زایش انسان

مسأله‌ی حیات و چگونگی پیدایش و گسترشش بر روی زمین از دیر باز مورد توجه کنجکاوان بشر و دانشمندان بوده است. تنوع جانداران و مشابهت‌های فراوان ساختاری بین آنها این موضوع که
شنبه، 6 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زایش انسان
زایش انسان

 

نویسنده: حمید وثیق زاده انصاری
منبع:راسخون


 
مسأله‌ی حیات و چگونگی پیدایش و گسترشش بر روی زمین از دیر باز مورد توجه کنجکاوان بشر و دانشمندان بوده است. تنوع جانداران و مشابهت‌های فراوان ساختاری بین آنها این موضوع که از لحاظ فیزیولوژیکی آنها همه به یک خانواده تعلق دارند را به ذهن بشر انداخت. این ذهنیت وقتی تقویت شد که انسان متوجه شد تغییرات حادث در نسل جانداران با دخالت‌های او تقریباً خیلی سریع در نسل جانداران ظاهر می‌شود. مثلاً او دریافت که با تربیت و اهلی کردن گونه‌هایی از جانوران وحش،ی این اهلی شدگی دیگر برای آن گونه نهادینه و ارثی می‌شود و نسل‌های بعدی آن جانور دیگر خود به خود وحشی نیستند. علاوه بر این بر اثر سازگاری با شرایطِ اهلیت، تغییراتی در اندام‌ها و رفتارهای جانور مشهود می‌گردد. روند چنین ایجاد عمدی تغییرات در جانوران اکنون با دست‌کاری‌های ژنتیکی خیلی سریع‌تر و قابل مشاهده‌تر است. در واقع اکنون از مهندسی ژنتیک و با به کار گیری این‌گونه روش‌ها به ایجاد نسل‌های بهتر و مقاوم‌تری از گیاهان و جانوران برای تأمین بیشتر نیازهای انسان دست زده می‌شود. پس اگر کلِ جان‌دارانِ روی زمین چنان مشابهتی با یک‌دیگر دارند که از یک خانواده تلقی می‌شوند و این نیز مسلم است که تغییرات محیطی می‌تواند خیلی سریع در ژنیک و نسل جاندار منعکس شود و تغییرات فیزیولوژیگی متناسبی را در اندام‌ها و رفتارهای نسل‌های متوالی جاندار ایجاد نماید خیلی طبیعی خواهد بود که نتیجه بگیریم که نسل کلیه‌ی جانداران روی زمین از جاندار یا جانداران ساده و اندک اولیه‌ای تکثیر و در طول زمان با دیکته‌ی شرایط محیطی در شکل‌های گوناگون تغییر یافتند. انسانِ فیزیولوژیک نیز از این قاعده مستثنی نبود. گونه‌های جانوری گوناگون که خود در حقیقت تغییر یافته‌های گونه‌های کمتر و ساده‌تر قبلی بوده‌اند در مقابل تغییرات شرایط محیطی یا از پا در می‌آمدند یا با فرار و پناه‌جویی سعی در تطبیق خود با شرایط می‌کردند که گاه این تطبیق در نسل آنها نهادینه می‌شد. در حال حاضر گونه‌های جانوری چندی وجود دارد که از بعضی اشیاء طبیعی مانند سنگ و برگ و شاخه به نحو ساده‌ای به عنوان ابزار استفاده می‌کنند. مسلماً اضطرار در نسل‌های قبلی آنها برای حفظ جانشان آنها را به استفاده از این ابزارها، ولو به طور ساده، کشانده است و سپس این استفاده در ژن نسل‌های آنها به تدریج حک شده است و اکنون این جانوران به طور غریزی یا ژنتیک از این ابزارها استفاده می‌کنند. انسان نیز در جریان این تحولات فیزیولوژیک در طول دوران طولانی تحولش بر روی زمین مجبور شد به ابزارسازی‌های اولیه برای دفاع از بقای خود روی آورد. شاید آن هنگام که تغییرات محیطی، او را مجبور کرد از محیطهای همیشه گرم پربار جنگلی استوایی به مناطق سردتر و متغیر الفصلِ دور از استوا نقل مکان یا احتمالاً فرار کند به تدریج آموخت که مانند خیلی از دیگر جانوران (مثلاً خرس‌ها) برای در امان ماندن از تغییرات نابودکننده‌ی دمایی و آب و هوایی به سرپناه‌های طبیعی یعنی غارها پناه برد. هنگامی که با این کار توانست از انقراض نسل خود جلوگیری کند کم‌کم تغییرات متناسبی در فیزیولوژی اندام‌هایش به وجود آمد. او نیز مانند گونه‌های دیگری از جانوران، تحت اضطرار و برای بقای خود به گونه‌ای ابزارسازی ساده با استفاده از سنگ و چوب و استخوان کشیده شد. شاید اما در میان همه‌ی گونه‌های جانوری، بخت با انسان بیشتر یار بود که شرایط، او را به ابزار سازی‌ها بیشتری وا داشت و وقتی انسان بازخورد مثبت نتایج ابزارسازیش را بیشتر می‌دید به ابزارسازی‌های بیشتری کشیده می‌شد.
زایش انسان
این روند همچون خود فن ابزار سازی کم‌کم به ژنتیک انسان رسوخ کرد. این امر را بیشتر توضیح می‌دهیم: اگر انسان اولیه مثلاً با ساخت یک ابزار، دیگر زندگی‌اش در حد نسبتاً مطلوبی طی می‌شد و طبیعت سر جنگ بیشتری با او نداشت شاید تا هم اکنون نسلش به همان صورت با همان یک فن ابزار سازیِ نهادینه شده در نسلش، باقی می‌ماند. اما برای انسانِ کاملاً تغییر محیط داده، ناسازگاری‌های طبیعت یکی دو تا نبود و او یا باید با تطبیق خود با آنها یا به نحوی غلبه بر آنها نسل خود را حفظ می‌کرد یا مانند بسیاری گونه‌های جانوری دیگر نسلش منقرض می‌شد. بشر توانست با گسترش اجباری ابزارسازی و استفاده از آنها خود را در مواردی با تغییرات تطبیق دهد (که این در فیزیولوژی اندامیش نیز منعکس شد) و در مواردی دیگد بر پدیده‌های طبیعی تفوق حاصل کند و به علاوه آنها را مهار کرده در اختیار خود بگیرد. تمام این تکاپوهای فراوان انسان اولیه برای ابزار سازی‌های بیشتر و بیشتر کم‌کم نه تنها خودِ فن‌های مختلف ابزار سازی، که خودِ علاقه به ابزار سازی بیشتر و بیشتر را در ژنتیک نسل بشر نهادینه کرد. به این‌گونه به صورتی بهمنی، روند تکامل انسان به سرعت از روند تکامل دیگر جاندارانِ بدشانس متمایز شد. به عبارت دیگر، اکنون قدرت افزایش هوش در ژنتیکِ نسل بشر وارد شده بود. این‌گونه بود که از آن جانوران ساده‌ی اولیه، انسان هوشمند به وجود آمد.
زایش انسان
قدرت تحلیل ابزار سازانه، اکنون جزئی از وجود بشر شده بود. این قدرت تحلیل، در پی آن علاقه‌ی نهادینه شده، کم‌کم‌ (که نه، بلکه زیاد زیاد) قدرت تفکر انتزاعی را در بشر رشد داد. اکنون فکر کردن و پرواز کردن در عرصعه‌ی انتزاعی خیال به صورت نیازی برای انسان در آمده بود. به این ترتیب تماس انسان با عرصه‌هایی که دیگر تماماً مادی نبودند یا حتی اصلاً مادی نبودند روز به روز بیشتر شد و قابلیت‌های او برای دریافت‌های غیر مادی افزایش یافت. در همین روند است که شاهدیم بشر تکامل یافته نه تنها به ابزارسازی‌های بسیار پیشرفته‌ای در قالب علم و تکنولولوژی می‌پردازد که در قلمرو انتزاع و معنویت غیر مادی نیز پیشرفت‌های شگرفی نموده است و قابلیت آن را یافته است که مصلحین و حکما و پیامبران بزرگی را در نسل خود داشته باشد.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط