چین و تسخیر بازارهاى جهانى

در جهان چند قطبى، پس از فروپاشى اتحاد جماهیر شوروى سابق، چین به عنوان کشورى قوى وارد معادلات بین المللى گردید. اصولا مهم ترین عوامل دگرگونى اقتصاد چین را مى توان
چهارشنبه، 24 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چین و تسخیر بازارهاى جهانى
چین و تسخیر بازارهاى جهانى

نویسنده : اکرم پرهیزکار



 

مقدمه

در جهان چند قطبى، پس از فروپاشى اتحاد جماهیر شوروى سابق، چین به عنوان کشورى قوى وارد معادلات بین المللى گردید. اصولا مهم ترین عوامل دگرگونى اقتصاد چین را مى توان اصلاحات بنیادینى دانست که از اواخر دهه 1970 در بخش هاى مختلف سیاسى، اقتصادى، نظامى و فرهنگى این کشوررخ داد. پس از فروپاشى رژیم ملى گراى کومین تانگ و پیروزى مائو تسه تونگ، دولت کمونیستى جمهورى خلق چین در سال 1949 م، با پایه گذارى اقتصاد متمرکز و برنامه ریزى شده دولتى، تلاش زیادى براى زنده کردن اقتصاد ملى و بهبود وضع اقتصادى کرد.
مائو رویه اقتصاد قبلى چین را که بر پایه اقتصاد برنامه ریزى شده و دستورى استوار بود و بخش عمده اقتصاد کشور در اختیار دولت قرار داشت و توسط دولت کنترل مى شد، کنار گذاشت و سرمایه گذارى هاى کلانى دربخش سرمایه هاى فیزیکى و انسانى انجام داد؛ اما نتیجه این سیاست ها این بود که اقتصاد چین از توسعه باز بماند و دچار ناکارآمدى شود، اقدامات مائو و طرفدارانش، نه تنها در اقتصاد چین تغییر ایجاد نکرد، بلکه عقب ماندگى اقتصاد چین را تسریع کرد.
اصول اعتقادى مائو را مى توان چنین بر شمرد:
1. مبارزه طبقاتى و کشاورزى اشتراکى.
2. کنترل بخش عمده اقتصاد کشور توسط دولت.
3. از بین رفتن انگیزه، رقابت و اختلال در سیستم اقتصادى کشور.
4. قطع ارتباط با جهان خارج.
5. طرح جهش بزرگ براى تقویت کنترل طرفداران مائو بر حزب کمونیست.
6. اجراى انقلاب فرهنگى نبرد قدرت میان مائو و مخالفانش (یکى از مهم ترین علل از عوامل عقب ماندگى چین). مائو این انقلاب فرهنگى را با هدف راندن نیروهاى اصلاح طلب یا به تعبیر خودش پویندگان ناپشیمان سیستم سرمایه دارى آغاز کرد. در حقیقت، این برنامه براى تحکیم حاکمیت عقیدتى، مبارزه طبقاتى و نهادینه کردن اندیشه هاى مائوئیسم انجام شد. طى سال هاى انقلاب فرهنگى، بخش اقتصادى ضربه هاى شدیدى را تحمل کرد و توسعه اقتصادى این کشور، عملاً متوقف و پروژه هاى صنعتى و کشاورزى راکد شد و تولید در کشور به صفر رسید. طى این دوران، مؤسسه هاى آموزشى و تحقیقاتى چین، وضع بسیار آشفته اى داشتند. دانشگاه هاى چین، چهار سال تعطیل شده و دانشجویان و استادان راهى کار در مزارع و روستاها شدند تا تعهد خود را به اندیشه هاى مائو نشان دهند. در واقع در این دوران، تعهد بر تخصص اولویت یافت. نتیجه انقلاب فرهنگى چین، تنها ماندن و عقب ماندگى علمى و تکنولوژیک نسبت به کشورهاى پیشرفته بود. مردم چین همواره از این انقلاب فرهنگى به تلخى یاد مى کنند. این انقلاب که عمر چندانى نداشت؛ اما در طول عمر ده ساله خود، ضربات جبران ناپذیرى به پیکره اقتصاد چین وارد ساخت.
سرانجام به دنبال شکست سیاست هاى مائوئیستى، مائو و طرفدارانش در حزب کمونیست، به خصوص پس از مرگ وى، زمینه براى به قدرت رسیدن و روى کار آمدن اصلاح طلبان در حزب کمونیست هموار گردید.

جهش اصلاحاتى چین

پس از مرگ مائو، شخصى به نام دنگ شیائو پینگ روى کار آمد. وى بر اساس نگرشى واقع بینانه از تحولات داخلى و خارجى، توسعه همه جانبه کشور را در دستور کار خود قرار داد. او حزب کمونیست را واداشت تا به جاى مبارزه طبقاتى، توسعه اقتصادى را در اولویت برنامه هاى خود قرار دهد و در تعامل با جهان خارج نیز سیاست درهاى باز را پیش بگیرد، زیرا او معتقد بود که تنها با یک نظام کارآمد مى توان به رشد اقتصادى متعادل دست یافت.
ابعاد مختلف اصلاحات دنگ شیائو پینگ، شامل پنج بخش اقتصادى، فرهنگى، سیاسى، نظامى و سیاست خارجى است:

1. اصلاحات اقتصادى

کاهش دخالت هاى دیوان سالارانه دستگاه هاى مرکزى و تفویض اختیارات به مدیران کارخانه ها، به گونه اى که چین به یکى از بزرگ ترین کشورهاى جذب کننده سرمایه هاى خارجى در جهان تبدیل شد و همچنین اقداماتى براى تمرکز زدایى در بخش تجارت صورت گرفت و کنترل مؤسسات اقتصادى به بخش هاى محلى واگذار گردید. گرچه مى توان گفت که بخش عظیمى از اقتصاد، به بخش خصوصى واگذار گردید (به خصوص در بخش کشاورزى)؛ ولى این به منظور ارتقا و بالا بردن انگیزه کشاورزان براى ایجاد جو رقابتى واصلاح بخش کشاورزى بود با این همه دولت در تمامى زمینه ها، با صاحبان تولید و صنعت همکارى داشت واز آنها حمایت مى کرد. ایجاد نیروى کار ماهر و مدیریت بر اساس تخصص و نه تعهد، تقویت انگیزه هاى مادى وبرقرارى نظام قیمت گذارى مبتنى بر قانون بازار و... و مهم ترین برنامه هاى دولت بود. پینگ و همکارانش در مقابل سیاست انزاواگرایى مائو در بخش اقتصاد، سیاست درهاى باز را در پیش گرفتند. این سیاست بسیار موفق بود و توانست سرمایه هاى خارجى بسیارى را در چین جذب کند.

2- اصلاحات فرهنگى- اجتماعى

از جمله این اصلاحات در عرصه فرهنگى و اجتماعى مى توان به ایجاد آزادى هاى محدود در عرصه فرهنگى، تمرکززدایى در برنامه ریزى شهرى و روستایى، تغییر در ساختار قضایى کشور و اجراى برنامه هاى جمعیتى اشاره کرد. البته با این هدف که به اساس و بنیان حزب کمونیست لطمه اى وارد نشود. اصلاحات فرهنگى اجتماعى در مقایسه با اصلاحات اقتصادى بسیار محدود بود.

3. اصلاحات سیاسى

در بحث اصلاحات سیاسى مى توان به کاهش نقش ایدئولوژى مائوئیستى، تثبیت تقدم رهبران غیرنظامى بر نظامیان و جلوگیرى از مداخله رهبران نظامى، تلاش براى بهبودى نهادها و سیستم تصمیم گیرى مى توان اشاره کرد.

4. اصلاحات نظامى

تغییر در سازمان دهى ارتش و صنایع دفاعى، دگرگونى نقش اقتصادى ارتش و صنایع دفاع،
تأکید بر کسب تکنولوژى پیشرفته خارجى، بهبود نظام علمى، فنى و پژوهشى در بخش دفاعى مهم ترین اصلاحات نظامى در چین به شمار مى آید.

اصلاحات در سیاست خارجى

در دوره پینگ، سیاست هاى انزواگرایانه مائو کنار گذاشته شد و سیاست درهاى باز جاى آن را گرفت. براساس این سیاست، چین روابط خود را با کشورهاى غربى و همسایه، به حالت عادى در آورد و مسائل عقیدتى را که مانعى براى پیشرفت در عرصه سیاست خارجى بود، کنار گذاشت. چین در دوران پینگ، ویژگى جنگ طلبى دوران مائو را نداشت، زیرا سیاست پینگ براى تحقق برنامه نوسازى، به فضایى آرام و صلح آمیز نیاز داشت.(1)

توجه دوباره به منافع ملى چین

ورود اخلاق ملى گرایانه به سیاست خارجى، درک تازه اى از جریان هاى قدرتمند در نظام بین المللى، شفاف کردن سیاست خارجى چین. بدین ترتیب چین با کنار گذاشتن ایدئولوژى خود ساخته مارکسیستى، لنینیستى و کمابیش نزدیک به نظریات استالین، و سوء استفاده از متون چینى واید ئولوژِ ى کمونیستى، توانست به پیشرفت هاى سریعى در عرصه اقتصاد جهانى دست یابد.(2)
شکوفایى اقتصاد چین، در بخش آموزش نیز بى تاثیر نبود. افزایش سطح درآمد شهروندان چینى، به سرمایه گذارى بى سابقه شهرنشینان، در حوزه آموزش فرزندان خود منجر گردید.
آخرین آمارگیرى به عمل آمده نشان مى دهد که سرمایه گذارى آموزشى در میان هزینه هاى روزمره شهروندان 10 شهر بزرگ چین، در ردیف دوم، پس از هزینه خورد وخوراک قرار گرفته است. بر اساس آمار به دست آمده، از هزینه هاى مختلف شهروندان چینى، طى سال 2000 هزینه هاى سرانه آموزشى مردم این کشور از افزایش سطح درآمد شهروندان چینى، بر سرمایه گذارى بى سابقه شهرنشینان در 1000 یوان، طى سال 1999 بر 1203 یوان طى سال 2000 بالغ گردید که پس از هزینه سرانه مواد غذایى، در جایگاه دوم هزینه ها قرار گرفته است.
دولت چین، به منظور پیشتیبانى و تقویت آموزش و پژوهش، به تخصیص کمک هاى مالى به اساتید دانشگاه ها مبادرت ورزیده است؛ در این راستا، از سال 2000 تا کنون بالغ بر3259 استاد از 332 دانشگاه، از این کمک هاى مالى بهره مند شده و بیش از 2000 طرح پژوهشى را به اجرا در آورده اند.
اتخاذ این سیاست ها، حاصل ارزیابى واقع گرایانه از توان و قدرت پکن و اجتناب از سیاست هاى شتابزده، سریع الوصول و زود بازده بود، بنابراین روشن است که برگزیدن سیاست هاى هدفمند و برنامه ریزى شده، در حوزه هاى علوم، فناورى، تحقیقات و تجارت، شرایط رو به رشد و پیشرفت چین را فراهم ساخته است.
واقع گرایى حزب کمونیست چین، خطرپذیرى و بى باکى دنگ شیائوپینگ و فشارهاى اقتصادى، سه عامل اصلى براى گذار چین از قطعه (49 - 79) بود که به "دوره اول چین" مشهور است. الگوى توسعه چین در آن دوران اتحاد جماهیر شوروى بود.
ژانویه 1979 در تاریخ چین، نقطه عطفى تاریخ ساز محسوب مى شود و سفر دنگ به ایالات متحده و انعقاد قراردادهاى همکارى علمى و فنى دو جانبه، پیوندهاى نوینى را براى انتقال تجارب علمى جهان به چین فراهم کرد. در این مرحله، صدها هزار چینى، در قالب تیم هاى آموزشى و کارى و تحصیلى به خارج رفتند و سلسله اى از دانشمندان، مدیران و مهندسان نواندیش چینى پدیدار شد(3). نواندیشى در بخش آموزش نیز، مانند سایر اصلاحات و تغییرات موجب بهبود وضع اقتصادى و پیشرفت تکنولوژى و به روز شدن فناورى ها در این کشور گردید.
تأثیر تحولات اقتصادى چین بر خاورمیانه :
با عنایت به تاثیر اقتصاد چین بر خاور میانه و بازسر گیرى روابط با دول خارجى، همان گونه که در ابتدا گفته شد سیاست انزواطلبى و جنگ طلبى مائو و طرفدارانش در عقب ماندگى اقتصاد چین، نقش به سزایى ایفا کرد.
اما با روى کار آمدن پیونگ دنگ این سیاست ها تغییر کرد. دنگ با اجراى سیاست باز به تعامل دوباره با دول خارجى پرداخت.
مصر نخستین کشور عربى بود که در سال 1956 با جمهورى خلق چین روابط دیپلماتیک برقرار کرد و بدین ترتیب، فصل جدیدى در تاریخ روابط چین و خاورمیانه گشوده شد. این کشور تا سال 1992، با کلیه کشورهاى منطقه خاورمیانه، رابطه دیپلماتیک برقرار ساخت.
از سال 1993 به بعد، با تبدیل شدن چین به یک وارد کننده بزرگ نفت و انرژى، روابط آن کشور به عنوان یک مصرف کننده انرژى با کشورهاى منطقه خاورمیانه، به ویژه خلیج فارس به میزان زیادى افزایش یافته است. اما ورود چین به صحنه خاورمیانه، حساسیت هاى ویژه آمریکا را نیز در پى داشته است. به طور کلى خاورمیانه، آمیزه اى از اختلافات دیرینه، رقابت قدرت هاى بزرگ، و افراط گرایى مذهبى است که ورود به آن، شاید براى قدرت هاى بزرگ آسان باشد؛ اما خروج از آن دشوار خواهد بود. از همین رو چینى هاى محتاط پیشه را به احتیاط بیشتر، حفظ اعتدال در تعامل با کشورهاى منطقه و حضور تدریجى در منطقه خاورمیانه و احتمالا از دست دادن فرصت ها وادار ساخت. همچنین به دلیل نداشتن سابقه استعمارگرى، برخوردارى از بازار بزرگ و جذابیت سرمایه گذارى، به خوبى از مزیت هاى نسبى خود بهره بردارى کرده است و مانند آمریکا، در صدد تغییرات سیاسى در منطقه نیست. چین حتى فرصت طلبانه با کشورهائى مثل ایران، سودان و عراق ( دوران صدام حسین ) که آمریکا در صدد انزواى آنها بود، وارد تعامل و همکارى شد که نکته بسیار در خور توجه و مهمى است.
در واقع، چین و خاورمیانه اهداف مشترکى را دنبال مى کنند که مى توان به مواردى چون صلح، توسعه، دموکراسى و حقوق بشر اشاره کرد. خاورمیانه به عنوان مرکز عقیدتى جهان اسلام، موجب شده است، تا چین تلاش کند به منظور حفظ روابط دوستانه با 55 میلیون مسلمان چینى، روابط خوبى را با کشورهاى مسلمان منطقه خاورمیانه برقرار سازد.

منافع اقتصادى:

اقتصاد چین و کشورهاى خاورمیانه به میزان زیادى مکمل یکدیگر است و از همین رو، دو طرف بالقوه از زمینه هاى همکارى زیادى برخوردارند؛ اما توسعه همکارى اقتصادى و تجارى کنونى دوطرف، با ظرفیت هاى واقعى فاصله دارد و هنوز فضاى زیادى براى گسترش همکارى ها وجود دارد.

منافع امنیتى:

خاورمیانه متلاطم، نه تنها تهدیدى براى امنیت انرژى چین محسوب مى شود، بلکه تهدیدى براى ثبات غرب چین و وحدت ملى چین به شمار مى آید و با منافع این کشور منطبق نیست. اتکاى چین به انرژى خاورمیانه، بیش از پیش در حال افزایش است. بنابراین توسعه پایدار اقتصادى چین و نیز امنیت انرژى این کشور، به صورت نزدیکى بإ؛ف ف صلح و ثبات خاورمیانه درارتباط است.
به صورت خلاصه مى توان روابط دو طرف را از سال 2006 به بعد، در پنج ویژگى جدید بیان کرد:
- افزایش اعتماد متقابل سیاسى از طریق انجام دیدارهایى در سطوح عالى مقامات چین و خاورمیانه.
- بهبود همکارى هاى دوجانبه و چندجانبه در سطوح مختلف.
- تقویت ایده »خاورمیانه هماهنگ«.
- ارتقاى مشارکت چین در مسائل خاورمیانه، از طریق تقویت همکارى ها در جهت برقرارى صلح و ایفاى نقش مثبت و سازنده.(4)
تسریع همکارى همه جانبه با محوریت همکارى اقتصادى و تجارى:
چین ضمن حفظ روابط تاریخى و نزدیک خود با کشورهاى عرب و غیر عرب خاورمیانه، طى سال هاى اخیر، روابط نزدیکى را با اسرائیل برقرار ساخته است. چین از دهه 1980، پس از اتخاذ سیاست درهاى باز و توسعه صلح آمیز و اولویت یافتن توسعه اقتصادى در سیاست خارجى آن کشور، مواضع متعادلى را در قبال منازعه اعراب و اسرائیل اتخاد کرد و در سال 1992، روابط رسمى دیپلماتیک میان دو کشور برقرار شد. تاثیرگذارى بر مواضع خاورمیانه اى چین، حضور در بازار بزرگ نظامى و اقتصادى کشور پرجمعیت چین، تاثیرگذارى بر مواضع چین در قبال ایران، حمایت از جامعه یهودیان چین و نیز استفاده از مهره چین در روابط با آمریکا از جمله اهداف اصلى اسرائیل از گسترش مناسبات خود با پکن است.
چین نیز متقابلا به منظور تقویت سیاست خاورمیانه اى خود، مخالفت اسرائیل با استقلال تایوان، بهره مندى از فناورى نظامى و غیر نظامى پیشرفته غرب از طریق اسرائیل و نیز بهره بردارى از لابى و نفوذ اسرائیل در تعاملات خود با آمریکا، به روابط خود با اسرائیل چشم دوخته است. استراتژى خاورمیانه اى چون بر اجتناب از دشمنى با آمریکا استوار است. چین از طریق پیگیرى دیپلماسى نرم، ارتقاى سطح روابط تجارى و ایجاد وابستگى متقابل، در صدد تقویت حضور خود در خاورمیانه است.(5)

بررسى تاثیرات اقتصاد چین بر بازار ایران

پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایران، با توجه به سیاست کشورمان، مبنى بر توسعه مناسبات با کشورهاى اسلامى و جهان سوم، حجم مبادلات تجارى با چین افزایش یافت. پس از استقرار جمهورى اسلامى، به ویژه پس از آغاز جنگ عراق و ایران، به تدریج جو اعتماد بیشترى میان دو کشور ایجاد شد و دو طرف، علاقمندى خود را نسبت به توسعه مناسبات ابراز داشته، با ایجاد جو تفاهم، این روابط در زمینه هاى مختلف، همواره رو به رشد و داراى سیر صعودى بوده است. در همین راستا، سفر رهبران و مقامات عالى رتبه دو کشور، روابط دو جانبه را هرچه بیشتر گسترش داده و تعمیق بخشیده است.
همچنین دو کشور در بسیارى مسائل بین المللى و منطقه اى، داراى دیدگاه هاى مشترکى هستند. ایران و چین، خواهان افزایش نقش سازمان ملل در مسائل جهانى، ممانعت از به کارگیرى سلاح هاى اتمى و شیمیائى، مخالف نظم نوین جهانى پیشنهادى از سوى امریکا، و استقرار نظم نوین سیاسى و اقتصادى با مشارکت همه کشورها به صورت مساوى هستند.
باتوجه به اینکه چین بازار بزرگ مصرف آینده دنیا است وایران نیز یکى از بزرگ ترین تولیدکنندگان انرژى در جهان است، چین بازار قابل اتکا براى ایران است وایران نیز با توجه به ذخایر عظیم نفتى، یک تامین کننده قابل اتکا براى چین به حساب مى آید. در حقیقت دو کشور ایران و چین در دو سوى آسیا، از نظر اقتصادى مکمل یکدیگر قلمدادشوند. کشور چین روز به روز نیاز بیشترى به مصرف انرژى دارد و ایران نیز خود یکى از بزرگ ترین تولید کنندگان نفت و گاز است. پس مى توان گفت، سال هاى آتى، سال هاى مشارکت طلایى ایران و چین است.
گرچه اختلافاتى میان کشورهاى منطقه آسیا به صورت جسته و گریخته وجود دارد؛ اما با مکانیسم هایى که آنها براى حل اختلافات خود تعریف و ایجاد کرده اند، مى توان امیدوار بود که دامنه این منازعات، از داخل این اتحادیه فراتر نرود و به صورت مسالمت آمیز و مناسبى حل و فصل شود، اگر چه این سازو کارها، مانع از تهدید آنها از سوى قدرت هاى، فرامنطقه اى نمى شود، ولى ایران و چین در دو سوى آسیا مى توانند، نقاط اتکاى قابل توجهى باشند. این ایده با ذهن رهبران آسیایى فاصله چندانى ندارد و کشورهاى آسیایى، به تدریج دریافته اند که براى حفظ قدرت و منافع خود، باید "هویتى منطقه اى" دست و پإ؛ ف ف کنند و ضرورت چنین همبستگى را در قالب "سازمان همکارى هاى شانگ هاى" و "گفت وگوهاى" آسیایى دریافته اند. این کشورها در عمل مشاهده کرده اند که عمده مشکلات آنها، ناشى از سو استفاده قدرت هاى فرامنطقه اى از وجود اختلافات موجود و بعضا جزیى میان این کشورها است. بنابراین وجود چنین اتحادیه اى براى کشورهاى عضو جامعه بزرگ آسیا ضرورى بوده و با توجه به پتانسیل هاى بالاى این کشورها، کارایى بسیارى در همبستگى و رفع اختلافات میان کشورهاى این قاره ایفا خواهد کرد.
به هر حال چنین کشورى، با این جمعیت و وسعت، نمى توانست بدون یک برنامه ریزى واقع بینانه و آینده نگر، از زمره کشورهاى عقب مانده و جهان سومى خارج شود و به طرز غیرقابل پیش بینى، بازارهاى جهانى را تحت سیطره تولیدات خود درآورد. از سوى دیگر به عنوان یک کشور مصرف کننده بزرگ انرژى، سیاست هاى انزواطلبى و جنگ طلبى گذشته خودرا که ثمرى جز بدتر شدن وضع معیشتى مردم و اقتصاد نداشت، کنار بگذارد و با شفاف سازى روابط خود با دو قطب بزرگ جهان (اتحادیه اروپا و آمریکا) و سپس خاورمیانه و ایران، در جهت نیل به اهداف اقتصادى خود، دیپلماسى پویا و کار آمدى را بر قرار سازد.
با این همه، تمامى اصلاحاتى که سردمداران حزب کمونیست انجام دادند، در تمامى زمینه ها حتى زمینه هاى فرهنگى و اجتماعى، صرفا براى اصلاح اقتصاد رو به افول این کشور بود. چنان که اشاره شد، چین با برقرارى دیپلماسى پویا، با تمامى کشورهاى خاورمیانه، ضمن داشتن روابط دوستانه با تمامى آنها، سیاست مدارانه به حفظ منافع خود مى اندیشد. از این رو انتظار مى رود که چین در سالیان آتى، حتى اقتصاد آمریکا را نیز فلج کرده و به یک ابر قدرت اقتصادى تبدیل شود ودر حال حاضر با وارد کردن تسحیلات نظامى از اسرائیل، براى بقاى امنیت خود که بسیار قابل تهدید است، مى کوشد تا از لحاظ قدرت نظامى نیز، پیشرفته و غیر قابل نفوذ وغیروابسته به کشورهاى دیگر شود.
منابع:
1. متین جاوید، مهدى، رفیعى قهساره، ابوذر، سایت باشگاه اندیشه، 88/4/29.
.anthropology.ir/node/6664 .2
.62.60.136.69/research/edupol/countries.php?c=china&s=17//:http .3
4. على رضا نمایشى، رایزن مطالعاتى، پکن 10/17.
.www.verdinejad.com/VisitorPages/show.aspx//:http .5
6. نظریه پردازى در روابط بین الملل مبانى و قالب هاى فکرى، سید حسین سیف زاده، تهران، سازمان سمت، 1376.
منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 293

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط