راز آفتاب پرست سرگردان

جانی دپ... اولین تصویری که با خواندن نام این بازیگر به ذهنتان رسید چه بود؟ یک دزد دریایی نیمه خل وضع یا یک موجود حساس با تعدادی قیچی بجای دست.
يکشنبه، 2 مهر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
راز آفتاب پرست سرگردان
راز آفتاب پرست سرگردان





 

مردی به رنگ تمام فصول

جانی دپ... اولین تصویری که با خواندن نام این بازیگر به ذهنتان رسید چه بود؟ یک دزد دریایی نیمه خل وضع یا یک موجود حساس با تعدادی قیچی بجای دست. آرایشگری مرگبار یا بدترین کارگردان تاریخ سینما. شاید هم یک نوجوان خواب آلود که در چنگال رخت خوابش غرق شده و به شکل آبشاری سرخ به سقف اتاقش جاری می شود. مطمئناً هر کدام از نقش های اشاره شده به تنهایی می توانند برای همیشه ذهنیتی ثابت از یک هنرپیشه در ذهن سینما دوستان حک کنند اما برای هنرمندی که همواره از پوسته ای به پوسته ی دیگرفرو می رود، این حرف چندان معنایی ندارد. طلسم نقش های نمادین هرگز جانی دپ را گرفتار نکرده و باعث نشده تا یکی از شخصیت های خاصش برکل کارنامه ی بازیگری اون سایه بیفکند. راز مصونیت وی در مقابل زهر تک نقشی، شباهت هنرنمایی او به یک آفتاب پرست است، موجودی که همواره تغییر رنگ داده و ظاهر خودش را با هر دنیا و محیطی وفق می دهد. البته به کاربردن صفت «شباهت» در اطراف فیلم Rangoخیلی درست نیست چرا که در این وسترن کارتونی، خبری از جانی دپ انسان نخواهد بود. او در پوسته ی استاد پوسته عوض کن ها یعنی همان آفتاب پرست فرو رفته و در شهری پراز حیوانات صحرایی، به دنبال هویت و ارزش واقعی خود می گردد.

