جنگ نرم آمریکا در پیکارگاه قلوب و اذهان(1)

با پایان یافتن رویارویى ایدئولوژیک میان دو اردوگاه متعارض شرق، پس از پایان جنگ سرد و نیز اهمیت یافتن تضادهاى هویتى و فرهنگى به همراه کاربرد بیشتر جنگ نرم پس از 11
دوشنبه، 22 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جنگ نرم آمریکا در پیکارگاه قلوب و اذهان(1)
جنگ نرم آمریکا در پیکارگاه قلوب و اذهان(1)

نویسنده : مهسا ماه پیشانیان



 

مقدمه

با پایان یافتن رویارویى ایدئولوژیک میان دو اردوگاه متعارض شرق، پس از پایان جنگ سرد و نیز اهمیت یافتن تضادهاى هویتى و فرهنگى به همراه کاربرد بیشتر جنگ نرم پس از 11 سپتامبر 2001 در منطق امپریالیستى ایالات متحده آمریکا براى مقابله با جهان اسلام، مفاهیم امنیت ملى نیز تغییرات مهمى پیدا کرد. و افزایش قدرت فرهنگى و هویتى به عنوان مبناى اساسى براى قدرت ملى و پیروزى در جبهه جنگ نرم مطرح گردید، که این تغییر منطق امنیتى نظام بین الملل سبب گردید تا ایران در رأس توجه تئوریسین ها، کارشناسان و طراحان جنگ نرم آمریکایى قرار بگیرد و در گزارش کمیسیون امنیت ملى آمریکا در قرن 21 و سند 2002 و 2006 نظام جمهورى اسلامى ایران به عنوان مهم ترین چالش آمریکا در ابتداى قرن 21 معرفى گردد. استفاده از تعبیرات و مفاهیمى، از قبیل ایران به عنوان یک کشور یاغى، یا ایران دشمن آزادى، عدالت، صلح و یا مخالف روند صلح خاورمیانه بیانگر همین مطلب است. طراحان پروژه فروپاشى در چارچوب جنگ نرم معتقدند: جمهورى اسلامى ایران از بسترهاى مناسبى براى استفاده از این روش برخوردار است، که وجود مکانیسم ها و سازوکارهاى مردم سالارى، سازمان هاى غیردولتى گسترده، رسانه هاى مختلف و متفاوت، نظام انتخاباتى و نقش و قدرت مردم در نظام سیاسى، از جمله ظرفیت هاى مناسب در این راستا است.
بر این اساس، باراک اوباما نیز همانند بوش، بودجه 55 میلیون دلارى پنتاگون براى جنگ نرم علیه ایران را امضا کرد، که با امضاى اوباما، لایحه اختیارات دفاعى کنگره آمریکا مستقیماً به قانون تبدیل شد. بنابراین، از کل بودجه 550 میلیارد دلارى وزارت دفاع آمریکا، 55 میلیون دلار آن براى نفوذ در ایران، مقابله با فیلترینگ سایت هاى ضد ایرانى، تحریک قربانیان سانسور در ایران، آموزش الکترونیکى ایرانیان مخالف نظام جهت براندازى نرم و شبکه سازى اینترنتى براى اغتشاش گران بعد از انتخابات ریاست جمهورى و ارائه آموزش هاى لازم رسانه اى و کامپیوترى براى راه اندازى سایت ها جهت اطلاع رسانى اختصاص یافته است. شبکه سازى در قالب اقدامات مدنى، بحران سازى اجتماعى، استفاده تاکتیکى از قومیت هاى ایرانى و حمایت از فرقه هاى ضاله، همانند وهابیت در راستاى اهداف ناتوى فرهنگى، راه اندازى جنبش هاى فرهنگى اجتماعى، جنگ رسانه اى و کاربرد گسترده شبکه هاى اجتماعى به همراه فشار اقتصادى و نظامى بر جمهورى اسلامى ایران به منظور زیر سؤال بردن مشروعیت دولت و کاهش اعتماد، حساسیت و انعطاف پذیرى ملى، از جمله راهکارهایى است که ایالات متحده در جنگ نرم با جمهورى اسلامى ایران در پیش گرفته است.

جنگ نرم؛ تعریف، اهداف و روش ها

جنگ نرم براى اولین بار توسط کمیته خطر جارى در سال هاى پایانى دهه 1980 طراحى و در اوج جنگ سرد و در دهه 1970 با مشارکت اساتید برجسته علوم سیاسى ومدیران سابقه دار سازمان سیا وپنتاگون تاسیس شد. در آن مقطع و در پى اصلاحات گورباچف مبنى بر ایجاد فضاى باز سیاسى و تغییر در قوانین اقتصادى (پروسترویکا) این کمیته با منتفى دانستن جنگ سخت و رودر رو با اتحاد جماهیر شوروى تنها راه به زانو درآوردن بلوک شرق را جنگ نرم و فروپاشى از درون معرفى کرد. از این رو، سیاست گذاران پنتاگون و سیا با سه راهبرد دکترین مهار، نبرد رسانه اى و ساماندهى نافرمانى مدنى، اتحاد جماهیر شوروى را به فروپاشى و شکست وا داشتند.
نظریه جنگ نرم طى دهه هاى اخیر وارد ادبیات سیاسى جهان شده و در این زمینه منسجم ترین کتابى که با عنوان Soft Power - قدرت نرم- انتشار یافته، متعلق به جوزف ناى است. وى معتقد است: مبناى قدرت سخت یا جنگ سخت بر "اجبار" و مبناى قدرت نرم بر "اقناع" است. او برخلاف بعضى از صاحب نظران، اقتصاد و دیپلماسى را زیر مجموعه قدرت سخت قرار داده و از رسانه به عنوان قدرت نرم نام برده است. البته اگر مبناى قدرت سخت بر اجبار و مبناى قدرت نرم بر اقناع باشد، مى توان به این تفکیک جوزف ناى خورده گرفت، چرا که رسانه، اقتصاد و دیپلماسى مى توانند در ذیل هر دو عنوان سخت یا نرم قرار گیرند؛ زیرا نرم یا سخت بودن آن بستگى دارد به اینکه آیا در نهایت براى وادار کردن طرف مقابل به انجام کارى یا بازداشتن او از کارى استفاده مى شود، یا اینکه از این ها به عنوان یک اقدام تشویقى و "اقناعى" استفاده مى شود، اما به هر حال در اینکه امروزه استفاده از قدرت نرم براى تأمین منافع ملى و تمامیت ارضى و حفظ کشور یک ضرورت است و مراقبت از کشور در برابر تهدید نرم حیاتى است، اختلافى وجود ندارد.(جوزف ناى، 2002)
اما در تعریف جنگ نرم باید گفت: جنگ نرم در برابرجنگ سخت (Hard War ) در حقیقت شامل هرگونه اقدام روانى و تبلیغات رسانه اى است که جامعه هدف یا گروه هدف را نشانه مى گیرد و بدون درگیرى نظامى و گشوده شدن آتش، رقیب را به انفعال یا شکست وا مى دارد. از این رو، جنگ روانى،جنگ رایانه اى، جنگ رسانه اى براى ایجاد تصویرسازى و کنترل اذهان و قلوب مردم، براندازى نرم، راه اندازى شبکه هاى رادیویى و تلویزیونى و شبکه سازى در بین مسلمانان از اشکال جنگ نرم هستند.
جنگ نرم به دنبال از پاى درآوردن اندیشه و تفکر جامعه هدف است تا حلقه هاى فکرى و فرهنگى آن را سست نموده، با بمباران خبرى و تبلیغاتى در نظام سیاسى- اجتماعى حاکم، تزلزل و بى ثباتى تزریق کند. به طور کلى جنگ نرم در روش نرم افزارى و در پیامد غیرکشنده است. در جنگ نرم تلاش مى شود تا به مراکز ثقل موضوعات مرجع امنیت نرم؛ یعنى مشروعیت نظام سیاسى؛ وحدت و تمامیت ملى کشور؛ اعتماد ملى؛ وفاق ملى سیاسى که خود از منابع بسیار مهم سرمایه اجتماعى هستند، صدمه وارد شود؛ یعنى تلاش مى شود تا حد امکان میزان رضایت مردم نسبت به کارایى نظام کاهش یابد؛ زیرا کاهش رضایت مردم خود مى تواند نقش بسیار مهمى در کاهش انعطاف پذیرى ملى و حساسیت سیاسى داشته باشد.(1)
جنگ نرم، دو "پیکارگاه" دارد: یکى قلب و دیگرى مغز، که تصرف "قلب ها و مغزها" هدف منازعات نرم است. درجنگ نرم عامل تهدید به دنبال فراهم کردن الگوهاى اقناعى است و تلاش مى کند تا مخاطب را به گونه اى تحت تاثیر قراردهد، که ترجیحات و اولویت هاى خود را مطابق خواسته هاى عامل تهدید فهم و درک نماید. (ژوزف ناى، 1383) و لذا یک بخش، تاثیرگذارى بر افکار از طریق " باورسازى" و " الگوپردازى" است و بخش دیگر آن را " باورسازى" ومسخ الگوهاى رایج تشکیل مى دهد. به طور مثال در منازعه نرم آمریکا با ایران در سال هاى اخیر، باورسوزى، باورسازى، الگوپردازى وتلاش براى مسخ و بى اعتبارکردن الگوهاى رایج به طور هم زمان اجرا مى شود. بنابراین، مى توان گفت که جنگ نرم عبارت است از هر گونه اقدام غیر خشونت آمیز که ارزش ها وهنجارها را مورد حمله قرار داده ودرحد نهایى منجر به تغییر در الگوهاى رفتارى و خلق الگوهاى جدیدى شود که با الگوهاى رفتارى نظام حاکم تعارض داشته باشد.
لازم به ذکر است که زمینه هاى تهدید نرم افزارى؛ مانند موانع ساختارى مشروعیت یا بحران مشروعیت مى تواند منجر به شکل گیرى یا تشدید تهدیدات نرم افزارى و یا حتى سخت افزارى، مانند حمله نظامى شود. جنگ نرم علیه یک کشور در صورتى شکل مى گیرد که کسانى که به آن تن در مى دهند، اساسا احساس و ادراک تهدید از آن نداشته باشند، بلکه آن را مطلوب خود و تسلیم شدن در برابر آن را اولویت خود بدانند، که این اولویت مى تواند به عمد یا ترغیب، آموزش و پرورش و فرهنگ سازى انجام شود. این گونه از تهدید نرم که در واقع نقطه مقابل قدرت شرطى است با تغییر اعتقادات افراد و ملت ها، اساسى ترین کارکردها را در حکومت، اقتصاد، سیاست و...کشورها ایفا مى کند. (کالبرایت، 1371)
از آنجائى که جنگ نرم در مراحل تکوین به دلیل ماهیت ذهنى و انتزاعى آن چندان جلب توجه نمى کند و در واقع جمعى از کارگزاران نظام سیاسى اساسا وضعیت موجود را وضعیتى کاملا عادى تلقى مى کنند، لذا تهدید نرم به صورت خفته و مستور در حوزه مورد نظر پیشروى کرده ودر جایگاه هاى نرم نظام، از قبیل هویت، فرهنگ، مشروعیت، مشارکت سیاسى، کار آمدى و... به اندازه اى پیشرفت کرده که در موقع تجلى ونمودار شدن تهدید، به دلیل اینکه زیر ساخت هاى نرم افزارى مدیریت امنیت ملى را به چالش کشیده، امکان مدیریت تهدید را در عرصه هاى نرم و سخت در حد قابل توجهى کاهش مى دهد. (فروغى نیا). مؤثرترین هدف جنگ نرم، متقاعد کردن هرچه بیشتر مردم براى عدم حمایت از نظم موجود به واسطه مخالفت فعالانه یا رد برخورد منفعلانه مى باشد. (رندى شات، 2006)
براندازى نرم، فروپاشى و استحاله در حاکمیت، از اهداف کلى جنگ نرم مى باشد. علاوه براین، گفتمان سازى، مرجع سازى، تغییر الگوى مصرف رسانه اى، نخبه سازى مصنوعى و سلطه اطلاعاتى از مهم ترین اهداف میان برد و واسطه اى در جنگ نرم است.
عملیات روانى، عملیات ادراکى، دیپلماسى عمومى، فریب استراتژیک، برگزارى اجتماعات، عدم همکارى با دولت، جذب مخالفان حکومت، ایجاد ناآرامى هاى مدنى شامل (نافرمانى مدنى، تجمعات نمایشى، تجمعات اعتراضى)، استفاده ازجنبش هاى سیاسى مدنى، شکل دادن به انقلاب هاى رنگى و استفاده گسترده از شبکه هاى اجتماعى، از اصلى ترین روش هایى است که تاکنون در جنگ نرم و در سطح بین المللى مورد استفاده قرار گرفته است.
در قسمت بعدى مقاله تلاش مى شود تا به بررسى راهکارهاى ایالات متحده آمریکا براى مقابله با جمهورى اسلامى ایران پرداخته شود.

شبکه سازى ایالات متحده آمریکا؛ راهکارى جدید براى جنگ نرم با جمهورى اسلامى ایران

فعالیت هاى شبکه سازى جنگ سرد ایالات متحده و بریتانیا، امروزه براى نبرد با اسلام و حکومت هاى اسلامى به خصوص ایران به کار برده مى شود. در سطح استراتژیک نیز ایالات متحده در آغاز جنگ سرد دریافت که شبکه سازى باید بخشى حیاتى از استراتژى همه جانبه اش باشد. بنابراین، منابع زیادى را براى تأمین مالى مجموعه اى از سازمان هایى که مى توانستند با سازمان هاى کمونیستى در اروپاى غربى و جهان سوم رقابت کنند، اختصاص داد.(انجل رباسا، چریل بنارد و دیگران، 2008) امروزه هدف آمریکا از این اقدام عبارت است از ایجاد سازمانى دائمى و چند ملیتى که بتواند به عنوان یک سکوى فکرى براى ترویج دموکراسى آمریکایى در جهان اسلام عمل کند.
نخستین گام در این راستا براى ایالات متحده و متحدانش عبارت است از اتخاذ تصمیمى روشن جهت ایجاد شبکه هایى از حامیان خود در کشورهاى اسلامى به خصوص در ایران و ارتباطى آشکار میان این فعالیت ها با استراتژى همه جانبه ایالات متحده، که براى دستیابى به این هدف، این کشور در تلاش است تا ساختارى نهادى در داخل دولت ایالات متحده جهت هدایت، نظارت و بررسى این تلاش ها ایجاد نماید. برهمین مبنا ایالات متحده براى موفقیت سیاست شبکه سازى خود که امروزه براى مقابله با حکومت هاى اسلامى به خصوص دولت جمهورى اسلامى ایران مى باشد، بر شخصیت هاى دانشگاهى و روشن فکران مسلمان لیبرال و سکولار، صاحب نظران مذهبى جوان و میانه رو، فعالان اجتماعى، گروه هاى زنان فعال در مبارزات برابرى جنسیتى، روزنامه نگاران و نویسندگان میانه رو تمرکز دارد. بنابراین، آمریکا استراتژى شبکه سازى خود را بر اصول ذیل قرارداده که عبارتند از:
× آموزش دموکراتیک؛ در این زمینه این کشور تلاش دارد تا با به چالش کشیدن مفاهیم اسلامى به وسیله ارزش هاى دموکراتیک غربى، اسلام را مطابق برداشت خود بازتعریف نماید؛
× رسانه ها؛ حمایت از رسانه هاى طرفدار غرب براى مبارزه با سلطه رسانه اى عناصر مسلمان بسیار مهم مى باشد؛
× برابرى جنسیتى؛ مسأله حقوق زنان موضوعى مهم در شبکه سازى است. ترویج برابرى جنسیتى باید بخشى ضرورى از این پروژه براى توانمند ساختن مسلمانان طرفدار غرب باشد؛
× هوادارى سیاسى؛ اسلام گرایان داراى برنامه هاى سیاسى هستند و به همین جهت اسلام گرایان سکولار نیز باید وارد فعالیت سیاسى شوند. دراین زمینه فعالیت هاى حمایتى در راستاى شکل دهى به محیط سیاسى و حقوقى جهان اسلام مهم مى باشد.
به طور کلى ایالات متحده آمریکا براى موفقیت شبکه سازى در کشورهاى اسلامى به خصوص جمهورى اسلامى ایران بر یک استراتژى کلى، یعنى تلاش براى معکوس کردن جریان ایده ها تأکید فراوان دارد.
ایالات متحده آمریکا در راستاى این طرح تلاش دارد تا با انجام اقدامات مدنى علیه کشورهاى اسلامى، از جمله ایران به شیوه اى نرم بر منابع قدرت جهانى مسلط گردد. از این رو، صاحب نظرانى، همچون رابرت ستلاف Robert Satloff در کتاب خود با عنوان "نبرد ایده ها در جنگ علیه تروریزمThe Battle of Ideas in the War on Terror " راجع به چگونگى کمک به متحدان آمریکا در نبرد ضد حکومت هاى اسلامى، به خصوص ایران سه پیشنهاد ارائه مى دهند: نخست اینکه، ایالات متحده، هم پیمانان بالقوه اى را که مى توانند زیر یک چتر دسته جمعى و مخالف با ایده هاى اسلام گرایانه سازمان یابند را شناسایى کند.
دوم اینکه، ایالات متحده باید شرکاى خود را در نبرد با موج فزاینده سازمان هاى غیردولتى اسلام گرا قدرتمند سازد، که این سازمان ها تحت پوشش ارائه خدمات اجتماعى به جوامع محلى، تبدیل به مسیر مهمى براى اشاعه افکار اسلام گرایانه در سرتاسر جهان اسلام شده اند.
سوم این که، فرصت هاى آموزشى لازم - با تأکید بر زبان انگلیسى- در اختیار جوانان مسلمان قرار داده شود؛ زیرا دانش عملى از زبان انگلیسى، پنجره رو به جهان را براى جوانان مسلمان مى گشاید و به آنها امکان دسترسى به منابع اطلاعاتى جهانى و نه صرفاً محلى را مى دهد.
دانیل بایمن کارشناس موسسه بروکینگز نیزمعتقد است: آمریکا در مقابل ایران گزینه هاى محدودى در اختیار دارد. بنا به گفته وى گزینه هایى؛ همچون تغییر نظام، بمباران تاسیسات هسته اى و اعمال فشارهاى دیگر علیه ایران مى تواند به تضعیف موقعیت آمریکا در خاورمیانه بینجامد.
در مقابل، بایمن از استراتژى چندجانبه اعمال فشارهاى مدنى و نرم به عنوان ابزارهاى بالقوه آمریکا براى مقابله با ایران نام مى برد. به اعتقاد وى، هدف این استراتژى باید تقویت گروه هایى در ایران باشد که نگران افزایش انزواى کشورشان هستند.

ناتوى فرهنگى چهره اى دیگر از جنگ نرم

1. بعد از فروپاشى اتحاد جماهیر شوروى در سال 1991 و پایان یافتن جنگ سرد، دنیا به سمت تک قطبى شدن پیش رفت و ایالات متحده آمریکا تلاش کرد تا سیطره خود را درعرصه هاى نظامى، اقتصادى، فرهنگى و سیاسى بر جهان دیکته نماید، لذا به فرهنگ سازى جهانى مبتنى بر فرهنگ لیبرال دموکراسى، متوسل گردید؛ از همین روى، به یک مجموعه مقتدر فرهنگى نیاز بود و شاید از این زمان به بعد بود که عملاً ناتوى فرهنگى موجودیت یافت. بنابراین، آنچه ایالات متحده آمریکا را ترغیب به استفاده از ناتوى فرهنگى در جهان، به خصوص جهان اسلام مى کند عبارتنداز: 1. گستره و دوربرد ناتوى فرهنگى فراتر از مرزهاى جغرافیایى و بلکه فراتر از مرزهاى فکرى - عقیدتى، اندیشه و فرهنگ ملت هاست، ولى دور برد ناتوى نظامى، مرزهاى جغرافیایى یک یا نهایتاً چند کشور است؛
2. استراتژى و رهیافت ناتوى فرهنگى قبضه کردن باورها، ایدئولوژى، جهان بینى ملت ها و فرهنگ هاست، ولى استراتژى ناتوى نظامى تصرف زمین و کسب منابع و مراکز مهم اقتصادى است؛
3. ویرانى ها، تلفات و خرابى ها محسوس و ملموس است، ضمن آنکه با هزینه کردن نیز قابل بازسازى مى باشد، ولى در ناتوى فرهنگى ویرانى ها و تلفات، به تعبیر بهتر، آسیب ها غیرمحسوس است و لذا تخریب فکرى و فرهنگى به آسانى قابل بازسازى نمى باشد؛
4. ناتوى فرهنگى جنگ نرم، بدون خاکریز و بدون سرو صداست، ولى ناتوى با رویکرد نظامى و جنگ سخت، پر سر و صداست؛
5. کارکرد ناتوى فرهنگى بلند مدت، پرجاذبه، پر بازده، کم دردسر و کم هزینه تر است، ولى ناتوى با رویکرد نظامى کوتاه مدت، خشک و سخت، کم بازده، پر دردسر و پر هزینه تر است؛
6. تلفات انسانى در جبهه نظامى، مقدس، با ارزش و ماندنى است، که در فرهنگ دینى از آن تحت عنوان شهادت یاد مى شود، اما درعرصه فرهنگى ذهن ها و اندیشه ها آسیب مى بیند.
به طور کلى، فرهنگ و آیین هر قومى و به تعبیر دیگر، فرهنگ هر ملت و کشورى دربرگیرنده باورها، ارزش ها، آداب، رسوم و بایدها و نبایدهایى است که به عنوان زیربناى اصلى هویت هر کشورى محسوب مى شود. بنابراین، از جمله اهداف ناتوى فرهنگى به حاشیه راندن فرهنگ ملى و دینى جوامع و ملت هاست تا با حاکم کردن فرهنگ لیبرال - دموکراسى در راستاى فرهنگ سازى جهانى خواسته هاى خود را در تمام ابعاد تأمین کنند و عملا اداره کشورها و به تعبیر صحیح تر اداره امور جهان را به دست بگیرند.
آمریکا براى عملیاتى ساختن جنگ نرم در قالب ناتوى فرهنگى علیه جمهورى اسلامى ایران طى سال هاى گذشته و همچنین براى سال هاى آینده راهبردها و شیوه هاى زیر را طراحى نموده است:
1. سرمایه گذارى در رسانه هاى دیدارى و شنیدارى، آژانس هاى تبلیغاتى و خبرى و کمپانى هاى فیلم سازى براى ارائه تصویرى سیاه و خطرناک از جمهورى اسلامى ایران براى افکار عمومى جهان؛
2. ایجاد فضاى رسانه اى درباره دخالت ایران در عراق، لبنان و... به عنوان بزرگ ترین مدافع تروریسم که به عوامل ناامنى در این کشورها تسلیحات داده و آنها را آموزش نظامى مى دهد؛
3. حمایت از اصلاح طلبان و ایده جنبش دموکراسى خواهى و مقوله حقوق بشر، حقوق زنان و دامن زدن به مطالبات صنفى و اجتماعى در جنبش دانشجویى، جنبش کارگرى و اعتراضات معلمان و همچنین سازماندهى نارضایتى ها و نافرمانى مدنى از طریق مطبوعات، احزاب و...؛
4. راه اندازى سایت هاى اینترنتى و ارائه نرم افزارهاى جاسوسى به عوامل خود در داخل کشور تا ابعاد مختلف جنگ رسانه اى به شکل اثربخش ترى طراحى واجرا شود؛
5. تلاش براى تحلیل مغرضانه از اوضاع داخلى، ایجاد فضاى وحشت زا و موهوم از احتمال بروز جنگ و نیز آغاز دوره بحران اقتصادى و مشکلات عظیم ناشى از آن؛
6. سوءاستفاده تبلیغاتى از اجراى طرح هایى، چون طرح امنیت اجتماعى به عنوان محدودکننده آزادى و حقوق زنان و نقش آزادى هاى مدنى و اجتماعى؛
7. ایجاد تقابل هاى سیاسى بین سران ارشد نظام اسلامى و القاى اینکه جنگ قدرت در جمهورى اسلامى بین چند طیف در جریان است و نهایتا فلان طیف یا فلان گروه پیروز شده و یا شکست مى خورند.
در قسمت بعدى مقاله به بررسى راهکارهاى ایالات متحده آمریکا براى جنگ نرم با جمهورى اسلامى ایران که در قالب پروژه مذکور صورت مى پذیرد خواهیم پرداخت.

راه اندازى جنبش هاى فرهنگى اجتماعى

تمام تمرکز و رویکرد فروپاشى در جنگ نرم بر فعالیت هایى با صبغه اجتماعى و فرهنگى است و لذا این پروژه تلاش دارد تا با زیرکى، راه هایى را که منجر به رویارویى مستقیم میان نظام سیاسى و هواداران آن از یک سو و جریان هاى تابع این رویکرد از سوى دیگر مى شود را مسدود کند. این رویکرد، مسیرهاى جدیدى را که نظام سیاسى حساسیت زیادى نسبت به آنها ندارد و یا راه هاى فرار مناسب قانونى دارد را انتخاب نموده و از موضوعاتى شروع مى کند که ضمن وجود آسیب پذیرى هاى داخلى، ظرفیت هاى مناسبى براى آن وجود دارد. به طور مثال، تمرکز بر مقوله جوانان، اقشار آسیب پذیر، زنان، قومیت ها، معضلات اجتماعى، تئاتر، سینما، موسیقى و... از جمله محورهاى مورد توجه آنان است.

تبلیغ و ترویج فرقه هاى الحادى در راستاى اهداف ناتوى فرهنگى

ایالات متحده امریکا در راستاى اهداف ناتوى فرهنگى و به منظور اجراى تئورى دولت ورشکسته براى جمهورى اسلامى ایران و روبرو نمودن کشورمان با بحران هاى مشارکت، مشروعیت، توزیع، هویت و نفوذ، تلاش مى کند تا با تبلیغ، ترویج و حمایت از فرقه ضاله وهابیت به ایجاد تنش هاى فرقه اى در استان هاى مرزى، تضعیف یکپارچگى سرزمینى و هویت هاى ملى در ایران بپردازد. در مطالعات امنیت ملى، استناد به این راهبرد به این دلیل است که اگر در حلقه هاى محاط ایران (استان هاى مرزى) آتش تنش و فتنه زیاد باشد، کانون تصمیم گیرى نیز دچار استحاله و تغییر رفتار خواهد شد، که در قالب راهبرد "تنش از بیرون، تغییر از درون" قابل تعریف است، که به وضوح مى توان آن را در برخى تحرکات ایذایى گروهک هاى تروریستى نزدیک به وهابیت، مانند جندالشیطان، پژاک یا گسترش شیعه هراسى در استان هاى مرزى مشاهده کرد. براى مثال، سازمان اطلاعات و امنیت رژیم صهیونیستى (موساد) با احداث و راه اندازى یک مرکز آموزشى در حوالى شهر چمن افغانستان، نیروهاى مخالف جمهورى اسلامى ایران را آموزش مى دهند، که برخى اعضاى آن از وهابیون و سپاه صحابه هستند که داراى اندیشه هاى افراطى ضد شیعى مى باشند. (دلاورپور اقدم، 1388)
تبدیل شدن به گروه فشار یا ابزار جاسوسى برخى کشورهاى منطقه، تاسیس یا نفوذ بر مدارس مذهبى اهل سنت، به ویژه در استان هاى مرزى جهت ترویج عقاید ضد شیعى، افزایش نفوذ و سرمایه گذارى عربستان بر این گروه براى ایجاد و افزایش سازمان هاى مسلحانه فرقه اى، تضعیف وحدت ملى، تضعیف وحدت و انسجام مذهبى اهل سنت و شیعه، گسترش شیعه هراسى، تبلیغات در فضاى مجازى براى سست نمودن عقاید مذهبى و سیاسى مردم و نیز گسترش تفکرات الحادى و سلفى و ارتباط آن با شکل گیرى برخى تحرکات ایذایى، از مهم ترین تهدیدهاى نرم افزارى گسترش فرقه ضاله وهابیت مى باشد. با توجه به همین تهدیدات است که ایالات متحده آمریکا براى جنگ نرم با کشورمان به حمایت از این گروه مى پردازد، به گونه اى که در تاریخ 1 دسامبر 2009، سناى آمریکا قطعنامه اى را در حمایت از اقلیت بهایى و با اجماع آرا از تصویب گذراند.

عرفان هاى کاذب، چهره دیگر جنگ نرم

تشکیل کمیته هاى حمایت از درویش ها و دانشجویان، برگزارى جلسات تحلیل مکاتب عرفانى در فضاهاى دانشجویى و ... نشانه هایى قوى از هجوم خزنده عرفان هاى نوپدید است که گامى دیگر در راستاى جنگ نرم به شمار مى رود. گروه ها و کمیته هایى که مروج شکل انحرفى از عرفان در کشورمان هستند با صراحت تمام در ارگان هاى اینترنتى خود مخالفت با حاکمیت ایران را اعلام مى دارند. مخالفت این گروه ها با حاکمیت، تحت عنوان استقامت حاکمیت در برابر عرفان معرفى مى شود، که البته عرفان مدنظر آنها همان گرایش هاى انحرافى است که صرفا نام عرفان را به دوش مى کشد و علما و پژوهشگران دینى از آنها تحت عنوان عرفان هاى کاذب، نوپدید، نوظهور، وارداتى، التقاطى و ... نام مى برند.

سربازان شیطان در جنگ نرم

شیطان پرستى، که به معنى پرستش شیطان به عنوان قدرتى فوق العاده قوى، بسیار قوى تر و موثرتر از نیروهاى خوب دنیوى، همچون خداست یکى دیگر از ابزارهاى جنگ نرم محسوب مى شود. در شیطان پرستى، شیطان به عنوان نماد قدرت و حاکمیت بر روى زمین، به عنوان برترین قدرت دو جهان مورد توجه و پرستش قرار دارد و این دنیایى را که به عنوان دوزخ شمرده مى شود را قانون مند مى کند. در یک تعریف عام، شیطان پرستى، پرستش قدرت پلید بوده و هسته محورى اعتقاد انحرافى شیطان پرستان (در شاخه ها و تعریف هاى گوناگون آن) الحاد و پوچ انگارى است. بر این مبنا، دست زدن به هر رفتار ناهنجارى - که ادیان مختلف درباره آنها حساسیت دارند - براى آنها مباح و حتى لازم مى شود.
از طرفى، بر اساس شواهد گوناگون شیطان پرستان در ارتباط مستقیم با سازمان هاى جاسوسى سیا، موساد و صهیونیسم جهانى هستند. فلسفه یونانى، پروتستانتیزم (اصلاح دینى)، معرفت شناسى یهودى از شیطان، افول معنویت و ظهور مکاتب فلسفى پوچ گرا در عصر حاضر غرب و رمانس گرایى، به عنوان کپى دروغین از اسطوره گرایى در جهان اسلام و آئین هاى شرقى براى پاسخ گویى به خلا ناشى از احساس نیاز به وجود قهرمان، 5 عامل جارى در فرهنگ غربى هستند که زمینه را براى ظهور و گسترش شیطان پرستى در سرزمین هاى حامل این فرهنگ فراهم ساخته است. امروزه شیطان پرستان، سربازان صهیونیسم بین الملل و دشمنان در عرصه جنگ نرم با جمهورى اسلامى ایران محسوب مى گردند که بواسطه انجام جاسوسى،جرایم باندى یا سازمانى همانند بمب گذارى، اقدام براى ترور، قاچاق مواد مخدر به خصوص مواد مخدر شیمیایى، راه اندازى مراکز فساد و ایجاد ناامنى هاى عمومى و اجتماعى با کاهش امنیت اجتماعى نقش بسیار مهمى در ایجاد تهدیدهاى نرم براى دولت ایران دارند.

واتیکانیزه کردن ولایت فقیه

حمله نمودن به اصل ولایت فقیه، که سنگ بناى جمهورى اسلامى ایران محسوب مى گردد، یکى دیگر از راهکارهاى جنگ نرم است. زیرسؤال بردن مشروعیت آسمانى ولایت فقیه به منظور جدا نمودن دین از سیاست و ایجاد بى اعتمادى در بین مردم براى محصور و استحاله اصل ولایت فقیه، از جمله راهکاراهاى اصلى در این روش است. این مساله در راستاى تلاش ایالات متحده آمریکا و صهیونیسم بین الملل در راستاى فروپاشى مکتب شیعه در ایران و کودتا علیه گفتمان انقلاب اسلامى است. این روش ریشه در تئورى جنگ نرم فوکویاما که مهندسى معکوس لقب گرفته است. فوکویاما عنوان کرد که براى پیروزى بر یک ملت، باید میل و ذائقه آن ملت را تغییر داد و نظام ارزشى آنها را نابود ساخت.

بحران سازى اجتماعى

بحران سازى اجتماعى در قالب تهاجم نرم، بیشتر بر قومیت ها، کارگران، دانشجویان، نخبگان، روزنامه نگاران و سرمایه داران متمرکز است، به طورى که دانشجویان، نخبگان و روزنامه نگاران با آفند تبلیغاتى نقض آزادى هاى مدنى و حقوق بشر؛ کارگران و دهک هاى متوسط و پایین جامعه از طریق بزرگ نمایى آسیب هاى اقتصادى و ناامنى شغلى؛ طیف سرمایه داران از طریق فقدان امنیت سرمایه گذارى و سرانجام، گروه هاى قومى فرقه اى با تبلیغ فقدان آزادى هاى مذهبى، نگاه تبعیض آمیز حاکمیت به آنها، عدم توجه دولت به توسعه استان هاى مرزى، تهییج ناسیونالیسم قومى و تبلیغ و ترویج فرقه هاى ضاله، به ویژه وهابیت تحریک مى شوند. در همین راستا، ایالات متحده آمریکا با جنگ تبلیغاتى گسترده اى به بزرگ نمایى نقض حقوق مدنى افراد مى پردازد، که در همین زمینه، سناى آمریکا در 19 نوامبر سال 2009 قطعنامه اى را در محکومیت نقض حقوق بشر در ایران با اجماع از تصویب گذراند (S .Res .355). بنابراین قطعنامه، حکومت ایران به طور سیستماتیک وظایف خود را در قبال حقوق بشر که در قانون اساسى ایران و نیز حقوق بین الملل آمده اند، نقض کرده است.
منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 281

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.