اروپا و تاریخ نگاری

تاریخنویسی اروپا در قرون وسطی از نقل وقایع غالباً تجاوز نمی کرد. مورخ هم تقریباً همیشه راهب بود و اگر حادثه محلی یا قومی را نیز ضبط می کرد دیدگاه او همواره همان دیدگاه اهل کلیسا بود. از آثار این وقایع نویسان آنچه مانده
چهارشنبه، 8 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اروپا و تاریخ نگاری
 اروپا و تاریخ نگاری

نویسنده: دکتر عبدالحسین زرین کوب



 
تاریخنویسی اروپا در قرون وسطی از نقل وقایع غالباً تجاوز نمی کرد. مورخ هم تقریباً همیشه راهب بود و اگر حادثه محلی یا قومی را نیز ضبط می کرد دیدگاه او همواره همان دیدگاه اهل کلیسا بود. از آثار این وقایع نویسان آنچه مانده است هر چند قریحه و استعداد درخشانی را در تاریخنویسی نشان نمی دهد دست کم در آنچه با مصلحت کلیسا مغایرت ندارد مبنی بر دقت و امانت است. نهضت رنسانس در تاریخنویسی نیز مثل تمام علوم و هنرها تحولی بوجود آورد - اما بعنوان یک فعالیت ادبی. علاقه یی که هومانیستهای(1) این دوره به تفحص در کتابخانه ها و کشف و بررسی نسخه های خطی آثار قدماء یونان و رم نشان دادند اولین نشانه بیداری حس تاریخی بود در اروپا. نهضت اصلاحات مذهبی ضرورت بررسی اسباب بروز اختلاف بین پروتستان و کاتولیک را اقتضا داشت چنانکه مدافعات هر یک از دو فرقه نیز رجوع به تاریخ گذشته کلیسا و حتی رجوع به تاریخ گذشته اقوام و دولتها را ایجاب می کرد و اینهمه تاریخنویسی را بیش از پیش جدی کرد.
اما تاریخنویسی واقعی در اروپا از قرن هفدهم شروع شد. نه فقط تألیف فرهنگهای تراجم، کتابهای فهرست، و جداول تطبیق سالها، که حتی مورخ عصر ما هم بدون این گونه مراجع کارش ناقص و معیوب خواهد بود درین ایام در اروپا آغاز شد بلکه تألیف تاریخ جهت ارضاء کنجکاوی عامه و تاحدی اصلاح و ارشاد خلق نیز در همین دوره بوجود آمد. دوره معروف به بازگشت سلطنت درانگلستان یک سلسله خاطرات، یادداشتهای روزانه، و زندگینامه ها پدید آورد که بر تاریخ آن ایام روشنیها می افکند. از کسانی که مخصوصاً بعنوان مورخ درین ایام آثار خواندنی بوجود آوردند ادواردهاید(2) (1674-1609) معروف به ارل اف کلارندون و گیلبرت برنت (3) (1643-1715) اسقف سالیسبری را باید نام برد که از پیشروان تاریخنویسی بوده اند - در انگلستان. اما کسی که اولین تاریخ دقیق و خواندنی برای انگلستان نوشت دیوید هیوم بود- در قرن هجدهم. تاریخ بریتانیای کبیر(4) که این فیلسوف مشهور اسکاتلندی (76 -1711) نوشت چنان شهرتی یافت که در مدت یک قرن بعد از مؤلف بیش از پنجاه بار تجدید طبع شد. آنچه درین اثر مخصوصاً تازه بود نظر فیلسوفانه مؤلف بود در توجیه حوادث و ارتباط آنها با علتهای معقول. از معاصران وی فقط ویلیام رابرتسون(5) (93-1721) که آثاری در تاریخ اسکاتلند، تاریخ شارل پنجم، و تاریخ امریکا نوشت در ذوق و تحقیق بر وی برتری جست. همین شیوه تاریخنویسی بود که در فرانسه ولتر(6) (1778-1694) را در تاریخ شارل دوازدهم، قرن لوئی چهارده، و تحقیق در اخلاق و آداب، بعنوان یک مورخ بلند آوازه کرد.
با اینهمه مهمترین اثر تاریخنویسی اروپا در قرن هجدهم بوسیله یک مورخ انگلیسی بوجود آمد - ادوارد گیبون. تاریخ انحطاط و سقوط امپراطوری رم(7) اثر گیبون (94-1737) در واقع یک حادثه بزرگ فرهنگی عصر بود - در باب تاریخ.
درست است که اکنون قضاوتهای گیبون در باب تاریخ مسیحیت، در باب اقوام اسلاو، در باب اسلام، و حتی در باب بیزانس کم عمق، اشتباه آمیز و حتی خلاف حقیقت بنظر می آید اما شیوه کار وی در تاریخنویسی بدیع است و جالب. این اثر گیبون که طرح آن در طی یک سفر ایتالیا به ذهن وی آمد به مجرد انتشار چنان مقبولیتی یافت که در اندک مدت نویسنده را به شهرت رسانید. آنچه درین کتاب محرک نقد و اعتراض برخی منتقدان زمان شد لحن انتقادآمیز آکنده از نیش و طعنه یی بود که مؤلف نسبت به مسیحیت داشت - و ظاهراً متأثر از افکار ترقیخواهانه قرن ولتر و دائرة المعارف بود. با اینهمه لطف بیان و ظرافت نیشخند گیبون درین تاریخ با چنان دقت و تحقیقی همراه بود که امروزه با آنکه کشف مآخذ جدیدتر و نقد پاره یی از منابع کهن سخنان او را در موارد بسیار محتاج تجدید نظر یا محل تردید و حتی رد کرده است کتاب او هنوز در تاریخ رم اثری الهامبخش و خواندنی است. گیبون در باب شیوه کار خویش قاعده یی بیان می کند که با وجود سادگی، رعایتش همیشه آسان نیست: «سعی کرده ام همیشه آب را از سرچشمه بردارم. حس کنجکاوی و همچنین احساس وظیفه من همواره مرا واداشته است آثار اصلی را مطالعه کنم.» این شیوه هنوز در تاریخ نگاری روزگار ما یک قاعده اجتناب ناپذیرست - و توصیه کردنی.
در اروپا، خاصه فرانسه و آلمان، نهضت رمانتیسم یک نوع علاقه و حتی هیجان نسبت به گذشته بیدار کرد. از تأثیر همین شوق و علاقه بود که قرن نوزدهم چنان توجهی به تاریخ نشان داد که آن قرن را قرن تاریخ خوانده اند.
در بین کسانی که در این ایام در آلمان در تاریخنویسی شهرت و آوازه یی داشته اند نام یک شاعر معروف در خور ذکرست: فریدریش شیلر. این شاعر پرآوازه یکچند در دانشگاه ینا به تدریس اشتغال داشت و در تاریخ هم مثل شعر و درام آثار ارزنده یی دارد که شاید از همه مشهورتر کتابی است در باب جنگهای سی ساله.(8) هرچند وی این کتاب را برای یک نشریه بانوان نوشت و قصدش بیشتر آن بود که برای بانوان طبقه عالی کتابی جالب و آموزنده بنویسد اما قدرت قریحه او کتاب را محبوب تمام طبقات کرد چنانکه شیلر یکچند در آلمان بهترین مورخ نیز محسوب می شد و هنوز هم کتابش محبوبیت بی نظیر دارد. عیب عمده یی که در اثر وی هست ناشی از وسواس فوق العاده یی است که برای اجتناب از جانبداری داشته است - و حفظ بیطرفی. در واقع چون می خواسته است تا حد ممکن بیطرف بماند برای بررسی حوادث این جنگها به مآخذ مختلف از فرانسوی، سوئدی، و آلمانی رجوع کرده است؛ گاه به مراجع کاتولیک استناد کرده است، گاه بمنابع پرتستان؛ و همین نکته یک نوع ناهماهنگی را در آراء و قضاوتهای او سبب شده است که گاه تا حد تناقض گوئی می کشد. خود او با فروتنی به یک نقطه ضعف عمده در تاریخ نگاری خویش اعتراف می کند و می گوید آنها که بعدها بخواهند به تاریخ من رجوع کنند آن را منبع موثقی نخواهند یافت چرا که تاریخ برای من قبل از هر چیز عبارت از خزانه یا مرجع یا معدنی بوده است که من آنچه را با تخیل خویش منطبق یافته ام از آن گرفته ام. این انتقادی که نویسنده از کار خویش می کند در واقع از مبالغه شاعرانه خالی نیست اما همین تخیل او در تصویر صحنه ها و تجسم احوال و اشخاص لطف و قدرت فوق العاده یی به اثر او داده است که در تاریخ نگاری مزیتی است(9) در حقیقت بکمک همین تخیل بود که خود او می توانست تاریخ را از توقف در سطح پژوهشهای کم فایده و ملال انگیز برهاند و به سطح تاریخ جهانی تعالی دهد. خود وی در اولین درس تاریخ که در واقع درس افتتاحیه وی در دانشگاه ینا بود این تصور عالی را که از تاریخ دارد بیان می کند. عنوان این درس عبارت ازین بود که «تاریخ جهانی چیست و بخاطر کدام غایت به مطالعه آن می پردازند؟»(10) خلاصه جوابی که وی به این سؤال خویش می دهد این است که فرق است بین محققی که دنبال نان روزانه است(11) و چون فقط می خواهد متخصص شناخته شود وقایع تاریخ را بمنزله یک مشت انقاض و آثار بیروح گذشته نگاه می کند با مورخی که روح فلسفی دارد و با علاقه و همدردی در وقایعی که توصیف می کند وارد می شود وقایع را بیروح نمی بیند و خویشتن را با آنها همراه و هماهنگ می سازد و به یاری تخیل خویش آن وقایع را مثل یک تجربه شخصی خویش می کند. تأثیر کانت(12) که شیلر در واقع پیرو اوست درین طرز فکر پیداست و مکتب رمانتیسم در تاریخ نگاری از همینجا پیدا شده است. همین همدردی و همجوشی با تاریخ بود که شیلر را در 1793 به پیش بینی ظهور ناپلئون قادر کرد. وقتی درباره انقلاب فرانسه می اندیشید نوشت: «دیر یا زود مردی زیرک و پرتوان پدید خواهد آمد که نه فقط بر فرانسه بلکه بر قسمت زیادی از اروپا غلبه خواهد یافت.» این پیش بینی بیشک ارزش دارد و حاکی است از دریافت واقعی حوادث عصر. در هر حال احساس ضرورت تدوین تاریخ در آلمان بدنبال تاخت و تازهای ناپلئون قوت گرفت و نخستین مجموعه اسناد مربوط به تاریخ قوم ژرمن که ازین ضرورت بوجود آمد حاصل کوششهای یک انجمن علمی مطالعات تاریخ آلمان بود که اعضای آن گذشته از جنبه علمی غالباً در این کار بچشم یک تکلیف میهنی نگاه می کردند. بوئمر(13) از رهبران این کار آشکارا اذعان می کرد که آنچه وی را به سوی تاریخ می راند نه کنجکاوی یا جاه طلبی بود نه شوق تفنن؛ عشق به میهن بود و اعتقاد قاطع به اینکه شناخت درست گذشته ممکن است برای زمان حال آموزنده باشد(14). اما این عشق میهنی که محرک اصلی عده یی از تاریخنویسان آلمان بود رفته رفته نزد نیبوروفن رانکه جای خود را به عشق به حقیقت داد. بارتولدگئورگ نیبور(15) (1831-1776) موجد نقد منابع(16) تاریخ بود که فون رانکه بعدها درخشانترین نماینده آن بشمار آمد. وی که پدرش یک سیاح و شرقشناس پرشور بود، خود نخست به کارهای بانک، مدیری، و سفارت پرداخت. اما در ضمن مطالعات و مسافرتهای خویش به تاریخ علاقه یافت و سرانجام مورخ رسمی دولت و استاد تاریخ در دانشگاه برلین شد. کتابی که وی در باب تاریخ رم(17) نوشت چنان بر تحقیق و دقت مبتنی بود که در شیوه تاریخنویسی تازگی داشت. وی اولین مورخ رم بود که تاریخ را با روح عملی بررسی کرد، اساطیر و قصه های قدیم را بشیوه انتقادی تبیین نمود، و بیش از اشخاص و جزئیات به سازمانها و تأسیسات توجه کرد. نتایج عمده یی که تحقیقات نیبور بدان رسید - مثل آنچه وی در باب سکنه قدیم رم و منشأ طبقه یی که در رم پلبیان خوانده می شدند نوشت و مثل بررسیهایی که در باب رابطه بین پلبیان و پاتریسینان(18) انجام داد - از جمله چیزهایی است که مورخان بعد در آن مسایل از وی پیروی کرده اند. با اینهمه یک مورخ دیگر آلمان که مقارن اواخر عمر نیبور به نشر آثاری در تاریخ پرداخت از شیوه او در نقد منابع نتایج جالبتر گرفت - اما نه در تاریخ رم.
لئوپولدفون رانکه(19) (1886-1795) که غالباً اولین مورخ جدید اروپا شمرده می شود در شیوه تحقیق، دقت و احتیاطی کم نظیر را با حوصله و پشتکار عجیبی توأم داشت. فون رانکه نخست از راه ادبیات و تا حدی از مطالعه آثار نیبور به تاریخ علاقه یافت. آنچه مخصوصاً وی را به تحقیق در تاریخ برانگیخت مشاهده اختلافهایی بود که مورخان در باب روایات مربوط به تاریخ ایتالیا در قرن پانزدهم داشتند. این امر وی را در 1824 به نشر کتابی در تاریخ اقوام ژرمنی برانگیخت. جالبترین قسمت این اثر بحثی بود که بعنوان «ضمیمه» کتاب در باب نقد مورخان جدید(20) نشر یافت و مآخذ تاریخ دوره مورد بحث خویش را نقد و تحلیل می کرد. این کار وی در تمهید اصول نقد درونی همان اهمیتی را داشت که رساله مابیون کشیش فرانسوی در باب نقد متون بدست آورده بود - و نقد برونی. در نقد درونی کار عمده وی تقریر این نکته بود که مورخ نه فقط باید همیشه مآخذ معاصر دست اول بکار برد بلکه نیز می بایست شخصیت، تمایلات، و اعمال صاحب آن مآخذ را هم بدقت بررسی کند تا وضع و سهم وی را در روایاتش بدرستی درک کند. فون رانکه معتقد بود که مورخ کارش نه تعلیم اخلاق است نه ارشاد؛ باید حوادث را - دور از هرگونه تعصب و پیشداوری - «همانگونه که در واقع چنان بوده است» (21) توصیف کند. با اینهمه خود او گه گاه در توجیه حوادث از چیزی بنام «روح زمان»(22) سخن می گوید که نزد وی مجموعه یک رشته افکار و تمایلات است که یک قوم یا یک عصر را تحت نفوذ خویش دارد - و این مفهوم که ظاهراً یک میراث رمانتیک بیش نیست تسلیم مورخ است به پیشداوریهای عصر. مجموعه آثار فون رانکه نزدیک هفتاد مجلد کتاب و رساله است که در واقع تمام حاصل کار او را نیز دربر ندارد از آنکه قسمت زیادی از اوقات مورخ صرف تربیت شاگردان محقق شد که کار او را ادامه دادند. وی که شیوه تاریخنویسان عصر را انتقاد کرده بود وقتی خود به کار آغازید در طی نیم قرن تحقیق و تألیف در تاریخنویسی راه های تازه گشود. بررسی دقیق نسخه های خطی کتابخانه برلین، تحقیق و کار در «آرشیو» های دولتی وین که در آن وقت زمینه بکری بود و استفاده از آن تا اندازه یی در اثر حمایت مترنیخ صدراعظم اطریش برای وی ممکن شد، و مطالعه اسناد و نسخه های کتابخانه های ایتالیا فون رانکه را در تحقیق تاریخ پاپها و تاریخ اروپای جنوبی توفیق بیسابقه داد. وسعت دامنه مطالعات و عنوان مورخ رسمی دولت پروس سبب شد که مسایل گونه گون مربوط به تاریخ اروپا مورد توجه او قرار گرفت. چنانکه تألیفات او از شاهزادگان و مردم اروپای جنوبی در قرون 16 و 17(23) و تاریخ صربستان و ترکیه در قرن 19(24) تا «تاریخ جهان»(25) را شامل می شد. رانکه با دقت بیمانندی که در نقد منابع داشت در تفسیر حوادث نیز سختگیری می ورزید. همواره خاطرنشان می کرد که مورخ نباید اجازه دهد افکار جاری همچون رمانتیسم، لیبرالیسم، فلسفه هگل، تمایلات وطنپرستانه، و تعصبهای دینی که بسیاری مردم را از جاده صواب منحرف می دارد وی را در قضاوتهای خویش گمراه کند. عیب کار خود او شاید بیشتر عبارت بود از افراط در توجه به احوال سیاسی و رجال نام آور که او را از تعمق در حیات اقتصادی و اجتماعی محروم می داشت. با اینهمه، در واقع بوسیله آثار و تعالیم فون رانکه بود که تاریخ به عنوان علم در اروپا اساس ممهد یافت.
در آلمان فقط یک مورخ دیگر بود که از حیث شهرت و اهمیت توانست با فون رانکه رقابت کند اما او نیز مثل نیبور مورخ تاریخ رم بود؛ تئودور مومزن(26) (1817-1903) استعداد خارق العاده یی را که برای مطالعات دقیق علمی داشت با جرأت و قدرت کم نظیری در تعمیم و استنتاج توأم کرده بود و این نکته به وی امکان می داد که تأثیر عقاید و افکار را در حیات سیاسی و اجتماعی انسان بررسی کند. مومزن در بررسی الواح و کتیبه های رم نیز روزگاری دراز صرف کرده بود. بعلاوه درباره سکه های رم، قوانین جزای رم و احوال مدنی رم مطالعات دقیق داشت اما تاریخ رم که وی نوشت شاهکار دقت انتقادی در تاریخنویسی بود. وی درین کتاب با دقتی بیمانند سابقه کشمکشهای سیاسی را که با سقوط رم همراه بود شرح و توصیف کرد. آنچه درین اثر لطف و تازگی خاص داشت تجدید نظرهایی بود که در اوصاف و احوال رجال رم بکار برد - با دقتی که آن اوصاف را برای آنها پذیرفتنی می کرد. چنانکه سیسرو را که محبوب ادیبان بود وی یک «روزنامه نگار در بدترین مفهوم کلمه» یافت، پمپه را که پلوتارکوس از وی قهرمان اخلاق درست کرده بود وی یک نوع «گروهبان مشق نظام» معرفی می کرد، و یولیوس سزار را که بنام دموکراسی حکومت مطلقه بوجود آورده بود بعنوان یک «مرد تمام عیار کامل» می ستود. نه آیا در زمانی که وی کتاب خویش را می نوشت آلمان بگمان وی بیش از هر چیز به یک نوع یولیوس سزار حاجت داشت نه به آدمهایی مثل پمپه و سیسرو؟ شیوه تاریخنویسی مومزن و فون رانکه چنان حیثیت تاریخ را افزود که از آن پس بسیاری اذهان در شناحت تاریخ بعنوان علم تردیدی نکردند. با اینهمه در اروپای عهد رمانتیک شور و کنجکاوی عامه از تاریخ، همدردی و شوقی را می خواست که مخصوص ادبیات بود و این حاجتی بود که در قرن نوزدهم مخصوصاً تاریخنویسان فرانسه و انگلستان آن را ارضاء کردند.
در فرانسه انقلاب و نقش طبقه عامه در حکومت مسأله یی بود که بیش از هر امر دیگر توجه مورخ را جلب می کرد. شیوه تحقیق در نزد بیشتر این مورخان بررسی اسناد بود و انتخاب آنچه برای مقصود مورخ ضرورت دارد. فرانسواگیزو(27) (1874-1787) سیاستمدار و مورخ عهد بازگشت در مدارک و اسناد مطالعه دقیق می کرد اما از آنمیان بیشتر توجه به جریان افکار و عقاید داشت. در تاریخ نگاری حوادث را جز به هنگام ضرورت کنار می گذاشت و اشخاص را بجز در موقع لازم نادیده می گرفت تا آنچه را باعتقاد وی محرک اصلی جریانهای تاریخ بود بررسی کند - عقاید و افکار. آثار گیزو که در باب تاریخ انقلاب انگلستان(28)، تاریخ تمدن اروپا،(29) و تاریخ تمدن فرانسه(30) است همه به بیان این نکته اختصاص دارد که حکومت واقعی فقط تعلق به ملت دارد و مخصوصاً به طبقاتی که کار آنها سبب آبادی و ترقی است. الکسی توکویل(31) (59 -1805) یک مورخ جوانتر اما معتدلتر نیز که در همین سالها دموکراسی امریکا(32) و انقلاب فرانسه(33) را بررسی می کرد با آنکه چندان علاقه یی به انقلاب نشان نمی داد نقش عامه را در تدارک اسباب آن تفسیر می کرد و در پیدایش آن مخصوصاً دو عامل نفسانی شدید عامه را مؤثر می یافت: نفرت از عدم مساوات و عشق به آزادی.
با اینهمه، هیچ مورخ فرانسوی در همدردی با عامه و در ادراک آلام و آمال طبقات پایین به پای میشله نرسید: ژول میشله که خودش از همین طبقات برخاست و از میان عوام. میشله (1874-1798) شوق و هیجان شاعرانه را با دقت و حوصله یک دانشمند جمع داشت. افکار آزادی طلبانه او دوبار سبب شد که درس او را در کلژدوفرانس(34) تعطیل کنند. در آثار خویش - از جمله تاریخ فرانسه(35)، قرون وسطی(36)، و تاریخ انقلاب(37) - توانست نشان دهد که تاریخ، چنانکه خود او مدعی بود، عبارتست از رستاخیز گذشته در پیش چشم یک قاضی. آنچه مخصوصاً آثار وی را بیش از آنچه در تاریخ لازم است دلکش و درخشان می کند لطف بیان اوست که از عشق به مردم چاشنی دارد. در تاریخنویسی میشله شیوه یی دارد که ترکیبی است از آفرینش شاعرانه و پژوهش علمی. اجزاء پراکنده واقعیات تاریخ را از اسناد و مدارک گونه گون با دقت و حوصله تمام بدست می آورد اما آنچه را وی کل حقیقت می خواند غالباً از این اجزاء بمدد نوعی مکاشفه و الهام شاعرانه درست می کند. در وجود وی یک نوع همدردی هست که بکمک آن می تواند آنچه را رمانتیکها روح قرون گذشته می خواندند درک و احیاء کند. وی در نقل رویدادها البته همیشه به منابع استوار رجوع می کرد؛ گذشته از کتابهای چاپی نسخه های خطی فرمانها و اسناد را نیز بررسی می کرد، به آثار مربوط به هنر رجوع می کرد، و از محتویات «آرشیو»ها با شوق و حوصله بسیار بهره می جست. اما به این مایه تحقیق و دقت شوق و حساسیت خود را نیز می افزود و همین نکته بود که تاریخ فرانسه او را برای فرانسویها تبدیل کرد به یک سرچشمه لذت و غرور ملی.
تاریخنویسی بر مبنای اسناد و دور از هر گونه حساسیت شاعرانه کاری بود که درین ایام یک مورخ جوانتر انجام داد - فوستل دوکولانژ.(38) شیوه یی که وی در تاریخنویسی بکار می بست این بود که «از مدارک موجود آنچه را به صراحت از متون برمی آید اقتباس کند و چیزی از خود بر آن نیفزاید.» جمع آوری اسناد و بیرون کشیدن وقایع از مدارک، نزد او اساس کار مورخ بود. وی که استاد تاریخ بود مکرر به شاگردان خویش خاطرنشان می کرد که برای یک روز تألیف سالها باید مطالعه کرد. شاهکار خود او که تمدن قدیم(39) نام دارد تألیفش ده سال وقت برد. درین کتاب که هر سطرش بر یک سند قدیم متکی بود فوستل دوکولانژ (89- 1830) نشان می داد که پایه تمدن قدیم - تمدن یونان و رم پیش از مسیحیت - دیانت مبنی بر پرستش اجداد بود و تمام رسوم و قوانین و بنیادها از آن ناشی می شد. این دیانت کهن چیزی بود که باعتقاد وی چون استقرار یافت جامعه قدیم بوجود آمد، چون دگرگونی یافت جامعه قدیم دچار انقلابات شد، و چون برافتاد جامعه قدیم صورت تازه یی یافت. آنچه وی را به این نتایج رهنمون شد مطالعه دقیق مآخذ و تتبع در جزئیات حوادث تاریخ یونان و رم بود. خود او غالباً یادآوری می کرد که تاریخ از هزاران واقعه کوچک درست شده است که نه هیچیک از آن وقایع کوچک را تاریخ می توان خواند و نه از پیوستن آنها می توان تاریخ ساخت. تاریخ واقعی حاصل تفسیر و توجیه آنهاست و این کاریست که خود او در «تمدن قدیم» با توفیقی کم مانند به انجام رسانید. اگر نتایج کار او امروز خالی از ایراد نیست سبب آن بیشتر به طرز توجیه او مربوط است تا شیوه نقد و بررسی اسناد. با اینهمه هیچ مورخ نیست که از حدود نقل و روایت رویدادها تجاوز کند و طرز توجیه و تفسیر او توافق تمام اذهان را سبب تواند شد. این توجیه و تفسیر که در اثر وی هنوز از حدود دید یک مورخ بیطرف تجاوز نمی کرد نزد تن و ارنست رنان رنگ فلسفی گرفت و تاریخنویسی آنها را - که نیز بر مطالعه دقیق اسناد مبتنی بود - از حدود کار یک مورخ خارج کرد.
ارنست رنان(40) (92-1823) که فیلسوف و شرقشناس نیز بود کتابی در تاریخ اقوام اسرائیل(41) نوشت و کتابی هم در تاریخ مسیحیت(42). کتاب اخیر هفت دفتر بود و دفتر اولش که در باب «زندگی عیسی» بود سر و صدای بسیار به راه انداخت و بعضی که نتیجه تحقیقات آن را با عقاید خویش و تعالیم کلیسا بکلی مغایر یافته اند از روی خشم آن را بیشتر یک نوع رمان خوانده اند تا اثری تاریخی و انتقادی. شیوه رنان هم روی هم رفته در عین آنکه متکی بر اسناد و مدارک است به تأویل و آنچه روانشناسان تعمیم می خوانند زیاد توجه دارد و همین نکته از اعتبار علمی آثار وی کاسته است. هیپولیت تن(43) (93-1828) نیز که تاریخ پیدایش فرانسه معاصر(44) خویش را نوشت بیشتر نقاد و فیلسوف بود و مبادی فلسفی در تبیین حوادث برای وی بیطرفی و آزادی کافی باقی نمی گذاشت. با اینهمه، تاریخ وی - بعنوان یک اثر ادبی - هنوز جالب است و الهامبخش.
گرایشهای فلسفی و اجتماعی قرن نوزدهم با آنکه تاریخ را از جنبه علمی خارج می کرد لطف و جاذبه آثار ادبی به آن می داد. تاریج جزو زندگی بود و یک حلقه ارتباط انسان با محیط و زمان. مورخ نیز اگر چند همیشه از بیطرفی دم می زد هرگز از شور و هیجان عصر خویش بکلی خالی نبود. اندیشه های جاری مخصوصاً آنچه بوسیله فلسفه و ادبیات رمانتیکها بیان می شد در توجیه و تفسیری که وی از تاریخ می کرد انعکاس خود را می بخشید. آنچه روح قرن، روح جهانی، نبوغ و نیروهای خلاقه خوانده می شد توجیه مورخ را غالباً یک نوع رنگ شاعرانه، عرفانی، و غیرعلمی می داد. چیزی که نقادان و ادیبان «رنگ محلی» می خواندند در تاریخ که وارد شد آن را زنده تر و با روح تر کرد اما رنگ عصر مورخ را به عصر تاریخ او - عصر گذشته هایی که مورد بحث او بود - داد و بیشتر به حیثیت علمی تاریخ لطمه زد. مورخ که با رویدادهای عصری پیوند جدایی ناپذیر داشت در توجیه و تفسیر رویدادهای گذشته گاه دانسته و گاه ناخودآگاه به تعلیم می پرداخت. افکار مربوط به آزادی و انقلاب را ترویج می کرد یا درس وطن دوستی و ملت پرستی می داد. از ترقی انسانیت سخن می گفت و یا تمدن بی روح عصر خود را مسخره می کرد. آنجا که تاریخ از قلمرو «آنچه واقعاً روی داده» است بیرون می آمد به قلمرو فلسفه و ادب وارد می شد بعلاوه اکثر این تاریخنویسان - که شیوه امثال فون رانکه و مومزن و حتی فوستل دوکولانژ ورای طرز دیدشان بود - در نویسندگی این مایه ذوق و قریحه داشتند که وقایع و حوادث مورد نظر را با مهارت و علاقه توصیف کنند، و اشخاص حادثه را در صحنه حوادث به حرکت درآورند و همین نکته سبب می شد که آثار آنها مثل آثار شاعران و ادیبان مورد قبول عام باشد.
در انگلستان این عصر نیز چندتن از تاریخنویسان شهرت ادبی کم نظیری بدست آوردند. تامس مکالی (1859-1800) در واقع بیشتر یک نویسنده بود چنانکه در وجود او روح ادیب بر روح مورخ غلبه داشت. تاریخ انگلستان(45) وی با چنان لطف بیانی توأم بود که از اکثر رمانهای آن عصر بیشتر خواننده داشت. با آنکه غالباً آن را از جانبداری و انحراف خالی نمی دانند بیشتر نقادان در این نکته که بهرحال اثر ارزنده یی در ادبیات قرن نوزدهم انگلستان بشمارست اتفاق دارند. تامس کارلایل(46) (1881-1795) بیشتر سیمای یک نوع پلوتارکوس را در جامعه انگلیسی قرن نوزدهم عرضه کرد. وی که برخلاف میشله نسبت به طبقات عامه بی اعتقاد بود کوشید نقش قهرمانان و اشخاص بزرگ را در حوادث برجسته تر کند. قهرمان، قهرمان پرستی، و قهرمانی در تاریخ(47)، اثر مشهور وی، تعبیری است ازین طرز فکر. تاریخ در نزد کارلایل عبارت بود از مجموعه سرگذشتهای اشخاص بزرگ. آثار دیگرش چون نامه ها و خطابه های کرامول(48)، تاریخ فردریک بزرگ(49) و انقلاب فرانسه(50) نیز حاکی ازین طرز فکر قهرمان ستایی است. شاگرد او جیمس فرود(51) (94-1818) نیز که در تاریخ انگلستان(52) خویش از هانری هشتم تصویر قهرمانی ساخت شیوه کارلایل را اما با تعمق و تحقیقی بیشتر ادامه داد. دفاع وی از هانری هشتم در واقع تا حد زیادی دفاع از فکر انفصال کلیسای انگلیس از آنچه وی آن را تسلط رم بر جان و تن مردم انگلیس می خواند بشمار می آمد و اصلاح مذهبی خجسته یی را که مولود شهوت و خشونت هانری بود وی سرچشمه قدرت و استقلال انگلستان می یافت(53). معهذا همین طرز برخورد او با تاریخ، که سبب شد بعضی نقادان وی را همچون ملّیترین مورخ انگلیس بستایند حاکی از قضاوت پیش ساخته یی بود که فقط تعلیم کارلایل می توانست آن را توجیه کند. در حقیقت فکر قهرمان پرستی را وی تا حد قدرت پرستی پیش رانده بود و کتابش که دفاع نامه فجایع یک قدرت بود، جز لطف بیان امتیازی نداشت. حتی مقدمات این دفاع نیز بر قضاوتهای عجولانه و ساده لوحانه مبتنی بود. با اینهمه تأثیر کارلایل و تأثیر فرود در ترویج فکر قدرت ستایی در تاریخ، قابل ملاحظه است، و اگر مورخ امروز هنوز به جزئیات عادی زندگی روزانه مردم که در سیر تاریخ و حیات جامعه به مراتب بیش از شخصیتهای پرزرق و برق تأثیر دارند چنانکه باید توجه ندارد ظاهراً کارلایل و مکتب او را تا حدی درین باب مسؤول می باید شناخت(54). با اینهمه تأثیر زندگی عامه و نفوذ عوامل دیگر نیز در تفسیر تاریخ بحساب گرفته شد و مورخانی که به این عوامل توجه کردند نیز شهرت و قبول یافتند. هنری تامس بکل(55) (62-1821) در اثر ناتمام خویش راجع به تاریخ تمدن انگلستان(56) کوشید تا جریان تاریخ و تمدن را در هر جا با مقتضیات خاک و آب و هوا مربوط کند(57). جان ریچاردگرین(58) (83-1837) سعی کرد نشان دهد که تمام مردم - و نه فقط قهرمانان - حتی حقیرترین بازیگر تماشاخانه هم در پیدایش انگلستان و توسعه و ترقی آن تأثیر و نفوذ قابل ملاحظه داشته اند. اثر عمده گرین که تاریخ مردم انگلیس(59) نام دارد نه فقط بسبب همین توجه به نقش مردم بلکه نیز بسبب سادگی اسلوب بیان شهرت و قبول خاص یافته است.
از تأثیری که شور و شوق عامه مخصوصاً در دنبال هیجانهای ملّی و فردی دوران رمانتیسم در تاریخ نگاری باقی گذاشت رواج تاریخهایی بود مبنی بر فکر ناسیونالیسم که مخصوصاً تحولات اروپای اواخر قرن نوزدهم و توسعه مقاصد استعماری و قدرت طلبی دولتها نیز آن را اقتضا داشت. کنت دوگوبینو(82-1816) که منادی اندیشه برتری نژاد آریان شد اندیشه اش در نزد تعدادی از مورخان نسلهای بعد تفسیر و قبولی یافت و موج تازه یی از احساسات نژادی و قومی در تواریخ فرانسه و آلمان و حتی انگلیس وارد کرد. این گونه احساسات از مدتها پیش به اقتضای تحولات سیاسی اروپا در آثار مورخان آلمان مجال ظهور داشت. درویزن (84-1808) مورخ آلمانی در تاریخ سیاست پروسی(60) کتابی نوشت که بیش از آنکه تاریخ سیاست پروس باشد ستایشنامه یی بود از خاندان سلطنتی هوهن تسولرن(61) و مأموریت آنها. با آنکه فکر ملت پرستی، درویزن را از علاقه به اصالت فرد و مسؤولیت انسانی باز نمی داشت با رواج شیوه تفکر وی حماسه سرایی، گزافگویی و حتی خوشامدسرایی که حاصل اینگونه احساسات و هیجانهای مربوط به سیاست روز بود تاریخنویسی را تا سطح روزنامه نویسی تنزل می داد. حتی فون ترایچکه (96-1834) که تاریخ آلمان در قرن نوزدهم(62) وی در حقیقت تتمه کتاب درویزن بشمار می آمد با آنکه خیلی بیش از سلف خود به تأثیری که عوامل مربوط به فرهنگ در توسعه احساسات و سجایای ملی دارند توجه داشت باز مثل درویزن با شوق و هیجان از مأموریت و نقش رهبری هوهن تسولرن ها صحبت می کرد. کتاب او که از لحاظ لطف بیان و شیوه نویسندگی یادآور آثار میشله و تامس مکالی بود تأثیر فوق العاده یی در ترویج اینگونه افکار در آلمان داشت. فون زیبل(63) (95- 1817) یک شاگرد سابق فن رانکه نیز که خویشتن را تسلیم جاذبه این گونه اندیشه ها کرد کتابی در باب تأسیس امپراطوری ژرمن بوسیله ویلهلم اول(64) نوشت که در حقیقت ستایشنامه یی بود از سیاست بیسمارک چنانکه نیز کتاب دیگرش در باب تاریخ روزگار انقلاب(65) عبارت بود از یک رشته نکوهش از آن انقلاب و طعن بر فرانسویها که در کار سیاست لیاقت و استعداد ندارند.
در تمام اروپا تعدادی تاریخنویسان پیدا شدند که تاریخ را وسیله یی شناختند جهت تصفیه حسابهای ملی یا تحریک احساسات عامه برای مقاصد سیاسی. حتی سیلی(66) (95-1834) یک مورخ انگلیسی وقتی در باب بسط انگلستان در قرن هجدهم(67) و رشد سیاست بریتانیا(68) کتاب می نوشت از مطامع استعماری بریتانیا با غرور و ستایش سخن می گفت. وی که در کمبریج نزدیک سی سال تاریخ دوران جدید را تدریس می کرد و سیاستمداران انگلیسی را تربیت می نمود، فکر استعمار و توسعه طلبی انگلستان را تأیید می کرد و آن را همچون نعمتی تلقی می کرد که جهانیان باید آن را بپذیرند و قدر بدانند. در نظر وی، تا حدی مثل فون رانکه که سیلی از او متأثر بود، هدف عمده تاریخ بررسی روابط بین دولتها بود، و بررسی زندگی فرمانروایان(69) این تصور فضای تاریخنویسی اروپا را لااقل در یک محیط محدود مورخان سیاست پیشه، آلوده کرد. یک مورخ ایتالیایی نیز بنام ماسیموداتسه لیو(70) (1866-1798) در همین سالها به خاطر وحدت ایتالیا خاندان ساووا را می ستود و قدرت پاپ را نکوهش می کرد. بدینگونه مورخ تحت تأثیر افکار جاری از تاریخ استفاده می کرد و برای حل مسایل روز. ژاک بنویل(71) (1936- 1879) مورخ و سیاستمدار فرانسوی که در تاریخ نگاری نیز همچنان قریحه روزنامه نویسی خویش را حفظ کرد در تاریخ فرانسه بیش از هر چیز توجه به رابطه فرانسه و آلمان داشت. بنویل که یک مسافرت آلمان در ایام جوانی وجود آلمان را در مجاورت فرانسه برای وی بیش از یک حقیقت محسوس کرده بود در تمام عمر خویشتن را با شبح تهدیدکننده آلمان مواجه یافت - در سیاست و تاریخ. در نظر وی آلمان یک خطر دائمی بود که مخصوصاً وحدت آن برای فرانسه مایه تهدید واقعی بشمار می آمد و این رایی بود که بنویل در کتابی که به نام تاریخ دو ملت(72) نوشت با قدرت و صراحت بیان می کرد. در تاریخ فرانسه و ناپلئون وی نیز این طرز فکرش جلوه داشت و مخصوصاً در رساله یی که وی بنام عواقب سیاسی قرارداد صلح(73) در انتقاد پیمان صلح و رسای نوشت این نگرانی وی از مسأله آلمان باز مثل یک دغدغه بزرگ جلوه می کرد و عجب این بود که هرچه وی در باب نتایج آن صلح پیش بینی کرده بود تقریباً در فاصله دو جنگ جهانی بوقوع پیوست. اینگونه افکار البته در اذهان سیاست پیشگان هم تأثیر خود را داشت - حتی ورای مرزهای فرانسه. آیا نبرد من(74) اثر آدولف هیتلر که در طی آن قوم آلمان مظهر عالی نژاد آریان عرضه می شد و «یهود» و اغراض آنها مایه تجزیه آلمان بقلم می رفت تا حدی عکس العمل طبیعی اینگونه افکار نمی توانست تلقی شود؟ مسائل روز و فراز و نشیب احساسات ملی و وطنی اروپای غربی حتی در اندیشه امثال ماینکه(75) - نویسنده آلمانی - که بیشتر یک متفکر تاریخ بود تا یک تاریخنویس نیز تأثیر گذاشت. ماینکه (1862-1954) که در اوایل حال مثل استاد خویش درویزن ستایشگر بیسمارک و مأموریت پروس بود، بعد از جنگ جهانی اول به یک دموکرات لیبرال تحول یافت و در حالی که در عهد جوانی از پروس و ناسیونالیسم آلمان ستایش می کرد، بعد از دو جنگ بزرگ کوشید نشان دهد در «فاجعه آلمان» مسؤولیت عمده با اندیشه امپریالیسم و فکر ماشینی کردن حیات بود که روحانیت را در انسان خفه کرد. بازگشت به گوته و انسانیت واقعی(76) شعاری بود که مورخ آلمان فقط بعد از تجربه دو جنگ خونین می توانست به آن برسد.
در جوّ اینگونه عقاید و احساسات البته تاریخ نمی توانست ملامت ناپذیر بماند. این گونه تواریخ غرض آلود نشان داد که تاریخ وقتی از آنچه پیروان فن رانکه «عینیت علم خالص»(77) می خواندند بکلی دور شود تا چه اندازه می تواند برای علم و انسانیت هر دو خطرناک باشد. یک مورخ معاصر - نامش ه. مورس(78) - این مسؤولیت ناخجسته را که تاریخ در مصایب اخیر عالم داشته است با وجدانی روشن بیان می کند: «وای برما، بر ما مورخان حرفه یی، بر ما دانش پژوهان حرفه یی تاریخ، بر ما معلمان حرفه یی تاریخ؛ اگر نتیجه وحشت انگیز ملت پرستی مبالغه آمیزی را که تواریخ وطن پرستانه بعضی از بلیغترین مورخان قرن نوزدهم به بیان آورده اند با خطوط خونین بر جبهه تمدن محتضر اروپا نوشته نیابیم»(79). ذوق تفنن جویی و حس کنجکاوی عامه که در دنبال تواریخ رمانتیک، از تاریخ یک نوع تعلیم دلپذیر مطالبه می کرد حتی در قرن حاضر نیز مورخان حرفه یی یا دوستداران تاریخ را واداشت تواریخ مستند و دور از تعصبات را نیز طوری بنویسند که برای عامه دلکش باشد. یک اثر موفق درین شیوه دوره تاریخ تمدن ویل دورانت است که در بعضی صفحات آن خواننده لحن بیان توسیدید و منتسکیو را می شنود. جالب است که بعضی تاریخهای مشهور و کامیاب قرن ما بوسیله کسانی نوشته شده است که مورخ حرفه یی نبوده اند. چنانکه طرح تاریخ(80) اثر ه. ج. ولز (1946-1866) نگاهی به تاریخ جهان(81) اثر جواهر لعل نهرو نمونه یی ازینگونه تواریخ را که در زمان ما شهرت و قبول بسیار یافته اند نشان می دهد.
در حالی که از اواخر قرن نوزدهم شوق و کنجکاوی عامه کتابهای تاریخ را وسیله یی برای ارضاء یا تبلیغ تمایلات یا عقاید جاری می شناخت در دانشگاهها علاقه بی شائبه به واقعیات، تاریخ را همچنان بعنوان علم مورد توجه می ساخت. بررسی روشهای تحقیق در تاریخ، تحلیل مندرجات اسناد آرشیوها، مطالعه تطبیقی متون و مآخذ، و استفاده مستمر از باستانشناسی، زبانشناسی، و مسایل تازه، شوق پژوهندگان تاریخ را برمی انگیخت. چون قلمرو کار مورخ تدریجاً، هم از جهت زمان - در تحقیقات باستانشناسی و ماقبل تاریخ - و هم از جهت مکان - در تحقیقات راجع به شرق افریقا و امریکا - توسعه می یافت و چون جستجو در تاریخ تمدن و فرهنگ انسانی پیوسته مسائل مشکل و پیچیده - اقتصادی، اداری، حقوقی، و مذهبی - پیش می آورد تقسیم کار که مسأله تخصص در مسائل جزئی را الزام می کرد خود بخود کار مورخ را رنگ دیگر داد. در هر رشته محققان مختلف به تحقیق و بررسی اسناد و تحلیل و ترتیب نتایج حاصل از تحقیق خویش دست زدند؛ اجتناب از تفسیرهای فلسفی و احتراز از توصیفهای ادیبانه شرط عمده یی تلقی شد برای دقت و صراحت علمی. رسالات مفرد که محققان برای بررسی مسائل جزئی تاریخ می نوشتند چنان از حواشی، تعلیقات و ارجاعات گرانبار می شد که رغبت و کنجکاوی هیچ «آماتور»(82) تاریخ را برنمی انگیخت و غالباً اینگونه رسالات و کتابهای سنگین که برای احراز عنوان دکتری و استادی در دانشگاهها نوشته می شد بعد از چاپ فقط بوسیله کسانی ممکن بود خوانده شود که آنها نیز قصد تألیف کتابها یا رسالاتی را داشتند که برای آنها بتواند عنوان دکتری یا استادی احراز کند. و غالباً یک عنوان یا یک یادداشت تازه بر زیرنویسها و تعلیقات کتابهاشان بیفزاید. اقدام به نشر تألیفات دسته جمعی در تاریخ یک نتیجه عمده این تقسیم کار شد. در آلمان ویلهلم اونکن(83) (1905- 1838) سیاستمدار و مورخ، اقدام به نشر یک سلسله تاریخ کرد که شامل 45 مجلد بود و با همکاری مورخان مختلف تهیه می شد. در فرانسه ارنست لاویس و الفرد رامبو، یک سلسله تاریخ عمومی نشر کردند در دوازده جلد که در تألیف آن متخصصان رشته های مختلف همکاری کرده بودند(84) و در انگلستان دوره تاریخ جدید کمبریج، تاریخ قدیم کمبریج، و تاریخ قرون وسطی کمبریج حاصل همکاریهای محققان مختلف را بصورت تألیف متجانس در آورد. این گونه تواریخ دسته جمعی تا حدی تحقق همان طرح کهنه بود که هفتصد سال قبل در تألیف جامع التواریخ رشیدی از خاطر رشیدالدین فضل الله مورخ ایرانی نیز گذشته بود. درگیر و دار چاپ اول تاریخ جدید کمبریج، لرداکتن(85)، مورخ انگلیسی که ناظر و مجری آن طرح بود امید می داشت که با تقسیم معقول کار و استفاده از حاصل تحقیقات بین المللی یک روز بتوان چیزی ساخت(86) که تاریخ نهایی باشد - حرف آخر تاریخ. این امید دلنواز اکنون چندان معقول بنظر نمی رسد اما اظهار آن نشان می دهد که در تاریخ میل به آنچه عینیت محض خوانده می شود برای وی نیز - مثل ما - یک رؤیای زراندود بوده است. لرداکتن می پنداشت که در طرح تاریخ جدید کمبریج واترلو باید چنان توصیف شود که آن را فرانسوی و انگلیسی آلمانی و هلندی یکسان بپذیرند. اما در عصر ما مورخ با تردید می پرسد که آیا واترلو را می توان چنان توجیه کرد که تمام طبقات انگلیسی آن را یکسان بپذیرند تا چه رسد به اینکه تمام یا بعضی طبقات فرانسوی نیز با آن توجیه همداستان باشند.
اکنون می توان پرسید که در بین گرایشهای ادبی، فلسفی، و علمی که تاریخ نویسی امروز غربی را از تعادل واقعی دور نگه می دارد تا چه حد می توان این تاریخ نویسی را کامیاب شناخت؟ شاید گرایش روزافزون به آنچه تاریخ تمدن می خوانند نشان آن باشد که تاریخ خالص - که شرح حوادث سیاسی است و حتی تاریخهای دسته جمعی مثل تاریخ عمومی لاویس - رمبو، و تواریخ کمبریج نیز هنوز بیشتر در چهارچوبه آن محدود مانده است - تدریجاً دارد ارزش و رغبت انگیزی خود را از دست می دهد. بعلاوه تواریخ قومی، ملی و نژادی هم چنان در ایجاد محیط سوءتفاهم بین المللی نقش قابل ملاحظه داشت که امروز یونسکو طرح یک تاریخ انسانی را که ازین تلقینات خالی باشد ضرورت یافته است. یک دوره تاریخ که یونسکو تدوین و نشر آن را برعهده گرفته است به همین منظورست و در واقع برای آنست که بین ملتها تفاهم ایجاد کند و تعاون. اما آیا این متعادل کردن تاریخ، از لحاظ عینیت یک نوع انحراف از حقیقت علمی نیست؟

پی نوشت ها :

1. Humanists
2. Edward Hyde (Earl of Clarendon)
3. Gilbert Burnet (Bishop of salisbury)
4. David Hume, History of Great Britain, 1754-57
5. William robertson, History of Scotland, 1759: History of Charles V, 1769; History of America, 1777-96.
6. Voltaire, F. M-A., Lhistoire de Chorles XII, 1731; Le Siecle de Louis XIV, 1751, Essai Sur les Moeurs, 1756.
7. Edward Gibbon, History of the Decline and Fall of the Roman Empire, 1716, 1781, 1788.
8. Friedrich Schiller: Geschichte Des Dreissigjahrigen Krieges, 1791-93.
9. Th. Gauther, La Guerre de Trente Ans, FR. TR. Ed. Hatier, INtrodoction
10. Was Heiszt und Zu Welchem Ende Studiert Man Universal Geschichte; Jena, 1789
11. Brotgelehrte
12.Kant. I.
13. Bohmer
14. G. P. Gooch, History and Historians/64
15. Barthold Georg Niebuhr
16. Quellenkritik
17. Romische Geschichte, 1812.
18. Plebians and patricians
19. Leopold von ranke
20. Zur Kritik Neuerer Geschichtschpeiber
21. Wie Es Eigentlich Gewesen
22. Zeitgeist
23. Fursten und Volker Von Sudeuropa im 16 und 17 Jahrhundert
24. Serbein und de Turke im 19 Jahrhundert
25. Weltgeschichte
26. Theodor Mommsen
27. Francois Guizot
28. lhistoire de la Revolution d Angleterre
29. L histoire de la Civilisation en Europe
30. L histoire de la Civilisation en France
31. Alexis de Tocqville
32. La Democratie en Amerique
33. Lancien Regime et la Revolution
34. College de France
35. Histoire de France
36. Moyen Age
37. Histoire de la Revolution
38. Fustel de Coulanges
39. La Cite Antique
40. Ernest Renan
41. L histoire du Peuple Disrael
42. Histoire des Origines du Christianisme 3- vie de Jesus
43. Hippolyte Taine
44. Les Origines De la France Contemporaine
45. History of EnglanD
46. Thomas Carlyle
47. on Heroes, Hero - Worship, and Heroic in History
48. Oliver Cromwells Letters and Speeches
49. History of Frederick the Great
50. French revolution
51. James A. Froude
52. History of England
53. OP. Cit./310
54. Encyclopaedia Americana, vol. 14/285
55. Henry Thomas Buckle
56. History of Civilization in England
57. در واقع بکل طرح مفصلی برای یک دوره «تاریخ تمدن در انگلستان» داشت که آنچه در دو مجلد آن در سالهای 1857 و 1861 منتشر شده حکم مقدمه آن طرح را داشت. مرگ بی هنگام وی در دمشق که در بحبوحه کار وی در 1862 روی داد آن طرح را ناتمام گذاشت. برای تفصیل بیشتر در باب وی رجوع شود به:
J.M. Robertson, Buckle and His Critics,/1895
58. John Richard Green
59. the History of the English people
60. J. G. Droysen, Geschichte Der Preussischen Politik, 1855 - 86.
61. Hohenzollern
62. Geschichte der Deutschlands in 19 Jahrhurdert
63. Heinrich von Sybel
64. Dic Begrundung Des Deutschen Reiches Durch Wilhelm I, 1889 - 94.
65. Geschichte Der Revolutionzeit, 1789-1860.
66. Sir John Robert Seeley
67. Exprnsion of England
68. the Growth of British Policy
69. برای تفصیل بیشتر درین باب رجوع شود به: Gooch. OP. Cit,/344-349
70. Massimo Dazeglio
71. Jacques Bainville
72. Histoire De Deux Peuples, 1915.
73. Consequences Politiques Du Traite De Paix, 1920.
74. Mein Kampt, 1925 - 26.
75. Meinecke, F.
76. Zuruck Zu Goethe und Wahrer Menschlichkeit
77. Objektivitat der Reinen Wissenschaft
78. Morse, H
79. H. Morse, Quoted by H.E. Barnes, in EA, 14/232
80. Wells, H. G., the Outline of History, 1920, 31.
81. Nehru, Jawaharlal, Glimpses of World History, 1934.
82. Amateur
83. O Nncken, W., Allgemeine Geschichte in Einzeldarstellungen, 1876-93.
84. Lavisse, E., ET A. R., Histoire Generale, 12 vols. 1893 - 1901.
85. Acton, J.E.D., in Cambridge Modern History.
86. ای. اچ. کار، تاریخ چیست؟ ترجمه دکتر حسن کامشاد/12-11

منبع: زرین کوب، عبدالحسین، (1362)، تاریخ در ترازو: درباره تاریخ نگری و تاریخنگاری، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ پانزدهم

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط