نویسنده: پرویز مرزبان
ژاپن در سراسر حیات هنری خود نه تنها از اسلوبها و شیوه های هنر چین، بخصوص در زمینه معماری، تقلید مرحله به مرحله کرده، بلکه همچنین از مایه ها و مضامین فرهنگی چین وام گرفته، تا جایی که حتّی در هنر خود بندرت از تاریخ و اساطیر و کیش ژاپنی «شینتو»(1) ذکر و یاد عمده ای به میان آورده است. کیش شینتو، که قدمتش به سده ششم ق م می رسد، مبتنی بر دو اصل جانگری و نیاپرستی بوده، و تا زمان حاضر نیز چون مذهب رسمی ژاپن [با اصل سوم حرمت امپراتور در مقام فرزند آسمان] برقرار مانده است. با این همه انکار نمی توان کرد که ژاپنیها از حدود آغاز میلاد به بعد با بهره گیری فراوان از منابع هنر چین و سپس کُره، و زمانی دیرتر [سده ششم میلادی] با برخورداری از مضامین و الهامات کیش بودا، که از راه کُره و همراه با عناصر و قالبهای هنری آن سرزمین وارد ژاپن شد، توانستند آثاری از هنر ملی خود چون نقاشیهای طوماری مکتب «یاماتوئه»(2) [مکتب سنتی نقاشی ژاپن که در سده هشتم میلادی در شهری به همان نام رونق گرفت]، یا پیکره مفرغی «تودایی جی»(3) به بلندی 18 متر [سال 749 ب م]، و یا باسمه های رنگی به وجود آورند؛ همان گونه که توانستند اسلوبهایی در سفالگری و لاک کاری و فلزکاری معمول دارند که منحصراً متعلق به خودشان بوده و در عالم هنر بیمانندند.
با اندک مدارک مبهم که درباره دوران پیش از تاریخ ژاپن - یعنی سرزمینی متشکل از تجمع نزدیک به هزار جزیره آتشفشانی - گرد آمده، چنین معلوم است که ژاپنیها شاخه ای از نژاد مغولی، و در گذشته های دور پیش از تاریخ از آسیای مرکزی به ژاپن کوچ کرده بودند. قدمت آثار سنگی مکشوف در ژاپن به حدود هزاره هفتم ق م می رسد، که حاکی از همان انگاره زندگی شکارگری و آذوقه گردآوری و صید ماهی در دوران پارینه سنگی است؛ و در واقع تا حال حاضر از آن زمان طولانی نشانه ای از کشاورزی و دامداری در میان آن قوم به دست نیامده است. این مرحله تمدنی که به نام «جومون»(4) خوانده شده حدود شش هزار سال به حال خود باقی ماند، تا آنکه در سده چهارم ق م قدم به مرحله نوسنگی گذارد و از مزایای کشاورزی و دامداری برخوردار شد. اثر شایان توجهی که از اواخر دوره جومون - یعنی هزاره اول ق م - به دست آمده پیکره کوچک اندامی ساخته شده از گل پخته است.
از آغاز تحوّل نوسنگی و رواج کشاورزی در ژاپن - یعنی حدود 300 ق م - سفالینه های تکرنگ و تزیین یافته با شیارهای قیطانی موازی، و یا به شکل سبد بافت بر جا مانده است. این مرحله نوین که از حدود 300 ق م تا 300 ب م دوام یافت تمدن «یایویی»(5) نام گرفته است.
مفرغکاری در آغاز تاریخ مسیحی از چین به ژاپن رسید. نخستین نمونه های تصویرسازی ژاپنی به شکل کنده کاریهای خفیف خطی از صحنه های عادی زندگی بر سطح زنگهای بزرگ مفرغی نقش بست. از سده سوّم به بعد آهنگری مراحل مقدماتی خود را گذراند، و انواع بافندگی رونق و کمال یافت. از همان زمان قبرهای صندوقی شکل بالا نشسته از زمین متدرجاً جای قبرهای گودکنی شده دوره پیشین را گرفت، تا در سده های پنجم و ششم تبدیل به «مقبره های بزرگ» شود؛ و آنها اتاقهای بزرگی بودند که برای نگهداری ظرف خاکستر مرده [به تَبَع رسم جسدسوزی آن زمان] ساخته و با انواع اثاثه و اشیاء تدفینی وارد شده از چین و آسیای مرکزی - چون مفرغینه ها، زرینه ها، سلاحها و سفالینه ها - تزیین می شده اند.
در دوره «آسوکا»(6) [نام پایتخت ناحیه یاماتو] یعنی سده های ششم و هفتم میلادی بود که ژاپن با پذیرش کیش بودا از طریق کُره، قالبها و عناصر هنری تازه ای از معماری پرستشگاهی یا چوب و آجر، و پیکره سازی بودایی با چوب و مفرغ، و نقاشی روی ابریشم و لاک، و ساختن صورتکهای نمایشخانه ای معمول در دو تمدن چین و کُره را جذب کرد، و از جانبی هم درودگران و سفالسازان [برای ساختن و بامپوش کردن پرستشگاههای پر تفصیل بودایی] و مفرغگران و پیکرتراشان و نقاشان کُره ای را به کار فرا خواند؛ و سرانجام ژاپن با مجموعه آن محصولات و مکتسبات هنر ملی خود را در سده هفتم میلادی بنیان گذارد.
ژاپنیها مانند چینیان پیوسته دلبسته و ستایشگر طبیعت بوده اند؛ لیکن برخورد ایشان با هنر بیشتر جنبه احساسی داشته است. آنچه در هنر چین والامنش، ژرف، و خویشتن دار - یا بگوییم ساده و بی تظاهر - می نماید، در هنر ژاپن خاصیتی صوری، سطحی، و پرزینت و جلا می یابد. هنرمند ژاپنی با نهایت چیره دستی و دقتی که در اجرای آثار خود به کار می برد غالباً در بیان عمق حالت و معنی ناتوان می ماند، و چه بسا که به سهولت در دام شگردهای تفننی و تزیینی می افتد؛ و یا با رنگهای شاد و روشن، و قلم موی نازک پرداز خود به همان وصف صحنه های عادی زندگی روزانه یا روایات عامیانه اکتفا می کند.
با اندک مدارک مبهم که درباره دوران پیش از تاریخ ژاپن - یعنی سرزمینی متشکل از تجمع نزدیک به هزار جزیره آتشفشانی - گرد آمده، چنین معلوم است که ژاپنیها شاخه ای از نژاد مغولی، و در گذشته های دور پیش از تاریخ از آسیای مرکزی به ژاپن کوچ کرده بودند. قدمت آثار سنگی مکشوف در ژاپن به حدود هزاره هفتم ق م می رسد، که حاکی از همان انگاره زندگی شکارگری و آذوقه گردآوری و صید ماهی در دوران پارینه سنگی است؛ و در واقع تا حال حاضر از آن زمان طولانی نشانه ای از کشاورزی و دامداری در میان آن قوم به دست نیامده است. این مرحله تمدنی که به نام «جومون»(4) خوانده شده حدود شش هزار سال به حال خود باقی ماند، تا آنکه در سده چهارم ق م قدم به مرحله نوسنگی گذارد و از مزایای کشاورزی و دامداری برخوردار شد. اثر شایان توجهی که از اواخر دوره جومون - یعنی هزاره اول ق م - به دست آمده پیکره کوچک اندامی ساخته شده از گل پخته است.
از آغاز تحوّل نوسنگی و رواج کشاورزی در ژاپن - یعنی حدود 300 ق م - سفالینه های تکرنگ و تزیین یافته با شیارهای قیطانی موازی، و یا به شکل سبد بافت بر جا مانده است. این مرحله نوین که از حدود 300 ق م تا 300 ب م دوام یافت تمدن «یایویی»(5) نام گرفته است.
مفرغکاری در آغاز تاریخ مسیحی از چین به ژاپن رسید. نخستین نمونه های تصویرسازی ژاپنی به شکل کنده کاریهای خفیف خطی از صحنه های عادی زندگی بر سطح زنگهای بزرگ مفرغی نقش بست. از سده سوّم به بعد آهنگری مراحل مقدماتی خود را گذراند، و انواع بافندگی رونق و کمال یافت. از همان زمان قبرهای صندوقی شکل بالا نشسته از زمین متدرجاً جای قبرهای گودکنی شده دوره پیشین را گرفت، تا در سده های پنجم و ششم تبدیل به «مقبره های بزرگ» شود؛ و آنها اتاقهای بزرگی بودند که برای نگهداری ظرف خاکستر مرده [به تَبَع رسم جسدسوزی آن زمان] ساخته و با انواع اثاثه و اشیاء تدفینی وارد شده از چین و آسیای مرکزی - چون مفرغینه ها، زرینه ها، سلاحها و سفالینه ها - تزیین می شده اند.
در دوره «آسوکا»(6) [نام پایتخت ناحیه یاماتو] یعنی سده های ششم و هفتم میلادی بود که ژاپن با پذیرش کیش بودا از طریق کُره، قالبها و عناصر هنری تازه ای از معماری پرستشگاهی یا چوب و آجر، و پیکره سازی بودایی با چوب و مفرغ، و نقاشی روی ابریشم و لاک، و ساختن صورتکهای نمایشخانه ای معمول در دو تمدن چین و کُره را جذب کرد، و از جانبی هم درودگران و سفالسازان [برای ساختن و بامپوش کردن پرستشگاههای پر تفصیل بودایی] و مفرغگران و پیکرتراشان و نقاشان کُره ای را به کار فرا خواند؛ و سرانجام ژاپن با مجموعه آن محصولات و مکتسبات هنر ملی خود را در سده هفتم میلادی بنیان گذارد.
ژاپنیها مانند چینیان پیوسته دلبسته و ستایشگر طبیعت بوده اند؛ لیکن برخورد ایشان با هنر بیشتر جنبه احساسی داشته است. آنچه در هنر چین والامنش، ژرف، و خویشتن دار - یا بگوییم ساده و بی تظاهر - می نماید، در هنر ژاپن خاصیتی صوری، سطحی، و پرزینت و جلا می یابد. هنرمند ژاپنی با نهایت چیره دستی و دقتی که در اجرای آثار خود به کار می برد غالباً در بیان عمق حالت و معنی ناتوان می ماند، و چه بسا که به سهولت در دام شگردهای تفننی و تزیینی می افتد؛ و یا با رنگهای شاد و روشن، و قلم موی نازک پرداز خود به همان وصف صحنه های عادی زندگی روزانه یا روایات عامیانه اکتفا می کند.
پی نوشت ها :
1- Shinto
2- Yamato
3- Todai - ji
4- Jomon
5- Yayoi
6- Asuka