نویسنده: آلبرت اینشتین
ترجمه: ناصر موفقیان
ترجمه: ناصر موفقیان
من سرسختانه بر این اصل پای می فشارم که راه حل حقیقی مسئله صلح جویی و مسالمت طلبی فقط با تشکیل دیوان داوری فوق ملی به دست تواند آمد، دیوانی که بر خلاف «جامعه ملل» کنونی مستقر در ژنو (1)، وسایل اجرای تصمیمات خود را در اختیار داشته باشد. کوتاه سخن، نوعی دیوان عدالت بین المللی لازم است که دستگاه نظامی دایمی یا، بهتر گفته باشیم، نیروی پلیس خاص خود را در خدمت داشته باشد. بیان بهتر و رساتر همین اعتقاد من را می توان در کتاب لرددیویز (2) به نام «زور» (3) مشاهده کرد (لندن، انتشارات ارنست بن (4)، 1934). این کتابی است که مطالعه آن را به همه کسانی که، به جد نگران این مسئله اساسی بشریت هستند، توصیه می کنم.
بر مبنای این اعتقاد بنیادین، من از هر نوع تدبیری، که بشر را به هدف مورد نظر نزدیکتر کند، پشتیبانی خواهم کرد. تا چند سال پیش، خودداری از خدمت زیر پرچم از سوی اشخاص با شهامت و فداکار، یکی از این تدابیر شمرده می شد. امروز دیگر این تدبیر ـ بخصوص در اروپا ـ قابل توصیه نیست. هنگامی که قدرتهای بزرگ همه دارای حکومتهایی نسبتاً دمکراتیک بودند، و هیچ کدام از این قدرتها طرحهای آینده خود را بر تجاوز نظامی استوار نمی کردند، خودداری از خدمت نظام از سوی شمار نسبتاً زیادی از شهروندان، احتمالاً موجب آن می شد که حکومتهای این قدرتها با نظر مساعدتری به داوری قانونی بین المللی بنگرند. افزون بر این، چنین خودداریهایی می توانست افکار عمومی را نیز در جهت صلح جویی حقیقی پرورش دهد.
عامه مردم بدانجا رسیدند که هر نوع فشار دولت را برای وادار ساختن شهروندان به انجام تعهدات نظامی ستمکاری می دانستند، گذشته از اینکه چنین فشارهایی از نظر اصول اخلاقی نیز مذموم و ناپسند شمرده می شد. در چنین وضع و حالی، این گونه خودداریها به طور کلی در جهت خیر و صلاح همگانی بود.
اما امروزه ما با این واقعیت مواجهیم که دولتهای بزرگ استقلال عقیده سیاسی را برای شهروندان خود ناممکن ساخته اند، و مردم را از طریق انتشار منظم اطلاعات و اخبار نادرست به گمراهی می کشند. در همین حال، این دولتها، با ایجاد سازمانهای نظامی عظیمی که تمام جمعیت کشور را در بر می گیرد، به صورت تهدیدی برای بقیه دنیا درآمده اند. این اطلاعات و اخبار نادرست به وسیله مطبوعات گوش به فرمان و سازمانهای رادیویی متمرکز منتشر می شود و آموزش و پرورش در مدارس نیز بر پایه سیاست خارجی پرخاشگرانه و تهاجم آمیز استوار است. در کشورهایی با این اوصاف، خودداری از خدمت نظام برای آن دسته از مردم با شهامتی که جرأت اعتراض داشته باشند، در حکم شهادت و مرگ خواهد بود. و، در آن گروه از کشورها که شهروندانشان هنوز به بعضی از اختیارات و حقوق سیاسی خود چسبیده اند، خودداری از خدمت نظام به معنای تضعیف قدرت مقاومت آخرین بخشهای سالم دنیای متمدن خواهد بود.
به همین سبب، هیچ انسان معقولی در این روزگار خودداری از خدمت نظام را، دست کم در اروپا، که اینک دستخوش خطراتی بی شمار است، منطقی نمی داند.
من باور ندارم که در اوضاع و احوال کنونی مقاومت منفی، روش مؤثری است، حتی اگر با قهرمانیهای واقعی همراه باشد.
بنابراین، صلح طلب قاطع و پایدار در حال حاضر باید به جست و جوی طرحی برخیزد که با روشهای مرسوم در روزهای آرامتر گذشته تفاوت داشته باشد. وی باید تمام کوشش خود را مصروف این هدف سازد که دولتهای خواهان پیشرفت مسالمت آمیز هر چه بیشتر به یکدیگر نزدیک شوند تا احتمال تحقق برنامه های جنگی ماجراجویان سیاسی که دولتهای خود را بر پایه خشونت و راهزنی بنیاد نهاده اند به حداقل ممکن کاهش یابد. منظور من، در وهله اول، اقدامی مناسب و پیوسته و هماهنگ از جانب ایالات متحده امریکا و امپراتوری بریتانیا، همراه با فرانسه و، در صورت امکان، روسیه است.
شاید خطرات کنونی موجبات تسهیل این نزدیکی را فراهم آورد و، بدین گونه، راه حل مسالمت آمیزی برای مسائل بین المللی ایجاد کند. این احتمال را می توان جنبه امیدوار کننده موقعیت تیره و تار کنونی دانست. در این زمینه است که هرگونه اقدام منسجم می تواند سهم مؤثری در هدایت افکار عمومی در جهت درست و مطلوب داشته باشد.
بر مبنای این اعتقاد بنیادین، من از هر نوع تدبیری، که بشر را به هدف مورد نظر نزدیکتر کند، پشتیبانی خواهم کرد. تا چند سال پیش، خودداری از خدمت زیر پرچم از سوی اشخاص با شهامت و فداکار، یکی از این تدابیر شمرده می شد. امروز دیگر این تدبیر ـ بخصوص در اروپا ـ قابل توصیه نیست. هنگامی که قدرتهای بزرگ همه دارای حکومتهایی نسبتاً دمکراتیک بودند، و هیچ کدام از این قدرتها طرحهای آینده خود را بر تجاوز نظامی استوار نمی کردند، خودداری از خدمت نظام از سوی شمار نسبتاً زیادی از شهروندان، احتمالاً موجب آن می شد که حکومتهای این قدرتها با نظر مساعدتری به داوری قانونی بین المللی بنگرند. افزون بر این، چنین خودداریهایی می توانست افکار عمومی را نیز در جهت صلح جویی حقیقی پرورش دهد.
عامه مردم بدانجا رسیدند که هر نوع فشار دولت را برای وادار ساختن شهروندان به انجام تعهدات نظامی ستمکاری می دانستند، گذشته از اینکه چنین فشارهایی از نظر اصول اخلاقی نیز مذموم و ناپسند شمرده می شد. در چنین وضع و حالی، این گونه خودداریها به طور کلی در جهت خیر و صلاح همگانی بود.
اما امروزه ما با این واقعیت مواجهیم که دولتهای بزرگ استقلال عقیده سیاسی را برای شهروندان خود ناممکن ساخته اند، و مردم را از طریق انتشار منظم اطلاعات و اخبار نادرست به گمراهی می کشند. در همین حال، این دولتها، با ایجاد سازمانهای نظامی عظیمی که تمام جمعیت کشور را در بر می گیرد، به صورت تهدیدی برای بقیه دنیا درآمده اند. این اطلاعات و اخبار نادرست به وسیله مطبوعات گوش به فرمان و سازمانهای رادیویی متمرکز منتشر می شود و آموزش و پرورش در مدارس نیز بر پایه سیاست خارجی پرخاشگرانه و تهاجم آمیز استوار است. در کشورهایی با این اوصاف، خودداری از خدمت نظام برای آن دسته از مردم با شهامتی که جرأت اعتراض داشته باشند، در حکم شهادت و مرگ خواهد بود. و، در آن گروه از کشورها که شهروندانشان هنوز به بعضی از اختیارات و حقوق سیاسی خود چسبیده اند، خودداری از خدمت نظام به معنای تضعیف قدرت مقاومت آخرین بخشهای سالم دنیای متمدن خواهد بود.
به همین سبب، هیچ انسان معقولی در این روزگار خودداری از خدمت نظام را، دست کم در اروپا، که اینک دستخوش خطراتی بی شمار است، منطقی نمی داند.
من باور ندارم که در اوضاع و احوال کنونی مقاومت منفی، روش مؤثری است، حتی اگر با قهرمانیهای واقعی همراه باشد.
بنابراین، صلح طلب قاطع و پایدار در حال حاضر باید به جست و جوی طرحی برخیزد که با روشهای مرسوم در روزهای آرامتر گذشته تفاوت داشته باشد. وی باید تمام کوشش خود را مصروف این هدف سازد که دولتهای خواهان پیشرفت مسالمت آمیز هر چه بیشتر به یکدیگر نزدیک شوند تا احتمال تحقق برنامه های جنگی ماجراجویان سیاسی که دولتهای خود را بر پایه خشونت و راهزنی بنیاد نهاده اند به حداقل ممکن کاهش یابد. منظور من، در وهله اول، اقدامی مناسب و پیوسته و هماهنگ از جانب ایالات متحده امریکا و امپراتوری بریتانیا، همراه با فرانسه و، در صورت امکان، روسیه است.
شاید خطرات کنونی موجبات تسهیل این نزدیکی را فراهم آورد و، بدین گونه، راه حل مسالمت آمیزی برای مسائل بین المللی ایجاد کند. این احتمال را می توان جنبه امیدوار کننده موقعیت تیره و تار کنونی دانست. در این زمینه است که هرگونه اقدام منسجم می تواند سهم مؤثری در هدایت افکار عمومی در جهت درست و مطلوب داشته باشد.
پینوشتها:
1.این مقاله در 27 نوامبر 1934 انتشار یافته است. ـ م.
2.Lord Davies
3.Force
4.Ernest Benn, Ltd.
/ج