پنج صنف از تجسم اعمال در روز قیامت

آیاتی در قرآن کریم وجود دارد که دلالت بر تجسّم اعمال می‌کنند و همچنین مسأله‌ی گواهی دادن اعضای بدن بارها در قرآن مطرح شده است. به طوری که وقتی به دوزخ می‌رسند، گوش و
چهارشنبه، 17 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پنج صنف از تجسم اعمال در روز قیامت
پنج صنف از تجسم اعمال در روز قیامت

 

نویسنده: محمد حسین حق‌شناس
منبع:راسخون


 

چکیده:

آیاتی در قرآن کریم وجود دارد که دلالت بر تجسّم اعمال می‌کنند و همچنین مسأله‌ی گواهی دادن اعضای بدن بارها در قرآن مطرح شده است. به طوری که وقتی به دوزخ می‌رسند، گوش و چشم و پوست بدن آنان به گناهانی که انجام داده‌اند، گواهی می‌دهند.
اعمالهای نیک و بد انسان پس از مرگ تجسم می‌یابند و انسان از آن تجسم یا خشنود می‌شود و یا اندوهگین و ناخشنود.
و پیامبر اعظم اسلام صلّی اللّه علیه و آله در مورد تجسم اعمال می‌فرماید مردم در روز قیامت به گروه‌های مختلفی محشور می‌شوند و خداوند متعال هر صنفی از آنان را با نشانه‌ایی تمییز داده و مشخص می‌نماید.
گروهی که بدترین شکل را در روز قیامت دارند افرادی هستند که سخن چین می‌باشند؛ و این صفت بسیار مورد مذمت قرار گرفته است به طوری که امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: سخن چین قاتل سه نفر است:
1. یکی قاتل خود
2. دیگری قاتل کسی که سخن چینی او را کرده
3. در آخر کسی که نزد او سخن چینی کرده است.
اینکه اگر کسی با شخص نمام روبرو شد، چه عکس العملی را باید از خود نشان بدهد از مهمترین بحث از این نوشته به شمار می‌رود.
و گروه دیگری که به صف می‌شوند افراد رشوه خوار هستند و تهدیدهایی که در قرآن برای ربا گرفتن و پذیرش حاکمیت طاغوت آمده، برای قتل و ظلم و شرابخواری و زنا نیامده است چراکه حقیقتاً اعلام جنگ با پروردگار عالم است و همانطور که شخص ربا خوار جامعه را از تعادل خارج می‌کند، در قیامت هم به صورت نامتعادل وارد می‌شود.
و این مسئله نه تنها در شریعت اسلام، بلکه در تمام ادیان آسمانی تحریم شده است؛ امّا برخی به بهانه‌هایی، ربا را توجیه می‌کنند و به دنبال راه فرار و در صدد توجیه ربا هستند.
و صنف دیگر، قاضیانی هستند که به نا حق حکم کرده باشند و اینکه قرآن کریم آنان را به چه تعبیری معرفی کرده است و گروهی که به صورت کر و لال محشور می‌شوند چه کسانی هستند و عاقبت و طریقه محشور شدن آنها چگونه است و با این عمل چه مشکلاتی را در جامعه ایجاد می‌کنند از سلسله مباحث این موضوع به شمار می‌رود و به هر یک از آنها خواهیم پرداخت.
کلید واژه: تجسم اعمال، قیامت، سخن چین، شهادت جوارح، مرگ، جهنَّم

مقدمه:

کسی که در این دنیا زندگی می‌کند و لحظه به لحظه مورد امتحان الهی قرار می‌گیرد نباید با دید ظاهری به گفتار و کردارها نگاه کرد و از آنها زود بگذریم بلکه باید از نظر باطنی و معنوی به آن نگاه کنیم و می‌فهمیم که هیچگاه این اعمال از بین نخواهد رفت چنانکه خداوند در سوره کهف آیه 49 می‌فرماید: وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لایَظْلِمُ رَبُّکَ احَداً - اعمال خود را (در قیامت) حاضر می‌یابند و خدای تو، به هیچ کس ظلم نمی‌کند؛ و همین طور در سوره جاثیه آیه 33 می‌فرماید: وَ بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا - اعمال بدی را که انجام می‌دادند، برای آنها آشکار خواهد شد.
عقاید و افکار، صفات نیکو و ناپسند و کلیه اعمال انسان، هر کسی به صورت خاص و متناسب به آن در جهان آخرت مجسّم می‌شود که تمام اینها همراه و همنشین انسان است.
به عنوان مثال اگر کسی برادر مؤمنش را خوشحال کند، همان سُرور، در شب اوّل قبر به کمکش خواهد رسید و آن به صورتی خوشبو و زیبا در می‌آید و با شخص مؤمن مأنوس می‌شود و در قبر و روز حساب، همراه اوست و به او بشارت می‌دهد و او را از ترس و وحشت نجات می‌دهد تا آنکه داخل بهشت شود.
و از این موارد به حد کثیری در آیات بیان شده است که کاملا نشانگر تجسم اعمال خواهد بود که بر دل هر قرائت کننده‌ای روشن می‌باشد.

تجسّم اعمال در آیات:

آیاتی که در قرآن کریم به روشنی دلالت بر تجسّم اعمال به صورت‌های ملکوتیّه خود دارد، یکی آیه 10 سوره مبارکه نساء است که خداوند می‌فرماید: إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْولَ الْیَتَمَی ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا «آن کسانی که اموال یتیمان را از روی ظلم و ستم می‌خورند حقیقتا در شکم‌های خود آتش می‌خورند، و به زودی در سعیر و آتش جهنّم خواهند سوخت.» در این آیه مبارکه خوردن مال یتیم را از روی ستم، خوردن آتش تعبیر نموده است و به طور حصر می‌فرماید: فقط و فقط آتش می‌خورند و شکمهای خود را از آتش پر می‌کنند.
و آیه دیگر در سوره توبه آیه 34 و 35 خداوند می‌فرماید: وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لَا یُنْفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللَهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ * یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَی بِهَا جِبَاهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هَذَا مَا کَنَزْتُمْ لِانفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَا کُنتُمْ تَکْنِزُونَ «آن کسانی که طلا و نقره را اندوخته و ذخیره می‌نمایند و در راه خدا انفاق نمی‌کنند، ای پیغمبر آنان را از عذاب سخت و دردناک خدا بترسان. روزی خواهد رسید که آن طلاها و نقره‌ها را در آتش دوزخ گرم کنند و با آنها پیشانی‌ها و پهلوها و پشت‌های آنان را داغ کنند، و ملائکه به آنها گویند که این طلاها و نقره‌های آتشین را بچشید اینها همان چیزهائی است که شما برای خود ذخیره نموده‌اید.»
و چنانکه ملاحظه می‌شود در این آیه مبارکه طلا و نقره داغ شده و داغ کننده را عین ذخائر و گنج‌هائی شمرده است که در دنیا ذخیره می‌کرده‌اند. (1)
خداوند در سوره نور آیه 24 می‌فرماید: یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ روزی که زبان‌ها و دست‌ها و پاهایشان به زیان آنها بر آنچه (در دنیا) مرتکب می‌شدند شهادت خواهند داد.
زبان آنها بدون آنکه خودشان بخواهند حقیقت را بیان می‌کند و این مجرمان بعد از اینکه دلائل و شواهد قطعی جرم را مشاهده کردند که بر خلاف میل باطنی خود صریحا اقرار به گناه کردند دیگر جایی برای انکار نمی‌بینند چون همه چیز فاش شده است.
تمام اعضا و جوارح و دست و پای آنها به سخن در می‌آید و حتی طبق آیات قرآن پوست بدن آنها هم بازگو می‌کنند، چنان که به صورت نوارهای ضبط صوتی، همه صداهای انسان را ضبط کرده و اعمال و کردارها و گناهان در طول عمر در آنها نقش بسته است، آری در آنجا که یوم البروز و روز آشکار شدن همه پنهانیها است ظاهر می‌شوند.
و اگر می‌بینیم در بعضی آیات قرآن اشاره به روز قیامت می‌فرماید: امروز ما بر زبان آنها مهر می‌زنیم و دست و پایشان با ما سخن می‌گوید الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ (2) منافاتی با آیه مورد بحث ندارد چرا که ممکن است در آغاز زبانها از کار بیفتد و سایر اعضا شهادت دهند، و هنگامی که شهادت دست و پا حقائق را برملا کرد زبان به حرکت در آید و گفتنی‌ها را بگوید و به گناهان اعتراف کند. (3)
مسأله‌ی گواهی دادن اعضای بدن بارها در قرآن مطرح شده است. در سوره‌ی فصّلت آیه 20 می‌خوانیم: «حَتَّی إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ» هنگامی که به دوزخ رسند، گوش و چشم و پوست بدن آنان به گناهانی که انجام داده‌اند، گواهی دهند؛ و در سوره‌ی یس آیه 65 می‌خوانیم: «الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ» در آن روز بر دهان کافران مهر خموشی زنیم و دست‌هایشان با ما سخن گویند و پاهایشان به آنچه کرده‌اند گواهی دهند.
چون در شهادت باید علیه دیگری گواهی داد، پس معلوم می‌شود جوهر و شخصیّت انسان غیر از اعضای اوست که علیه او شهادت می‌دهند. زیرا شاهد و مشهود باید از هم جدا باشند.
امام باقر (علیه السلام) فرمود: این گواهی اعضای بدن علیه مؤمن نیست، بلکه علیه کسی است که عذاب او حتمی شده باشد. (4)
کردارهای نیک و بد انسان پس از مرگ به ویژه در روز قیامت به تناسب اعمال تجسم دارند و انسان را یا خشنود می‌سازند و بدین ترتیب به او پاداش می‌بخشند و یا او را ناخشنود و اندوهگین می‌کنند و مورد آزارش قرار می‌دهند و بدین‌سان او را به کیفر می‌رسانند. در نتیجه آن‌که در روز قیامت اعمال هرکس به صورت قبائح و یا زیبا نمودار می‌شوند و نصب العین او واقع شده است. (5)
به مناسبت کلمه (أَفْواجاً) که خداوند در سوره نبا آیه 18 می‌فرماید: یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً. روزی که در صور (به نفخه سوم) دمیده شود، پس شما فوج فوج (از گورها به سوی حساب) می‌آیید.
پنج صنف از اصناف دهگانه بشر را از زبان مبارک پیامبر اعظم اسلام صلّی اللّه علیه و آله معرفی می‌کنیم. مُعاذ ابن جبل می‌گوید: من در خانه ابو ایوب انصاری به حضور پیامبر مشرف بودم. هنگامی که من درباره معنای آیه یاد شده از آن بزرگوار جویا شدم در جوابم فرمود: ای معاذ! تو راجع به موضوع بسیار بزرگی جویا شدی. بعدا آن حضرت پس از اینکه گریان شد فرمود: مردم در روز قیامت در حالی محشور می‌شوند که ده صنف خواهند بود. خدای توانا هر صنفی از آنان را به وسیله یک علامتی ممتاز و مشخص می‌نماید. (که به پنج صنف آن می‌پردازیم)
1- بعضی از مسلمین را به صورت بوزینه‌ها محشور می‌کند.
2- گروهی از آنان را به قیافه خوک‌ها.
3- عده‌ای را در حال واژگونی.
4- گروهی را در حالی بر می‌انگیزد که کورند، و به همین علت راه به جائی نمیبرند.
5- فرقه‌ای را در حالی محشور می‌نماید که کر و لال باشند، نه چیزی می‌شنوند؛ و نه چیزی میدانند.
اینها کیانند!؟ (6)
1- آن گروهی که به شکل بوزینه‌اند: افراد سخن چین هستند.

سخن چین کیست؟

أن النمیمة تطلق فی الأکثر علی من ینم قول الغیر إلی المقول فیه کأن یقول فلان کان یتکلم فیک بکذا و کذا و لیست مخصوصة بالقول فیه بل یطلق علی ما هو أعم من القول
سخن چینی در موردی گفته می شود که شخص، سخن کسی را برای دیگری نقل کند مثلا بگوید فلانی در مورد تو چنین و چنان می‌گفت ولی سخن‌چینی مخصوص سخن گفتن نیست بلکه به غیر سخن هم تعلق می‌گیرد مانند نوشتن، اشاره و غیره را هم شامل می‌شود و هر چیزی که صاحبش به افشاء و گفتن آن رضایت نداشته باشد، سخن‌چینی نامیده می‌شود. (7)

مذمت شخصیت شخص سخن چین از بیان قرآن و روایات:

خداوند درسوره مبارکه قلم آیات 11 تا 13 می‌فرماید: هَمَّازٍ مَّشَّاء بِنَمِیمٍ * مَّنَّاعٍ لِّلْخَیرِْ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ * عُتُل بَعْدَ ذَالِکَ زَنِیم
آن که سخت عیبجو و بدگو و گام‌بردارنده به سخن‌چینی است. * و بسیار بخیل و بازدارنده از خیر، تجاوزگر و گناه‌پیشه است * و پس از آن (همه صفات زشت)، خشن و سنگدل و بی‌اصل و ریشه است.
نقل شده که مردی غلامی داشت و وقتی خواست او را بفروشد، به مشتری گفت: این عیبی به جز نمّامی ندارد. مشتری گفت: مانعی ندارد. وقتی غلام را به منزل برد، پس از چند روز غلام سخن‌چین به زن آن مرد گفت شوهرت تو را دوست ندارد و قصد بد و اذیّت برای تو دارد ولی من راهی بلدم که می‌توانی علاقه او را به خودت جلب کنی. وقتی که شوهرت خوابید، چند تار مو از پشت گردن او با تیغ بردار.
زن قبول کرد.
غلام سخن‌چین نزد ارباب رفت و به او گفت همسرت با مرد دیگری رفیق شده و قصد جان تو را دارد. اگر باور نداری شب هنگام خودت را به خواب بزن و از زیر چشم مواظب او باش. مرد خود را به خواب زد و زن را در حالی که تیغ به دست مشغول کندن مو از گردن او بود، دید و زن را گرفت و کشت. فامیل زن تحریک شدند و به نزاع برخاستند و طایفه مرد هم به کمک او آمدند و این نزاع مدّت‌ها ادامه داشت. (8)
حضرت صادق علیه السّلام فرمود: امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: شِرَارُکُمُ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَةِ- الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الْأَحِبَّةِ الْمُبْتَغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَایِب
بدترین شما آن کسانی هستند که سخن چینی کنند، و میان دوستان جدائی افکنند، و برای پاک‌دامنان عیب جویند. (9)
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: عَذَابُ الْقَبْرِ مِنَ النَّمِیمَةِ وَ الْغِیبَةِ وَ الْکَذِب عذاب قبر به سزای سخن چینی و غیبت و دروغ است. (10)
امام صادق علیه السّلام و امام کاظم علیه السّلام و امام حسین علیه السّلام و امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند:
حُرِّمَتِ الْجَنَّةُ عَلَی ثَلَاثَةٍ- النَّمَّامِ وَ مُدْمِنِ الْخَمْرِ وَ الدَّیُّوثِ وَ هُوَ الْفَاجِر بهشت بر سه نفر حرام است: سخن‌چین، آدمکش و شرابخوار. (11)
امام صادق علیه السلام فرمود: سخن چین قاتل سه نفر است: قاتل خود و قاتل کسی که سخن چینی او را کرده و کسی که نزد او سخن چینی کرده است. (12)
روایتی در مذمت سخن‌چینی آمده که شخصی به امام سجّاد علیه السّلام عرض کرد: فلانی درباره شما چنین و چنان گفت؟ فرمود: سوگند به خدا حقّ برادر خود را حفظ نکردی، زیرا او تو را امین دانسته، (و رازی با تو گفته) ولی تو به او خیانت کردی و حرمت مرا هم نگاه نداشتی، زیرا چیزی را به من گفتی که نیازی به شنیدنش نداشتم، مگر نشنیده‌ای که سخن‌چینها سگهای دوزخ‌اند؟ ضمنا به آن شخص بگو به زودی مرگ همه ما را می‌گیرد و در گور جای خواهیم گرفت و در قیامت وعده‌گاه و حاکم بین مردم، خداوند است. (13)
امام صادق علیه السلام می‌فرماید: إِنَّ النَّمَّامَ شَاهِدُ زُورٍ وَ شَرِیکُ إِبْلِیسَ فِی الْإِغْرَاءِ بَیْنَ النَّاس
سخن چین گواه بهتان و همکار شیطان در اختلاف بین مردم است. (14)
و خداوند در سوره توبه آیه 47 مسئله مهمی را بیان می‌کند که افراد، نسبت به شخص نمام مواظب باشند که ممکن است مشکلاتی را به بار آورند لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ ما زادُوکُمْ إِلاَّ خَبالاً وَ لَأَوْضَعُوا خِلالَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ وَ فِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِین.
اگر (منافقان) همراه شما به جنگ بیرون آمده بودند، جز فساد، (تردید و اضطراب، چیزی) بر شما نمی‌افزودند و به سرعت در میان شما رخنه می‌کردند تا فتنه پدید آورند و در میان شما کسانی (تأثیر پذیرند که) به سخنان آنان گوش و دل می‌سپارند و خداوند به حال ستمگران آگاه است.
کلمه سَمَّاعُون به معنای جاسوسی است که طبق منافع دشمن، سخن‌چینی کند. (15)
و یا به معنای کسی است که حال پذیرش و شنوایی او زیاد است و بدون مطالعه و دقت هر سخنی را باور می‌کند. (16)
وظایف مومن در برابر شخص نمّام و سخن چین از دیدگاه قرآن:
لازم است که انسان مؤمن نسبت به نمام و سخن‌چین امور ذیل را انجام دهد:
1) قول او را قبول نکند زیرا به واسطه همین عملش فاسق است و خداوند در سوره حجرات آیه 6 می‌فرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمین
ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر فاسقی برای شما خبری آورد بررسی و تحقیق کنید تا مبادا گروهی را به نادانی آسیب رسانید، آن گاه از کرده خود پشیمان گردید.
شان نزول آیه این است که احمد ابن ابی حاتم طبرانی، ابن منده و ابن مردویه به سند خود از حارث بن ضرار خزاعی روایت کرده که گفت: من وارد بر رسول خدا صلی الله علیه و آله شدم، مرا به اسلام دعوت فرمود. پس به حضورش رفتم، و اسلام آوردم مرا به دادن زکات دعوت کرد آن را هم پذیرفتم و عرضه داشتم: یا رسول اللَّه! به سوی قوم و قبیله‌ام برمی‌گردم، و ایشان را به اسلام و دادن زکات می‌خوانم، هر کس اجابتم کرد زکاتش را می‌گیرم، و شما حدود فلان و فلان روز شخصی بفرستید تا هر چه زکات جمع‌آوری کرده‌ام بدهم که آنها را بیاورند.
حارث بین قوم خود رفت و دعوتش پذیرفته شد، و زکاتها را از آنان که مسلمان شدند جمع کرد، ولی در آن تاریخی که معین کرده بود فرستاده‌ای از ناحیه رسول خدا نرسید. حارث پیش خود فکر کرد حتما حادثه‌ای رخ داده و رسول خدا صلی الله علیه و آله از دست او خشمگین شده، لذا محترمین از قوم خود را خواست و به ایشان گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله تاریخی معین کرد که در آن تاریخ فرستاده‌ای برای گرفتن زکات نزد من می‌فرستد، و رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگز خلف وعده نمی‌کند، و من خیال می‌کنم این تاخیر جز برای این نیست که آن جناب خشمگین شده است، پس به راه بیفتید تا نزد آن جناب برویم.
از آن سو رسول خدا صلی الله علیه و آله در رأس همان تاریخ ولید بن عقبه را به سوی حارث روانه کرد، تا زکاتهایی را که از اشخاص گرفته تحویل بگیرد، و ولید در بین راه وحشت می‌کند و برمی‌گردد، و به عرض رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌رساند که من نزد حارث رفتم و او از دادن زکات خودداری کرد، و می‌خواست مرا بکشد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فورا لشکری به سوی حارث و قبیله‌اش روانه می‌کند. لشکر آن جناب در بین راه به حارث و نفراتش برمی‌خورند که از قبیله بیرون شده و دارند می‌آیند.
لشکریان گفتند این خود حارث است که می‌آید، حارث و نفراتش را دوره کردند. حارث پرسید به سوی چه کسی ماموریت یافته‌اید؟ گفتند به سوی تو. پرسید: برای چه؟ گفتند رسول خدا صلی الله علیه و آله ولید بن عقبه را نزد تو فرستاده و او برگشته و گفته که من نزد حارث رفتم، ولی او زکات را به من نداد، و خواست مرا به قتل برساند. حارث گفت به آن خدایی که محمد را به حق مبعوث کرده چنین نبوده، و من اصلا ولید را ندیده‌ام، و ولید نزد من نیامده.
و بعد از آنکه حارث به حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید (حضرت) پرسید: آیا زکات را ضبط کردی و خواستی فرستاده مرا به قتل برسانی؟ عرضه داشت: نه به آن خدایی که تو را به حق مبعوث فرموده من اصلا ولید را ندیدم و او هم مرا ندیده و من نیامدم مگر بعد از آنکه دیدم در تاریخی که معین فرمودی کسی را نفرستادی. ترسیدم خدا و رسول بر من خشم گرفته باشد، لذا آمده‌ام که علت تاخیر را بپرسم. در اینجا بود که آیه یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا ... حَکِیمٌ نازل شد. (17)
2) نهیش کند چون فعل منکری را مرتکب شده و نهی از منکر واجب است خدا در سوره لقمان آیه 16 می‌فرماید: وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلی ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور
و به معروف (هر کار پسندیده در نزد عقل و شرع) امر کن، و از منکر (هر کار زشت و ناپسند) بازدار و بر آنچه به تو رسد (از سختی‌های حوادث و در مقام انجام وظایف خلقی و خالقی) صبر کن، که اینها از واجبات امور و مهمّات کارهاست.
3) گمان بد در حق برادر دینی خود نبرد زیرا خدا در سوره حجرات آیه 12 می‌فرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْم
ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از گمان‌ها جدّا بپرهیزید، زیرا که (پیروی) برخی از گمان‌ها (گمان بدی که مخالف واقع باشد) گناه است و (چون معلوم نیست پس باید از همه پرهیز نمود و از عیوب و اسرار دیگران)
4) تجسّس نکند، زیرا خداوند در سوره حجرات آیه 12 می‌فرماید: وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ
تجسس و کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت ننمایید، آیا یکی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟
هر کسی را عیب و نقصی در خفاست
آنکه از هر عیب پاکست آن خداست
پس تجسس می‌مکن از غیب ها
تا که ستارت بپوشد عیب ها
آنچه حق پوشیده است و مختفی است
تو کنی تفتیش آن انصاف نیست
پس کنند ار هم ز عیبت جستجو
تو مباش آزرده حال آشفته مشو
دوست دارد از شما آیا چو مرد
مر برادر لحم او را تا که خورد
پس شما اکراهتان باشد ازین
پس کنید اکراه از غیبت چنین
می‌بترسید از عقوبات الیم
وز وی ان اللَّه تواب رحیم (18)
5) کلام نمّام را نقل نکند چه آنکه هم غیبت نمّام است و هم غیبت کسی که سخن‌چینی او شده.
6) اگر کسی که سخن‌چینی او شده انکار و تکذیب نمود بپذیرد. (19)
2- دومین صنف از دسته‌ای که قیافه خوک دارند: مردم رشوه خوارند.
رشوه، یکی از گناهان بزرگی است که مفاسد اجتماعی متعدّدی را به دنبال دارد، از جمله:
1. ظلم و بی‌عدالتی.
2. یأس و ناامیدی انسان‌های ضعیف و ناتوان.
3. جرأت و جسارت توانمندان.
4. فساد و تباهی حاکم و قاضی.
5. از بین رفتن اعتماد عمومی. (20)
و با توجّه به آثار و عوارض منفی رشوه، در روایات به شدّت از آن انتقاد شده است. که به بعضی از مذمت‌ها و ناپسندی این عمل می‌پردازیم.
رسول‌اکرم صلی الله علیه و آله خطاب به حضرت علی علیه السلام فرمود: یا علی من السّحت ثمن المیتة و ثمن الکلب و ثمن الخمر و مهر الزّانیة و الرّشوة فی الحکم» ای علی! درآمد حاصل از فروش مردار، سگ، شراب، زنا و رشوه آتش و حرام است. (21)
همچنین حضرت علی علیه السلام در ذیل آیه‌ی 42 سوره مائده سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ - آنها سخت شنونده و پذیرنده دروغ و خورنده حرامند (مردمشان از علمای خود دروغ می‌پذیرند و علمائشان از مردم رشوه می‌گیرند) فرمود:
«رشوه‌خواران کسانی هستند که دعوا و مشکل مردم را حل کرده، در برابر آن، هدایای آنان را می‌پذیرند». (22)
امام صادق علیه السلام رشوه را در حد کفر به خدا می‌داند که می‌فرماید: الرِّشَا فِی الْحُکْمِ هُوَ الْکُفْرُ بِاللَّهِ (23)
رسول‌اکرم صلی الله علیه و آله رشوه‌دهنده و رشوه‌گیرنده و واسطه را لعنت کرد و فرمود: «بوی بهشت به صاحب رشوه نمی‌رسد». (24)
در حدیث دیگر می‌خوانیم: «هر حاکمی که نسبت به گرفتاری‌های مردم بی تفاوت باشد، خداوند لطفش را نسبت به او می‌پوشاند و اگر هدیه قبول کند تا کار مردم را انجام دهد، در زنجیر است و اگر رشوه بگیرد، مشرک می‌باشد». (25)
و حضرت علی علیه السلام «رشوه‌گیرنده را از حقّ ولایت محروم می‌داند». (26)
برای اینکه خلاف خود را توجیه کنند و خودشان را از آن تبرئه کنند نام‌های مختلفی بر رشوه می‌گذارند، از جمله: هدیه، تحفه، حقّ‌الزّحمه، چشم‌روشنی، شیرینی، پول چای، خرجی بچه‌ها و... شخصی به نام «اشعث‌بن قیس»، حلوایی را به عنوان هدیه به منزل علی علیه السلام برد تا شاید امام به نفع او حکم صادر کند. امام با ناراحتی فرمود: «به خدا سوگند! اگر هفت اقلیم را به من ببخشند تا پوست جویی را به ناحقّ از دهان مورچه‌ای بگیرم، چنین نخواهم کرد». (27)
شخصی به رسول‌اکرم صلی الله علیه و آله گفت: من متصدی و مسئول کاری هستم، مردم برایم هدایایی می‌آورند، اینها چگونه است!؟ حضرت فرمود: «چه شده است که کارگزاران ما از هدایا سخن می‌گویند! آیا اگر در خانه می‌نشستند کسی به آنان هدیه می‌داد!؟» (28)
و خداوند در سوره بقره آیه 188 درباره رشوه هشدار داده است وَلَا تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُواْ بِهَآ إِلَی الْحُکَّامِ لِتَأْکُلُواْ فَرِیْقاً مّن أَمْوَالِ النَّاسِ بِالإِثْمِ وَ أَنتُم تَعْلَمُون
واموال یکدیگر را به باطل (و ناحقّ) در میان خودتان نخورید و اموال را به (عنوان رشوه، به کیسه) حاکمان وقاضی‌ها سرازیر نکنید تا بخشی از اموال مردم را به گناه بخورید، در حالی که خود می‌دانید (که خلاف می‌کنید).
3- سومین صنف از اصناف افرادی هستند که سرنگون می‌شوند: و آنها ربا خوارانند.
چنانکه خداوند در سوره بقره آیه 275 فرموده است ألَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرّبَا لَایَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الْشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسّ ذَ لِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرّبَا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرّبَا فَمَنْ جَآءَهُ مَوْعِظَةٌ مّنْ رَّبّهِ فَانْتَهَی فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَی اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُوْلئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُون.
کسانی که ربا می‌خورند، (در قیامت از قبرها) بر نمی‌خیزند مگر همانند برخاستن کسی که بر اثر تماس شیطان، آشفته ودیوانه شده است. (نمی‌تواند تعادل خود را حفظ کند، گاهی زمین می‌خورد و گاهی بر می‌خیزد) این (آسیب) بدان سبب است که گفتند: داد و ستد نیز مانند ربا است. در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است. پس هرکس که موعظه‌ای از پروردگارش به او رسید و (از رباخواری) خودداری کرد، آنچه در گذشته (از طریق ربا بدست آورده) مال اوست، و کار او به خدا واگذار می‌شود. امّا کسانی که (دوباره به رباخواری) بازگردند، آنان اهل آتش خواهند بود و در آن جاودانه می‌مانند.
تهدیدهایی که در قرآن برای ربا گرفتن آمده حتی برای شرابخواری و ظلم و قتل و زنا نیامده است. چطور کسی به وسیله ربا جامعه را از تعادل خودش خارج میکند، لذا در قیامت هم به صورت نامتعادل است. چنانکه خواندیم مَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الْشَّیْطَان.
بدانیم انفاق کردن، یک نوع دادن بلاعوض است و ربا دادن، گرفتن بلاعوض است در حالی که انفاق، محبّت‌آور ولی ربا کینه‌آور است اینگونه است که معمولًا مردم از مرگ کسی که اهل انفاق بوده عزادار می‌شوند و از مرگ رباخوار شاد میشوند. (29)
رباخوار، محارب با خداست و او باید بداند که در یک طرف این جنگ، خداوند متعال قرار دارد و نباید گمان کند که با مردم محروم طرف است، بلکه خداوند به حمایت از محرومان برخاسته و از حقّ آنان دفاع می‌کند. (30)
در قرآن هیچ گناهی به غیر از ربا، اعلام جنگ با خدا شمرده نشده است. که در سوره بقره آیه 279 خداوند میفرماید: فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللَّهِ وَ رَسُولِه - و اگر چنین نکردید (و به رباخواری ادامه دادید) پس یقین کنید به پیکاری از سوی خدا و فرستاده او (که متوجه شما می‌شود، و دولت حقّه یا جامعه انفجار یافته آن را از شما می‌گیرد)
ور نبگذارید این فعل خسیس
ز امر حق باشید سرکش چون بلیس
با خدا و با نبی دارید جنگ
قتل را باشید لایق بیدرنگ
ترک امرش دال جز بر کفر نیست
کافر حربی مسلم کشتنی است (31)
همانطور که ربا در حقیقت اعلام جنگ با پروردگار عالم است بهتر است به برخی از آثار شوم و نگون بختی آن اشاره کنیم.

آثار ربا

1) ربا، تعادل جامعه را بر هم زده و موجب تقسیم جامعه به دو قطب مستکبر و مستضعف می‌شود.
2) گرفتن پول اضافی، بدون انجام کاری مفید و یا مشارکت در تولید، نوعی ظلم و اجحاف است که موجب پیدایش دشمنی و قساوت می‌شود.
3) ربا دهنده به جهت بدهی‌های تصاعدی، گاهی ورشکست و مجبور به قبول انواع ذلّت و اسارت و بردگی می‌شود.
4) رباخواری مانع جریان پول در مسیر تولید و کارهای عام المنفعه است و به جای تلاش و فکر، فقط از سود پول بهره‌گیری می‌شود. (32)
5) سبب تکثیر فقر در کشور میشود.
6) زمینه سازی برای پیدایش یا پذیرفتن مرام کمونیسم.
7) ربا راهی است برای ترک فعالیت و کاهش بی حد از یک گروه ولی فعالیت بی حد برای دیگران.
8) بدبین کردن عده‌ای ضعیف به قوی و ایجاد دوئیت و نفاق و ... (33)
امام صادق علیه السلام فرمودند: «لو کان الرّبا حلالا لترک النّاس التّجارات» اگر ربا حلال بود، مردم کسب و کار را رها می‌کردند. (34)
و از امام رضا علیه السلام نیز روایت شده است که فرمودند: «اگر ربا شیوع پیدا کند راه قرض‌الحسنه و وام دادن بسته می‌شود». (35)
نه تنها در شریعت اسلام، بلکه در تمام ادیان آسمانی ربا تحریم شده است؛ امّا برخی به بهانه‌هایی ربا را توجیه می‌کنند و به دنبال تبرئه کردن خودشان هستند و آنان با ارائه روشهایی و به اصطلاح کلاه شرعی در صدد توجیه ربا هستند.
همینطور که اسلام ربا را مورد مذمت قرار داده و آن را حرام میکند باید راههای مقابله با آن را هم بیان کند که اسلام در مقابل ربا به مردم، قرض الحسنة و صدقه و زکات و اشتغال را پیشنهاد می‌کند. که نمونه‌های ایجاد اشتغال در اسلام مزارعه، مساقات، مضاربه، شرکت و قرض الحسنة میباشد.
4- چهارمین صنف فرقه‌ای است که کورند: قاضیانی هستند که به نا حق حکم کرده باشند.
قاضی حق ندارد خلاف حکم خدا داوری کند و کسانی که طبق قانون الهی حکم نمی‌کنند، در چند آیه، تعبیر «ظالِمُونَ»، «فاسِقُونَ» و «کافِرُونَ» به کار رفته است.
چون خداوند در سوره مائده آیات 44 و 45 و 47 می‌فرماید:
وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ
و کسانی که بر طبق آنچه خداوند نازل کرده حکم نکنند آنهایند که کافرند.
رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: کسی که حتّی به مقدار دو درهم قضاوت ناحقّ کند، مشمول جمله‌ی آخر این آیه می‌شود. فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ» (36)
وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ
و کسانی که بر طبق آنچه خدا نازل نموده داوری نکنند آنهایند که ستمکارند.
وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ
و کسانی که به آنچه خدا نازل کرده داوری نکنند آنانند که فاسقند.
ممکن است این تفاوت تعبیر به خاطر آن باشد که هر حکم دارای سه جنبه است.
1- از یک سو به قانونگذار (خداوند) منتهی می‌شود.
2- از سوی دیگر به مجریان قانون (شخص قاضی و حاکم)
3- از سوی سوم به شخص محکوم
که هر یک از سه تعبیر اشاره به یکی از این سه جنبه دارد. زیرا کسی که بر خلاف حکم خداوند داوری کند.
1- از جهت زیر پا گذاشتن قانون خدا کافرند.
2- و به علّت آنکه در حقّ متّهمین ستم می‌کنند، ظالمند.
3- و به خاطر خروج از مرز مسئولیّتشان فاسقند. (37)
و وظیفه‌ایی که مردم در قبال قاضی دارند خداوند در سوره نساء آیه 65 می‌فرماید: فَلَا وَ رَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتیَ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یجَِدُواْ فیِ أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا
به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملا تسلیم باشند.
شان نزول آیه شریفه اینگونه است که زبیر بن عوام که از مهاجران بود با یکی از انصار (مسلمانان مدینه) بر سر آبیاری نخلستانهای خود که در کنار هم قرار داشتند، اختلافی پیدا کرده بودند، هر دو برای حل اختلاف خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدند، از آنجا که باغستان زبیر در قسمت بالای نهر و باغستان انصاری در قسمت پائین نهر قرار داشت پیامبر صلی الله علیه و آله به زبیر دستور داد که اول او باغهایش را آبیاری کند و بعد مسلمان انصاری (و این مطابق همان سنتی بود که در باغهای مجاور هم جریان داشت) اما این مرد انصاری به ظاهر مسلمان از داوری عادلانه پیامبر صلی الله علیه و آله ناراحت شد و گفت: آیا این قضاوت به خاطر آن بود که زبیر، عمه‌زاده تو است!؟ پیامبر صلی الله علیه و آله از این سخن بسیار ناراحت شد به حدی که رنگ رخسار او دگرگون گردید، در این موقع آیه فوق نازل شد و به مسلمانان هشدار داد. (38)
این آیه شریفه نشانه‌های ایمانِ راستین را بیان میکند که سه چیز است:
الف: به جای طاغوت، داوری را نزد پیامبر بردن. «یُحَکِّمُوکَ»
ب: نسبت به قضاوت پیامبر، سوء ظن نداشتن. «لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً»
ج: فرمان پیامبر را با دلگرمی پذیرفتن و تسلیم بودن. «وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً» (39)
5- پنجمین صنف آن قومی است که لال و کرند. مردمی هستند که به اعمال خویشتن مغرورند.
خودپسندی افراد مغرور، دلیل بر نقص معنوی و غرور اخلاقی آنها میباشد. کسانی که به این بیماری سهمگین مبتلا هستند و از مردم توقع احترام بیش از حدّ دارند، بدون تردید با محرومیت و شکست روبرو خواهند شد و بر اثر آن دچار عقده حقارت میشوند.
امام علیّ علیه السّلام میفرماید: سُکْرُ الْغَفْلَةِ وَ الْغُرُورِ أَبْعَدُ إِفَاقَةً مِنْ سُکْرِ الْخُمُور.
کسانی که مست غفلت و غرور هستند خیلی دیرتر از مست‌شدگان از شراب، بهوش می‌آیند. (40)
یکی از ویژگی‌های فطرت انسان، زیبا دوستی است، تا آنجایی که شیطان بدی‌ها را در برابر انسان زیبا جلوه می‌دهد تا انسان را بر انجام آن وادار کند؛ و همین که انسان بدی‌ها را خوب بپندارد، زمینه گمراهی است؛ و انسان ابتدا گناه را توجیه و سپس به انجام آن اقدام می‌کند. کج فهمی و خوب پنداشتن بدی‌ها، مانع از پند پذیری و توبه و تکامل و رشد میشود؛ لذا انسان باید خوبی‌ها و بدی‌ها را با معیار الهی سنجید نه با پندار و اندیشه این و آن. (41)
و خداوند در سوره فاطر آیه 8 میفرماید: أَفَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً. آیا کسی که رفتار زشتش در نظر وی زیبا جلوه میکند و اعمال نادرست خود را خوب و پسندیده میبیند (مانند کسی است که با پاک نظری حقیقت را مشاهده مینماید!؟)
اما چه کسی اعمال سوء بدکاران را در نظرشان جلوه می‌دهد؟ خداوند؟ یا هوای نفس؟ و یا شیطان؟
بدون شک عامل اصلی، هوای نفس و شیطان است، اما چون خدا این اثر را در اعمال آنها آفریده می‌توان آن را به خدا نسبت داد، زیرا انسانها هنگامی که گناهی را مرتکب می‌شوند در آغاز از عمل خود ناراحت و پشیمان می‌شوند و این به خاطر فطرت پاک و وجدان بیدار است و هنوز عقل و درک آنها واقع بین است، اما هر قدر که آن را تکرار می‌کنند از ناراحتی آنها کاسته می‌شود؛ و برای آن توجیه می‌آورند؛ و تدریجا به مرحله بی تفاوتی می‌رسند، و اگر باز هم تکرار کنند زشتیها در نظرشان زیبا می‌شود، تا آنجا که آن را از افتخارات و فضائل خودشان به حساب می‌آورند. در حالی که در منجلاب بدبختی غوطه‌ور شده‌اند. (42)
یک روز امام رضا (علیه السلام) با یکی از برده‌های سیاه مشورت می‌کرد. گفت آقا شرمنده نکن تو امام رضا از من مشورت می‌کنی؟ فرمود: چه مانعی دارد خدا به مغز تو چیزی القاء کند که به مغز من القاء نکرده.
بچه‌ای 5- 6 ساله نامه نوشت به امام خمینی گفت: می‌خواهم نصیحت کنم وی دیدم چون کوچک هستم، زشت است. آن چیزی که می‌خواهم بنویسم دیگر نمی‌نویسم. دفتر امام دیدند و خندیدند. گفتند بدهیم به امام ببینیم عکس العمل امام چیست؟ امام دید گفت: ممکن است که من یک عیبی دارم که من متوجه نیستم، قلم را گرفت و نوشت فرزند عزیزم ای کاش آن چیزی که به مغزت آمد که می‌خواستی من را موعظه کنی ای کاش موعظه می‌کردی. (43)
کفّار، عاشق اعمال خودشان هستند.
حتما خوانندگان ارجمند با روحیّه کسانی که عاشق اعمال خویش‌اند نسبتا رایج در جوامع انسانی کاملا آشنا هستند که بسیاری از افراد، عاشق کارهای خودشانند.
هر عملی که اینان خودشان انجام بدهند به نظرشان زیبا و پسندیده و ممدوح است! قرآن نیز، در موارد مختلف و از جمله در سوره نمل آیه 4، به این روحیّه استکباری این قبیل افراد غافل، اشاره می‌کند و می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ، زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ».
همانا کسانی که به روز واپسین ایمان نمی‌آورند اعمال (زشت و باطل) آنها را (به وسیله رها کردن به حال خود و مسلّط نمودن شیطان بر آنها) در نظرشان آراستیم، از این رو همواره در سرگردانی‌اند.
هستشان بر آخرت از جان یقین
وانکسی کو نگرود بر یوم دین
داده‌ایم از بهرشان زینت براست
آن عملهاشان که حیرت را سزاست
آن گره باشند در سوء العذاب
وز زیانکاران بهنگام حساب (44)
اینها از این غافل هستند که آلودگی در نظرشان پاکی، زشتیها نزد آنها زیبا، پستیها افتخار، و بدبختیها و سیه‌روزیها سعادت و پیروزی میدانند.
حال کسانی که در راه و سبیل غلط گام می‌گذارند و بر آن ادامه می‌دهند، روشن است وقتی انسان کار زشت و نادرستی را انجام داد تدریجا قبحش در نظر او کم می‌شود و به طوری که دیگر دیده نمیشود، و به آن عادت می‌کند، پس از مدتی که به آن خو گرفت، توجیهاتی برای آن درست میکند، و کم کم به صورت زیبا و حتی به عنوان یک وظیفه در نظرش جلوه می‌کند، و اینگونه افراد جنایتکار و آلوده‌ای که به اعمال خود افتخار می‌کنند و آن را نقطه مثبتی می‌شمارند؛ و اینها زیاد هستند.
اینگونه اختلاف و متفاوت بودن ارزشها، و معیارها در نظر انسان، نتیجه‌اش سرگردان شدن در بیراهه‌های زندگی است و این از بدترین حالاتی است که به یک انسان دست می‌دهد. (45)
بنابر قرآن کریم زیانکاران چند نوع هستند:
الف: خاسر.
ب: لفی خسر.
ج: خسران مبین
د: اخسرون.
الف: خاسر کسی است که عمرش تباه شده است؛ و خداوند در سوره زمر آیه 15 می‌فرماید: قُلْ إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ
بگو: بی‌تردید زیانکاران (واقعی) کسانی هستند که نفس خود و کسان خود را در روز قیامت به زیان داده باشند، آگاه باشید که آن همان زیان روشن است.
ب: لفی خسر کسی است که اهل ایمان و عمل صالح نباشد؛ و خداوند در سوره عصر آیه 2 می‌فرماید: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا» مسلّما انسان (به لحاظ رو به نقصان و زوال بودن عمر او، و غلبه هوی و شیطان بر او) در زیان است مگر کسانی که ایمان آودرند.
ج: خسران مبین کسی است که با تزلزل بندگی خدا می‌کند؛ و خداوند در سوره حج آیه 11 می‌فرماید: «فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلی وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ» اگر خیری (ثروت، صحت، مقام) به او رسید بدان دلگرم شود، و چون آزمونی (ضرری در مال و جان) به او رسید رخ برتافته برمی‌گردد. چنین کسی در دنیا و آخرت خود زیان کرده است (در دنیا اعمالش حبط و در آخرت گرفتار کیفر شرک و فسق است)، این است همان زیان آشکار.
د: اخسرون کسانی هستند که منحرفند، و گمان می‌کنند راه درست را می‌روند؛ و خداوند در سوره کهف آیه 104 می‌فرماید: «الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً»
آنها کسانی هستند که سعیشان در زندگی دنیا (در هر امر خیری به خاطر کفرشان) تباه و گم شده است، و خود گمان می‌کنند که کار نیکی انجام می‌دهند. (46)
کسانی که عاشق اعمالشان هستند، سوره محمد آیه 14، با تعبیر اعمال سوء بیان کرده است خداوند می‌فرماید: أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ کَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ
پس آیا کسانی که (کارهایشان) بر (پایه) حجت و برهانی از پروردگار خویش است (مانند مؤمنان متّکی بر عقل و شرع) همانند کسانی هستند که عمل‌های بدشان برای آنان آراسته شده و از هواهای خود پیروی کرده‌اند!؟
گروهی در مسیر خود دارای شناخت صحیح و یقین و برهان قطعی هستند که راه و هدف خود را به وضوح می‌بینند و اما گروهی گرفتار عدم درک واقعیت و وارد مسیر و هدف تاریکی شده است، که در ظلمات سرگردانند، و عامل این سرگردانی همان پیروی از هوی و هوسهای سرکش است که نفس، انسان را به آن وادار می‌کرد و هوا و هوس بر روی عقل و فکر انسان حجابی قرار میدهد که زشتی‌ها را زیبا و زیبائیها را زشت نشان می‌دهد، به طوری که گاهی به اعمال شرم‌آور و ننگین خود افتخار می‌کنند، چنان که در آیه 103 سوره کهف آمده است: قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً أُولئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَلا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَزْناً «بگو آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین مردم کیانند؟ آنها هستند که تلاشهایشان در زندگی دنیا گم و نابود شده با اینحال گمان می‌کنند کار نیکی انجام می‌دهند، آنها کسانی هستند که به آیات پروردگارشان و لقای او کافر شدند، به همین دلیل اعمالشان حبط و نابود می‌شود و روز قیامت میزانی برای آنها برپا نخواهیم کرد»! (چرا که عمل وزن‌داری ندارند). (47)

نتیجه گیری:

در آیات مشخصی از قرآن کریم، خداوند از تجسم اعمال افراد در روز قیامت به سخن می‌آورد و افراد را از این مسئله آگاه کرده است و دانسته می‌شود که در پشت هر عملی صورت و شکل متناسب به خود را می‌گیرد و در روز قیامت به ظهور می‌رسد؛ و نسبت به آن عمل در دنیا که مرتکب شده‌اند جزا داده می‌شوند که به نیکوکاران، بهشت و نعمت‌ها و به بدکاران، جهنم و عذابهای داده خواهد شد که تجسم اعمال خوب و بد آنها در دنیاست به طوری که اعمال صالح به صورت بهشت و لذات و اعمال بد و ناشایست به صورت جهنم و عذاب آن تجسم خواهد یافت که در سوره اعراف آیه 30 آمده است: روزی که هر نفسی آنچه را که از کار خیر انجام داده آماده و حاضر می‌یابد و همینطور آنچه را که از کار بد انجام داده است. آرزو می‌کند که میان او و آن مسافت دوری می‌بود.

پی‌نوشت‌ها:

1. حسینی طهرانی، معاد شناسی، 2 / 295
2. سوره یس آیه 65
3. تفسیر نمونه، 14 / 419
4. تفسیر نور، 8 / 166
5. محمد یوسف حریری، 93
6. تفسیر آسان، 18 / 44
7. بحار الأنوار، 72 / 269
8. محسن، قرائتی، مجموعه فیش های تبلیغی (4)، 1
9. الکافی، 2 / 369
10. بحار الأنوار، 72 / 259
11. بندرریگی، ثواب الاعمال، ص:475
12. یعقوب جعفری، خصال، 1 / 167
13. علی سلگی نهاوندی، ارشاد القلوب، 1 / 308
14. بحار الأنوار، 47 / 168
15. تفسیر نور، 5 / 73
16. تفسیر نمونه، 7 / 435
17. ترجمه المیزان، 18 / 476
18. تفسیر صفی، 714
19. أطیب البیان فی تفسیر القرآن، 1 / 347
20. محسن، قرائتی، پرتوی از نور، 50
21. بحار الأنوار، 77 / 54
22. همان، 104 / 273
23. کافی، 7 / 409
24. صابری یزدی - انصاری محلاتی، الحکم الزاهرة، 677
25. محدث عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، 12 / 63
26. نهج‌البلاغه، خطبه 131
27. همان، خطبه 224
28. نهج‌الفصاحه، ح 539
29. محسن، قرائتی، پرسش و پاسخهای قرآنی، 2 / 45
30. تفسیر صفی، 96
31. تفسیر نور، 1 / 449
32. محسن، قرائتی، چهار صد نکته از تفسیر نور، 235
33. محسن، قرائتی، مجموعه فیش های تبلیغی، 2 / 12
34. بحار الأنوار، 103 / 119
35. اخوان حکیمی، الحیاة، 4 / 334
36. تفسیر صافی کافی، 7 / 408
37. تفسیر نمونه، 4 / 399
38. تفسیر نمونه، 3 / 454
39. تفسیر نور، 2 / 321
40. الحدیث - روایات تربیتی، 2 / 343
41. تفسیر نور، 9 / 479
42. تفسیر نمونه، 18 / 188
43. برنامه درسهایی از قرآن سال 71، 2
44. تفسیر صفی، 535
45. تفسیر نمونه، 15 / 398
46. تفسیر نور، 8 / 392
47. تفسیر نمونه، 21 / 437

منابع
1. قرآن کریم
2. پاینده ابوالقاسم، نهج الفصاحة مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلی الله علیه و آله، چهارم، تهران، دنیای دانش، 1382 ه ش
3. جعفری یعقوب، خصال- ترجمه جعفری، اول، قم، نسیم کوثر، 1382 ه ش
4. حریری محمد یوسف، فرهنگ اصطلاحات قرآنی، دوم، قم، هجرت، 1384 ه ش
5. حسینی طهرانی، علامه آیة الله حاج سید محمد حسین، معاد شناسی، یازدهم، مشهد مقدس، نور ملکوت قرآن، 1427 ه ق
6. حکیمی اخوان - آرام احمد، الحیاة با ترجمه احمد آرام، بی‌چا، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1380 ه ش
7. سلگی نهاوندی علی، ارشاد القلوب- ترجمه سلگی، اول، قم، ناصر، 1376 ه ش
8. سید رضی، نهج البلاغة، اول، قم، هجرت، 1414 ه ق
9. شیخ کلینی، الکافی، دوم، تهران، اسلامیه، 1362 ه ش
10. صابری یزدی علی رضا - انصاری محلاتی محمد رضا، الحکم الزاهرة با ترجمه انصاری، دوم، قم، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1375 ه ش
11. طیب سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، دوم، تهران، انتشارات اسلام، 1378 ش
12. فلسفی محمد تقی، الحدیت- روایات تربیتی، بی‌چا، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1368 ه ش
13. فیض کاشانی ملا محسن، تفسیر الصافی، دوم، تهران، انتشارات الصدر، 1415 ه ق
14. قرائتی، محسن، چهار صد نکته از تفسیر نور، سوم، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، 1389 ه ش
15. قرائتی محسن، پرتوی از نور، دوم، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، 1388 ه ش
16. قرائتی محسن، پرسش و پاسخهای قرآنی، دوم، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی‌از قرآن، 1389 ه ش
17. قرائتی محسن، تفسیر نور، یازدهم، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، 1383 ه ش
18. مترجمان، تفسیر هدایت، اول، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1377 ه ش
19. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، دوم، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1403 ه ق
20. محدث بندرریگی ابراهیم، ثواب الاعمال- ترجمه بندرریگی، سوم، قم، انتشارات اخلاق، 1379 ه ش
21. محدث عاملی، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، اول، قم، آل البیت، 1409 ه ق
22. مکارم شیرازی ناصر، تفسیر نمونه، اول، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1374 ه ش
23. موسوی همدانی سید محمد باقر، ترجمه تفسیر المیزان، پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه‌ی مدرسین حوزه علمیه قم، 1374 ه ش
24. نجفی خمینی محمد جواد، تفسیر آسان، اول، تهران، انتشارات اسلامیه، 1398 ه ق
25. صفی علی شاه حسن بن محمد باقر، تفسیر صفی، اول، تهران، انتشارات منوچهری، 1378 ه ش.



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.