مارمولک گم شده

در اواخر اردیبهشت سال آینده قسمت چهارم از سری فیلم های دزدان دریایی کارائیب با زیرعنوان Stranger Tides Onبه اکران درمی آید. اما دوستداران آن عنوان چندان از تریلرها و وضعیت ماجراجویی جدید کاپیتان چک اسپارو راضی نیستند. مشکل آن ها حضور فرد نه چندان مناسبی چون راب مارشال در سکان کارگردانی فیلم است، کسی که جانشین ارباب پیشین دزدان دریایی گشته گوروربینسکی (Gore Verbinski) که سه گانه ی اصلی Pirates Of The Caribbean را جلوی دوربین برده، پیشنهاد تهیه کنندگان آن اثر برای ساخت قسمت چهارم را رد کرده و در عوض خودش را با کارگردانی یک عنوان کارتونی عجیب مشغول ساخته. البته اکنون که کار تولیدRango تمام شده، کمتر کسی پیدا می شود که به تصمیم وی اعتراض کند. این فیلمساز خودش هم مثل جانی دپ اهل تک مسیری نیست و در کارنامه اش هم اثر کمدی کودکانه دیده میشود (Mousehunt)، هم بازسازی یک عنوان ترسناک ژاپنی (The Ring) و هم شبه درامی تأثیرگذار و تحسین شده چونThe Weather Man.
باچنین پیشینه ای، حرکت از یک بلاکباستر دزد دریایی محور به انیمیشنی وسترن نباید خیلی عجیب به نظر برسد مخصوصاً اکنون با یک تیر دو نشان زده و دو عنصر جدید دیگر را به کارنامه ی خود اضافه کرده است: کارتون و وسترن.
قهرمان این انیمیشن مرموز، جانوریست سرگردان در صحرا و گرفتار بحران هویت. مارمولک یا به عبارت بهتر، آفتاب پرست ما حتی اسم خودش را هم درست نمی داند، کسی که ظاهراً یک حیوان خانگی یا بسیار بدشانس بوده و معلوم نیست چرا و چطور از اینجا سردرآورده. پیش از این که او بتواند به طور کامل در مورد موضوع فوق فکر کند، گذرش به سرزمینی غریب در دل بیابان می افتد که حیوانات ساکنش به سختی روزگار می گذرانند. محلی ها، مرگی زودرس را برای این تازه وارد پیش بینی می کنند. مارمولک!... آن ها می گویند: او به زودی خواهد مرد!.. دیری نمی گذرد که خود مارمولک هم کم کم این موضوع را باور می کند چرا که در صحرا، مورد حمله ی یک شاهین گرسنه قرار می گیرد. آفتاب پرستی که هویتش را به درستی نمی داند، در چنین شرایطی بجای مخفی و یک رنگ شدن با محیط، شروع به دویدن می کند. با نزدیک شدن پرنده ی شکارچی به خوراکی فراری اش، چرخه و زنجیره غذایی طبیعت در حال شکل گیریست. همه چیز برای تکمیل یک اپیزود کامل از برنامه ی راز بقا محیا گشته تا این که گونه ای به نام انسان وارد کار می شود. آثار بجا مانده از این موجود، مثل همیشه آماده ی برهم زدن اعتدال محیط زیست و نظم حیات وحش هستند. زباله ی باقی مانده در این بیابان، یک قوطی حلبی کثیف است که در لحظه ی مرگ و زندگی به داد مارمولک داستان می رسد. با گیر افتادن سرشاهین بی زبان در قوطی و محدود شدن دید وی، آفتاب پرست هراسان فرصتی دوباره برای نجات جان خود به دست می آورد. مارمولک سرانجام دوان دوان خود را به شهر Dirt و میدان آن می رساند، جایی که سکنه اش از ترس خیابان ها را خالی کرده اند. اینجاست که او به طور تصادفی جسمی بسیار سنگین را بر سر تعقیب کننده ی سرگردان خود خراب کرده و شاهین بدشانس را ناکار می کند. مردم (همان حیوانات) شهر کم کم از خانه های خود بیرون آمده و فکر می کنند که این جانور غریبه، توانسته با قدرت خود یک حیوان شکارچی و عظیم الجثه را شکست دهد.
برای اهالی Dirt که سال ها زیر سایه ی گونه های صحرایی بزرگ تر و وحشی مثل همین شاهین و صد البته ماربزرگ در ترس زندگی کرده اند، آفتاب پرست تازه وارد حکم یک ناجی و قهرمان را دارد. برای خود آفتاب پرست هم این واقعه نقش یک کلید resetدر سیستم زندگی را داشته و فرصتی است برای شروع دوباره و حتی کسب شهرت. در این خانه ی جدید، او خود را به عنوان گاوچرانی مرموز و قدرتمند به نام رنگو (Rango) معرفی می کند. به زودی دار دسته ی اوباش و قانون شکنان محلی یا همان حیوانات وحشی به شهر بازگشته و از وجود رنگو با خبر می شوند. در این مدت، شهردار شهر که لاک پشتی دنیا دیده است، نشان کلانتر را به رنگو اهدا کرده و او را مسوؤل مبارزه با دشمنان جامعه کوچکشان می کند. با آمدن رنگو، امید در دل ساکنانDirt زنده شده و خیلی ها به او ایمان آورده اند اما هستند کسانی که او را باور ندارند. ازبخت بد این شهر، یکی از این افرادی که به مارمولک تازه وارد باورندارد، خودش است. رنگو هنوز در دل خویش یک آفتاب پرست گم شده و ترسوست. او هیچ ایده ای ندارد که با دفاع از مظلومان، چه دشمن خطرناکی برای خود دست و پاک کرده. کابوسی که مردم Dirt از وی به عنوان فرشته ی مرگ یاد می کنند: مارزنگی عظیم که حتی از شهر و ساکنانش بزرگ تر به نظر می رسد. او به زودی به سراغ رنگو و طرفداران جدیدش خواهد آمد اما آیا آفتاب پرست ما آمادگی لازم برای تبدیل شدن به یک قهرمان واقعی و نه خیالی را دارد؟
راز آفتاب پرست سرگردان
راز آفتاب پرست سرگردان

