وعاظی را که در میان مردم کشور از جایگاه بلا منازعی برخوردار بودند، بیش از هر گروه دیگری سد راه مقاصد خود می بیند. (1) هنوز هم کما فی السابق مساجد، منابر و تکایا نقش قابل توجهی در مخالفت با رضا خان ایفا می کردند و اسناد موجود هم از تداوم نفرت مردم کشور از رضا خان که عمدتاً در مساجد و مراکز مذهبی امکان بروز وظهور پیدا می کرد، حکایت دارد. (2) چنان که رضا خان هم چند بار (البته نا فرجام) تلاش کرد که از قدرت بسیج گری مساجد و علما برای پیشبرد اهداف خود استفاده کند و موفق نشد. (3)
از اوایل مهر ماه 1304 رضاخان که اینک مصمم شده بود در آینده ای نه چندان دور سلسله قاجار را منقرض کند و در این باره با اطرافیان و طرفداران خود در مجلس و بیرون از مجلس و نیز انگلیسیان هماهنگی های لازم را کرده بود، با به راه انداختن بلوای نان که موجب اعتراضاتی شد، بسیاری از مخالفان سر سخت خود را دستگیر و روانه زندان ساخت و نیز مجلس را تحت فشار قرار داد. با این حال سید حسن مدرس که مدتها بود تلاش می کرد با نوعی مماشات مانع از جاه طلبی های رضا خان شود، به رغم بیماری شدید در مجلس حاضر شده، رضا خان را به دلیل بلوای نان و دستگیری مخالفان مورد سر زنش قرار داد. (4)
از جمله حوادث این برهه که آن هم در راستای تقویت موقعیت رضا خان صورت عملی به خود می گرفت، قتل سردار معزز بجنوردی بود که در دوره جنگ اول جهانی با وطن پرستان و گروه های مخالف سیاست بریتانیا در ایران همکاری هایی کرده بود و آگاهان به امور، قتل او را به اشاره انگلیسی ها می دانستند. (5) بدین ترتیب تا پاییز 1304 تقریباً تمام مخالفان جدی رضا خان از میان برداشته شده و افراد مورد اعتماد او در میان رجال کشور و نیز نیروهای نظامی و شهربانی در رأس امور ریز و درشت کشور قرار گرفته بودند. در این بحبوحه رضا خان برای هم رأی ساختن علما و مجتهدان شیعه در ایران و عراق وانمود ساخت قصد دارد در تقویت هر چه بیشتر مذهب تشیع بکوشد و مراکز دینی و علمی شیعیان را در ایران گسترش دهد. با این حال علما و مجتهدان حاضر نشدند با مقاصد خلاف قاعده او که طی چند سال اخیر شناخت پسندیده ای از آن پیدا کرده بودند، همراهی نشان دهند. (6) همزمان با گسترش فضای رعب و وحشت در کشور از حدود مهر 1304 بدان سو تبلیغات گسترده پیرامون تمجید از رضا خان و انتقاد و- می شود گفت- فحاشی و هنجار شکنی درباره سلسله قاجاریه و شخص احمد شاه شدت و حدت کم نظیری پیدا کرد وسیل تلگراف های جعلی و بدون اساسی که خواستار انقراض سلسله قاجاریه بودند، بسیار پر شمار شد. طرفداران رضا خان به انحاء گوناگون و اساساً به تأسی به اقدامات خلاف قاعده و غیر قانونی به مجموعه فعالیت های خود در مجلس و بیرون از مجلس و در واقع اقصی نقاط کشور افزوده، جلسات سخنرانی، جشن و پایکوبی، تظاهرات و راهپیمایی ساختگی فراوانی بر ضد قاجاریه و در تحسین از رضا خان بر پا شد و زمینه سازی ها در ضرورت انقراض سلسله ی قاجاریه و تفویض قدرت و حکومت به شخص رضا خان که با پشتیبانی های انگلیسیان هم همراه بود، نشان از آن داشت که این بار مخالفان رضاخان امکانی جدی برای اقدام بر ضد او نخواهند یافت و به تبع آن خلع قاجارها از سلطنت در آینده ای نه چندان دور عملی خواهد شد. در این راستا جو ترور و وحشت کم سابقه ای در کشور حاکم گردیده و صدها تن دستگیر، مجروح و مصدوم شده و عده ای از مخالفان هم به قتل رسیدند. (7)
در این میان نمایندگان مجلس بیش از دیگران تحت فشار قرار گرفتند؛ زیرا مقرر بود بر انقراض قاجاریه رأی دهند. بنابر نوشته آگاهان به امور در آن روزگار «رئیس الوزراء [رضا خان] دو تا دو تا، سه تا سه تا وکلا را احضار کرده و به آن ها فرموده است اگر هر پیشنهادی بشود رأی ندهید دیگر رنگ وکالت و خیلی چیزها را نخواهید دید. اگر همراهی نکنید مملکت را اغتشاش می کنم و پول های خود را بر داشته، اروپا می روم.» (8) شواهد و قراین موجود حکایت از آن داشت که مردم کشور عمدتاً مخالف هر گونه دستبرد و تغییری در قانون اساسی مشورطیت هستند و بنابراین تنها حربه زور خواهد توانست رؤیاهای سردار سپه رابه واقعیت مبدل سازد. این موضوع در میان مردم آگاه کشور عیان بود که: «قانون اساسی ما را تمام اهل مملکت نظارت داشته و تصویب کردند به توسط علما و تجار و کسبه مبرز طهران، متجددین اروپا رفته قانوندان با فضل ما و غیره و غیره نوشتند. یک چنین قانونی را نباید به توسط ناصر سیف و فلان مطرب و آوازه خوان (9) تغییر داد و زشت است برای مملکتی که متصل قانون اساسی خود را تغییر دهد. آن وقت ها می گقتند لایتغیر است، آسمانی است»
همه ی این خلاف کاریها به سیاست انگلیسی ها در ایران نسبت داده می شد. (10) خبر می رسید که در شهرهای مختلف واز جمله : «اصفهان بر ضد کسانی که بر له رئیس الوزراء بودند شوریده و چهار نفر کشته شده اند. رئیس تلگرافخانه کتک زده اند که این تلگرافات [در حمایت از رضا خان] از قول کیست. تبریز مغشوش است و زد و خورد شده. علما از شهر بیرون رفته اند.»
آشکارتر شدن تلاش های تدریجی رضاخان و حامیانش برای اسلام زدایی از عرصه سیاسی و اجتماعی کشور در عمیق تر شدن مخالفت های مردمی با طرح انقراض قاجاریه و صعود رضا خان به قدرت تأثیر کمی نداشت. برخی این اقدامات خلاف قاعده را در راستای تقویت «بهائیان و لا قیدها» تفسیر و تعبیر می کردند. (11) و در حالی که گفته می شد میرزا حسن خان مؤتمن الملک رئیس مجلس به دلیل آنکه نمی خواست به هنگام طرح ماده انقراض قاجاریه در مجلس، ریاست آن را یدک بکشد از سمت خود کناره گرفته و مستوفی الممالک هم به همین دلیل راغب نیست در این مقام قرار گیرد، مخالفان رضا خان در مجلس و نیز بیرون از مجلس نگران بودند مبادا این بار سید حسن مدرس در برابر زیاده خواهی های رضا خان سکوت کرده و مقاصد خلاف قاعده او، بدون اشکال از تصویب نمایندگان مجلس بگذرد. تقریباً هیچ کس از آگاهان به امور تردید نداشت که حرف شنوی و وعده های مساعد رضاخان به انگلیسی ها موجبات زوال سلسله قاجاریه را فراهم می آورد. به ویژه این که اخبار و گزارش های موجود از تداوم مخالفت ها و نگرانی های عمیق مردم کشور از طرح انقراض قاجاریه و تفویض حکومت به رضا خان حکایت داشت و «محققاً باید دانست [و] همه می دانند ضرباً زور است» و «همه مردم ناراضی هستند، اما قدرت نفس کشیدن ندارند. زور، پول به دست یک جمعی است که خود را بنده و مرده و فدایی این آدم [رضا خان] می دانند.» هرچه زمان موعود نزدیکتر می شد، سیاست تهدید، تطمیع و تزویر بیشتر و بیشتر به کار گرفته می شد. چنان که گفته می شد: «اوضاع تیره است، تمام تلگرافات [جعلی] ولایات مثل ایام جمهوری می رسد و امر به قدری واضح و آشکار است که من محتاج ذکر دلایل نیستم. از تجار و کسبه و مردم دیگر به قدری در این مدت دستگیر کردند که حساب ندارد. هر کس را ممکن بود پول و شغل دادند. بیشتر در نظمیه مفتش کردند. جمعی را که ممکن نشد یا تبعید کردند یا در سیاه چال نظمیه نگاه داشته اند، یا به دیار عدم فرستادند و کسی خبر نشد. به این جهات کسی نیست طرفیت کند» (12)
در تهران و مراکز استان ها تمام متنفذین و مؤثران در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور ولو بالاجبار به مراکز حکومت و قشون فراخوانده شده و مهر و امضای آنان بر پای نامه هایی ساختگی و جعلی که حاکی از تقاضای انقراض قاجاریه و صعود رضاخان به سلطنت بود، ثبت می شد. تلگرام های پر شماری از ولایات جعل می شد که متضمن تهدید اهالی تهران برای موافقت با عزل احمد شاه از سلطنت و جایگزینی رضا خان در آن مقام بود. پیشاپیش شایع ساخته بودند که حتی قبل از تأیید مجلس، تمام دولت های عالم سلطنت رضاخان را به رسمیت شناخته اند و «فقط طهران است که بی حسی می کند» (13) آگاهان به امور در آن روزگار تمهیدات رضاخان و طرفدارانش در
اجتماع مردم در کاخ نخست وزیری و تقاضای نظام جمهوری (1302 ش).
تهران، مجلس و سایر شهرهای کشور برای فراهم آوردن موجبات انقراض قاجاریه ونصب رضاخان به مقام سلطنت را چنین صورت بندی کرده اند:
از واقعه ی جمهوری که سردار سپه و عمال وی تظاهرات زیادی کرده ولی نتیجه به عکس گرفتند این تجربه را آموخته بودند که برای احراز موفقیت در موقع تغییر سلطنت هر چه ممکن باشد وسایل کار و مقدمات آن را خیلی بی سر و صدا ودر لفافه انجام دهند و تظاهراتی نکنند تا حریف هوشیار شود. به همین جهت تا اواخر مهرماه 1304 تظاهرات شدیدی علیه قاجاریه به عمل نیاوردند ولی سردار سپه مخفیانه همه گونه پیش بینی های لازم و تدارکات خود را می دید. منجمله چندی به شب نهم آبان مانده بود که خدایارخان به تدین، رهنما، دبیر اعظم بهرامی، سید محمد صادق طباطبایی، سلیمان میرزا احیاء السلطنه و گویا میرزا کریم خان رشتی اطلاع داد که فردا سردار سپه قبل از طلوع آفتاب می خواهد شما را ملاقات کند، بهتر این است که شب را منزل من بخوابید و صبح زود در تاریکی به منزل سردار سپه برویم. حضرات شب را منزل خدایارخان به سر بردند و هر یک برای آن که خوابش نبرد به چیزی خود را مشغول کرد. یکی کتاب می خواند، یکی با رفیقش صحبت می کرد و به همین نحو تمام شب خود را مشغول کردند. صبح هنگام سپیده دم حرکت کرده به منزل سردار سپه رفتند و در اطاقی از سردار سپه ملاقات نمودند. سردار سپه تسبیح خود را از جیب در آورده اظهار داشت من می خواهم با شما هم عهد بشوم که در مسائل مهم مملکتی با یکدیگر متحد و متفق باشیم و سر تسبیح را به دست حضرات داده و هر یک گوشه ای از تسبیح را گرفتند. خدایارخان هم گوشه ای از تسبیح را گرفت. روز بعد یکی از آن ها در روزنامه ای زیر عنوان «تسبیح مقدس» مقاله ای نوشت.
سردار سپه از این عهدها با سایر متنفذین و وکلا و رجال بسته و منظور او از همه این بند و بست ها تغییر سلطنت و خلع قاجاریه بود. به طوری که گفتیم تمام این عملیات محرمانه و خیلی در پرده انجام می گرفت ولی از اول آبان ماه به دستور امرای لشکر تلگراف های زیادی از تمام ایالات و ولایات به مجلس و بعضی از جراید علیه قاجاریه مخابره شد. منشأ این تلگراف ها چه بود؟
درشهرستان ها اشخاصی را وادار می نمودند که تلگراف هایی علیه قاجاریه به مجلس مخابره نمایند. به تلگراف خانه ها هم دستور داده بودند در موقع قبول این قبیل تلگراف ها از مخابره کنندگان مطالبه وجه ننمایند، به همین جهت تلگراف های مفصل و زیادی به مرکز مخابره می شد ولی پس از انقراض قاجاریه و تشکیل سلسله پهلوی تلگرافخانه ها به زور سر نیزه از مخابره کنندگان آن تلگراف ها مطالبه وجه نموده وتا دینار آخر آن را وصول نمودند.
همچنین اوراق زیادی به نام شب نامه که مبنی بر درخواست خلع سلطان احمد شاه و انزجار و تنفر از سلسله قاجار بود در روز روشن از روز چهارم- پنجم بین مردم منتشر شد. خیلی مضحک است شب نامه را موقعی باید منتشر نمود که منتشر کنندگان از مأمورین دولت واهمه داشته باشند ولی این شب نامه ها، شب نامه ای بود که در روز روشن و با کمال آزادی و بدون ترس و حتی به دست عمال شهربانی منتشر می شد.
نیز از اول آبان ماه چادرهایی در مدرسه نظام بر پا و وسایل آشپرخانه، آبدار خانه و پذیرایی برای عده ای در نظر گرفته شد و دسته های مختلفی که شاید مجموع آن از چهار صد یا پانصد نفر تجاوز نمی کرد از روز چهارم یا پنجم آبان به نام طبقات و اصناف مختلفه و تجار در آن جا جمع شده به عنوان انزجار از سلسله قاجار و درخواست خلع احمد شاه متحصن گردیدند.
متحصنین از چه طبقاتی بودند؟
1.عده ای از هوچی های طرفدار سردار سپه در چادرهای مخصوص جای گرفتند.
2. عده ای به سر و پا که همیشه برای سورچرانی حاضرند به واسطه ی آن که پذیرایی خوبی از آنها به عمل می آمد نوکر شکم خود شده در چادرها قرار گرفتند.
3. روز هفتم آبان به عده ای از تجار و رؤسای اصناف بازار که از معمرین و یا
لااقل از کسانی [بودند] که از سردار سپه و نفوذ او ملاحظه داشتند به وسیله کلانتری خبر کردند که سردار سپه
برای امر لازمی با آن ها می خواهد به مشاوره بپردازد و بایستی به منزل مشارالیه بروند. این عده نیز که شاید در حدود سی- چهل نفر از اشخاص معروف و محترم بازار بودند حرکت کرده و به طرف منزل سردار سپه رفتند ولی همین که جلو منزل رسیدند آنها را به مدرسه نظام راهنمایی کرده گفتند آنجا باشید تا سردار سپه بیاید. این عده وقتی وارد مدرسه نظام شدند و چگونگی اوضاع و احوال را از نزدیک مشاهده کردند فهمیدند که آن ها را برای چه خواسته اند و چه کلاهی سر آن ها رفته و اگر احیاناً بخواهند خارج شوند از خروج آن ها جلوگیری به عمل خواهد آمد.
4. دسته ای هم که از عمال سردار سپه بوده و این اجتماع با تبلیغات و فعالیت آن ها تشکیل شده بود بین متحصنین مصنوعی افتاده و آن ها را وارد می نمودند که تظاهراتی علیه قاجاریه نمایند.
مجموع این عده متحصنین مدرسه نظام را تشکیل می داد. پیرایی متحصنین خیلی خوب بوده و اگر این پذیرایی ادامه داشت شاید همه روزه بر تعداد متحصنین افزوده می گردید.
