معایب و آفتهای سبب ورود حدیث
نظر به این که روایات مربوط به اسباب ورود حدیث مانند سایر روایات، حدود یک قرن به صورت شفاهی نقل میشد و به طور رسمی جمع آوری و تدوین نگردید، راویان عمداً یا سهواً در آنها دخل و تصرفهایی نمودند و همین امر باعث خدشهدار شدن بخشی از این نوع روایات گردید. بنا بر این، نمیتوان به هر نوع سبب ورودی اعتماد نمود؛ بلکه از آنجا که سبب ورود جنبه ی روایی دارد و از این نظر با حدیث تفاوتی ندارد، باید برای اثبات و صحت آن، کلیه ی اصول و قواعد علم الحدیثی را به کار برد و صحیح و سقیم آن را از یکدیگر تمییز داد. مهمترین عواملی که باعث خدشه دار شدن و معیوب کردن روایات اسباب ورود گردیده است، به شرح زیر است.ضعف
مراد از ضعیف «حدیثی است که صفات قبول را نداشته باشد». (2) ضعف اسباب ورود، ممکن است مربوط به سند یا متن یا هر دوی آن باشد؛ ولی بیشتر، از ضعف سندی برخوردارند؛ مانند نمونه های زیر:1. عبدالله بن عمر گوید: هنگامی که پیامبر به برتری و فضیلت (نماز خواندن) در سمت راست صفها تشویق نمودند، مردم سمت چپ مسجد را رها کردند. این جریان به عرض آن حضرت رسید، ایشان فرمود: «من عمّر میسره المسجد کتب الله له کفلین من الأجر» (3). حافظ عراقی سند آن را تضعیف نموده و ابن حجر عسقلانی گفته در سندش بحث است. (4)
2. عمربن خطاب گوید: پیامبر لشگری را روانه ی نجد کرد. آنان غنایم زیادی را به دست آوردند و زود برگشتند. یکی از کسانی که همراه لشگر نرفته بود، گفت: هیچ لشگری را همانند این لشگر ندیدم که این قدر زود برگردد و این همه غنیمت هم بگیرد، پس (از سخن آن فرد) رسول خدا فرمود:
ألا أدلکم علی قوم أفضل غنیمه و أسرع رجعه قوم شهدوا صلاه الصبح، ثمّ جلسوا یذکرون الله حتّی طلعت الشمس، فأولئک أسرع رجعه و أفضل غنیمه. (5)
ترمذی، حماد بن ابی حمید را ـ که همان ابو ابراهیم انصاری مدینی است و در سند این روایت قرار دارد ـ تضعیف نموده است. (6)
ارسال
اهل حدیث گفتهاند: «حدیثی است که تابعی آن را بدون ذکر واسطه از پیامبر نقل کند». (7) ولی اصولیین تعریف عامتری از آن ارائه دادهاند و گفتهاند: «حدیثی است که غیر صحابی آن را به پیامبر نسبت دهد». (8)یکی از عیوب دیگری که سبب ورود حدیث، با آن رو به روست، مرسل بودن آن است. ارسال روایت موجب ضعف آن میشود و مرسل، خود، از جمله انواع حدیث ضعیف (9) به شمار میرود. در مورد حجیت مرسل اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی آن را به طور مطلق حجت دانسته و میپذیرند و در مقابل، عده ی زیادی آن را حجت نمیدانند (10). اینک به ذکر چند مثال درباره ی سبب ورودهای مرسل میپردازیم.
1. ابو امامه گوید: عامر بن ربیعه از کنار سهل بن حنیف در حال غسل نمودن، گذشت و گفت: فرصتی مثل امروز (برای انتقام) و زدن پنهانی او تاکنون نیافتهام، لذا بدون درنگ او را از پای در آورد؛ جسد او را نزد پیامبر آوردند و به ایشان گفتند: سهل از پای در آمده است، پیامبر فرمود: چه کسی را متهم (به قتل وی) میدانید؟ گفتند: عامربن ربیعه. پس رسول خدا فرمود: «علام یقتل أحدکم أخاه، إذا رأی أحدکم من أخیه ما یعجبه فلیدع له بالبرکه». (11)
صاحب التقریب گفته: ابوامامه بن سهل بن حنیف، روایتی دارد و چیزی از پیامبر نشنیده است. بنا بر این حدیث مرسل است. (12)
2. عایشه گوید: اسماء بنت ابی بکر بر رسول خدا وارد شد، در حالی که لباس تنگی بر تن داشت، پیامبر از او روی برگرداند و فرمود: «یا أسماء! إنّ المرأه إذا بلغت المحیض لم تصلح لها أن یری منها إلّا هذا و هذا» و أشار الی وجهه و کفّیه. (13)
روایت فوق مرسل است؛ زیرا خالد بن در یک، یکی از راویان این حدیث، عایشه را درک نکرده است. (14)
انقطاع
همانطور که احادیث، با آفت انقطاع سندی رو به رو هستند، سبب ورود هم دارای این عیب است و لذا موجب ضعف و کاستن از اعتبار آن شده است. روایتی که منقطع باشد، ضعیف شمرده میشود و نمیتوان به آن استدلال نمود؛ زیرا وضعیت راوی ساقط شده از سند مشخص نیست. محققین آن را چنین تعریف کردهاند: «منقطع، آن است که قبل از صحابی یک راوی از سند آن در یک جا یا بیشتر حذف شود». (15)مانند نمونه های زیر:
1. ثوبان گوید: هنگامی که (آیه ی کنز) در باره ی طلا و نقره نازل شد، مردم گفتند: چه مالی را اخذ کنیم (تا کنز محسوب نشود)؟ عمر گفت: من آن را برای شما معلوم میکنم، لذا سوار بر شترش شد و رفت، پیامبر را دید، در حالی که من دنبالش بودم. گفت: ای رسولخدا، چه مالی را اخذ کنیم؟ پیامبر فرمود: «لیتخذ أحدکم قلباً شاکراً و لساناً ذاکراً و زوجةً مؤمنةً تعین احدکم علی امرِ الاخره». (16) حافظ عراقی میگوید: «این حدیث منقطع است». (17)
2. زبیر گوید: امکلثوم بنت عقبه، همسر او، در حالی که حامله بود، به وی گفت: مرا با یک طلاق شاد گردان! زبیر هم او را یک طلاقه کرد، سپس برای نماز خارج شد. وقتی از نماز برگشت، امکلثوم وضع حمل کرده بود، پس (زبیر وقتی که این وضع را دید) گفت: او مرا فریفت خداوند او را مجازات کند! سپس نزد پیامبر آمد. آن حضرت فرمود: «سبق الکتاب اجله أخطبها الی نفسها». (18)
روایت فوق منقطع است؛ زیرا ابو ایوب، میمون بن مهران، زبیر را درک نکرده و روایاتش از وی به طریق ارسال است. (19)
مجهول
«مجهول: حدیثی است که در سند آن راویی قرار دارد که خودش یا وضعش نامشخص باشد». (20) یا «مجهول آن است که رواتش در کتب رجال ذکر شدهاند، ولی حال برخی یا همه ی آنان از نظر عقیده نامعلوم است». (21) پارهای از اسباب ورودها در سلسله سندشان فرد یا افرادی وجود دارند که ناشناختهاند و همین امر باعث معیوب شدن آنها گردیده است؛ مانند:1. ابوهریره گوید: فرد مخنثی (مرد شبیه به زن) را نزد رسولخدا آوردند که دست و پایش را با حنا رنگ کرده بود. پیامبر فرمود: «این چیست؟» گفتند: مردی شبیه زنان است. رسول خدا امر فرمود تا به «نقیع» (22) تبعید شود، گفته شد: ای رسولخدا، آیا او را نکشیم؟ پیامبر فرمود: «انی نهیت عن قتل المصلین». (23)
حافظ منذری میگوید: در سند این روایت ابویسار قرشی قرار دارد که درباره ی او از ابوحاتم رازی سؤال شد، وی گفت: مجهول و ناشناخته است. (24)
2. عبدالله بن عامر گوید: روزی مادرم مرا فرا خواند در حالی که رسول خدا در خانه ی ما نشسته بود و گفت: بیا تا چیزی به تو دهم. رسول خدا فرمود: «چه چیزی میخواهی به وی بدهی؟ مادرم گفت: میخواهم خرمایی به وی بدهم. سپس آن حضرت فرمود: «اما انک لو لم تعطه شیئاً کتبت علیک کذبه». (25)
در سند حدیث فوق مولی و غلام عبدالله بن طاهر وجود دارد که فردی مجهول و ناشناخته است. (26)
اضطراب
از معایب دیگر روایات اسباب ورود، اضطراب در متن و سند اینگونه روایات است. حدیث مضطرب عبارت است از: «حدیثی که به صورتهای مختلفی روایت شود و همه ی وجوه آن در قوت مساوی باشند، به گونهای که جمع و ترجیح میان آنها ممکن نباشد». (27) اضطراب گاهی در سند و گاهی در متن و گاهی ممکن است در هر دو واقع شود. (28) اضطراب، قلت ضبط راوی را میرساند. به همین دلیل موجب ضعف حدیث میشود. (29)نمونه های زیر از جمله سبب ورودهایی هستند که علما به اضطراب آنها تصریح نمودهاند:
1. ابن عمر گوید: از رسول خدا درباره ی آبی که در زمین بی آب و گیاه (بیابان) قرار دارد و چهارپایان و درندگان بر آن فرود میآیند، سؤال شد، شنیدم ایشان فرمود: «اذا بلغ الماءُ قلتین لم یحمل الخبث». (30)
ابن همام درباره ی این حدیث گفته است: «در متن آن اضطراب زیادی وجود دارد». (31)
2. عباده بن صامت گوید: به مردمانی از اهل صفه قرآن و نوشتن یاد دادم، مردی از آنان کمانی به من هدیه داد، (با خود) گفتم: این مال نیست، در راه خدا (جهاد) آن را به کار میگیرم. سپس درباره ی آن از رسول خدا سؤال کردم، آن حضرت فرمود: «ان سرک أن تطوق بها طوقاً من نار فاقبلها». (32)
بوصیری گوید: این اسناد مضطرب است (33)؛ زیرا عبدالرحمن بن سلم در سند آن قرار دارد.
3. عایشه گوید: عمر بن وهب در روایتی، اسود بن وهب ـ که هر دو دایی پیامبر بودند ـ (نزد رسولخدا) آمد، در حالی که پیامبر نشسته بود، پس جامهای را برای وی پهن کرد. (ابن وهب) گفت: ای رسول خدا، بر جامهات بنشینم؟ پیامبر فرمود: «نعم و انما الخال والد» در روایتی دیگر آمده: «الخال وارث من لا وارث له» ابن ماجه در روایتی با این زیادی آورده: «یعقل عنه و یرثه» لفظ ابو داود و نسایی چنین است. «الخال مولی من لا مولی له یرث ماله و یفک عانیه»، و در روایتی آمده است: «یفک عانیه و یرث ماله». (34)
بیهقی و نسایی روایت فوق را مضطرب دانستهاند. (35)
وضع و جعل
موضوع «عبارت از قول، فعل، تقریر یا صفتی است که به دروغ به پیامبر یا دیگران نسبت داده شود». (36)در بیشتر موارد، این گونه احادیث، هم از نظر الفاظ و هم از نظر سند، ساخته ی دروغگویان و وضاعان است. بعضی از دروغگویان چنانچه نتوانند سندْی را جعلکنند، دست به ساختن سندهای دروغین میزنند که به پیامبر منتهی شود، سپس حکمتی، یا ضرب المثلی و امثال آن را به پیامبر به دروغ نسبت میدهند. (37) بدترین و قبیحترین نوع احادیث ضعیف، حدیث موضوع است. (38)
از آنجا که جعل و وضع اخبار، پیامدهای خطرناکی به دنبال دارد، بویژه اگر مربوط به حوزه ی تشریع باشد؛ پیامبر شخصاً در باره ی آن ترهیب نموده و تنها نوع حدیث ضعیف است که رسول خدا عقوبت سختی را برای جاعلان آن بیان فرمودهاند. ایشان در این زمینه فرموده است:
من کذب علی متعمداً فلیتبوأ مقعده من النار (39)؛
هر کس از روی عمد بر من دروغ ببندد، جایگاهش را دوزخ بداند.
همچنین برای جلوگیری از نشر احادیث موضوع، برای کسانی که بر جعلی بودن آنها آگاهی دارند، روایت آنها حرام است، مگر اینکه در هنگام روایت، جعلی بودن اینگونه احادیث را بیان نمایند. (40) دلیل چنین امری سخن رسول خدا است که میفرماید:
من حدث عنی بحدیث یری انه کذب فهو احد الکاذبین (41)؛ هر کس از من حدیثی را نقل کند در حالیکه میداند آن، دروغ است، او یکی از دروغگویان است.
بنا بر این، به علت عواقب و خطراتی که احادیث جعلی دارند؛ رسول گرامی اسلام در هر دو بعد؛ جعل و نیز روایت و نقل آنها، مردم را به شدت برحذر داشتهاند، ولی با این حال، افرادی با انگیزه های مختلف (42)، دست به جعل و وضع احادیث زدند و سرنوشت دنیا و آخرت خود را به تباهی کشاندند و به جایگاه و اعتبار احادیث خدشه وارد کردند. همین امر باعث شد که از همان صدر اسلام تا کنون علمای راستین همواره به منظور حفظ سنت و میراث گرانبهای نبوی، اشخاص دروغگو و وضاع را شناسایی و دروغ پردازیهایشان را برای مسلمانان بر ملا سازند. آنان بدین منظور، اصول و قواعد مختلفی را پایهگذاری نمودند تا بتوان در سایه ی آنها احادیث ساختگی را شناسایی و از محدوده ی سنت صحیح نبوی خارج ساخت و ساحت مقدس اسلام را از چنین خرافه ها و دروغپردازیها حفظ نمود. (43)
واضعان و دروغپردازان برای رسیدن به اهداف شوم خود از شیوه های مختلفی استفاده میکردند. آنان گاهی از پیش خود سخنانی را میگفتند و آنها را به معصوم (علیهم السلام) نسبت میدادند و یا حکم و امثال و سخنانی اعم از خوب یا بد ـ که میان مردم رایج بود برایشان سند جعل میکردند و یا قصص و داستانها و اخبار اسراییلی منقول از اهل کتاب را به معصوم (علیهم السلام) نسبت میدادند. (44) علاوه بر این، آنان در مواردی برای جا انداختن احادیث موضوع خود، به جعل مقدمات، اسباب، شرایط و عواملیکه باعثشده بود که معصوم (علیهم السلام) حدیثی را بیان نماید، میپرداختند؛ مانند موارد زیر:
1. عمران و ابوبرزه گویند: «رسولخدا با جنازهای بیرون آمد و گروهی را دید که جامه هایشان را در آورده و با چهار نعل راه میروند، رسول خدا (وقتی آنان را چنین دید) فرمود:
أبفعل الجاهلیه تأخذون؟ أو بصنع الجاهلیه تشبهون؟ لقد هممت أن أدعو علیکم دعوه ترجعون فی غیر صورکم. (45)
در سند این حدیث فردی به نام نفیع بن حارث، ابوداود الاعمی، قرار دارد که یحیی بن معین و دیگران وضع حدیث را به وی نسبت دادهاند. (46)
2. معاذ بن جبل گوید: هنگامی که رسول خدا مرا برای مأموریت به یمن فرستاد، خطاب به من فرمود:
لا تقضین و لا تفصلن الا بما تعلم، و ان أشکل علیک امر فقف حتی تبینه او تکتب الی فیه. (47)
یکی از راویان حدیث فوق، محمد بنسعید استکه به دار آویخته شد، وی متهم به وضع حدیث است. (48)
3. زید بن ثابت گوید: بر رسول خدا وارد شدم و کاتبی نزد ایشان بود (آن حضرت برخی از امورش را بر او املا میکرد) و از ایشان شنیدم که میفرمود:
ضع القلم علی أذنک فانه أذکر للمملی. (49)
ترمذی بعد از روایت حدیث فوق گفته است اسنادش ضعیف است. (50) و ابن جوزی آن را جعلی و موضوع دانسته است. (51)
اسراییلیات
به طور کلی دستهای از روایات، قصص و مفاهیمی که در آموزه های امتهای پیشین، بویژه بنیاسراییل (52) ریشه دارد و برآیند جریانی از داستانسرایی، اسطورهپردازی و ابعادی دیگر از آموزه های غیر اصیل در رابطه با دین است، در سده های نخست اسلامی توسط گروهی نو مسلمان بالاخص یهودیان وارد آموزه های اسلامی گردید که دانشمندان اسلامی بر این نوع آموزه ها نام «اسراییلیات» (53) اطلاق کردهاند. واژه ی «اسراییلیات» جمع «اسراییلیه» است و به گفته ی محققان، عبارت از قصه و یا حادثهای است که از یک مصدر اسراییلی نقل شود، اسراییلی منسوب به اسراییل بوده و اسراییل لقب حضرت یعقوب است. مراد از بنیاسراییل قوم یهود است که از اولاد و احفاد یعقوب هستند، به این ترتیب، لفظ اسراییلیات، به قصه و داستان هایی اطلاق می گردد که از مصادر یهودی اخذ و نقل شده است.کلمه ی اسراییلیات به تدریج معنای وسیعتری پیدا کرد و در اصطلاح مفسران به هرگونه افسانه و حکایتی اطلاق گردید که از منابع دینی یهود و نصارا یا هر منبع قدیمی دیگر اقتباس شده است. برخی از دانشمندان پا را از این فراتر نهاده و به هر گونه مطلب بیاساس که از ناحیه ی دشمنان اسلام اعم از یهود و غیره نقل شده و به منابع حدیث و تفسیر سرایت کرده است، اسراییلیات گفتهاند. به این ترتیب، اطلاق لفظ اسراییلیات بر مطالبی که رنگ یهودی دارد، اطلاقی از باب تغلیب است؛ (54) زیرا اکثر مطالب باطل و خرافی که به عنوان اسراییلیات در بین مردم شایع گردید، از منابع یهودیان نشأت گرفته و قوم یهود نیز طبق آیات قرآنی دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان بودهاند (55) نکته ی دیگر آنکه اسراییلیات به واسطه ی تعدادی از علمای یهود و نصارا که اسلام را اختیار کرده و در بین مسلمانان رفت و آمد داشتهاند، نقل شده و به تدریج منتشر گردید، هر چند که در سده های بعد بسیاری از اسراییلیات توسط علمای روشن ضمیر شناسایی و از صحنه ی کتب تفسیر و حدیث به دور ریخته شد. (56)
آری، هجرت و ورود مسلمانان به مدینه و آشنایی آنان با یهودیان از یک طرف و دخول یهودیان و مسیحیان در دین اسلام از طرف دیگر، زمینهساز ورود اسراییلیات به متون اسلامی گردید. لذا محققان، ورود اسراییلیات به حوزه ی متون دینی را به عصر صحابه ی پیامبر برمیگردانند. (57) سپس در دوران تابعین (58) و دوره های بعد گسترش پیدا کرد؛ چرا که نقل صحابه از اهل کتاب در مقایسه با تابعین کمتر است (59)؛ عواملی همچون اسلام آوردن گروهی از اهل کتاب و انتقال دانستنیهای دینی خود به مسلمانان، امی بودن عربها و نیاز و اشتیاق آنان به یافتن پاسخ سؤالات خویش و تساهل برخی از دانشمندان اسلامی در پذیرش اسراییلیات را میتوان از علل مهم رواج اسراییلیات در جامعه ی اسلامی دانست. (60)
هر چند پدیده ی شوم «اسراییلیات» در میان مسلمانان توانست جای خود را باز کند و مطالب مربوط به آن برای مدتها بر سر زبانها جاری بود و حتی وارد کتب تفسیری، حدیثی، تاریخی و غیره گردید؛ اما موضعگیریهای علمای راستین و مقابله ی آنها با این روند، سبب شد در زمانهای بعد این افسانه ها و خرافات تا حد زیادی از چهره ی جامعه ی اسلامی رخت بربندد و حتی به پاکسازی بسیاری از کتب اسلامی از آنها منجر گردید.
با وجود این که کسانی که برای رواج اسراییلیات تلاش میکردند، هیچ محدودیتی برای خود قایل نبودند و در همه ی حوزه ها سعی میکردند نقشه ی شوم خود را عملی سازند؛ ولی در این میان بخش عمده ی این تلاش ها مربوط به دو حوزه ی تفسیر قرآن و احادیث نبوی بود و آنان این دو تکیه گاه مسلمانان را بیشتر هدفافسانهسرایی، داستانسرایی و خرافهسازی خود قرار داده بودند. با تتبع در منابع حدیثی میتوان احادیث زیادی را یافت که منشأ یهودی و نصرانی و به اصطلاح اسراییلی دارد؛ اگر چه بیشتر اینگونه احادیث فاقد سبب ورود هستند، ولی برای پارهای از آنها اسباب اسراییلی نیز بیان شده است.
بنا بر این سبب ورود حدیث هم مثل خود احادیث، به آفت «اسراییلیات» مبتلا شده و افرادی به منظور این که بتوانند به راحتی اخبار و قصص اسراییلی خود را به نام احادیث معصوم رواج بدهند، به بیان قصص و داستانهایی به عنوان سبب ورود آن احادیث میپرداختند که همین قصص و داستانها نیز اسراییلی بودند.
همین امر باعث شده که «اسراییلیات» به عنوان یکی از معایب و آفتهای اسباب الورود بهشمار آید و لازم است برای پاکسازی احادیثی که به این آفت مبتلا هستند، تلاش گردد و با تحقیق و بررسی، موارد مربوط را شناسایی نمود تا فهم احادیث صحیح، بر پایه ی چنین سبب ورودهای اسراییلی استوار نباشد.
شایان ذکر است برخی احادیث، خود، صحیحاند، ولی سبب ورودشان منشأ اسراییلی دارد و بالعکس، همچنین ممکن است هر دو، یعنی حدیث و سبب ورود آن از جمله اسراییلیات به شمار آیند؛ به عنوان مثال:
سلمان گوید: در تورات خواندم که برکت طعام، وضوی بعد از آن است. این مطلب را برای پیامبر ذکر کردم، آن حضرت فرمود: «برکه الطعام الوضوء قبله و الوضوء بعده». (61)
حدیث فوق صحیح نیست و ترمذی و ابوداود، هر دو آنرا تضعیف نمودهاند. (62)
و همانطور که در متن آن آمده است، هم حدیث و هم سبب آن، هر دو منشأ اسراییلی دارند؛ زیرا از کتاب تورات گرفته شدهاند.
آنچه در این بخش بیان گردید مهمترین آفتها و معایبی بود که اسباب ورود حدیث با آنها رو به روست. البته معایب اسباب ورود منحصر در موارد مذکور نیست، بلکه بیشتر معایبیکه حدیث با آن رو به روست، از جمله: تدلیس، معلل، منکر، متروک، ادراج و غیره سبب ورود هم به آنها مبتلاست. لذا به خاطر اینکه هنوز همه ی اسباب ورود احادیث در یک مجموعه گردآوری نشدهاند و سره و ناسره ی آنها مشخص نگردیده، لازم است قبل از هرگونه استفاده و بهرهبرداری از سبب ورود از صحت آن اطمینان حاصل گردد تا فهم احادیث بر مطالبی درست استوار باشد و نیز از درک نادرست و سوء برداشتهای احتمالی جلوگیری گردد.
نتیجه
حاصل مباحثی که در این مقاله مطرح گردید نتایج ذیل است که عبارتاند از:1. سبب ورود، اگر چه در فهم احادیث تأثیر گذار است، اما باید توجه داشت که تنها به سبب ورودهایی میتوان ترتیب اثر داد و از آنها در فهم احادیث کمک گرفت که صحت و میزان اعتبار آنها مشخص باشد. برای پی بردن به میزان اعتبار سبب ورود ضرورت دارد آن را دستهبندی و تقسیمبندی نمود؛ چرا که همه ی انواع آن اعتباری یکسان ندارند. در این پژوهش سبب ورود حدیث از جهات مختلف، از جمله: از جهت صدور، از جهت نقل راویان و از جهت زمان به انواع متعددی تقسیم و میزان اعتبار هر یک از انواع آن بیان گردید.
2. برخی از تقسیمبندیهای سبب ورود، از قبیل: انواع سبب ورود از جهت نقل راویان و از جهت زمان سابقهای نسبتاً طولانی دارد و به اوایل قرن نهم و بعد از آن بر میگردد. در مورد تقسیمبندی سبب ورود از جهات مختلف و به انواع متعدد، کم و بیش میان اکثر متخصصان علوم حدیث که در این زمینه قلم فرسایی کردهاند، اشتراک نظر وجود دارد و انواع مختلف آن را معتبر میدانند. در این میان، چالش اساسی در مورد «سبب ورود بعد از عصر نبوت» است که در گذشته و حال مخالفانی دارد و در این پژوهش هم، چنین سبب ورودی برای احادیث غیر قابل قبول دانسته شده و نهایت چیزی که بتوان درباره ی سبب ورود بعد از عصر نبوت قایل بود، این است که آن را اجتهاد و بیان مصداقی برای حدیث، توسط صحابه تلقی گردد. از این رو، شایسته است به جای سبب ورود حدیث، آن را «سبب ذکر حدیث» نامید.
3. سبب ورود هر حدیث سببداری به جهت این که از طریق نقل و روایت به دست میآید و از این نظر با احادیث و روایات دیگر هیچ تفاوتی ندارد، لذا کلیه ی معایب و آفات و ضعفهایی که حدیث با آنها رو به روست، سبب ورود نیز ممکن است بدانها مبتلا باشد که عمدهترین این معایب و آفتها در مورد سبب ورود عبارت از ضعف، ارسال، انقطاع، مجهول، اضطراب، وضع و اسراییلیات است.
کتابنامه:
ـ الاجتهاد فی علم الحدیث و اثره فی الفقه الاسلامی، علینایف بقاعی، بیروت: دارالبشائر الاسلامیه، 1419ق.
ـ «اسباب الحدیث النبوی فی التراث الامامی»، حسن حسینی آلمجدد، علوم الحدیث، رجب و ذوالحجه 1418ق ،شماره ی 2.
ـ اسباب ورود الحدیث أو اللمع فی الحدیث، جلالالدین سیوطی، تحقیق: یحیی اسماعیل احمد، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1404ق.
ـ استبصار، محمد بن حسن طوسی، چ 4، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1363 ش.
ـ الاسراییلیات فی التفسیر و الحدیث، محمد حسین ذهبی، چ 2، دمشق: لجنه النشر فی دارالایمان، 1405ق.
ـ اصول الحدیث و احکامه فیعلم الدرایه، جعفر سبحانی، قم: جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه ی قم، 1412ق.
ـ الایضاح فی علوم الحدیث والاصطلاح، مصطفی سعید خن؛ بدیع سید لحام، چ 5، دمشق و بیروت: دارالکلم الطیب، 1425ق.
ـ بررسی مورد صدور احادیث کتاب کافی، محمد جعفر شهروزی، پایان نامه ی کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث، دانشکده ی ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه رازی، 1382ش.
ـ البیان والتعریف فی اسباب ورود الحدیث الشریف، ابراهیم بن محمد بن کمال الدین حنفی [ابن حمزه حسینی]، تحقیق: خلیل مأمون شیحا، بیروت: دار المعرفه، 1424ق.
ـ پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، مجید معارف، تهران: ضریح، 1374ش.
ـ تاریخ عمومی حدیث، مجید معارف، چ 6، تهران: کویر، 1385ش.
ـ التفسیر و المفسرون، محمد حسین ذهبی، به کوشش: احمد زعبی، بیروت: دار ارقم، بیتا.
ـ تهذیب الاحکام، محمد بن حسن طوسی، تحقیق: محمد جواد مغنیه، چ 2، بیروت: دار الاضواء، 1413ق.
ـ الحدیث الصحیح و منهج علماء المسلمین فی التصحیح، عبدالکریم اسماعیل صباح، ریاض: مکتبه الرشد و شرکه ریاض، 1419ق.
ـ روشهای تفسیر قرآن، سید رضا مؤدب، قم: اشراق، 1380ش.
ـ دراسات فی علم الدرایه (تلخیص مقباس الهدایه)، علی اکبر غفاری صفت؛ محمد حسن صانعیپور، تهران: سمت و دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، 1384ش.
ـ سنن ابن ماجه، محمد بن یزید قزوینی، بیروت: دارالفکر، 1424ق.
ـ سنن الترمذی، محمد بن عیسی ترمذی، تصحیح: صدقی محمد جمیل عطّار، بیروت: دار الفکر، 1414ق.
ـ شعب الایمان، احمد بن حسین بیهقی، تحقیق: محمد سعید بن بسیونی زغلول، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1410ق.
ـ صحیح البخاری، محمدبن اسماعیل بخاری، به کوشش: ابوصهیب کرمی، ریاض: بیت الافکار الدولیه: 1419ق.
ـ صحیح مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، به کوشش: محمد بن نزار تمیم و هیثم بن نزار تمیم، بیروت: دار الارقم، 1419ق.
ـ علم اسباب ورود الحدیث، طارق اسعد حلمی الاسعد، بیروت: دار ابن حزم، 1422ق.
ـ علوم الحدیث اصیلها و معاصرها، محمد ابواللیث خیرآبادی، بیروت: مؤسسه الرساله ناشرون، 1426ق.
ـ علوم الحدیث و مصطلحه، صبحی صالح، چ 5، قم: منشورات الشریف الرضی، 1363ش.
ـ علوم حدیث و اصطلاحات آن، صبحی صالح، ترجمه و تحقیق: عادل نادر علی، چ 2، قم: اسوه، 1383ش.
ـ عون المعبود شرح سنن ابیداود ، محمد شمس الحق عظیم آبادی، بیروت: دار الکتب العلمیه، بیتا.
ـ الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، تصحیح و تعلیق: علی اکبر غفاری، چ 7، تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1383ش.
ـ مروج الذهب، علی بن حسین مسعودی، به کوشش: یوسف اسعد داغر، چ 2، قم: دارالهجره، 1404ق.
ـ المعجزه الکبری القرآن، محمد ابو زهره، بیجا، دارالفکر العربی، بیتا.
ـ مقدمه ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، بیروت: دارالکتاب العربی، 1425ق.
ـ مقدمه ابن الصلاح و محاسن الاصطلاح، عایشه عبد الرحمن [بنت الشاطی]، قاهره: دارالمعارف، بیتا.
ـ مقدمه فی اصول التفسیر، احمد بن تیمیه، تحقیق: عسام فارس الحرستانی و محمد شکور حاجی امریر، عمان: دار عمّار، 1418ق.
ـ المستدرک علی الصحیحین ، محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری ، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1411ق.
ـ مسند احمد، احمد بن حنبل، ریاض: بیت الافکار الدولیّه، 1419ق.
ـ مصباح الزجاجه فی زوائد ابنماجه، احمد بن ابیبکر بوصیری، به کوشش: کمال یوسف حوت، بیروت: دارالجنان، 1406ق.
ـ کتاب من لایحضره الفقیه، محمد بن علی بن بابویه قمی [صدوق]، تصحیح: علی اکبر غفاری، چ 3، قم: منشورات جماعه المدرسین فی الحوزه العمیه، بیتا.
ـ وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، قم: مؤسسه آلالبیت لاحیاءا لتراث العربی، 1409ق.
ـ الوسیط فی علوم الحدیث و مصطلح الحدیث، محمد بن محمد ابوشهبه، جدّه: عالم المعرفه، 1403ق.
پی نوشت ها :
1) دستیار علمی دانشگاه پیام نور واحد پیرانشهر و دانشجوی دکتری دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران.
2) الایضاح فی علوم الحدیث و الاصطلاح، ص 97.
3) سنن ابن ماجه، ص 244.
4) البیان والتعریف فی اسباب ورود الحدیث الشریف، ص 587.
5) سنن الترمذی، ج5 ، ص 328.
6) همان جا.
7) الایضاح فی علوم الحدیث و الاصطلاح، ص 135؛ اصول الحدیث و احکامه فی علم الدرایه، ص 95.
8) الایضاح فی علوم الحدیث و الاصطلاح، ص 135؛ اصول الحدیث و احکامه فی علم الدرایه، ص 98.
9) علومالحدیث و مصطلحه، ص 168.
10) دراسات فی علمالدرایه (تلخیص مقباس الهدایه)، ص 71، 72.
11) سنن ابن ماجه، ص 798، 799.
12) البیان و التعریف فی اسباب ورود الحدیث الشریف، ص 451.
13) سنن ابی داود، ص 936.
14) همان جا.
15) الایضاح فی علوم الحدیث و الاصطلاح، ص 142.
16) سنن ابن ماجه، ص 435؛ سنن الترمذی، ج 5، ص 65.
17) البیان و التعریف فی اسباب ورود الحدیث الشریف، ص 533.
18) سنن ابن ماجه، ص 471.
19) مصباح الزجاجه فی زوائد ابن ماجه، ج 1، ص 351.
20) علوم الحدیث اصیلها و معاصرها، ص 221.
21) دراسات فی علم الدرایه (تلخیص مقباس الهدایه)، ص 84 .
22) نام مکانی در مدینه است. (سنن ابی داود، ص 1119).
23) سنن ابی داود، ص 1119.
24) عون المعبود شرح سنن ابیداود، ج 13، ص 188.
25) سنن ابی داود، ص 1131.
26) عون المعبود شرح سنن ابیداود، ج 13، ص 229.
27) علومالحدیث اصیلها و معاصرها، ص 240.
28) الاجتهاد فیعلمالحدیث و اثره فی الفقهالاسلامی، ص 528.
29) همان، 530.
30) سنن ابن ماجه، ص 136؛ سنن الترمذی، ج 1، ص 129؛ سنن ابی داود، ص 24؛ سنن النسائی، ج 1، ص 106.
31) البیان و التعریف فی اسباب ورود الحدیث الشریف، ص 65.
32) سنن ابن ماجه، ص 502؛ سنن ابی داود، ص 797.
33) مصباح الزجاجه فی زوائد ابن ماجه، ج 2، ص 9.
34) سنن ابن ماجه، ص 634، 635؛ سنن الترمذی، ج 4، ص 33، 34؛ سنن ابی داود، ص 675، 676.
35) البیان و التعریف فی اسباب ورود الحدیث الشریف، ص 385.
36) علوم الحدیث اصیلها و معاصرها، ص 181.
37) علوم حدیث و اصطلاحات آن، ص 196.
38) علوم الحدیث اصلیها و معاصرها، ص 181؛ دراسات فی علم الدرایه (تلخیص مقباس الهدایه)، ص 84.
39) صحیح البخاری، ص 46؛ صحیح مسلم، ص 15.
40) علوم الحدیث اصلیها و معاصرها، ص 181؛ دراسات فی علم الدرایه (تلخیص مقباس الهدایه)، ص 84.
41) صحیح مسلم، ص 14.
42) علوم الحدیث اصلیها و معاصرها، ص 184 ـ 212؛ دراسات فی علم الدرایه (تلخیص مقباس الهدایه)، ص 86 ـ 89؛ الایضاح فی علوم الحدیث و الاصطلاح، ص 198 ـ 202.
43) الحدیث الصحیح و منهج علماء المسلمین فی التصحیح، ص 241، 242؛ علوم الحدیث اصلیها و معاصرها، ص 212 ـ 217؛ دراسات فی علم الدرایه (تلخیص مقباس الهدایه)، ص 84 ـ 86؛ علوم حدیث و اصطلاحات آن، ص 282 ـ 295.
44) الایضاح فی علوم الحدیث و الاصطلاح، ص 198، با دخل و تصرف.
45) سنن ابن ماجه، ص 350.
46) مصباح الزجاجه فی زوائد ابن ماجه، ج 1، ص 265.
47) سنن ابن ماجه، ص 32.
48) مصباح الزجاجه فی زوائد ابن ماجه، ج 1، ص 50.
49) سنن الترمذی، ج 4، ص 338.
50) همان جا.
51) البیان و التعریف فی اسباب ورود الحدیث الشریف، ص 438.
52) برایآگاهی از کاربرد تاریخی این واژه، ر.ک: مروج الذهب، ج 1، ص 56 به بعد.
53) مروج الذهب، ج 2، ص 216.
54) الاسراییلیات فی التفسیر و الحدیث، ص 19 ـ 21، با اختصار.
55) خداوند در این زمینه میفرماید: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَهً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهودَ...» سوره ی مائده، آیه ی 82.
56) تاریخ عمومی حدیث، ص 103، 104.
57) التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 115؛ المعجزه الکبری القرآن، ص 516.
58) روشهای تفسیر قرآن، ص 84؛ المعجزه الکبری القرآن، ص 513.
59) مقدمه فی اصول التفسیر، ص 27.
60) روشهای تفسیر قرآن، ص 89 ـ 93؛ مقدمه ی ابن خلدون، ص 407. با تلخیص و تصرف.
61) سنن ابی داود، ص 866؛ سنن الترمذی، ج 3، ص 334؛ در سنن ابیداود به جای «الوضوء بعده» چنین آمده است: قرأت فی التوراه أن برکه الطعام الوضوء قبله...».
62) البیان و التعریف فی اسباب ورود الحدیث الشریف، ص 338.