تفکیکى ها، انقلاب اسلامى و ولایت فقیه

مکتب تفکیک، یا مکتبِ معارفى خراسان، اندیشه اى با رویکرد کلامى است، که در روش فهم معارف دینى به روش هاى فلسفى موجود و یا روش عرفانى باورى ندارد. این مکتب در فهم
شنبه، 15 مهر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تفکیکى ها، انقلاب اسلامى و ولایت فقیه
تفکیکى ها، انقلاب اسلامى و ولایت فقیه
تفکیکى ها، انقلاب اسلامى و ولایت فقیه
نویسنده:الهی خراسانی علی



 
 
 
مکتب تفکیک، یا مکتبِ معارفى خراسان، اندیشه اى با رویکرد کلامى است، که در روش فهم معارف دینى به روش هاى فلسفى موجود و یا روش عرفانى باورى ندارد. این مکتب در فهم معارف از منابع دین، به دنبال عقلانیت دینى است و عقلانیت خود بنیاد عقلى را نفى مى کند. این تفکر، عقل را تربیت شده دین دانسته و معتقد است، که عقل فطرى پس از درک اصل وجود خدا و رسول خدا باید نزد حجّت و ولیّ خدا زانو بزند و خود تسلیم و متعبد به دین شود. مکتب تفکیک در مبناى کلامى خویش، تمام معارف و حقایق را در قرآن و سنت مى داند و روش برداشت و فهم این معارف نیز باید مستند به دین باشد و نمى توان با روش هاى فلسفى و شهودى - که بیگانه از فرهنگ ائمه است - سراغ منابع دین رفت.
اما پرسش مهم این است که ارتباط این مبناى کلامى در روش فهم دین، با پذیرش انقلاب اسلامى، ولایت فقیه و دفاع از نظام اسلامى چیست؟ آیا در مقابل، ارتباطى منطقى میان اعتقاد به فلسفه اسلامى موجود و روش فلسفى یا عرفانى در شناخت دین با همراهى با انقلاب اسلامى و حرکت امام (ره) وجود دارد؟
در جواب باید گفت: بر خلاف ذهنیت برخى، فراتر از تفکر تفکیکى یا تفکر فلسفى، عامل دیگرى براى پذیرش انقلاب اسلامى و ولایت فقیه وجود دارد. بنابراین، کسى که فقه را در افق اداره جامعه ببیند و فقیه را شایسته رهبرى حکومت و در ولایت اجتماعى ، جانشین امام معصوم بداند، انقلاب اسلامى را خواهد پذیرفت. و لذا بصیرت فقهى و اعتقاد به حرکت فقیهانه و در ادامه، مدیریت فقهى، سبب مى شود که به ولایت فقیه رسید. بنابراین، اگر فقه را در مدیریت و اداره جامعه و توسعه دیندارى در افق حکومت و تقویت جبهه حق و اقامه دین ببینیم، حال چه تفکر تفکیکى داشته باشیم و چه اندیشه فلسفى، ولایت فقیه و انقلاب اسلامى را پذیرا خواهیم شد.
حضرت امام خمینى (ره) فقه را براى اداره انسان از گهواره تا گور معرفى کرد و با روش جواهرى و نه روش صدرایى و یا ابن عربى و البته با فقهى متکامل و رو به جلو، مدیریت جامعه را مطرح ساخت و پایه ریزى تمدن اسلامى را با فقه خواستار شد؛ چرا که عمل اجتماعى باید مستند به دین باشد و امر استناد را فقه تمام مى کند. از این رو، باید نیازهاى جامعه و حکومت را مدیریت نمود و دانش مدیریت را در فقه جستجو کرد. البته فقه اجتماعى با حکمت اجتماعى و عرفان اجتماعى در یک منظومه هماهنگ قرار دارد و هنر امام (ره) آن بود که افق عرفان را به جامعه و حرکت اجتماعى سوق داد. (سخن گفتن دراین باره مجالى دیگر مى طلبد.)
امام(ره) انقلاب اسلامى را با طرح و تحقق ولایت فقیه به پیش برد، لذا رویکرد فقیهانه امام(ره) تنها از جنبه اقبال مردم در حوزه تقلید از مرجع و یا بخاطر پذیرش حوزه و علما از حرکت هاى فقهى نبود، بلکه وى اعتقادى راسخ داشت که جامعه را فقط با فقه مى توان مدیریت کرد و عمل اجتماعى را مستند به دین ساخت و به توسعه دین دارى در افق حکومت پرداخت. به سخن دیگر، رویکرد فقیهانه امام(ره) یک رویکرد تاکتیکى و براى اقبال عمومى نبود، بلکه بدان باور داشت.
بنابراین، حرکت امام(ره) بر اساس ولایت فقیه و بر اساس اعتقاد به ظرفیت بالاى فقه در حرکت جامعه و وقوع انقلاب و مدیریت جامعه اسلامى بود و در این باور و همراهى با این حرکت، تفکر تفکیکى یا تفکر فلسفى نقشى ندارد.
نتیجه سخن بنده این است که، نه تفکیکى بودن ملازم با غیر انقلابى بودن است و نه به فلسفه اسلامیِ موجود اعتقاد داشتن، موجب باور داشتن به ولایت فقیه است.
بسیارى از کسانى که بر اساس تفکر تفکیکى، حیات فکرى خویش را سامان دادند و یا برخى دیگر که به مکتب تفکیکى اتصال شاگردى ندارند، اما فلسفه اسلامى موجود را در شناخت معارف دین ناصواب مى دانند، از حرکت امام (ره) حمایت کردند و از انقلاب اسلامى دفاع نمودند و ولایت فقیه را در اقامه دین در جامعه باور دارند. ایشان با همان بصیرت فقهى و اعتقاد به جریانى که جلودار آن فقیه روشن بینى است، به حرکت عظیم امام (ره) وارد شدند. از بزرگان تفکیک و شاگردان میرزا مهدى اصفهانى، که از حرکت امام (ره) و انقلاب اسلامى حمایت کردند و خود در پیشبرد اهداف اسلامى نقش داشتند، مى توان به افراد وارسته اى؛ هم چون آیت الله شیخ مجتبى قزوینى، آیت الله میرزا مهدى نوقانى، آیت الله میرزا حسن على مروارید و آیت الله میرزا جوادآقا تهرانى اشاره کرد.
از شاگردان آیات: شیخ مجتبى قزوینى، میرزا جوادآقا تهرانى و میرزا حسن على مروارید، که بر تفکر تفکیکى سیر مى کنند، طیف وسیعى از مدافعان انقلاب اسلامى و معتقدان واقعى به ولایت فقیه و مقام معظم رهبرى، وجود دارند، که براى آگاهى خوانندگان به برخى از ایشان که همگى از اندیشمندان و اساتید فرهیخته هستند اشاره مى کنیم: مرجع عالیقدر آیت الله العظمى سیستانى، استاد فرزانه محمد رضا حکیمى، آیات و حجج اسلام: شیخ عباس واعظ طبسى، شیخ اسماعیل فردوسى پور، غرویان، شیخ محمدرضا محامى، شیخ مهدى مروارید، شیخ محمد حکیمى، شیخ على اکبر الهى خراسانى، شهید سید محمد رضا سعیدى و شیخ غلامرضا دهشت.
از کسانى که اتصال شاگردى به مکتب تفکیک ندارند، اما فلسفه اسلامى موجود را در شناخت معارف دین راه گشا نمى دانند، ولى در اعتقاد به ولایت فقیه شهرت دارند، مى توان به مرجع عالیقدر آیت الله العظمى صافى گلپایگانى و یا استاد سید مهدى میرباقرى اشاره کرد.
بنابراین، صرف تعلق و باور به فلسفه اسلامى، ارتباط منطقى با پذیرش ولایت فقیه ندارد؛ زیرا کسانى هستند که با وجود استادى در فلسفه اسلامى، اعتقادى به ولایت فقیه ندارند و یا تلاشى در دفاع از انقلاب اسلامى از آنها دیده نشده که استاد مهدى حایرى یزدى، استاد سید حسین نصر، استاد سید جلال الدین آشتیانى و حتى محسن کدیور (که مقالات فلسفى او در غیر از فضاى روشنفکرى، حکایت از تعلق عمیق او به فلسفه اسلامى موجود دارد) از آن جمله اند، و نیز برخى از اساتید مشهور فلسفه، که هیچ موضعى نسبت به وقایع انقلاب و جامعه اسلامى نمى گیرند و گویا براى ایشان فرقى نمى کند که در فضاى انقلاب اسلامى تفلسف کنند، یا در یک نظام سکولار دموکراتیک و مدرن هم چون ترکیه به تدریس فلسفه بپردازند! و البته چه بسیارند اساتید فلسفه اسلامى، که از مدافعان حقیقى انقلاب و ولایت فقیه هستند.
بنابراین، بسیار ناآگاهانه است که ما تفکر غیر انقلابى انجمن حجتیه در نداشتن هیچ گونه مسئولیت اجتماعى را مولود طبیعى و منطقى مکتب تفکیک بدانیم و صرف داشتن تفکر تفکیکى در موسس انجمن را تایید این پندار قرار داده و بگوییم: »اگر بشود با نگاه تفکیکى انقلابى شد، دشوار بتوان با این نگاه، انقلابى ماند و شاید غیر ممکن است که بتوان انقلابى را اداره کرد.« (پنجره، ش71، ص17ضمیمه)
نویسنده چه بسیار غفلت کرده است، که اداره جامعه با فقه متکامل ممکن است و تفکر تفکیکى یا فلسفى، موجب پذیرش یا ردّ مدیریت اسلامى جامعه نیست، لذا آنچه که انسان را به پذیرش انقلاب اسلامى و ولایت فقیه وا مى دارد، تفکر تفکیکى یا تفکر فلسفى نیست، بلکه همان اعتقاد به روش فقاهتى در مدیریت جامعه است.
منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 298

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما