اما در سال هاى اخیر، جریانى افراطى و مشکوک با پخش اطلاعیه، سى دى و کتاب به تبلیغ و ترویج بدون حد و مرز بودن عزادارى پرداخته و مى گوید: هر عملى که به قصد عزادارى انجام شود، جایز است. و همه انواع عزادارى هاى مرسوم در جهان که حدود 330 نوع مى باشد، جایز است.
بر اساس این باور، قمه زنى، قفل زنى، استفاده از زنجیرهاى تیغ دار، در آتش رفتن و... جایز است. این جریان براى اثبات این ادعا، از همه ابزارهاى ممکن، از جمله تحریک احساسات، خلط حق و باطل و حتى تهمت و افترا به برخى از فقهاى گذشته و حال سود جسته و باهمه توان، تلاش کرده که قمه زنى را عملى شرعى و مستند نشان دهد.
بدون شک، عزادارى نیز همانند بسیارى از امور دیگر داراى حدّ و مرز است؛ حدّ و مرزهایى که همگان ملزم به رعایت آن هستند؛ زیرا عزادارى با اهمیت و نقش مفیدى که دارد، اگر به صورتى غیرصحیح انجام شود، ضررهاى جبران ناپذیرى را به بار مى آورد، از این رو، وظیفه عالمان و حوزه هاى علمیّه است، که بدون مجمل گویى و با صراحت، حدّ و مرز آن را بیان کنند.
خداوند متعال در قرآن مى فرماید: »وَ مَنْ یَتَعّد حُدود اللّه فَقَد ظَلَم نَفَسه؛ هر کس از حدود الهى تجاوز کند بر نفس خویش ظلم کرده است«. و نیز روایات زیادى داریم که هر چیزى داراى حدّ است: »مامن شى ءٍ الاّ و له حدّ1« هیچ چیزى نیست، مگر آنکه براى آن حدّى است«. این اصل که هر چیزى را حدّى است، در عصر ائمه معصومین(ع) نیز، مورد تردید برخى افراد بود. از باب نمونه، شخصى در مکه خدمت امام باقر(ع) رسید و گفت: شما گمان مى کنید که هیچ چیز نیست، مگر آن که براى آن حدّ و مرزى است. امام در پاسخ فرمودند:
"نعم، انا اقول: انّه لیس شى ءٌ مما خلق الله صغیراً او کبیرا الّا و قد جعل الله حدّاً، اءذا جوّز به ذلک الحدّ فقد تعدّى حق الله فیه2؛ آرى، من مى گویم که هیچ چیز نیست، از آن چه خدإ؛ آفریده، چه کوچک و چه بزرگ، مگر آن که براى آن حدّ و مرزى قرار داده است و چنان که از آن تجاوز شود، به حدود خداوند در آن موضوع تجاوز شده است".
وقتى امام این اصل کلّى را بیان فرمودند، آن شخص به عنوان اعتراضِ از حدِ خوردن و آشامیدن، که گمان مى کرد، مرزى براى آنها نیست، سؤال کرد و امام حدّ و مرز آن را براى او بیان نمودند.
عزادارى و سوگوارى براى امام حسین (ع ) نیز، از این قاعده مستثنا نیست؛ زیرا عزادارى نیز مرز بندى هاى خاصى دارد، که از آن جمله مى توان به موارد ذیل اشاره کرد: 1. اقامه این مراسم باید به گونه اى باشد که انسان گرفتار عمل حرامى نشود، از باب نمونه، اقامه عزا از اموال نامشروع، در زمین غصبى و... نباشد؛ 2. بهره گیرى از دروغ و مطالبى که با شأن حماسه سازان کربلا سازگارى ندارد، روا نیست.
بدون تردید، تحریف رویداد کربلا چه لفظى و چه معنوى، خرافه گرایى در نقل حادثه عاشورا، چه شکلى و چه محتوایى، از مرزهاى عزادارى به شمار مى آیند. بنا بر این، این ادعا که عزادارى هیچ حدّ و مرزى ندارد، نادرست است و حتى با سخنان موافقان قمه زنى نیز ناسازگارى دارد؛ چرا که آنان نیز، دست کم جواز قمه زنى را محدود به ضرر نداشتن و یا موهن نبودن آن کرده اند و در حقیقت براى آن حدّ تعیین کرده اند. و نیز حکم به جواز 330 نوع عزادارى مرسوم در دنیا بسیار عجیب است، چرا که در روایات وارده از اهل بیت(ع) پاره اى از عزادارى هاى مرسوم در میان مسلمانان؛ مانند دریدن لباس، کندن مو و خون آوردن صورت، حرام و ممنوع اعلام شده و حتى براى انجام چنین کارهایى کفاره تعیین شده است.3
در این صورت چگونه مى توان انواع عزادارى هایى را که اقوام و ملت هاى مختلف دنیا انجام مى دهند، جایز دانست؟!
تبیین و تشریح مرزهاى عزادارى (که به فهرست بخشى از آن اشاره کردیم) مجال گسترده ترى مى طلبد و در این میان، به یک رفتار (قمه زنى) که به عنوان شیوه اى در عزادارى مطرح است. مى پردازیم:
قمه زنى، مستندات و نقدها
قمه زنى و کارهایى همانند آن، پیشینه اى در عصر امامان معصوم(ع) ندارد، لذا برخى از پژوهشگران در این باره به صراحت چنین گفته اند:((قمه زنى عملى است که برخى از عوام در شهرهاى عراق، ایران و لبنان انجام مى دهند. این بدعت بد و ناپسند در روزگارى متأخر از امامان معصوم و علماى بزرگ شیعه پدید آمده است. نادانان از پیش خود بدون این که امام و یا عالمى بزرگ این کار را اجازه داده باشد به چنین کارى اقدام نموده و برخى نیز براى سود و تجارت آن را تأیید کرده اند. عدّه اى نیز از ترس اهانت و یا زیان و یا فوت مصلحت و منفعت سکوت کرده اند. کسى جرئت رویارویى با این بدعت را در روزگار ما ندارد، مگر اندکى از عالمان دین. پیشگام این عالمان مرحوم سید محسن امین عاملى است که کتابى نیز با نام: التنزیه لاعمال الشبیه 4، در حرمت و بدعت بودن آن نوشته است که برخى به همین خاطر با او مقابله کردند.))5
به گفته برخى از تاریخ نگاران و شرح حال نویسان، این شیوه از عزادارى از روزگار قاجاریه و به وسیله »آقا فاضل دربندى« مؤلف کتاب "اسرار الشهادة" تأسیس و ترویج شده است.6
با صرف نظر از نکات فوق براى جواز قمه زنى به دلیل هایى استناد شده، که به اهم آن اشاره، و سپس به نقد و بررسى آن مى پردازیم:
1. روایت خالد بن سدیر از امام صادق(ع)
خالد بن سدیر، در باره واکنش تند و خشن برخى از عزاداران در مرگ عزیزان خود از امام صادق(ع) پرسش هایى از جمله: حکم پاره کردن لباس، کندن مو و لطمه و سیلى زدن به صورت، سؤال کرد، که امام پس از اشاره به حرمت کارهاى یاد شده و وجوب کفاره، فرمودند:"...و لا شى ء فى اللطم على الخدود، سوى الاستغفار و التوبه، و قد شققن الجیوب و لطمن الخدود الفاطمیات على الحسین بن على علیهما السلام، و على مثله تلطم الخدود و تشقّ الجیوب؛7 لطمه و زدن دست بر صورت کفاره اى جز استغفار و توبه ندارد چرا که دختران فاطمه در سوگ امام حسین(ع) گریبان هاى خود را پاره کردند و بر صورت خود سیلى زدند. البته جا دارد که بر مثل چنین مصیبتى سیلى به صورت زده شود و گریبان هإ؛ پاره گردد".
روایت فوق درباره کفاره است و کفاره نیز در مواردى است که انجام کار حرام باشد، پس این روایت به روشنى بر حرمت لطمه زدن به صورت در مصائب دلالت دارد و جمله:"لا شى ء فى اللطم"، ثبوت کفاره را نفى مى کند، اما حرمت آن به جاى خود باقى است. و اما فراز پایانى آن: "على مثله تلطم الخدود"، حرمت را در خصوص مصائب امام حسین(ع) استثناء مى کند؛ یعنى لطمه و سیلى زدن به صورت در عزادارى افراد عادى حرام است، ولى براى امام حسین(ع) جایز است.
برخى از فقهاى معاصر، با استناد به روایت فوق و روایاتى همانند آن، لطمه و سیلى زدن به صورت و سینه را در عزادارى پیشوایان معصوم و به ویژه امام حسین(ع) جایز دانسته اند.8
اما حتى با توجه به شرح فوق، این روایت در مورد لطمه و سیلى زدن به صورت و... است و ربطى به قمه زنى ندارد و استفاده جواز قمه زنى از روایت که در موضوع لطمه و سیلى زدن بر صورت، قیاس است و قیاس، از دیدگاه شیعه روا نیست.
2.سرشکستن زینب
برخى براى جواز قمه زنى به عمل حضرت زینب(س) در شکستن سر خود به هنگام ورود به کوفه استناد کرده اند. تاریخ نگاران آورده اند: هنگامى که کاروان اهل بیت را به کوفه وارد کردند، زن و مرد از خانه ها بیرون آمدند. و زنان در حالى که گریه مى کردند...، ناگهان سرهاى شهدا و پیشاپیش آنها سر امام حسین(ع) را که بر نیزه کرده بودند وارد کردند وقتى چشم حضرت زینب به سر بریده برادر افتاد، سر خود را به چوبه محمل زدند، به گونه اى که خون از زیر موهایشان جارى شد و سپس اشعارى در مصیبت برادر زمزمه کردند.در استناد به این گزارش تاریخى، مدعیان جواز قمه زنى گفته اند: اگر قمه زنى و سر شکافتن در عاشورا و عزاى امام حسین روا نیست، پس چرا زینب سرش را به چوبه محمل کوبید و سر و صورتش را آغشته به خون کرد ؟ مگر امام سجاد همراه زینب نبود و این اقدام عمه اش را ندید، اگر سر شکافتن حرام است، پس چرا امام به این کار اعتراض نکرد؟ آیا سکوت امام معصوم در این جا نمى تواند تایید و تقریر این عمل باشد؟
استناد به این گزارش تاریخى، براى قمه زنى و کارهایى همانند آن، از چند جهت مخدوش است، که عبارتند از:
1. اولا این روایت مرسله است و علامه مجلسى که این گزارش را آورده، به مرسله بودن آن تصریح کرده است. آن بزرگوار مى نویسد: رأیت فى بعض کتب المعتبره، روى مرسلاً عن مسلم الجصاص9 در برخى از کتاب هاى معتبر دیده ام که به گونه اى مرسل از مسلم گچ کار نقل شده است. باچنین روایتى چگونه مى توان این عمل را به زینب کبرى نسبت داد ویا بر اساس آن مساله اى فقهى را اثبات کرد؟!
محدّث قمى در نقد سند روایت یاد شده مى نویسد:
»ذکر محامل و هودج، در غیر خبر مسلم جصاص نیست. و این خبر را گرچه علامه مجلسى نقل کرده، لکن مآخذ آن منتخب طریحى و کتاب نورالعین است که حال هر دو کتاب بر اهل فن پوشیده نیست10«.
محدث قمى پس از نقد سند روایت به نقد محتوایى آن پرداخته،که بدان اشاره خواهیم کرد.
2. از نظر محتوایى نیز، این روایت داراى اشکالاتى است؛ از جمله این که این روایت با سفارش پیامبر به فاطمه زهرا و با سفارش امام حسین به زینب کبرى معارض است. 11 امام حسین خواهر را سوگند دادند، که اقدام به لطم و پریشان کردن مو نکنند، آیا با چنین سفارش هایى مى توان گفت که عقیله بنى هاشم به چنین کارى دست زده اند.
3. افزون بر این، همان گونه که محدث قمى اشاره کرده اند، این کار با مقام والا و روح بزرگ حضرت زینب منافات و با شأن و جایگاه آن حضرت سازگارى ندارد:
»و نسبت سر شکستن به جناب زینب سلام اللّه علیها و اشعار معروفه نیز بعید است از آن مخدره، که عقیله هاشمیّین و عالمه غیر معلّمه و رضیعه ثدى نبوّت و صاحب مقام رضا و تسلیم است12«.
بدون شک، زینب کبرایى که متون معتبر اسلامى آن را توصیف کرده اند، با زینبى که این گونه راویان و ناقلان آورده اند از زمین تا آسمان تفاوت دارد.
4. افزون بر همه اینها، علامه مجلسى از لهوف نقل کرده، که شتران، محمل و هودج نداشته اند.13 بر همین اساس، شیخ عباس قمى در ادامه سخنان یادشده آورده است:
آنچه از مقاتل معتبر معلوم مى شود، حمل ایشان بر شتران بوده که جهاز ایشان پلاس و روپوش نداشته، بلکه در ورود ایشان به کوفه موافق روایت حذام بن ستیر که شیخان [شیخ مفید و شیخ طوسى] نقل کرده اند به حالتى بوده که محصور میان لشکریان بوده اند، چون خوف فتنه و شورش مردم کوفه بوده، چه در کوفه شیعه بسیار بوده.14
5. افزون بر همه اینها، قیاس قمه زنى بر این عمل (بر فرض ثبوت که معلوم نیست با قصد صورت گرفته باشد یا نه) قیاس مع الفارق است.15
3.زیارت ناحیه مقدسه
براى جواز قمه زنى و همانند آن به فرازهایى از زیارت ناحیه مقدسه، که از سوى امام زمان(ع) صادر شده استناد کرده اند. در بخشى از این زیارت، امام(ع) مى فرماید:»فلمّا رأین النساء جوادک مخزیا و نظرن سرجک علیه ملویا برزن من الخدور ناشرات الشعور على الخدود لاطمات للوجوه سافرات و بالعویل داعیات و بعد العز مذلللات و الى مصرعک مبادرات و الشمر جالس على صدرک16؛ هنگامى که زنان، اسب تو را در آن حال پریشان یافتند و زین آن را واژگون و بدون تو دیدند، از خیمه ها بیرون ریختند، در حالى که موهاى خود را پریشان کرده بودند، با دست بر صورتشان مى زدند، رو بندهایشان افتاده بود و صداهایشان به واویلا بلند شده بود. پس از عزت به ذلت افتادند و به سوى مقتل تو مى دویدند، در همان حال شمر روى سینه تو نشسته بود«.
فرازهاى یاد شده بیانگر بى تابى و بر سر و صورت زدن زنان اهل بیت پس از شهادت امام حسین(ع) است.
نقد و بررسى
زیارت معروف به »ناحیه مقدسه«، که به فرازهایى از آن براى جواز قمه زنى استناد شده، هر چند مشهور است، ولى انتساب آن به امام زمان(ع) چندان روشن نیست. سید بن طاووس که این زیارت را در مصباح الزائر نقل کرده، مى گوید: »زار بها المرتضى« علامه مجلسى که متن زیارت را به نقل کتاب یاد شده آورده، مى نویسد: »و الظاهر أنّه من تالیف السید المرتضى17؛ ظاهر این است که این زیارت از آن سید مرتضى است. روشن است«. که در نفى و اثبات حکم شرعى نمى توان به چنین روایتى استناد کرد.افزون بر این، فرازهاى مورد استناد مربوط به بى تابى و لطم و جزع است و ارتباطى به قمه زنى ندارد.
4. پاره کردن لباس به وسیله امام معصوم(ع)
یکى از دلیل هایى که براى جواز قمه زنى بدان استناد شده، روایاتى است که دلالت مى کند، امام حسن عسکرى(ع) در عزاى پدر بزرگوارشان لباس خود را از جلو و عقب پاره کردند.18 وقتى به امام در برابر این کار اعتراض شد به عمل حضرت موسى در عزاى برادرش هارون استناد کردند و این عمل را جایز شمردند.19نقد و بررسى:
1. جوازدریدن پیراهن، ربطى به جواز قمه زنى ندارد و استفاده جواز قمه زنى ازاین روایات، قیاس است.2. پاره کردن لباس، نمادى براى شدّت تأثر بوده است. همان گونه که لباس سیاه در عرف مردم لباس عزا به شمار مى آید. افزون بر این، در روایاتى، از جمله روایت یاد شده آمده است که: پیراهن امام(ع) از جلو و پشت پاره بود؛ یعنى امام پیش از آن که لباس را به تن کنند آن را پاره کرده بودند و این خود بیانگر آن است که این کار نماد عزا و ماتم بوده است.
نکته دیگرى که در خور یاد آورى است این که امام در همان سال وفات این عمل را انجام دادند و نه پس از آن و نه در سالگردهاى آن واقعه.
5. قمه زنى و شعائر الهى
برخى براى جواز قمه زنى گفته اند: قمه زنى از شعائر الهى است و تعظیم شعائر، مورد ترغیب و تمجید قرآن و اهل بیت(ع) است.در پاسخ باید گفت: درست است که بر اساس قرآن بزرگداشت شعائر الهى از وظایف همه مسلمانان است، ولى شعائر به چه معناست؟ چه چیزهایى جزو شعائر به شمار مى آیند؟ آیا قمه زنى و امثال آن رامى توان جزو شعائر دانست؟
شعائر، جمع شعیره به معناى علامت و نشانه است. شعائر الهى به آموزه هایى گفته مى شود که نمایشگر نشانه ها و مشخصه هاى روشن دین باشد؛ مانند مراسم حج، نماز جمعه، نماز جماعت و اصل عزادارى براى امام حسین(ع) و اما قمه زنى و امثال آن که مشروعیت آن ثابت نشده است، چگونه مى تواند جزء شعایر تلقى شود؟!
6. مکاشفات اولیاى الهى
یکى دیگر از دلیل هایى که براى جواز و یا استحباب قمه زنى بیان شده، مکاشفات یکى ا ز عارفان و اولیاى الهى است. از باب نمونه از آیت الله بهاء الدینى نقل شده که ایشان در یکى از ماه هاى محرم وقتى به اردبیل رفته بودند، در شب عاشورا یک ساعت به اذان صبح براى تهجد بیدار مى شوند، وقتى که براى وضو گرفتن به حیاط خانه مى روند، مى بینند که بین زمین و آسمان پر است از ملائکه و نیز ملائکه را مى بینند که گروه گروه از آسمان به زمین آیند... ظهر عاشورا هنگامى که قمه زن ها قمه مى زدند، دیده بودند که همان ملائکه زیر بغل قمه زن هایى را که احساس ضعف مى کنند، گرفته اند.نقد و بررسى
استدلال به این موارد نیز نادرست است؛ زیرا:1.بسیارى از این خبرها فاقد سند معتبر است. بنابراین، باید در مرحله نخست استناد آنها به بزرگان ثابت شود.
2.بر فرض اثبات، مکاشفات اولیاى الهى، نزد هیچ فقیهى از دلیل هاى شرعى به شمار نیامده است تا بتوان به وسیله آن حکمى را ثابت کرد.
پی نوشت ها :
1. بحار الانوار، ج2 ص 170.
2. همان، ص 171.
3. وسائل الشیعه، ج 15، ص 583، دار احیاء التراث العربى.
4. التنزیه، رساله اى است کوتاه که در سال 1346 ق. نگاشته شده است، این رساله در باره پاک سازى مراسم عزادارى از بدعت ها است. این رساله چنان که شیخ آقا بزرگ تهرانى بدان اشاره کرده اند، در پاسخ به کتابى به نام »سیماء الصلحا ء فى اثبات جواز اقامة العزاء لسید الشهداء«، است. الذریعه، ج 12، ص 292. سید محسن امین با نقل و نقد برخى از مطالب آن کتاب گفته است: اگر سخنان این نویسنده درست باشد، شایسته بود که عالمان به این اعمال مى پرداختند و با شمشیر به سر و روى خود مى زدند تا مردم به آنان اقتدا کنند حال آن که هیچ گاه عالمان چنین نکردند و بدان فرمان ندادند. و برخى از عوام این امور را در عصر حاضر ایجاد کردند..
5. محمد جواد مغنیه، الشیعه فى المیزان، ص 14.
6. مهدى بامداد، شرح حال رجال ایران، ج 4، ص 138 زوار؛ عبدالله مستوفى، شرح حال زندگانى من، ج 1، ص 276، زوار. و یا به احتمالى در روزگار صفویه و به دست قزلباشان به وجود آمده است.هفته نامه صبح صادق، 228، دو شنبه 9 بهمن 1385 ش ص 10. در جزوه دست پنهان نیز از قول استاد شهید مرتضى مطهرى نقل شده که قمه زنى از ارتدوکس هاى قفقاز به شیعه سرایت کرده است.
7. وسائل الشیعه، ج 15، ص 583، باب الکفارات 31.
8. جواهر الکلام، ج 40، ص 371؛ التنقیح فى شرح عروة الوثقى آیت الله خویى، ج 9، ص 342.
9. بحار الانوار،ج 45، ص 114.
10. شیخ عباس قمى، منتهى الامال، ج 1، ص 493، جاویدان. منتخب طریحى کتابى است که با هدف گریه و ندبه بر امام حسین نوشته شده و مطالب نادرست آن فراوان است. شمارى از عالمان برخى از مطالب غیر معتبر و مسامحات آن را یاد آورى کرده اند. ر.ک: لؤ لؤ و مرجان ص 183 - 184. شیخ آقا بزرگ تهرانى با معرفى نسخه هاى آن معتقد است که در این کتاب تصرفاتى شده است. الذریعه، ج 22، ص 420. در کتاب نور العین نیز مطالب ضعیف فراوان یافت مى شود تا جایى که محقق بزرگوار قاضى طباطبایى مى گوید: از کتب بسیار ضعیف و غیر قابل اعتماد و پر از جعلیات و نقلیات قصّه سرایان است. تحقیق درباره اول اربعین حضرت سید الشهداء، ص 60 و 640.
11. وسائل الشیعه، ج3، ص 272، مؤسسه آل البیت؛ بحار الانوار، ج 45، ص 3-1.
12. منتهى الآمال، ج 1، ص 493.
13. همان، ص 107.
14. منتهى الامال، ج 1، ص 493.
15. قیاس مع الفارق؛ یعنى قیاس چیزى بر چیز دیگر بدون علت و مناسبت و اشتراک.
16. بحار الانوار، ج 101، ص 322.
17. همان.
18. محمد بن على بن الحسین، قال: »لمّا قبض علىّ بن محمّد العسکرى رئى الحسن بن على(ع) و قد خرج من الدار و قد شقّ قمیصه من خلف و قدام«. وسائل الشیعه، ج 3، ص 274. آل البیت.
19. ابن عون، به عنوان اعتراض به این عمل حضرت نوشت: من رأیت أو بلغک من الائمّه شقّ قمیصه فى مثل هذا؟ فکتب ابو محمد(ع) یا احمق و ما یدریک ما هذا ؟ و قد شق موسى على هارون . همان مدرک.