نویسنده: سید ولى رضا نصر
ترجمه و تلخیص: مجید بهستانى
ترجمه و تلخیص: مجید بهستانى
نگاهى به مقاله"روابط بین الملل از دیدگاه یکى از جنبش هاى اسلامگرا: مطالعه موردى جماعت اسلامى پاکستان "
اشاره:
با پیروزى انقلاب اسلامى در ایران، بسیارى حوزه هاى علوم اجتماعى دچار تغییر شدند. مطالعه این تحولات در حوزه روابط بین الملل نیز، تحت نام اسلامگرایى در روابط بین الملل، مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است. نویسنده تحت پروژه سیاست مسلمانان (Muslim politics project) در شوراى روابط خارجى آمریکا، به بررسى کوتاه اما اندیشمندانه نگرش جنبش هاى اسلامگرایانه به مسایل و مناسبات بین المللى مى پردازد. وى پس از نشان دادن تنوع و گستردگى دیدگاه هاى اسلامگرایان در این باره، پیرامون چرایى این مسئله پاسخ هایى مى دهد. عمده این تکنگارى به مطالعه موردى جماعت اسلامى پاکستان به عنوان یکى از دیرپاترین و تاثیرگذارترین این جنبش ها پرداخته شده است.گرچه اطلاعات این جستاره ناظر به حدود یک دهه قبل است اما هنوز داراى مطالب قابل استفاده است. براى پیگیران مسائله جهان اسلام، نکات سودمندى در آن دیده مى شود. ضمناً، انتشار این مقاله، به معناى تأیید تمامى دیدگاه نویسنده نخواهد بود.
مقدمه:
دکتر ولى رضا نصر در آغاز مقاله »روابط بین الملل از دیدگاه یکى از جنبش هاى اسلامگرا: مطالعه موردى جماعت اسلامى پاکستان« دلایل پرداختن به این مو ضوع را به اختصار توضیح مى دهد و در این رابطه مى گوید: تنها اندکى از افراد آگاهى دارند که نیروهاى اسلام گرا، چگونه عرصه بین المللى را ترسیم مى کنند؛ منافع شان را در آن درک کرده و براى به دست آوردن آنها سیاست گذارى مى کنند. برهمین اساس، وى مى کوشد، از طریق جست وجوى خطوط اصلى گفتمان ایدئولوژیکى اسلام گرایان، نظام فکرى آنان طراحى کند. وى براى موضوع مطالعاتى خویش به جماعت اسلامى پاکستان توجه مى کند. تلاش شده است تا اهم دیدگاه هاى وى را در این مقاله انعکاس دهیم.میراث پان-اسلامیسم
نظام فکرى اسلام گرایى درباره مسایل بین الملل، با چشم انداز جهان وسیع تر مسلمانان [امت]، آغاز مى شود. اسلام گرایى از زمان جمال الدین اسدآبادى(وفات1897)، طلایه دار فعال اسلام گرایى مدرن و از نخستین طرفداران اتحاد اسلامى، یک بعد پان - اسلامیستى بین المللى به دست آورد. احیاگران به صورت هاى گوناگون مى کوشیدند تا به مفهوم اسلامى امت (اجتماع مقدس یا ارزش گرا) معنا ببخشند، و حتى مقام خلیفه را به عنوان نهاد فراملى اقتدار بازسازى کنند. این تلاش ها با نام جنبش هاى خلیفه در هند، از سال 1919-1921 م، یا کنگره هاى مسلمانان که در خاورمیانه، پس از جنگ جهانى اول تشکیل گردید، به دنبال اجرایى کردن ادعاهاى جهان شمول احیاگرى بوده اند. نمادگرایى امت و خلیفه ازآن پس، توسط فعالان استفاده مى شده است تا تصویرى ایده آل از تغییر سیاسى- اجتماعى را شکل بخشند و در سیاست، مشروعیت و قدرت به دست آورند. این مسئله، یعنى شوق به اتحاد در سیاست مسلمانان، عده اى را به این سو کشاند که اسلام و کسانى را که طرفدار مشارکت آن در سیاست بودند، در برابر هر دو جنبه روح و واقعیت نظام دولت - ملت قرار دهند. چنین ویژگى پردازى ها، هیچ گونه گواه تجربى ندارند. جهان گرایى اسلامى، توسط واقعیت دولت - ملت در تنگنا قرار گرفته است. شعار مقاومت جهانى، سازمان هاى اسلام گرا، همچون اخوان المسلمین یا جماعت اسلامى، در درون مرزهاى ملى تقسیم شده است و به عنوان سازمان هاى سیاسى ملى شکل گرفته اند. بر همین اساس، جمهورى اسلامى ایران در شکستن قالب ایرانى خود شکست خورده و به مرور زمان، سیاست خارجى، آن براساس منافع ملى تنظیم شده است؛ هنوز بسیارى، متاثر از شعار گروه هاى مسلمان و به خصوص احزاب و جنبش هاى اسلام گرا، احیاگران رإ؛ ّّنى بین الملل گرایانى مى شناسند که بر گذر از مرزهاى ملى، براى ایجاد "حکومتى اسلامى" اصرار دارند. با این حال برساختن تصویرى از نیروهاى اسلام گرا مبتنى بر قرائت ظاهرى از شعار آنها، بیش از آنچه این موضوع نشان مى دهد، به کج فهمى حقیقت سیاست و دیدگاه هاى آنان درباره مسایل بین الملل منتهى مى شود.نخست اینکه ممکن نیست بتوان، یک دیدگاه اسلام گرایانه واحد نسبت به سیاست بین الملل یا پان اسلامیسم و نهادهاى تشکیل دهنده آن، براى آن موضوع، تشخیص داد. کاربرد فراگیر مفاهیمى چون امت یا خلیفه در ادبیات احیاگران، ممکن است مشاهده گران را به این نتیجه برساند که این مفاهیم همان معانى متون کلاسیک را دارند، یا اینکه در میان جنبش هاى مختلف، به گونه واحدى تفسیر مى شوند. در واقع، نیروهاى اسلام گرا، اغلب درباره معناى دقیق چنین مفاهیم بنیادینى بگومگو دارند. از این حیث، اسلام گرایان با دیگر جنبش هاى ایدئولوژیکى به خصوص کمونیسم چندان تفاوتى ندارند.
دیگر اینکه قرائت ظاهرى از شعار احیاگران اولیه و اسلام گرایان متاخر مى تواند ایدئولوژى را به معیارى برجسته در فهم دیدگاه ها نسبت به مسایل بین المللى تبدیل کند همانند تمام نیروهاى سیاسى، احزاب و گروه هاى اسلامى، با لوازم و محدودیت هایى برانگیخته مى شوند که با آنها در حوزه سیاسى روبرو هستند.
سوم اینکه شعار جهان گرایانه مى تواند، براى نیروهاى سیاسى مختلف، اهداف متفاوتى را به دنبال داشته باشد؛ براى مثال، این مسئله مورد مناقشه است که جمهورى اسلامى ایران در جنگ ایران و عراق، با جهان گرایى اسلامى تحریک مى شده است، یا ملى گرایى ایرانى. پیوند میان قیافه ایدئولوژیکى و اهداف ملى گرایانه، با آنچه در دیگر جنبش ها و دولت هاى ایدئولوژیکى شاهد بوده ایم، تفاوت چندانى ندارد؛ همانند دوران ملى گرایى عرب یا دوره پس از استالین در کمونیسم.
سرانجام، نگاه حرف به آنچه فعالان مى گویند، توجه را از شیوه اى که دولت ها دانسته یا ندانسته، دیدگاه هاى بین المللى گروه هاى اسلام گرا را شکل مى دهند، منحرف مى کند. به همین دلیل تنها قسمتى از رویکردهاى اسلام گرایان به سیاست خارجى و نگرانى هاى بین المللى، توسط ایدئولوژى ساخته مى شود و جز از طریق آزمودن سیاست گذارى دولت و محیط بین المللى و منطقه اى که دستورات ایدئولوژیکى در آن اجرایى مى شوند، نمى توان آن رویکردها را به شکل راضى کننده اى توضیح داد. در عوض یک قرائت ساده از شعار اسلام گرایى، مقدار قابل توجهى مسایل پیچیده تر و ظریف تر که یک شخص مى تواند آن را باور کند، وجود دارد که در این مقاله به آنها پرداخته شده است.
جماعت اسلامى پاکستان نمونه اى بسیار عالى است که مى تواند مسایلى را که بیان کرده ایم، بر روى آن مطالعه کنیم. تاسیس در سال 1941 در هند بریتانیا، توسط ابوالعلى المودودى (79-1903)، این جماعت، به دنبال تقسیم هندوستان، به دوسرزمین مستقل هند و پاکستان، به دو واحد مستقل هندى و پاکستانى منشعب گردید. در سال 1971 م، با شکل گیرى بنگلادش و سپس سریلانکا، واحدهاى جدید آن در اروپاى غربى و آمریکاى شمالى تشکیل شد.
در پاکستان، جماعت اسلامى، در قالب یک حزب ملى، از سال 1947م، نقشى اساسى در هدایت ساختار دولت و بروز حوادث سیاسى مهم در تاریخ پاکستان ایفا کرد.
ایدئولوژى مودودى و مختصات سیاست خارجى جماعت اسلامى
میراث حکومت بریتانیا بر هندوستان
اگرچه عامل سیاست خارجى، هیچ گاه مقوم نگرش جماعت اسلامى نبوده است؛ اما پیشینه استعمارى محیطى که جماعت در آن رشد و نمو یافته است، به تدریج و به صورت تلویحى دیدگاهى را در سیاست خارجى به آن بخشیده است. البته شناخت استعمار و امپریالیسم، به نوعى ملى گرایى دلخواه جواهر لعل نهرو یا مهاتما گاندى منجر نشد، بلکه نوعى برساخته جدید، مبتنى بر ایده آل ها و دستورات دینى، براى مسلمانان ترسیم شد. ضمن اینکه تفکرى، براى نخستین بار، در قالب جریان "علما" در قرن 19، از درون مدرسه دئوباند در هندوستان به وجود آمد.به تدریج استقلال طلبى نیز در جهان بینى اسلامى فعالان مسلمان وارد شد. وجود مفهوم اصیل "امت" موجب گردید که تمام نهادها، ارزش ها و آرمان ها، حول اتحاد در سیاست مسلمانان هند جمع شود؛ براى مثال در قرن 19 میلادى، مسلمانان هندوستان، دولت بریتانیا را تحت فشار قرار دادند تا در برابر تجاوزات وهابى هاى شبه جزیره عربستان، از اماکن مقدس محافظت کند یا اینکه دردوران فشار و تنگدستى اقتصادى، براى حفاظت و بهسازى شهر مدینه، پول جمع آورى کردند. نهادها و باورهاى مشترکى میان مسلمانان هندوستان یا سایر نقاط جهان اسلام وجود دارد؛ مثل سیاست، اماکن مقدسه، مدارس علمیه شیعه مرتبط با هم در هند، قم، نجف و ... .
در طول دهه ها منازعه، مجادله و درگیرى مسلمانان با محیطهاى خارجى، به تدریج مفهوم امت به عنوان مفهوم مرکزى و وحدت بخش نضج گرفت. کوشش هاى ملى گرایانه و سکولار حزب کنگره، موجب افزایش نگرانى مسلمانان اسلام گرا از روند سیاسى داخلى شبه جزیره شد. براى آنان مفهوم امت، همچنین مى توانست جایگزین روند ملى گرایى کنگره باشد.
اندیشه هاى مودودى، به عنوان رهبر طولانى مدت جماعت اسلامى، در چنین کنکاشى شکل گرفت. دغدغه هاى او در این باره، در دو جهت قابل بررسى است: وقتى از ایجاد یک نظم اسلامى در سطح محلى صحبت مى کند و زمانى که از یک نظم اسلامى جهانى تصویر مى سازد، شناخت نحوه تعامل این دو تصویر از حکومت اسلامى، در شناخت آراى مودودى که به شدت در الگوى سیاست خارجى جماعت اسلامى تاثیرگذار است، ضرورى است.
مودودى پیش از توجه به حاکمیت ملى اسلام، به شدت طرفدار اندیشه هاى جهان گرایانه بوده است. وى در سال 1921 م، عضو تحریک الهجره به حساب مى آمد، از جمله اندیشه هاى جنبش مزبور این بوده است که چون هندوستان، دیگر در چارچوب جهان اسلام (به علت حضورطولانى مدت استعمار انگلیس و سیطره هندوها بر آن) قرار نمى گیرد و به دارالکفر ملحق شده است، پس لازم است که مسلمانان آنجا به سرزمین افغانستان مهاجرت کنند. با توجه به اصل دارالاسلام و دارالکفر در سیاست خارجى جنبش تحریک، دیگرنمى توان با راه حل ملى گرایى پاسخى براى آن یافت، بلکه تنها راه حل، ایجاد و حفظ "امت" اسلامى است. رسوب این اندیشه در ذهن مودودى موجب شد، تا بعدها، اگرچه کفه محلى گرایى سنگین تر شد؛ اما گاهى فتواها و سخنانى در قالب جهان گرایى ایراد کند.
تاثیر جنبش خلیفه
در درون اندیشه امت، براى مودودى، مفهوم خلیفه، تنها مفهومى است که مى تواند، به جریان اتحاد اسلامى در قالب امت کمک کند؛ چه به لحاظ نمادین وچه به لحاظ عملى.در آن سال ها جنبش خلیفه، یکى از مشکلات اساسى قدرت هاى امپریالیستى به حساب مى آمد. دو جریان کمالیسم (پانترکیسم) ترکیه که مقام خلافت را به تقلید از اروپا لغو کرد و نیز پان عربیسم که علیه حاکمیت امپراطورى عثمان قیام کرد، تصویر ملى گرایى را در ذهن مودودى، تا اندازه یک توطئه امپریالیسم، سیاه کرد. وى ملى گرایى را دشمن امت مى دانست؛ اما على رغم خصومت آشکار وى با ملى گرایى، چاره اى از آن نبود، زیرا که با الغاى خلافت، بازسازى آن بار دیگر، بسیار غیرمتحمل مى نمود. افزون بر آنکه اندیشه ملى گرایى در جهان اسلام جا افتاده بود؛ اما مودودى کوشید، در رابطه مسلمانان با "دیگران"، به نوعى ملى گرایى را در چارچوب امت مفهوم سازى کند. اما چون به صورت مستقل در این زمینه، مطلبى عنوان نداشته است، در گفتار او گاه رنگ امت وگاه رنگ ملت پررنگ مى شود.
میراث فرقه گرایى و جدایى طلبى مسلمانان
در فضاى زمانى میان دو جنگ دو اندیشه را مى توان در میان مسلمانان هندوستان بازشناخت. دسته اى از مسلمانان که در قالب حزب کنگره جاى مى گرفتند و بزرگ ترین مشکل آن روز مسلمانان را استعمار انگلیسى مى دانستند. و دسته دیگر، به رهبرى محمد على جناح، در درون حزب مسلم لیگ که استعمار انگلیس را دغدغه نخست خود نمى دانست، بلکه معتقد بود اولویت مسلمانان باید، رهایى از سیطره غیرمسلمانان کنگره باشد. در واقع از دیدگاه گروه اخیر، در اقلیت بودن، در کنار اکثریت کفار انگلیسى یا کفار هند، مسئله اصلى است. مودودى على رغم مخالفت با برخى اندیشه هاى جناح، از اندیشه تاسیس پاکستان دفاع کرد؛ البته وى مخالفت هاى شدیدى نیز با نگرش کنگره داشت. از نظر او منافع و ارزش هاى مسلمانان، تنها در درون نظام اسلامى قابل پیگیرى است. نیز با این نظر که در سایه استقلال مى توان، منافع مسلمانان را در قالب حزب کنگره پى گرفت، به شدت مخالفت مى کرد. این تنش ها و موضع گیرى ها، دلخورى و اعتراض جریان مذهبى "علما" را که طرفدار همکارى با کنگره در پى داشت.تعریف مودودى از اسلامگرایى این است که اجتماع مسلمین، این حق مشروع را براى تعیین حدود رفتار اخلاقى شخصى داشته باشند و جوهره رابطه مسلمانان با اسلام را مشخص کنند و مهم تر آن که به دور اجتماع مسلمین، دیوارهاى رسوخ ناپذیر کشیده خواهد شد. از نگاه او، اسلام زمینه نهادسازى و فعالیت سیاسى را دارد. بر این اساس، نگرش مودودى به اسلام، به عنوان یک ایدئولوژى برابر با فرقه گرایى افراطى است.
در این ارتباط، "خائنان" به آرمان هاى اسلام، نه تنها سکولارها و مدرنیست هاى مسلمان، بلکه روحانیون سنت گرا (جریان علما) بوده اند و از نگاه مودودى، نه به ایمان که به منافع گروهى مسلمانان »حقانیت« شده است. در یک جمع بندى، اگرچه مودودى از حیث نظرى، طرفدار مفهوم "امت" و اتحاد مسلمانان است؛ اما از سوى دیگر، از حیث عملى، اندیشه هاى سیاسى خود را در درون فرقه گرایى، در محیط ملى گرایانه مى جست که مى توان نشانه هایى از آن را در پیشنهاد وى براى تشکیل جامعه "دو ملتى" هندوستان در سال 1983 که شامل 14 ایالت مسلمان نشین و یک ایالت هندونشین مى شد، مشاهده کرد؛ البته واقعیت ها، آراى مودودى را دستخوش تغییر مى کرد. تقسیم هندوستان (1947) و تشکیل شعبه پاکستانى و شعبه هندوستانى جماعت اسلامى، این توجیه را از سوى وى داشت که هر واحد مستقل، به نحو جداگانه، در دو محیط سیاسى مختلف، با شرایط متفاوتى روبه رو هستند و اینکه نمى توان آن را در منازعات هند و پاکستان به حال خود رها کرد. همین مسئله نشان داد که مودودى باید افکار "امت" محورخویش را در قالب دولت - ملت جست وجوکند.
جستجو براى فضایى میان سوسیالیسم وسرمایه دارى
از آنجا که مودودى در محیطى بزرگ شده بود که اسلام بیش از مسیحیت و دیگر ادیان الهى، با ایدئولوژى ها و اندیشه هاى غربى به خصوص سوسیالیسم و سرمایه دارى درگیربوده است، عمده نزاع فکرى وى، با این اندیشه ها بوده است. تقابل او با غرب، بیش از آنکه نظامى- سیاسى باشد، تقابلى فرهنگى است. از نگاه او غرب مى خواهد اسلام را تحقیر، و جامعه اسلامى را استحاله کند و با تقویت جماعت هندو، استیلاى کفار بر مسلمانان را تحکیم بخشد. وقتى براى درمان این مشکل، بازگشت به ارزش هاى اسلامى را به مسلمانان توصیه مى کند. مودودى نسبت به غرب مدرن، چه اردوگاه سرمایه دارى و چه اردوگاه سوسیالیسم، بسیار بدبین بود. به همین دلیل وى افزون بر ارزش ها وایده آل ها، با نهادها و باورهاى غربى چون دموکراسى، با دیده تردید روبه رو مى شد. به نظر او، تنها اسلام است که توانسته، ضمن تاکید بر ارزش هاى انسانى، جامعه اى سالم و رو به رشد برپا سازد.با این همه، وى از میان سوسیالیسم وسرمایه دارى، اولى را براى اسلام خطرناک تر مى داند. این هراس را باید به محیط رشد او بازگرداند؛ یعنى زمانى که ایام نوجوانى را در ایالت سلطنتى حیدرآباد مى گذراند، جریان کمونیستى با همدستى حزب کنگره، تلاش مى کرد تا نظام آنجا را بهم بریزد. همچنین سوسیالیسم تا اندازه زیادى براى مسلمانان شبه قاره، با نام و عملکرد ملى گرایانه جواهر لعل نهرو عجین شده بود و همین زمینه مخالفت بیشتر را مى افزود. همین نگرش بدبینانه به چپ، ناخودآگاه وى را تا اندازه اى به راست متمایل کرد و به همین ترتیب جماعت اسلامى نیز در سیاست خارجى خویش متأثر از آرا و اندیشه هاى او، به تاثیر راست گرایش یافت.
نقش مفاهیم اسلامى و اسلام گرایانه
نظرگاه مودودى نسبت به مفاهیم اسلامى و اسلام گرایانه، در تفاسیر وى از اسلام و طراحى نظام اسلامى بسیار حایز اهمیت است که به اختصار به سه مورد، آن مرتبط با روابط بین الملل، جهاد، دولت اسلامى و اقلیت وحقوق بشر پرداخته مى شود.تعریف مودودى از مفهوم جهاد، تا اندازه اى با تعاریف اسلام گرایان متفاوت و بیشتر متاثر از دقت وتوجه به محیط کاربرد آن بوده است. بر این اساس، وى مى گفت، نباید مفهوم جهاد به گونه اى به جهان القا شود که همراه با چشم هاى خونین، الله اکبر گویان، بریدن سر و قطع دست، کشتن کافر هر جا که دیده شد و ... به ذهن تداعى شود؛ وى اگرچه در روابط بین الملل، تقسیم دارالاسلام و دارالکفر را پذیرفته بود؛ اما در برخورد با مفهوم جهاد مى کوشید، آن را در قالبى ظریف، در شرایط دولت - ملت بسنجد.
جالب اینکه آثار او درباره این موضوع، به گونه اى در قلب ادبیات غرب از جنگ و صلح جاى مى گیرد و مى کوشد، ریشه هاى معقول آن را براى غیرمسلمانان نشان دهد. وى در پاسخ به نامه یکى از پاکستانى ها، براى تعیین تکلیف شرعى نسبت به مفاد قرارداد صلحى که دولت پاکستان با دولت هندوستان بسته بود، مى گوید: فارغ از مزایاى معاهده صلح که ایا به نفع مسلمانان بوده یا خیر، آحاد مسلمانان باید به مفاد قراردادى که دولت آنان امضا کرده، پاى بند باشند.
دولت اسلامى
نظریه دولت اسلامى، به عنوان آرمان مسلمانان براى پیاده سازى شریعت و بازسازى جامعه مطابق با تعالیم قرآن و پیامبر، در برابر نظریه هاى دولت غربى قرار مى گیرد؛ اما بسیارى اندیشمندان مسلمان، از جمله مودودى کوشیدند، دولت اسلامى خویش را با مفاهیم و نهادهاى دولت مدرن تطبیق و همساز نشان دهند؛ به گونه اى که وى از الفاظ "تئودموکراسى" یا "خلیفه دموکراتیک"، براى اشاره به نهادهاى دولت اسلامى استفاده مى کند. همین مسئله نشان دهد که کهکشان ذهنى این اندیشمندان، در چارچوبى مدرن شکل گرفته است.حقوق بشر بین المللى
البته مودودى به صورت مستقل در این باره چیزى نگفته، و چه بسا این مسئله، متاثر از این موضوع باشد که زمانى که اندیشه هاى سیاسى وى در حال شکل گیرى است، حقوق بشر براى دولت هاى غربى نیز، چندان در نقطه کانونى قرار نداشته است. تنها جایى که مودودى به این شعار توجه کرده، زمانى است که دولت هاى غربى نسبت به کیفیت برخورد با اقلیت ها، انتقادات تندى به اسلام مى کنند. نحوه مواجهه مودودى با این مسئله جالب است؛ وى اصلاً منکر این مسئله نشد، بلکه کوشید، با توجیه ریشه هاى آن و نشان دادن ماهیت مشابه دولت هاى مدرن، از رفتار دولت اسلامى نسبت به غیرمسلمانان (اهل ذمه) حمایت کند. در نظر وى، دولت اسلامى، به عنوان دولت ایدئولوژیک، باید از ماهیت خویش حفاظت، و وضع موجود را حفظ کند. براى سالم نگه داشتن یک سیستم، منطقى است که نمى توان کسانى را که به سیستم اعتقاد ندارند، وارد کرد. وى مى افزاید: این رفتار را از سوى دولت هاى غربى نسبت به انواع شهروندان شان شاهد هستیم. وى هم چنین مى افزاید: دوگانه مسلمان- ذمى غیردموکراتیک نیست، بلکه آنچه با نام دموکراسى، ولى تحمیل آراى اقلیت بر اکثریت است، غیردموکراتیک است.نویسنده سپس بحثى طولانى درباره اندیشه هاى عملى و عملکرد جماعت اسلامى در سیاست خارجى، در دوران حیات ابوالعلى المودودى و پس از او، تا زمان حال ارایه مى دهد. وى به خوبى نشان مى دهد که جماعت، به خصوص در دوران حیات ابوالعلى و پس از او، تا دهه 90 م، مى کوشیده است که نقشى فعال در صحنه هاى حساس جهان اسلام، مثل بحران کشمیر، جنگ افغانستان، جنگ ایران و عراق، جنگ خلیج فارس، چچن و دیگرموارد ایفا کند، اما از سوى دیگر، همواره این نکته را مدنظر داشته است که از سیاست خارجى رسمى دولت پاکستان تخطى نکند.به گونه اى که به ابزار سیاست خارجى دولت پاکستان تبدیل شده است؛ البته جماعت مى کوشید پیش از تصمیم سازى ها و سیاست گذارى ها از سوى دولت پاکستان، با اعمال فشار و بیان رأى ،از منافع جهان اسلام دفاع کند.
همچنین نشان داده مى شود که جماعت اسلامى رویه اى واقع بینانه دارد؛ براى مثال به صرف شعار وانزوا از عرصه بین الملل محدود نمى شود، بلکه مى کوشد، با مشارکت فعال و تاثیرگذار در مجامع بین المللى، مثل سازمان کنفرانس اسلامى، نظر خود را پیش ببرد. همچنین این جنبش با نهادهاى مالى بین المللى مثل IMF روابط خوبى دارد.
در پایان نتیجه گیرى ارزشمند دکتر نصر را مرور مى کنیم:
مطالعه مودودى و جماعت اسلامى پاکستان نشان مى دهد که اسلامگرایى یک چشم انداز بین المللى یک دست ندارد؛ با آنکه ایدئولوژى اسلام گرایانه راهنمایى ها و دستورالعمل هایى به منظور تقسیم بندى جهان و نظم بخشى به روابط در درون آن ارایه مى دهد، با این همه نمى توان رویکردى مشخص از آن بیرون آورد. ایدئولوژى اسلام گرایانه بر اتحاد وراى مرزهاى ملى تاکید مى کند، اما در سال هاى اخیر، در پارادایم نظام دولت - ملت عمل کرده است. و نیز ایدئولوژى و آرمان گرایى موجب مى شود که همچنان جنبش هاى اسلام گرایانه، ادبیات و پیش فرض هاى خود را در مواجهه با مسایل بین المللى داشته باشند.
به علاوه گرایشات معینى را در فهم حوادث و نیروهاى بین المللى و پاسخ به آنها حفظ کنند. هم چنین این مورد مطالعاتى نشان داد که تاثیر ایدئولوژى بر رویکردهاى اسلام گرایانه، نسبت به مسایل بین المللى، هرچه باشد، در نهایت در قالب الزامات سیاسى داخلى، چارچوب بندى مى شود. سرانجام درک اسلام گرایانه از روابط بین الملل در طول زمان و در پاسخ به حوادث بین المللى و داخلى شکل گرفته است؛ اگرچه مى توان ریشه هاى آن را در ایدئولوژى یافت، اما در مجموع دستورالعمل هاى ایدئولوژیکى بر توسعه آن کنترلى ندارند.
مفهوم جماعت از روابط بین الملل نیز متأثر از برخى عوامل، چند بعدى است. ایدئولوژى و میراث تاریخى آن را شکل داده اند، اما نه به تنهایى. منافع عملگرایانه افزون بر عوامل نامتناجس، به شکل جدى ترى، تحولات آن را موجب شده اند، از این منظر، نگرش حزب به امکانات موجود در حوزه سیاست داخلى، تاثیر سیاست گذارى هاى دولت و حوادث مهم، از قبیل جنگ افغانستان، در شکل دهى به چشمانداز آن از روابط بین الملل اثر گذاشته است؛ اینکه چگونه آن چشم انداز به احتمال زیاد شکل مى گیرد، شامل دلالت هاى همیشگى، افزون بر دغدغه هاى جدید وتوسعه سازگارى درونى - که به رویکرد سیستماتیک به مسایل سیاست خارجى منجر مى شود - همچنان تحت تاثیر این عوامل و شیوه هاى پیچیده اى خواهد بود.
منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 290