ماجراتی وکلالت جنید

شیخ ابوالقاسم جنید بن محمد بن جنید الخراز بغدادی اصلش از نهاوند ولی در بغداد ولادت یافت از مشاهیر صوفیه می باشد و نزد آنان معروف و مشهور است. گاهی به قطب اعظم، سید الطائفه،
چهارشنبه، 10 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ماجراتی وکلالت جنید
 ماجراتی وکلالت جنید

نویسنده: سید تقی واحدی



 
صوفیه نسبت خویش را به جنید بغدادی می رسانند و او را مجاز در ارشاد از ناحیه ی حضرت حجة ابن الحسن العسکری روحی فداه می دانند.(1)
شیخ ابوالقاسم جنید بن محمد بن جنید الخراز بغدادی اصلش از نهاوند ولی در بغداد ولادت یافت از مشاهیر صوفیه می باشد و نزد آنان معروف و مشهور است. گاهی به قطب اعظم، سید الطائفه، سلطان الطائفه، استاد الطریقه، قطب العلوم، تاج العارفین، شیخ الطائفه موصوفش می دارند، صنعت و حرفت خز داشته به همین مناسبت خرازش گویند و به واسطه شغل پدرش که شیشه گری بود به زجاج و قواریری نیز متصف می نمایند.
جنید درفقاهت شاگرد سفیان ثوری یا ابوثورابراهیم بن خالد که استاد فقهی امام شافعی بوده است می باشد»(2) این فشرده ای از اطلاعاتی است که حدوداً تا قرن سیزدهم هجری قمری در تواریخ یا تذکره ها موجود می باشد.
لکن در سال 1338 شمسی مطابق 1379 قمری که مرحوم دکتر احسان الله استخری «اصول تصوف» را تدوین نمود بر خلاف تمامی کسانی که درباره ی جنید بغدادی تحقیقی داشته اند مدعی شد«گمان می بریم ثبوت مذهب تشیع اثنی عشری برای جنید بدیهی باشد»(3) که این ادعا دلالت دارد تا سال 1338 هجری شمسی هیچکس ادعای تشیع برای جنید بغدادی نکرده است. که نامبرده با «گمان می برم» ادعایش را مطرح می کند. و در مورد مجاز بودن از ناحیه مقدسه امام زمان روحی فداه نیز برای نخستین بار محمد معصوم شیرازی معروف به معصوم علیشاه بدون ارائه مدرک به طور مجمل نوشته است: «تکمیل از خدمت سری سقطی یافت و به امر آن جناب بلکه به فرموده امام به ارشاد عباد پرداخت».(4)
و بعدها آقای سلطان حسین تابنده برای نخستین بار مدعی شد:«شیخ جنید در زمان حضرت عسگری از طرف ایشان مجاز در دعوت بود و در زمان قائم نیز آن سمت را داشت ولی بیعت و تربیت او به توسط شیخ سری بود»(5) و جای دیگر نوشته است: «و چون زمان او مقارن با زمان غیبت بوده و اجازه از طرف قرین الشرف حضرت
قائم نیز داشته»(6) یا می نویسد: «جنید هم از شیعیان و درک خدمت هادی و حضرت عسکری و حضرت حجة عجل الله نمود و از آن بزرگواران مجاز بود»(7).
آقای حاج علی تابنده هم در پی پدر این طور اشاره نموده که «جناب سری سقطی و جانشین وی شیخ جنید بغدادی ارادت به ائمه معصومین زمان خود حضرت جواد و حضرت هادی و حضرت امام عسکری و مولانا حجت قائم (علیهم السلام) داشتند و از آن بزرگواران مجاز بودند و فقط تربیت سری توسط معروف کرخی و تربیت جنید توسط سری بود».(8)
درباره ی آنچه که متأخرین از صوفیه نسبت به جنید بغدادی برای سر و سامان دادن به کار خود جعل کرده اند دو پاسخ می دهیم.
اول اینکه: مسائل یاد شده یعنی تشیع جنید بغدادی و مجاز بودنش از ناحیه مقدسه امام زمان روحی فداه در کتابهای الانساب سمعانی(9) حلیة الاولیاء(10) صفة الصفوه(11) لواقح شعرانی(12)و فیات الاعیان(13) تاریخ بغداد(14) تاریخ یافعی(15) طبقات الشافعیة الکبری(16) نفحات الانس(17) رساله قشیریه.(18) تذکرةالاولیاء(19) طبقات الصوفیه(20) روضات الجنان و جنات الجنان(21)روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات(22) بستان السیاحه (23) خزینة الاصفیاء(24) پیران طریقت جواد نوربخش (25) دیده نمی شود و خواهیم گفت که حتی بر خلاف ادعای صوفیان معاصر جنید بغدادی را شیعه نمی دانند.

پاسخ فضیلت تراشان جنید بغدادی

آقای دکتر احسان الله استخری که مدعی تشیع جنید بغدادی می باشد و برای چنین ادعایی مدرکی ارائه نکرده است لکن در تدوین زندگینامه جنید به مصادر و مأخذی اشاره نموده که بر خلاف عقیده او جنید بغدادی را در فقه شاگرد ابوثور ابراهیم بن خالد استاد فقهی شافعی و در مذهب پیرو سوفیان ثوری جاعل حدیث از قول امام صادق علیه السلام دانسته اند.
صفه الصفوه یکی از مسانید(26) مورد استفاده اوست که ابن جوزی در همین کتاب جلد دوم صفحه 235 می نویسد:«و قد لقی الجنید خلق من العلماء و درس الفقه علی ابی ثور».
وفیات الاعیان یکی دیگر از مصادر آقای استخری می باشد(27) در همین کتاب جلد دوم صفحه 323 می نویسد:«و تفقه علی ابی ثور صاحب الامام الشافعی رضی الله عنهما و قیل بل کان فقیهی عن مذهب سفیان الثوری».
طبقات الصوفیه از جمله دیگر مصادر مؤلف اصول تصوف می باشد(28) که در صفحه 196 تصحیح آقای دکتر مولائی می نویسد: «و فقیه بود بر مذهب ثور مهینه شاگرد شافعی.»
تاریخی یافعی که مورد استناد آقای استخری قرار گرفته(29) در جلد 2 صفحه 231 می نویسد: «مشهور ومدون تفقه علی ابی ثور صاحب الامام الشافعی و قیل بل کان فقیها علی مذهب سفیان الثوری.»
رساله قشریه از دیگ مأخذ دکتر استخری می باشد(30) در همان کتاب صفحه 51 ترجمه آمده است: «و فقیه بود بر مذهب ابوثور».
کشف المحجوب یکی دیگر از مصادر اصول تصوف(31) است که در همان کتاب معاملات مفتی و امام اصحاب ابوثور بود.»
علی و نور علی تابنده نفحات الانس هم مورد استناد آقای استخری قرار گرفته(32) و در همین کتاب صفحه 80 آمده است: «مذهب ابوثور را داشته مهین شاگرد شافعی و گفته اند مذهب سفیان ثوری داشت».
راستی چه چیز موجب شده است دکتر احسان الله استخری تمام مصادر و مأخذ تحقیقی که در تدوین زندگینامه جنید بغدادی مورد استفاده قرار داده و به آن استناد کرده توجه به نظریاتشان ننموده که گفته اند جنید بغدادی فقیه مذهب ابوثور ابراهیم ابن خالد استاد فقاهت شافعی یا مذهب سفیان ثوری دشمن اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را داشته است؟! جواب را به عهده خواننده می گذاریم.
معصوم علیشاه نایب صدر که برای اولین بار عنوان کرده است «جنید به فرموده امام به ارشاد عباد پرداخت»(33) و چون نمی توانسته مسئله شاگردی جنید بغدادی را نزد ابوثور و پیرویش را از سفیان ثوری کتمان کند مینویسد: «در سن هفت سالگی به تحصیل فقه و سایر علوم رسمیه پرداخته و چون اشتداد بلیه ی تقیه به ازدیاد رسیده بود مذهب صوری را گاه به سفیان ثوری منسوب می داشت و فقه را نزد ابوعلی ثور که مهین شاگرد امام شافعی بوده تحصیل می نمود».(34)
مسئله تقید جنید بغدادی از جمله ساخته های آقای معصوم علیشاه نایب الصدر می باشد و هیچکدام از کسانی که درباره جنید بغدادی تحقیقی داشته اند همانطور که به مسئله تشیع و نیابت جنید اشاره ای نکرده اند درباره ی تقیه او هم مطلبی را عنوان ننموده معتقد بوده اند که او شاگرد ابوثور بوده، مذهب سفیان ثوری دشمن ائمه آل بیت علیهم السلام را داشته است. و می دانیم که هر گاه احمد بن حنبل از فتوای دادن اعراض می نموده به ابوثور ارجاع می داده است.(35)
در جواب متأخرین گنابادی به جهت استدلال و اقامه ی دلیل آنچه که در پاسخ به دکتر احسان الله استخری نقل شده کفایت می کنیم و ثانیاً هنوز هیچکس به چنین بافته های آقایان که در این اواخر عنوان کرده اند اشاره ننموده بلکه مرحوم میرزا مرحوم باقر سلطانی در رساله ی رهبران طریقت و عرفان هم می نویسد: «جنابش از هفت سالگی به تحصیل علوم پرداخت و فقه را نزد ابو علی ثور شاگرد امام شافعی خواند
و کامل کرد در بیست سالگی به فتوای دادن پرداخت»(36) سپس به تبعیت از معصوم علیشاه اضافه می کند: به مناسبت شدت تقیه، نسبت مذهب صوری خود را به سفیان ثوری می داد تا آنکه تحت تربیت باطنی و فیض روحی جناب سری در طریقت به درجه کمال رسید و به دریافت اجازه ارشاد و هدایت از طرف جناب سری و تأیید آن از حضرت امام علی النقی مفتخر آمد.»(37)
نخست اینکه چنین ادعائی در هیچکدام از منابع صوفیه و غیر صوفیه به چشم نمی خورد ثانیاً جنید بغدادی با بودن حوزه درس حضرات معصومین که بنابر ادعای صوفیه درک کرده است در حوزه ی بیگانگان بل دشمنان اهلبیت رسول خدا صلوات الله علیه چه کار داشته اند؟!
بلال حبشی صحابی بزرگوار اسوه ی استقامت و ایستادگی پس از رحلت حضرت رسول اکرم (ص) برای هیچکس اذان نگفت و به این تربیت انزجار و نفرت خویش را از کارگردانان سیاسی سقیفه بنی ساعده و غاصبان حکومت اسلامی ابراز داشت.
جنید بغدادی با بودن حضرت امام علی النقی به چه مناسبت قبول اجازه از سری سقطی می کند؟! این بافته هایی است که نمی تواند گویای حقیقت باشد و صوفیه هیچگاه جوابی برای آنها نخواهند یافت و مهمتر اینکه هیچکدام از کسانی که به عصر جنید بغدادی نزدیک بوده اند و درباره ی او چیزی نوشته اند به تشیع یا اجازه او از امام زمان اشاره ای نکرده اند بلکه او را فقیهی شافعی یا پیرو مذهب سفیان ثوری که جاعل حدیث از قول امام صادق علیه السلام دانسته اند. در این صورت چنین نتیجه می گیریم مسئله تشیع و نیابت جنید بغدادی از جمله جعلیات معصوم علیشاه شیرازی، صوفی و قطب زاده فرقه نعمت اللهی است که مورد لعن و نفرین صوفیان شعبات فرق نعمت اللهی هم می باشد و در فرقه ی ذهبیه اغتشاشیه محمد هاشم درویش شیرازی که کرسی نامه ی خویش را به صورت نظم در ولایت نامه تالیف خود عنوان کرده و در فرقه نعمة اللهی نیز نه در ریاض السیاحه و نه در بستان السیاحه و نه در پیرامون طریقت نوشته جواد نوربخش و نه در ماثرالکاملین کرسی نامه ی ذهبیه اغتشاشیه و نه دکتر اسد الله خاوری در ذهبیه تصوف علمی و آثار ادبی و نه در داستان عشق پیران تالیف علی فرجی که شرح
احوال مشایخ نعمة اللهیه کوثریه است. و نه دانشمند و خطیب صوفی سید علی لامع قزوینی در کتاب تبصرة العارفین در زمینه تشیع یا اجازه ی جنید بغداد از امام زمان روحی فداه چیزی دیده نمی شود.

پی نوشت ها :

1- خورشید تابنده ص42-43 رساله باب ولایت ص 326-327، عرفان ایران: 11/10 و 12/1 .
2- تمام آثار صوفیه که صفحات آینده به آنها اشاره خواهد شد به لحاظ تکرار شدن مأخذ از نوشتن خودداری گردید.
3- اصول تصوف ص 114 .
4- طرائق الحقایق ج 2 ص 389 .
5- نابغه علم و عرفان چاپ تابان سال 1333-1374 ص 60 .
6- یادداشتهای سفر به ممالک عربی: 25
7- همان مأخذ: 26 .
8- خورشید تابنده ص 41 .
9- ص 464 .
10- ج 10 ص 255 .
11- ج 2 ص 235 .
12- ج 1 ص 98 .
13- ج 1 ص 146 .
14- ج 7 ص 241 .
15- ج 2 ص 231 .
16- ج 2 ص 28 .
17- ص 80 .
18- ص 51 .
19- از صفحه 5 به بعد تصحیح نیکلسون.
20- ص 196 .
21- ج 2 ص 353 .
22- ترجمه ج 2 ص 556 .
23- ص 375 و 381 .
24- ص 80 ج 2 .
25- از صفحه ی 23 الی 25 .
26- اصول تصوف ص 109 .
27- اصول تصوف ص 109 .
28- اصول تصوف ص 109 .
29- اصول تصوف ص 112-113 .
30- همان: 113،112،109 .
31- اصول تصوف ص 114 .
32- اصول تصوف ص 120 .
33- طرائق الحقایق ج 2 ص 398 .
34- طرائق الحقایق ج 2 ص 389 .
35- مناقب شافعی ج 1 ص 443-444 .
36- رهبران طریقت و عرفان ص 138 .
37- رهبران طریقت و عرفان ص 138 .

منبع: واحدی، سید تقی[صالح علیشاه]؛ (1384)، در کوی صوفیان، تهران: نخل دانش، چاپ پنجم(شهریور 1387).

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.