انواع سبب ورود حدیث از جهت نقل راویان
این نوع تقسیم بندی برای سبب ورود حدیث، یکی از قدیمیترین تقسیم بندی هاست که قاضی بلقینی آن را ارائه کرده است. وی در این باره میگوید:بدان که سبب گاهی در خود حدیث نقل میشود؛ مانند حدیث سؤال جبرییل از ایمان و اسلام و احسان و غیره و گاهی سبب در حدیث نقل نمیشود یا در برخی از طرق آن نقل میگردد و همین است که باید مورد توجه قرار گیرد؛ مانند حدیث: «أفضل صلاه المرء فی بیته إلّا المکتوبه» و ... . (2)
دکتر یحیی اسماعیل در مقدمه ی خود بر کتاب اسباب ورود حدیث سیوطی، این دو نوع تقسیمبندی بلقینی را به ترتیب، متصل و منفصل نام نهاده است، (3) در این جا به توضیح این نوع تقسیمبندی میپردازیم:
سبب ورود متصل
بدین صورت که سبب ورود حدیث، در خود حدیث نقل شود. برخی از راویان خود را ملتزم میدانستند احادیثی را که از معصوم (علیه السلام) نقل میکردند همراه با سببشان نقل نمایند، در منابع روایی نمونه های فراوانی را میتوان از این نوع احادیث یافت. امتیاز این نوع نقل آن است که به راحتی میتوان از سبب ورود منقول در حدیث، برای فهم درست از آن حدیث بهره برد و از هر گونه سوء برداشت، جلوگیری شود؛ مانند:ابو عبدالله (علیه السلام) گوید: مردی به پیامبر گفت: ای رسول خدا، چیزی به من یاد بده که اگر آن را انجام دهم، هم خدا و هم مردم مرا دوست بدارند. رسول خدا فرمود: إرغب فی ما عندالله یحبّک الله، و ازهد فی ما عند الناس یحبک الناس (4)؛ آنچه نزد خداست، آن را بخواه و دوست داشته باش! خداوند تو را دوست میدارد و نسبت به آنچه مردم دارند، بیاعتنا باش و از آن چشمپوشی کن! مردم تو را دوست میدارند.
ابو جعفر (علیه السلام) گوید: گروهی از پیاده روندگان، هنگامی که پیامبر آنها را دید، از سختی راه رفتن به آن حضرت شکایت کردند. آن حضرت فرمود:
استعینوا بالنّسل (5)؛
از تند رفتن و سرعت در مشی کمک بگیرید [تا زودتر به مقصد برسید و کمتر خسته شوید].
عبدالله بن عمرو گوید: همراه رسول خدا از سفر مکّه به مدینه بر میگشتیم تا این که در راه به آبی رسیدیم. وقت نماز عصر عدهای جلو افتادند و با عجله وضو گرفتند. ما هم به آنان ملحق شدیم و دیدیم که [به خاطر عجله] آب به پشت پاهایشان نرسیده است. لذا رسول خدا فرمود:
ویل للأعقاب من النّار؛ (6)
وای از آتش جهنم! بر کسانی که پاهایشان را [در وضو به طور کامل] نمیشویند.
سبب ورود منفصل
گاه اتفاق افتاده است که یک راوی، حدیث سبب داری را در شرایطی بدون ذکر سبب و در شرایط دیگری با ذکر سبب نقل نموده است. در نتیجه، افرادی که با ذکر سبب آن را از وی سماع میکردند، به همان صورت نقل مینمودند و کسانی که بدون سبب آن را میشنیدند، بدون سبب هم به نقل آن میپرداختند و گاهی نیز یک راوی، حدیثی را همراه با سبب ورود آن نقل میکرد؛ ولی راوی دیگری همان حدیث را بنا به دلایلی بدون ذکر سبب نقل مینمود. نتیجه این که در همه ی موارد فوق میان متن اصلی حدیث و سبب ورود آن جدایی افتاده است و این کار عواقب و مشکلاتی را برای فهم احادیث در پی داشته است که برای رفع این مشکلات و جلوگیری از هر گونه سوء برداشت و یا زیر سؤال رفتن این گونه احادیث، ابتدا لازم است به یافتن سبب ورود آنها در طرق دیگر و یا منابع دیگر پرداخت و سپس بهره برداریهای لازم از حدیث به عمل آید. شناسایی این گونه احادیث و یافتن سبب ورود آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار است و مهم ترین نوع سبب ورود حدیث به شمار میآید که نیاز به اهتمام و عنایت خاص علما، اندیشمندان و محققان اسلامی دارد؛ زیرا لازمه ی دستیابی به اسباب این گونه احادیث، احاطه و اشراف بر منابع حدیثی و تحقیق و بررسی و مطالعه ی گسترده آنها و برخورداری از حافظه و ذکاوت هوشی بالاست.اینک احادیثی را به عنوان مثال ذکر میکنیم که سبب ورود آنها به طور جداگانه در طرق دیگر و یا منابع دیگر نقل شده است تا در پرتو آنها به اهمیت این نوع سبب ورود و فایده ی آن پی ببریم.
عن ابی هریره قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):
«لاتصوم إمره و بعلها شاهد إلّا بإذنه غیر رمضان؛ (7)
هیچ زنی نباید وقتی که شوهرش حضور دارد، روزه بگیرد، مگر با اذن او، غیر از روزه ی رمضان [که اذن شوهر لازم نیست]». سبب این حدیث را ابوسعید خدری چنین نقل نموده است:
زنی نزد پیامبر آمد ـ ما هم پیش آن حضرت بودیم ـ آن زن گفت: ای رسول خدا، شوهرم، صفوان بن معطل، وقتی که نماز میخوانم، مرا میزند و وقتی روزه میگیرم مرا به افطار وا میدارد، خودش هم تا خورشید طلوع نکند، نماز نمیخواند. راوی گوید: صفوان آنجا بود و پیامبر درباره ی آنچه زنش گفت، از وی سؤال نمود. وی در پاسخ گفت: ای رسول خدا، بدین خاطر وقتی نماز میخواند، او را میزنم، چون دو سوره قرائت میکند؛ در حالی که او را از آن نهی کردهام. پیامبر فرمود: « اگر یک سوره خوانده شود، برای مردم کفایت میکند». و بدین علت او را وادار به افطار میکنم؛ زیرا او روزه میگیرد، من هم جوان هستم و دوام نمیآورم. آن وقت بود که رسول خدا فرمود: «زن نباید غیر از رمضان بدون اجازه ی شوهرش روزه بگیرد». و به این دلیل تا طلوع خورشید نماز نمیخوانم؛ چون ما خانوادهای هستیم که تا خورشید طلوع نکند، بیدار نمیشویم. پیامبر فرمود: «هر گاه بیدار شدی، نمازت را بخوان». (8)
2. عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال:
إذا کان الماء قدر کر لم ینجسه شیء؛ (9)
اگر مقدار آب به اندازه ی کر باشد، چیزی آن را نجس نمیکند.
سبب ورود این حدیث در برخی از طرق آن چنین نقل شده است:
از امام صادق (علیه السلام) درباره ی آبی که حیوانات در آن بول کردهاند و سگان از آن نوشیده و شخص جنب در آن غسل نموده است، سؤال شد. ایشان فرمود: اگر مقدار آب به اندازه ی کر برسد، چیزی آن را نجس نمیکند. (10)
3. عن ابن ابی عمیر، عن بعض اصحابه، عن ابی عبدالله (علیه السلام)، قال رسول الله:
إنّ الله ـ عزّوجلّ ـ تصدّق علی مرضی أمتی و مسافریها بالتقصیر و الافطار أیسرّ أحدکم إذا تصدّق بصدقه ان تردّ علیه؛ (11) همانا خداوند ـ عزّ و جل ّـ بر بیماران و مسافران امت من با شکسته نماز خواندن و روزه نگرفتن، صدقه و بخشش نموده است. آیا هیچ یک از شما هر گاه صدقهای ببخشد و آن را به وی برگردانند، خوشحال میشود»؟
این حدیث همراه با سبب ورودش به طریق دیگری چنین نقل شده است:
یحیی بن ابی علاء از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند که ایشان فرمود: کسی که در ماه رمضان در سفر روزه بگیرد، مانند کسی است که در حضر (اقامت) روزه نمیگیرد. سپس فرمود: شخصی نزد پیامبر آمد و گفت: ای رسول خدا، آیا در ماه رمضان در سفر روزه بگیرم؟ پیامبر فرمود: نه. آن مرد عرض کرد: ای رسول خدا، روزه گرفتن ماه رمضان در سفر برای من آسان است. رسول خدا فرمود: «إنّ الله تبارک و تعالی تصدّق علی مرضی أمّتی و مسافریها بالإفطار فی شهر رمضان أیحبّ احدکم لو تصدّق بصدقه ان تردّ علیه». (12)
انواع سبب ورود حدیث از نظر زمان
یکی از تقسیمبندیهای دیگری که برای سبب ورود حدیث شده، تقسیمبندیای است که حافظ ابن ناصرالدین دمشقی آن را ارائه کرده است. وی میگوید:گاهی سبب حدیث مربوط به عصر نبوت است و گاهی بعد از عصر نبوت و گاهی در هر دو عصر [حدیث دارای سبب است]. (13)
بر اساس این دیدگاه اسباب حدیث را میتوان به سه دسته تقسیم نمود که در این قسمت آن را تحت عنوان «انواع سبب ورود حدیث از نظر زمان» با تفصیل بیشتری مورد بحث و بررسی قرار میدهیم.
سبب ورود عصر نبوت
این نوع، مشتمل بر احادیثی است که اسباب آنها مربوط به عصر نبوت پیامبر است؛ بدین صورت که پیامبر در پی بوجود آمدن آن اسباب، احادیثی را بیان داشتهاند. اکثر احادیث سبب دار از این نوع شمرده میشوند؛ مانند همه ی احادیثی که در مباحث بالا آنها را به عنوان مثال ذکر کردیم. از آنجا که اکثر مباحث مطرح شده درباره ی اسباب ورود حدیث از گذشته تا کنون و از جمله در این پژوهش در باره ی همین نوع اول است و نیز در علم اسباب ورود، همین نوع با اهمیت تلقی میشود، به این مقدار بسنده میکنیم و به نوع دوم این تقسیمبندی میپردازیم.سبب ورود بعد از عصر نبوت
این نوع شامل آن دسته از احادیث میشود که سبب ورودشان مربوط به دوران بعد از پیامبر است؛ بدین معنا که در عصر صحابه اسبابی به وقوع پیوستهاند که به دنبال آنها، احادیث پیامبر توسط صحابه نقل شدهاند و برخی از علما این اسباب و شرایط و قراینی که باعث شده صحابه در آنها، احادیث پیامبر را روایت کنند، به عنوان سبب ورود حدیث تلقی کردهاند.کسانی که این نوع اسباب ورود منقول از صحابه را به عنوان «سبب ورود حدیث» پذیرفتهاند، چنین استدلال کردهاند: فإن الصحابه حفظوا الأقوال و الأفعال و حافظوا علی الأطوار و الأحوال، فیکون السبب فی الورود عنهم مبینا لما لم یعلم سببه عن النبی (14)؛
صحابه اقوال و افعال (پیامبر) را به خاطر سپردند و بر وضعیت و حالات (دوران پیامبر) حفاظت نمودند. بنا بر این، سببی که درباره ی ورود حدیث از آنان نقل شده است، بیانگر سبب احادیثی هستند که سببشان، از پیامبر معلوم نیست.
تفاوت سبب ورود عصر نبوت با سبب ورود بعد از عصر نبوت در این است که در اولی، پیامبر به دنبال آن سبب، حدیثی را بیان میفرمایند، ولی در دومی، این صحابی است که به دنبال وقوع سببی، حدیثی را از پیامبر نقل میکند. به عبارت دیگر، سبب ورود در نوع اول به پیامبر ختم میشود، اما در نوع دوم به صحابی.
همانگونه که در نوع اول اشاره شد، بیشتر مباحث علم اسباب ورود حدیث مربوط به همان نوع است. این بدان علت است که اکثر قریب به اتفاق اسبابی که برای احادیث نقل شده، مربوط به دوران نبوت پیامبر است و موارد بسیار اندک و انگشت شماری را میتوان یافت که سبب ورود آنها به بعد از عصر نبوت مربوط باشد. با این حال، با استقصای منابع روایی مواردی چند، در این زمینه یافت شد که در این جا به ذکر آنها میپردازیم:
1. حدیث: «أدّ الأمانه إلی من ائتمنک و لا تخن من خانک (15)؛ امانت را به کسی که به تو اطمینان کرده (و آن را به تو سپرده) برگردان، و به کسی که به تو خیانت کرده، خیانت مکن». سبب آن را ابو داود چنین نقل نموده است:
یوسف بن ماهک مکی گوید: من برای فلانی نفقه ی یتیمانی که سرپرستشان بود مینوشتم، ولی آن یتیمان اشتباهاً هزار درهم بیشتر از او دریافت کرده بودند و او هم به آنان داده بود. سرانجام به مالی به اندازه ی آن (مبلغ) که متعلق به یتیمان بود، دست یافتم، به وی (سرپرست یتیمان) گفتم: از این مال هزار درهمی که از تو گرفتهاند، بردار، گفت: نه. پدرم برایم نقل کرد که از رسول خدا شنیده است که فرمود: «أدّ الامانه الی من ائتمنک و لا تخن من خانک» (16) ابن حمزه میگوید: «این سبب، بعد از عصر نبوت است». (17)
2. اخنف بن قیس گوید: به قصد یاری کردن این شخص خارج شدم که ابوبکره مرا دید و پرسید: قصد کجا کردهای؟ گفتم: میخواهم پسر عموی رسول خدا، یعنی علی را در جنگ جمل یاری کنم. اخنف گوید: ابوبکره به من گفت: ای اخنف، برگرد؛ زیرا من از رسول خدا شنیدم که فرمود: «إذا تواجه المسلمان بسیفیهما، فالقاتل و المقتول فی النار»، قیل، یا رسول الله! هذا القاتل فما بال المقتول؟ قال: «إنه قد أراد قتل صاحبه» (18)؛ هر گاه دو مسلمان با شمشیر رو در روی همدیگر قرار بگیرند (و با هم درگیر شوند و یکی دیگری را بکشد) قاتل و مقتول هر دو وارد جهنم میشوند». ابو بکره گوید که سؤال شد: ای رسول خدا، قاتل (جای خود دارد که وارد جهنم شود) مقتول برای چه؟ فرمود: «زیرا او هم قصد کشتن حریفش را داشت». همانطور که از متن روایت بر میآید این سبب هم، به بعد از عصر نبوت مربوط است. (19)
3. فروخ گوید: امیرالمؤمنین عمر به سوی مسجد بیرون آمد و طعام و خوراک پراکندهای دید، پرسید: این چیست؟ گفته شد: طعامی است که برایمان آوردهاند. گفت: خداوند آن را بابرکت گرداند! چه کسی آن را آورده است؟ گفته شد: ای امیر المؤمنین، فروخ غلام عثمان و فلانی غلام عمر. او دنبال آن دو نفر فرستاد و آنان را فرا خواند و پرسید: چه چیز شما را واداشت که طعام و خوراک مسلمانان را احتکار کنید؟ آن دو پاسخ دادند: ای امیرالمؤمنین، ما با مال خود، [طعام را] میخریم و میفروشیم. عمر گفت: از رسول خدا شنیدم که فرمود: «من احتکر علی المسلمین طعامهم ضربه الله بالجذام و الإفلاس» (20)؛ هر کس طعام و خوراک مسلمانان را احتکار کند، خداوند او را به بیماری پیسی و ورشکستگی مبتلا میسازد».
در همین زمینه روایت دیگری شبیه مضمون این روایت چنین نقل شده است. عطا گوید: ابن عمر مردی را خواست، گفتند: رفته تا طعامی بخرد. گفت: برای خانه یا برای فروش؟ گفتند: برای فروش. ابن عمر گفت: به او اطلاع دهید که من از رسول خدا شنیدم که فرمود: «احتکار الطّعام بمکّه إلحاد (21)؛ احتکار و انبار کردن خوراک در مکه ظلم است». ابن حمزه میگوید: «این سبب، بعد از عصر نبوت است». (22)
سبب ورود عصر نبوت و بعد از آن
این نوع سبب ورود ـ که جامع نوع اول و دوم است ـ شامل برخی احادیث میشود که دارای دو نوع سبب ورود هستند؛ بدین صورت که یک سبب ورود مربوط به عصر نبوت بوده و به دنبال آن، حدیث از جانب رسول خدا بیان شده و لذا سبب ورود آن به پیامبر ختم میگردد، و سبب دیگر، به دوران بعد از نبوت یعنی عصر صحابه بر میگردد و به دنبال وقوع آن سبب، حدیث پیامبر توسط صحابی نقل شده است و لذا سبب ورود آن به صحابه ختم میشود. چنین سبب ورودی برای احادیث نبوی بسیار نادر است؛ و با تتبعی که صورت گرفت، نمونه ی زیر به دست آمد:- «أحثوا فی وجوه المداحین التراب». (23)
حدیث فوق دارای دو نوع سبب ورود در عصر نبوت و بعد از آن است؛
الف. سبب آن در عصر نبوت:
عایشه گوید: هنگامیکه خبر مرگ جعفر بن ابیطالب، زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه آمد، رسول خدا نشست، در حالی که حزن و اندوه از چهرهاش پیدا بود و من از لای در بیرون آمدم، مردی نزد پیامبر آمد و گفت: ای رسول خدا، زنان جعفر. سپس از گریه های آنان برای پیامبر یاد کرد. رسول خدا به وی امر فرمود که آنان را از این کار نهی کند. آن مرد سه بار رفت و آمد و گفت: من آنان را از این کار بازداشتم، ولی به حرف من گوش نکردند. (عایشه) گوید گمان میکنم رسول خدا فرمود: «فاحث فی أفواههن التّراب (24)؛ بر دهانشان خاک بپاشید».ب. سبب آن بعد از عصر نبوت:
همام بن حارث گوید: مردی عثمان را مدح میکرد، مقداد ناراحت شد و بر زانوهایش نشست ـ (همام) گوید: او (مقداد) مردی تنومند بود ـ و شروع به سنگریزه پاشیدن بر چهره ی مداح نمود. عثمان خطاب به مقداد گفت: چه کار داری [میکنی]؟ گفت: رسول خدا فرمود: «إذا رأیتم المدّاحین فاحثوا فی وجوههم التراب (25)؛ هر گاه مداحان را [در حال مداحی] دیدید، به چهره هایشان خاک بپاشید». ابن حمزه، بعد از ذکر سبب فوق میگوید: «این سبب، بعد از عصر نبوت است». (26)نقد و بررسی نظریه ی «سبب ورود بعد از عصر نبوت»
همانطور که قبلاً گفته شد، این نوع تقسیمبندی را ابن ناصرالدین دمشقی ارائه داده و ابن حمزه حسینی هم آن را پذیرفته است، (27) ولی برخی در پذیرش این نوع سبب ورود تأمل نمودهاند. (28) ابن حمزه حسینی همچنین بعد از ذکر سبب ورود بعد از عصر نبوت برای حدیثی، دیدگاه استاد استادش، احمد شاهینی را درباره ی آن نقل میکند که گفته است «در سبب نامیدن آن، جای تأملی آشکار است». (29)بنا بر این، در میان گذشتگان این نوع سبب ورود مخالفانی داشته است. در میان معاصرین هم دکتر محمد ابو شهبه آن را نپذیرفته و ضمن ردّ آن میگوید: «حق آن است که مراد از سبب ورود، آن چیزی است که پیامبر به خاطر آن حدیث را فرموده است، اما بعد از پیامبر چنانچه صحابی حدیثی را بیان کند تا برای مناسبتی از مناسبات به آن استدلال نماید، این، سبب ورود نامیده نمیشود؛ بلکه به آن «سبب ذکر» گفته میشود». (30) همچنین در مثالهای مذکور برای این نوع سبب ورود، چیزی وجود ندارد که بیانگر سبب ورود بودن آنها باشد نهایت امر میتوان گفت آن اسبابی که برای این دسته از احادیث ذکر شده، حاکی از شرایط، موقعیت، قراین و اسبابی است که صحابه آنها را به عنوان مصداقی از احادیث نبوی دانستهاند. به عبارت دیگر، اسباب مذکور با اجتهادات صحابه بر احادیث تطبیق داده شدهاند.
علاوه بر این، سبب ورود بعد از عصر نبوت را از آن جهت نمیتوان به عنوان «سبب ورود حدیث» به معنای اصطلاحی آن، تلقی نمود که این نوع سبب ورود با هیچکدام از تعاریفی که برای «سبب ورود حدیث» ارائه گردیده است، همخوانی ندارد.
بنا بر این با توجه به آنچه بیان گردید، اسبابی که بعد از دوران پیامبر برای برخی احادیث ذکر شدهاند، شامل «سبب ورود حدیث» اصطلاحی نمیشود و از دایره ی آن خارج است و نمیتوان آثار و فوایدی که علما برای «سبب ورود حدیث» ذکر کردهاند، بر این اسباب مترتب ساخت. نهایت چیزی که درباره ی آنها میتوان گفت، این است که صحابه با اجتهاد خود، این اسباب را به عنوان مصادیقی از احادیث نبوی دانسته و بر آنها تطبیق نمودهاند. و در واقع، بیش از آن که بیانگر «سبب ورود» باشند، بیانگر نحوه و کیفیت اجتهاد صحابه و نوعی برداشت آنان از احادیث است. و نمیتوان آن را «سبب ورود» نامید، بلکه همانطور که دکتر ابو شهبه بیان داشته، بهتر است آن را «سبب ذکر» بنامیم.
اعتبار انواع سبب ورود حدیث
در تقسیم بندی انواع سبب ورود حدیث از جهات مختلف، مباحثی را در مورد هر کدام از آن انواع مطرح کردیم. در این جا به میزان اعتبار و ارزش آن انواع میپردازیم. ولی قبل از ورود به این بحث، باید به این مطلب اشاره کرد که وقتی از اعتبار سبب ورود صحبت میشود، فرض بر این است که آن سبب ورود صرف نظر از انواع آن، صحیح باشد؛ زیرا تنها به اسباب ورودهایی میتوان ترتیب اثر داد و در فهم احادیث از آنها بهره برد که بر اساس ملاکها و معیارهای علم الحدیثی، صحیح باشند. در غیر این صورت، ارزش و اعتباری نخواهند داشت و فهم احادیث را نباید بر اساس سبب ورودهای ضعیف و جعلی مبتنی ساخت.اعتبار و ارزش سبب ورود به نوع آن بستگی دارد، چون همه ی انواع آن از اعتبار یکسانی برخوردار نیستند. برای مشخص شدن این اعتبار، لازم است موارد و نکات زیر را مدّ نظر قرار داد:
1. چنانچه سبب ورود، آیه ی قرآنی باشد، بدین معنا که نزول آیه یا آیاتی از قرآن سبب بیان حدیث یا احادیثی از جانب پیامبر شده باشد، این نوع سبب ورود از جایگاه و اعتبار والایی برخوردار است و کسی در مورد عمل به آن تردیدی ندارد.
2. اگر سبب ورود حدیثی، حدیث دیگری باشد؛ بدین صورت که معصوم ابتدا حدیثی را بیان میکند، ولی مردم در فهم آن دچار مشکل میگردند، لذا معصوم (علیه السلام) برای رفع آن مشکل حدیث دیگری را میگوید. این نوع سبب ورود معتبر و ملاک عمل است.
3. سبب ورودی که ناقل آن معصوم باشد؛ چون آنچه از معصوم نقل شود، در حکم حدیث است. پس همان آثاری که بر حدیث مترتب است، بر سبب ورودهایی که پیامبر یا ائمه (علیهم السلام) نقل نمودهاند، مترتب خواهد بود. یعنی چنانچه سبب ورودی توسط یکی از معصومین (علیهم السلام) نقل شده باشد و از نظر سند و متن صحیح باشد، مورد قبول و قابل اعتماد است. (31)
4. سبب ورودی که مربوط به عصر نبوت پیامبر است و ناقل آن صحابی باشد؛ همانند احادیثی که صحابی روایت میکند، چنانچه از نظر سندی و دلالی صحتشان ثابت گردد، معتبر بوده و ملاک عمل قرار میگیرند. این نوع سبب ورودها از اهمیت والایی برخوردارند؛ زیرا اکثر اسباب ورود از این نوع بوده و توسط صحابی معصوم نقل شدهاند. 5. سبب ورودی که مربوط به عصر بعد از نبوت پیامبر است و ناقل آن غیر صحابی پیامبر باشد؛ با توجه به عقیده ی شیعه به امامت و تداوم صدور حدیث توسط ائمه (علیهم السلام) بعد از پیامبر، این نوع سبب ورود قاعدتاً مورد پذیرش آنان است و چنانچه ناقل آن ائمه یا صحابی آنان باشد، معتبر و ملاک عمل است. اما در میان اهل سنت درباره ی این نوع سبب ورود اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی اصل سبب ورود بعد از عصر نبوت را به عنوان سبب ورود اصطلاحی ـ که منشأ تأثیرگذاری بر حدیث باشد ـ قبول ندارند و قول راجح همین است. در مقابل، عدهای دیگر آن را پذیرفته و لذا در فهم احادیث آن را معتبر و ملاک عمل میدانند.
