طوفان خاطره ها

مکانیک SKillshot، شلیک های ثانویه اسلحه ها، روند سریع گیم پلی، صداگذاری جذاب شخصیت ها، طراحی پس زمینه های مناسب، طوفانی از گلوله.
يکشنبه، 2 مهر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
طوفان خاطره ها
طوفان خاطره ها

نویسنده: محمد طالبیان



 

Bulletstorm
امتیازات:

مکانیک SKillshot، شلیک های ثانویه اسلحه ها، روند سریع گیم پلی، صداگذاری جذاب شخصیت ها، طراحی پس زمینه های مناسب، طوفانی از گلوله.

معایب:

کاهش پیدا کردن ارزش دیالوگ های طنز بازی در انتها، مشکلات متعدد در حالت Anarchry، نبود Boss Fight های جذاب، بارگذاری بافت ها با تأخیر، طراحی نه چندان جالب شخصیت ها.
خوب ارزش 16
16 گرافیک
17 موزیک و صدا
16 گیم پلی
در گذشته تعریف سبک شوتر اول شخص با گیم پلی ای سریع، جذاب و ساده همراه بود که بازیبازهای بسیاری را به سمت خود می کشاند. عناوینی همچون Duke Nakem، Unreal، Painkiller از این دست بازی ها بودند که با استفاده از یک روند سریع و نفس گیر موفق شدند تا این سبک را به محبوبیت بالایی برسانند. اما بعد از گذشت سال ها سبک شوتر اول شخص هم دچار تحولاتی شد و دیگر خبری از آن عناوین با روند گذشته نیست اما بار دیگر یکی از استدیو های بازیسازی خوش سابقه در ساخت عناوین Run n Gun بازی ای تحت عنوان BS) Bulletstorm ) را به کمک EA منتشر کرده که سعی دارد با نگاهی به تغییرات روز تجدید خاطره ای هم با گذشته داشته باشد. افرادی که در People Can Fly ((PCF مشغول به کار هستند، توانسته اند تا به هدفی که در ابتدا داشتند رسیده و قدمی ابتدایی را برای احیای دوباره این سبک بردارند.
طوفان خاطره ها

کماندوها هم گریه می کنند

به طو رکلی داستان کلیشه ای جزئی جدایی ناپذیر از عناوین Run n Gun است. در اکثر بازی هایی که در این سبک قرار می گیرند شاهد هستیم که موجودات فضایی به زمین حمله کرده و قصد نابودی انسان ها را دارند. در اینجاست که قهرمانان داستان از راه رسیده و به آخرین امید بشریت تبدیل می شود. اما در روند ثانویه این قهرمان داستان است که به یکباره در میان موجودات فضایی افتاده و بایستی از جهنمی که آن ها قصد دارند تا برای وی تدارک ببینند فرار کند. اصول نگرش داستانی این عناوین به یکی از این دو حالت تقسیم می شود و بازی های کمی در این میان بوده اند که مسیری متفاوت را در پیش گرفته اند. نکته قابل توجه این است که بازیباز با نگاهی این چنینی به سراغ یک بازی Run n Gun می رود و منتظر این مسئله است که به جای صحنه های در اماتیک یا فلسفی با طنز سیاه و البته تأثیر گذار رو به رور شود که در اکثر مواقع توانسته به داستان سرایی بازی کمک به سزایی کرده و بازیباز را در میان گیم پلی سریع بازی همراهی کند. با این حال BS را بایستی در دسته دوم قرار داد. در این عنوان بازیباز وارد سیاره ای می شود که در آن نه تنها بایستی با موجودات فضایی عجیب و غریب و البته خنده دارد مبارزه کند بلکه بایستی با انسان های بیچاره ای که توسط خود بازیباز به این سیاره تبعید شده اند نیز درگیر شود تا در انتها بتواند در کنار انجام هدفی که دارد از این سیاره نیز فرار کند. بازیباز داستان را در نقش گریسون هانت (Greyson Hunt) شروع می کند که در گذشته فرمانده یکی از تیم های Dead Echo بوده و در تمام طول خدمتی که برای ژنرال سورانو (Sarrano) انجام داده افراد زیادی را از پا در آورده است. این در حالی است که گریسون و دیگر اعضای تیم در آخرین مأموریت خود متوجه شده اند اکثر افرادی که توسط آن ها از پا در آمده اند به نحوی بی گناه بوده و تنها مهره هایی بوده اند که در مقابل ژنرال سورانو قرار گرفته بودند. گریسون که از این موضوع با خبر شده تصمیم می گیرد تا زمانی که زنده است انتقام خود را از ژنرال سورانو گرفته و به نوعی وجدان خود را نیز راحت کند. عملی که در ادامه و در ابتدای بازی باعث می شود تا وی با تصمیمی عجولانه و اشتباه به فضاپیمای سورانو حمله کرده و نه تنها باعث سقوط فضاپیمای خود و ژنرال شود بلکه تمامی اعضای تیم خود را به جز ایشی ساتو (Ishi Sato) از دست بدهد. ایشی نیز که به شدت زخمی شده و توسط دکتر گروه تبدیل به یک نیمه انسان نیمه ربات می شود تا بتواند برای بار دیگر به زندگی بر گردد. روند اصلی گیم پلی بازی درست از همین نقطه شروع می شود. گریسون و ایشی تصمیم می گیرند تا خود را به ژنرال رسانده و بعد از گرفتن انتقام خود از سیاره استیجیا (Stygia) جان سالم به در ببرند. بعد از روایت ابتدایی بازی که جالب به نظر می رسد و شخصیت گریسون را به خوبی شکل می دهد، داستان بازی به حاشیه رانده شده و تا انتهای بازی خبری از آن نیست.
 اما مشکل اساسی بازی مربوط به این مسئله نیست زیرا کلیت گیم پلی بازی این فرصت را به داستان آن نمی دهد که خود را نشان داده و در روند اصلی بازی قرا گیرد. مشکل اساسی داستان بازی مربوط به سکانس هایی می شود که بازیساز از همان اصول اولیه فاصله گرفته و قصد داشته تا سنت شکنی کند. بر خلاف چیزی که آن ها انتظار داشته اند، نتیجه این سکانس ها به همان اندازه تأثیر گذار است که وقتی مارکوس فینیکس قصد دارد تا بار در اماتیک بازی خود را یک تنه و با آن همه دیالوگ های معنا گرایانه به دوش بکشد. متأسفانه چیزی که PCF آن را قبل از انتشار BS مورد تمسخر قرار می داد گریبان گیر خودشان شده و باعث شده تا مخاطب مواردی که از داستان یک عنوان Run n Gun می خواهد را به دست نیاورد. داستان بازی شروعی خوب دارد و از راهی درست بازیباز را درگیر خود می کند اما استفاده از کلیشه های عناوین Military Shooter در چنین عنوانی از جمله مواردی است که ضربه بزرگی را به این بازی زده است.
طوفان خاطره ها

شوخی هایی که دردسر ساز شدند

Bulletstorm یک بازی شوتر با حضور شخصیت های مختلفی است که سعی شده هر کدام در داستان بازی نقشی داشته باشند. شخصیت گریسون هانت نشان گر کماندوهای مدرنی است که با تجهیزات مختلف به سمت دشمنان رفته و از هیچ چیزی نمی ترسد. در این میان او مدام در حال به زبان آوردن تیکه کلام های مختلفی است که در انتهای بازی تا حدودی نیز آزار دهنده می شوند. البته بایستی به نمونه های بسیار خوب نیز اشاره شود که در بخش های مختلف داستان بازی به گوش می رسند. به این نکته نیز بایستی اشاره شود که گریسون دارای شخصیتی مشخص نبوده و در تمام طول بازی در حال تغییر جهت دادن است، امری که باعث شده تا بازیباز به خوبی نتواند با وی ارتباط بر قرار کند. از سویی شخصیت نیمه انسان نیمه ربات ایشی به شکل عجیبی خوب از کار در آمده و در تمام طول بازی باعث می شود تا صحنه های جالبی ما بین شخصیت های مختلف بازی به وجود آید. غلبه کردن بخش ربات به انسانیت وی باعث شده تا در مواقع لازم خشمگین و جدی شده و در مواقعی نیز از اشتباهات مکرر گریسون جلوگیری کند. از سوی زمانی که ایشی به حالت انسانی خود بر می گردد نیز نمایان گر یک یار وفادار و همراه است که در هدف خود هیچ شکی نداشته و درست روندی را طی می کند که بازیباز از یک قهرمان بی اعصاب که تنها به دنبال هدف خود است انتظار دارد. در کنار این دو شخصیت تریشکا (Trischka) و ژنرال سورانو قرار دارند که تریشکا به نسبت دارای شخصیت پردازی مناسبی بوده و در طول بازی با گری درگیر است. سازندگان بازی در شخصیت پردازی سورانو نشان داده اند که اگر روزی بخواهند مسخره ترین دشمن موجود در یک بازی را طراحی کنند، در این کار موفق خواهند بود. اشتباه نکنید! یک شخصیت منفی زمانی می تواند موفقیتی را برای داستان بازی رقم بزند که بازیباز به معنای واقعی از وی متنفر باشد. این تنفر نشان دهنده این است که شخصیت منفی داستان همان چیزی است که باید باشد.
البته بایستی به نمونه های اندک موجود نیز اشاره کرد که از شخصیت اصلی نیز محبوبیت بیشتری را به دست می آورند. ژنرال سورانو یکی از معدود شخصیت هایی است که با شوخی های خود نه بازیباز را به خنده وادار می کند و نه باعث می شود که بازیباز از او متنفر باشد. زمانی شوخی یک شخصیت منفی جالب به نظر می رسد که باعث آزار شخصیت اصلی شود. این حالت به هیچ وجه در بازی به وجو نمی آید که بازیباز از مسخره شدن شخصیت اصلی به خنده وادار شود. دلیل آن هم مشخص است، برقرار نبودن ارتباط ما بین بازیباز و قهرمان بازی و البته شخصیت منفی ضعیف. عکس این موضوع در رابطه به در گیری های ما بین شخصیت هایی همچون بتمن و جوکر وجود دارد. در سری کامیک های بتمن که جوکر در آن ها حضور دارد، شاهد این هستیم که شوخی های جوکر حتی برای مخاطب نیز خنده دار است و از سویی شکست جوکر در مقابل بتمن برای مخاطب احساس پیروزی و غرور را به همراه دارد. مسئله ای که به هیچ وجه در BS شاهد آن نیستیم.
طوفان خاطره ها

گودزیلا از نوع بی خطر

مبارزه با Boss های عظیم که انتها و ابتدای مشخصی ندارند یکی از خصوصیت های بارز سبک Run n Gun است که بدون هیچ استثنایی در تمامی عناوین کلاسیک این سبک دیده می شود. این در حالی است که بر خلاف ساخته قبلی PCF یعنی Painkiller در BS دیگری خبری از Boss هایی نیست که بازیباز بتواند به خوبی با آن ها تعامل برقرار کرده و صحنه های عظیمی را به وجود آورد. دیگر خبری از نمونه های جالب نیست و بازیباز شاید با Boss های بزرگی همچون یک موجود گودزیلا شکل روبه رو شود اما به هیچ وجه خبری از یک مبارزه بسیار بزرگ نخواهد بود. به طور مثال برای از بین بردن همین موجود بازیباز زمانی که سوار بر یک هلیکوپتر می شود تنها وظیفه دارد تا در زمان مناسب به وسیله یک Machine Gun به پشت سر این گودزیلایی آزار که تنها قادر به ایجاد صدای زیاد است شلیک کند. یا در نمونه ای دیگر شاهد یک سری Boss دیگر هستیم که به دفعات ظاهر شده و قصد دارند تا به بازیباز نزدیک شده و به او آسیب برسانند. نکته قابل توجه این است که در یکی دیگر از صحنه های بازی نمونه مشابه همین Boss وارد صحنه شده و حتی بازیباز را نیز مجبور به شلیک نکرده و باعث نابودی خود می شود. اما در کنار این نمونه هایی که کمتر در بازی یافت می شوند یک سری Mini Boss نیز در بازی حضور دارند که جثه ای بزرگ تر از دشمن های معمولی داشته اما در اکثر مراحل حضور دارند. شاید از پا در آوردن این دشمن ها نیز در اولین مبارزه جالب باشد اما همین روند در دفعات بعدی نیز تکرار شده و در اصل اینMini Boss ها نیز در طول بازی تبدیل به یک دشمن معمولی می شوند. نکته تأسف بر انگیز دیگر این است که حتی برای بخش انتهایی بازی نیز یک Boss متفاوت انتظار بازیباز را نکشیده و حتی خبری از یک موجود بی آزار به سبک ساخته کلیفی بی نیز نیست.
طوفان خاطره ها

وقتی چنگال های ولورین کند می شوند

با وجود نمایش های بسیار خوب بازی در نمایشگاه های مختلف اکثر بازیبازها منتظر عنوانی بر جسته از نظر گرافیکی بودند. اما اکنون که BS عرضه شده با عنوانی رو به رو هستیم که گرافیک خوبی دارد اما به هیچ وجه در حد و اندازه عناوین عالی این روزها قرار نمی گیرد. طراحی تمامی شخصیت ها در سطح پایینی قرار دارد و از جزییات پایین در رنج هستند. در مقابل طراحی محیط های بازی به خوبی انجام شده و هر کدام دارای جزییات به خصوصی هستند. در این میان مشکل اساسی بازی مربوط به بار گذاری بافت ها می شود که بعد از گذشت چندین سال هنوز هم در بازی هایی که توسط UE3 ساخته می شوند وجود دارد. جالب است که EPic که به عنوان سازنده این موتور شناخته می شود بر روی مراحل ساخت BS نظارت داشته و وجود چنین مشکلی عجیب به نظر می رسد. استفاده از افکت های مناسب نور پردازی، نمایش جالب منحدم شدن دشمن ها و تکنیک های به کار رفته برای طبیعی جلوه کردن انفجارها همه از مواردی هستند که باعث شده تا گرافیک BS در سطح خوبی قرار گیرد اما مشکلاتی که به خاطر نا آشنایی PCF با موتور EPic به وجود آمده باعث شده تا این عنوان در سطوح بالاتر قرار نگیرد. در کنار گرافیک خوب، BS از صدا گذاری خوبی نیز بهره می برد.
صدا گذاری شخصیت ها به خوبی انجام شده است. نکته قابل توجه این است که صدای گریسون بسیار شبیه به ولورین است که دلیل آن هم چیزی جز صدا گذار این شخصیت نیست. صدا گذار این شخصیت که استیو بلوم نام دارد به تازگی صدا گذاری ولورین را برای بازی Marvel Vs Capcom 3 انجام داده که نشان از شباهت صدای او به این شخصیت کامیک بوک های X- Men است. اوضاع در زمینه افکت های صوتی محیط و اسلحه نیز به همین شکل است. هر کدام از دشمن های بازیباز صدای به خصوصی داشته و حضور خود را به بهترین شکل ممکن اعلام می کنند. همین موضوع در رابطه با صدای اسلحه ها نیز صدق می کند. اسلحه ای همچون Flail Gun در زمان خشاب گذاری صدای دستگاه های بخار را داده که به خاطر نوع ساختار آن است. بر خلاف اکثر عناوین Run n Gun که از موسیقی هایی با تم سریع و نفس گیر بهره می برند در BS شاهد موسیقی قابل اشاره ای نیستیم و در طول بازی کمتر بازیباز به آن توجه می کند که آن هم به خاطر جالب نبودن آن ها است.
طوفان خاطره ها

لگد افسانه ای

در سیاره استیجیا همه چیز برای یک مهمانی بزرگ آماده است. از کاکتوس های غول آسا تا گل های آدم خوار همه آماده این هستند تا به خدمت یا در بعضی مواقع میزبان بازیباز قرار گیرند. بر خلاف اکثر شوترهای اول شخص موجود در بازار که در آن ها شخصیت اصلی مدام در حال پنهان شدن و سنگر گیری است در BS همه چیز آماده است تا بازیباز با سرعتی بالا و بدون هیچ ترسی به میان دشمن ها رفته و چندین و چند ضربه لگد خاطره انگیز دوک را به نمایش در آورده و هر کدام را به سویی پرتاب کند. اصول کلی گیم پلی BS از ترکیب اسلحه های عجیب و غریب کار آمد عناوینی همچون Painkiller با لگد معروف و شلاق جالب گریسون که Thumper نام دارد به وجود آمده و بی شک تا انتهای بازی جذابیت بسیاری را نیز به همراه خواهد داشت. بازیباز می تواند با لگد زدن به دشمنان خود آن ها را بر روی هوا برای مدتی معلق کرده و در ادامه تصمیم بگیرد که چه حرکتی را بر روی آن ها اجرا کند. از سویی دیگر قابلیت های ثانویه اسلحه های موجود در بازی باعث شده تا تنوع بازی در طول آن حفظ شده و هیچ گاه تکراری یا خسته کننده نشود. این قابلیت ها به مرور زمان و توسط خرج کردن امتیازهایی که بازیباز در طول مراحل به دست می آورد قابل دسترس بوده و وی می تواند آن ها را از منابع موجود در هر یک مراحل بازی خریداری کند. این منابع در کنار فروش ارتقاهای مختلف برای اسلحه ها و حتی تامپر این فرصت را نیز به وجود آورده اند که بازیباز با خرج کردن مقداری امتیاز گلوله بیشتری را نیز به دست بیاورد. متأسفانه با توجه به این مهمات تمامی اسلحه ها در محیط های بازی وجود ندارند و دشمنان بازیباز نیز تنها از چند نوع اسلحه محدود بهره می برند بازیباز به کرات مجبور می شود که در محیط بازی حرکت کرده و به دنبال مهمات اضافه باشد تا در ادامه مجبور به خرج کردن امتیازهای خود برای این مورد خاص نباشد. همین روند به نظر بی اهمیت در بعضی مواقع حتی باعث می شود که سرعت گیم پلی بازی نیز پایین آید.
 از سویی دیگر وجود انواع و اقسام تجهیزات برای از پا در آوردن دشمن ها در گوشه و کنار استیجیا وجود دارد و بازیباز می تواند با به وجود آوردن ترکیبات بسیاری از این موارد بهره برداری لازم را انجام دهد. مواردی همچون کاکتوس، لوله ها و میلگردهای خارج شده از دیوار و یا حتی تابلوهای تبلیغاتی موجود در بعضی مراحل که به برق متصل هستند تشکیل دهنده لیست بزرگی از تجهیزات مختلفی هستند که بازیباز می تواند با استفاده از آن ها مهمانی خود را شکل دهد. در اصل این ذوق و ابتکار بازیباز است که شکل دهنده کلیپ گیم پلی BS بوده و تعیین می کند که این بازی تکراری است یا خیر. اگر بازیباز روند مشابهی را با دیگر عناوین شوتر پی بگیرد، به سرعت از BS خسته شده و با مشکلی بزرگ به نام خسته کننده بودن بازی رو به رو می شود. اما اگر بتواند از تمامی قابلیت ها و تجهیزاتی که در اختیار دارد به بهترین شکل ممکن استفاده کند تمام طول مدت بازی که نزدیک به 7 ساعت است را نفس گیر و سرگرم کننده دنبال می کند. نکته قوت اصلی و شکل دهنده BS مربوط به گیم پلی آن می شود که از اجزای متنوعی تشکیل شده است. اجزایی همچون لگد، لیز خوردن بر روی زمین و اثابت با دشمن ها، تامپر، شلیک های ثانویه اسلحه های جالب و متنوع، دشمن های متنوع که هر کدام دارای نقطه ضعفی بوده و بازیباز برای از پا در آوردن هر کدام بایستی جملات مختلفی را مورد استفاده قرار داده و در به نهایت اجزای محیطی اشاره کرد که در کنار یکدیگر قرار گرفته و باعث شده اند تا تنها بتوان BS را در کنار دو صفت سریع و هیجان انگیز قرار داد. BS از آن دست بازی هایی هست که راه های مختلفی برای تجربه آن وجود دارد. راه هایی که همیشه به سرانجام خوبی نمی رسند و این خود بازیباز است که با انتخاب اشتباه خود در نهایت بین دو گزینه جذاب و خسته کننده یکی را انتخاب می کند.
تمام طول بازی به جز یک بخش کوتاه تغییر آنچنانی نسبت به یکدیگر نمی کنند. در این بخش از بازی گریسون کنترل ربات دایناسور شکل را بر عهده می گیرد. البته این بخش از بازی به هیچ وجه شبیه به برومارک سواری نیست بلکه بازیباز می تواند این دایناسور را به وسیله یک کنترل از راه دور حرکت داده و به سمت دشمنان شلیک کند. به طور کلی وجود چنین بخشی در میان بازی باعث شده تا بازیباز برای مدت کوتاهی هم که شده از گیم پلی اصلی بازی فاصله گرفته و این قسمت از بازی را دنبال کند که طراحی جالبی داشته اما در عین حال ساده است.
طوفان خاطره ها

حماسه بازیساز

با توجه به این برای ساخت BS از موتور گرافیکی UE3 استفاده شده شاهد این هستیم که بسیاری از مدل های طراحی شده در بازی به نمونه های موجود در
Gears of War و Unreal Tournament شباهت بسیاری دارند. یکی از این شباهت ها مربوط به طراحی لباس های شخصیت ها است که بی شک یک شبیه سازی بی رحمانه از لباس شخصیت های موجود در Gow و شخصیت اصلی UT3 است. این در حالی است که طراحی بعضی از اسلحه های بازی نیز بی شباهت به این دو عنوان نیست. البته بایستی به این مسئله اشاره کرد که کاربرد تمامی اسلحه های بازی با دو بازی دیگر متفاوت بوده و در نوع خود مثال زدنی است. شباهت ها به همین موارد خاتمه پیدا نکرده و شاهد یک حالت به نام Anarchy هستیم که در اصل همان Horde است که با تغییراتی همچون کوچک شدن اندازه نقشه ها در این بازی نیز حضور دارد. حتی دایناسورهای BS نیز به برومارک های Gow شبیه هستند. شاید دلیل این همه شباهت دخیل بودن Epic در ساخت هر 3 بازی باشد اما این دلیل به هیچ وجه قانع کننده نبوده و مسلماً در بازی هایی که هیچ ارتباطی در هیچ زمینه های با یکدیگر ندارند نباید وجود داشته باشند.

جایزه ای سرنوشت ساز

اصلی ترین و کار آمد ترین قابلیت بازی هیچ کدام از این مواردی نیستند که تاکنون به آن ها اشاره کرده ایم. با تجربه اولین لحاظاتی که قابلیت Skillshot در بازی فعال می شود، متوجه این مسئله می شوید که با یک مکانیک ساده رو به رو هستید که در عین حال بسیار بزرگ و متعدد است و بخش اصلی گیم پلی BS را تشکیل می دهد. پیش تر اشاره شد که بازیباز می تواند تا با هر سبک و سیاقی که دوست دارد دشمنان خود را از پای در آورد و از تمامی قابلیت های موجود به نحوی استفاده کند. این در حالی است که با تعریف شدن مکانیک Skillshot مشخص می شود که این خلاقیت تنها برای دیدن صحنه های مختلف نبوده و بازیباز در ازای انجام هر کدام یک از آن ها مقداری Skill Point دریافت می کند که می تواند از آن ها برای موارد مختلفی همچون آزاد کردن بخش ارتقا بر روی اسلحه ها، خرید مهمات و ارتقا دادن اسلحه های مختلف استفاده کند. در اصل همین مکانیک ساده عملاً به دلیلی تبدیل شده که بازیباز ناخواسته به این سمت کشیده شود که دشمنان خود را به روش های خلاقانه تری از پا در آورد. البته در ازای از پا در آوردن دشمنان از طریق روش های سنتی نیز امتیازی تعلق می گیرد اما بازیباز با درک این مسئله که با تنوع بخشیدن به حرکات خود امتیاز بسیاری بیشتری را کسب می کند به مرور زمان سعی کرده و در ادامه موفق می شود که از تمامی عوامل محیطی و شخصی در بازی استفاده کند. در کنار این نکته بازیباز می تواند با انجام کارهای دیگری نیز اقدام به کسب Skill Point کند. به طور مثال در بعضی مواقع همچون عنوان دیگر Epic یعنی Gears War ، ایشی یا تریشکا از بازیباز می خواهند که به موردی خاص که در سکانس های مختلف وجود دارد توجه کند. بازیباز اگر به سرعت این کار را انجام دهد مقدار بیشتری امتیاز به دست می آورد. یا در نمونه ای دیگر اگر بازیباز در یک سری صحنه های QTE مانند به سرعت کلید مورد نظر را فشار دهد می تواند امتیاز کسب کرده و در ادامه از آن بهره ببرد. جالب است بدانید که به طور کلی لیست Skill Shot های موجود در بازی به بیش از 300 مورد متفاوت تقسیم شده و مطمئناً هر بازیبازی برای انجام تمامی آن ها بایستی وقت زیادی را صرف کرده و البته به دفعات این عنوان را به اتمام برساند که خود یکی از نکاتی است که باعث شده تا ارزش تکرار BS بالا برود.
استفاده از فیزیک و تخریب پذیری بهتر می توانست BS را چه در زمینه گیم پلی و چه در زمینه جلوه های بصری نسبت به اکنون بهتر کرده و باعث شود تا اندک مشکلات این بخش از بازی دیده نشوند. به طور مثال درها و موانعی که بازیباز تعامل دارند اندک بوده و در اکثر مواقع نیز بعد از برخورد با لگد بازیباز عکس العمل های یکسانی را نشان می دهند. یا در زمینه ای دیگر با یک سری سنگر رو به رو هستیم که در اکثر مواقع تخریب نشده و این فرصت را برای دشمنان به وجود می آورند که مدت زیادی را در پشت آن ها مانده و از سرعت گیم پلی بازی نیز بکاهند. یکی از بخش های مشکل ساز بازی که کاملاً از قبل تعیین شده و محدود است مربوط به زمانی می شود که بازیباز قصد دارد تا از روی مانعی پریده و به سمت دیگر آن برود. در این زمان بازیباز باید به طور کامل در نقطه مقابل مانع قرار گرفته و از حرکت بایستد تا کلید مربوط به پرش ظاهر شده و در ادامه حرکت خود را ادامه دهد. به طور مثال زمانی که بازیباز با سرعت به سمت این موانع حرکت می کند و بلا فاصله کلید مورد نظر را فشار می دهد، شاهد این هست که گری به جای بریدن از روی مانع به سمت آن لیز می خورد که دردسر ساز شده و حرکت بازیباز را با اختلال رو به رو می کنند. بر خلاف این بخش ها که در گیم پلی بازی نقش مستقیمی دارند شاهد این هستیم که در پس زمینه بازی و نماهای دور تر تخریب پذیری بازی کاملاً در خدمت بخش بصری آن بوده و جلوه های خوبی را شکل می دهد که به ارزش های این بخش از بازی می افزاید.
(1) طراحی پس زمینه ها ی زیبا و چشم نواز که در اکثر مراحل بازی دیده می شوند و جلوه مناسبی را به بازی بخشیده اند. (2) استفاده از بافت های تکراری و بی کیفیت در قسمت های کوچکی از مراحل (3) لبه های تیز و استفاده از چند ضلعی های کم برای طرحی بخش های کوهستانی سیاره استیجیا (4) طراحی مناسب و با کیفیت اسلحه های بازی، هر کدام از این اسلحه ها دارای انیمیشن ها و قابلیت های مختلفی هستند که به خوبی در بازی نشان داده می شوند.

هرج و مرج

در کنار بخش داستانی، BS دارای دو حالت دیگر نیز هست. اولین حالت Anarchy نام دارد که در اصل بخش چند نفره بازی بوده و از اصول اولیه حالت Horde بازی Gears of War تبعیت می کند. در این حالت بازیباز می تواند به همراه 3 بازیباز دیگر یک تیم را تشکیل داده و در راندهای مختلف دشمنان زیادی را از بین برده و در بازی پیشرفت کنند. در ادامه و بین هر راند این فرصت وجود دارد که بازیبازها امتیازهای به دست آمده را بر روی اسلحه ها و موارد دیگر موجود خرج کرده و آنها را تقویت کنند. نکته قابل توجه در این حالت مربوط به Skillshot های تیمی است که نیازمند همکاری بوده و بازیبازها بایستی برای انجام آنها کارهای به خصوصی را با صورت تیمی انجام دهند. برای انجام این کار هر 4 بازیباز نیاز به همکاری دقیقی دارند که در اکثر مواقع زمانی به وجود می آید که بازیبازها با یکدیگر آشنا باشند. مشکل اساسی حالت Anarchy مربوط به مسائل تکنیکی می شود. به طور مثال ممکن است که بازی به اشتباه یک دشمن را زنده فرض کرده و از رفتن به راند بعدی جلوگیری کند.
 البته در این میان مشکلاتی در زمینه اتصال اینترنت نیز وجود دارد که وضعیت را با وجود مشکلات همیشگی اینترنت کشورمان برای بازیبازها بیش از گذشته می کند. حالت دوم بازی Echoes Mode نام دارد که در آن بازیباز بایستی در نقشه های مختلفی دشمن ها را از بین برده و در کنار کسب امتیاز بیشتر رکورد بهتری را نیز در زمینه زمان های ثبت شده به جا بگذارد. نکته ضعف Echoes Mode این است که نقشه های آن درست از بخش های مختلف حالت داستانی بازی گرفته شده و بعد از به پایان بردن بازی جذابیت چندانی را به همراه ندارند. در کل بایستی به این مسئله اشاره کرد که بر خلاف بخش داستانی که BS در آن عملکرد خوبی را به نمایش در آورده، شاهد نو آوری خاصی در حالت چند نفره نیستیم که بتواند بازیبازها را به سمت خود جذب کند. BS عنوانی است که توانسته تا سبک Run n Gun را به دوران اوج خود بازگردانده و راه را برای دیگر بزرگان این سبک هموار کند. عنوانی که با وجود گیم پلی، گرافیک و صداگذاری خوب دارای ضعف هایی نیز هست که از تبدیل شدن آن به یک بازی عالی جلوگیری کرده اند.
منبع: بازی یارانه شماره نشریه: 41

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط