بازخوانى موج سوم

تاریخ زندگى اجتماعى بشر دوره هاى متفاوتى را به خود دیده است که هر کدام از این دوره ها در تکامل دوران هاى گذشته، نشان از تحول در شیوه ها و نگرش ها داشته و نیز بیانگر رهاورد فکرى
يکشنبه، 23 مهر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بازخوانى موج سوم
بازخوانى موج سوم

نویسنده : ضیاء الدین صبوری



 
 
 

مقدمه

تاریخ زندگى اجتماعى بشر دوره هاى متفاوتى را به خود دیده است که هر کدام از این دوره ها در تکامل دوران هاى گذشته، نشان از تحول در شیوه ها و نگرش ها داشته و نیز بیانگر رهاورد فکرى بشر در تاریخ اندیشه و اندیشه تاریخى او مى باشد.
"موج سوم"، روایت دیگرى از "آلوین تافلر" در باره سیر تحول فکرى بشر در شیوه هاى حیات اجتماعى است، که پس از دگرگونى در بنیان هاى صنعتى و در ترکیب با بنیان هاى کشاورزى سابق، اکنون با حاکمیت پارادایم ارتباطات و انقلاب الکترونیک، تمامى بنیان هاى سابق را در خود هضم کرده و شیوه هاى نوین ارتباطى، حاکى از نگرش نوینى است که ابعاد مختلف زندگى بشر را دچار دگرگونى عمیقى ساخته و نوع نگرش، بینش، اندیشه و شیوه هاى زندگى و زیستن در عصر حاضر را با تحولات دگرگون سازى مواجه کرده است.
آن گونه که مترجم ایرانى کتاب موج سوم (خانم شهیندخت خوارزمى) مى نویسد، موج سوم، بینش ما را نسبت به خودمان و جهان اطراف مان دگرگون ساخته و ترکیبى از موضوعات تازه؛ همچون اقتصاد دورانى، شخصیت آینده، فرهنگ الکترونیک، خانواده هسته اى، اضمحلال حکومت ملى و انتقال از نظام سیاسى منسوخ فعلى به دموکراسى قرن بیست و یکم ارائه داده است تا بدین ترتیب، بنیادى ترین فرضیات ما را در گذشته اى که به آن تعلق داشته ایم، متزلزل سازد.
اکنون پس از گذشت 30 سال از زمانى که تافلر این کتاب را به رشته تحریر در آورده (1980 م)، زمان مناسبى براى قضاوت در خصوص پیش بینى ها و آینده نگرى هاى اوست تا ببینیم موج سوم او تا چه اندازه در جامه تحقق پوشیدن به واقعیت هایى که امروزه با آن روبرو هستیم، موفق بوده است؟!

بحران انرژى

آلوین تافلر در سه دهه پیش به این واقعیت اجتناب ناپذیر اشاره کرد، که وابستگى به سوخت فسیلى هر قدر هم که میدان هاى جدید نفتى کشف شود، باز نمى تواند به طور نامحدود ادامه یابد.بنابراین، عصر نفت رو به پایان است و براى ساختن اقتصاد بر مبنایى غیر از درآمدهاى نفتى باید شتاب کرد و با متنوع ساختن منابع انرژى، اتکاى خود به نفت را کاهش داد.
علاوه براین، زغال سنگ نیز در حال پایان و رو به افول است. استفاده زیاد از آن نیز موجب افزایش آلودگى هوا و در نهایت ویرانى کره زمین خواهد شد. تبدیل زغال سنگ به گاز یا مایع، بى نهایت هزینه بر و در عین حال موقتى خواهد بود.
تکنولوژى هسته اى هم مشکلات خاص خود را دارد؛ به طورى که به مراتب با دشوارى هاى بیشترى همراه است. اورانیوم، به عنوان سوخت اصلى راکتورها تمام شدنى و داراى مخاطرات ایمنى بسیارى است.مشکل از بین بردن زباله هاى هسته اى و نفوذ تشعشعات اتمى، خطر جنگ هسته اى و خطر دستیابى تروریست ها به مواد هسته اى، از مخاطرات فراروى این تکنولوژى است.
نکته مهمى که آلوین تافلر به آن اشاره مى کنند این است که هر بنیاد انرژِى جدید، خواه در اقتصاد روستایى باشد یا صنعتى، باید با سطح تکنولوژى جامعه و ماهیت تولید، توزیع، بازارها، جمعیت و بسیارى از عوامل دیگر متناسب باشد.لذا هشدار مى دهد که انتقال از یک بنیاد انرژى به بنیادى دیگر بدون شک با به هم ریختگى اقتصادى و انواع دیگرى از مشکلات مواجه مى شود.
مجموعه این موارد را مى توان در شرایط کنونى و پس از گذشت سه دهه از پیش بینى هاى تافلر مورد ملاحظه قرار داد. چالش هاى انرژى در کشورهایى؛ از قبیل ایران که داراى منابع معتنابهى از انرژى نفت و گاز هستند و چالش هاى ناشى از روى آوردن به سوى انرژى هسته اى، همگى ناظر به این واقعیت هستند که بحران انرژى سایه سنگین خود را بر فراز نیاز کشورها برافراخته و متناسب سازى نیازها در حوزه انرژى با واقعیت هاى موجود جامعه در ابعاد اجتماعى، اقتصادى و... چالش هاى بى شمارى آفریده و در مناسبات بین المللى به معارضه آفرینى بین دولت ها دامن زده است.
بنابراین، شناخت مسأله در سه دهه پیش با راه حل هایى که امروزه تشخیص داده شده و پى گیرى مى شود؛ چه در بعد اهمیت و چه در بعد تصمیم سازى ها، یکسان ارزیابى نمى شود.
راه حل هایى که امروزه در سطح تصمیم سازى ها مورد توجه است، در بعد چالش آفرینى و ایمن سازى از تعارض هاى جانبى در کانون توجه ناظران بین المللى قرار دارد. امروزه ادعاى تلاش براى جایگزینى انرژى هاى بهتر براى مقاصد اقتصادى و ... باید از توان لازم براى اقناع دیگران نسبت به خلوص این رویکرد و دورى از مقاصد نظامى و ... برخوردار باشد، زیرا در غیر این صورت، در دو سطح داخلى و خارجى نخواهد توانست بر بحران ها غلبه یابد.

اطلاعات غیر توده اى

تافلر، اطلاعات موج دوم و پیام گیران این موج را در تحولى عجیب، تحت عنوان غیر توده اى شدن (De-massifying) تشخیص داده و پیش بینى مى کند که در انتقال از سپهر اطلاعاتى موج دوم به سپهر اطلاعاتى موج سوم روح و روان پیام گیران و اعضاى جامعه دگرگون مى شود. در موج دوم، تعداد مجارى اى که فرد از طریق آنها تصاویر ادراکى خود را از واقعیت به دست مى آورَد، متحول و به گونه اى افزایش مى دهد که این تصاویر ادراکى به وسیله رسانه هاى همگانى به داخل ذهن توده اى تزریق و به همسان کردن رفتار - که مورد نیاز نظام تولید صنعتى است- کمک کند. سرعت و شتاب انتقال اطلاعات، بایگانى ادراکى افراد را به سرعت و به طور دائم دچار تغییر مى کند و لذا این واقعیت به دو نتیجه منتهى مى شود: برخى از پیام گیران آن چنان منفعل مى شوند که خشم فرو خورده اى نسبت به رسانه ها احساس مى کنند و در مقابل، برخى از پیام گیران از این طوفان به سلامت جسته، توازن خود را حفظ کرده و به طور مستمر رشد مى کنند و قادر هستند توانایى هاى ذهنى خود را به سطوح بالاترى ارتقا دهند.از این شکاف روزافزون میان پیام گیران موج دوم و موج سوم، امروزه تحت عنوان "شکاف دیجیتالى" یاد مى شود و آنچه که تافلر در باره شکاف بین دو نسل پیام گیران مورد اشاره قرار مى داد، امروزه در این واقعیت قابل مشاهده است.
شکاف دیجیتالى از شکاف بین فقیر و غنى که تنها در سطح اقتصاد تلقى مى شد، به سطوح فراگیرترى، از جمله اجتماع، فرهنگ و حتى سیاست و نظام هاى حکومتى جوامع تسرى یافته و میزان سواد اطلاعاتى و سطح آگاهى هاى جامعه اطلاعاتى در این مقوله ها بسیار تعیین کننده شده است.
به اعتقاد تافلر، هر اندازه که تکنولوژى و افراد جامعه متفاوت تر شوند، براى اینکه جامعه بتواند انسجام خود را حفظ کند - به ویژه تحت فشار تحول زیاد - باید اطلاعات بیشترى بین بخش هاى متشکله آن جریان یابد. با توجه به این نکته، از جریان هاى بازدارنده اى که جریان گردش آزاد اطلاعات را دچار توقف یا رکود مى سازد، به عنوان عوامل اختلال در همگونى و انسجام جامعه یاد مى شود. عواملى که با دست کارى در کمیت و کیفیت گردش اطلاعات ، روند انسجام اجتماعى را با مشکلات و موانع روبرو مى سازد. این قبیل عوامل موجودیت جامعه و ماهیت اجتماعى آن را دچار تحول مى سازد و از کارآمدى آن به میزان قابل توجهى مى کاهد و در نتیجه، به بحران هاى اجتماعى شدت مى بخشد.
یک تناقض دیگر در برآورد نتایج این تحول، قابل شناسایى است.تافلر گفته است که هر قدر یک شکل تر باشیم، براى شناخت یکدیگر به اطلاعات کمترى نیاز داریم و هر قدر ناهمگن تر باشیم، به اطلاعات بیشترى نیاز داریم.از این گفته تافلر چنین بر مى آید که جوامع داراى انسجام، به اطلاعات کمترى نیاز دارند؛در حالى که چنین نیست و انسجام اجتماعى خود معلول گردش آزاد و وفور اطلاعات است و اگر در روند آن اختلال ایجاد شود، از عیار و میزان انسجام جامعه به شدت کاسته خواهد شد.به عبارت دیگر، تحقق انسجام به معناى بى نیازى از اطلاعات نیست و تداوم گردش آزاد اطلاعات است که استمرار انسجام را تضمین مى کند.
در حال حاضر، تجربه هاى تاریخى جوامع، این اصل- یعنى گردش آزاد اطلاعات در جوامع و نقش آن در انسجام بخشى بیشتر به طبقات مختلف آن - را تأیید مى کند، به گونه اى که بهره مندى از اطلاعات متناسب با طبقه و جایگاه اجتماعى بین افراد، نوعى احساس رضایت و برخوردارى(عدالت) از اطلاعات را نهادینه ساخته و به فرایند انسجام بخشى کمک شایانى مى کند.

محیط هوشمند و حافظه اجتماعى

واقعیت دیگرى که تافلر از آن صحبت مى کند، محیط هوشمند( smart environment ) است که امروزه با برپایى سپهر جدید اطلاعاتى، به محیط بى جان اطراف نه جان؛بلکه هوش داده مى شود.کلید این پیشرفت انقلابى، کامپیوتر (رایانه) است که باعث مى شود، محافل الکترونیک متشکل از گروه هایى از مردم با علائق مشترک تشکیل شود و محیط هوشمند را فراهم سازد.لذا، تعبیر "الن هالد" از توانایى گفت وگوى کامپیوترها و دستگاه هاى خرد و کوچک با انسان، آنچنان که به نظر مى رسد، خیال پردازى نیست.تافلر بیان مى دارد که این دستگاه ها نه فقط به تعدادى ابرتکنوکرات، بلکه به همگى ما در تفکر عمیق مان در باره خود و جهان اطراف کمک خواهد کرد.
سؤالى که در این تصور از محیط هوشمند مطرح مى شود، این است که آیا دستگاه ها و هوش مصنوعى توانایى تخیل و قوه کشف و شهود انسان را به تحلیل خواهند برد، یا همچنان انسان مى تواند برترى خود نسبت به ماشین را حفظ کند؟
امکان تقویت قدرت مغزى و تحول در مغزها اتفاق دیگرى است که تافلر از آن صحبت کرده و به معناى آن است که کودکان پرورش یافته در محیطهاى هوشمند، حساس و پیچیده، مجموعه متفاوتى از مهارت ها را کسب خواهند کرد و این مسأله در احساس سلطه برمحیط و تحول در مغز بسیار مؤثر خواهد بود.به عبارت دیگر، به موازات تحول در ماشین و هوش مصنوعى، تحول در مغز انسان نیز بیشتر از گذشته اتفاق مى افتد و انسان در مصاف با ماشین همچنان چیرگى خود را حفظ مى کند؛ چرا که یک محیط باهوش تر احتمالا" انسان هاى باهوش تر و زیرک ترى نیز پرورش خواهد داد. بنابراین، غیرتوده اى کردن رسانه ها و پیدایش همزمان کامپیوتر ، حافظه اجتماعى بشر امروز را دگرگون مى سازند.
منظور از حافظه اجتماعى، نوع حافظه غیر شخصى است که با مرگ افراد دچار میرایى نمى شود و به حیات خود ادامه مى دهد؛ اما داده هایى که از ذهن بشر به صحنه روزنامه یا عکس و فیلم انتقال پیدا مى کند، در عین آن که از میرایى نجات پیدا مى کند و با شخص و فرد، مرگ را تجربه نمى کند؛ در همین حال به داده هایى ایستا و غیر پویا و غیر قابل تحلیل تبدیل مى شود.تنها چیزى که مى تواند به ایستایى داده ها و اطلاعات پایان دهد، کامپیوتر است که هم حافظه اجتماعى را گسترش داده و هم زنده و متحرک کرده است.
به تعبیر تافلر، ما مى توانیم از کامپیوتر بخواهیم که در باره چیزهاى غیر قابل تفکر فکر کند و در باره چیزهایى بیندیشد که قبلا" در باره آنها اندیشه نشده است.کامپیوتر براى ما امکان دسترسى به نظریه هاى جدید، افکار، ایدئولوژى ها، بینش هاى هنرى ، پیشرفت هاى فنى و نوآورى هاى اقتصادى و سیاسى را، که به معناى واقعى قبل از این غیر قابل تفکر و غیر قابل تصور بودند، فراهم ساخته و از این طریق، تحول تاریخى را تسریع کرده است و ما را به سوى تنوع اجتماعى موج سوم پیش مى راند.
در قضاوت تافلر دو نکته مهم قابل ردیابى است. اولا: ظهور کامپیوتر، هوش مصنوعى و احاطه محیط هوشمند بر انسان، توانسته است رقیب انسان در تحول علوم انسانى را پدید آورد، یا همچنان به عنوان یک ابزار در عرض سایر ابزارها به کمک علوم انسانى بیاید.
پیداست که ارزیابى دوم بیشتر قرین به صحت است؛ چراکه کامپیوتر و محیط هوشمند فى نفسه نمى تواند مایه و عامل تحول در اندیشه شود. اندیشه، مخصوص و متمرکز در مغز و تفکر بشرى است و اندیشه انسانى یا علوم انسانى از محیط زنده انسانى زاییده مى شود، لذا در خوشبینانه ترین حالت، تأثیر ماشین در تحول علوم انسانى را مى توانیم در ابزارها و افزارهایى بدانیم که در خدمت بشر و تفکر انسانى در مى آیند.
ثانیا: آیا تحول در محیط هوشمند مى تواند به زمان سرعت بیشترى دهد؟ آیا اساسا مى توانیم بپذیریم که سرعت زمان بسته به تحولات، کم یا زیاد مى شود؟
ساده نگرى است که تحولات و سرعت تحولات را با سرعت زمان مساوى و مساوق بگیریم. سرعت زمان با سرعت تحولات دو مقوله متفاوت است؛اگرچه سرعت تحولات به تحول دوره ها و انتقال از یک عصر به عصر دیگر کمک مى کند، اما تحولات مى تواند دوره زمانى موج دوم را نسبت به موج اول کوتاه نماید که در واقع چنین هم شده است.

کلبه الکترونیک

تحول دیگرى که تافلر پیش بینى مى کند، جهش جامعه موج سومى به سوى کلبه الکترونیک است. به این معنا که ابزارهاى الکترونیک این امکان را به افراد مى دهند که از راه دور به شغل هاى متمرکز در خانه روى آورند و مفهوم کلبه الکترونیک شکل بگیرد.
تافلر مى گوید: جهش به سوى نظام جدید تولید در بخش صنعتى و ادارى، و نیز تحقق احتمالى کلبه الکترونیک، باعث خواهد شد تا محتواى همه مباحث دگرگون شود و حتى بسیارى از مباحثى که امروزه مردم بر سر آنها با یکدیگر بحث و جدل مى کنند و حتى گاهى جان خود را هم روى آن مى گذارند، چه بسا به طور کلى بى معنا و منسوخ شود.
تافلر نتیجه مى گیرد که از هم اکنون با قاطعیت مى توان گفت که کلبه الکترونیک در آینده تا چه حد گسترش خواهد یافت؛ ولى اگر تنها تا 20 درصد نیروى کار فعلى هم در 20 تا 30 سال آینده به کلبه هاى الکترونیک انتقال پیدا کنند، در این صورت، نظام شهرى، محیط زیست، ساخت خانواده، نظام ارزش ها و حتى نظام سیاسى جامعه آنچنان دگرگون خواهد شد که دیگر قابل تشخیص نخواهد بود.
بنابراین، تصویرى که تافلر از خانواده هاى آینده نشان مى دهد، حاکى از استحکام بیشتر و پیوستگى بیشتر میان افراد خانواده است که با فاصله گرفتن از عوارض موج دوم و تأثیرهاى سوء صنعتى شدن در خانواده، که آن را دچار تزلزل ساخته، باید به سمتى که آن را استحکام مى بخشد و حتى آمار طلاق و جدایى ها را کاهش مى دهد، حرکت کرد.
اکنون سؤال این است که در سپهر اطلاعاتى موج سوم، این نشانه ها را در کشورهاى در حال توسعه چگونه باید مورد شناسایى قرار داد؟ آیا در کشورى، هم چون ایران بهره قابل اعتنایى از کلبه الکترونیک مى توان سراغ گرفت؟ آیا تبعات اجتماعى و تأثیرات مثبت این اتفاق بر استحکام خانواده ها قابل ملاحظه است؟
آمارهایى که هم اکنون از میزان طلاق یا ازدواج ها در جامعه فعلى در دسترس مى باشد، بیانگر دو واقعیت همزمان است: اول این که، آمار ازدواج و تمایل جوانان به ازدواج چندان افزایش نیافته و روند الکترونیکى شدن جامعه، پى آیند و تبعات متفاوتى از روند صنعتى شدن را نشانگر نیست. دوم این که، آمار فزاینده طلاق هایى که در جامعه امروزى اتفاق مى افتد- تنها با تمرکز بر آمار طلاق هاى واقعى و بدون توجه به وجود طلاق هاى عاطفى- واقعیت دیگرى را بازتاب مى دهد و مؤید آن است که تا کلبه الکترونیک راه بسیارى مانده و نشانه هاى مؤثر و مثبت این اتفاق در دوره کنونى چندان چشم گیر و خیره کننده نمى تواند باشد.
بنابراین، تحقق موج سوم در جوامع مختلف که بر اساس نشانه هاى توسعه، طبقه بندى شده اند، متفاوت است.به عبارت دیگر، تحقق موج سوم در جوامع توسعه یافته به واقعیت نزدیک تر و در جوامع در حال توسعه نزدیک به تحقق و یا در حال تحقق است.
منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 383

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط