نویسنده: دکتر احمد مهدوی دامغانی*
کلمه ی «ادب» در عرف فرهنگی مسلمانان به دو معنی و منظور اراده و استعمال می شود، یکی همانست که آموختن و اهتمام عملی به آن مایه ی پیدایش «ملکه»ای در انسان می شود که او را از هر آنچه ناسزا و نارواست باز می دارد و آدمی را در گفتار و کردار و در آشکار و نهان به فضیلت و کمال می رساند.بر این «ادب» به مناسبت های مختلف، گاهی لفظ «سنت» و یا «زهد» یا «اخلاق» یا «ادب نفس» و با الفاظ دیگری هم اطلاق می شود و یکی از بهترین و جامع ترین تعبیراتی که می شود به تسامح آنرا «تعریف »خواند همان است که قوم ایرانی قرن ها پیش از تشرف به اسلام از آن با شعار پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک تعبیر می کرده و آنرا مبنای اعتقاد و عمل خود قرار می داده است.
تکالیف ادیان الهی و تعالیم فلاسفه و متصوفه نیز در شرق و غرب عالم همواره متکفل تکمیل و تهذیب همین ادب بوده است. آن کس را که به چنین ادبی آراسته باشد «مؤدب»و با به فارسی «با ادب» می گویند.
معنی و منظور دیگر کلمه ی «ادب» همانست که از آن به «ادب درس» یا «علم ادب» یاد می شود و شخص متصف به آن را « ادیب»و منسوب به آنرا به صورت مفرد «ادبی» و به صورت مجموع «ادبیات»می گویند. صوفیه علی العموم و صوفیه ایرانی خصوصاً، در تکمیل و توسعه ی این دو هر ادب در عالم اسلامی سهمی به سزا داشته اند.
شاید بتوان به تسامح، «ادب نفس»یا «سنت»و «اخلاق»را مطابق مفهوم «تصوف عملی»، «ادب درس» یا «ادبیات صوفیانه»را معادل «تصوف نظری» شمرد.
در باب این هر دو ادب، صوفیه ی ایرانی از اولین صوفیانی بوده اند که به اصطلاح دست به قلم برده و آثار مکتوب متعددی به ادب عرب تقدیم داشته اند.
از آنجا که اول «ادب نفس» ذکر شد و هم از آنرو که قدیمی ترین تصنیفات صوفیه عامه درباب همان ادب و بیان تکالیف عملی تصوف است، لذا نخست به سهمی که صوفیه و زهاد ایرانی در آن داشته اند می پردازم.
اگر ایرانیان بزرگواری را که جزو صحابه ی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بوده اند چون جناب سلمان فارسی،(1)و یا از « تابعین»به شمار می آیند چون «حبیب عجمی»از صوفیه اولیه بشناسیم که واقع امر نیز همین است، در کتب ادب و سیر و اخلاق، سخنان نغز فراوانی از آنان نقل شده که در عین آنکه بسیاری از آن سخنان آیتی در فصاحت و بلاغت است و همگی آن نصوص و اشاراتی در ادب نفس، ولی بدیهی است که چون تألیف و تدوین کتب و رسالات از اوائل قرن دوم هجری معمول گردیده است رساله ی مستقلی از این بزرگواران در دست نیست. اما پس از شیوع تألیف، اولین کتابی که در ادب نفس و زهد فراهم شد کتاب الزهد و الرقائق شیخ خراسان عبدالله بن مبارک مروزی (118-181 ه.) است، مشتمل بر شانزده جزء و یک صد و دو باب، که سال هاست به چاپ رسیده است.
در این کتاب عبدالله بن مبارک احادیث و آثاری را که دستورالعمل رفتار و کردار زاهدان پای بند به تصوف است و طرق مسلم تصوف عملی در آن است نقل و شرح می کند. این کتاب نه تنها اولین کتاب در تصوف عملی است بلکه چون در خلال آن ابواب چندی به شرح احوال و اقوال تنی چند از زهاد هشت گانه ی مشهور صدر اسلام که پایه گذاران تصوف اسلامی اند اختصاص دارد، قدیم ترین تاریخ تصوف نیز محسوب می شود. تألیف این کتاب توسط این ایرانی نامبردار، موجب شد که برخی از ائمه اسلام و زهاد صوفی مسلک و بزرگانی از محدثان آنرا سر مشق قرار دهند و فصل جدیدی در تألیفات خود باز کنند و پس از چهار سال از در گذشت ابن مبارک بسیاری از آنان به پیروی از او هر یک کتابی بنام الزهد یا الرقائق تألیف نمایند و یا ابواب مستقلی از جوامع و سنن و صحاح چون صحیح بخاری و صحیح ترمذی و سنن نسائی و سنن ابن ماجه به « زهد» اختصاص یابد. اهمیت و جلالت این کتاب ابن مبارک را از قلم « ابن تیمیه» فقیه و عالم بزرگ حنبلی قرن ششم بخوانیم که می نویسد:« و من اجل ما صنف فی هذا الباب کتاب الزهد لعبدالله بن مبارک»(2)( یکی از بلند مرتبه ترین کتاب هایی که در این موضوع تصنیف شده کتاب زهد عبدالله بن مبارک است).
تا قرن ششم بیش از بیست کتاب به نام زهد و رقایق تألیف شده که مؤلفان همه ی آن ها و از جمله امام احمد بن حنبل از ابن مبارک پیروی کرده اند. محمد بن اسحق الندیم در الفهرست، کتابی که بیش از هزار سال است مرجع وثیق همه ی محققان علوم اسلامی است. تصریح می کند که بشر بن حارث حافی، صوفی مشهور خراسانی مروزی ( متوفی در 227 ه) نیز کتابی به نام الزهد تألیف فرموده است، و بنابراین کتاب بشر از کتاب زهد امام احمدبن حنبل، که آن نیز از کتب چاپ شده و موجود در باب زهد است، قدیمتر است.
هم چنین در الفهرست در قرن پنجم از مقاله ی پنجم که « در اخبار عابدان و زاهدان و صوفیان»است برخی از تصانیف صوفیان دیگر ایرانی را چون یحیی بن معاذ رازی (متوفی 258 ه)و سهل بن عبدالله ششتری (متوفی273 ه)که هر دو از معاصران بشر حافی بوده اند، نام می برد.صوفی ایرانی نیشابوری دیگری که عطار از او به عنوان «پیر خراسان»یاد می کند یعنی احمد بن حرب (متوفی 234 ه)نیز کتابی به نام زهد داشته است. پس در حقیقت اولین کسی که در «ادب نفس»و تصوف عملی، کتابی تألیف کرد عبدالله بن مبارک خراسانی است، و پس از اوست که حارث بن اسد محاسبی بغدادی (متوفی 234 ه)کتاب الرعایه لحقوق الله و رسالات مختصر و مفصل متعدد دیگری چون رساله القصد، اعمال القلب و الجوارح و رساله المکاسب و رساله العقل را تألیف فرموده است گو اینکه مرحوم ماسینیون احتمال داده که پیش از حارث محاسبی احمد بن عاصم انطاکی شامی به تألیف کتاب دست زده بوده است.
محاسبی، رحمه الله علیه، عالمی عارف و زاهد بود و در عین حال از متکلمین و فلاسفه ی متأله نیز به شمار می آمد. او در کتب خود که بی شک از اولین آثار تصوف است گر چه اجمالاً به شرح و بیان بعضی از اصطلاحات صوفیانه مانند محاسبه و مراقبه و خوف و رجا و صبر و رضا و محبت می پردازد ولی به علت نو ظهور بودن آن اصطلاحات و مطالب در اذهان، غالباً، فقط به اشارات مختصری به آن اکتفا می فرماید. و تازه همین محاسبی نیز در کتب خود بارها به گفته های صوفیه ی قدیم ایران، ابن مبارک و ابراهیم ادهم و فضیل عیاض و بشر حافی و محمد بن یوسف اصفهانی و شقیق بلخی و امثال این ایرانیان استناد و از آنان نقل قول می کند. گر چه پس از محاسبی و احمد بن عاصم بسیاری از صوفیان بغداد و خراسان مانند سید الطائفه جنید نهاوندی بغدادی (309 ه) و یحیی بن معاذ رازی و سهل بن عبدالله ششتری و محمد بن فضل بلخی دست به تألیف رسالاتی زده اند و حتی صوفی نامبردار محمد بن علی حکیم ترمذی کتب مفصل و متنوعی را در باب معرفت و ادب نفس و چون از متکلمین بوده در باب توحید و ذات و صفات باریتعالی و همچنین در باب « ولایت» تألیف کرده است. ولی چون همه ی این کتب و رسالات در باب موضوعات خاص و محدودی تدوین می گشته است یا به صورت نامه های متبادله میان خود آن بزرگان بوده هیچیک از آنان متکفل بحث مستوفائی در باب مجموع اصول علمی و عملی تصوف و مبانی اعتقادی و تکالیف عملی صوفیه نشده اند. تا زمانی که باز دو صوفی بسیار دانشمند و نام آور دیگر ایرانی که هر دو معاصر هم نیز بوده اند، یعنی ابو نصر سراج طوسی (378ه 988 م.) و ابوبکر محمد گلابادی بخارائی ( 380ه- 990 م.) دو کتاب مشهور خود یعنی اللمع و التعریف لمذهب اهل التصوف را تألیف نفرمودند اصول اعتقادی و مبانی علمی و آداب عملی صوفیه روشن و مدون نگردید.
و از اینروست که درباره التعریف گفته اند که لولا التعرف لما عرف التصوف (اگرالتعرف نمی بود تصوف شناخته نمی شد). پیش از ظهور این دو کتاب، بنا به گفته ی برخی از مشایخ طریقت «لیش التصوف علوماً و لا رسوماً و لکنها اخلاق (تصوف رسوم و علوم نبود و بل همه اخلاق بود)، یا به گفته ی ابی سعدان بغدادی صوفی «هو الخارج عن النعوت و الرسوم»بود.
