انتخابات مجلس پنجم و مجلس مؤسسان(2)

واپسین گام رضا خان برای تثبیت حکومت خویش، بر گزاری انتخابات مجلس مؤسسان بود تا به شکلی ظاهراً قانونی قدرت را به وی منتقل سازد. طبق آئین نامه ای که
سه‌شنبه، 21 شهريور 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انتخابات مجلس پنجم و مجلس مؤسسان(2)
انتخابات مجلس پنجم و مجلس مؤسسان(2)

نویسنده: دکتر حسین آبادیان (2)



 
بر اساس اسناد منتشر شده وزارت جنگ (1)

تشکیل مجلس مؤسسان

واپسین گام رضا خان برای تثبیت حکومت خویش، بر گزاری انتخابات مجلس مؤسسان بود تا به شکلی ظاهراً قانونی قدرت را به وی منتقل سازد. طبق آئین نامه ای که روزنامه های آن زمان منتشر کردند، انتخابات مجلس مؤسسان مثل مجلس شورای ملی بود. همه کسانیکه می توانستند درانتخابات مجلس شورا شرکت نمایند، مجاز بودند در این انتخابات هم شرکت کنند، تعداد نمایندگان مجلس مؤسسان دو برابر اعضای مجلس بود، به عبارتی هر حوزه انتخابیه می توانست دو برابر تعداد نمایندگان خویش را وارد مجلس مؤسسان کند. نمایندگان مجلس پنجم هم می توانستند در آن مجلس عضویت یابند؛ مشروط به این که شرایط لازم را به دست می آورند. وقتی دو سوم اعضای مجلس مؤسسان در تهران حضور می یافتند، جلسات آن رسمیت پیدا می کرد، وقتی هم تکلیف رژیم کشور مشخص شد، دوره عمر آن سپری می گردید.
انتخابات این مجلس در آبان ماه برگزار شد. این موضوع نشان می داد از قبل آمادگی لازم برای امر مزبور وجود داشته است. به یاد داشته باشیم مجلس پنجم در اویل سال 1302 باید تشکیل می شد، اما رضا خان آن قدر برای برگزاری انتخابات آن کار شکنی کرد تا این که در اواخر بهمن آن سال مجلس تشکیل شد. به عبارتی همان گروه هائی که متخصص تعویق برگزاری انتخابات بودند و مانع تشکیل مجلس چهارم می شدند، این بار برای اخلال در برگزاری انتخابات سالم و گزینش نمایندگان مردم در موقع مقتضی، کارشکنی می کردند.
لیکن در کمال شگفتی مجلس مؤسسان که هم برای انتخاباتش وقت کافی وجود نداشت و هم تعداد اعضایش دو برابر نمایندگان مجلس بود، به سرعت اعلام موجودیت کرد؛ یعنی درست ده روز بعد از آن که مجلس قدرت را به رضا خان سپرد تا بر مردم فرمان براند.
انتخابات این مجلس هم مثل مجلس پنجم کاملا فرمایشی بود. قشون در انتخاب نمایندگان نه تنها اعمال نظر کردند بلکه بدون این که به واقع انتخابی صورت گرفته باشد، کسانی را به عنوان منتخب مردم روانه تهران کردند. خیلی ساده گزارش می شد، مثلاً حیدر قلی میرزا حشمتی و آقا بهاء الدین از خمین، معظم السلطان و میرزا محسن نجم آبادی از گلپایگان «به سمت نمایندگی مجلس مؤسسان انتخاب شده اند. (1) همان روز اطلاع داده شد نمایندگان کرمانشاه به سوی مرکز حرکت کرده اند.(2) روز بعد خبر دادند فرج الله میرزا و میرزا علینقی هان بیگلری هم از حوزه ای دیگر انتخاب شده اند. (3) از حوزه انتخابیه جهرم میرزا علی اصغر خان حکمت و اسماعیل خان صولت الدوله قشقائی انتخاب شدند. (4) انتخابات شمال کشور در دست چراغعلی خان، برادر رضا خان قرار داشت، او هم عده ای را از سوی مردم مازندران به عنوان نماینده انتخاب کرد و به تهران فرستاد. (5) دانش که مردی ثروتمند بود، از مشهد به عنوان یکی از منتخبین به تهران اعزام گردید. (6) طبق اسناد موجود که ذکر کلیه آن ها عملاً غیر ممکن است، تمام انتخابات سراسر کشور در چند روز از ماه آذر اتفاق افتاد، بعید است چنین هماهنگی ای درشرایط آن روز کشور وجود داشته باشد، اما قشون موظف بود عده ای را دستچین کند و به مرکز گسیل دارد. نکته مهم در کلیه این مراسم شرکت قشون در انتخابات بود و نه وزارت داخله، اگر تقلبی در انتخابات نبود، چرا قشون متولی برگزاری آن شد؟
در مکاتبات صریحاً نوشته شده تسریع در انتخابات «برای اجرای امر مطاع» بوده، در نواحی دور دستی مثل بلوچستان در این مدت کم حتی «اعتبارنامه معتبر به امضای کلیه رؤسای طوایف و تصدیق حکومت محل» فراهم گردید تا «روز موعود به مرکز وارد شوند» در تلگراف هائی نظیر این مورد به صراحت آمده بود: «عموم و فرداً فرد قشون در این گونه مواقع که مقصود پیشرفت مقاصد مقدس بندگان اعلیحضرت قدر قدرت پهلوی ارواحنا فداه است، همه گونه کوشش و جان نثاری صمیمانه را خواهند نمود.» (7) نماینده مشهد در مجلس مؤسسان از جمله ملک ایرج میرزا پور تیمور یا همان ایرج میرزای مشهور، شاعر هزل سرای بعد از مشروطه بود که «طرف توجه مخصوص مقام محترم امارات جلیله لشکر شرق [و] دارای وجهه ملی می باشد.» (8) جالب تر این که از سوی رئیس ارکان حزب کل قشون به فرمانده لشکر شرق دستور داده شده بود «به جای یک نفر دیگر که بایستی از تون و طبس انتخاب شود دستور دهید عظام التولیه یا امیر کلار تیموری را انتخاب نمایند.» (9) رئیس ارکان حرب کل قشون هنوز نمی دانست نام واقعی کسی که اوتوصیه اش را کرده، امیر تیمور کلالی است نه امیر کلار تیموری! کلیه انتخابات فرمایشی مجلس مؤسسان در دو سه روز دهه نخست آذر ماه 1304 صورت گرفت. این موضوع نمی توانست در شرایط اداری آن روز کشور انجام شود، مگر این که قشون مستقیماً در قضایا دخالت می کرد. بسیاری از نمایندگان حتی حوزه انتخابیه خود را ندیده بود، کما اینکه آقا رضا تجدد که به دستور رئیس ارکان حرب باید از لارستان به عنوان نماینده مجلس مؤسسان وارد این مجلس می شد،(10) هرگز حوزه انتخابی خود را ندیده بود. این در حالی بود که درست یک روز قبل دستور داده شده بود یک نفر از وکلای مازندران از نمایندگانی استعفا کند تا رضا تجدد بتواند به عنوان نماینده به مؤسسان معرفی گردد. (11) به برخی از حکام ایالتی مرخصی دو ماهه داده می شد تا به عنوان نماینده مجلس مؤسسان وارد تهران شوند و بعد از خاتمه مأموریت به محل کار خود بازگردند. از این جمله بود احمد خان عمارلوئی، کفیل حکومت خوزستان که به عنوان نماینده بهبهان (12) باید وارد تهران می شد. در این بین اشخاص بر جسته ای مثل عبدالحسین خان تیمور تاش وجود داشتند که از حوزه انتخابیه نیشابور به عنوان نماینده برگزیده شده بود، در عین حال او نماینده ترشیز هم محسوب می شد. رئیس ارکان حزب لشکر شرق توصیه کرده بود تیمور تاش نماینده نیشابور باشد تا فردی دیگربتواند از ترشیز به مجلس راه یابد. (13) شخصی چون رضا خان افشار که از عوامل مهم فرو پاشی جنبش جنگل بود، از ارومیه به نمایندگی انتخاب گردید. (14) دیگر شخصیت مهم سالار سعید سنندجی است که در اسناد سالار سعید ساوجبلاغی خوانده شده، و از مهاباد کنونی به مجلس راه یافت. از شیراز میرزا ابراهیم خان قوام و حبیب الله آموزگار مهم ترین شخصیت هائی بودند که وارد مجلس مؤسسان شدند. (15) میرزا رضا خان حکمت مشهور به سردار فاخر از حوزه انتخابیه آباده «به اکثریت 649 رأی و میرزا اسماعیل خان نجومی معاون تلگراف خانه مرکزی طهران [با] 637 رأی به نمایندگی مجلس مؤسسان منتخب گردیدند.» (16) به عبارتی آراء اخذ شده از حوزه انتخابیه آباده حتی از یک روستای معمولی هم کمتر بود؛ تازه میدانیم همین آمار هم جعلی است. زیر این تلگراف نوشته شده: «... حکمت برای فسا معین شده بود که با سلطان العلماء انتخاب شوند.» (17) سلطان العلماء نماینده فسا در مجلس پنجم بود؛ دستور داده شده بود او و حکت از این حوزه انتخابیه برگزیده شوند، (18) اما خبر رسید حکمت از حوزه انتخابیه آباده برگزیده شده است. سردار فاخر برای تشکسلات رضا خانی چهره ای کلیدی بود، در تلگرام های عایده در ارتباط با مجلس مؤسسان نام او ذکر شده، کما این که در تلگرامی مربوط به انتخابات کرمان هم ذکر شده «چون مشارالیه باید حتما انتخاب شود مقرر فرمایند اقدامات عاجل» به عمل آورند. (19) هم زمان گزارش می شد «در یزد و کرمان بعضی از پارسیان که سوابق تیره دارند»، در صدد اختلال در انتخاب ارباب کیخسرو شاهرخ و افلاطون نامی بودند؛ تقاضا شده بود تلگرافی حکومتی صادر شود و آن ها را از ممانعت در انتخاب نامبردگان بر حذر دارند. (20) از جمله مهم ترین نمایندگان خوزستان می توان از میرزا حسین خان موقر نام برد که به گزارش احمد عمارلوئی از جمله کسانی محسوب می شد که «تابع امر» به شمار می آمد. (21) حسین خان موقر از بهائیان شناخته شده این زمان محسوب می شد، او در خدمت انگلیسی های مقیم بوشهر بود و از سوی آن ها «بالیوزی» خوانده می شد. دو تن از مهم ترین برگزیدگان حوزه انتخابیه اصفهان عبارت بودند از میرزا ابوطالب شیروانی و میرزا حسینعلی گلشن. (22) هر دو این افراد پیش تر از بلوا سازان گروه های افراطی در اصفهان شناخته می شدند. عدل الملک دادگر هم از نمایندگان مازندران به شمار می آمد، یکی از جالب ترین موضوعات انتخاباتی این بود که مردی به نام طوسی به دستور قشون باید از خراسان انتخاب می شد، در حالی که متصدی ارکان حزب قشون لشکر شرق حتی از نام او و نام پدرش آگاهی نداشت! رئیس ارکان حزب کل قشون دستور داده بود طوسی از بجنورد، محمد علی خان مجد مشهور به فطن السلطنه و میرزا علی اکبر خان رضی از تون به نمایندگی برگزیده شوند. (23) از ارکان حزب لشکر شرق تلگرامی فوری در این باره ارسال گردید. در این تلگرام نوشته شده بود «مستدعی است امر و مقرر فرمایند مستدعی است (24) اسم و اسم پدر طوسی را فورا اطلاع دهند.» (25) تازه چهار روز بعد بود که معلوم گردید نام کوچک طوسی میرزا داوود خان و نام پدر او امیر اعلم بوده است. (26) به سفارش ارکان حزب کل قشون، شخص امیر اعلم هم می بایست از حوزه انتخابیه دره گز انتخاب می شد و دستور داده شده بود در این زمینه «نهایت سعی و کوشش را مبذول دارید» (27) میرزا شهاب الدین (28) و افضل الملک روحی هم از حوزه انتخابیه رفسنجان برگزیده شدند، (29) این ها از دوره مشروطه به بعد از حزب دمکرات حمایت می کردند. در برخی موارد درست بعد از برگزاری انتخابات فرمایشی، نظر حکومت مرکزی تغییر می کرد. در این شرایط دستور می دادند فردی خاص به نمایندگی انتخاب گردد؛ از جمله این که دستور داده شده بود مردی کاشف نام از حوزه انتخابیه مشهد برگزیده شود. اما نکته این بود که «انتخابات کلیه نقاط شرق خاتمه پیدا کرده به استخراج آراء مشغول هستند، با این حال تصدیق خواهند فرمود که موقع گذشته است، انتخابات و کاندیدش غیر ممکن خواهد بود.» (30)
نامه زیر که بالای آن نوشته است «خیلی فوری است»، خود گویای انتخابات فرمایشی مجلس مؤسسان است. این نامه خطاب به فرمانده لشکر شرق نوشته شده است: «قرار راپورت واصله حاجی[حسن آقا] ملک که مرکز تعیین شده بود جزو کاندیدهای مشهد نیست، چون بایستی مشارالیه حتما انتخاب شود اهتمام لازم در این باب به عمل آورید.» (31) پاسخ نامه مزبور از این قرار بود: «فوری است، مقام رفیع ریاست محترم ارکان حزب کل قشون دامت شوکته؛ در جواب امریه مطاع ... محترما خاطر مبارک را مستحضر می دارد به طوری که سابقاً به عرض رسیده انتخابات بعضی نقاط به کلی خاتمه پذیرفته و در برخی نیز به استخراج آراء مشغول هستند و محل خالی نیست، با عرض مراتب معروضه حاجی ملک و آقا شیخ [بهار] از قبول این امر امتناع ورزیدند، ثانیاً پس از مذاکرات لازم با حاجی ملک مشارالیه متقاعد شده و دستور لازم به قوچان صادر گردید که از قوچان انتخاب شود، راپرتا معروض گردید.» (32)
در حوزه انتخابیه کرمان هم وضع به همین منوال بود. دستور داده شده بود فردی عیسی خان نام یکی از حوزه های آن جا به عنوان نماینده مجلس موسسان برگزیده شود، محمود آیرم امیر لشکر جنوب چنین پاسخ داد: «ریاست محترم ارکان حزب کل قشون... فرمانده قسمت کرمان راپورت نموده است که به واسطه ضیق وقت تعیین کلیه منتخبین و شروع به انتخابات، انتخاب میرزا عیسی خان مشکل است، معهذا دستور دادم حتی الامکان در انتخاب وی کوشش نماید، اطلاعاً اشعار گردید.» (33) از این بالاتر به امرای لشکر غرب و شرق دستور داده شد «از هر نقطه که ممکن است پیشرفتی دارد قدغن فرمائید (نمائید) (34) دکتر احیاء السلطنه برادر دبیر اعظم را انتخاب نمائید.» (35) بر جسته ترین نمایندگان گیلان عبارت بودند از حسین کی استوان از بندر انزلی که به بندر پهلوی تغییر نام داده شده بود، سیدعبدالوهاب مجتهد زاده از رشت، ناصر الاسلام ندامانی از فومن و قائم مقام الملک رفیع از طالش. (36)
در تلگرام های رمز این زمان نکاتی جالب وجود دارد که خود کاشف از تقلبی بودند انتخابات است، به طور مثال امیر لشکر غرب تلگراف کرد: «مطابق راپرت ساخلوی بروجرد بخر الاسلام، بشیر معظم، اعتبار الدوله، مشار اعظم برای نمایندگی مجلس مؤسسان از طرف اهالی بروجرد انتخاب و در ظرف این هفته به طهران رهسپار خواهند شد، راجع به مشار اعظم چون مشار الیه سابقاً نماینده بود، خود اهالی انتخاب کرده اند» (37)، یعنی این که بقیه را خود مردم انتخاب نکرده اند!
در انتصاب نمایندگان مؤسسان شخص رضا خان دست به کار بود. او به کفیل ایالت خراسان صریحاً دستور داد: «به اعضای کمیسیون انتخابات مشهد فوراً تذکر بدهید که [حسین] مهدوی و حاجی حسن آقا ملک هر دو طرف توجه من هستند و در این موقع نباید کسی به اعمال نظریات خصوصی توسل نماید. حاجی حسن آقا باید برای مجلس مؤسسان از مشهد انتخاب شود و شخص شما بایست مراقبت کنید که بر خلاف این نظریه اقداماتی پیش نیاید، نتیجه را هم اطلاع بدهید... رئیس حکومت موقتی مملکت و رئیس عالی کل قوا.» (38) کفیل ایالت خطاب به رئیس ارکان حزب کل قشون که کلیه مکاتبات قشونی اینک به نام او صورت می گرفت، پاسخ داد: «... حاجی حسن آقا در شهر مشهد کاندید شدند، شاید هم انتخاب شود، انتخاب در همه جا در شرف اتمام [است]، منتها در تون قدری به تاخیر افتاده بود، معهذا محض امتثال امر به حکومت رمزا تلگراف شد ایشان را انتخاب نمایند، چون موقع گذشته و چند بار هم در صندوق تصرفات شده.» (39)
در زنجان وضع به این شکل بود که حاکم آن جا اشخاصی را کاندیدا کرده بود «که اغلب آنها از روحانیون می باشند.» فرمانده لشکر شمالغرب تلگراف کرد انتخابات آن نواحی آغاز شده است، اما «بنده اساساً به روحانیون اعتماد نمی کنم، متمنی است و او امر لازم را به مشارالیه صادر فرمایند.» (40) پاسخ داده شد «در این باب مستقیماً با حکومت زنجان داخل مذاکره شوید، دو نفر از روحانیون برای نمایندگی کافی است.» (41)
به هر حال بعد از چنین انتخاباتی، مؤسسان در محل تکیه دولت تشکیل جلسه داد، ترکیب شرکت کنندگان در جلسه متنوع بود: از هیأت دولت گرفته تا نمایندگان این مجلس، از معمرین قوم و اعیان و اشراف کشور که تا سقوط همه جانبه شان گامی بیش نمانده بود گرفته تا هیأت های دیپلماتیک کشورهای خارجی، از فرماندهان قشون تا زندانیانی مثل شیخ خزعل همه و همه در این مجلس گرد آمده بودند تا تکلیف را مشخص نمایند. در این بین رضا خان که ساکن کاخ گلستان بود، در میان صدای گلوله های توپ این فاصله را تا تکیه دولت طی کرد، او از روی کاغذی که از پیش فراهم شده بود، متنی را خواند. رضا خان آشکارا صدایش می لرزید، یا به دلیل این که تحت تاثیر فضای حاکم بر جلسه قرار گرفته بود و یا به این دلیل که سواد خواندن و نوشتن نداشت و بیم داشت در آن جمع خطائی لفظی صورت گیرد. وزیر مختار آمریکا که میهمان جلسه بود، گزارش می دهد رضا خان با صدائی کوتاه که فقط نزدیکان به او توانستند صدایش را بشنوند، متن کوتاه را قرائت کرد.
جلسه بسیار خشک بود و بی روح، نه ارکستری نواخته شد، نه شور و هیجانی ابراز گردید و نه آن انتظار طولانی حاضرین برای حضور رضا خان، به نحوی مقتضی بر آورده شد. وقتی رضاخان جلسه را ترک کرد، هیأت های دیپلماتیک هم خارج شدند و به این شکل کار مجلس مؤسسان رسماً شروع شد. مجلس مؤسسان از پانزدهم آذرماه تا بیست و دوم آن ماه، مشغول بحث و بررسی برای تغییر موادی از قانون اساسی بود. با تغییر مواد 36، 37 و 38 قانون اساسی سلطنت به رضا خان منتقل گردید که از مدتی پیش نام خانوادگی پهلوی را برای خود برگزیده بود، نام خانوادگی ای که در اصل متعلق بود به محمود علامیر، وقتی این فامیل به رضا خان داده شد،
محمود نام فامیل خود را هم محمود نهاد. بر اساس این تغییرات ادامه سلطنت در نسل رضا خان به رسمیت شناخته شد، بزرگترین فرزند ذکور این نسل ولیعهد قانونی به شمار می رفت، اگر شاه فرزند ذکور نداشت، تعیین تکلیف این که چه کسی باید جانشین شاه شود، با مجلس مؤسسان بود؛ مادر شاه قانونی هم نباید از خاندان قاجار باشد. به این تغییرات 357 نفر رأی موافق و تنها سه تن رأی ممتنع دادند، بیست و چهارم آذر ماه آن سال مراسم تحلیف به جای آمد و روز بیست و پنجم آذر ماه، «رضا خان سردار سپه» رسماً با عنوان «رضا شاه پهلوی» بر تاج و تخت دست یافت. همان روز برج پنجم پادشاه انگلستان آغاز سلطنت رضا خان را تبریک گفت و رضا خان هم در پاسخ اطمینان داد در دوره حکمرانی او روابط دو کشور بیش از پیش گسترش خواهد یافت. بیست و نهم آذرماه، محمد علی فروغی به عنوان نخستین رئیس الوزرای دوره پهلوی، حکم خویش را از رضا شاه دریافت کرد.
به این شکل، خودکامه مورد نظر ما یعنی رضا خان، با آخرین نیرنگ سیاسی بر نخستین پلکان سلطنت تکیه زد؛ او اکنون به شکلی مملوس تر رو در روی مردم، قرار می گرفت. قدرتی که رضا خان با چنگ و دندان به دست آورده بود، حق استفاده از آن را نیز به وی اعطا می کرد. رضا خان قدرت خود را با گسترش خوف و وحشت به دست آورد، او نمی توانست از این عامل برای ادامه قدرت خود دست بردارد؛ زیرا در این صورت خود از بین می رفت. از آن سوی مدارک اداره اسناد عمومی بریتانیا گواهی است بر این موضوع که بریتانیا در صعود قزاق به اریکه سلطنت نقشی اساسی داشته است. شخص رضا خان در گفتگوئی با لورین در اولین ملاقاتی که بعد از تغییر سلطنت صورت گرفت به صراحت گفت، بریتانیا و نمایندگانش در ایران او را یاری داده اند. او حتی گذشته استعماری بریتانیا در ایران را توجیه کرد و گفت کاملاً درک می کند که انگلستان در گذشته «مجبور» بوده است در امور ایران دخالت نماید، اما وی بر آن است تا وضعیتی شکل دهد که دیگر مداخله مستقیم لازم نباشد. رضا خان تأکید کرد یک ایران قدرتمند چه بسا بتواند «بخشی از مسئولیت سنگین بریتانیا را که هم اینک در شرق دارد، به دوش گیرد.» (42) لورین هم ابراز احساسات علنی رضا خان را به این شکل جبران کرد که در اوایل دیماه سال 1304 میهمانی ناهاری ترتیب داد و در آن تلاش کرد برخی از مخالفین دیرینه رضا خان را با او آشتی دهد، در این جلسه، صولت الدوله قشقائی و شیخ خزعل در کنار ابراهیم قوم الملک شیرازی حضور داشتند. لورن می خواست کدورت دیرین بین صولت الدوله و بریتانیا را از بین ببرد و خزعل و قوم الملک را هم دعوت کرد تا حمایت خود و دولت متبوعش از رضا خان را به رخ آنان بکشاند. پس از صرف ناهار لورن از یکایک سران عشایر حاضر در جلسه خواست سوگند یاد کنند به رضا خان وفادارند و با حکومت بریتانیا «دوستی پایدار» (43) دارند، حکومتی که هر کدام از حاضرین «بزرگی و دانائی اش را ستوده اند.» (44) اینک بریتانیا تا حد زیادی به اهداف باند مدت خود دست یافته بود، اکنون مردی به سلطنت رسیده بود که حتی نمی دانستند با مسئله تاجگذاری او چه کنند.
در روزه قاجار این سنت رایج بود که سالخورده ترین عضو خانواده تاج شاهی را بر سر سلطان جدید می نهاد، اما در خانواده رضا شاه فردی مناسب نبود تا این مهم را انجام دهد و البته به ناگزیر این فکر به کناری نهاده شد. دیگر این که استقرار رضا خان بر تخت طاووس نشانی بود از تطبیق منافع بریتانیا در ایران بر اوضاع و احوال داخلی و جهانی؛ هر چند لورین تحولات ایران این زمان را به سرکردگی رضا خان منطبق می دانست با تحولات اوضاع و احوال و نه اجرای نقشه ای مشخص و یا محقق ساختن آرزوئی دیرینه؛ (45) اما حقیقت این است که منطبق ساختن اندیشه با اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی ایران، ابتکاری بود که از سوی انگلیس گرفت و به خوبی با روحیات محافظه کاری که از انگلیسی ها سراغ داریم منطبق است. به واقع بریتانیا آرزوئی دیرینه و نقشه ای مشخص را که حداقل از اوایل مشروطه تعقیب می کرد با به سلطنت رسیدن رضا خان کاملاً محقق ساخت تا منافع خویش را صیانت نماید.
به این شکل با دسایس بریتانیا و با نطق های فصیح و بلیغ امثال داور، می رفت تا تاج کیانی «را بر سر مردی بگذارند که مردم ایران جز ستم و ظلم از اتباع او تا کنون ندیده اند. مردی که روزنامه نویس را در میدان مشق کتک می زند و به چوب می بندد، مردی که با مشت، دندان مدیر جریده ای دیگر را خرد می کند. مردی که به امر و فرمان او سرکردگان و رجال کشور مانند سردار معززها و اقبال السلطنه ها و امر عشایرها را بیگناه کشته و اموالشان را غارت کرده اند، مردی که تحصیلات ندارد، مردی که بی اندازه طماع است، مردی که محال می گوید و فریب می دهد.» (46) در شرایط عادی هیچ مرد آزاده ای چنین شخصی را با هو و جنجال بر تخت سلطنت نمی کشید، اما این قضیه محقق شد. بر کشیدن رضا خان به تخت سلطنت نقشه بریتانیا بود که همواره بر طبل دمکراسی می کوبید، بنابراین امر مزبور «باید» صورت می گرفت.
تازه یک سالی بعد از تغییر سلطنت بود که کسانی مثل عارف دانستند چه خبطی مر تکب شده اند، آن زمان که البته دیگر خیلی دیر بود، عارف سرود:

 

فکنده از چه پی صید مرغ خانه کند؟
شکار کرکس و شاهین کن، این شکار نشد!

ز قتل عام لرستان و فتح خوزستان
چو هند و نادر، اسباب افتخار نشد

نهال مردی و مردانگی چنان خشکید
که سال ها شد و یک نادر آشکار نشد

چه ملتی است؟ که نابود باد تا به ابد
چه دولتی است؟ که خود سر چو او، به کار نشد

نه نام ماند، نی ننگ، زین دو در گیتی
شوند محو که این شهر و شهریار نشد

ز شاه سازی و درباربازی این ملت
مگر ندید دو صد بار، بار بار نشد؟

مدار چشم توقع به آن که چشم طمع
به مال دارد، این مملکت مدار نشد

نداشت عارف عیبی جز از نداری و گفت
که گفت این که نداری که عیب و عار نشد!(47)

نهایت این که همان عارفی که به غلط چشم امید به کسی چون رضا خان بسته بود، سال ها بعد در 1309 یکی از شدید اللحن ترین غزلیاتش را علیه او سرود. غزل عارف دراین سال وصف اوضاع و احوال کشوری است که زیر مهمیز قزاقان می نالید و راه نجاتی نمی یافت:

به عهد ما به جز از هیز و دزد و جانی نیست
به غیر اصل زر و زور و خانخانی نیست

وطن پرست دهد جان خود به راه وطن
به حرف یاوه و جان دادن زبانی نیست

به نام خود کنی املاک خلق، شرمت باد
که قلدری بود، این طرز قهرمانی نیست

ندیده کس به چپاول به پهلوانی تو
شدی تو راهزن، این رسم پهلوانی نیست

زمانه هر دو سه روزیست با یکی، هشدار
که گفت با تو که این عز و جاه فانی نیست؟

صعود کرده ای اما به دست اجنبیان
که رتبت تو به تأیید آسمانی نیست

تو جاه و سود کلان برده ای ز اجنبیان
مرا نصیب به جز از فقر و ناتوانی نیست

من از برای وطن لب گشوده ام به سخن
ز بهر مال و منال و زر و اوانی نیست

کسی نگفت تو را، لیک گویدت عارف
درین زمان چو تو کس زور گوی و جانی نیست(48)

همان سال عارف سرود:

ای ز وجود تو ره و رسم جنایت
شد بار دگر نو، به دیار کهن من!

تو قائد من، منجی من، نیستی ای دون!
هستی تو همان دشمن من، راهزن من! (49)

پی نوشت ها :

1- کلیه این اسناد در موسسه مطالعات و پژو هش های سیاسی نگه داری می شوند.
2- امیر لشکر غرب به ریاست ارکان حرب کل قشون، مورخه 14 آذرماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش006-178- 1304.
3- همان به همان، مورخه 14 آذرماه 1304، اسناد وزارت جنگ، 009-178-1304.
4- امیر لشکر جنوب به رئیس ارکان حرب کل، 15 آذرماه 1304، اسناد وازرت جنگ، ش010-178-1304.
امیر لشکر جنوب به رئیس ارکان حرب کل قشون، 15مورخه11 آذرماه 1304، 019-178-1304.
5- چراغعلی پهلوی به رئیس ارکان حرب کل قشون، 15 آذرماه1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 011-178- 1304.
6- ارکان حرب لشکر شرق به رئیس ارکان حرب کل قشون، 15 آذرماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش 012- 178- 1304.
7- سرهنگ اسدالله فرمانده تیپ مختلط سیستان به رئیس ارکان حرب کل قشون، مورخه 10 آذرماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 021-178-1304.
8- کفیل ایالت خراسان به رئیس ارکان حرب کل قشون، مورخه 10 آذرماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش 023-178- 1304.
9- رئیس ارکان حرب کل قشون به فرمانده لشکر شرق، خیلی فوری، مورخه 10 آذرماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 024- 174- 1304.
10- رئیس ارکان حرب کل قشون به امیر لشکر جنوب فوری، مورخه 9 آذرماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 028- 178- 1304.
11- رئیس ارکان حرب کل قشون به حکومت جلیله مازندران، مورخه 8 آذرماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 029- 178- 1304.
12- کفیل ارکان حرب کل قشون به وزارت داخله، مورخه 8 آذرماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 031- 178- 1304.
13- رئیس ارکان حرب لشکر شرق به رئیس ارکان حرب کل قشون، مورخه 5 آذرماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 038- 178- 1304.
14 - امیر لشکر شمال غرب به رئیس ارکان حرب کل قشون، مورخه 7 آذرماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 039- 178- 1304
15- امیر لشکر جنوب به رضا شاه،7 آذرماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 045- 178- 1304
16- امیر لشکر جنوب به رئیس ارکان حرب کل قشون، مورخه25 آبان ماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 083- 178- 1304
17- ذیل همان سند.
18- رئیس ارکان حرب لشکر کل قشون به امیر لشکر جنوب، خیلی فوری است، مورخه شب 24 آبان ماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 084- 179- 1304.
19- ارکان حرب کل قشون به امیر لشکر جنوب، خیلی فوری است، مورخه 23 آبان ماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 085- 179- 1304.
20- حکومت کرمان به «مقام محترم حکومتی جلیله دارالخلافه طهران»، مورخه 30 آبانماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 010- 179- 1304.
21- کفیل حکومت نظامی خوزستان به ارکان حرب کل قشون، مورخه 3 آذرماه 1304،ش. 013- 179- 1304.
22- امیر لشکر جنوب به رئیس ارکان حرب کل قشون، فوری، مورخه 2 آذر ماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 014- 179- 1304
23- رئیس ارکان کل قشون به فرمانده لشکر شرق، مورخه 25 آبانماه 1304، ش. 020- 179- 1304
24- کذا، در این تلگراف دو بار مستدعی است آورده شده است.
25- متصدی ارکان حرب لشکر شرق به رئیس ارکان کل قشون، فوری است، 28 آبانماه 1304، ش. 019- 179- 1304.
26- رئیس ارکان حرب کل قشون به ارکان لشکر شرق، خیلی فوری است، لیله 2 آذر ماه 1304، ش. 018- 179- 1304
27- رئیس ارکان حرب کل قشون به ارکان حرب لشکر شرق، خیلی فوری است، اسناد وزارت جنگ، 4 آذرماه 1304، ش. 042- 179- 1304.
28- همان میرزا شهاب راوری پدر دکتر بقائی کرمانی است.
29- امیر لشکر جنوب به رئیس ارکان حرب کل قشون، مورخه 30 آبان ماه 1304، ش. 027- 179- 1304.
30- متصدی ارکان حرب لشکر شرق به رئیس ارکان حرب کل قشون، از مشهد، مورخه 30 آبان ماه 1304، ش. 028- 179- 1304.
31- رئیس ارکان حرب کل قشون به امیر لشکر شرق، خیلی فوری، مورخه لیله 26 آبان ماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش 053- 179- 1304.
32- متصدی ارکان حرب لشکر شرق به رئیس ارکان حرب کل قشون، فوری است، شب 28 آبان ماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 052- 179- 1304.
33- امیر لشکر جنوب به رئیس ارکان حرب کل قشون، 27 آبان ماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 056- 179- 1304.
34- پرانتز در اصل.
35- رئیس ارکان کل قشون به امرای لشکرهای شرق و غرب، خیلی فوری، 30 آبانماه 1304، ش. 029- 179- 1304.
36- فرمانده تیپ شمال به ارکان حرب کل قشون، فوری است، مورخه 30 آبانماه 1304، ش. 033- 179- 1304.
37- امیر لشکر غرب به ریاست ارکان حرب کل قشون، شب 27 آبان ماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 058- 179- 1304.
38- رضا خان به کفیل ایالت خراسان، مورخه 26 آبان ماه 1304، اسناد وزارت جنگ، 062- 179- 1304.
39- کفیل ایالت خراسان به رئیس ارکان حرب کل قشون، شب 28 آبان ماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 061- 179- 1304.
40- فرمانده لشکر شمال غرب به رئیس ارکان کل قشون، خیلی فوری است، مورخه 24 آبان ماه 1304، ش. 070- 179- 1304.
41- رئیس ارکان حرب کل قشون به فرمانده لشکر شمال غرب، خیلی فوری است، لیله 26 آبان ماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 069- 179- 1304.
42- TO Take on her shoulders a part of the heavy load responsibility which Britain bore in the East; Loraine to Chamberlin, December9/1925، FO. 416/78
43- Undying friendship.
44- … whose magnanimity and wisdom each exhorted; Loraine to Chamberlin, December31/1925 , FO.
371/11483.
45- Loraine to chamberlin, Decemberlin, 31/1925, FO. 371/1148.
46- تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، ح2، (تهران:امیر کبیر، 1363)، ص 300
47- دیوان عارف قزوینی، به کوشش محمد علی سپانلو و مهدی اخوت، (تهران: موسسه انتشارات نگاه، 1381)، ص 15- 214
48- همان، صص 27- 226
49- همان، ص 228

منبع: مطالعات تاریخی شماره 27

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.