6 . اگر حدیثی دارای دو نوع سبب ورود، یعنی سبب ورود عصر نبوت و سبب ورود بعد از عصر نبوت باشد، در این صورت، سبب ورودی که مربوط به عصر نبوت است، مورد قبول و عمل همگان است، اما سبب ورود بعد از عصر نبوت را تنها کسانی که اصل این نوع سبب ورود را قبول دارند، معتبر و ملاک عمل میدانند.
7. آن دسته از احادیثی که دارای دو یا بیش از دو نوع سبب ورود عصر نبوت هستند، همه ی آنها مورد قبول و معتبر هستند و در فهم احادیث از آنها استفاده میشود، مگر این که با هم تعارض داشته باشند که در این صورت، چنانچه تعارض آنها قابل رفع بود و بتوان میان آنها جمع نمود، به همه ی آنها عمل میشود. در غیر این صورت، هر کدام که ترجیح داده شود ملاک عمل و معتبر خواهد بود و در صورت عدم ترجیح، به هیچ کدام عمل نمیشود و در آنها توقف صورت میگیرد (32) و برای فهم حدیث از قراین دیگر استفاده میگردد؛ زیرا فهم حدیث منحصر در سبب ورود آن نیست، بلکه از طریق قراین دیگر هم، میتوان به فهم درستی از آن نایل آمد.
در پایان این مبحث مجدداً یادآوری میگردد که موارد هفتگانه ی فوق، در صورتی مورد عمل قرار میگیرند که قبل از هر چیز، صحت سبب ورود از نظر سندی و متنی ثابت گردد؛ در غیر این صورت نیازی به مطرح کردن موارد فوق نیست.
پی نوشت ها :
1) دستیار علمی دانشگاه پیام نور واحد پیرانشهر و دانشجوی دکتری دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران.
2) مقدمه ی ابن الصلاح و محاسن الاصطلاح، ص 698، 699.
3) اسباب ورود الحدیث، ص 20.
4) تهذیب الاحکام، ج 6، ص 328؛ المستدرک علی الصحیحین، ج 4، ص 348.
5) من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 295.
6) صحیح البخاری، ص 36؛ صحیح مسلم، ص 138.
7) صحیح البخاری، ص 1029؛ صحیح مسلم، ص 457.
8) سنن ابی داود، ص 570.
9) الاستبصار، ج 1، ص 6 ؛ تهذیب الاحکام، ج 1، ص 12.
10) همان جا؛ وسائلالشیعه، ج 1، ص 158.
11) الکافی، ج 4، ص 127.
12) همان جا؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 140.
13) البیان و التعریف فی اسباب ورود الحدیث الشریف، ص 9 و 278 .
14) همان، ص 9.
15) سنن الترمذی، ج 3، ص 33؛ سنن ابی داود، ص 819.
16) سنن ابی داود، ص 818، 819.
17) البیان و التعریف فی اسباب ورود الحدیث الشریف، ص 49.
18) صحیح البخاری، ص 1353؛ صحیح مسلم، ص 1377.
19) البیانو التعریف فی اسباب ورود الحدیث الشریف، ص 62.
20) سنن ابن ماجه، ص 501؛ مسند احمد، ص 49.
21) شعب الایمان، ج 7، ص 527؛ متن حدیث مذکور در سنن ابوداود بدون سبب آن نقل شده است. (سنن ابی داود، ص 468).
22) البیان و التعریف فی اسباب ورود الحدیث الشریف، ص 39.
23) صحیح مسلم، ص 415، 416؛ سنن ابی داود، ص 1096؛ سنن ابن ماجه، ص 845.
24) صحیح مسلم، ص 255؛ سنن ابی داود، ص 415، 416.
25) سنن الترمذی، ج 4، ص 176، 177؛ سنن ابی داود، ص 1096.
26) البیان والتعریف فی اسباب ورود الحدیثالشریف، ص 71.
27) همان، ص 9.
28) همان جا.
29) همان، ص 49.
30) الوسیط فی علوم الحدیث و مصطلح الحدیث، ص 468.
31) بررسی مورد صدور احادیث کتاب کافی، ص 88. با تلخیص و تصرف.
32) همان، ص91، 92. با تلخیص و تصرف.