اسرائیل و بحران همزیستى با ایران هسته اى

پس از جنگ جهانى دوم هیچ کشورى به اندازه اسرائیل نگران امنیت ملى خود نبوده است و دلیل آن هم بسیار روشن است؛ اسرائیل پس از اعلام موجودیت خود شش جنگ بزرگ را با
يکشنبه، 21 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اسرائیل و بحران همزیستى با ایران هسته اى
اسرائیل و بحران همزیستى با ایران هسته اى

نویسنده : عباس کاردان



 

مقدمه

"ایران در حال ایجاد یک امپراتورى جدید پارسى از افغانستان تا جنوب عراق، سوریه و مرزهاى لبنان است."1
افرایم اسنه Ephraim Sneh ، معاون سابق وزیر دفاع اسرائیل
"اسرائیل براى نخستین بار از زمان استقلال خود به مواجهه با تهدیدى حیاتى نزدیک مى شود."2
اوى دیچتر Avi Ditcher ، وزیر امنیت داخلى اسرائیل
پس از جنگ جهانى دوم هیچ کشورى به اندازه اسرائیل نگران امنیت ملى خود نبوده است و دلیل آن هم بسیار روشن است؛ اسرائیل پس از اعلام موجودیت خود شش جنگ بزرگ را با همسایگانش تجربه کرده است: جنگ هایى مثل 1948-9؛ جنگ سینا (سوئز) 1956؛ جنگ شش روزه 1967؛ جنگ هاى فرسایشى سال هاى 1969-70؛ جنگ رمضان (یوم کیپور) 1972؛ و جنگ لبنان 1982، یعنى به طور متوسط در هر دهه از حیات خود درگیر یک جنگ تمام عیار بوده است. به علاوه در جنگ اول خلیج فارس در سال 1991 نیز مورد حملات موشکى عراق قرار گرفت و در تابستان سال 2006 در جنگ با حزب الله لبنان اسطوره شکست ناپذیرى آن زیر سوال رفت.
در دکترین امنیتى رژیم اسرائیل دو حلقه داخلى (کشورهاى همسایه) و خارجى (کشورهاى متخاصم غیرهمسایه) تهدیدکننده بقاى این رژیم مى باشند، ولى پس از سال 1990 این دولت که هیچ یک از همسایگانش را به لحاظ قدرت نظامى همتاى خود مشاهده نمى کرد به فکر حل مشکل حلقه دوم یعنى عراق و ایران افتاد.
هم اکنون رژیم صدام حسین سقوط کرده و در حلقه دوم فقط ایران باقى مانده است. در همین راستا، بعضى اعتقاد دارند که جنگ عراق براى نفت بود، اما به سختى مى توان شواهدى را براى حمایت از این ادعا یافت. در عوض مى توان عنوان نمود که این جنگ به خاطر حفظ امنیت بیشتر اسرائیل شکل گرفت. همان طور که فیلیپ زلیکو Philip Zelikow ، عضو پیشین هیئت مشاوران اطلاعات خارجى ریاست جمهورى و مدیر اجرایى کمیسیون یازده سپتامبر و مشاور کاندولیزا رایس، وزیر خارجه سابق ایالات متحده در سخنرانى خود در دانشگاه ویرجینیا در سپتامبر 2003 بیان داشت: "تهدید واقعى از طرف عراق، نه آمریکا بلکه متوجه اسرائیل بود."3
با توجه به این نکته و بنا به نظر شارون همکارى هاى راهبردى میان آمریکا و اسرائیل به "ابعاد بى سابقه اى" رسیده بود و مقامات اطلاعاتى اسرائیل طیف گسترده اى از گزارشات هشدار دهنده در زمینه برنامه هاى تسلیحات کشتارجمعى عراق را به واشنگتن داده بودند.
در سپتامبر سال 2003 (شهریور 1381) نیز شیمون پرز Shimon Peres ، رئیس جمهور کنونى اسرائیل به خبرنگاران گفت: "جنگ علیه صدام حسین باید صورت گیرد. بازرسى ها و بازرس ها براى مردمان شایسته خوب هستند. اما مردمان فریبکار مى توانند به آسانى بر آن ها فائق آیند."4
در این میان، پس از شکست صدام در جنگ سال 2003، ایران به عنوان مهم ترین تهدید امنیتى براى موجودیت اسرائیل مطرح گردید. به همین دلیل در بین کشورهاى منطقه، اسرائیل واکنش هاى منفى و تخاصم آمیزى را از ابتداى شروع بحران هسته اى ایران مطرح کرده است که هم سو با سیاست هاى آمریکا در جهت محدودکردن هرچه بیشتر ایران مى باشد. در واقع برخلاف سایر کشورهاى منطقه که واکنشى مبهم و غیررسمى به برنامه هسته اى ایران نشان داده اند، مقامهاى اسرائیلى آشکارا برنامه مذکور را تهدیدى علیه امنیت خود مى دانند و خواهان متوقف کردن آن به هر شکلى هستند.
رژیم صهیونیستى با این توجیه که ایران براى کسب موازنه با اسرائیل قصد ساخت چنین سلاح هایى را دارد، خواهان توقف برنامه هسته اى ایران بوده و حتى به استفاده از زور براى توقف آن تأکید مى کند، زیرا در غیر این صورت، با قواعد بازى جدیدى در خاورمیانه مواجه خواهد شد و برترى استراتژیک خود که طى دهه هاى گذشته در قبال کشورهاى اسلامى و عربى داشته است را از دست خواهد داد.
با این توضیح، مقاله حاضر سعى دارد به این پرسش پاسخ دهد که تحت چه شرایطى ایالات متحده و اسرائیل ممکن است تمایل داشته یا مجبور به زندگى در کنار یک ایران هسته اى گردند؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که اگر ایالات متحده و اسرائیل مسیر دیپلماسى و انجام عملیات نظامى را شکست خورده بدانند، مجبور به پذیرش برخى گزینه هاى احتمالى خواهند بود که در این راستا اسرائیل تمایل کمترى نشان خواهد داد، زیرا ممکن است اقدام آن به کنار گذاشتن گزینه نظامى تعبیر شده و ایالات متحده به جاى نابودى تأسیسات هسته اى ایران به مهار و بازدارندگى روى آورد.5
با توجه به این مسائل، این گزینه ممکن است براى اسرائیل پرمخاطره باشد. همین گزینه نیز ممکن است براى آمریکائى ها نیز دشوار باشد، زیرا این احتمال وجود دارد که اسرائیلى ها تصور کنند آمریکا به مماشات با ایران روى آورده و خود به صورت مستقل به ایران حمله کنند. با این حال، شکست گزینه هاى دیگر، روى آوردن به گزینه هاى دیگر براى زندگى در کنار یک ایران هسته اى را براى هر دوى آن ها ضرورى مى سازد که در اینجا به آن ها پرداخته مى شود.

* بازدارندگى ایالات متحده در مقابل ایران

در این مورد ایالات متحده با بیان اینکه استفاده یا تهدید به استفاده از تسلیحات هسته اى ضد اسرائیل (یا هر کشور دیگرى در منطقه) به عنوان تهدید ضد ایالات متحده قلمداد شده، به اتخاذ سیاست شفاف تلافى در مقابل ایران روى خواهد آورد.6
اکثر کشورهاى منطقه، از جمله ایران نسبت به تضمین امنیتى اسرائیل ازسوى آمریکا توسط سلاح هاى هسته اى اذعان دارند و این امر به کرات در صحبت هاى دولت مردان آمریکا دیده مى شود.7 با این حال، برخى کارشناسان اسرائیلى عنوان مى دارند که این تضمین ایالات متحده کافى نیست و اگر توان بازدارندگى اسرائیل در کنار توان بازدارندگى ایالات متحده قرار گیرد کارایى آن بیشتر خواهد بود.8

* تضمین هاى مستقیم امنیتى ایالات متحده به اسرائیل

راه دیگر به تنظیم و رسمى کردن تضمین هاى ایالات متحده براى اسرائیل مربوط مى شود که مى تواند به صورت یک معاهده دفاعى دوجانبه، یک قطعنامه مشترک، یک توافق اجرایى یا حتى صدور بیانیه هایى ازسوى رئیس جمهور ایالات متحده باشد. این تضمین مى تواند در شکل تعهدى همه جانبه یا فقط تعهد در دفاع از آن در مقابل حملات کشتار جمعى یا تنها تسلیحات هسته اى باشد. در این رابطه برخى به موانع بسیار بر سر راه چنین اقدامى اشاره دارند. این توافق منافع بسیارى را براى اسرائیل به همراه داشته و مى تواند هم چون کشورهاى عضو ناتو هزینه هاى نظامى خود را کاهش داده و تمرکز بیشترى بر مسائل داخلى خود داشته باشد.
در این راستا، استقرار نیروهاى ایالات متحده یا موشک هاى پاتریوت در اسرائیل مى تواند سطح این تضمین امنیتى را افزایش دهد. اقدامات دیگر ممکن است پذیرش اسرائیل در سیستم چند لایه جهانى ضد موشک ایالات متحده، مشارکت در فرایندهاى برنامه ریزى دفاعى یا ارتباط مستقیم و دائم با سیستم هاى هشداردهنده ماهواره اى ایالات متحده باشد.10
با این حال، برخى کارشناسان اسرائیلى اظهار مى دارند که به دلیل کاهش نفوذ و تأثیرگذارى ایالات متحده در جهان و بخصوص خاورمیانه، درگیرى هاى رایج در عراق، بازگشت روسیه به عنوان قدرتى جهانى و دیگر تحولات، ضرورى است تا اسرائیل وابستگى خود به ایالات متحده براى تأمین نیازهاى امنیتى خود را کاهش داده و به آن نیفزاید. بنابراین از دید آن ها هر نوع بحثى براى یک معاهده دفاعى دیگر میان دو کشور واقع بینانه نمى باشد و ارائه گزارش جامعه اطلاعاتى آمریکا مبنى بر اینکه ایران در حال ساخت بمب هسته اى نمى باشد، نمایان گر محدودیت هاى بسیار روى قدرت ایالات متحده مى باشد.11

* تضمین هاى چندجانبه به اسرائیل

چشم انداز یک ایران با توانایى هسته اى و نیز گسترش چنین تسلیحاتى در منطقه موجب شکل گیرى مباحثى در مورد مزایا و معایب اتحادهاى تازه از جمله یک معاهده دفاعى میان ایالات متحده و اسرائیل و نیز عضویت این رژیم در "پیمان آتلانتیک شمالى(NATO " ) North Atlantic Treaty Organization شده است که پیش از این نیز تلاش هاى خود را براى عضویت در آن اغاز کرده است.
در این میان، گزینه عضویت ناتو شاید حالتى نمادین داشته باشد، ولى توسعه روابط رسمى با ایالات متحده و اروپا مى تواند مناسب تر باشد. به هرحال، رژیم صهیونیستى، مخالفت هاى فرانسه و دیگر کشورهاى عضو ناتو که پیوندهاى نزدیکى با اعراب دارند را در پیش روى خود دارد.12
به تازگى نیز گزارشاتى وجود دارد که تل آویو تلاش دارد تا برنامه هاى ابتدایى خود را براى عضویت در ناتو که پیش از این همکارى محدود خود را با آن در قالب پیمان مدیترانه در سال 1994 آغاز نمود، عملى کند.13 در این راستا گابى اشکنازى Ashkenazi Gabi ، رئیس ستاد مشترک نیروهاى مسلح، در نشست وزراى دفاع ناتو در بروکسل شرکت کرد. وى درحالى در این نشست حضور یافت که پیش از این سران نظامى و سیاسى رژیم صهیونیستى نیز بر اصل عضویت این رژیم در ناتو تأکید کرده بودند.
رژیم صهیونیستى امید دارد با استفاده از ناتو، مشروعیتى جهانى براى خود کسب کرده، ارتش خود را بازسازى کند، از آن به عنوان سپرى در برابر ایران و در کل به عامل برترى نظامى در برابر مسلمانان استفاده کند. پیش از این نیز اکثر مقامات صهیونیستى بر عضویت این رژیم در ناتو تأکید داشته اند.14

* ایجاد بازدارندگى دوجانبه باثبات

بازدارندگى در ساده ترین شکل آن عبارت است از نوع ویژه اى از روابط اجتماعى یا سیاسى که در آن یک طرف سعى در نفوذ بر رفتار طرف دیگر در جهت مطلوب خود دارد. به عبارت دیگر، بازدارندگى عبارت است از تأمین توانمندى هاى لازم در کشور بازدارنده با این هدف که کشور مزبور بتواند به منظور متقاعد ساختن طرف مقابل یا مجبور ساختن آن به چشم پوشى از رفتارى معین یا وادار ساختن دشمن به صرف نظر از اهدافى که تعقیب مى کند، تصمیم هاى لازم را اتخاذ نماید. در عین حال، بازدارندگى به معناى به کارگیرى و استفاده از نیروهاى مسلح نیست، بلکه به معناى عدم استفاده از نیروى نظامى است.
از آنجایى که رژیم صهیونیستى همواره با تهدیداتى براى بقاى ملى خود مواجه مى باشد، همواره تأکید فراوانى بر حفظ یک توانایى بازدارندگى قوى و مطمئن داشته است. اسرائیل به منظور تحقق اهداف راهبردى خود در خاورمیانه، سیاست بازدارندگى را در دو سطح متعارف و غیرمتعارف اعمال کرده است ولى با گذشت زمان به این نتیجه رسید که با اتکا به سلاح هاى متعارف قادر نخواهد بود تا اهداف منطقه اى خود را محقق سازد، بنابراین تصمیم گرفت به گزینه تسلیحات هسته اى روى آورد.

دلایل اسرائیل براى روى آوردن به سلاح هسته اى عبارتند از:

1. برهم زدن توازن قواى منطقه اى به نفع اسرائیل:

اسرائیل با کسب تسلیحات هسته اى به قدرت برتر منطقه تبدیل شده و مى تواند بدون ترس از حمله به سیاست توسعه ارضى خود ادامه دهد. در این رابطه تحولات تاریخى نشان دادند که پس از کسب برترى اسرائیل در این حوزه کشورهاى عربى نتوانستند به جنگ دیگرى براى بازپس گیرى زمین هاى خود اقدام کنند.

2. ناکامى اولیه در جنگ رمضان (یوم کیپور) در سال 1973:

به رغم اینکه اسرائیل از همان ابتداى تأسیس تلاش کرده بود به جدیدترین سلاح ها وپیشرفته ترین فناورى نظامى دست یابد، این امر موجب تغییر رفتار کشورهاى عربى در برابر اسرائیل نشد. در واقع، بازدارندگى متعارف نتوانست اعراب را از حمله به اسرائیل بازدارد. این رژیم پس از شکست در جنگ 1973 به این نتیجه رسید که در جنگ با کشورهاى عربى، سلاح متعارف کارایى لازم را نخواهد داشت؛ زیرا در جنگ 1973 آنچه که اسرائیل را از ورطه نابودى نجات داد، کمک هاى گسترده نظامى آمریکا به این رژیم بود.

3. خروج از انزواى منطقه اى و بین المللى:

دستیابى اسرائیل به سلاح اتمى مى تواند به انزواى این رژیم پایان دهد و به اعتبار و موقعیت این رژیم در میان کشورهاى خاورمیانه بیفزاید.
در اینکه بازدارندگى هسته اى اسرائیل چگونه باید اعمال شود تا تأثیر لازم را بر رفتار کشورهاى عربى و اسلامى به جاى بگذارد، دیدگاه ها و نگرش هاى مختلفى در درون حاکمیت اسرائیل وجود دارد که عبارتند از:

1. اعلام آشکار و رسمى دارا بودن تسلیحات هسته اى؛

این عده معتقدند اگر اسرائیل حقیقت مربوط به سلاح هاى هسته اى خود را آشکارا اعلام کند، بازدارندگى مورد نظر از اعتبار بیشترى برخوردار خواهد شد.

2. تداوم سیاست ابهام هسته اى Nuclear Ambiguity ؛

دیدگاه دیگر بر این اعتقاد است که اسرائیل باید سلاح هسته اى در اختیار داشته باشد، اما نباید وجود آن را آشکارا و به طور رسمى اعلام نماید. این دیدگاه که نگرش مسلط و مورد قبول اکثر رهبران اسرائیل است، مبتنى بر راهبرد ابهام مى باشد.
اسرائیل در حال حاضر 100 تا 200 بمب هسته اى در اختیار دارد، اما تا کنون حاضر نشده است اطلاعات روشنى در این خصوص منتشر کند. رهبران این رژیم نیز در خصوص سلاح هسته اى اطلاعات مبهم و ضد و نقیضى عنوان مى دارند. هنگامى که از رهبران رژیم صهیونیستى سؤال مى شود آیا اسرائیل سلاح هسته اى در اختیار دارد، آنان پاسخ مى دهند که اسرائیل اولین کشورى در خاورمیانه نخواهد بود که از سلاح هسته اى استفاده مى کند.

در همین رابطه، پیروى اسرائیل از راهبرد ابهام هسته اى تا به امروز با اهداف گوناگونى صورت گرفته است:

الف) جلب افکار عمومى یهودیان به اعتبار و قدرت اسرائیل؛
این رژیم با انتشار اطلاعاتى مبهم در این خصوص، براى شهروندان اسرائیلى آرامش روانى به وجود مى آورد و به هنگام بحران، اراده آن ها را براى خدمت نظامى تقویت مى کند.
ب) فراهم ساختن زمینه براى بازگشت همه یهودیان جهان به اسرائیل؛
در دهه هاى 70 و 80، هنگامى که مهاجرت یهودیان به اسرائیل پایان یافت، اسرائیلى ها اخبار مربوط به سلاحهاى هسته اى خود را به طور مکرر اعلام مى کردند و تبلیغات بسیار وسیعى را در این خصوص به راه انداختند تا اینکه میزان قدرت، پیشرفت و ثبات کشور خود را نشان دهند که از این طریق توانستند اطمینان یهودیان جهان را براى مهاجرت به اسرائیل جلب نمایند.
ج) تفهیم این نکته به اعراب و مسلمانان که نابودى اسرائیل کارى بیهوده است؛
از نظر اسرائیل، چنین تهدیدهاى بازدارنده اى بالاخره اعراب را در برابر خواسته هاى اسرائیل در خاورمیانه به تسلیم وا خواهد داشت.
د) تظاهر به نداشتن تسلیحات هسته اى در برابر افکار عمومى غرب؛
در پرتو چنین راهبردى این رژیم در برابر افکار عمومى غرب، به عنوان کشورى مطلوب ظاهر خواهد شد. هدف تل آویو از ارائه چنین تصویرى از خود در برابر افکار عمومى غرب، جلب هر چه بیشتر کمک هاى سیاسى، اقتصادى و نظامى است.
ن) عدم ایجاد تنگناى سیاسى براى ایالات متحده؛
سیاست روشن و اظهار صریح اسرائیل به وجود سلاح هسته اى در این رژیم، ایالات متحده آمریکا را که هم پیمان این رژیم است در تنگنا قرار خواهد داد، زیرا آمریکا همواره اعلام کرده است که کشورهاى خاورمیانه نباید به سلاح هسته اى دست یابند.
به هرحال، از دید اسرائیل، توسعه توانایى هسته اى ازسوى ایران و شکل گیرى یک محیط هسته اى چند قطبى پایانى براى انحصار هسته اى اسرائیل و به طور اساسى تغییر برآورد بازدارندگى راهبردى در تمامى ابعاد اصلى آن خواهد بود.
در این چارچوب، حفظ سیاست ابهام هسته اى ازسوى اسرائیل بسیار مشکل خواهد بود. هم اکنون نیز حرکت زیردریایى ها و پراکنده کردن موشک هاى بالستیک به صورتى آشکارتر از گذشته ازسوى این رژیم، بیانگر تغییر تاکتیک هاى آنان در این زمینه است. در عین حال، کلاهک هاى پیشرفته تر براى این سیستم ها نیز نیاز به آزمایش دارند که همین موارد ممکن است سبب تغییر در سیاست هسته اى اسرائیل به طور اساسى شود.15
تاکنون، اسرائیل منکر استفاده از تسلیحات هسته اى بوده است، ولى این سیاست تاکتیکى بوده و جنبه اخلاقى و یا حالت مطلق ندارد. در این رابطه برخى از کارشناسان اسرائیلى، هسته اى شدن احتمالى خاورمیانه و بخصوص ایران را تهدید و دلیلى کافى براى هر نوع اقدام پیش گیرانه و کنار گذاشتن سیاست ابهام هسته اى مى دانند.
در این مورد باید گفت که بعید است اسرائیل بتواند دولت نظام جمهورى اسلامى را تغییر داده، در یک جنگ متعارف پیروز گردد یا اینکه دولت مردان کشورمان را متقاعد به کنار گذاشتن برنامه هسته اى کند. به همین دلیل از گفته برخى از سران رژیم صهیونیستى پیداست که اگر در صحبت هاى خود از جمله »از هر راه مناسب considered suitable by any means« استفاده مى کنند، منظورشان به کارگیرى سلاح هسته اى ضد ایران مى باشد.

* یک سیستم امنیتى منطقه اى

از دید مقامات رژیم صهیونیستى و ایالات متحده، دستیابى ایران به توانمندى هسته اى در عین حال موجب ترس و وحشت کشورهاى منطقه از ایران نیز خواهد شد، به همین جهت اعتقاد دارند که در این محیط، بقاى این کشورها و جلوگیرى از جنگ هسته اى نیازمند اقداماتى متقابل و چندجانبه براى توجه به چنین نگرانى هایى مى باشد. به علاوه، از آنجایى که این رژیم خواستار توقف برنامه هسته اى ایران مى باشد، باید در ایجاد یک سیستم امنیتى منطقه اى مشارکت و آن را تسهیل نماید.
از این منظر، ایجاد سیستم هاى فرماندهى و کنترل در کشورهاى منطقه از جمله سوریه، عربستان سعودى و الجزایر براى جلوگیرى از دستیابى گروه هاى تروریستى و افراطى با مرام ایدئولوژیکى یا مذهبى به تسلیحات هسته اى ضرورى مى باشد.16
این که چنین فرایندى نیازمند حضور فعال قدرت هاى خارجى هم چون ایالات متحده، اتحادیه اروپا، روسیه و چین مى باشد. از دید رژیم صهیونیستى، اگر این فرایند با حضور قدرت هاى خارجى همراه نباشد، ممکن است به سرنوشت موافقت نامه کنترل تسلیحات و امنیت منطقه اى17 (ACRS ) Arms Control and Regional Security که بر طبق کنفرانس مادرید در سال 1991 تشکیل شد، دچار گشته و با شکست مواجه شود.18
ازسوى دیگر، برخى کارشناسان آمریکایى اعتقاد دارند که در چنین سیستمى ایران نیز باید حضور داشته باشد و در نشستى با حضور تمامى بازیگران منطقه اى هزینه هاى منطقه اى داشتن تسلیحات هسته اى توسط این کشور را براى آن ها توضیح داد. به هرحال ایجاد چنین سیستمى آسان نیست و ایالات متحده باید بى اعتمادى ناشى از سیاست دوگانه خود در قبال کشورهاى مسلمان منطقه و اسرائیل را اصلاح کند، چراکه در غیر این صورت اعراب نیز وارد چنین ترتیباتى نخواهند شد. در این زمینه کارشناسان توصیه مى کنند که اسرائیل سرزمین هاى اشغالى اعراب را بازپس داده، شهرک سازى را متوقف کرده و تولید پلوتونیوم را کنار بگذارد.19

* ایجاد منطقه عارى از تسلیحات کشتار جمعى

برخى کارشناسان عنوان مى دارند که هر چند دستیابى ایران به تسلیحات هسته اى تحولى نگران کننده است اما در عین حال، به دلیل اصلى تلاش ایران، یعنى وجود زرادخانه اتمى اسرائیل توجهى نمى شود و در صحنه رقابت هاى هسته اى خاورمیانه، باید اسرائیل را مرتکب "گناه اولیهOriginal Sin " دانست، زیرا دستیابى این رژیم به زرادخانه اتمى و احساس امنیت بیشتر، فقط باعث شده است تا به جاى نرمش در چاره جویى براى اختلافات منطقه اى، موضعى سرسختانه تر اتخاذ کند. بنابراین پیشنهاد خلع سلاح اتمى اسرائیل مى دهند.20
همچنین از دید آنها، یکى از شیوه هاى مطرح جهت متقاعد کردن ایران براى انصراف از تعقیب فعالیت هاى هسته اى یا شاید برچیدن چنین تسلیحاتى، توافقى بزرگ است که علاوه بر حل و فصل مسائل موجود میان ایران و ایالات متحده، گزینه بازدارندگى هسته اى اسرائیل را نیز مورد بازبینى قرار دهد. بدین معنا که با توافق تمامى کشورهاى منطقه از جمله ایران و اسرائیل، منطقه اى عارى از تسلیحات کشتار جمعى ایجاد گردد. طبیعى است که گستره چنین اقدامى زیاد بوده و شامل نابودى تسلیحات هسته اى اسرائیل و پیوستن آن به معاهده منع تسلیحات کشتار جمعى (NPT ) Treaty Non-Proliferation مى گردد.21
به هرحال از دید مخالفان، تازمانى که مناقشه خاورمیانه حل و فصل نشده و تهدیدات پیش روى موجودیت و بقاى اسرائیل همچنان پابرجاست، نباید چنین گزینه اى را مورد بحث قرار داد، چراکه موارد کره شمالى و ایران نشان داده است که سازمان هایى نظیر آژانس بین المللى انرژى اتمى (IAEA ) International Atomic Energy Agency کارکرد مؤثرى در عرصه جلوگیرى از گسترش هسته اى نداشته و شوراى امنیت نیز خواهان خطرپذیرى زیادى در این عرصه نیست.22
× طرح دوباره "خاورمیانه جدید" (برترى در حوزه اقتصادى)
بر طبق این سناریو، اسرائیل که تاکنون از تفوق نظامى برخوردار بوده (از نظر سلاح هاى هسته اى و متعارف) سعى خواهد کرد تا براى اعمال قدرت مؤثر در خاورمیانه از بعد اقتصادى جهت تأمین سیطره منطقه اى سود جوید.
اندیشه خاورمیانه جدید در مفهوم امروزى آن براى نخستین بار ازسوى برنارد لوئیس Bernard Lewis ، استاد مطالعات خاور نزدیک دانشگاه پرینستون Princeton University در پاییز سال 1992 در مقاله اى تحت عنوان "بازبینى خاورمیانهRethinking the Middle East " در مجله فارین افرز Foreign Affairs مطرح شد. نویسنده در این مقاله عنوان کرد که در دهه 90 و پس از خاتمه جنگ خلیج فارس، فروپاشى اتحاد شوروى سابق، خاتمه جنگ سرد و تشکیل کشورهاى تازه استقلال یافته، دگرگونى هاى اساسى در مفهوم خاورمیانه ایجاد شده است.23
پس از وى، شیمون پرز Shimon Peres در سال 1993 کتاب "خاورمیانه جدید The New "Middle East را منتشر ساخت که در آن دیدگاه جامعى از آرمان ها و اهداف اسرائیل را براى آینده منطقه خاورمیانه مطرح نمود که به تفصیل عبارتند از:
1) دستیابى اسرائیل به همزیستى مسالمت آمیز با همسایگان عرب؛
اسرائیل بر این باور است که اگر بخواهد امنیت خود را تضمین نماید، باید در پى ایجاد همزیستى مسالمت آمیز با کشورهاى عرب و سایر کشورهاى جهان باشد.24
2) اهمیت روابط اقتصادى بیش از توسعه مناسبات سیاسى؛
اسرائیل باید بکوشد تا در بازارهاى اقتصادى کشورهاى خاورمیانه مشارکت نماید، البته هدف اسرائیل تنها همکارى اقتصادى با کشورهاى عرب خاورمیانه نیست، بلکه خواهان همکارى و همگرایى در اقتصاد منطقه بزرگ خاورمیانه است.25
پرز معتقد است که براى سامان دادن به چنین اندیشه اى باید تمامى آرمان ها و باورهاى مذهبى را به کنارى نهاد و با ایجاد مؤسسات جدید و اجراى طرح هاى دوجانبه یا چندجانبه، اتحادیه منطقه اى جدیدى را براى خاورمیانه ترسیم کرد.26
شیمون پرز نیز با کسب منصب ریاست جمهورى رژیم صهیونیستى، همین اندیشه را طى مقاله اى با عنوان "دره صلح "Valley of Peace در تاریخ 10 اوت 2007 (19 مرداد 1386) مطرح کرد. وى عنوان داشت که "هر نوع تحول مهمى که از زمان جنگ جهانى دوم به وقوع پیوسته، بواسطه بهره گیرى از اقتصاد مدرن بوده است، اقتصادى که اشاعه دهنده استفاده از علم و تکنولوژى به جاى تمرکز صرف بر قلمروى سیاسى مى باشد. این انقلاب جهانى هم اکنون در جلوى چشمان ما در حال وقوع است. جهان در حال تغییر است و کانون توجه از دیپلماسى و راهبرد سیاسى به علم و تکنولوژى سوق پیدا مى کند."27 رئیس جمهور رژیم صهیونیستى، همچنین در مصاحبه با نشریه گاردین چاپ انگلیس در 23 اوت 2007 (اول شهریور 1386) همین موضوع را دوباره مطرح نمود. وى در این مصاحبه عنوان داشت: "به اعتقاد من، ما بر راهبرد سیاسى و دیپلماسى اتکاى زیادى داشته و به طور کامل قدرت بالقوه راهبرد اقتصادى که مى تواند ما را به صلح رهنمون کند، نادیده گرفته ایم."28
در کل اینکه، اسرائیل با برخوردارى از ساختار و زیربناى اقتصادى پیشرفته و برترى نسبت به کشورهاى عرب و غیرعرب در زمینه هاى صنعت و کشاورزى و ارتباط با اقتصاد جهانى به ویژه با آمریکا و سرمایه داران یهودى، سازمان هاى بازرگانى و وسایل تبلیغاتى، دست برتر را در تعاملات اقتصادى منطقه در بستر خاورمیانه جدید داراست. از اینرو، در پى آن است تا شریان هاى حیات اقتصادى اعراب، آب، نفت، فرهنگ و جهانگردى را به اقتصاد خود پیوند زده و سلطه خود را برقرار نماید.

نتیجه گیرى

همانطور که در این مقاله آمد، رژیم صهیونیستى ایران را بزرگترین خطر براى خود از زمان تأسیس این رژیم در سال 1948 مى داند. از اینرو، با به کارگیرى استراتژى هاى مختلف و انجام اقدامات مورد ذکر در متن سعى کرده است قدرت کشورمان در عرصه هاى مختلف را به چالش کشیده و آن را محدود سازد.
به طور کلى، نگرانى اسرائیل در مورد ایران به طور صرف به برنامه هسته اى مربوط نشده، بلکه از نفوذ و محبوبیت کشورمان در میان مردم منطقه و اعراب داخل سرزمین هاى اشغالى هراس دارند، به گونه اى که از آن به عنوان زنگ خطرى براى موجودیت این رژیم یاد مى کنند. به گفته آنها در میان شهروندان عرب اسرائیلى که یک میلیون نفر بوده و 15 درصد از جمعیت این رژیم را تشکیل مى دهند، حمایت گسترده اى از ایران وجود دارد که آژانس امنیتى اسرائیل نیز از این محبوبیت به شدت ابراز نگرانى کرده است.29
به هرحال، از شواهد پیداست که على رغم دستاوردهاى اولیه، استراتژى دولت اسرائیل در نهایت با شکست مواجه گردیده است. در تأیید این گفته مى توان به انتشار گزارش جامعه اطلاعاتى ایالات متحده، ارسال کامل سوخت هسته اى نیروگاه بوشهر از سوى روسیه و افزایش همکارى هاى اقتصادى کشورهاى دیگر با ایران اشاره کرد. در زمینه اقتصادى همچنین گزارش اداره کل حسابرسى ایالات متحده(GAO) Accountability Office Government با اذعان به شکست تحریم هاى این کشور ضد ایران از سال 1987 آورده است که "روابط تجارى ایران با کشورهاى جهان و نقش پیش روى آن در تولید انرژى، انزواى ایران از سوى ایالات متحده را با دشوارى مواجه ساخته است". این گزارش همچنین عنوان مى دارد که "تجارت جهانى ایران از زمان اعمال تحریم هاى ایالات متحده با رشد روبه رو بوده است."30
روزنامه هاآرتص، چاپ سرزمین هاى اشغالى هم مى نویسد که اسرائیل در حال اعتراف به شکست خود در بسیج کردن کشورهاى جهان براى اعمال مجازات هاى اقتصادى علیه ایران مى باشد، به گونه اى که دیگر تنها روسیه و چین نیستند که بر مخالفت با مجازات هاى اقتصادى علیه ایران تأکید مى ورزند؛ بلکه کشورهایى هم چون آلمان، ایتالیا و ژاپن، یعنى هم پیمانان آمریکا نیز با این امر مخالف هستند.31
در همین رابطه، برخى مقامات صهیونیستى از جمله افرایم هالوى Efraim Halevy ، رئیس سابق موساد با اعتراف به شکست اقدامات صورت گرفته علیه ایران پیشنهاد گفت وگوى ایالات متحده با ایران را مى دهند. وى در کتاب جدید خود با نام "مردى در سایه ها Man in "the Shadows با اعتراف به شکست تلاش هاى غرب و اسرائیل براى جلوگیرى از کسب توانایى هسته اى از سوى ایران، عنوان نموده است که آمریکا و اسرائیل به جاى افزایش فشارها بر ضد ایران باید به دنبال راه هایى براى یک گفت وگوى سازنده با تهران باشند.32
ایتان بنتسور Eytan Bentsur ، مدیر کل سابق وزارت خارجه رژیم صهیونیستى نیز با اعتراف به شکست دیپلماتیک رژیم صهیونیستى، مى گوید که در کل سیاست دولت اسرائیل مبنى بر نشان دادن خطر ایران به عنوان تهدیدى بین المللى براى کل جامعه بشرى با شکست مواجه شده است، چراکه نتوانسته اند به طور کافى افکار عمومى جهان را براى پذیرش چنین چیزى متقاعد کنند.33
همچنین بر طبق برخى گزارشات، پیمان آتلانتیک شمالى (NATO ) نیز سعى دارد خود را از مناقشه هسته اى ایران دور نگه دارد، چراکه در برابر درخواست رژیم صهیونیستى، از آن خواسته است تا خود به این مسئله رسیدگى کرده و روى همکارى این پیمان حساب باز نکند.34
از سوى دیگر، برخى مراکز فکرى در اسرائیل از اختلاف میان آمریکا و رژیم صهیونیستى در رابطه با مسائل مختلف از جمله مفهوم "نقطه بى بازگشت در برنامه هاى هسته اى ایران" خبر مى دهند که همین امر راه را براى هرگونه پیش بینى در مورد برنامه هسته اى ایران از سوى آنها بسته است.35
"مرکز مطالعات راهبردى جافى(JCSS " ) یکى از همین مراکز است که پیش از انتشار گزارش اطلاعاتى آمریکا، اعلام کرده بود که به علت درگیر شدن آمریکا در عراق بعید نیست که این کشور در خصوص مسئله هسته اى به توافقى ریشه اى با ایران دست یابد که در این صورت اسرائیل را نیز وادار مى کند تا چنین توافقى را بپذیرد.36
با این حال، رژیم اسرائیل با اتخاذ اقدامات دفاعى از جمله پرتاب ماهواره ها به مدار زمین با کمک هندوستان براى نظارت بر تأسیسات هسته اى ایران و آزمایش هاى مکرر موشک هاى رهگیر به دنبال آن است تا به ایران نشان دهد مى تواند مستقل از ایالات متحده آمریکا و کشورهاى دیگر صحنه نبرد را زیر نظر داشته و دست به عملیات بزند.
در کل اینکه، به نظر مى رسد هم اکنون تمامى کشورهاى منطقه و خارج از آن پى به جایگاه و قدرت کشورمان برده و مى دانند که باید ایران را به عنوان قدرتى منطقه اى بپذیرند. با این حال، اسرائیل و کشورهاى غربى سعى دارند با اتخاذ سیاستى تازه به مهار ایران روى آورند تا شاید بتوانند مسأله هسته اى کشورمان را به این طریق حل وفصل نمایند.

عناصر کلیدى این سیاست عبارتند از:

منزوى ساختن ایران تا زمانى که به غنى سازى ادامه مى دهد؛
حفظ وحدت شوراى امنیت سازمان ملل و کشورهاى درگیر در مذاکرات هسته اى با ایران؛
تداوم تحریم هاى ملى و بین المللى (هرچند محدود) براى فشار بر اقتصاد ایران؛
محدود ساختن دسترسى ایران به تکنولوژى هسته اى و موشکى؛
شکستن بن بست دیپلماتیک، از جمله گفتگوى مستقیم با ایران؛
سرمایه گذارى بر زیرساخت هاى جدید دیپلماتیک مرتبط با امنیت و عدم گسترش تسلیحات هسته اى در خاورمیانه براى مهار و درگیر ساختن ایران و ارائه تضمین هاى تازه به متحدان آمریکا در منطقه مبنى بر اینکه ایالات متحده همچنان متعهد به تامین امنیت آنها مى باشد؛
درگیر ساختن ایران به لحاظ اقتصادى، بویژه در بخش پالایش نفت؛
ایجاد یک کنسرسیوم منطقه اى بانک سوخت هسته اى تحت نظارت آژانس بین المللى انرژى اتمى؛
فراهم ساختن چارچوبى دیپلماتیک براى یک استراتژى بلندمدت در جهت مهار ایران، در صورتى که مذاکرات به شکست بینجامد.
در اصل این استراتژى بر فشارهاى ایجادشده توسط تحریم ها، انزواى دیپلماتیکى و توقف سرمایه گذارى همراه با مصالحه عملى و تضمین هاى امنیتى جهت تشویق ایران به حرکت در مسیرى مطمئن و غیر هسته اى تمرکز دارد.

پی نوشت ها :

* کارشناس ارشد مطالعات منطقه اى و مدیر گزارشات پژوهشى موسسه فرهنگى مطالعات و تحقیقات بین المللى ابرار معاصر تهران
پى نوشت ها در دفتر نشریه موجود است.

منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 271

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط