اشاره
به فرض این که انسان اشرف است و به قول مولانا:«آدمی کو می نگنجد در جهان»، کدام انگیزه سبب می شود تا به شأن انسانی خویش وفادار بماند؟ آیا رستگاری می تواند همان هدف شایسته و علت العلل تکاپوی بشر باشد که به بهانه دستیابی آن به شأن انسانی خویش وفادار بماند؟ آیا چنین مقصودی دست یافتنی است؟ یااین که انسان به رغم جد و جهد برای نیل به آن، دست آخر مأیوس و محزون حیات خویش را به پایان می برد؟ از چه راهی و با تحقق چه اسباب و شرایطی فراهم می آید؟از چشم انداز دینی، آیا رستگاری در گرو ایمان است یا عمل صالح یا فیض الهی؟رستگاری و سعادت دست کم از دو منظر قابل بررسی است:(1) یکی از منظر اخلاق و دیگر از چشم انداز اخروی.(2)
از آن جهت که قرآن و کتاب مقدس (عهد جدید)، هر دو حیات اخروی را پذیرفته، اخلاق را نیز مبتنی بر تعالیم دینی می دانند، این پژوهش با طرح رستگاری به عنوان یکی از موضوعات مرتبط با حیات اخروی شکل گرفته است.
هر کدام از ما، اگر نیک بنگریم، دارای رنج ها و دلهره هایی هستیم که این دلهره ها از عجز و محدودیت هایی در قبال اموری گران بار، چون احساس های ناخوشایند مثل ترس، تنهایی، یأس و حوادث ناگواری چون بیماری، فقر، فقدان عزیزان و ناتوانی در قبال رفتارهای نادرستی مانند ظلم، جفاکاری، خیانت و همچنین عجز در قبال مرگ که ناخواسته با آن ها درگیریم، نشأت می گیرد.
توجه به رنج و دلهره از یک سو و عنایت به لذت و راحتی از سوی دیگر باعث می شود که دو تمایل اساسی در وجود همه انسان ها ظهور و بروز یابد؛ یکی میل به نجات و دیگری تمایل به خوشی و راحتی.«فوز»، «فلاح» و «سعادت»، به رغم اختلاف در برخی مؤلفه های معنایی، به گمشده ای اشاره دارند که اگر به دست آید، خوشی و رضایت را به ارمغان می آورد. از این رو ادیان، همه مدعی بیان حقایقی جهت رهایی و کامیابی حقیقی آدمیانند.
ما به دین رستیم زین تنگین قفص
جز که این ره نیست چاره این قفص(3)
آن ها، با طرح جاودانگی روح و حیات اخروی، تصویر انسان را از آلام و لذات بسط داده، نظام انتظارات او را به رنج و لذات حقیقی و اخروی معطوف می دارند و نجات و رستگاری واقعی این جهانی را در گرو توجه به حیات آن جهانی می دانند. ادیان جهان، دارای دیدگاه های متنوعی درباره نجات و رستگاری می باشند. چنان که در این رابطه که آیا رستگاری امری است که نهایتاً پس از مرگ و حیات این جهانی حاصل می گردد؛ یعنی با انتقال انسان به جایگاه و مکانی آسمانی، یا چیزی دست یافتنی در همین زندگی است، نظریات متفاوتی ابراز گردیده است.
در برخی سنت های مذهبی هندی، آرمان و ایده آلی به نام «جیوانموکتا»(4) وجود دارد؛ یعنی کسی که به آزادی و رهایی (Mukta) دست یابد، وقتی هنوز زنده givan (5) است.
در هندوئیسم نیز، وضعیت موجودات زنده، مستلزم یک چرخه بالقوه بی پایان باززایش با تجسدهای مکرر است که از آن فقط به واسطه آزادی نهایی «موکشا»(6) می توان رهایی یافت. فهم عمیق تر آموزه موکشا مستلزم توجه به آموزه هایی چون اصل «کرمه» در آیین هندو است. بر پایه قوانین کرمه، آدمی نتایج اعمال خویش را در دوره های بازگشت مجدد خود در این جهان می بیند. بنابراین کسانی که کار نیک انجام داده اند، در مرحله بعد، زندگی مرفه و خوشی خواهند داشت؛ و آنان که کار بد می کنند، در بازگشت مجدد به این جهان با بدبختی دست به گریبان خواهند بود و چه بسا در قالبی حیوانی مجسم گردند. این چرخه تولد و مرگ های مکرر «سمسر»(7) نام دارد.(8) اما در ادیانی مانند یهود، مسیحیت و اسلام، زندگی انسان از تولد آغاز می شود و سپس مسئله مرگ و زندگی پس از مرگ به میان می آید.
برخی نیز نجات و رستگاری را وسیله ای در جهت برآوردن نیازها و آرزوها می پندارند. حتی آن هنگام که نیازها و آرزوها از عالم بالا جلوه گر باشد. در تبیین و تمایز شیوه های رستگاری دینی و غیر دینی در تأمین نیازها، نخستین ویژگی آن است که رستگاری دینی، تمایل به تمرکز بر نیازهایی دارد که یک فرهنگ آن را اساسی ترین نیاز بر می شمرد. و نیازهایی را که یک فرهنگ کم اهمیت تر می شمرد، نادیده می گیرد. دومین ویژگی آن است که رستگاری دینی، ناظر به ارضاء کلی، مطلق، گاه استعلایی نیازهای انسان است.(9)
همین طور در طریق وصول به رستگاری نیز، تفاوت هایی بین ادیان، اعم از دینی و غیر دینی وجود دارد. در جایی این رستگاری تنها از طریق خداوند حاصل می شود و همین جا است که آموزه فیض و فضل الهی مطرح می گردد. البته این مسئله نیز گاهی، به نوعی مفروض گرفته می شود که انسان ها نیز به نوعی عاملند، حتی اگر این عمل فقط ناظر به استمداد از خدا باشد.
