اونجرز، انتقام جویان

اونجرز فیلمی ابرقهرمانی است که بر اساس کامیک بوک هایی با همین نام از سری آثار کمپانی « مارول کامیکز» ساخته شده است. در این داستان ها تعداد زیادی از شخصیت های داستانی
پنجشنبه، 23 شهريور 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اونجرز، انتقام جویان
اونجرز، انتقام جویان
اونجرز، انتقام جویان




 
THEAVENGERS
کارگردان: جاس ودن
فیلمنامه: جاس ودن براساس کتاب های کامیک کمپانی مارول کامیکز
فیلمبرداری: شیموس مک گاروی
موسیقی: آلن سیلوستری
بازیگران: رابرت دانی جونیور، کریس ایوانز، مارک رافالو، کریس همس ورث، اسکارلت جوهانسون، جرمی رنر، ساموئل ال. جکسون، گوئینت پالترو، پل بتانی.
محصول: آمریکا، 2012.
آنچه گذشت
اونجرز فیلمی ابرقهرمانی است که بر اساس کامیک بوک هایی با همین نام از سری آثار کمپانی « مارول کامیکز» ساخته شده است. در این داستان ها تعداد زیادی از شخصیت های داستانی کامیک بوک های مختلف مارول، از جمله آیرن من، هالک، تور و کاپیتان آمریکا گرد هم آمده اند. بحث ساخت این فیلم سال 2005 آغاز شد و در سال 2008 و پس از استقبال و فروش بسیار خوب فیلم آیرن من( جان فاورو) تولید آن جدی شد. جاس ودن، که از طرفداران کتاب های اونجرز است، برای کارگردانی این فیلم انتخاب شد. بازیگران دیگر فیلم های ابرقهرمانی ساخته شده براساس دیگر کامیک بوک های مارول، همه حضور در این فیلم را پذیرفتند به غیر از ادوارد نورتون، کسی که در سال 2008 نقش هالک را در فیلم هالک شگفت انگیز بازی کرده بود. ابتدا قرار بود واکین فینیکس جایگزین او شود، اما در نهایت این نقش به مارک رافالو رسید. اونجرز از جمله فیلم هایی است که به شکل دوبعدی ساخته شد و در مرحله ی پس از تولید به سه بعدی تبدیل شد. این فیلم با فروش فوق العاده و استقبال خوب منتقدها مواجه شده است. در این میان، ای. اُ. اسکات از معدود منتقدانی است که اصلاً از فیلم خوشش نیامده است؛‌ یادداشت او بر این فیلم با واکنش تندی از طرف ساموئل ال. جکسون مواجه شد.
اونجرز، انتقام جویان

نظر منتقدهای خارجی

تاد مک کارتی که خیلی فیلم را دوست دارد، نوشته است:« داستان نجات دنیا داستانی است که همه بارها دیده اند و کاراکترهای این فیلم هم بیش از نیم قرن است که در 500 کامیک بوک حضور داشته اند. اما ودن و گروهش موفق شده اند تمام ویژگی های شخصیتی و عناصر داستانی را به شکلی با هم ترکیب کنند که غذایی که از جمع آنها به وجود آمده، هرچند آشنا، اما باز هم به شدت خوشمزه باشد». پیتر تراورس هم فیلم را خیلی دوست دارد و نوشته است:« اجازه بدهید به سرعت بروم سر موضوع اصلی: اونجرز همه چیز دارد؛ و حتی بیش از حد نیازش دارد. شش ابرقهرمان با قیمت یک بلیت. این فیلم همچنین بلاک باستری است که من در ذهنم تصور می کردم وقتی که به ترکیب بت های دنیای کامیک بوک های مارول در یک بسته ی به شدت هیجان آور درخشان فکر می کردم». اما اِی. اُ.اسکات که از فیلم متنفر است، چنین نوشته:« راز انتقام جویان این است که این فیلم یک کمدی دیالوگ محورتر و تمیز کوچک است که به شکل متفاوتی خود را آراسته؛ و آن شکل متفاوت هم یک دستگاه غول پیکر اِی. تی. ام است برای مارول و مسئولان جدید استودیوی والت دیزنی». امتیاز این فیلم در سایت IMDb تاکنون 8/7 از 10 است و در سایت متاکریتیک 69 از 100.

یادداشت منتقد

فصل اکران تابستانه ی آمریکای شمالی که از ماه می، زودتر از تابستان تقویمی آغاز می شود امسال فیلمی را در جدول برنامه ها داشت که علاقه مندان کامیک برای دیدن آن مدت ها لحظه شماری می کردند. خصوصاً که قرار بود تعدادی از مطرح ترین قهرمانان کامیک کمپانی مارول با حضور همان بازیگران میلیونی قبلی در آن ایفای نقش کنند و نتیجه بسیار فراتر از انتظار بود.
لوکی، شاهزاده ی رانده شده از گارد و برادر تور، از طریق آزمایش های فوق سری که نیک فیوری و تیمش انجام می دهند به زمین پا می گذارد تا امکان فعال شدن گذرگاهی را فراهم سازد که به لشکر بیگانگان فضایی امکان تسخیر زمین را می دهد. لوکی با سلاح ویژه ی خود می تواند اطرافیان را به بردگانی بدون اراده تبدیل کند و خیلی زود سپاهی گرد آورد. شورای رهبران زمین برای حل مشکل دستور می دهد که سلاح هسته ای فوق العاده قدرتمندی که به کمک تجربه ی حضور تور در زمین طراحی شده برای نابودی دشمنان به کار گرفته شود که البته تلفات سنگین انسانی هم به دنبال خواهد داشت. اما در مقابل، فیوری که مخالف این کار است مدتی فرصت می خواهد تا ایده ای قدیمی را که هیچ کس جز خود او به آن باور ندارد برای نجات زمین اجرایی کند؛ جمع آوری تیمی از ابرقهرمانانی چون آیرن من، هالک، کاپیتان آمریکا و... با عنوان جدید اونجرز/ انتقام جویان برای مقابله با دشمن. اما آیا او موفق خواهد شد چنین مردمان تکرو و مغروری را در برابر دشمنی قدرتمند متحد کند؟
اونجرز به دلایل متعدد موفق است. مهم ترین این دلایل نحوه ی شخصیت پردازی و قصه گویی است. چنین فیلمی استعداد این را دارد که به کلیشه های ذهنی و اطلاعات پیشینی مخاطب اتکا کند و حجم زیادی از زمانش را صرف نمایش حملات و انفجارها و اکشن کند. این تعداد ابرقهرمان جایی جمع شوند و با وسوسه ی حادثه پردازی افراطی مقابله شود؟ واقعیت این است که چنین شده است و اونجرز حتی از بسیاری از فیلم های کامیک با یک ابرقهرمان، فیلمی قصه گوتر و کم حادثه تر است. همچنین زمان زیادی از فیلم به معرفی شخصیت ها و روابط آنها اختصاص یافته و می بینیم که همه ی آنها به رغم ابرقهرمان بودن، شناسنامه های انسانی کاملی دارند و برای مثال ابایی از این نبوده که گوئینت پالترو تنها در یکی- دو نما ظاهر شود تا آیرن من عمق بیشتری یابد یا تور حتی شده با یک عکس، دل نگران محبوبش( با بازی ناتالی پورتمن) دیده شود. کافی است این فیلم را با نمونه هایی چون ترنسفورمرها یا کپی درجه چندم آن رزمناو(Battleship) مقایسه کنید تا این وجه قدرتمند فیلم بهتر عیان شود. به همین واسطه، ارجاعات بین متنی هم غوغا می کنند و فیلم دقیقاً همان جایگاهی را در ارتباط با فیلم های مرتبط با خود دارد که کامیک اونجرز با کامیک های مربوط به خودش داشته و دارد. از این نظر اونجرز یک اثر مستقل و خودبسنده است که در عین حال، بدون تماشای آثار پیشین ابرقهرمانانش اگرچه ناقص نمی شود اما قطعاً از جذابیت هایش کاسته می شود.
اونجرز، انتقام جویان

نظر منتقدهای خارجی

در میان قهرمانان به دو- سه نفر توجه خیلی بیشتری شده که در رأس آنها هالک و آیرن من قرار دارند. هالک مارک رافالو تا امروز موفق ترین هالک سینماست و بالاخره بعد از این همه سال سعی و خطا هالیوود به هالک قابل قبولش رسید. دانی جونیور هم در نقش آیرن من آن قدر عالی است که چنین نقشی بدون او دیگر غیرقابل باور به نظر می رسد و عجیب نیست که قسمت سوم آیرن من با بازی او جدیداً کلید خورد. علاوه بر این،‌ رابطه ی بین این دو که متخصص ترین و نابغه ترین افراد گروه هستند و نوعی رقابت- دوستی عمیق تر بین آنها شکل می گیرد که در نبرد پایانی هم به شدت تأثیرگذار است، در قصه خیلی خوب پرداخت شده است. در کنار این دو، کاپیتان آمریکا هم فرصت خوبی برای عرض اندام داشته اما سایر ابرقهرمانان وزن زیادی نداشته اند. در کنار اینها مواجهه ی آنها و خصوصاً چند سکانس مکالمه و جدل میان آنها با نقش منفی فیلم خصوصاً جدل آیرن من با لوکی بسیار خوب نوشته شده است.
با این حال قصه در جاهایی دچار ضعف است؛ مثلاً قدرت زیاد لوکی در لشکرسازی خصوصاً با سلاح ویژه اش که بعد به سادگی و بی دلیل ابتر می ماند یا زاید بودن برخی شخصیت ها نظیر هاوکی(جرمی رنر) و تا حدودی ناتاشا رومانف/ بیوه ی سیاه(‌اسکارلت جوهانسون) که باور این که با آن سلاح ها و توانایی هایشان بتوانند در این جمع مؤثر باشند دشوار است. پیام انتهایی فیلم هم که در آن ترکیب قدرت های این تیم با کاربرد سلاح هسته ای کشتار جمعی را توصیه می کند از نظر جنبه های تبلیغاتی و ایدئولوژیک بسیار خطرناک و واپس گرایانه است.
منبع: نشریه همشهری 24، 3 تیر 1391.

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.