با انتشار این دو کتاب بود که تصوف رسماً به عنوان «علم»و «رسمی» که هم «حال»دارد و هم « قال» و به صورت طریقه ی مخصوص و معینی از زندگی فردی و اجتماعی که همه کس تاب و توان آنرا ندارد، به مسلمانان شناسانده شد. یعنی به عنوان طریقتی که به همه صورت و در هر حال ملازمت کامل به احکام قرآن مجید و سنت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دارد. در این دو کتاب است که برای اولین بار به نحو مبسوط و مفصل از مبانی اعتقادی صوفیان در ذات و صفات باریتعالی به شیوه ای که همه ی متکلمین آن ایام در کتب کلامی خود به کار می گرفتند بحث شده است، و گلابادی مانند متکلم متبحری عقیده ی خود را در مسائلی که موضوع علم کلام است مطرح و اثبات می کند و سپس به احوال و اوصاف و مقامات تصوف می پردازد و سیر و سلوک صوفیه را بر آن اساس معین و مشخص می سازد.ابو نصر سراج در اللمع بیشتر از گلابادی به «احوال»و «آداب»پرداخته و کمتر گرد مباحث کلامی گشته است. برخی از محققین معاصر اعم از مسلمان و غیر مسلمان و ایرانی و غیر ایرانی در عین آن که تلویحاً پذیرفته اند که پیش از ظهور این دو کتاب، صوفیه کتابی که حاوی کلیه مبانی اعتقادی و مسائل علمی و آداب عملی آنان باشد نداشته اند بیان شیرینی دارند و آن اینکه تصوف دارای دو مکتب بوده است یکی مکتب بغداد که معتقدات صوفیه را از طریق منابر و مجالس تشریح و ترویج می کرده و دیگری مکتب خراسان که این مقصود و منظور را با تألیف و تصنیف کتب انجام می داده است. از این جهت است که پس از سراج و گلابادی هر صوفی معروف دیگری هم که درمقام تألیف و تصنیف بر آمده، از مکتب خراسان برخاسته است و همین ایرانیان دانشمند و با ذوق بودند که کتب و رسالات جامع و کاملی درباره ی اصول و آداب تصوف تألیف کردند و به غنای ادب عرف افزودند و لا غیر. از طرف صوفیه ی غیر ایرانی نیز دو سه کتاب، که در درجه دوم اهمیت قرار دارد، در این مدت فراهم شده است که یکی از آن ها یعنی قوت القلوب ابی طالب مکی ( متوفای 386 ه) فی الجمله در نزد صوفیه به شهرتی رسیده ولی دوی دیگر یعنی المواقف و المخاطبات محمد بن عبدالجبار نفری ( متوفای 354 تا 360 ه) آن چنان معروفیتی نیافته است. اما دو کتاب المواقف و المخاطبات محمد بن عبدالجبار نفری مجموعه ای از تخیلات و منشآت مناجات گونه یا حدیث نفسی است که به (77)موقف و (56)مخاطبه تقسیم گشته و بر هر یک از مواقف نامی گذارده شده است،
و کلاً متضمن رموز و اشاراتی است بر اساس تفکرات و مکالماتی که هم صبغه ی فلسفه اشراقی دارد و هم جنبه ی تصوف اسلامی که میان خالق و مخلوق یا مادی و مجرد روی می دهد و تا حدی شبیه است به بعضی از رسائل و کتبی که دردنباله ی توراه و انجیل آمده است مانند مراثی ازمیاء نبی و مکاشفه یوحنا و امثال آن منشآت، و مطلقا فایده آموزشی و اثر عملی برای سالکان ندارد. از آن گاه به بعد تا اول قرن هفتم و ظهور کوکب درخشان تصوف و نقطه ی عطف آن، یعنی ابن عربی، آثار مشهور دیگری از صوفیه ی عرب کمتر باقی مانده و گر چه برای برخی از آنان در کتب طبقات و تراجم تألیفی ذکر شده است اما از آن نشانی در دست نیست.
در ظرف همین دو قرن و نیم است که صوفیه ی ایرانی مانند سید شریف ابو منصور معمر بن احمد اصفهانی و عبدالرحمن سلمی نیشابوری و قشیری نیشابوری هجویری و خواجه انصاری هروی و امام غزالی و سهروردی زنجانی و نجم الدین کبرای خیوه ی و سیف الدین باخرزی و سعد الدین حموی جوینی و امثال آنان کتاب های آداب المتصوفه و حقائق التفسیر و طبقات و آداب الصحیه ی و اربعین و الرساله و کشف المحجوب و منازل السائرین و طبقات و کتاب عظیم القدر احیاء العلوم و دیگر کتب و رسائل غزالی و عوارف المعارف و فوائح الجمال و الرساله الی الهائم و الاصول العشره و وقائع الخلوه را تألیف فرمودند. برخی از این کتب مانند الرساله قشیری و منازل السائرین خواجه انصاری و عوارف المعارف سهروردی از زمان تألیف تا کنون یعنی قریب یک هزار سال پس از دو کتاب اولی و هشتصد سال پس از کتاب سومی به صورت متون درسی و کلاسیک تصوف نظری و عملی شناخته شده است و هیچ صوفی دانشمند و یا دانشمند غیر صوفی که در تصوف تتبع و تحقیق می کند از تعلم و مباحثه آن کتاب ها بی نیاز نیست. کتب مذکور و ده ها نظیر آن نیز قرن ها است که مرجع و مستند اهل تحقیق و مأخذ و مدرک مبانی فکری و اصول اعتقادی و آداب عملی صوفیان مسلمان سرتاسر عالم است و از اینرو است که بسیاری از محققین معاصر نام خراسان را که منشاء و مولد اکثر این مؤلفین است به این مکتب داده اند و عامه این صوفیان را خراسانی نام نهاده اند.
کتاب قوت القلوب مکی گر چه از مراجع تصوف عملی به شمار می رود ولی از لحاظ تصوف نظری در حد کمتری از اهمیت است زیرا فقط شرح مختصری از بعضی « مقامات و احوال» تصوف در آن آمده است مضاف بر آنکه برخی محدثان و فقهای بزرگ بر صحت بسیاری از احادیث وارده در آن تردید فرموده اند.(3)در همین کتاب نیز، که تاکنون دوبار به چاپ رسیده و هر دو چاپ آن فاقد فهارس لازمه است، به اقوال صوفیه ی خراسانی بیش از هر کس دیگری استناد شده است. مکی که در طریقت پیرو سهل بن عبدالله ششتری است و از او مکرر در مکرر به عنوان «عالمنا سهل» یا « شیخنا ابو محمد» و امثال این عبارت یاد می کند (93)بار از سهل و (40)بار از بشر حافی و (25)بار از ابراهیم بن ادهم و (22)بار از فضیل بن عیاض و (15)بار از ابن مبارک و (14)بار از یحیی بن معاذ رازی و (13)بار از ابراهیم خواص و (12)بار از بایزید بسطامی و کمتر از ده بار از هر یک از شقیق بلخی و فرقد سبخی و جناب سلمان فارسی و حبیب عجمی و احتم اصم بلخی و ابی حفص حداد نیشابوری و بوسهل پوشنگی و بو تراب نخشبی و محمد بن یوسف اصفهانی سخنان نغز شیوا و اشعار شیرین دلربائی نقل می کند.
کتاب مستطاب احیاء العلوم نه تنها از گل های سر سبد مؤلفان صوفیانه ی خراسان بلکه از گل های سر سبد مؤلفان مسلمین عموماً می باشد که امام غزالی طوسی آنرا به مسلمین سراسر عالم هدیه کرده است. گمان می رود محققین در علوم و معارف اسلامی در سرتاسر عالم متفق القول باشند که اگر مقرر شود از مجموع معارف اسلامی بیست کتاب به عنوان مهم ترین آن انتخاب شود قطعاً احیاء العلوم یکی از آنهاست.
در علم اشارات و رموز و یا «حقائق»، بنابر تعبیراتی که خود صوفیه از آن فرموده اند نیز باید گفت صوفیه ی خراسان پرچمداران این علم و قافله سالاران خیل مؤلفان در مسائل آن می باشند.
همه به عظمت و مقام والای شیخ اکبر و کبریت احمر تصوف یعنی ابن عربی (متوفی 638 ه) واقفیم و فی الجمله می دانیم که کتاب عظیم فتوحات مکیه آن بزرگوار یکی از بزرگترین تجلیات فکری بشر و دائره المعارف تصوف و عرفان نظری و عملی است و مندرجات پانصد و شصت فصل این کتاب متضمن شرح و بیان همه ی علوم و مسائل صوفیانه است. و باز می دانیم که این شیخ اکبر بود که اعتقاد صوفیه را بر «وحدت وجود»، که تا آن زمان همواره آنرا در درون پرده ی اشارات سنجیده و در لفافه عبارات پیچیده قرار می دادند، برای اولین بار با سری خوش و بانگی بلند به عالمیان بی پرده گفت و رازی را که بایزید در کنج خانقاه بسطام به صورت « لیس فی جبتی سوی الله» و «سبحانی، اعظم شانی» فاش می کرد و «حلاج بر سر دار آن نکته خوش سرائید» که « انا من اهوی و من اهوی انا نحن روحان حللنا بدنا»ابن عربی به صورتی به اعتقاد خود مبرهن و مدلل بیان فرمود. با این همه هر چه را که ابن عربی در بحث ولایت و نبوت و خاتمیت نبوت و ولایت با طول و تفصیل خاص خود بیان می فرماید کلا ملهم و متخذ از مطالب و مسائلی است که قریب سیصد و پنجاه سال پیش از او محمد بن علی حکیم ترمذی درباره ی عقل و نفس و روح و قلب و خصوصاً درباره ی « ولایت» به میان آورده است. سخنان این حکیم ترمذی همواره مورد بحث و فحص و استناد متصوفه و فقها و مفسران بوده است تا بدانجا که صوفی بزرگواری چون غزالی و فقیه نامداری چون ابن قیم جوزیه در کتاب الروح و مفسر عالی مقداری چون قرطبی در تفسیر کبیر خود نظریات حکیم ترمذی را نقل و به آن استناد می کنند.حکیم ترمذی (متوفی بعد از 285 ه)در کتاب ختم الاولیاء یکصد و پنجاه وهفت مسأله را درباره ی «ولایت»به صورت سوال طرح می نماید و پس از سیصد و پنجاه سال ابن عربی به این سوالات در فتوحات و یا در کتاب الجواب المستقیم عما سأل عنه الترمذی الحکیم به اجمال یا تفصیل پاسخ می دهد.
هم چنین در مسائل و تخیلات ظریفه ای که در مباحث راجع به حروف الفباء و واردات قلبیه و بعضی علوم غریبه طرح می کند قطعاً به آنچه بایزید بسطامی و عین القضاه و نجم الدین کبری و دیگر صوفیه شطاح ایرانی در «شطحیات و مواجید»خود گفته و داشته اند نظر داشته است.غرض از این توضیح آن است که به اصالت سهم صوفیه ایرانی در معارف صوفیانه و آنچه که ابن عربی به اطناب و تفصیل بدان می پردازد، اشارتی کرده باشم. اطلاع بیشتر در این زمینه را می توان با رجوع به متن دو کتاب ختم الاولیاء حکیم ترمذی و فوائح الجمال نجم الدین کبری و به مقدمه و تعلیقات محققانه ی پروفسور عثمان یحیی براولی و تعلیقات پروفسور فریتز مایر بر دومی به دست آورد.
آخرین کتابی که باید نام برده شود عوارف المعارف شیخ شهاب الدین عمر سهروردی زنجانی است که باید آنرا خاتمه کتب کلاسیک تصوف نظری و عملی شمرد این کتاب از الرساله قشیری مفصلتر است و جامع همه اصول و آدابی است که تا آن زمان (یعنی ابتدای قرن هفتم هجری) مقبول و معمول عمرم صوفیه بوده و تاکنون جزو کتب درسی و مراجع تحقیقی تصوف باقی مانده است.
تکالیف ادیان الهی و تعالیم فلاسفه و متصوفه نیز در شرق و غرب عالم همواره متکفل تکمیل و تهذیب همین ادب بوده است. آن کس را که به چنین ادبی آراسته باشد «مؤدب»و با به فارسی «با ادب» می گویند.
معنی و منظور دیگر کلمه ی «ادب» همانست که از آن به «ادب درس» یا «علم ادب» یاد می شود و شخص متصف به آن را « ادیب»و منسوب به آنرا به صورت مفرد «ادبی» و به صورت مجموع «ادبیات»می گویند. صوفیه علی العموم و صوفیه ایرانی خصوصاً، در تکمیل و توسعه ی این دو هر ادب در عالم اسلامی سهمی به سزا داشته اند.
شاید بتوان به تسامح، «ادب نفس»یا «سنت»و «اخلاق»را مطابق مفهوم «تصوف عملی»، «ادب درس» یا «ادبیات صوفیانه»را معادل «تصوف نظری» شمرد.
در باب این هر دو ادب، صوفیه ی ایرانی از اولین صوفیانی بوده اند که به اصطلاح دست به قلم برده و آثار مکتوب متعددی به ادب عرب تقدیم داشته اند.
از آنجا که اول «ادب نفس» ذکر شد و هم از آنرو که قدیمی ترین تصنیفات صوفیه عامه درباب همان ادب و بیان تکالیف عملی تصوف است، لذا نخست به سهمی که صوفیه و زهاد ایرانی در آن داشته اند می پردازم.
اگر ایرانیان بزرگواری را که جزو صحابه ی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بوده اند چون جناب سلمان فارسی،(1)و یا از « تابعین»به شمار می آیند چون «حبیب عجمی»از صوفیه اولیه بشناسیم که واقع امر نیز همین است، در کتب ادب و سیر و اخلاق، سخنان نغز فراوانی از آنان نقل شده که در عین آنکه بسیاری از آن سخنان آیتی در فصاحت و بلاغت است و همگی آن نصوص و اشاراتی در ادب نفس، ولی بدیهی است که چون تألیف و تدوین کتب و رسالات از اوائل قرن دوم هجری معمول گردیده است رساله ی مستقلی از این بزرگواران در دست نیست. اما پس از شیوع تألیف، اولین کتابی که در ادب نفس و زهد فراهم شد کتاب الزهد و الرقائق شیخ خراسان عبدالله بن مبارک مروزی (118-181 ه.) است، مشتمل بر شانزده جزء و یک صد و دو باب، که سال هاست به چاپ رسیده است.
در این کتاب عبدالله بن مبارک احادیث و آثاری را که دستورالعمل رفتار و کردار زاهدان پای بند به تصوف است و طرق مسلم تصوف عملی در آن است نقل و شرح می کند. این کتاب نه تنها اولین کتاب در تصوف عملی است بلکه چون در خلال آن ابواب چندی به شرح احوال و اقوال تنی چند از زهاد هشت گانه ی مشهور صدر اسلام که پایه گذاران تصوف اسلامی اند اختصاص دارد، قدیم ترین تاریخ تصوف نیز محسوب می شود. تألیف این کتاب توسط این ایرانی نامبردار، موجب شد که برخی از ائمه اسلام و زهاد صوفی مسلک و بزرگانی از محدثان آنرا سر مشق قرار دهند و فصل جدیدی در تألیفات خود باز کنند و پس از چهار سال از در گذشت ابن مبارک بسیاری از آنان به پیروی از او هر یک کتابی بنام الزهد یا الرقائق تألیف نمایند و یا ابواب مستقلی از جوامع و سنن و صحاح چون صحیح بخاری و صحیح ترمذی و سنن نسائی و سنن ابن ماجه به « زهد» اختصاص یابد. اهمیت و جلالت این کتاب ابن مبارک را از قلم « ابن تیمیه» فقیه و عالم بزرگ حنبلی قرن ششم بخوانیم که می نویسد:« و من اجل ما صنف فی هذا الباب کتاب الزهد لعبدالله بن مبارک»(2)( یکی از بلند مرتبه ترین کتاب هایی که در این موضوع تصنیف شده کتاب زهد عبدالله بن مبارک است).
تا قرن ششم بیش از بیست کتاب به نام زهد و رقایق تألیف شده که مؤلفان همه ی آن ها و از جمله امام احمد بن حنبل از ابن مبارک پیروی کرده اند. محمد بن اسحق الندیم در الفهرست، کتابی که بیش از هزار سال است مرجع وثیق همه ی محققان علوم اسلامی است. تصریح می کند که بشر بن حارث حافی، صوفی مشهور خراسانی مروزی ( متوفی در 227 ه) نیز کتابی به نام الزهد تألیف فرموده است، و بنابراین کتاب بشر از کتاب زهد امام احمدبن حنبل، که آن نیز از کتب چاپ شده و موجود در باب زهد است، قدیمتر است.
هم چنین در الفهرست در قرن پنجم از مقاله ی پنجم که « در اخبار عابدان و زاهدان و صوفیان»است برخی از تصانیف صوفیان دیگر ایرانی را چون یحیی بن معاذ رازی (متوفی 258 ه)و سهل بن عبدالله ششتری (متوفی273 ه)که هر دو از معاصران بشر حافی بوده اند، نام می برد.صوفی ایرانی نیشابوری دیگری که عطار از او به عنوان «پیر خراسان»یاد می کند یعنی احمد بن حرب (متوفی 234 ه)نیز کتابی به نام زهد داشته است. پس در حقیقت اولین کسی که در «ادب نفس»و تصوف عملی، کتابی تألیف کرد عبدالله بن مبارک خراسانی است، و پس از اوست که حارث بن اسد محاسبی بغدادی (متوفی 234 ه)کتاب الرعایه لحقوق الله و رسالات مختصر و مفصل متعدد دیگری چون رساله القصد، اعمال القلب و الجوارح و رساله المکاسب و رساله العقل را تألیف فرموده است گو اینکه مرحوم ماسینیون احتمال داده که پیش از حارث محاسبی احمد بن عاصم انطاکی شامی به تألیف کتاب دست زده بوده است.
محاسبی، رحمه الله علیه، عالمی عارف و زاهد بود و در عین حال از متکلمین و فلاسفه ی متأله نیز به شمار می آمد. او در کتب خود که بی شک از اولین آثار تصوف است گر چه اجمالاً به شرح و بیان بعضی از اصطلاحات صوفیانه مانند محاسبه و مراقبه و خوف و رجا و صبر و رضا و محبت می پردازد ولی به علت نو ظهور بودن آن اصطلاحات و مطالب در اذهان، غالباً، فقط به اشارات مختصری به آن اکتفا می فرماید. و تازه همین محاسبی نیز در کتب خود بارها به گفته های صوفیه ی قدیم ایران، ابن مبارک و ابراهیم ادهم و فضیل عیاض و بشر حافی و محمد بن یوسف اصفهانی و شقیق بلخی و امثال این ایرانیان استناد و از آنان نقل قول می کند. گر چه پس از محاسبی و احمد بن عاصم بسیاری از صوفیان بغداد و خراسان مانند سید الطائفه جنید نهاوندی بغدادی (309 ه) و یحیی بن معاذ رازی و سهل بن عبدالله ششتری و محمد بن فضل بلخی دست به تألیف رسالاتی زده اند و حتی صوفی نامبردار محمد بن علی حکیم ترمذی کتب مفصل و متنوعی را در باب معرفت و ادب نفس و چون از متکلمین بوده در باب توحید و ذات و صفات باریتعالی و همچنین در باب « ولایت» تألیف کرده است. ولی چون همه ی این کتب و رسالات در باب موضوعات خاص و محدودی تدوین می گشته است یا به صورت نامه های متبادله میان خود آن بزرگان بوده هیچیک از آنان متکفل بحث مستوفائی در باب مجموع اصول علمی و عملی تصوف و مبانی اعتقادی و تکالیف عملی صوفیه نشده اند. تا زمانی که باز دو صوفی بسیار دانشمند و نام آور دیگر ایرانی که هر دو معاصر هم نیز بوده اند، یعنی ابو نصر سراج طوسی (378ه 988 م.) و ابوبکر محمد گلابادی بخارائی ( 380ه- 990 م.) دو کتاب مشهور خود یعنی اللمع و التعریف لمذهب اهل التصوف را تألیف نفرمودند اصول اعتقادی و مبانی علمی و آداب عملی صوفیه روشن و مدون نگردید.
و از اینروست که درباره التعریف گفته اند که لولا التعرف لما عرف التصوف (اگرالتعرف نمی بود تصوف شناخته نمی شد). پیش از ظهور این دو کتاب، بنا به گفته ی برخی از مشایخ طریقت «لیش التصوف علوماً و لا رسوماً و لکنها اخلاق (تصوف رسوم و علوم نبود و بل همه اخلاق بود)، یا به گفته ی ابی سعدان بغدادی صوفی «هو الخارج عن النعوت و الرسوم»بود.
با انتشار این دو کتاب بود که تصوف رسماً به عنوان «علم»و «رسمی» که هم «حال»دارد و هم « قال» و به صورت طریقه ی مخصوص و معینی از زندگی فردی و اجتماعی که همه کس تاب و توان آنرا ندارد، به مسلمانان شناسانده شد. یعنی به عنوان طریقتی که به همه صورت و در هر حال ملازمت کامل به احکام قرآن مجید و سنت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دارد. در این دو کتاب است که برای اولین بار به نحو مبسوط و مفصل از مبانی اعتقادی صوفیان در ذات و صفات باریتعالی به شیوه ای که همه ی متکلمین آن ایام در کتب کلامی خود به کار می گرفتند بحث شده است، و گلابادی مانند متکلم متبحری عقیده ی خود را در مسائلی که موضوع علم کلام است مطرح و اثبات می کند و سپس به احوال و اوصاف و مقامات تصوف می پردازد و سیر و سلوک صوفیه را بر آن اساس معین و مشخص می سازد.ابو نصر سراج در اللمع بیشتر از گلابادی به «احوال»و «آداب»پرداخته و کمتر گرد مباحث کلامی گشته است. برخی از محققین معاصر اعم از مسلمان و غیر مسلمان و ایرانی و غیر ایرانی در عین آن که تلویحاً پذیرفته اند که پیش از ظهور این دو کتاب، صوفیه کتابی که حاوی کلیه مبانی اعتقادی و مسائل علمی و آداب عملی آنان باشد نداشته اند بیان شیرینی دارند و آن اینکه تصوف دارای دو مکتب بوده است یکی مکتب بغداد که معتقدات صوفیه را از طریق منابر و مجالس تشریح و ترویج می کرده و دیگری مکتب خراسان که این مقصود و منظور را با تألیف و تصنیف کتب انجام می داده است. از این جهت است که پس از سراج و گلابادی هر صوفی معروف دیگری هم که درمقام تألیف و تصنیف بر آمده، از مکتب خراسان برخاسته است و همین ایرانیان دانشمند و با ذوق بودند که کتب و رسالات جامع و کاملی درباره ی اصول و آداب تصوف تألیف کردند و به غنای ادب عرف افزودند و لا غیر. از طرف صوفیه ی غیر ایرانی نیز دو سه کتاب، که در درجه دوم اهمیت قرار دارد، در این مدت فراهم شده است که یکی از آن ها یعنی قوت القلوب ابی طالب مکی ( متوفای 386 ه) فی الجمله در نزد صوفیه به شهرتی رسیده ولی دوی دیگر یعنی المواقف و المخاطبات محمد بن عبدالجبار نفری ( متوفای 354 تا 360 ه) آن چنان معروفیتی نیافته است. اما دو کتاب المواقف و المخاطبات محمد بن عبدالجبار نفری مجموعه ای از تخیلات و منشآت مناجات گونه یا حدیث نفسی است که به (77)موقف و (56)مخاطبه تقسیم گشته و بر هر یک از مواقف نامی گذارده شده است،
و کلاً متضمن رموز و اشاراتی است بر اساس تفکرات و مکالماتی که هم صبغه ی فلسفه اشراقی دارد و هم جنبه ی تصوف اسلامی که میان خالق و مخلوق یا مادی و مجرد روی می دهد و تا حدی شبیه است به بعضی از رسائل و کتبی که دردنباله ی توراه و انجیل آمده است مانند مراثی ازمیاء نبی و مکاشفه یوحنا و امثال آن منشآت، و مطلقا فایده آموزشی و اثر عملی برای سالکان ندارد. از آن گاه به بعد تا اول قرن هفتم و ظهور کوکب درخشان تصوف و نقطه ی عطف آن، یعنی ابن عربی، آثار مشهور دیگری از صوفیه ی عرب کمتر باقی مانده و گر چه برای برخی از آنان در کتب طبقات و تراجم تألیفی ذکر شده است اما از آن نشانی در دست نیست.
در ظرف همین دو قرن و نیم است که صوفیه ی ایرانی مانند سید شریف ابو منصور معمر بن احمد اصفهانی و عبدالرحمن سلمی نیشابوری و قشیری نیشابوری هجویری و خواجه انصاری هروی و امام غزالی و سهروردی زنجانی و نجم الدین کبرای خیوه ی و سیف الدین باخرزی و سعد الدین حموی جوینی و امثال آنان کتاب های آداب المتصوفه و حقائق التفسیر و طبقات و آداب الصحیه ی و اربعین و الرساله و کشف المحجوب و منازل السائرین و طبقات و کتاب عظیم القدر احیاء العلوم و دیگر کتب و رسائل غزالی و عوارف المعارف و فوائح الجمال و الرساله الی الهائم و الاصول العشره و وقائع الخلوه را تألیف فرمودند. برخی از این کتب مانند الرساله قشیری و منازل السائرین خواجه انصاری و عوارف المعارف سهروردی از زمان تألیف تا کنون یعنی قریب یک هزار سال پس از دو کتاب اولی و هشتصد سال پس از کتاب سومی به صورت متون درسی و کلاسیک تصوف نظری و عملی شناخته شده است و هیچ صوفی دانشمند و یا دانشمند غیر صوفی که در تصوف تتبع و تحقیق می کند از تعلم و مباحثه آن کتاب ها بی نیاز نیست. کتب مذکور و ده ها نظیر آن نیز قرن ها است که مرجع و مستند اهل تحقیق و مأخذ و مدرک مبانی فکری و اصول اعتقادی و آداب عملی صوفیان مسلمان سرتاسر عالم است و از اینرو است که بسیاری از محققین معاصر نام خراسان را که منشاء و مولد اکثر این مؤلفین است به این مکتب داده اند و عامه این صوفیان را خراسانی نام نهاده اند.
کتاب قوت القلوب مکی گر چه از مراجع تصوف عملی به شمار می رود ولی از لحاظ تصوف نظری در حد کمتری از اهمیت است زیرا فقط شرح مختصری از بعضی « مقامات و احوال» تصوف در آن آمده است مضاف بر آنکه برخی محدثان و فقهای بزرگ بر صحت بسیاری از احادیث وارده در آن تردید فرموده اند.(3)در همین کتاب نیز، که تاکنون دوبار به چاپ رسیده و هر دو چاپ آن فاقد فهارس لازمه است، به اقوال صوفیه ی خراسانی بیش از هر کس دیگری استناد شده است. مکی که در طریقت پیرو سهل بن عبدالله ششتری است و از او مکرر در مکرر به عنوان «عالمنا سهل» یا « شیخنا ابو محمد» و امثال این عبارت یاد می کند (93)بار از سهل و (40)بار از بشر حافی و (25)بار از ابراهیم بن ادهم و (22)بار از فضیل بن عیاض و (15)بار از ابن مبارک و (14)بار از یحیی بن معاذ رازی و (13)بار از ابراهیم خواص و (12)بار از بایزید بسطامی و کمتر از ده بار از هر یک از شقیق بلخی و فرقد سبخی و جناب سلمان فارسی و حبیب عجمی و احتم اصم بلخی و ابی حفص حداد نیشابوری و بوسهل پوشنگی و بو تراب نخشبی و محمد بن یوسف اصفهانی سخنان نغز شیوا و اشعار شیرین دلربائی نقل می کند.
کتاب مستطاب احیاء العلوم نه تنها از گل های سر سبد مؤلفان صوفیانه ی خراسان بلکه از گل های سر سبد مؤلفان مسلمین عموماً می باشد که امام غزالی طوسی آنرا به مسلمین سراسر عالم هدیه کرده است. گمان می رود محققین در علوم و معارف اسلامی در سرتاسر عالم متفق القول باشند که اگر مقرر شود از مجموع معارف اسلامی بیست کتاب به عنوان مهم ترین آن انتخاب شود قطعاً احیاء العلوم یکی از آنهاست.
در علم اشارات و رموز و یا «حقائق»، بنابر تعبیراتی که خود صوفیه از آن فرموده اند نیز باید گفت صوفیه ی خراسان پرچمداران این علم و قافله سالاران خیل مؤلفان در مسائل آن می باشند.
همه به عظمت و مقام والای شیخ اکبر و کبریت احمر تصوف یعنی ابن عربی (متوفی 638 ه) واقفیم و فی الجمله می دانیم که کتاب عظیم فتوحات مکیه آن بزرگوار یکی از بزرگترین تجلیات فکری بشر و دائره المعارف تصوف و عرفان نظری و عملی است و مندرجات پانصد و شصت فصل این کتاب متضمن شرح و بیان همه ی علوم و مسائل صوفیانه است. و باز می دانیم که این شیخ اکبر بود که اعتقاد صوفیه را بر «وحدت وجود»، که تا آن زمان همواره آنرا در درون پرده ی اشارات سنجیده و در لفافه عبارات پیچیده قرار می دادند، برای اولین بار با سری خوش و بانگی بلند به عالمیان بی پرده گفت و رازی را که بایزید در کنج خانقاه بسطام به صورت « لیس فی جبتی سوی الله» و «سبحانی، اعظم شانی» فاش می کرد و «حلاج بر سر دار آن نکته خوش سرائید» که « انا من اهوی و من اهوی انا نحن روحان حللنا بدنا»ابن عربی به صورتی به اعتقاد خود مبرهن و مدلل بیان فرمود. با این همه هر چه را که ابن عربی در بحث ولایت و نبوت و خاتمیت نبوت و ولایت با طول و تفصیل خاص خود بیان می فرماید کلا ملهم و متخذ از مطالب و مسائلی است که قریب سیصد و پنجاه سال پیش از او محمد بن علی حکیم ترمذی درباره ی عقل و نفس و روح و قلب و خصوصاً درباره ی « ولایت» به میان آورده است. سخنان این حکیم ترمذی همواره مورد بحث و فحص و استناد متصوفه و فقها و مفسران بوده است تا بدانجا که صوفی بزرگواری چون غزالی و فقیه نامداری چون ابن قیم جوزیه در کتاب الروح و مفسر عالی مقداری چون قرطبی در تفسیر کبیر خود نظریات حکیم ترمذی را نقل و به آن استناد می کنند.حکیم ترمذی (متوفی بعد از 285 ه)در کتاب ختم الاولیاء یکصد و پنجاه وهفت مسأله را درباره ی «ولایت»به صورت سوال طرح می نماید و پس از سیصد و پنجاه سال ابن عربی به این سوالات در فتوحات و یا در کتاب الجواب المستقیم عما سأل عنه الترمذی الحکیم به اجمال یا تفصیل پاسخ می دهد.
هم چنین در مسائل و تخیلات ظریفه ای که در مباحث راجع به حروف الفباء و واردات قلبیه و بعضی علوم غریبه طرح می کند قطعاً به آنچه بایزید بسطامی و عین القضاه و نجم الدین کبری و دیگر صوفیه شطاح ایرانی در «شطحیات و مواجید»خود گفته و داشته اند نظر داشته است.غرض از این توضیح آن است که به اصالت سهم صوفیه ایرانی در معارف صوفیانه و آنچه که ابن عربی به اطناب و تفصیل بدان می پردازد، اشارتی کرده باشم. اطلاع بیشتر در این زمینه را می توان با رجوع به متن دو کتاب ختم الاولیاء حکیم ترمذی و فوائح الجمال نجم الدین کبری و به مقدمه و تعلیقات محققانه ی پروفسور عثمان یحیی براولی و تعلیقات پروفسور فریتز مایر بر دومی به دست آورد.
آخرین کتابی که باید نام برده شود عوارف المعارف شیخ شهاب الدین عمر سهروردی زنجانی است که باید آنرا خاتمه کتب کلاسیک تصوف نظری و عملی شمرد این کتاب از الرساله قشیری مفصلتر است و جامع همه اصول و آدابی است که تا آن زمان (یعنی ابتدای قرن هفتم هجری) مقبول و معمول عمرم صوفیه بوده و تاکنون جزو کتب درسی و مراجع تحقیقی تصوف باقی مانده است.
پی نوشت ها :
* استاد پیشین دانشکده ی الهیّات دانشگاه تهران و استاد ادبیات عرب در دانشگاه هاروارد.
1.برای اطلاع بیشتر از اهمیتی که صوفیه برای سلمان فارسی قائل اند ن. ک. به: ابن عربی، فتوحات مکلیه، باب 29، فی معرفه سر سلمان
2.عبدالله ابن مبارک مروزی خراسانی، الزهد و الرقائق، ص 14
3.از جمله ن.ک. به: خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج2، ذیل نام محمد بن علی بن عطیه ابن حارث مکی مؤلف قوت القلوب.