از روز پنجم آبان داور و تیمورتاش و یکی- دو نفر دیگر از وکلای طرفدار سردار سپه طرح مربوط به انقراض قاجاریه را تهیه و بدواً یکی یکی وکلا را به منزل سردار سپه در یک زیرزمینی وارد می کردند و آن طرح را ارائه و ذیل آن امضا می گرفتند. البته موافقین که بدون چون وچرا امضا می کردند ولی مخالفین و یا وکلایی که معناً از این جریان ناراضی بودند از امضا امتناع می ورزیدند. با این دسته برای گرفتن امضا طور دیگری معامله می شد. از بعضی از آن ها با دادن وعده هایی امضا می گرفتند، از برخی دیگر با تهدید و به اصطلاح نصیحت و بیم و امید امضا می گرفتند. عده ای هم رفته طرح را دیدند ولی از امضا با هر قیمتی جداً خودداری کردند. برای این که افکار عامه را مشغول کنند و تهیه نقشه خود را به موقع اجرا گذارند طرق زیر را اتخاذ نمودند:
1. ایجاد نمایشگاه بزرگی در خارج از شهر. برای این منظور در نازی آباد، سه- چهار کیلومتری شهر، نمایشگاه عظیمی تشکیل دادند. چادرهای متعددی که در حدود دویست- سیصد دستگاه می شد و غرفه های زیبایی که از یک ماه قبل مشغول ساختمان آن بودند با چوب وگچ به اشکال زیبایی بر سر پا کردند. در این غرفه ها و چادر ها انواع و اقسام نمایش های فلاحتی جالب توجهی نشان داده می شد. در غرفه های دیگری محصولات و امتعه خارجی و داخلی به معرض نمایش گذارده شده بود. در بعضی غرفه ها بعضی حیوانات سبع و غیر اهلی که از اطراف و اکناف جمع آوری کرده بودند در قفس هایی جلب توجه می کرد. خلاصه تماشای این غرفه ها و چادرها و دیدن عملیات ماشین های فلاحتی حداقل دو- سه ساعت وقت تماشاکنندگان را می گرفت و یکی- دوساعت هم وقت لازم بود تا مردم از شهر به نازی آباد رفته و مراجعت نمایند، با این ترتیب حداقل پنج- شش ساعت از وقت مردم بدون سر و صدا گرفته شده بود و همه روزه چندین هزار نفر زن و مرد برای تماشا به نمایشگاه مزبور می رفتند. هم چنین شب ها نیز سینماهای مجانی داده می شد تا عده ای هم وقت شب خود را در آن سینماها بگذرانند.
2.اتلاف وقت مردم در دکان های خبازی. برای آن که طور دیگری هم وقت مردم را گرفته و به آن ها مجال تعمق در جریان های سیاسی را نداده باشند سیاست کمی نان تعقیب شد و به خبازها جنس کمتر از مصرف روزانه داده می شد. در نتیجه اتخاذ این سیاست طبیعی بود که در دکان های خبازی ازدحام می شود، عده ای از مردم از صبح تا ظهر با هزار زحمت یکی- دو نان به دست می آوردند و منظور از این عملیات این بود که مردم را به خود مشغول کرده فرصت تفکر در جریانات روزانه را از آن ها سلب کرده باشند.(14)
در چنین شرایطی بود که صحنه گردانان و کار چاق کن های رضا خان در مجلس و بیرون از مجلس، طی روزهای نخست آبان 1304 مخفیانه ماده واحده ای به شرح زیر تنظیم کردند تا به اصطلاح در صحن علنی مجلس طرح و مورد تأیید وتصویب نمایندگان قرار گیرد:
ماده واحده: مجلس شورای ملی به نام سعادت ملت، انقراض قاجاریه را اعلام نموده و حکومت موقتی را در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص آقای رضاخان پهلوی واگذار می کند. تعیین تکلیف قطعی حکومت موکول به نظر مجلس مؤسسان است که برای تغییر مواد 36- 37- 38- 40 متمم قانون اساسی تشکیل می شود.
به دنبال آن طی روزهای ششم و هفتم آبان نمایندگان مجلس با اراده خود و یا تحت فشار عمال رضاخان به زیر زمین کاخ نخست وزیری فراخوانده شده و ماده واحده ی مذکور را تأیید کردند. به ویژه اقلیت مخالف مجلس برای موافقت با این ماده به شدت مورد تهدید قرار گرفت و نهایتاً جز چند تن تقریباً همگی نمایندگان بر پای ورقه مذکور مهر تأیید زدند. اینک چنین به نظر می رسید که دیگر برای طرح علنی این ماده واحده در مجلس مشکلی جدی بروز نخواهد کرد. سید حسن مدرس در رأس همان چند تنی بود که حاضر نشدند بر این ماده واحده صحه نهند.
با این حال برای روز موعود (7 آبان 1304) رضا خان تدارکات مرعوب کننده و وحشت آفرین پر شماری را دیده بود. چاقوکشان، تروریست ها و جنایتکاران بسیاری برای برخورد قهر آمیز و حتی مخالفان این لایحه در میان نمایندگان و نیز دیگر مردم در مجلس و اطراف آن تجهیز و به کار گرفته شده بودند و در صف تماشاگران مجلس تروریست های متعددی در لابلای طرفداران رضاخان گنجانیده شده بودند. تصمیم گرفته شده بود هر گاه یکی از مخالفان (اقلیت) در صحن علنی مجلس با ماده واحده مذکور از در مخالفت در آمد توسط تروریست های تعیین شده به قتل
نمایندگان مجلس شورای ملی (سید حسن مدرس در عکس مشاهده می شود)
برسد. چنان که به هنگام طرح لایحه در مجلس برخی از ناطقین طرفدار رضا خان ( و به طور مشخص تر و عیان تر علی اکبر داور) این معنی را تقریباً آشکارا به اقلیت مجلس گوشزد کردند. اما محمد تقی ملک الشعرای بهار که به رغم اطلاع از خطرات پیش رو در مجلس حضور یافته بود طی سخنانی مستدل، آشکارا مخالفت خود را با تغییر قانون اساسی و انقراض قاجاریه اعلام کرده و بلافاصله از مجلس خارج شد و این در حالی بود که آدم کشان رضا خان به سرعت برای قتل او و ایجاد رعب و وحشت وارد عمل شده بودند. (15)
در حالی که رضا خان آن شب در میهمانی سفارت فرانسه در تهران بود، تروریست های او، به اشتباه، واعظ قزوینی، مدیر روزنامه نصیحت قزوین را که شباهت ظاهری تامی به ملک الشعرای بهار داشت، در محوطه مجلس به قتل رسانیدند. بدین ترتیب بود که در جلسه آتی مجلس که موضوع انقراض قاجاریه در دستور کار نمایندگان قرار گرفت، ملک الشعرای بهار حضور نداشت. سید حسن مدرس، دکتر محمد مصدق، سید سحن تقی زاده، یحیی دولت آبادی و حسین علاء از معدود نمایندگان مخالف لایحه ی مذکور در آن جلسه موعود روز 9 آبان 1304 بودند. برای برخورد پارلمانی با این گروه معدود هم بسیاری از نمایندگان طرفدار رضا خان آماده شده بودند. (16) در این جلسه سید حسن مدرس پس از آن که نتوانست طرفداران رضاخان را از موافقت با ماده واحده کذایی منصرف کند، بااشاره به این موضوع که مجلس نمی تواند در این باره وارد بحث شود، تصریح کرد: «اخطار قانونی دارم. ماده اش این است که خلاف قانونی اساسی است. اخطار قانونی است که خلاف قانونی اساسی است ونمی شود در اینجا طرح کرد.»
و در حالی که صحن علنی مجلس را ترک می کرد تا در رأی گیری غیر قانونی ولو به عنوان مخالف شرکت نکند، اضافه نمود: « صد هزار رأی هم بدهید، خلاف قانون است» (17)

پی نوشت ها :

1- همان، صص 7289-7288و ص 7294.
2- همان، صص 7308-7304 و صص 7317-7313
3- همان، ص 7344.
4- حسین مکی، پیشین، ج2، صص 687-678
5- محمد تقی ملک الشعرای بهار، پیشین، ج2، صص 231-227.
6- همان، صص 260-259.
7- همان، صص 281-261.
8- قهرمان میزرا سالور، پیشین، ج9، ص 7353
9- اشاره به جماعت طرفدار سردار سپه بود.
10- قهرمان میرزا سالور، پیشین، ج9، ص 7354.
11- همان، صص 7362-7360.
12- همان، صص 7372-7363.
13- همان، صص 7376-7372
14- حسین مکی پیشین، ج2، صص 692- 687
15- محمد تقی ملک الشعرای بهار، پیشین، ج2، صص 302-280.
16- حسین مکی، پیشین، ج2، صص 715- 693.
17- همان، ص 716 و مهدی قلی هدایت (مخبر السلطنه)، خاطرات و خطرات، چاپ پنجم، تهران، زوار، 1375، صص 369-368.
منبع: مطالعات تاریخی شماره 27


 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط