واژه های فارسی الاصل در لهجه عربی حجاز(2)

درویش.آدم خوب و متسامح. مدروش: درویش صفت دروشه: درویش شدن (در پیش) دسته:برای بیان عدد بعضی اشیاء 12 عدد: مثل: دسته منادیل: یک دسته دستمال
شنبه، 6 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
واژه های فارسی الاصل در لهجه عربی حجاز(2)
واژه های فارسی الاصل در لهجه عربی حجاز

نویسنده: محمد صدیق العوضی*



 

 

 

درویش

Dirwish

درویش.آدم خوب و متسامح. مدروش: درویش صفت دروشه: درویش شدن (در پیش)

دسته

Dasta

دسته:برای بیان عدد بعضی اشیاء 12 عدد: مثل: دسته منادیل: یک دسته دستمال

دستور

Dastur

اجازه (دستور) گویند: دستورک: یعنی با اجازه تو، در هنگامی که از پهلوی کسی رد شوند

دغدغه

Daghsdagha

قلقلک (دغدغه)

دکان

Dukkan

دکان، جمع دکاکین

دکه

Dakka

سکوی، جمع دکک

دمله

Dummala

دمل، دنبل، جمع دمامل

دهلیز

Dihliz

راهرو دالان در خانه های قدیم (دهله) جمع دهالیز

دورق

Dawrag

نوعی کوزه با گردن و ته باریک در حرم مکه معظمه و در حرم مدینه منوره فراوان است (دورگ) دوره. جمع دوارق.

دولاب

Dawlab

دولاب، کبات، قفسه، جمع دوالیب

دیوان

Diwan

1-اتاق نشیمنی و پذیرایی که برای مردان در سابق بود. 2-دیوان شعر. جمع دواوین

رخمه

Raxama

1-مرغ مردار خوار. 2-و صفت تنبلی کسان است

رزه

Razza

چفته، حلقه برای قفل

رصد

Rasd

مقام رصد (راست)

رف

Raff

رف، جمع رفوف

رنده

Randa

رنده نجاری

رنق

Rang

فقط در تعبیر برخی از مردمان کیف نقک؟ رفگت چطورست؟= حالت چطوری است؟

روبیان

Rubyan

ملخ دریا (اربیان)

روشان

Rowshan

روزنه، بالکن در عمارات قدیم (روشن)، جمع رواشین

زاج

Zaj

دارویی است (زاگ)

زبانخ

Zabanix

اسفناج

زرادیه

Zarradiyya

گاز، از ابزارها

زرد

Zarad

زرد، ساچمه

زری

Zari

زری

زلابیه

Zalabiyya

نوعی حلواست، زلابی

زرنباک

Zurunbak

زرنباد، زرنبوک، دارویی است

زنبیل

Zanbil/zinbil

زنبیل، جمع زنابیل

زنزانه

Zinzana

زندان، سلول زندان، جمع زنزانات

زور،ظور

Zur/ zur

قوت، زور

زیبق

Zibag

ژیوه، جیوه

زیق

Zig

ریسمان زیب (زیگ)

ساده

Sada

در مورد چای که بی شیر باشد یا در مورد رنگ چیزی که یک رنگ باشد، با منقش نباشد (ساده).

ساذج/سازج

Sazaj / sadhij

ساده (ساذگ).

سبت

Sabat

سبد

سرادق

Suradig

خیمه بزرگ، (سراپرده)، جمع سرادقات.

سرداب

Surdab

سرداب.زیرزمین ساختمان. جمع سرادیب

سبخه

Sabaxa

زمین شورازی

سرسری

Sarsari

آدم بی سروپا، فرومایه

سروال

Surwal

شلوارزیرپوش، جمع سراویل

سکه

Sikka

جاده

سلحفه

Sulhufa

کاسه پشت، سنگ پشت، خشت پشت، (سوراخ پای). جمع سلاحف

سمبوسک

Sambusak

سمبوسه

سمبوک

Sambuk

کشتی کوچک (سنبک).

سمسار

Simsar

دلال، جمع سماسره

سنجاب

Sinjab

سنجاب

سندان

Sindan

سندان

سیب

Sib

راهروخانه (شیب)

سیسبان

Saysaban

سیسبان

سیخ

Six

سیخ، جمع اسیاخ

سیکه

Sike

سه گاه، (سیگاه) مقام سه گاه در موسیقی.*

اکوش

Shakush

چکش، جمع شواکیش (چاکوچ= چاکوش)

شال

Shal

پارچه ای است که مردان بر سر می پوشند و اکنون کلمه (غژه) عوض آن است و در سابق هم کلمه احرام معمول بوده است. جمع شیلان

شبت

Shibt

گیاه خوراکی، شوید، شبت

شبریه

Shibriya

تخته روان که برای حمل کسان ناتوان در طواف و سعی دو نفر آن را می برند (چارپایه). (چارپیه)

شراب

Shurrab

جوراب، جمع شراریب

شربا

Shurba

شوربا، سوب

شربوش

Sharbush

سرپوش قلیان

شرشف

Sharshaf

ملافه (چادر شب)، جمع شراشف

شرشوره

Sharshura

مرده شورخانه (سرشور+ ه)

شطرنج

Shatranj

شترنگ

شمبر

Shambar

چنبر، چیزهای دائره ای و گرد. جمع شنابر.

شمعدان

Sham,dan

شمعدان، جمع شمعدانات

شنان

Shinan

آشنان، درمنه، برگ گیاهی است که آن را عوض صابون به کار می برند.

شوال

Shwal

جوال

شیره

Shira

شیره شکر

شیش

Shish

پنجره یا نرده های چوبین (شیشه)

شیشه

Shisha

قلیان (شیشه قلیان)

صاج

Saj

ساج

صرمه

Sarma

یک نوع دمپایی است (چرم + ه)

صک

Sakk

چک، جمع صکوک

صنجه

Sanja

1-سنگ ترازو (سنگ + ه) 2-ابزار موسیقی

صهریج

Sihrij

آب انبار(چاه ریز). جمع صهاریج

صیوان

Siwan

خیمه بزرگ (سایه بان)

طاره

Tara

دف (داره). جمع طیران

طازه

Taza

تازه، در مورد گوشت و خوراکی، مانند شیر و دوغ گویند

طاسه/طاصه

Tasa / tasa

تاس، جمع طیسان

طاقه

Taga

1-پنجره باز (یا بسته: طاقچه) 2-طاقه پارچه

طاقیه

Tagiyya

کلاه پارچه ای عربان. جمع طواقی (تاک)

طاوه

Tawa

تابه، تاوه

طباشیر

Tabashr

گچ تخته سیاه (تباشیر)

طبق

Tabag

سینی (تبوگ) جمع اطباق

طبل

Tabl

دهل (دبل): جمع طبول

طبنجه

Tabanja

تپانچه

طارز

Tiraz

تراز، شکل

طربوش

Tarbush

کلاه نمدین (سرپوش). جمع طرابیش

طرشی

Turshi

ترشی

طشت

Tasht

تشت، لگن، جمع طشوت

ططیز/تطریز

Tatriz

گلدوزی با چرخ خیاطی

طلخ(شاهیطلخ)

Talx

چای تلخ که معمولا با خرما می خورند

طنبور

Tanbur

تنبور (دنبه + بره)

طیرمه

Tairama

تارم

عسکر

Askari

لشکر

عسکری

Askari

پلیس، جمع عساکر (لشکری)

عفارم

Afarim

آفرین

عنبر

Anbar

اتاق بزرگ مستطیل گونه در بیمارستان ها و مدارس نظامی (انبار)جمع عنابر

عنبربو

Anbarbaw

نام نوعی برنج (بوی عنبر)

عنزروت

Anzarut

نوعی صمغ است (انزوات)

غربال

Ghurbal

الک بزرگ (گربال)، جمع غرابیل

غنج

Ghunj

نازبیجا (غنج)

فرجار

Farjar

پرکار

فرمان

Farman

در گفتگو از اوامر مخاطب و فرمایشات آن بکن و مکن

فستان

Fustan

پیراهن زنانه (پستان پوش). جمع فساتین

فشکه

Fashaka

فشنگ

فل

Full

نوعی گل (فل)

فلز

Fliz

فلز

فنجان

Finjan

فنجان، جمع فناجین

فهلوی

Fahlawi

آدم با کفایت (پهلوی)

فوفل

Fawfal

نوعی از شیرینی خشک (پویل)

فولاذ

Fawlaz

پولاد (فولاذ)

فیروز

Fayruz

فیروزه، نگین کبود انگشتر

قالب

Galab

(کالبد). جمع قوالب

قانون

Ganun

قانون، جمع قوانین.

قبانی

Gabbai

کپونچی.

قبه

Gubba

گنبد مانند (کبه). جمع قبب. قباب

قرمان

Garman

مرد شهوت انگیخته (گرم+ آب)

قفطان

Guftan

خفتان

قلویز

Galawiz

پیچ، در پیچ مهره.

قماش

Gumash

قماش، پارچه (کماش). جمع اقشمه

قند(سکرقند)

Gand

در ترکیب (سکرقند) شکر سرخ، کله قند

قوز

Gawz

بر آمده از زمین (کوز). جمع قیزان

کار

Kar

گاهی به معنای کار استعمال می شود.

کاکی/خاکی

Xaki/ kaki

خاکی در رنگ پارچه.

کباب

Kabab

کباب گوشت

کبشه

Kabsha

چمچمه (کفچه).

کراویا

Karwya

نوعی داروی عطاری (کراویا)

کرته

Kurta

از لباس زنانه (کرته). جمع کرت

کردان

Kardan

نوعی گردن بند

کشتبان

Kushtuban

انگشتانه خیاطی (انگشتبان)

کشکول

Kashkul

کشکوله، جمع کشاکیل

کعک

Ka,k

کیک (کاک)

کفته

Kufta

کباب کوبیده (کوفته)

کفکیر

Kafkir

کفگیر

کمان

kaman

ویلن (کمان)

کمر

Kamar

کمربند چرمین

کمنجه

Kamanja

ویلن (کمانچه)

کهرباء

Kahraba

برق (کاه ربا)

کهنه

Kuhna

در بعضی تعبیرات گویند یعنی قدیمی است در مورد کسان و چیزها

کوشان

kawshan

عوارض (کوش+ آن) حق السعی، الزحمت

کوشه

 

Kusha

تختی بزرگ از چوب که برای عروس و داماد در شب عروسی تهیه می شود و در مراسم عروسی داماد و عروس بر آن می نشینند.

لاس

Las

نوعی از پاچه (لاس)

لال

Lal

سرخ دل در ورق بازی

لجام

Lijam

لگام اسب

لوزیه

Lawziyya

حلوایی است خشک

لولب

Lawlab

لوله

لیفه

Lifa

از کنف نخل است (لیف)

لیمون

Laymun

لیمو

لیمونبنهیر

Laymun binzuhir

لیموی (پادزهر)

مرزاب

Mirzb

ناودان در خانه های قدیمی جمع مزایب

مرستک

Mrastk

مرتب و منظم آراسته شده

مرزکش

Muzarkash

زرکش

مرستان

Muristan

تیمارستان، مارستان

مندل

Mandal

مندل، دائره خط عزیمت و جادوگری

مهر

Muhur

خاتم

مهرجان

Mahrajan

فستیوال. جشن مهرگان. جمع مهرجانات

میدان

Midan

میدان، جمع میادین

میز

Mayz

میزخوراک خوری

میزاب

Mizab

ناودان کعبه

نارجیل

Narjil

نارگیل

نازک

Nazik

ظریف و نازپرورده را گویند

ناصور

Nasur

ناسور

نانخا

Nanaxa

دانه گیاهی دارویی ( نانخواه).

نای

Nay

نی

نرجس

Narjas

نرگس

نرد

Nard

تخته بازی نرد

نسرین

Nisrin

نسرین

نشا

Nisha

نشاسته

نشادر

Nashadar

نوشادر

نفط

Naft

نفت

نموذج/نموزج

Namawzj

نمونه

نیشان

Nishan

نشان، مدال، جمع نیاشین. نشن ینشن، نشانه گیری کردن

نیله

Nila

نیل (نیل + ه)

نیلی

Nili

نیلگون

هندازه

Hindaza

مقیاس طول پارچه فروشان بود، و اکنون متر به کار می رود (اندازه)

هندام

Hindam

اندام

هندسه

Handsa

1-علم هندسه 2-مهندسی

هوند

Hawand

هاون

یاسمین

Yasamin

یاسمن

یاقه

Yaga

یخه، یقه

یاور

Yawar

آجودان (یارو)

یخنی

Yaxni

گوشت یخنی

یسر

Yasur

چوبی است سیاه که تسبیح از آن می سازند

 

منابع:
1.ادی شیر، السید، کتاب الالفاظ الفارسیه المعربه- بیروت 1908م.
2.برهان، محمد حسین بن خلف تبریزی متخلص به برهان، برهان قاطع، تصحیح دکتر محمد معین، چاپ دوم، کتابفروشی ابن سینا، 1342هش.
3.جوالیقی، ابی منصور بن احمد بن محمد بن خضر، المعرب من الکلام الاعجمی علی حروف المعجم، تحقیق و شرح ابی الاشباب احمد محمد شاکر، طهران 1966.
4.شوشتری، س. محمد علی امام، فرهنگ واژه ه ای فارسی در عربی، انتشارات انجمن آثار ملی. تهران، 1347هش.
5.عبدالرحیم، فانیا، مبادی، الدخیل، فی اللغه العربیه و لهجاتها، زنکوغراف رضوان، مطبعه اوفست، حلب1393ه.
6.عبدالمنعم، محمد نورالدین، الالفاظ الفارسیه فی العامیه المصریه فی (دراسات فی الحضاره الاسلامیه)، دار الثقافه للطباعه و النشر1979م.
7.العنیسی، طوبیا، تفسیر الالفاظ الدخیله فی اللغه العربیه، دارالعرب للبستانی، القاهره، 1964-1965م.
8.فره وشی، بهرام، فرهنگ پهلوی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1346ش.
9.هنداوی، محمد موسی، المعجم، فی اللغه الفارسیه، مکتبه مطبعه القاهره1371ه.
منبع: نشریه فکر و نظر شماره 1

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.