کارتون شیردل

ساخت یک اثر کارتونی در شرایط حاضر هالیوود، شباهت زیادی به خلق یک بازی FPSنظامی در اوضاع فعلی صنعت بازی دارد. همان طور کهCall of Duty ها وBattlefield ها بازار شوترهای اول شخص را قبضه کرده و هر تازه واردی را درجا تیرباران می کنند، دواستدیویPixar ( سازندگان داستان اسباب بازی) وDream Works Animations (سازندگان شرک) هم به قطب های مطابق انیمیشن های بلند بدل شده اند. استدیوهای دیگر هراز چندگاهی با آثار خود کمی ابراز وجود کرده و سعی درتصاحب بخش کوچکی از بازار داغ و سود آور فیلم های کارتونی دارند اما 90درصد شان خیلی سریع زیر سایه ی دو رقیب اصلی محو می شوند. فیلم رنگو نتیجه ی تلاش استدیویParamount برای ورود به این جرگه است، اثری که مثل قهرمانش وارد دنیایی جدید شده و باید با رقبای بسیار بزرگ تر یعنی کارتون های پیکسار رقابت کند. از طرف دیگر مثل ستاره ی آفتاب پرستش، هویت واقعی خود انیمیشن چندان مشخص وعادی نیست. در حالی که بیشتر کارتون های غیرپیکسار مثلGnomeo&guliet و یاYogi Bearانحصاراً برای کودکان خردسال ساخته شده و پر از شوخی های بچه گانه سطحی و درس های اخلاقی ابتدایی هستند، رنگو با در نظرداشتن کل اعضای خانواده و به ویژه سینما دوستان حرفه ای ساخته شده، عاملی که تنها در امثال Wall-E,Rataouille، و دیگر آثار افسانه ای پیکسار دیده می شود. البته این حرف به معنی جدی و یا بزرگسالانه بودن مطلق فیلم نیست و تریلرها و کلیپ های رنگو هم پر از شوخی های اسلپ استیک مختلف و گاهاً کودکانه هستند اما درپس بسیاری از آن ها، جلوه های متفاوتی کمین کرده اند. در گوشه و کنار رنگو، اشاره های ریز و درشت بسیاری به آثار سینمایی تحسین شده از ترس و انزجار در وگاس خود دپ گرفته تا وسترن های سرجیولئونه برای مخاطبان بزرگ تر مخفی شده اند. ابعاد سبک و سطحی تر ماجرا به صورت کنترل شده و برای تعادل بخشیدن به جنبه های جدی تر و یا بالغ تر داستان به کارگرفته شده اند و نه پرکردن زمان آن تحول و پیشرفت فکری مارمولک سرگردان در طول وقایع رنگو چندان تک بعدی، خوش خیالانه و دور از خطر نخواهد بود چرا که مسیر این سفر درونی را نه یک نویسنده ی آماتور داستان های کودکان، بلکه نگارنده ی حماسه ی دردناک فیلم گلادیاتور نوشته است! فیلمنامه ی این اثر وسترن کارتونی، نام جان لوگان را یدک می کشد، کسی که علاوه بر گلادیاتور، فیلم هایی چون آخرین سامورایی و هوانورد را هم در کارنامه خود دارد. البته جالب ترین بخش سوابق لوگان به همکاری قبلی او با جانی دپ برمی گردد. یک همکاری مؤثر در کمتر از 4 سال قبل که به فرورفتن دپ در کالبد آرایشگر جهنمی فیلم Sweeny Todd منجر شده بود.
به لطف چنین نویسنده ای در پشت پرده، رنگو پتانسیل زیادی برای تبدیل شدن به یک کارتون انفجاری دارد اما حتی اگر آفتاب پرست سینمایی به همه وعده هایش عمل کند، باز هم نباید انتظار ساخت یک انیمیشن سنگین و مخصوص بزرگسالان را از سینمای هالیوود داشت. در زمینه ی خلق کارتون های پیچیده، هنری و مطلقاً غیر کودکانه هنوز ژاپن حرف اول وآخر را می زند و مطمئناً یک مارمولک ترسو نمی تواند به شبه همه چیز را عوض کند. هنوز تا بلوغ کامل انیمیشن های غربی و استفاده ی واقعی از پتانسیل نهفته در آن ها راه زیادی مانده اما حداقل می توان امیدوار بود که تلاش برای جا انداختن کارتون های غیرکودکانه ی محض در خارج از دیوارهای پیکسار وارد مرحله ی جدیدی شده است. در گام های پیشین، شکست های تجاری از انیمیشن های مخصوص مخاطبان بزرگسال نظیرBeowulfوFinal Fantasy:Spirits Within، بسیاری را ناامید کردند ولی این جریان به لطف موفقیت آثار پیکسار هنوز زنده مانده است. حدود 6 ماه پیش، کارگردان فیلم جنجالی Wathcmen به کمک Legend of the Guardiansتمام تلاش خود را برای پیشبرد ژانر و جریان مورد بحث به خرج داد. متأسفانه فشارهای استودیو از یکسو و عدم تعادل میان جنبه های فوق سیاه و برخی ابعاد بیش از حد کودکانه باعث ناکامی وی شدند. رنگو از خطر دو مشکل اشاره شده در امان نیست ولی با دیدن هزینه ای که کارگردان این فیلم در قبال ساخته شدنش پرداخته (یعنی رد پیشنهاد کارگردانی قسمت چهارم یک سری فوق پرفروش ومحبوب) می توان امید بیشتری به موفقیت آن داشت. به علاوه حضور نام بازیگر (اخیراً) پولسازی چون جانی دپ در لیست صداپیشگان رنگو مطمئناً به جذب مخاطبان بیشتر کمک شایانی خواهد کرد. نه تنها کاپیتان جک اسپارو در سفر از آب های کارائیب به بیابان های آریزوناوربینسکی را همراهی کرده، بلکه دشمن سینمایی او یعنی بیل نای (Bill nighy) هم به دنبالشان آمده است. البته او این بار بجای دشمن دریایی دپ(کاپیتان دیوی جونز)، در نقش دشمن صحرایی وی یعنی مار زنگی (Rattlesnake Jake) ظاهر می شود. دیگر عضو همراه وربینسکی از دنیای کارائیبی وربینسکی، آهنگ ساز دو قسمت اخیر آن سری یعنی هانس زیمراست، کسی که سال گذشته با تم نمادین Inception، همگان را شگفت زده کرده و یک نامزدی اسکار دیگر برای خودش دست وپا کرد.
با این حال و با وجود جمع شدن این شبه تیم دزدان دریایی کارائیب، ساخت یک انیمیشن بدون اسم پیکسار یا دریمورکز در عنوان بندی، ریسک بزرگی محسوب می شود. متأسفانه یا خوشبختانه قضیه پیچیده تر و مشکل تر هم می شود. چرا که برخلاف 99درصد انیمیشن های چند سال اخیر و موج وسیعی از فیلم های مدرن که سنگ 3D بودن را به سینه می زنند، در تبلیغات رنگو کوچک ترین اشاره ای به این موضوع نشده است. عبارت 3D که تا یک سال پیش و در طی مراحل پیش تولید رنگو، گاهی جلوی اسم آن خود نمایی می کرد، اکنون ناپدید شده. آیا واقعاً وربینسکی و تیمش توانسته اند سرمایه گذاران و استودیو را راضی کنند که از خیر فروش بیشتر ناشی از قیمت بالاتر بلیت های سینماهای سه بعدی بگذرند؟ به هر ترتیب، زمانی که شما این مقاله را می خوانید، رنگو به اکران در آمده است. بعید نیست که بیشتر پیش بینی های قبل از اکران این نگارنده غلط از آب دربیایند (طبق معمول) ولی آنچه در ادامه از آن صحبت خواهیم کرد، به فروش و عملکرد هنری فیلم مربوط نشده و در عوض به پشت پرده و زیرپوست جانوران سخن گو سفر می کند.
راز آفتاب پرست سرگردان
راز آفتاب پرست سرگردان
راز آفتاب پرست سرگردان
راز آفتاب پرست سرگردان
راز آفتاب پرست سرگردان

بازیگران کارتونی در غرب وحشی

درصورتی که خبرهای تولید و پشت صحنه بازیFable3 را از نزدیک را تعقیب کرده باشید، احتمالاً با شیوه ی عجیب آماده سازی وطراحیcut-seeme های آن عنوان آشنایی دارید. تیمی از بازیگران نیمه آماتور، تحت نظر مولینیو هر از کدام دموها و سکانس های داستانی بازی را با امکانات ساده و به صورت زنده اجرا کرده اند تا بازیسازان بتوانند درک دقیق تری از تأثیر و کیفیت دراماتیک سکانس های حیاتی اثرشان داشته باشند. اما چرا بعدها دیگر صحبتی از این موضوع نشد و در نقد این بازی هم اشاره ای به آن نکردیم؟ چون که تأثیر این ابتکار به قدری ناچیز بود که فرق آشکاری میان دموهایش با نمونه های بدون بازسازی تئاتری درقسمت قبلی دیده نمی شد (امیدوارم اگر نگاهی به متن آن مقاله انداخته اید حتماً توضیحات موجود در انجمن های بازیرایانه مبنی بر اشتباه چاپی در ثبت نمره ی آن را هم مدنظر داشته باشید).
کم اثر شدن حرکت ابتکاری استدیوی Lionhead علل مختلفی دارد ولی مهمترینشان، نقش ابتدایی و کوتاه آن در پروسه ی ساخت پروژه است. سازندگان Fable3 برای صداگذاری نسخه ی نهایی، همچنان از روش های سنتی یعنی قرار دادن صداپیشگان پشت میکروفون های مخصوص در اتاقک های ویژه و ضبط صداهایشان به صورت مستقل استفاده کرده بودند. اما چه می شد اگر همان تئاترهای مخصوص شبیه سازی انیمیشن ها و شخصیت های مجازی، مستقیماً به فیلم تبدیل می شدند؟ این دقیقاً کاریست که عوامل رنگو انجام داده اند. برای ضبط یک سکانس با حضور شخصیت های کارتونی مختلف، صداپیشگانهای جانوران مورد نظر، آن قطعه از فیلم را جلوی دوربین عادی و با در نظر داشتن نسخه های نهایی بازی می کنند. در طول این برداشت های زنده، هر یک از بازیگران تا حد امکان لباس یا ظاهرشان را به شکل معادل های سینمایی در می آورند. (به عنوان مثال خود دپ در طول بیشتر سکانس های ضبطش یک لباس قرمز گل دار و نزدیک به شخصیت مجازی اش پوشیده). به کمک اجرای فوق کم هزینه، ساده و عملی، صدا پیشگان می توانند نوعی سکانس مجازی با تمام ادا اطفارها و حرکات بدنی لازم به طور زنده خلق کنند. در ادامه وربینسکی به روال عادی فیلم های زنده، بازیگرانش را کارگردانی کرده و سپس در اتاق تدوین و در مراحل فنی، به هدایت هنرمندان دیجیتالی می پردازد. او حتی در بسیاری از مواقع، خود دیالوگ های ضبط شده در طول این برداشت ها را برای فیلم نهایی به کار گرفته است تا از حس خاص اجرای دست جمعی، حداکثر استفاده را ببرد. هر چه باشد هنرنمایی گروهی در حضور بازیگران همکار بجای ضبط نیمه ایزوله در اتاقک های مخصوص صدابرداری ها یا Sound Booth ، مطمئناً در بهبود حس تئامل و تقابل میان بازیگران بی تأثیر نبوده است. البته شاید به کارگیری اسلحه های اسباب بازی، ریش های مصنوعی و دیگرامکانات ابتدایی موجود در این برداشت های گروهی، جو آن ها را کمی بیش از حد تفریحی و کودکانه جلوه می دهند.
خوشبختانه این روش متفاوت پیشتر یک بار امتحانش را در Fantastic Mr Fox پس داده، اثری که خودش هم یکی دیگر از معدود انیمیشن های مخصوص مخاطبان سنین بالاتر محسوب می شود. البته چند تفاوت عمده میان آن روباه سخن گو با این مارمولک سخن گو وجود دارد که تمرکز بسیار بیشتر رنگو بر اکشن و ماجراجویی تنها یکی از آن هاست. رنگو بجای توجه خاص به طرفداران فیلم های هنری و خاص (مانند آن اثر)، به دنبال جلب توجه گروه عام تر و بیشتر مخاطبان در عین حفظ جنبه های متفاوت خود است. به علاوه از انیمیشن های خاص عروسک ها و پروسه یStop-Motion روباه وس اندرسن در اینجا خبری نیست و همه چیز به صورت دیجیتالی و کامپیوتری محض به حرکت در می آید.
انیماتورهای رنگو به لطف برداشت های زنده ی ضبط شده، در هرلحظه برای هر شخصیت یک الگوی واقعی دارند و می توانند تک تک نقش آفرینی و رفتار بازیگران را با انیمیشن ها و تنظیمات مناسب به مدل های کامپیوتری منتقل کنند. همین مسوؤلین تبدیل شبه تئاتر به انیمیشن دیجیتالی، یکی دیگر از برگ های برنده ی وربینسکی محسوب می شوند. وظیفه خطیر فوق را نه یک تیم تازه کار یا ارزان قیمت، بلکه یکی از قدیمی ترین و خوشنام ترین شرکت های ساخت جلوه های ویژه ی تاریخ سینما بر عهده دارد.Industrial Light & Magic یا ILM همان استودیویی است که مدت ها قبل با اولین فیلم جنگ ستارگان کارش را در زمینه ی افکت های بصری آغاز کرده و از ترمیناتور 2 و ایندیانا جونز(Raiders of the Lost Ark ) گرفته تا Iron ManوAvatar، در طول سالیان فعالیتش، تبحر دیجیتالی خود را به رخ همگان کشیده است. این شرکت رنگو را برای ورود خویش به صنعت انیمیشن های رایانه ای برگزیده و بعید نیست که بتواند بخشی از جادوی معروفش را به جانوران سخن گوی دنیای آن تزریق کند. در میان هر چندLucasfilm Animationدر ساخت این پروژه دخالتی نداشته ولی باز هم گروهی از سینما دوستان از بابت نزدیکیILM به جورج لوکاس وبرخی موجوداتی که برای او ساخته اند نگران هستند. مخلوقاتی مثل جارجاربینکس دیجیتالی (از جنگ ستارگان: تهدید شبح) که حتی مدل سازها و انیماتورهایش هم از وی متنفر هستند. ظاهراً خود لوکاس تنها انسان زنده در کهکشان است که از آن شخصیت آزاردهنده خوشش می آید! شاید او از برخی شباهت های ظاهری میان اعجوبه ی خود و قهرمان وسترن وربینسکی خوشحال شود اما مطمئناً هم وربینسکی، هم دپ و هم عوامل ILM تمام تلاششان را برای هرچه دورتر شدن از آن حوزه به خرج خواهند داد.
راز آفتاب پرست سرگردان
راز آفتاب پرست سرگردان

فروپاشی ریچر

هروقت هالیوود به ساخت فیلمی براساس یک بازی معروف زده، نتیجه ای حداقل 99درصد از بازی دوستان را ناامید کرده. یکی از اصلی ترین دلایل این موضوع، بی علاقگی یا عدم آشنایی خالقان این فیلم ها با بازی های مورد نظر است. اوج این مسئله را می توان در جدیدترین اقتباس استدیوهایی آمریکایی یعنی Uncharted مشاهده کرد فیلمی که کارگردان فعلی اش ظاهراً حتی زحمت خواندن خلاصه داستان و تماشای دو تا تریلر از سری را هم به خودش نداده! وفور نمونه های این چنینی، تحمل درد ناشی از فروپاشی نسخه ی سینمایی BioShock را دو چندان می کنند چرا که قرار نبود توسط یک فیلمساز از خود راضی و بازی ندیده ساخته شود. گوروربینسکی بعد از تکمیل پروژه ی رنگو قصد به تصویر کشیدن دنیای زیرآب BioShock بر پرده ی سینما را داشت، او بازی اصلی را با دقت و به دفعات تجربه کرده و به دنبال خلق اقتباسی وفادارانه و از روی علاقه بود.
متأسفانه این امر به معنای پافشاری او بر نگه داشتن عناصر بزرگسالانه و جنجالی سری مثلLittle Sister ها و تم های فوق سیاهش در فیلم نهایی تمام شد، حرکتی که درجه ی سنیR را گریز ناپذیر می کرد (برخلاف کارگردان بی عرضه ی فیلمMortal Kombatکه در کمال پررویی، FatalityهایM گونه را حذف کرده و آن آثار را به یک زباله بچه گانه ی PG-13تبدیل کرده بود). مزد وفاداری وربیسنکی، چیزی نشد جز فروپاشی این پروژه ی رویایی چرا که استودیو نمی خواست بودجه ای سنگین با دکورهای زیرآبی عظیم را برای یک فیلم درجهR تأمین کند.

چرا که نه؟

عده ای از سینما دوستان و علاقه مندان Rango، بیشتر از خود کارتون اصلی برای دیدن نسخه ی زنده و ضبط شده مشتاق هستند! هرچه باشد بازیگران حرفه ای با لباس ها و امکانات ابتدایی شان، تقریباً بیشتر فیلم را به صورت زنده اجرا و ضبط کرده اند. دیدن این نسخه ی متفاوت رنگو خالی از لطف نخواهد بود اما چه می شد اگر می توانستیم معادل زنده را در کنار نسخه ی اصلی و به طور همزمان تماشا کنیم/ به امید این که این ایده به ذهن استدیو و خالقان رنگو هم خطور کرده باشد و آن ها این قابلیت را به صورت تصویر در تصویر به نسخه یBlu-ray رنگو بیافزایند.
منبع: بازی یارانه شماره نشریه: 41

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط