هدف: شاگردان احسائی

یکی از شاگردان حوزه ی احسائی «سید کاظم رشتی» بود او در جلسه ی علماء نجف که برای امتحان احسائی تشکیل داده بودن حاضر شده حتی حکم تکفیر او را هم امضاء کرده است.
پنجشنبه، 11 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هدف: شاگردان احسائی
 هدف: شاگردان احسائی

نویسنده: سید تقی واحدی



 
یکی از شاگردان حوزه ی احسائی «سید کاظم رشتی» بود او در جلسه ی علماء نجف که برای امتحان احسائی تشکیل داده بودن حاضر شده حتی حکم تکفیر او را هم امضاء کرده است.(1) سید کاظم رشتی که از استاد خود هم مرموزتر و خطرناک تر از آب درآمد اصل و نسبت او ابداً در رشت معلوم نیست و کسی خاندان او را نمی شناسند، به احتمال قوی از روسیه تزاری به نجف رفته است، پول هنگفت و بی حسابی در اختیار داشته خرج می کرده و ریخت و پاش می نموده با اینکه در تشیع به صورت ظاهر غلو می کرد و عداوت شدیدی نسبت به خلفاء ابزار کرده است ولی با مقدمات حکومت عثمانی هم بی ارتباط نبوده و آنها او را بزرگ می شمردند تا آنجا که در قتل عام کربلا که مسبب اصلی آن شیخ احسائی بود خانه این مرد بست می شود.(2) هر فراری از تهاجم نظامیان روس تزار که به خانه او پناهنده می شد از گرفتن و زندان و اسارت و کشتن در امان بود.
سید کاظم رشتی به اعتبار سفارش استادش شیخ احمد احسائی که در حق او می گوید: «سید کاظم یفهم و غیره ما یفهم» و در پاسخ شاگردانش که به شیخ می گویند: اگر دست ما به شما نرسد اخذ این علم را از که بکنیم؟! جواب می دهد: «بگیرید از سید کاظم چرا که او از من این علم را مشافهه آموخته است و من از ائمه ی خود مشافهه آموخته ام و ایشان بی واسطه کسی از خدا آموخته اند»(3) با همین پشتوانه حوزه ی درسی در نجف اشرف بر پا
می دارد شاگردان شیخ احمد احسائی و عده ای دیگر که هر یک به نوبه خود ادعائی دارند و دینی ساختند و آشوبی به پا کردند و خدمات شایانی به استعمارگران کردند و می کنند» (4) و هتک حرمت به عالمان دین که حتماة شریعت مصطفی صلوات الله علیه می باشند را رواج دادند چنان که سید کاظم رشتی منشاء این بلیه بود و خود اول کسی به شمار می رفت که ملا محسن فیض کاشانی فقیه و محدث و مفسر بزرگ شیعی را «ملامسی» لقب داد.(5)

رکنی گری

ثمره القائات شوم ضد اسلامی شیعی شیخ احمد احسائی به سید کاظم رشتی و او به شاگردانش موجبات داعیه ای بس بزرگ و نابخردانه در میزرا کریم خان ابراهیمی کرمانی شاهزاده قاجار شد، نامبرده با اینکه خود با میرزا محمد علی شیرازی مخالف بود و کتابی هم رد بر او نوشته بود و از جمله دست پرورده حوزه ی سید کاظم رشتی به شمار می رفت دعوی «رکنیت» به جای «بابیت» را مطرح کرد که خدا و پیغمبر و امام سه رکنند و رکن رابع منم و اینکه رکن رابع واسطه بین امام و مردم است و وجودش در هر زمان لازم بوده و اقرار بدان حتمی است.
این درست همان کلام صوفیان است که شیخ احمد احسائی از صوفیان ذهبیه اغتشاشیه آموخته داشته به سید کاظم رشتی القاء کرده و او هم شاگردانش را محل این تفکر ملحدانه که در اسلام جایگاهی ندارد قرار داد. چنان که ملا سلطان گنابادی می گوید: «حضرت قائم عجل الله فرجه صلبی جناب امام حسن عسکری حی و قائم و مهدی آخر الزمان است. و او است که در هر زمان به واسطه ی مشایخ هدایت خلق می کند و از انظار غائب است چون هنوز انظار خلق استعداد رؤیت آن بزرگوار را ندارد و دوازده سال خدمت برای ظهور حضرت قائم است».(6) دقت کنید علاوه بر اینکه مشایخ را نایب خاص می داند، واسطه ی هدایت بین امام زمان و مردم دانسته که پس از دوازده سال خدمت صوفی بزرگ کردن پی می برد حضرت قائم همان صوفی بزرگ است.
چنانکه ماجرای سرپیچی شیخ عباسعلی کیوان قزوینی با این اعتراض شروع می شود به ملا سلطان می گوید: «دستور داده بودید دوازده سال خدمتت را بکنم به کمال می رسم و ...»
این اعراض را با دستور دوازده سال خدمت امام زمان روحی فداه که ملا سلطان داده است مطابقت کنید. جز این تفهیم نمی کند که خود را امام زمان می دانسته البته به این معنا که مهدویت نوعیه را پذیرفته بوده است. و الا هیچ عاقلی مدعی نمی شود که شخص ملا سلطان، حجة بن الحسن روحی فداه می باشد بلکه خویش را ظهور آن نازنین معرفی می کند.
و درباره همین واسطه که در شیخیه رکن رابع است و در صوفیه به عنوان بزرگ وقت، قطب از آن تغییر شده می نویسد: «که با اجازه متصله به وسائط به امام از مستعدین اخذ [بیعت] می نمایند»(7) چنانکه محمد کریم خان کرمانی پیشوای شیخیه هم می نویسد: «در هر عصر بالغ کاملی که به حقیقت معرفت عارف به حقیقت بندگی نماید باید باشد تا خلقت لغو نباشد و از فضل او عیش سایر خلق برقرار بماند.»(8)
ولی جالب توجه اینجاست شیخیه کرمان که ناظران بدعت «رکنی گری» شیخ احمد احسائی بودند و در ضرورت «رکن رابع و ناطق واحد» می نوشتند «برای حضرت امام زمان عجل الله فرجه یک همچو نوکر مقربی که تمام امر و اراده و قدرت خود را در جمیع آنچه که خداوند محول به او فرموده به وسیله آن نوکر اجرا می فرمایند»(9) و معتقدند این شخص نوکر [رکن رابع] «نیابت مطلقه ی از امام دارد همانطور که شعله ی چراغ از آتش غیبی نیابت دارد و محل بروز تمام صفات آتش است.»(10) بر اثر فشارهای علمی و بی جواب ماندن در انکار این مقام برای خود به «والله العظیم»(11) سوگند می خورند که چنین ادعائی را ندارند و حتی شیخ عبدالرضا ابراهیمی می نویسد: «خدا مرا لعنت کند اگر چنین ادعائی کرده باشم یاداشته باشم»(12) حاج محمد کریم خان کرمانی رئیس دیگر شیخی هم می نویسد: این «افتری [را به] دو لحاظ جعل کرده اند» (13) در
صورتی که روسای شیخیه هیچگاه دست از این ادعا برنداشته اند.
صوفیه نیز همین حال را دارند وقتی مجلس را از عالم و دانای شیعیان خالی می بینند. نایب خاص امام زمان می شوند ولی آنگاه که در حضور عالمی قرار می گیرند آنچه را مدعی هستند انکار می کنند مثلاً اقای سلطان حسین تابنده با آن همه ادعائی که از اجداد و پدرانش و خودش در دست است وقتی در مقابل احمد حامد رئیس لجنه تسویه بغداد یعنی رئیس محکمه دعاوی ارضی قرار می گیرد در سؤال و جوابهائی که بین ایشان می شود به احمد حامد: درباره ی انتساب فرقه اش به امام رضا علیه السلام می گوید: «تربیتی است نه خلافت و وصایت»(14) در صورتی که همین شخص نزد اتباع فرقه خود، ای کاش صحبت از خلافت امام معصوم داشت بل مدعی امام زمانی است. خاطرم هست یک شب عید نیمه شعبان که در حسینیه امیر سلیمانی پیرامون موقعیت صاحب زمان روحی فداه صحبت می کرد یکی از مریدانش فریاد زد: «او خودش امام زمان است.» و اصلاً عکس العملی نشان نداد.

بابیه

نواده صوفیه

شیخ احمد احسائی که پس از ملاقات با قطب الدین محمد ذهبی اصطلاحات صوفیه را آموخته و متوجه شده بود راهش به مقصد نزدیکتر شده است به فزرند فکرش سید کاظم رشتی هم آموخته هایش را سپرد، از سید کاظم رشتی علاوه بر شیخیه، بابیه هم متولد شدند.
میرزا علی محمد شیرازی که بنیانگزار مسلک جاسوسی و استعماری «بابیه» است قبل از ادعای باب امام زمان بودن چنان که از کلمات استادش سید کاظم تغییر حال برایش فراهم آمده بود که یقین داشت او رکن رابع یعنی باب امام زمان و ناطق واحد است و لذا چنان که علامه مجاهد زاهد آیه الله حاج شیخ ابوالفضل خراسانی(15) در نقل خاطرات گینیاز در
الگورگی به این اشاره دارد. در ابتدای کار علی محمد خود را باب امام زمان و پس از آن مهدی موعود معرفی کرد، سرانجام خویش را نقطه خواند و لقب باب را به یکی از پیروان خود به نام ملاحسین بشرویه داد(16) این مرد کثیف مدتی در مشهد و چند زمانی هم در بین النهرین جزء شبکه جاسوسی انگلیسی زیر نظر «آرتور کونولی» که به اتفاق سید کرامت هندی از هندوستان به ایران آمدند کار می کرد، که مقتدای «بابیان» گردید.
صوفیه بعضی از مواقع پنهان داری این مهمّ را فراموش نموده موجبات رسوائی خویش را فراهم می آوردند متوجه می شویم که به استخدام بابیگری در آمده اند چنان که در مورد ملاسلطان گنابادی نوشته اند: اهالی مؤمن اطراف مدرسه منیر السلطنه که جنب حرم حضرت سید ناصرالدین علیه السلام است به مدرسه حمله ور شدند تا ملاسلطان را [به جرم بابیگری] مجازات کنند و او بدون اینکه اثاثیه خود را جمع آوری کند به سبزوار فرار کرد.(17)

بهائیان و ازلیان

دو نتیجه ی صوفیان

میرزا علی محمد که منصب بابیت را به ملاحسین بشرویه واگذار کرده بود خود نیز ادعا کرد حضرت مهدی عجل الله فرجه در او ظهور کرده است(18) پس از مدتی شهر را چنان آشوب و بی در و پیکر دید که دعوی «بابیت» نوشت و آن را از جانب حضرت حق تعالی نازل بر خود معرفی نمود و در اثبات آن به این آیه از قرآن کریم استناد کرد «الرحمن علم القرآن خلق الانسان و علمه البیان» در تفسیر آیه علی محمد خود را «انسان» و آیه ی کتاب نازل شده بر خود را «بیان» نامید به علاوه می گفت من ذکرم و مراد آیات قرآنی از «فاسئلوا اهل الذکر» و «نحن نزلنا الذکر» من می باشم و بس.(19)
خلاصه تا اینکه به فتوای علماء تبریز عامل وابسته به اجنبی این فتنه که اعظم الفتن بعد از رسول خدا به شمار می رفت به قتل رسید و جسد کثیفش را در خندق و زباله دان شهر انداخته سگهای ولگرد شکم خویش را سیر کردند.
سید باب در گفته ها یا برخی از رسائل خود اشاره کرده بود که جانشین او جوانی از شاگردانش به نام «میرزا یحیی صبح ازل» می باشد، میرزا یحیی چون حکومت وقت پس از کشتن علی محمد باب زندگی را بر بیان تنگ کرد به اتفاق برادرش حسینعلی ملقب به «بهاء» به کشور عثمانی رفته در آنجا به طور مرموزانه به تبلیغ پرداختند، در ابتدای کار حسین علی در حالی که برادرش را از دسترسی مردم پنهان می داشت می گفت: «شما لایق دیدن او نیستید» به این وسیله زمینه را برای تسلط خود فراهم می کرد که صبح ازل از این خدعه و نیرنگ مطلع شده به همین سبب بین آنها تفرقه و دوئیت ظاهر شد و پیروان باب هم هر دو برادر را به جانشینی علی محمد باب پذیرفتند، پیروان حسین علی که لقب بهاء الله داشت بهائیان و پیروان میرزا یحیی صبح ازل را ازلیان خواندند.
عاقبت الامر دولت عثمانی میرزا یحیی را به جزیره ی قبرس و حسین علی را به عکا تبعید کرد و هر دو آنجا مردند.
«روس و انگلیس هم بر خلاف رویه ی همبستگی که نقشه های یکدیگر را در ایران خنثی می کردند در این یک پدیده همکاری داشتند. این مولود نا مشروع هم پس از رشد و تکامل اصل و نسب روسی خود را فراموش کرد و به ذیل عنایت دایه ی انگلیس خود چسبید ... لذا به روسیه خیانت کردند و به انگلستان پیوستند و چه بسا از مدتی قبل نسبت به ارباب انگلیسی هم، ره به بی وفائی گرفته باشند و به ذیل عنایت ارباب پول دار و سخاوتمندتری مثل آمریکا توسل جسته باشند».(20)

طاهریه

یکی دیگر از پرورده های سید کاظم رشتی مولود ناپاکی گردید به نام میرزا طاهر حکاک اصفهانی که دراستانبول ادعای مهدویت کرد و بلوائی به راه انداخت، گر چه خودش در حدود سال 1300 مُرد یا کشته شد ولی طرفدارانش به نام طاهریه تا مدتها بعد وسیله اختلاف و تشتت در میان جامعه اسلامی و وسیله ای در دست استعمارگران
بودند و شاید هم در گوشه و کنار جهان اسلام افرادی از این فرقه باشند.(21)
خلاصه دعاوی «مهدویت» و «بابیت» و «بهائیت» و «رکنیت» که در کشورهایی نظیر ایران و سودان و مراکش و هندوستان و عربستان دیده می شود ثمره ی اتحاد عقیدتی بین شیخ احمد احسائی بحرینی با قطب الدین محمد یکی از رؤسای فرقه ی ذهبیه اغتشاشیه است که رئیس کنونی آنهم دکتر گنجویان می باشد و به وسیله سید کاظم رشتی زاد و ولد کردند.
با این بسیار مختصر که عنوان گردید به این نتیجه می رسیم استعمار شیخ احمد احسائی را بهترین محل برای پرورش دادن خیانت به ملت های مظلوم و اعتقادات آسمانی می داند و با انتخاب به جای خود نشان داد که شیخ احمد احسائی صوفی و سید کاظم رشتی چطور و چگونه عده ای مانند خود را به دور خویش جمع کردند و هر کدام رهبر مسلک ساختگی استعمار نمودند درست است که بهائی با صوفی و صوفی با شیخی و شیخی با بابی امروز دشمنی دارند لکن نوشته ها و مکاتب آنها مملو از اصطلاحات و عقائدی است که گاهی کوچکترین فرق نه در معنا و نه در ظاهر با یکدیگر نداشته و اگر هم ظاهراً به هم شتباهی نداشته باشند باطناً از یک جا تغذیه می شوند. و برای مقابله با تشیع و تزلزل در حاکمیت آن قدم به ایران که پایتخت تشیع است گذاشتند چنانکه آقای دکتر موسی فقیه حقانی کارشناس ارشد تاریخ در مصاحبه ای که پیرامون این دوران از تاریخ دارند به انگیزه های استعمار جهت ضربه زدن به ایران شیعی مطالب جالب توجه بیان داشته اند نتیجه می گیرند: منظور تشیع در نهایت مرجعیت صاحب اقتدار شیعه است که خواسته اند با حضور بیگانه و گروهها و فرقه هائی بیگانه نظیر «بهائی» و فتنه ای که «آقاخانیه» یا « اسماعیلیه» راه انداخت تشیع را متزلزل سازند.(22)

پی نوشت ها :

1- امیر کبیر قهرمان مبارزه با استعمار: 270 .
2- امیر کبیر میرزا تقی خان فراهانی مبارزه با اسعتمار ص 271 .
3- هدیة الطالبین ص 71 ملاحظه کنید همان مطلبی است که بعدها بهاء الله می گوید: مرشد ولی از جانب خدا و عالم به علم لدنی است»(فاضلیه ج 1 ص 425 ) و ملا سلطان گنابادی در ولاینامه ص 76 و ملا علی گنابادی در تلگراف خود مطرح می کند نامه های صالح ص 13-14) که در قسمت «هم سازی بهاءالله با صوفیه» مشروح آن را مطالعه کنید.
4- امیر کبیر میرزا تقی خان فراهانی قهرمان مبارزه با استعمار ص 271 .
5- لباب الالقاب فی القاب الاطیاب ص 71 تألیف ملاحبیب الله کاشانی.
6- نابغه علم و عرفان ص 195 .
7- رساله باب ولایت تالیف آقای جذبی شیخ فرقه ی گنابادیه ص 107 .
8- رجوم الشیاطین ص 74 .
9- فهرست ابوالقاسم ابراهیمی: 128 .
10- همان مأخذ پیشین: 129 .
11- همان مأخذ: 130 .
12- تکریم الاولیاء: 31 .
13- رساله سی فصل: 26 .
14- رساله خاطرات سفر حج: 8 .
15- سالهای متمادی ظهرها در مسجد آذربایجانیهای بازار تهران، شبها و صبح ها در مسجد ناروند اقامه جماعت می نمودند و حقیر سالها صبح از افاضات حضرتش استفاده می کردم.
16- حکیم سبزواری ص 8 .
17- سلسله های صوفیان ایران ص 265 .
18- تفکر ظهور قدیسین عالم در ابدان مدعییان ریاست مسلکهای خلق الساعه قادیانیه اسماعیلیه، بهائیه را می توانیم به طور واضح و آشکار در آثار «اهل حق» که قائل به عقیده پوسیده و پوشالی و بی اساس تناسخ و حلول می باشند و امروزه از سخیف ترین اعتقادات دورافتاده ترین اجتماعات از علم است مطالعه کنیم.
19- حکیم سبزواری ص 8 .
20- امیر کبیر میرزا تقی خان فراهانی قهرمان مبارزه با استعمار ص 273-274 .
21- امیر کبیر میرزا تقی خان فراهانی قهرمان مبارزه با استعمار ص 272-271 .
22- متن مصاحبه در روزنامه کیهان پنجشنبه 1382/2/25 شماره 17662 صفحه 6 درجه شده است.

منبع: واحدی، سید تقی[صالح علیشاه]؛ (1384)، در کوی صوفیان، تهران: نخل دانش، چاپ پنجم(شهریور 1387).

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط