نویسنده: مرتضی مصطفوی
ظهور سرمایه داری فاجعه (1)
خانم «نئومی کلین»، روزنامه نگار و پژوهشگر آمریکایی، از جمله مخالفان سرسخت نئولیبرالیسم است که سعی کرده تا با استفاده از قلم توانمند خود، سهمی در این افشاگری داشته باشد. کلین که در عرصه ی روزنامه نگاری، نویسندگی و ساختن فیلم جوایزی بسیار را نصیب خود کرده است، در یکی از آثار اخیر خود بهنام دکترین شوک: ظهور سرمایه داری فاجعه به تبیین ابعاد نهان این جریان می پردازد. کتاب دکترین شوک، عرصه ی فجایع و ستم هایی است که طرفداران نئولیبرالیسم در چند دهه ی اخیر بر ملل مختلف جهت تأمین منافع خود تحمیل کردند. در این کتاب، کلین به زیبایی به شرح آزمایشگاه های مختلف نئولیبرالیسم در اقصی نقاط جهان می پردازد و نشان می دهد که چگونه آموزه های فریدمن با ابزار ایجاد بحران، شوک، کودتا و زور در جوامع مختلف قربانی می گیرد. قربانیانی که جز فقر و بیکاری چیز دیگری عایدشان نمی شود.1- معرفی نئولیبرالیسم
دانشگاه شیکاگو مهد پرورش دانش آموختگان بسیاری به رهبری میلتون فریدمن است که داعیه ی سردمداری جریانی نو در جهان را با خود یدک می کشد: مکتب شیکاگو یا همان نئولیبرالیسم. این نهاد صرفاً یک دانشکده نیست؛ بلکه یک جریان فکری است. مکتب مذکور مولود ذهنی حلقه ای از دانشگاهیان محافظه کار بود - معروف به بروبچه های شیکاگو – که ایده هایشان را مانند سدی در برابر تفکر غالب «دولتگرا» ی روز به کار می گرفتند. (ص84) این جریان فکری از اواخر دهه ی 70 جانی دوباره گرفت. مکتب شیکاگو یا همان نئولیبرالیسم علی رغم فراز و نشیب های زیاد خود در چند دهه ی اخیر بعد از عبور از آمریکای لاتین، آفریقا، اروپا و آسیا بالاخره به زادگاه اصلی خود یعنی آمریکا بازگشت و در دوران ریاست جمهوری بوش در بوته ی آزمایش قرار گرفت.آنچه نئولیبرال ها به آن معتقدند همان آموزه های لیبرالی است که مبنای آن بر نظریه ی آدام اسمیت استوار است. دخالت حداقلی دولت و بازار آزاد، سیاست های اصلی این جریان فکری است که چشم امید به دست نامرئی بازار دارند. این شکل نوظهور سه خط مشی دارد: 1-حذف حوزه ی عمومی / دولتی 2- آزادی عمل کامل شرکت ها 3- کاهش یدید هزینه ی خدمات رفاهی و اجتماعی دولت به حدی که فقط اسکلتی از دولت باقی بماند. (ص35)
نئولیبرال ها در اوایل عمر خود به رهبری اقتصادی فریدمن و رهبری سیاسی ریگان و تاچر مورد پذیرش عام قرار گرفتند. ولی به تدریج با اعمال زور و فشار بر دولت ها و سیاست مداران توانستند در بسیاری از کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه نفوذ کنند. مسلماً این جریان هم همچون بسیاری از جریان های فکری با مخالفانی همراه بوده است. در این سال ها بسیاری تلاش کرده اند تا ابعاد و لایه های درونی تر این جریان را بشکافند و روشنگری کنند؛ چرا که ایشان بر این عقیده بودند که جریان نئولیبرالیسم، در یک نگاه افراطی به دنبال حداکثر کردن سود سرمایه داران بزرگ جهانی است که ارتباط تنگاتنگی با سیاستمداران دارند.
2- نقش بحران های اقتصادی در پیشبرد عقاید نئولیبرالیسم
کلین معتقد است مکتب نئولیبرالیسم در طول حیات خود همواره در کمین بحران ها نشسته است تا با سوء استفاده از آنان اقدام به مهندسی مجدد اجتماع یا «انقلاب های اقتصادی» کند. به عبارت دیگر کلین «بحران» را اصلی ترین بستر برای پیاده کردن تفکر نئولیبرالی می داند. او معتقد است بحرانی فرا می رسد، هول و هراس جامعه را در بر می گیرد و نظریه پردازان راست گرا با رخنه کردن در خلأ اجتماعیِ ناشی از بحران و جوّ ترس و نگرانی، دست به کار می شوند و به نفع شرکت های بزرگ، به مهندسی جوامعِ بحران زده می پردازند. این شگردی است که خانم کلین آن را «سرمایه داری فاجعه» می نامد. (ص9)عنوان «دکترین شوک» گویا همین مطلب است. در واقع شوک حاصل از فاجعه در جامعه از جمله کودتا، حمله ی تروریستی، فروپاشی بازار، جنگ، سونامی، یا توفان، همچون پتکی است که بر سر مردم و جامعه زده می شود و انسان ها را به اغماء می برد. در چنین شرایطی است که گرگ صفتان نئولیبرالیسم کارشان شروع می شود. درست مثل زندانی وحشت زده ای که نام رفقایش را لو می دهد و از باورهایش رویگردان می شود، جوامع شوکه شده نیز غالباً از چیزهایی که در حالت عادی سرسختانه از آن ها محافظت می کردند، دست بر می دارند. (ص 10).
فریدمن و هم قطارانش که کلین وی را پیر اعظم جنبش خواهانِ «سرمایه داری بی قید و شرط» می نامد (ص19)، «بحران و فرصت» را دو روی یک سکه می دانند و در شرایطی که همگان بر اثر شوک در بهت می باشند، آنان با هوشیاری و سوء استفاده از حالات روانی حاکم بر جامعه به بازسازی مناسبات اقتصادی و اجتماعی جامعه به نفع اقلیت خاص می پردازند. کلین در تشریح ایده ی فریدمن به شهر سیل زده ی نیواورلیان اشاره می کند و می نویسد: «فریدمن معتقد بود که به جای هزینه کردن بخشی از میلیاردها دلار پول بازسازی برای ساخت مجدد و بهبود نظام موجود مدارس دولتی نیواورلیان، دولت کوپن هایی در اختیار خانواده قرار دهد که بتوانند آن ها را در نهادهای آموزشی بخش خصوصی، که بسیارشان انتفاعی اند و از دولت یارانه دریافت خواهند کرد، خرج کنند.» (ص19)
در واقع بحران ها فرصت خوبی برای ورود بخش خصوصی خاص به عرصه ی اقتصاد هستند، بخش خصوصی که منافع شان با سیاستمداران و دولتمردان در هم تنیده است: «نشستن در انتظار بحرانی عمده؛ سپس به حراج نهادن و فروش اجزای دولت به بازیگران بخش خصوصی و دائمی کردن اصلاحات با سرعت هرچه تمام تر.» (ص21) این یادگاری فریدمن بیان دیگری از توصیه ی ماکیاولی است که «صدمات را باید سریع و ضربتی وارد کرد.» (ص22)
البته همواره این رویدادهای تکان دهنده لزوماً آشکارا خشونت بار نبوده است: بحران بدهی دهه ی 1980 در آمریکای لاتین و آفریقا؛ بحران های مالی سال های 98-1997در آسیا. فریدمن در مدت سه دهه با استفاده از روش شوک درمانی در سایر کشورها آموزه های خود را مورد آزمایش قرار داد و سرانجام در یازدهم سپتامبر 2001 این فرصت را یافت تا ایدئولوژی اش به زادگاه خود یعنی آمریکا بازگردد. کشف ارتباط بین سودهای کلان شرکتها و فجایع بزرگ، انگیزه ی اصلی تحقیقات و مطالعات کلین در مورد دکترین شوک است. برای کلین اعمال سیاست هایی از طریق اعمال فشار در سازمان های بین المللی همچون «سازمان تجارت جهانی» و تحمیل شروط اعطای وام های «صندوق بین المللی پول» در جهت تحمیل سیاست آزادسازی بازارها سؤال برانگیز است. برخلاف گذشته، صندوق بین المللی پول با توجیه، سه خواست اصلی خود: یعنی خصوصی سازی، حذف مقررات دولتی و کاهش شدید هزینه های خدماتی و اجتماعی دولت – که همواره با مخالفت شهروندان مواجه می شود – را بر کشورها تحمیل می کند، اینک همین خواسته ها را از طریق زور بر مردم تحمیل می شود.
وی با مطالعه ی مدل بازار و نحوه ی اشاعه آن در جهان، دریافت که «این سرمایه داری بنیادگرا برای پیش تاختن همواره نیازمند فجایع بوده است». (ص26) وی به این نتیجه می رسد که مدل اقتصادی فریدمن تحت شرایط دموکراتیک به صورت نیم بند ممکن است تحمیل شود، ولی پیاده کردن این مدل به طور کامل و به شکل مورد نظر، نیازمند شرایط استبدادی است. (ص28) مصداق بارز این مدعا حوادث یازدهم سپتامبر 2001 است که دولت بوش به هراس پس از آن متوسل شد تا نه فقط جنگ (کذایی) با تروریسم را راه بیاندازد؛ بلکه طرحی کاملاً سودآور و صنعت در حال شکوفایی جدیدی را برای اقتصاد آمریکا تضمین کند.
شرکت های بخش خصوصی آمریکا علامان پیشبرد این جنگ جهانی هستند. جنگی که هزینه ی این شرکت ها از محل منابع عمومی و از مالیات – دهندگان آمریکایی تأمین می شود. در «مجموعه سرمایه داری فاجعه» دولت بوش بسیاری از وظایف عمومی دولت از جمله تأمین امنیت، خدمات درمانی و بهداشتی را به بخش خصوصی واگذار کرد: «عملاً دولت را خصوصی سازی کرد.» (ص31) علاوه بر جنگ ها، عرصه ی کمک رسانی انسان دوستانه و بازسازی یکی دیگر از صنایع «مجموعه سرمایه داری فاجعه» است که به الگوی جدید جهانی تبدیل شده است. مسلماً بعد از هر حادثه ی طبیعی همچون سیل و توفان، شرکت های بزرگ فراملی که خود را در پس ویرانه ها مخفی کرده اند از راه می رسند و با ژستی انسان دوستانه و با حمایت دولت های نئولیبرالی به بازسازی مجدد ویرانه ها مشغول می شوند.
3- القای شوک
کلین در تبیین نظام سرمایه داری فاجعه که به نابودی مرز بین «دولت بزرگ» و «مؤسسات اقتصادی بزرگ» منجر شده است، نه از واژه لیبرال و نه محافظه کار و نه سرمایه دار استفاده نمی کند، بلکه واژه ی «شرکت محور» را به عاریت می گیرد. نظام شرکت محوری که به دنبال انتقال ثروت کلان همگانی به بخش خصوصی به همراه بدهی های زیاد برای کشور است؛ نظامی که شکاف رو به افزایش بین ثروتمندان و فقیران و ملی گرایی ستیزه جویانه ای که توجیه کننده ی هزینه های پایان نیافتنی امور امنیتی است، در آن مشهود است.مجموعه ی سرمایه داری فاجعه با القای شوک به جوامع، منافع خود را پیگیری می کند؛ دقیقاً همان روندی که در شکنجه اتفاق می افتد. هدف از شکنجه ایجاد نوعی توفان شدید ذهنی است. در شکنجه، افراد به لحاظ روحی و روانی به قدری وحشت زده می شوند که قادر نیستند منطقی فکر و از منافع خود دفاع کنند. پس از شکنجه فاصله ای زمانی فوق العاده ای وجود دارد که فرصت بسیار مناسبی برای شکنجه کننده است. در این فرصت فرد زندانی دچار نوعی تعلیق بین زندگی و مرگ است که به نوعی یک شوک یا فلج روانی است. در چنین شرایطی فرد آماده ی تسلیم شدن، تبعیت و سازش است. کلین به ارتباط بین ابداعات جدید شکنجه در آمریکا توسط «دکتر کامرون» و الگوبرداری از این نوع جدید شکنجه با نوع رفتار سرمایه داری فاجعه اشاره می کند.
دکتر کامرون باور داشت که می توان با وارد آمدن یک رشته شوک به مغز انسان، ذهن های معیوب را تهی کند و از هر چیز بزداید و سپس بر آن لوح پاک نانوشته، شخصیت هایی نوین را از نو بسازد. (ص 54) وی با استفاده از شوک های الکتریکی پی در پی «قالب شکنی ذهنی» می کرد. دکترین شوک نیز همین گونه عمل می کند. هرگونه فاجعه ای، جامعه را دچار شوک می کند. در این حالت افراد در شرایط اغما قرار می گیرند که رفتارها و باورهای حال خود را ممکن است فراموش کنند و یا هیچ مقاومتی در قبال تغییر آن از خود نشان ندهند. اینجا دقیقاً همان فرصت فوق العاده ای است که شکنجه گران اقتصادی به دست می آورند تا با استفاده از آن سیاست های اقتصادی خود را بر جوامع تحمیل کنند؛ دقیقاً همان طور موزیک کر کننده و ضربات درون سلول بازجویی، زندان را سست و تسلیم می کند.
رویای فریدمن نیز قالب شکنی جوامع و بازگرداندن آن ها به یک وضعیت سرمایه داری ناب فارغ از هرگونه مزاحمت هایی همچون مقررات دولتی، موانع تجاری بود. وی همچون کامرون معتقد بود که اقتصاد نیازمند شوک های عامدانه ای است تا بتواند انحراف موجود در آن را از بین ببرد. لذا وی به سیاست مداران جسور، رویکرد شوک درمانی خود را تجویز می کرد.
کلین در کتاب خود نشان می دهد که سرمایه داری بنیادگرا، نوزادی است که قابله اش بی رحمانه ترین شکل های قهر و اجبار بوده و ضربات این قهر و اجبار بر جامعه ی سیاسی و نیز بر تعداد بی شماری از افراد جامعه وارد آمده است و تاریخچه ی بازار آزاد معاصر متأثر از شوک های بسیاری بوده است. (ص41) البته کلین فقط مخالف با سرمایه داری فاجعه است. به عبارت دیگر معتقد است که همه ی اشکال نظام بازار آزاد ذاتاً خشونت بار نیستند. وی وجود یک اقتصاد مبتنی بر بازار را محتمل می داند که بتواند در کنار حضور دولت در حوزه های عمومی همچون بهداشت و تأمین اجتماعی همزیستی داشته باشد.
4- جمع بندی
شاید بتوان طرز فکر کلین را همان اندیشه های کینز نامید چرا که در کتاب خود می نویسد: «کینز بعد از «رکود بزرگ» نوعی از اقتصاد مختلط و تابع نظم و مقررات را پیشنهاد کرد که موجب اتخاذ سیاست های اقتصادی موسوم به «اصلاحات نوین» در آمریکا و دگرگونی هایی نظیر آن در اطراف و اکناف جهان گردید. این سیاست ها سیستمی متشکل از مجموعه ی مصالحه ها، کنترل ها و موازنه ها بود که جنبش ضد انقلاب فریدمن برای برچیدن آن در کشوری پس از کشور دیگر علم شد.» (ص44) لذا آنچه که کلین معتقد است اقتصاد مختلطی است دولت و بخش خصوصی حضور پر رنگی دارند. وی در کتاب خود به تفضیل به نمونه های آزمایشگاهی مکتب شیکاگو در اقصی نقاط جهان از شیلی، آرژانتین، روسیه گرفته تا عراق و چین اشاره می کند و نشان می دهد که چگونه بروبچه های شیکاگو با نفوذ بر دولتمردان سیاست های افراطی خود را بر جوامع تحمیل کردند.کلین در نهایت به زادگاه اصلی این تفکر یعنی آمریکا باز می گردد و به تشریح حوادث اقتصادی سیاسی بعد از 11 سپتامبر در دولت بوش می پردازد. وی نشان می دهد که چگونه دولت بوش با استفاده از شوک حاصل از 11 سپتامبر، بسیاری از خدمات حوزه ی عمومی از جمله امنیت داخلی را به شرکت های بزرگ سپرد که سهام داران شان همان دولتمردان آمریکایی بودند. دقیقاً همان پدیده ای که دیدگاه بنیادگرای شیکاگو در هر جایی که پیاده شده به بار آورده است. در طول سه دهه ی گذشته در هر کشوری که سیاست های مذبور را اعمال کرده است، ائتلافی قدرتمند از بین معدود شرکت بزرگ و طبقه ای از سیاستمداران غالباً ثروتمند به وجود آمده است. هر جا سیاست های نئولیبرالی پیاده شده، فاصله ی فقیر و غنی تشدید شده است و سبب نابودی بسیاری از نهادهای دموکراتیک و اتحادیه ها گردیده است.
پی نوشت ها :
1- «دکترین شوک: ظهور سرمایه داری فاجعه»؛ نئومی کلین؛ مترجمان: مهرداد (خلیل) شهابی، میرمحمود نبوی؛ تهران؛ کتاب آمه؛ 1389.
منبع: نشریه کتاب ماه علوم اجتماعی، شماره 53 و54.