هنر بین النهرین باستان

بین النهرین (1) به سراسر نواحی واقع در میان دو نهر دجله [نزدیک به مرز ایران] و فرات اطلاق می شده است، که خطه ای بود با سرگذشتی پر از حوادث و آشوب، پر از تهاجم اقوام و تداخل فرهنگها و زبانهای گوناگون، پر از ستیز و
پنجشنبه، 9 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هنر بین النهرین باستان
هنر بین النهرین باستان

نویسنده: پرویز مرزبان



 
بین النهرین (1) به سراسر نواحی واقع در میان دو نهر دجله [نزدیک به مرز ایران] و فرات اطلاق می شده است، که خطه ای بود با سرگذشتی پر از حوادث و آشوب، پر از تهاجم اقوام و تداخل فرهنگها و زبانهای گوناگون، پر از ستیز و گریز، و انباشته از مصنوعات باستانی و آثار هنری و نمودگارهای دینی؛ مهد بارآور ارباب انواعی که چون مالکان سختگیر و خداوندگاران توانای دولتشهرهای تکوین یافته در آن سرزمین، مورد رُعب و پرستش بندگان قرار داشتند؛ و میدان تاخت و تاز فرمانروایان برتری طلب و مخاصمه جویی که مباشران زمینی آن مالکان مطلق عنوان می یافتند؛ و باز، دامان پرورشگر پرستگاهها و پیکره ها و دیگر هنرهای اصلی و دستی، و نوشتار و لوح های برنبشته، و قانون مدون و دیوانخانه، و نجوم و حساب و کشاورزی و آبرسانی و زهکشی، و زکوره (2) و قوس و طاق گهواره ای و گنبد.
در هزاره چهارم ق م تمدن شهر نشینی و سپس تاریخی بین النهرین آغاز شد. دولتشهرها (3) یی چون ارید و، اور، کیش، بابل، لاگاش و لارسا در ناحیه جنوبی بین النهرین [شمال خلیج فارس] تأسیس یافتند که پیوسته با یکدیگر در ستیز بودند، و به هنگام پیروزی بر حریف برای نابودسازی همیشگی او و تامین برتری مطلق خود بت بزرگ دولتشهر مغلوب را به اسارت می ربودند، و یا در هم می شکستند. به دنبال پیروزیهای مکرر و قدرت یافتن برخی از این دولتشهرها، تدریجاً دو کشور پادشاهی یا امپراتوری گسترده در جنوب، نخست سومر و سپس بابل؛ و نیز دو پادشاهی بزرگ در شمال بین النهرین، نخست اکّد و به دنبال آن آشور (آسور) پایدار و تاریخساز شدند. پس از این گزارش کلی و بسیار کوتاه، اینک نگاهی به هنر و فرهنگ «سرزمین میان رودان» می افکنیم.
نخستین قوم بزرگ و پایداری که در بین النهرین جنوبی مستقر شدند سومریان بودند که مردمی غیر سامی شناخته شده اند؛ و به قراینی چنین بر می آید که از نواحی شرقی تر آسیا [هند یا ایران] وارد آن سرزمین شده بودند. سومریان در میانه هزاره چهارم ق م خطی میخی را اختراع کردند و به وسیله آن دین و فرهنگ و هنر خود را به نواحی مجاور گسترش دادند [خصوصاً به آشوریان و هخامنشیان]. ایشان در انواع هنرهای اصلی چون معماری و پیکر تراشی و نقش برجسته کاری و نقاشی، و هنرهای فرعی مشتمل بر سفالگری، مفرغکاری، عاجکاری، شیشه گری چند رنگ، منبّتکاری روی چوب، زرگری، ترصیع سنگهای قیمتی، ریخته گری و بافندگی مهارت و پیشرفت داشتند.
در آغاز هزاره ی سوم، سفالگری و لعابکاری کاشی منقوش در آن ناحیه - که شامل بخشی از خاک خوزستان امروزین تا کوههای بختیاری نیز بود و کلاً عیلام خوانده می شد - به کمال زیبایی و ظرافت رسید، و آثار مکشوف در شوش ایران و ارپاچیه عراق نمایانگر آن است.
در 2300 ق م اکّدیها که قومی سامی بودند به سرکردگی سارگون، که خود یکی از لشکریان فرمانروای کیش از شهرهای عمده سومر بود، بر سومریان چیره شدند و عیلام و نواحی شرقی دجله را به تصرف درآوردند، و شهر بابل را پایتخت دولت نوبنیاد اکّد قرار دادند، و بعداً تا سوریه و آسیای صغیر پیش تاختند. از آن پس هنر در آن خطه سومری ماند و حکومت اکدی، که آن هم صد و پنجاه سالی بیش دوام نیاورد و مسخر قومی گوتی (4) شد که از شمال هجوم آورده بودند. از آثار مهم هنر اکدیان که خصوصیات اصل سومری را در خود محفوظ داشته اند یکی لوح پیروزی نارامسین است که با نقش برجسته روی سنگ، آن فرمانده پیروزمند را در صدر صحنه، و لشکریانش را به زیر پایش نشان می دهد [حدود 2300 تا 2200 ق م]، و دیگر سردیس مفرغی سارگون، و دیگر پیکرده «من ایشتوشو» (5) فرزند و جانشین سارگون، و دیگر مهر استوانه ای «شارکالی شارّی» (6) پادشاه مقتول دوران فترت اکد [حدود 2200 ق م ].
معماری «سومری - بابلی» به سبب فقدان سنگهای مناسب ساختمان، در جنوب بین النهرین با آجر و گل و خشت برای زیر کار، و با آجر جوش (ته کوره) و نیز گاهی آجر لعابدار برای روکار اجرا می شد، و چوب نیز در آن به کار می رفت. به همین سبب بیشتر آثار معماری آن دو تمدن مختلط، و بخصوص «زکّوره» ها یا برجهای بلند از جمله برج معروف بابل، تا شالوده شان فرو ریخته اند و جز ویرانه ای بیشکل یا توده ای انباشته از گل چیزی از خود بر جا نگذارده اند. اما اساس این معماری بر جرز و قوس (یا پایه و هلال)، که با آجر ذوذنقه شکل به نام قِطاع بسته می شد، و طاق گهواره ای و گنبد قرار داشت. این عناصر بنیادی از هزاره سوم ق م در معماری سومری - بابلی» معمول بود، و به شمال بین النهرین یعنی مقر تمدن آشور اشاعه یافت، و بعداً دنباله آن نفوذ با واسطه تمدنهای اشکانی و ساسانی به روم بیزانس رسید. معماری دینی بابل، چنانکه اشاره شد، زکوره یا پرستشگاه برج مانندی به شکل هرم با قاعده چهارگوش بود. زکوره از چند اشکوب [گاهی تا هفت اشکوب] تشکیل می یافت که هر اشکوب با تختانی چهار جانبی و به اندازه ای کوچکتر بر روی اشکوب زیرینش قرار می گرفت، و حرم مقدس اشکوبی کوچکتر از همه یا اتاقکی بر راس ساختمان بود که پوشش بدنه اش از آجر مینایی به رنگ آبی - یعنی به رنگ آسمان - تهیه می شد؛ و درون آن به نگهداری تندیس بت بزرگ اختصاص داشت. بدین ترتیب گویی نیت بر آن بوده است که معبود در مقر آسمانی خود منزل داشته باشد، به خصوص که زکوّره تا حد امکان بلند ساخته می شد، و پلکانی در میان بنا یا شیبه ای به گِرد آن، حرم مقدّس را به زمین متصل می ساخت. در میان این آثار آن که تا حدی سالم بر جا مانده زکّوره «اور» است.
در انواع هنرهای تجسّمی - یا بازنمایی - سراسر بین النهرین، تأثیر بنیادی هنر سومری از جهت مضامین و شیوه ها [با اندک تغییرات محلّی] مشهود است. این هنر در ماهیّت اصلی خود هنری بود دینی و تشریفاتی، مبتنی بر نیایش رب النوعها و نیز بزرگداشت فرمانروای روحانی مقام که همان مباشر بُت بزرگ هر دولتشهر بر روی زمین شمرده می شد؛ و از این رو در وهله نخست موجب برپا شدن پرستشگها و کاخها و زینتکاری آنها می شد.
در حدود 2500 ق م پیکره سازی با اجرای شکلهای طبیعی لیکن در چهارچوب مقررات و موازینی رسمی و انعطاف ناپذیر رواج و تکامل یافت. حالت قائم و استوار اندام در جامه ای سر راست و قالبی که صلابتی خاص به پیکره می بخشد، همراه با اندک شیار و چین خوردگی رو به پایین دامن، و دستهای تاخورده بر سینه به علامت احترام یا نیایش، و چشمان بسیار درشت که جای مردمکشان را سنگی رنگین پر می کرده - و اکنون آن سنگها همه افتاده و حدقه های گشاد خود را خالی گذارده اند - از عمده نکاتی است که درباره پیکره های سومری به طور خلاصه یاد می شود. از نمونه های تکامل یافته یا شاهکارهای پیکره سازی آن دوران تعدادی تندیسهای گودآ، (7) فرمانروای لاگاش [غالباً کوچکتر از اندازه طبیعی]، و متعلق به 2100 ق م است که با سنگ صیقل خورده ساخته شده است. پیکره های بابلی در اصل رنگی بوده اند، و اصولاً این هنر به ملازمت نقاشی و کنده کاری روی سنگ تحول می یافته است. در تمدن بابل نقش برجسته کاری همه وقت از پیکرتراشی بیشتر رواج داشت، و بعداً آن هنر توسط آشوریان اقتباس شد و در دست ایشان به اوج کمال خود رسید. نمونه های دیوارنگاره های بابلیان در شهر ماری [جنوب بین النهرین] مکشوف شده است. همچنین در تمدن بابل و سومر کنده کاری ریز نقش روی انواع مهرها [چهارگوش، مستطیل، لوزی، استوانه ای] از سنگ سخت، یا به صورت منبتکاری روی چوب، و یا مُهر کنی برای مصارف شخصی و تجاری از 3000 ق م معمول بوده و تکامل می یافته است.

هنر آشوری

آشوریان از اقوام سامی در شمال بین النهرین [حدود موصل امروزین] مستقر شده بودند. هنر ایشان شاخه ای بود از هنر «سومری - بابلی»، به اضافه پاره ای عناصر و ویژگیهای نژادی و اقلیمی خودشان که سجیّه ای مشخص بدان می بخشید.
تکوین هنر آشوری در 1500 ق م صورت گرفت و تا انهدام پایتخت آن پادشاهی نیرومند - یعنی نینوا به سال 612 ق م - دوام یافت. اینها برخلاف جنوبیها انواع سنگ مرغوب برای ساختمان و سنگتراشی داشتند، و همچنین عاج فیلان محلی را برای کنده کاری مصرف می کردند.
آشوریان با هنر تکامل یافته خود که نقش برجسته کاری بود شاهکارهایی همتای آثار برگزیده هر قوم و دورانی به وجود آوردند. نقش برجسته های ایشان مانند نقاشیهای دیواری رنگ آمیزی می شد. پیکره ها گرچه خشک و رسمی، و نیز گاهی با سر و پای نیمرخ و بدن تمامرخ نشان داده می شد، ولی حالاتی طبیعی تر از هیاکل مصری داشت، و به خصوص از تحرک و نیرومندی بارزی برخوردار بود. پادشاه همیشه در مرکز نقش قرار داشت؛ ژرفانمایی به اسلوبی که بعداً در یونان معمول شد اجرا نمی شد؛ واقعه اصلی به طور مسطح در مرکز، و حوادث فرعی و ملازم درون نوار یا حاشیه ای در بالا و پایین آن و به همان مقیاس [نه کوچکتر] نقش می شد. صحنه های نقش برجسته عبارتند از: جنگ و لشکرکشی، شکار، مراسم دینی؛ و اینها همه موضوعاتی بودند که برای بزرگداشت شخص فرمانروا، که سوار بر ارابه یا اسب و یا در حال شکار و کشتن شیر بر صحنه حکومت می کند، به کار گرفته می شدند.
ویژگیهای اصلی هنر پیکرتراشی آشوری نمایش قدرت و شقاوت و نیروی جنگی و تحرک، و به خصوص دقت و توانایی در وصف واقعیات مشهود و حالات طبیعی است که در قرن هفتم ق م به حد کمال رسید، و نمونه بارز و برگزیده آن نقش برجسته سنگی ماده - شیری است که با دو پیکان که به کمرش فرو رفته از دو پای عقب فلج شده و در حال احتضار پیکر خود را بر دو دستش می کشد [مکشوف در کویونجیک - محل نینوای باستانی - 650 ق م]. دیگر از عناصر بارز پیکرتراشی آشوری شیرهای بالدار درشت - پیکر، و شیرهای با سر آدمی است که چون نگهبانانی نیرومند بر دو طرف دروازه های کاخهای شاهی بر پا می شدند، تا نه تنها ورود پادشاه را خیر مقدم بگویند، بلکه با صورت و هیئت هراس انگیز خود هر دیو و عفریتی را به دور رانند.
دیگر از آثار هنری آشوریان عاجهای منقور، جام و کاسه از مفرغ کنده کاری شده [مکشوف در نمرود] را باید نام برد که همه چون اشیاء و اثاثه زینتی در هزاره اول ق م در خاور نزدیک بازار گرم داشتند؛ ولی تدریجاً پیشه وران آشوری شروع به وامگیری از مضامین و منابع بیگانه، به خصوص مصر، کردند و ساخته هایشان از سکه افتاد.

پی نوشت ها :

1- Mesopotamia
2- Ziggurat نخستین پرستشگاه برج انند و پله دار که در بین النهرین برپا شد.
3- City - State هر شهر با حکومتی مستقل و دیوانخانه ها و لشگریان و دهات و کشتزارهای اطرافش.
4- Gouti
5- Man - Ishtou - Shou
6- Shar - Kali - Sharri
7- Gudea

منبع: مرزبان، پرویز؛ (1386)خلاصه تاریخ هنر، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هجدهم.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.