نویسنده: ابراهیم امینی
بزرگترین مانع حل اختلافات خانوادگى بیمارى اخلاقى خودبینى و خودپسندى است. متاسفانه بسیارى افراد به این بیمارى مهلک مبتلاهستند.کسانیکه به این بیمارى مبتلا باشند چشم عقلشان کور است.
خوبیهاى خودشان را مى بینند و بزرگ میشمارند ولى بدیهایشان را اصلا نمى بینند.وقتى این بیمارى با بیمارى عیبجویى از دیگران ضمیمه شدغوغا میکند.گاهى زن و شوهر هر دو مبتلا هستند گاهى یکى از آنها.اگرهر دو نفر مبتلا باشند شبانه روز دعوا و انتقاد دارند،هر کدام از آنها عیب دیگرى را مى بیند و بزرگ جلوه میدهد و انتقاد میکند ولى ساحت وجودخودش را از هر گونه عیب و نقصى منزه میداند.و اگر یکى از آنها مبتلاباشد فقط از دیگرى انتقاد میکند ولى خودش را پاک و بى عیب میشمارد.
در صورتیکه زن و شوهر به این بیمارى مبتلا باشند اصلاح آنها بسیاردشوار است.چون خودشان را بى عیب میدانند به پند و اندرز گوش نمیدهند.هنگامى که به برنامه هاى خانواده صدا و سیما گوش میدهند اگرعیبى گفته شد که در همسرشان وجود دارد،او را خوب مى فهمند و فورا به رخش میکشند،ولى اگر عیبى گفته شد که در خودش وجود دارد، اصلاتوجه نمیکنند و خودش را از آن منزه و پاک میداند.کتابهاى اخلاق خانواده را مى خرد و بهمسرش میدهد که بخواند و به وظائف خودش عمل کند لیکن در مورد خودش نیازى بخواندن کتاب نمى بیند.چون خودش راصد در صد بى عیب میداند.خودپسندى بعض افراد ممکن است آنقدرعمیق باشد که حتى بیمارى خودپسندى خویش را نیز نبینند.
معلوم است که اصلاح و حل مشکلات چنین خانواده اى بسیاردشوار بلکه غیر ممکن خواهد بود.با چنین وضعى یا باید تا آخر عمر بااختلاف و دعوا و کدورت و رنج و عذاب زندگى کنند،یا به طلاق و جدایى و عواقب سوء آن تن در دهند.
بنابراین به همه خانواده هاییکه اختلاف دارند توصیه میشود که ازخودبینى و خودخواهى دست بردارند و حداقل احتمال بدهند که ممکن است در وجود آنها نیز عیب و تقصیرى وجود داشته باشد.
در فرصت مناسب،بدون تعصب و خودخواهى،همانند دو قاضى با انصاف و امین باهم بنشینند،موارد اختلاف را در میان بگذارند.بدون تعصب و قصد دفاع به سخن یکدیگر خوب گوش دهند.هر یک از آنها بقصد اصلاح و بدون اغماض،قصور یا تقصیرات خود را یادداشت کند.آنگاه با هم تصمیم بگیرند که در اصلاح عیوب خودشان بکوشند.اگر ضرورت وجود تفاهم وحل اختلاف را واقعا احساس نمایند،بدین وسیله میتوانند به تفاهم واقعى برسند و صفا و آرامش و محبت از دست داده را دوباره بازیابند.
و اگر خودشان را در این باره ناتوان مى بینند مى توانند در ارجاع امر به یک داور آگاه و خیراندیش و با ایمان و مورد اعتماد و با تجربه تفاهم نمایند.و اگر این داور یا داوران از خویشان نزدیکشان باشد بهتراست.آن گاه بقصد اصلاح و بدون پرده پوشى تمام موارد اختلاف را بدون کم و زیاد در اختیار داور قرار دهند،و از او بخواهند که درباره آنان داورى کند.آنگاه خوب به سخنانش گوش دهند و اگر اشکالى داشتندتوضیح بخواهند.بقصد عمل نظرهاى او را یادداشت نمایند،و همه را مو به مو باجرا درآورند.و صفا و آرامش را دوباره به خانه باز گردانند. البته ترک لجبازى و خودخواهى و تن دادن به چنین داورى کار آسانى نیست ولى انسان اندیشمندى که به بقاء و ثبات و آرامش و انس خانوادگى علاقه دارد مى تواند چنین امرى را بر خویشتن تحمیل کند و از ثمرات ارزشمندش بهره مند گردد.
پدر و مادر و خویشان نزدیک عروس و داماد هم اگر به اختلاف آنها پى بردند،بهتر است بدون داد و فریاد و جانبدارى از یک طرف و تشدید اختلاف،موضوع ارجاع اختلاف را به یک داور امین و با تجربه وخیر اندیش،با آنها در میان بگذارند و در این باره یاریشان دهند.تا بیارى خدا اختلافاتشان برطرف گردد.
خدا در قرآن مى فرماید:و چنانچه بیم آن را دارید که جدایى و نزاع در بین زن و شوهر پیدا شود یک نفر داور از خویشان مرد و یک نفر ازخویشان زن برگزینید.که اگر قصد اصلاح داشته باشند خدا در میان آنهاتوافق بوجود خواهد آورد.و خدا به همه چیز دانا و بر همه اسرار آگاه است (1) .
خوبیهاى خودشان را مى بینند و بزرگ میشمارند ولى بدیهایشان را اصلا نمى بینند.وقتى این بیمارى با بیمارى عیبجویى از دیگران ضمیمه شدغوغا میکند.گاهى زن و شوهر هر دو مبتلا هستند گاهى یکى از آنها.اگرهر دو نفر مبتلا باشند شبانه روز دعوا و انتقاد دارند،هر کدام از آنها عیب دیگرى را مى بیند و بزرگ جلوه میدهد و انتقاد میکند ولى ساحت وجودخودش را از هر گونه عیب و نقصى منزه میداند.و اگر یکى از آنها مبتلاباشد فقط از دیگرى انتقاد میکند ولى خودش را پاک و بى عیب میشمارد.
در صورتیکه زن و شوهر به این بیمارى مبتلا باشند اصلاح آنها بسیاردشوار است.چون خودشان را بى عیب میدانند به پند و اندرز گوش نمیدهند.هنگامى که به برنامه هاى خانواده صدا و سیما گوش میدهند اگرعیبى گفته شد که در همسرشان وجود دارد،او را خوب مى فهمند و فورا به رخش میکشند،ولى اگر عیبى گفته شد که در خودش وجود دارد، اصلاتوجه نمیکنند و خودش را از آن منزه و پاک میداند.کتابهاى اخلاق خانواده را مى خرد و بهمسرش میدهد که بخواند و به وظائف خودش عمل کند لیکن در مورد خودش نیازى بخواندن کتاب نمى بیند.چون خودش راصد در صد بى عیب میداند.خودپسندى بعض افراد ممکن است آنقدرعمیق باشد که حتى بیمارى خودپسندى خویش را نیز نبینند.
معلوم است که اصلاح و حل مشکلات چنین خانواده اى بسیاردشوار بلکه غیر ممکن خواهد بود.با چنین وضعى یا باید تا آخر عمر بااختلاف و دعوا و کدورت و رنج و عذاب زندگى کنند،یا به طلاق و جدایى و عواقب سوء آن تن در دهند.
بنابراین به همه خانواده هاییکه اختلاف دارند توصیه میشود که ازخودبینى و خودخواهى دست بردارند و حداقل احتمال بدهند که ممکن است در وجود آنها نیز عیب و تقصیرى وجود داشته باشد.
در فرصت مناسب،بدون تعصب و خودخواهى،همانند دو قاضى با انصاف و امین باهم بنشینند،موارد اختلاف را در میان بگذارند.بدون تعصب و قصد دفاع به سخن یکدیگر خوب گوش دهند.هر یک از آنها بقصد اصلاح و بدون اغماض،قصور یا تقصیرات خود را یادداشت کند.آنگاه با هم تصمیم بگیرند که در اصلاح عیوب خودشان بکوشند.اگر ضرورت وجود تفاهم وحل اختلاف را واقعا احساس نمایند،بدین وسیله میتوانند به تفاهم واقعى برسند و صفا و آرامش و محبت از دست داده را دوباره بازیابند.
و اگر خودشان را در این باره ناتوان مى بینند مى توانند در ارجاع امر به یک داور آگاه و خیراندیش و با ایمان و مورد اعتماد و با تجربه تفاهم نمایند.و اگر این داور یا داوران از خویشان نزدیکشان باشد بهتراست.آن گاه بقصد اصلاح و بدون پرده پوشى تمام موارد اختلاف را بدون کم و زیاد در اختیار داور قرار دهند،و از او بخواهند که درباره آنان داورى کند.آنگاه خوب به سخنانش گوش دهند و اگر اشکالى داشتندتوضیح بخواهند.بقصد عمل نظرهاى او را یادداشت نمایند،و همه را مو به مو باجرا درآورند.و صفا و آرامش را دوباره به خانه باز گردانند. البته ترک لجبازى و خودخواهى و تن دادن به چنین داورى کار آسانى نیست ولى انسان اندیشمندى که به بقاء و ثبات و آرامش و انس خانوادگى علاقه دارد مى تواند چنین امرى را بر خویشتن تحمیل کند و از ثمرات ارزشمندش بهره مند گردد.
پدر و مادر و خویشان نزدیک عروس و داماد هم اگر به اختلاف آنها پى بردند،بهتر است بدون داد و فریاد و جانبدارى از یک طرف و تشدید اختلاف،موضوع ارجاع اختلاف را به یک داور امین و با تجربه وخیر اندیش،با آنها در میان بگذارند و در این باره یاریشان دهند.تا بیارى خدا اختلافاتشان برطرف گردد.
خدا در قرآن مى فرماید:و چنانچه بیم آن را دارید که جدایى و نزاع در بین زن و شوهر پیدا شود یک نفر داور از خویشان مرد و یک نفر ازخویشان زن برگزینید.که اگر قصد اصلاح داشته باشند خدا در میان آنهاتوافق بوجود خواهد آورد.و خدا به همه چیز دانا و بر همه اسرار آگاه است (1) .
پینوشتها:
1-سوره نساء آیه 35
منبع:امینی، ابراهیم؛ (1367؟)، آئین همسرداری یا اخلاق خانواده، تهران: اسلامی، چاپ پانزدهم./ج