در الهیات مسیحی، در بخش عوامل رستگاری بخش، انسان را به قدری گناهکار و ناتوان و از جانبی خدا را آن اندازه مقدس و والا مقام می پندارد که می بایست و اسطه ای میان آن دو وجود داشته باشد، تا آدمی بتواند نجات یابد. این واسطه، بین انسان و خداوند، نجات دهنده( منجی)است که مصداق آن مسیح می باشد. این بحث غالباً تحت عنوان آموزه برائت (عادل شمردگی)(10) مطرح می گردد که عبارت است از عمل خداوند در رهایی بخشیدن انسان از حالت گناه و به دنبال آن رستگار شدن، اگر از بعد رفتاری بنگریم، رفتار دینی به دو گونه نمود دارد: یکی رفتار دینی مناسکی و شعائری و دیگر رفتار دینی اخلاقی است که هر دوی این ها طرق وصول به نجات و رستگاری اند استفاده از مناسک برای کسب رستگاری از حیث نقش اسطوره ای آن بسیار حائز اهمیت است و اجرای صحیح آن، به خصوص در دین مسیح، برای نیل به نجات ضروری است.(11) زیرا یک مسیحی زندگی خویش را منعکس کننده زندگی مسیح می داند. برداشت اولیه مسیحیان از آیین غسل تعمید به گونه ای ضمنی گویای همین مطلب است که انسان جدید الایمان هنگالم ورود به مسیحیت مانند مسیح می میرد و زنده می شود.چنان که قرآن نیز پرتوهایی از برخی آئین ها را بیان می دارد و وحی الهی بر حضرت محمد (ص) به عنوان مرجع حیات دینی اسلامی محسوب می گردد.(12)
بنابراین، اسلام و مسیحیت خود را به عنوان پیام نجات مطرح نموده و پذیرش تعالیم خود را زمینه ساز رستگاری معرفی کرده اند و دستیابی به سعادت و راحتی واقعی را در سایه التزام به این تعالیم میسر دانسته اند. بر این اساس که تحلیل مفهومی کلید واژه های بحث رستگاری، ضروری ترین کاری است که می باید مقدم بر تحلیل و تحدید معنایی این بحث صورت پذیرد، گفتنی است در قرآن چهار کلیدواژه در رساندن مفهوم رستگاری نقش دارند که این چهار واژه عبارتند از: فلاح، فوز، نجات و سعادت.
از آن جا که اصطلاحات به کار رفته در قرآن، اصطلاحاتی تازه وضع شده نبوده و در ادبیات پیش از اسلام نیز رواج داشته است، واژگان مربوط به رستگاری نیز از این قاعده مستثنی نیستند. با توجه به اشعار و ادبیات جاهلی و تحول این الفاظ در انتقال از دوره جاهلیت به اسلام و بررسی این واژگان در آیات و تبیین آیات، رستگاری، از نظرگاه آیات قرآن، مفهومی است مرتبط با سبک باری، دل آرامی، خوشی و نشاط، در کنار خلاصی از گرانباری، رنج، اضطراب و ناکامی انسان که در اثر برخورداری از کمالات وخیراتی که کاملاً و منحصراً متوجه اوامر خداست تحقق می پذیرد.
این امر، از سویی ناظر به خرق موانع موجود و کسب توفیق و آمادگی جهت وصول به مطلوب (فلاح) و از سویی دیگر واصل شدن به نهایت مطلوب، استیفای کامل و همه جانبه (13) از حداکثر لذات در کنار آسایش از رنج هاست (فوز). همچنین، رستگاری، تصوری است از تصمیم انسان و اعتماد او( به عنوان مخلوق) به خدا و جلبِ رضایت او به عنوان غایت مطلوب و واکنش خالق در برابر تلاش مخلوق که دلالت بر عدم پوچی و بی حاصلی آفرینش و تحقق وعده های او دارد.
نجات که در زبان عبری «یشوع»(14) خوانده می شود، در کتاب مقدس، دارای معنای عام رهایی و آزادی از شرایط و اوضاع دشوار و سخت و یا رهایی از سایر بدی ها و شرور و وصول به وضعیت آزادگی، امنیت و آسایش است. از آنجا که گناه بزرگ ترین بدی و شر و منشأ شرور و بدی ها تلقی می گردد(15) و منشأ این وضعیت نابسامان انسان که برخاسته از گناه باشد)، گناه نخستین آدم ابوالبشر(16) دانسته شده است که به واسطه آن نوع بشر با عمل گناه آلود آدم و حوا در شرایطی بسیار نامساعد و معارض با وضعیت نخستین حوا در شرایطی بسیار نامساعد و معارض با وضعیت نخستین خویش قرار گرفته است(17) براین مبنا رستگاری در عهد جدید، حول محور گناه قرار گرفته است که از موضوعیت خاصی در آن برخوردار است، به طوری که سایر آلودگی ها و نقص ها و خطایا به آن منتهی می گردد؛لذا آن چه که مطرح است، نجات یافتن از گناه اولیه و آثار و نتایج آن است. در فرهنگ ریشه کلمات «salver» در مورد یک ظرف، نشان دهنده خطرات خوردن محتویات آن ظرف برای میان سالان است و این واژه دلالت بر نجات بخشی هر چیزی دارد که به نجات جان شما کمک می کند.(18) تجربه رستگاری در مسیحیت، تنها به واسطه گری عیسی مسیح(ع) تحقق می پذیرد. رستگاری و نجات، به واسطه او و در او حاصل می شود.(19)
رستگاری در عهد جدید، امری است رهایی بخش که خدای پدر برای انسان تدارک دیده است. این رستگاری، نمایان گر آن چیزهایی است که در جلجتا(20) به دست می آید و مستقیماً و منحصراً با مرگ و رستاخیز مسیح در ارتباط است. رستگاری هم یک رخداد حاضر و هم یک رویداد آتی است که از حال حاضر آغاز شده و در آینده به تمامیت و کمال خود خواهد رسید. رستگاری در حال حاضر عبارت است از به دست آوردن حیاتی تازه و روحانی برای دستیابی به دیدار و مصاحبت با خداوند که انسان هر گاه خواهان آن باشد، می تواند آن را به دست آورد.(21) رستگاری آتی، وصفی است که به شناخت، ملاقات خداوند و شرکت در زندگی خداوند در ملکوت نهایی مربوط می شود.
به برخی از وجوه اشتراک و افتراق تعریف و ویژگی های رستگاری در این دو متن نظر می اندازیم:
1.وجود خداوند و باور به خدایی جزادهنده و رستگاری بخش، اساسی ترین پیش فرض برای درک ماهیت رستگاری در هر دو متن مقدس به شمار می رود؛ خدایی که توجه و اهتمام به او و مبادرت به اجرای طرح هایش، موجب نیک فرجامی انسان می گردد.
2. اطمینان و باور به زندگی اخروی و رستاخیز و توجه به این آموزه که هستی انسان به جهان مادی محدود نیست و آدمیان می باید به رنج و راحتشان در گستره ای مشتمل بر جهان بی کران آخرت، بذل عنایت کنند، از دیگر مبانی درک رستگاری در قرآن و کتاب مقدس می باشد.
3. در آیات قرآن، مؤمنینی که در بهشت راه می یابند و رستگار شده اند، «جز مرگ نخستین، مرگی نخواهند چشید»:«لا یذوقون فیها الموت الا الموته الاولی»(22) دخان (44) /56
در رساله پولس به قرنتیان می خوانیم:«اما چون این فاسد بی فسادی را پوشید و این فانی به بقا آراسته شد، آن گاه این کلامی که مکتوب است به انجام خواهد رسید که مرگ در ظفر بلعیده شده است»(اول قرنتیان / 54/15). آن چه ملاحظه می شود این است که رستگاری در هر دوی این آیات ناظر به نوعی حیات می باشد.
4. رستگاری در قرآن مفهومی است که ارتباط وثیقی با سلامت، شادکامی و بهجت دارد:«ادخلوها به سلام ذلک یوم الخلود»(23)ق (50)/34
مسیح(ع) نیز به پیروان خود وعده سلامتی می دهد:(24) «سلامتی برای شما می گذارم، سلامتی خود را به شما می دهم»(یوحنا/14/27).البته با این تفاوت که این سلامتی در عهد جدید، وعده ای در همین جهان است که در آیاتی دیگر، پولس آن را به مثابه ی نعمتی گران بها برای مسیحیان آرزو می کند که بقای جاودانش درخواست شده است (ر.ک: رومیان/1/7، 2 /10، 15 /13؛ کولسیان /3/ 15، دوم تسالونیکیان/3/ 16).
5. دیدار و ملاقات خداوند به عنوان یکی از مصادیق رستگاری که در برخی از آیات قرآن، به آن اشاره شد(25) و در عهد جدید نیز اشارات صریحی به این امر شده است.(26)
در بیان وجوه افتراق گفتنی است:
1.اساس و بنیان رستگاری در عهد جدید برنجات و رهایی از (اسارت گناه) و (قدرت مرگ)است که در قرآن چنین بحثی وجود نداشته و آن چه دارای موضوعیت است، نجات از آلام و عذاب روحانی در عالم پس از مرگ است؛
2. درعهد جدید، آموزه گناه اولیه و کیفر این گناه از مسائل مهمی است که به مفهوم رستگاری تنیده شده و بر طبق این آموزه، آدم با فریب شیطان و ارتکاب گناه اولیه، دچار خسران شده و این گناه به نسل او نیز منتقل گشته است و نسل او در اثر اسارت این گناه، دچار مرگ روحانی شده، یعنی روحشان از خدا جدا شده است؛ این نسل، روزگاری دراز در انتظار نجات به سر می برد، تا اینکه فرزند دیگری از خدا که منادی نجات وحی ها است، به این انتظار پاسخ گفته و انسان را از اسارت نجات می دهد و با رستاخیز او انسان به رستگاری نائل آمده حی ها می یابد.(27) برخلاف این آموزه، یکی از مهم ترین ارکان انسان شناختی در قرآن، باور به آزادی و اختیار آدمی است. از منظر آیات قرآن، همه انسان ها برای نیل به رستگاری توانمند و مهیا می باشند و هر کس در قبال اعمال ناشایست خود مسئول است و دیگران بار گناه او را نخواهند کشید.«ولا تزر وازره وزر اخری»(28) انعام(6) 164. بنابراین، نکته افتراق دیدگاه قرآن و عهد جدید، دراین جا، این است که عهد جدید، تمام انسان ها را به سمت گناه اولیه، مستحق عقوبت الهی می داند و مرگ و رستاخیز عیسی مسیح را سبب نجات و رهایی از این عقوبت می پندارد، در حالی که آیات قرآن، عقوبت الهی را تنها مستحق کسانی می داند که شخصاً مرتکب خطا و گناهی شده باشند و خلاصی از آن را در ازای تلاش شخص می داند که درواقع رستگاری ثمره تصمیم و جهد انسان در جهت غایت مطلوب که همان خداست می باشد؛
3.رستگاری درعهد جدید، ارتباط وثیقی با ایمان مسیحی که از ارکان آن، اموری چون خدا، تجسد، تصلیب و رستاخیز است، دارد و در واقع ایمان به یک واقعه است، نه ایمان به گزاره های حقیقی که پیامبری آورده باشد و نیز لزوم عمل به آن ها (29)، ولی در جهان بینی قرآنی، رستگاری منحصراً به ایمان به وحدانیت خداوند و آنچه به پیامبرش وحی شده و بذل جد و جهد انسان برای التزام عملی به اوامر خدا بستگی دارد، (30)
4.رستگاری، هم اکنون برای پیروان عیسی مسیح(ع) حاصل و فراهم است، زیرا خداوند با فدیه مسیح از انسان راضی گشته و «نجات» را به رایگان به او هدیه نموده است.
5.در قرآن، رستگاری در گرو ایمان واقعی و سعی انسان برای ترک قبایح که مندرج در اعمال صالح است و کسب فضائل در این دنیا و برداشت پاداش کامل، در عالم پس از مرگ است.
6. در عهد جدید، انسان در طلب یافتن خدا نیست، بلکه این خدا است که به واسطه فیض بی کران خود نزد انسان می آید و انسان در برابر خدا جز موجودی منفعل نمی تواند باشد. او تنها می تواند اجازه دهد که دریافت کننده چنین فیضی باشد(ر.ک:رومیان/4/5).
اما چنان که در بحث معنی شناسی و ویژگی های «فلاح» در آیات قرآن، بیان کردیم، «فلاح» مستلزم تلاش و فعالیت فرد برای عبور از موانعی است که انسان را به غایت مطلوب نائل می کند و فیض و لطف خداوند، انسان ساعی را برای دریافت رستگاری، یاری می دهد و انسان برای نیل به رستگاری، نقشی کاملاً فعال دارد.
از خلاصه آنچه که در این بخش گفته شد، مشخص می گردد:
رستگاری و نجات در قرآن و عهد جدید، ناظر به خلاصی از وضعیتی نامطلوب و نیل به وضعیتی مطلوب است. باور به خدایی رستگاری بخش و وجود زندگی پس از مرگ و برخی توصیفات مربوط به وضعیت مطلوب که در آینده روی خواهد داد، از وجوه مشترکی است که به آن پرداختیم. آن چه که موجبات افتراق و رستگاری را در میان این دو متن ایجاد می کند، ریشه در این وضعیت نامطلوب و طرق و عوامل نجات از آن دارد.آگاهی از چیستی و ماهیت رستگاری مهم و ضروری است، اما درک کامل تر آن وقتی میسر خواهد شد که بدانیم چگونه و به چه صورتی نجات می یابیم و رستگار می شویم. در جهان بینی قرآنی، از انسان هنگام رویارویی با یک حقیقت، در واکنش انتظار می رود؛ اول اینکه از آن چشم بپوشد و در مقابل آن انکار و عناد پیشه کند و دیگر اینکه به آن تمایل پیدا کرده و در نتیجه به آن التزام ورزد.
در نگرش قرآن، یکی از مهم ترین عوامل رسیدن به رستگاری هر انسان یا عدم دستیابی به آن، بستگی به وضعی دارد که او در برابر حق و حقیقت بر می گزیند.(31) مفاهیمی چون ایمان، کفر، عمل صالح و سیئه و دیگر مفاهیم مرتبط به این ها، در چنین بستری شکل می گیرند. عوامل رستگاری آور در قرآن، ابتدا ایمان، سپس عمل صالح و پس از آن فیض و فضل خداوند است.
بنا بر سنت مسیحی، غالباً وجودشناسی رستگاری با آموزه فیض آغاز می گردد که ارتباط وثیقی با مسائل مربوط به طبیعت و انسان و گناه اولیه و نقش خداوند در فرایند نجات دارد. در سنت مسیحی، از سویی بدون یاری فیض، ما نمی توانیم مالک خدا شویم، و فقط می توانیم در مورد خدا اندیشه ای داشته باشیم. با فیض الهی، می توانیم خدا را به همان طریقی که خواسته درونی ما است بشناسیم و دوست بداریم. القائاتی که در روح ما به وجود می آید، فضیلت های الهی، ایمان، امید و نیکوکاری، همه پیرو فیض می باشند و اساساً به آن مرتبط بوده و از آن ناشی می شوند. همان گونه که گرما و نور، از خورشید ناشی می گردد، (32) و از سوی دیگر، فیض بالاترین عطیه خدا یعنی پسرش عیسی است، که تمام عطایای دیگر در آن خلاصه می شود(ر.ک: رومیان /8/ 32)
اما فیض صرفاً یک عطیه نیست، بلکه عطیه ایست که بخشندگی و سعه صدر عطا کننده را بیان می کند. به واسطه فیض است که خداوند عطایای الهی را به انسان ارزانی می دارد و نیز به واسطه فیض است که کسی این عطیه الهی را دریافت می کندودر نظر خدا عادل شمرده می شود.در عهد جدید، فیض، نخستین و مهم ترین عامل رستگاری و نجات بوده، ایمان و عمل نیک، در مرتبه ای پس از آن جای دارند. برای ردیابی موانع و پای بست های رستگاری، در قرآن، به دو دسته از آیات می توان استناد کرد؛ یکی آیاتی که مستقیماً، با عبارت «لایفلحون» به عدم رستگاری اشاره می کند؛(33) و دیگر آیاتی که از ورود و خلود در آتش جهنم سخن می گوید.(34)این موانع به دو مجموعه سلبی و ایجابی تقسیم می گردد.(35) هم چنان که در بخش مربوط در قرآن، موانع به دو بخش سلبی و ایجابی تقسیم شدند، درعهد جدید نیز به همین منوال خواهد بود. درباره نقاط مشترک دو دین اسلام و مسیحیت در وجودشناسی رستگاری مواردی گفتنی است:
1.هنگامی که قرآن و کتاب مقدس را مطالعه می کنیم، مفهوم ایمان، گویا کلیدی سحرانگیز به نظر می آید که توسط آن همه درها باز می شوند.
در قرآن، با ایمان ره می یابیم (ر.ک:طه)2/ 20 دل آرام می گیرد، (ر.ک:سباء) 21/34 و رستگار می شویم(ر.ک: مؤمنون)1/23، در عهد جدید نیز به وسیله ایمان نجات می یابیم(ر.ک.رومیان/ 10 /9-10) عادل می شویم(ر.ک:رومیان 1/5)، رضامندی خدا را به دست می آوریم(ر.ک:عبرانیان/11 /6)، اما تفاوت از این جا آغاز می گردد که از منظر قرآن، ایمان، لزوماً رستگاری آور نبوده(ر.ک:قصص) 28 /67 و لوازم دیگری را نیز می طلبد.
درباره وابستگی عمل صالح به ایمان، از ظاهر مجموعه عباراتی که در اناجیل آمده، بر می آید که وقتی شخص به مسیح ایمان آورد چون مسیح پاک است.او در پاکی مسیح شریک شده و خود این امر ایمان شخص را پاک می کند.اما او نباید این پاکی را نتیجه فعل خود بداند، بلکه باید آن را لطف و فیض خدا تلقی کند. زیرا اگر مسیح نیامده بود و اگر بر صلیب کشیده نمی شد، امکان نجات انسان نبود. بنابراین نجات هدیه خداست به انسان هایی که اسیر گناه آدم(پدر خویش )بودند. اما اگر به دقت بنگریم، با اینکه کتاب مقدس چنین تعلیم می دهد که عادل شمرده شدن تنها محض ایمان است و نیز ایمان شرط لازم برای نجات است، ضرورت دارد بفهمیم چه چیزی متضمن این ایمان نجات بخش است. یعقوب به روشنی توضیح می دهد که ایمان نجات بخش با چه چیزی مغایرت دارد:«ای برادران من چه سود دارد اگر کسی گوید ایمان دارم وقتی که عمل ندارد؟ آیا ایمان می تواند او را نجات بخشد؟»(یعقوب/2/ 14) یعقوب در این جا «اعتراف ایمان» را از واقعیت ایمان تفکیک می کند. و در ادامه رساله یعقوب می خوانیم:«همچنین ایمان نیز اگر اعمال ندارد در خود مرده است»(یعقوب /17/2).لوتر و دیگر اصلاح طلبان نیز که اظهار می داشتند که عادل شمرده شدن، فقط به واسطه ایمان است، در عین حال عناصری را برای ایمان نجات بخش واجد می دانند که عبارت از آگاهی، پذیرش ذهنی و اعتماد شخصی است.(36)چنان که در قرآن نیز ایمان، تنها اقرار لفظی نبوده و مؤمن، با محک آزمایش، عیار ایمانش عیان می شود.
در کتاب مقدس بین ایمان و اعمال نیکو، رابطه ای است که می توان بین آن ها تمایز قائل شد، اما هرگز نمی توان قطع کرد. با اینکه در پیشگاه خدا، کارهای نیکو هیچ امتیازی به امتیاز ایمان فرد نمی افزاید و با اینکه یگانه شرط عادل شمرده شدن، ایمان به مسیح است ولی اگر اعتراف فرد به ایمان، اعمال نیکو در پی نداشته باشد، خود نشانه ای واضح از این امر است که شخص دارای ایمان عادل کننده نیست. زیرا طبق تعالیم عهد جدید، عادل شمرده شدن حقیقی، همیشه در فرآیند تقدیس نتیجه می دهد. تقدیس، عبارت است از مطالبه تمام زندگی، وجود و اعمال انسانی به وسیله اراده خدا جهت انجام فعالانه آن اراده.(37) البته این بدان معنا نیست که عادل شمرده شدن بر تقدیس استوار است. بلکه به ایمان حقیقی بستگی دارد، ایمانی که به طرز گریز ناپذیری به اعمال مطیعانه منجر می شود.در قرآن نیز وابستگی عمل صالح و ایمان می تواند نشان از همین نکته باشد که ایمان حقیقی که موجب رستگاری است، عمل نیک را در پی خود دارد.
مواردی که در تفارق این موضوع قابل بیان است به این ترتیب است:
1. با توجه به ایمان در بیان قرآن، ایمان اسلامی دست آوردی است که در شخص مؤمن آن را تحصیل می کند. گرچه در فطرت او این توانایی وجود دارد که خدا و پیامبران و کتاب های ایشان را بشناسد و به آن ها ایمان و باور بیاورد اما ایمان در عهد جدید، ایمان به یک راز است. (38) در مسیحیت، ایمان، قلمرو رازگونه خداوند برای انسان از طریق عیسی مسیح (ع) است. بنابراین، نجات یافتگان کسانی هستند که بین هر چیز وهر کس دیگری مسیح را دوست داشته و او را در اولویت اول زندگی خود قرار دهد. (ر.ک:متی/10 /37).
2. در تعالیم عهد جدید، نجات از راه فیض از جانب خدا و از راه ایمان از طرف انسان صورت می گیرد.«محض فیض نجات یافته اید به وسیله ایمان و این از شما نیست، بلکه بخشش خداست»(افسسیان/2 /8).
فیض در عهد جدید آشکار کننده اعمالی است که خدا برای انسان انجام می دهد«او که پسر خود را دریغ نداشت بلکه او را در راه جمیع ما تسلیم نمود، چگونه با وی همه چیز را به ما نخواهد بخشید؟(رومیان /8/ 32).
گناه نه می تواند مانع اجرای فیض گردد و نه آن را محدود نماید«جایی که گناه زیان گشت فیض بی نهایت افزون گردید»(رومیان /5/ 20). «خدا محبت خود را در ما ثابت می کند، از این که هنگامی که ما هنوز گناهکار بودیم مسیح در راه مرد»(رومیان /5/ 8) به فیض خدا بود که عیسی برای همه طعم مرگ را چشید(ر.ک.عبرانیان /2/ 9 ؛ و گناهکاران به فیض خدا مجاناً عادل شمرده شده اند)ر.ک:رومیان /3 /24. با مشاهده این آیات درمی یابیم که مسئله فیض در عهد جدید ارتباط وثیقی با مسئله خدا و شفاعت دارد، و این مسئله با اصل گناه اولیه ارتباط بسیاری دارد.
با این که در بخش مربوط به فیض در قرآن، شفاعت از تجلی فیض است، اما تفسیر شفاعت در تعالیم عهد جدید با قرآن تفاوت زیادی دارد. در عهد جدید، آدمیان چون لزوماً گناهکار و نگون بخت هستند، پس واسطه لازم است تا انسان را نجات دهد. در مقایسه میان شفاعت نزد مسیحیان و قرآن، در اعتقاد به نیاز به شفیع برای نجات از گناهان و نیز این که این نجات با لطف و اذن خداوند امکان پذیر است، شباهت وجود دار، اما در قرآن، آدمی بعد از هبوط موجودی مجبور به گناه نبوده و ماهیت مختار او به ماهیتی مجبور تبدیل نمی شود.برخلاف مسیحیت که بنا به اعتقاد آگوستین، بدون فیض قبلی یا ازلی هیچ امیدی به نجات او نیست زیرا گناه را از آدم به ارث برده است؛و خود قادر به بازگشت به سوی خدا نیست. (39)
در مسیحیت، دامنه فیض گسترده بوده و همه نسل آدم را در بر می گیرد. در صورتی که در نگرش قرآن این دامنه تنگ تر بوده و فقط شامل انسانهایی است که عمل نیک انجام می دهند و در واقع فیض خداوند، تکمیل پاداشی است که به نیکوکاران تعلق می گیرد. صریح آیه 3 سوره هود مؤید این ادعاست:« و یوت کل ذی فضل فضله (40) بنابراین آیه، به هر کس مطابق برتری او از جهت اعمال نیک پاداش فزون تر تعلق می گیرد.
3. در قرآن سخن از قطعیت لطف خداوندی برای رستگاری نیست بلکه قرآن از امکان این لطف سخن می گوید.از منظر آیات قرآن، هیچ کس تا وقتی که زنده است کاملاً مطمئن نیست که به رستگاری نهایی دست می یابد یا نه. زیرا در آیات قرآن، خداوند الوهیت مختار و مطلق دارد و انسان هیچ گونه تعهد قطعی از لطف او ندارد.اما در تعالیم عهد جدید، حضرت مسیح به خاطر گناهان بشر می میرد.از این رو هر گاه فردی، حضرت مسیح (ع) را به عنوان منجی خود بپذیرد، لطف خداوند شامل حال او شده و تمامی گناهانش بخشیده می شود و به هر فرد اطمینان داده می شود که جایی در بهشت خواهد داشت. (41)
4. در تقدّم و تأخر عوامل رستگاری آور، قرآن، ابتدا از ایمان، عمل صالح و سپس از فیض یاد می کند.در صورتی که تعالم عهد جدید، ابتدا فیض از عوامل رستگاری بخش بوده و ایمان و عمل نیکو را پس از آن بیان می دارد.
از برابر نهادن دو تصویر از رستگاری، در این دو متن مقدس، چنین در می یابیم: بنابرآموزه قرآن، انسان پیش از هبوط و پس از آن، هیچ تغییری در ماهیت او صورت نگرفته است، زیرا آدم مرتکب گناه شد و خدا بر او غضب نمود، ولی توبه او را پذیرفت(ر.ک:بقره)2/ 37 و اثر تکوینی گناه او باقی نماند.
دگر از معصیت نور و صفا دید
چو توبه کرد نور اصطفی دید
خداوند برای راهنمایی او پیامبرانی را فرستاد(ر.ک:بقره)38/2
از برون، آوازشان آید ز دین
که ره رستن، تو را اینست این
هر که در ره بی قلاووزی رود
هر دو روزه راه صد ساله شود
و او مختار است که از آنان اطاعت کند و نجات یابد یا سرباز زند و دچار عذاب گردد.
از جهان دو بانگ می آید به ضد
تا کدامین را تو باشی مستعد
آن یکی بانگش نشور اتقیا
وان یکی بانگش فریب اتقیا
این راهنمایان، پیام خدا را که وحی
است به شکل کتاب آورده اند. بنابراین مأخذ و پیام نجات برخلاف مسیحیت که خود عیسی است، در اسلام وحی است. مسلمان، آیین نجات را از آن می آموزد و با ایمان و عمل صالح رستگار می گردد. اما در عهد جدید، برنامه خدا برای انسان این است که آدمی فرزند خدا شود(ر.ک:عبرانیان/4/ 14-16). به تعبیر دیگر انسانِ کامل و نجات یافته در مسیحیت فرزند خداست و فرزندا خدا، خداگونه است. او برای این که خداگونه شود، به این نیاز دارد که خدا را ببیند و از او الگو بگیرد، پس خدا باید خود را منکشف سازد. از این رو بحث کشف خدا در مسیحیت مطرح می شود. از آن جا که مکاشفه عمومی نتوانست دنیای غیر یهود را به درک وجود خدا و ماهیت اراده الهی رهبری نماید (ر.ک: رومیان /1/ 20-23)، خدا خود را در فرزند خود یعنی عیسی مسیح (ع) مکشوف نمود. بدین سان، انسان ها با دیدن مسیح(ع)، خدا را می بینند «کسی که مرا دید، پدر را دیده است»(یوحنا/14/ 19).
به این ترتیب، مأخذ و پیام نجات در عهد جدید، خودِ مسیح، زندگی و اعمال اوست.اما، پس از ماجرای صلیب، وظیفه مسیح(ع) پایان می یابد. خداوند پیروان و مؤمنان او را بدون در نظر گرفتن اعمالشان صرفاً محض رحمت خود (ر.ک:دوم تیموتانوس، 1 /9) و محض فیض (ر.ک: افسسیان /2/ 5 و 8) نجات می دهد.
و از آن پس کار روح القدس آغاز می گردد(ر.ک دوم تسالونیکیان/2/ 13؛افسسیان1/ 13؛تیطس /3/ 5 و 6)از این جاست که مسئله تثلیث الوهیت مطرح می شود. فرد مسیحی از این پس باید با امانت داری «کلامی» را که نجات بخش جان اوست پاس بدارد(ر.ک:یعقوب /1/ 21) و باید با مطالعه کلام ایمان خود را تقویت کند(ر.ک:دوم تیموتائوس /3/ 15) و این ایمان را با انجام اعمال نیکو در عمل ظاهر سازد(ر.ک:یعقوب /2 /13) و لازمه این کار حفظ دائم آمادگی و هوشیاری و انجام اعمال صالح است(ر.ک:اول تسالونیکیان/5 /8) که باعث می شود فرد ایمان دار در نجات خود رشد کند( ر.ک:اول پطرس 2/2). درادامه سخن، به انگیزه شناخت نهایی از امر رستگاری بر آن هستیم تا از دو تصویر ارائه شده، از منظر دو متن مقدس، با توجه به نکات هم آوا و هم نشین به تعریف نهایی آن بپردازیم:
آنچه از مفاد این پژوهش، درهم آوایی آموزه های قرآن وعهد جدید در امر رستگاری بر می آید، این است که رستگاری امری ناظر به دو مفهوم است؛ از یک سو ناظر به حیات دنیوی و از سوی دیگر، به جهان بیکران آخرت نظر دارد. آن چه که ناظر به این دنیا است، رستن از موانع سلبی و ایجابی که انسان را از خوشی و سرور جهان دیگر دور افکنده و دچار مشقت می کند و در عوض آن، کسب کمالات و خیراتی است که خداوند به آن امر کرده است(فلاح) و آن چه معطوف به سرای دیگر می باشد وضعیتی توأم با نوعی خوشی و بهره مندی است(فوز).
گفتنی است رستگاری ناظر به حیات دنیوی، با وجود این که مستلزم سیر و روندی از یک وضعیت نامطلوب به وضعیتی مطلوب است، آن وضعیت مطلوب، شامل رفاه و بهروزی در کیفیت زندگی دنیوی نبوده و این خوشایندی و وضع مطلوب، صرفاً به زمان حال تعلق نداشته، بلکه ناظر به عین بوده و دایر مدار بر مصلحت شخص است و حال و آینده را به طور یکسان در بر می گیرد. از این رو نسبت رستگاری ناظر به دنیا (فلاح) با رفاه و بهروزی دنیوی به طور مطلق منتفی و چه بسا متباین است. به قول جلال الدین رومی، رفاه و کام جویی دنیوی جز نقش پدید ناپدید نیست. برای مثال، چه بسا انسان امری خوش، یا رفاه در امری را آرزو می کند، ولی به محض دست یافتن به آن، بر حسب اموری، پشیمان می گردد و چنان که این فرد به خوشی فراتری آگاهی یابد، آرمان و ایده آلش متحول گردد و به آن چه تا به حال مورد رضایتش بوده، دیگر راضی نشود. با این همه، این گونه نیست که خوشی و لذت صرفاً خاص رستگاری معطوف به سرای آخرت باشد. بلکه از آن جا که رستگاری ناظر به حیات دنیوی(فلاح) هماهنگ با نوعی کمال و رشد انسان است، این رستگاری، صفتی وجودی است که به دارایی حقیقی این موجود حکایت می کند و چنان که این موجود از آگاهی نسبت به این برخورداری آگاه باشد، از وجود چنین امری لذت خواهد برد. بیان برخی آیات در قرآن و عهد جدید می تواند ناظر به این نوع خوشایندی و لذت باشد:«الذین آمنوا و عملوالصالحات طوبی لهم وحسن مآب» رعد (13) /29.
چنان که در این آیه ملاحظه می کنیم: ابتدا خوشحالی مؤمنان را بیان کرده، سپس به خوشی سرانجامشان اشاره می کند. که این خوشحالی می تواند معطوف به رستگاری ناظر به حیات دنیا (فلاح) باشد، که صفتی وجودی است و دیگری اشاره به رستگاری ناظر به سرای آخرت(فوز) داشته باشد. در کتاب مقدس نیز می خوانیم:«خوشا به حال کسانی که امیدشان به توست» (اشعیا/ 30/ 8)؛ «خوشا به حال شما ای مساکین زیرا ملکوت خدا از آن شماست؛»(لوقا /6/ 21-23). و خوشی و کامیابی در سرای دیگر، در اثر برخورداری از کمالات و خیرات(رستگاری ناظر به دنیا) است که به طریق مستوفا و همه جانبه نصیبشان می گردد. اما شاید بتوان این نکته را افزود که رستگاری در هر دو متن، بیشتر ماهیت معاد شناختی دارد، چرا که با توجه به آیات قرآن، لذت کامل و مستوفا در سرای آخرت نصیب مؤمن می گردد و در عهد جدید نیز تبرئه کامل ایمان دار در زمان آخر تحقق می پذیرد(رومیان /5-10)
پی نوشت ها :
1.در این باره نک:مطهری، مرتضی، مقالات فلسفی، انتشارات حکمت، تهران، 1366 ش، 2 /58-59.
2. خواجه طوسی از جمله کسانی است که به رستگاری از چشم انداز اخلاق نگریسته و پرداخته است. نک:طوسیء نصیرالدین، اخلاق ناصری، تصحیح مجتبی مینوی علیرضا حیدری، انتشارات خوارزمی، تهران، 1360 ش 80
3. مثنوی/1 /1544
4.Jivan mukta.
5. Smart, Ninan, Sotriology« و Encyclopaedia of Religion, ed. Mircia Eliade, The Macmillan Publishing Company, NewYork, 1987, XVII, 418.»
6.Muksha.
7. Samsara.
8. id,XVII,418.
9.میرچا، الیاده (ویرایش)، دین پژوهی، ترجمه بهاء الذین خرمشاهی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، 1372 ش، 106.
10. Justification.
11.Smart, Ninian,XVII,419.
12. Id,XVII,420 .
13. گفتنی است، بیان موارد رضوان، لقاء، تماشای جمال ربوبی، ورود به بهشت و ورود به رحمت الهی و تنوع آن در بسط مصادیق رستگاری می تواند دلالتی بر بهره مندی و استیفای همه جانبه انسان از لذات و خوشی باشد.
14. Yeshueh.
15. A.J, Mass,Salvation«, The Catholic Encyclopaedia, New York,1976,XVII,407.»
16. Orginal sin.
17. Smart Ninian,XVII, 418.
18. Shiply, Joseph.T., 'Salver'' Dictionary of Word Origins, The philosophical Library, New York, 1945.
19. Haight,R., ''Jesus and Salvation: An Essy in Interpretation'', Thological Studies, Vol.55,Issu 2,1994.
20. جلجتا، Golgotha، از واژه عبری gulgoleth به معنی «کاسه سر»تپه تصلیب مسیح است و وصف آن در انجیل متی به این صورت آمده است:
«وچون به موضعی که به جلجتا یعنی کاسه سر مسمی بود رسیدند، سرکه مخروج به سر به جهت نوشیدن به او دادند:اما چون چشیده نخواست که بنوشد، پس او را مصلوب کردند...»(متی/27/ 34-33)
21. اینک روز نجات است(دوم قرنتیان/6/ 2)
22. جز مرگ نخستین، مرگی نخواهند چشید.
23. به سلامت و شادکامی [در آن درآیید] که [این روز جاودانگی است؛ و نیز ر.ک:(غاشیه)88]8.
24. توصیفات یوحنا درباره گردهمایی آسمانی، بیانگر شادکامی ایمان داران است. ر.ک:(مکاشفه /7 /13ـ 9).
25. ر.ک:(آل عمران) 3/ 15؛ توبه (9) 21و 72؛ احزاب (33) /44؛ قیامه(75) 23-22.
26. ر.ک:(یوحنا/17:3؛ قرنتیان/13/ 12).
27. مسئله گناه اولیه، یکی از مسائل مهم و مورد بحث در کلام مسیحیت می باشد که به گونه ای در نامه های پولس مطرح شده و نسخیتن بار توسط آگوستین مورد بررسی قرار گرفت.نک:
Augustin, Saint,The City of God,tr.Marcus D.D.Dads,The Moern Libarary, New York, 1950
البته کسانی چون پلاگیوس، روحانی بریتانیایی، این بحث را طور دیگری در مسیحیت بیان نمودند که در آن بر اراده آزاد انسانی تأکید می شود. از دیدگاه پلاگیوس، خداوند فقط گناهانی را به حساب انسان می گذارد که انسان آن ها را شخصاً و عمداً انجام دهد. نک:جوآن، اُگریدی، مسیحیت و بدعت ها، ترجمه عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، مؤسسه فرهنگی طه، قم، چاپ اول، 1377ش.
28.و هیچ بار برداری بار [گناه]دیگری را برنمی دارد.
هیچ وازر وزر غیری برنداشت.
هیچ کس ندرود تا چیزی نکاشت
مثنوی /2/ 731
29. «زیرا اگر در حالتی که دشمن بودیم به وساطت مرگ پسرش با خدا صلح داده شویم. پس چقدر بیشتر بعد از صلح یافتن به وساطت او نجات خواهیم یافت»(رومیان/5/ 10)نک تیسن، هنری، الهیات مسیحی، ترجمه طه طه ووس میکاییلیان، انتشارات حیات ابدی، قم، بی تا، 236-230.
30. در قرآن نیز به شفاعت در دو دسته از آیات پرداخته شده است. الف دسته ای شفاعت را مردود دانسته که این شفاعت در حق کافران است(بقره) 2/ 254: مدثر (74)48 دسته دوم شفاعتی که در حق گروهی تأیید می شود. این شفاعت، اولاً به اذن خدا بوده ثانیاً مقام شفاعت به مقربان به ویژه پیامبران، امامان، شهدا، تعلق دارد.ر.ک:(انعام) 6 /94؛بقره (2)/255؛ یونس(10) /30؛ سباء (34)/23؛زخرف (42) /86.
31. آیه 26 سوره بقره مؤکد این ادعا است. این آیه می گوید: در برابر موجودی مثل پشه، دو نوع عکس العمل متصور است. مؤمن کسی است که از ظاهر این نمونه، به پروردگار و حکمت و تدبیرش و به حقانیت از ایمان می آورد و کافر، حقیقت غیب را منکر شد و در برابر این فشار دچار تحیر گردیده و می گوید:خدا چه اراده کرده است؟
32. Ripley, Francis J, This is the faith, Golden Press, NewYork,1960.
33.ر.ک:(مؤمنون)23/ 17؛ قصص (28) /82؛انعام(6) /21؛ عنکبوت(29) /68؛ انعام(6)135 و...
34. ر.ک:(بقره)2/ 81:آل عمران (3)132؛نسا(4)/93 و...
35.مقصود از موانع سلبی، موانعی است که دلالت بر عدم عوامل رستگاری (ایمان، عمل صالح، فیض) دارند و صرفاًبیانگر فقدان، نفی و کمبود عوامل پیش گفته می باشد و موانع ایجابی، موانعی است که مبتنی به عدم عوامل نبوده، بلکه صاحب شأن مستقل از آن می باشد.
36. رشدی، آرمان، نجات عظیم، انتشارات نور جهان، بی تا، 136.
37. هورن، 80.
38. لوتر اصل ایمان را جزو رازهای کلیسایی می داند، زیرا از طریق ایمان است که معنای درونی عطیه های ظاهری یعنی مراسم یا رازهای کلیسایی آشکار می شود. از این رو ایمان رابط میان راز کلیسایی و معنای نهفته در پس آن می گردد. نک:لوهس، 165.
39. اگریدی، جوان، 185؛ هورن، ویلیام، 21.
40. و به هر شایسته نعمتی از کرم خود عطا می کند.
شبر می گوید مقصود از فضل اولی در آیه، عمل صالح است. شبر عبدالله، تفسیر القرآن کریم(شبر)، دارالطباعه و النشر، چاپ اول، 1412ق، 227 و نیز نک:طبرسی، 7/12.
41. John Andeberrg and John Woldon, Ibid